talangorekhodayi | Unsorted

Telegram-канал talangorekhodayi - تلنگر خدایی

1083

🌿🌺﷽🌿🌺 به کانال خودتون خوش آمدین الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ 🌺رعد آیه ۲۸ دلت که شکست سرت را بگیر بالا یادت باشه دل شکسته خدایی دارد❤️

Subscribe to a channel

تلنگر خدایی

دو عدد زلزله هشت ریشتری در آشپزخانه😳😂


ایرانسل | ایرانسل | ایرانسل | ایرانسل | ایرانسل | ایرانسل | همراه | همراه | همراه
Proxyهمراه‌اول     proxyایرانسل
Proxy‌همه‌اپراتورا


عیدتون مبارک😄

🌹#گروه_تلنگر_خدایی🌹
@talangorekhodaii
و

🌹#کانال_تلنگر_خدایی🌹
@TALANGOREKHODAYI

Читать полностью…

تلنگر خدایی

چند سالی است که روز عرفه که میشه ،
این دستنوشته محسن حججی در روز عرفه سال ۹۴ دائم جلوی چشمم رژه میرود.

نکته اش اینجاست که امثال ما معمولا وقتی دعا میکنیم دنبال حاجات شخصی و دنیوی خودمان هستیم اما امثال محسن حججی، دعا کردن شان هم فرق میکرد که شهادت شان آنطور یک مملکت را تکان داد...

متن دستخط را با دقت بخوانید، انگار ترجمه آن جمله معروف حاج قاسم است که: "شرط شهید شدن، شهید بودن است..."

Читать полностью…

تلنگر خدایی

رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای
قسمت صد و چهل و سوم
《#قسمت_اخر》

بچه ها خواب بودن.نگاهشون میکردم. وحید اومد پیشم.
آروم گفتم:
_وحید،از اینکه پدر هستی چه حسی داری؟
-قابل توصیف نیست.
-بزرگترین چیزی که من بهش افتخار میکنم،#بعدازهمسری_شما،مادر بودنه. حس خیلی قشنگیه که واقعا قابل توصیف نیست.
به وحید نگاه کردم.گفتم:
_من هنوز هدیه مو بهت ندادم ها.

وحید لبخند زد.رفتیم تو هال.گفتم:
_خیلی فکر کردم که چه هدیه ای بهت بدم بهتره..ولی هیچ چیز مناسبی به ذهنم نرسید..تا دو روز پیش که متوجه موضوعی شدم..هدیه من به شما فقط یه خبره..یه خبر خیلی خیلی خیلی خوب...

یه پاکت بهش دادم.وحید لبخند زد و گفت:
_تو هم هدیه ت تو پاکته؟
منم لبخند زدم.اینبار من با دقت و لبخند نگاهش میکردم.وحید وقتی پاکت رو باز کرد به کاغذ تو دستش خیره موند.بعد مدتی به من نگاه کرد.بالبخند و تعجب گفت:
_جان وحید واقعیه؟
خنده م گرفت.
-بله عزیزم.
-بازهم دوقلو؟
-بله.
خیلی خوشحال بود.نمیدونست چی بگه.گفت:
_خدایا خیلی نوکرتم.

یک هفته بعد تو هواپیما بودیم به مقصد نجف...
وحید گفت:
_کجایی؟
نگاهش کردم.
-تو ابر ها،دارم پرواز میکنم.
خندید.
تو حرم امام علی(ع) نشسته بودیم. پسرها خواب بودن و فاطمه سادات با کتابش مشغول بود.مثلا مثل ما داشت دعا میخوند.وحید گفت:
_زهرا
نگاهش کردم.
-جانم؟
جدی گفت:
_خیلی خانومی.
بالبخند گفتم:
_ما بیشتر.
خندید.بالبخند گفت:
_من تا چند وقت پیش خیلی شرمنده بودم که تو بخاطر من این همه سختی تو زندگیمون تحمل کردی.ولی چند وقته فهمیدم اونی که باید شرمنده باشه من نیستم،تو هستی.
-یعنی چی؟!
-فکر میکنم اون همه سختی ای که من کشیدم برای این بوده که چون تو خیلی بزرگی، امتحاناتت سخت تره.درواقع من هیزم تری بودم که با خشک ها باهم سوختیم.
خنده م گرفت.گفتم:
_من از همون فردای عقدمون عاشق این ضرب المثل استفاده کردن های شما شدم.
وحید هم خندید.جدی گفتم:
_اینم هست ولی همه ی قضیه این نیست.
-یعنی چی؟!

