9570
سبک تک بیتی نباشد شیوه اشعار من قافیه کم دارم اندر وصف خوبی های تو
از ضعف به هر جا که نشستیم، وطن شد
وز گریه به هر سو که گذشتیم، چمن شد
جان دگرم بخش، که آن جان که تو دادی
چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد
پیراهنی از تار وفا دوخته بودم
چون تاب جفای تو نیاورد، کفن شد
هر سنگ که بر سینه زدم، نقش تو بگرفت
آن هم صنمی بهر پرستیدن من شد
عشاق تو هر یک به نوایی ز تو خوشنود
گر شد ستمی بر سر کوی تو، به من شد
از حسرت لعل تو ز خون مژه طالب
چندان یَمنی ریخت که گجرات، یمن شد
#طالب_آملی
@takbeytinab
بی روی تو گر صبر ندارم عجبی نیست
دارم عجب از انکه تو را دید و صبور است
#همای_شیرازی
@takbeytinab
من اگر سؤال کردم چه سؤال نابجایی
تو اگر سکوت کردی چه جواب دلربایی
به زبان بیزبانی به تو گفتم و نگفتم
که چقدر بیقرارم که چقدر بیوفایی
چو به من به خنده گفتی که همیشگیست عشقت
به خودم به گریه گفتم چه دروغ آشنایی
ز وفا مگر چه گفتم که نگفته ابروان را
گرهی زدی که پیداست دگر نمیگشایی
تو قرار شد بیایی به مزار من پس از من
قدمت به دیده اما به خدا اگر بیایی
#فاضل_نظری
@takbeytinab
تمام فکر لبم لمس خال گردن توست
اگر که بوسه به گردن زدم، به خال زدم .
#عباس_تافته
@takbeytinab
قاصدان را یک قلم نومید کردن خوب نیست
نامه ما پاره کردن داشت گر خواندن نداشت
#صائب_تبریزی
@takbeytinab
ملایم میشود در گفتوگو هرکس که کامل شد
که دائم پنبه باشد بر دهن مینای مِی پُر را
#غنی_کشمیری
@takbeytinab
دیدنت منع است و مهرت در دلم در حال رشد
درک ربط بین تحریم و تورم سخت نیست...!
#محسن_حیدری
@takbeytinab
مادرم در فکر مشهد ،فکر من در صحن یار
ره جدا، نیت یکی، ما قصدمان پابوس بود !
#امیر_کریم_زاده
@takbeytinab
شیشه خالی گشت
و ما را دل ز غم خالی نشد...
#طالب_آملی
@takbeytinab
از تماشای تو هر کس رو به حیرانی رود
اختیار از دست مجنونهای تهرانی رود
باغ رویت را نشان ده تا که از زیباییاش
آبروی قالی معروف کرمانی رود
با حضور فرم شمشیری ابروهای تو
خاصیت از تیغه ی چاقوی زنجانی رود
رنگ روی گونههای تو اگر پیدا شود
رنگ و رو از زعفرانهای خراسانی رود
گلگلیهای قشنگ دامنت، آوازهاش
در میان دختران ناز افغانی رود
سرخی لبهات باعث میشود بسیار زود
اعتبار سیبهای سرخ لبنانی رود
پستهی لب باز کن تا شهر رفسنجان تمام
قیمت بازارهایش رو به ارزانی رود
وصف تو خوب است باید در تمام دورهها
علت آوازهی دلدار ایرانی رود
#جواد_مزنگی
@takbeytinab
بعد مردن به تو معلوم شود رنج حیات
رهرو آن لحظه بنالد که به مقصد برسد
#دقیقی_مروزی
@takbeytinab
مست، آن چنان خوش است که هنگامِ صبحِ حشر
چون سر کِشد ز خاک، بگوید: «پیاله کو؟!»
#افضل_سرخوش
@takbeytinab
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن
گاه میلغزد زبانم، بشنو و باور مکن
گفتی آیا در توانت هست از من بگذری؟
گفتم آری میتوانم... بشنو و باور مکن
عشق اگر افسانه میسازد که در زندان دل
چند روزی میهمانم، بشنو و باور مکن
در جواب نامه فرهاد اگر شیرین نوشت:
"با همه نامهربانم"، بشنو و باور مکن
گاه اگر در پاسخ احوالپرسیهای تو
گفته بودم شادمانم، بشنو و باور مکن
#سجاد_سامانی
@takbeytinab
ﺷﺎﺩﯼ ﺍﻡ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻏﻤﻢ ﺳﻬﻢ ﺧﻮﺩم
ﺑﺎﻍ ﺍﻧﮕﻮﺭﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﺩ ﺧﻤﺎﺭﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ...
#ﺣﺴﯿﻦ_ﺟﻨﺘـی
@takbeytinab
تازه عاشق نتواند که نگرید صائب
بیشتر آب تراوش کند از کوزه ی نو
#صائب_تبریزی
@takbeytinab
همچو آن بی وطنی که وطنش اشغال است..
تو برایِ دگرانی و دلم پامال است..
