بیگاه شد بیگاه شد
خورشید اندر چاه شد
خورشیدِ جانِ عاشقان
در خلوتِ الله شد
▪︎غزل ۵۴۲
▪︎دیوان شمس
▪︎مولانا
🍃🌸
البقرة آیه264
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۖ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! بذل و بخششهای خود را با منّت و آزار، پوچ و تباه نسازید، همانند کسی که دارائی خود را برای نمودن به مردم، ریاکارانه صرف میکند و به خدا و روز رستاخیز ایمان ندارد.
محمد آیه33
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ
ای مؤمنان! از خدا و پیغمبر اطاعت کنید، و کارهای خود را (با انجام معاصی) باطل مگردانید.
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
صدای تو را دوست دارم
صدای تو از لاله زاران که بر باد…
صدای تو از نوبهاران که در یاد می آید.
صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
《 هو 》
حکمت بر سه گونه است :
یکی گفتار
دوم کردار
سوم دیدار
حکمت گفتار ، عالمان راست
حکمت کردار ، عابدان راست
و حکمت دیدار ، عارفان راست
مقالات حضرت #شمس تبریزی
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
#از اشعار حضرت شاه نعمت الله ولی
#عاشق و مست ؛
#آهنکساز شاهو عندلیبی ،
# با صدای فریبا داوودی
ما عاشق و مستیم و طلبکار خدائیم
ما باده پرستیم و از این خلق جدائیم
بر طور وجودیم چو موسی شده ازدست
بی پا و سر آشفته و جویای لقائیم
روحیم که در جسم نباشد که نباشیم
موجیم که در بحر به یک جای نیائیم
در صومعهٔ سینهٔ ما یار مقیمست
ما از نظرش صوفی صافی صفائیم
ما غرق محیطیم نجوئیم دگر آب
ای بر لب ساحل تو چه دانی که کجائیم
مائیم که از سایه گذشتیم دگر بار
ما سایه نجوئیم همائیم همائیم
مائیم که از ما و منی هیچ نماندست
در عین بقائیم و منزه ز فنائیم
گاهی چو هلالیم و گهی بدر منیریم
گاهی شده در غرب و گه از شرق برائیم
سید چه کنی راز نهان فاش نگفتیم
در خود نگرستیم خدائیم خدائیم
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
صوفی را گفتند:
سر بر آر انظر الی آثار رحمهالله.
گفت: آن آثارِ آثار است،
گلها و لالهها اندرون است.
#شمستبریزی
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
هو
نديدم به ز بسم الله ثنا را
ز لا اله الا الله خدا را
نگويم گر كه بسم الله چه گويم
كه باشد به ز بسم الله سزا را
هو
الها خالقا پروردگارا
كريما راحما آمرزگارا
منوّر كن به انوار محبّت
شبستان دل تاريك ما را
هو
چه جويم گر نجويم نام او را
به دل مهر و به جان آرام او را
كجا بندم دلي كز او نباشد
رهين منّت انعام او را
هو
نبود روزي شد از روي تو پيدا
سياهي شب از موي تو پيدا
تو بودي و نبود كون و مكاني
همه شد از هياهوي تو پيدا
هو
مران اي چرخ اسب چير خود را
سمند ابلق شبگير خود را
بده مهلت كه سالي چند بسمل
ببينم سير روي پير خود را
هو
دريغا حسرتا دردا فغانا
رفيقا دوستا پيرا جوانا
بگوييدش به جايم بي مروّت
ز غم مردم خدا را الامانا
هو
دلا هوشيار شو بر دار پا را
نمي بيني مگر دام بلا را
نكردي گوش تا بر سر فتادي
چو «بسمل» حرف اخوان الصّفا را
هو
يكي خواهد به جان از حق درم را
يكي مال و يكي جاه و حشم را
يكي تخت و يكي هم بخت بسمل
من از وي رنج عشق و كنج غم را
هو
غمت برد از سرم فكر خوشي را
هوای سروري و سركشي را
بيا و خود به دستت بسملم كن
نكردم تا خيال خود كشي را
هو
اگر خواهي رضاي دادرس را
به بيدادي مكن ناراض كس را
اگر خواهي بر آرد حاجتت حق
بر آور حاجت هر ملتمس را
هو
فلك را چرخ در چنبر مبادا
به سر سرگشتگي كمتر مبادا
چنان كه روزگارم را سيه كرد
شب و روزش ز من بهتر مبادا
هو
خوشا آنانكه بادسترنج نان را
نيالوده به نان ظلم خوان را
به نان خشك خود كرده قناعت
نخورده خون حلق ديگران را
هو
غمت برد از سرم فكر پري را
خيال مهر و ماه و مشتري را
دو ابرويت به ايما و اشاره
نشانم داد كيش كافري را
هو
پس از مرگم بسوزيد پيكرم را
كنيد در كيسه اي خاكسترم را