مرگ من علت خرسندی تو خواهد شد
روحم آن لحظه که خرسند شوی، خوشحال است
دوش بر دوش رقیبانی و اندر طلبت
به کجا شکوه کنم من که زبانم لال است؟
خاطرت بر سر هر رهگذری هم جاریست
نام تو باعثِ جنگ و طمع و جنجال است
هرکسی از تو در این شهر سهامی دارد
حیف از آن لب که نصیبِ، هوس و امیال است
قلب آزرده ی من بعد تو حالش خوش نیست
گفت" خوب است "ولی بی رمق و بد حال است..
گفتی "امید به وصل من و تو نیست که نیست"
شاید این فاصله از سِحرِ تو و رمال است..
#بیدار
@takbeytinab
پیمانهام ز رعشهٔ پیری به خاک ریخت
بعد از هزار دور که نوبت به من رسید...
#صائب_تبریزی
@takbeytinab
دشنام در مذاق من از بوسه خوشترست
چون باده تلخ گشت گواراست بیشتر
#صائب_تبریزی
@takbeytinab
تنها نه دل به مهرِ تو سرگشته گشته است
هر ذرهای زِ آب و گلم در هوایِ توست...
#خواجوی_کرمانی
@takbeytinab
من سر زنم به سنگ و تو ساغر زنی به غیر
این سرزنش میانهی عشاق بس مرا...
#وحشی_بافقی
@takbeytinab
زاهدان را توبه دادیم و حریفان را شراب
ما در این میخانه با گبر و مسلمان ساختیم!
#مشهدی_مشرقی
@takbeytinab
خوش به حال گِرِه روسریات، هر لحظه
بوسه از زیر رگ گردن تو میگیرد...!
#مسعود_محمدپور
@takbeytinab
ای رفته کم کم از دل و جان! ناگهان بیا
مثل خدا به یاد ستمدیدگان بیا
قصد من از حیات، تماشای چشم توست
از چشم زخم بدنظران در امان بیا
جام شراب نیست که در کف گرفته است
خون میخورد ز دست غمت ارغوان بیا
ای لحظهای که در سر هر شاخه فکر توست
ای نوبهار تا به ابد جاودان بیا
این صید را به معجزهی عشق زنده کن
عیسای من به دیدن این نیمهجان بیا
یک عمر آمدم به در خانهات، تو نیز
یکدم به خانهی من بیخانمان بیا
#فاضل_نظری
@takbeytinab
صائب ز اهلِ عقل شنيدن حديثِ عشق
اوصافِ يوسف از لب اخوان شنیدن است
#صائب_تبریزی
@takbeytinab
همه گفتند زمانی که نمودار شدم
که خدا نام تو را برد و پدیدار شدم
بوی شیر از دهن پاک ملک می آمد
که من ساده به عشق تو گرفتار شدم
من کم مایه ی کم طاقت کم هوش و حواس
کمترین بودم و در عشق تو بسیار شدم
من نمک گیر تو بودم ز ازل باور کن
بسکه خوردم نمکت را که نمکزار شدم
شک ندارم همه عشاق جهان من بودم
همه من بودم و در عشق تو تکرار شدم
همه شب در طلب دیدن تو خوابیدم
همه صبح از هوس روی تو بیدار شدم
من پر از پست و بلندای جهان بودم و بعد
ریخت دریای تو در جانم و هموار شدم
بخدا روح من از شعر خبردار نبود
زیر لب نام تو را گفتم و ناچار شدم
آخرین شاعر دیوانه ی شعر و غزلم
چه غمی هست اگر بودم و انکار شدم
#احمد_جم
@takbeytinab
گفتی کدام شیوهی مُردن پسند توست؟
ما را به چشمهای خودت واگذار کن
#سیدرضا_هاشمی
@takbeytinab
هر شب تو را خیال به من وعده میدهد
تعبیر شو؛ فرار کن از چنگ خوابها
#افسانه_افشردی
@takbeytinab
بعدِ مردن هم فراموشی گمانم از تو نیست
آن نئی، آن غم که از خاطر به نسیانم روی
#طالب_آملی
@takbeytinab
گفتی که «مرا به خواب خواهی دیدن»
این را به کسی بگو که خوابی دارد...
#طغرا_مشهدی
@takbeytinab
هاشور نزن قوس دو ابروی کمان را
در گور نلرزان جسد "فرشچیان" را
یا پیش من خسته نیا یا که به غمزه
جادو کن و با سحر نگهدار زمان را
تنها نه من از داغ غمت سوخته بودم
آتش زده ای قلب همه پیر و جوان را
بیچاره موذن که تو را دید به مسجد
کافر شد و از نیمه رها کرد اذان را
چشمان تو تلفیق غزل بود و حماسه
کشتند من و حافظ و مهدی اخوان را
گفتیم و نفهمید و شرر ریخت نگاهم
هیهات اگر چشم کشد بار زبان را
رفتی و غمی نیست خدا کاسب پیری ست
می داند و ارزان ندهد جنس گران را
#احمد_جم
@takbeytinab