به گندم شاد در خاكم سپاريد
كه زير پاي او باشد سرم را
هو
برفت عمري نديدم روي مه را
به سيري يك شبي چشم سيه را
ز بس بر سر زدم بسمل شدم كور
به جاي مشت سنگ ده منه را
هو
دل مجنون وَشي دارم خدايا
نگار سركشي دارم خدايا
بده بركت به آب هر دو چشمم
كه بر دل آتشي دارم خدايا
هو
نه من تنها اسيرم خال رو را
شب تاريك هم مي جويد او را
مه و خورشيد از مشرق به مغرب
فكنده در جهان اين هاي و هو را
هو
اگر پوشي ز من آن خال لب را
به پيش كه كنم عرض ادب را
مكن كوتاه دستم را ز دامن
كه نتوان برد بر سر بي تو شب را
هو
نه بر دستم تواني تا قلم را
بگيرم دفتر و سازم رقم را
نه بر تن طاقتي «بسمل» كزين بيش
نويسم شرح احوالات غم را
هو
تو را درد و مرا درمان مبادا
مرا سود و تو را نقصان مبادا
تو را داغ و مرا بي داغ هرگز
مرا در دل تو را بر جان مبادا
هو
نه طول طاعتم نه عرض تقوا
نه ریگ مسجدم نه از ڪلیسا
قبولم گـر ڪنـند اهـل محبت
همینم بس خـر و خورجین ز ملا
هو
نيم شاعر و ليكن اين رقم را
نوشتم تا بماند بيش و كم را
گر از دهقاني ام بيرون نكردي
گرفتي بيل نگرفتي قلم را
هو
شبي گفتا به گل بلبل خدا را
كه كار از صبر بگذشت ست ما را
لب پر خنده بر باد صبا چيست
ز گريه كور كردي آشنا را
هو
به جاي تيشه بگرفتم قلم را
كه شايد كم كنم اين كوه غم را
ندانستم به دست خويش بسمل
به جان خود خريدستم ستم را
هو
دلا بگذر ز من بگذار غم را
مياور بر زبان شرح ستم را
به جاي رفتن از كف داس و بيلم
بگيرم دفتر و حلق قلم را
هو
بسي ديدم شب و شبهاي يلدا
نديدم يك شبي با اين بلندا
همه شبهاي يلدا صبح دارند
چه شب بود اينكه صبحش نيست پيدا
هو
سرم بشكن ولي مشكن دلم را
بزن آتش نه يكسر حاصلم را
بكُش زار و ولي مگذار بسيار
به جان بر لب رسيدن بسملم را
#بسمل باخرزے
هدیه مخاطب گرامی کانال کاک رضا از تایباد خراسان با تشکر از زحمت ایشان 🌹🙏🌹
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ (رض) قَالَ: قَالَ النَّبِيّىُّ (ص): «الْحَيَاءُ لا يَأْتِى إِلاَّ بِخَيْرٍ». (بخارى:6117)
ترجمه: عمران بن حُصين (رض) مى گويد: رسول اكرم (ص) فرمود: «حيا چيزى جز خوبى، به ارمغان نمى آورد».
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
✨
■ مردی از دیوانه ای پرسید: اسم اعظم خدا را می دانی؟
● دیوانه گفت:
نام اعظم خدا "نان" است اما این را جایی نمی توان گفت!
■ مرد گفت:
نادان شرم کن، چگونه نام اعظم خدا نان است؟
● دیوانه گفت:
در مدتی که قحطی نیشابور چهل شبانه روز طول کشید،
من می گشتم، دیگر نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درب هیچ مسجدی را باز دیدم، از آنجا بود که دانستم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم نان است!
#عطار_نیشابوری
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
قصیده || عرفانی 👌😍
سهلهوات و سهلامی حهق
له سهر فهخری بهشهر بی
بهقهد عیلم و حیلمی رهب
ههموو کاتی با ههربی
📌صَلّوا عَلَیالحَبیبِ الشَّفیعﷺ♥️
🎙شهرام منصوری
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
قصیده || عارفانه 👌
ای پناه عاصیان
سویت پناه آوردهام
📝#شعر:
حضرت شیخ مولانا خالد شهروزی
قدس سره
🎙کاک حسان محمودی(جوانرو)
🎙کاک ایوب سیفی (جوانرو)
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
✨
اسمِ اعظم بِکُنَد کارِ خود ای دل، خوش باش
#حافظ
🔸️"...هر گاه کسی خود را فراموش کند و در عظمت و در وحدانیت الهی مستحیل و نابود گردد، در این حال هر اسمی را ببرد، همان اسم اعظم است..."
📚اسرار الآیات، صدرالمتألهین، ص۸۰
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
#یاهو
●°شب باش ¡¡
در پوشیدن خطای دیگران!
زمین باش
در فروتنی!!○°خورشیدباش ¡¡
در مهر و دوستی!!◇°کوه باش ¡¡
در هنگام خشم و غضب!!~°رودباش ¡¡در سخاوت و یاری به دیگران!~~°دریاباش ¡¡
در کنار آمدن با دیگران!!♡°خودت باش ¡¡همانگونه که می نمایی.!!
ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ¡¡>> ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ.!!>>ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ.!!
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
#عشق_و_عرفان
(قسمت دویست و بیست و چهارم )
راههای عملی کسب عشق و محبت الهی
عامل بیست و دوم : همت
ادامه...
عبد الرزاق كاشاني در مرتبه بندي اثباتي ، سه مرتبه اي را كه صاحب همت به ترتيب از آنها عبور ميكند،
چنين ناميده است:
« نخستين درجه همت كه طلب ِ باقي و ترك ِفاني است.
درجه دوم همت كه سبب ايجاد الفت و توجه به وعده هاي خداوند در پاداش شود و بدان مشغول گردد.
درجه سوم همت كه توجه صرف به خداوند است»
✅همت و گذرگاه ِ سلوك :
با آنكه عامل و نيروي اصلي حركت عارف در مسير سلوك الي االله « جذبه » است، ولي جذبه بدون همت راه به جایی نمی برد چرا كه همت باعث مي شود سالك با تمام قواي روحاني
خويش به سوي حق به پرواز در آيد و در اين مسير هر چند وصول به محبوب دشوار و خارج از حد تصور باشد ولی صاحب همت از آن نمی هراسد و خود را برای رسیدن به مقصود حقیر و ضعیف نمی پندارد . گفتني است اگر چه گاهي رهروان بنابر عنايت و جذبه خداوندي و
بدون طي مراحل سير و سلوك و بدون مجاهده به مقصود مي رسند ، آنان هم بايد دست كم ،همت
رسيدن به آن مقصود را داشته باشند تا به وسيله آن ، جهت خواست و
حرکت ایشان مشخص شود زيرا حركت بدون جهت ممكن نيست . عارفی در اين باره به
تمثیل «مرغ و بارو » اشاره مي كند و مي گويد وقتي كه مرغ روي باروي شهر بنشيند ، اگر روي او به
طرف «ده» باشد ، همت او به طرف ده است و اگر به طرف شهر بنشيند با
شهر همسویی دارد و جهت گيري همت او به طرف شهر و مصروف آن است. بنابراين اهميت همت در
سلوک اهل طريق از مقامات و منازل و واديهاي سير و سلوك كمتر نيست؛ چرا كه همت و سنخيت آن با
مطلوب مشخص كنندة جهت گذرگاه اصلي مراحل سير و سلوك و معني دهنده به آنهاست؛
براي مثال اگر همت باز مصروف صيد موش شود، حقير است و بر عكس
اگر جغد به جای ويرانه به طرف ساعد سلطان آهنگ كند، طبع بلند دارد.
به اين قياس آدمي هم چون جماد و طالب روح و ریحان است و اگر سر همت به دنياي بي روح كه جيفه و
مرداری بیش نیست فرود آورد، پيداست كه با آن همسویی دارد و در واقع خود وي نيز زندة واقعي نيست.چرا که زنده واقعي آن است كه جز به عالم حيات و سراي آخرت توجه نميكند و مثل آن مرغ كه بر
باروست اگر همت خويش را متوجه كمال دارد به شهرستان عالم روحاني
روی می آورد و از ده ويران دنياي حواس روي همت بر ميگرداند»
مرغ با پر مي پرد تا آشيان
پرّ مردم همتست اي مردمان
منگر آنك تو حقيري يا ضعيف
بنگر اندر همت خود اي شريف
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
وحدت وجود (شاه نعمت الله ولی)
وحدت منبع نور است و کثرت منبع ظلمت.
#شاه_نعمت_الله_ولی
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
آه ...
ای چشمهی نوشین حیات!
ای امید دلبند!
گرچه صد بار دلم از تو شکست
هیچگاه از لب نوشَت
نبریدم پیوند ...
هوشنگ_ابتهاج
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
💢 هنگامی ڪه صبح می شد....
✅ هنگامی ڪه صبح آغاز می شد رَبيع بن خُثيم رَحِمهُ اللّٰهُ تَعَالَى می گفت: سلام بر فرشتگان خدا؛ ذڪر گفتنِ من را بنویسید:
بسم الله الرَّحمن الرَّحيم،
سبحان الله،
والحمدلله،
ولا إله إلَّا الله،
والله أكبر...
📚 منبــع :
صفة الصَّفوة ابن جوزی حنبلی
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر(۱)ستایش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانیان است. (۲)(خداوندى كه) بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همگان را فرا گرفته). (۳) (خداوندى كه) مالك روز جزاست.(۴) (پروردگارا!) تنها تو را می پرستیم; و تنها از تو یارى می جوییم. (۵)ما را به راه راست هدایت كن...(۶)راه كسانى كه آنان را مشمول نعمت خود ساختى; نه كسانى كه بر آنان غضب كردهاى; و نه گمراهان. (۷)
🕌: @TakyaTalabaniSonjagh