-ما نمیتونیم بگیم #حکمت کارهای خدا چیه،چون ما عالم به غیب نیستیم.اما چیزی که به ذهن من میرسه اینه؛
یکی بود،یکی نبود،غیر از خدا هیچکس نبود..
تو میلیاردها آدمی که رو زمین🌏 وجود داره،یه وحید موحد بود و یه زهرا روشن.این دو تا باید تو یه مرحله ای به هم میرسیدن.برای اینکه این دو تا وقتی به هم رسیدن،بهتر بتونن بندگی کنن،باید به یه حدی از #پختگی میرسیدن.وحید موحد #باصبر باید پخته میشد،تو آرام پز.زهرا روشن تو کوره...👌همه ی اتفاقات زندگی ما رو #حساب_کتاب بود.حتی روزها و ثانیه هاش.شاید اون موقع به نظر من و شما وقت خوبی نبود ولی #خدا همه چیزش رو حسابه.
👈اینکه وحید موحد کی اتفاقی زهرا روشن رو ببینه،
👈اینکه کدوم وجه زهرا روشن رو ببینه که بیشتر عاشقش بشه،
👈اینکه زهرا روشن کی با امین رضاپور ازدواج کنه،
👈اینکه امین رضاپور کی شهید بشه،
👈اینکه پیکرش کی برگرده،
👈اینکه وقتی شهید میشه با کی باشه،
همش رو #حساب_کتاب بود.اگه اون وقتی که اومدی خاستگاری من،من قبول میکردم،الان این #جایگاهی که برات دارم رو نداشتم.اون یکسال زمان لازم بود تا شما منو بیشتر بشناسی.من و شما هر دو مون به این زمان ها نیاز داشتیم. نه شما بخاطر من منتظر موندی،نه من بخاطر شما..
خدا سختی هایی پیش پای ما گذاشت تا کمکمون کنه #بنده_های_خوبی باشیم. میبینی؟ما به خدا خیلی #بدهکاریم.همه ی زندگی ما #لطف خداست،حتی #سختی ها مون هم لطفش بوده و هست..من و شما باهم #بزرگ میشیم. سختی ها مون برای هر دو مون به یه اندازه امتحانه.

-زهرا،زندگیمون بازهم #سخت_تر میشه...کار من تغییر کرده. #مسئولیتم بیشتر شده.ازت میخوام کمکم کنی.هم برام خیلی دعا کن،هم به #مشورت هایی که برای کارم میدی نیاز دارم،هم به #آرامش دادن هات،هم اینکه مثل سابق #پشت_سنگر نیروها مو تقویت کنی.

بالبخند گفتم:
_اون وقت خودت چکار میکنی؟همه کارهاتو که داری میگی من انجام بدم.
خندید و گفت:
_آره دیگه.کم کم فرماندهی کن.

-این کارو که الانم دارم میکنم..من الانم فرمانده خونه و شوهرم هستم..یه کار جدید بگو.

باهم خندیدیم.وحیدعاشقانه نگاهم کرد و گفت:
_زهرا،خیلی دوست دارم..خیلی خیلی.
-ما بیشتر.
وحید مهرشو گذاشت جلوش و گفت:
_میخوام نماز✨ بخونم،برای #تشکر از خدا،بخاطر داشتن تو.
بعد بلند شد و تکبیر گفت.منم دو قدم رفتم عقب تر و #نمازشکر خوندم بخاطر داشتن وحید.
بعد نماز گفتم
💖خدایا *#هر_چی_تو_بخوای*.تا هر جا بخوای هستم.خیلی کمکمون کن،م همیشه...💖

#پــــــایــــــان

امیدوارم از رمان خوشتون اومده باشه
تادرودی دیگر بدرود 👋

✍نویسنده بانو #مهدی‌یار_منتظر_قائم

Читать полностью…

تلنگر خدایی

بزرگ ترین گناه تو روز عرفه اینه که
شک کني که خدا بخشیده تو رو یا نه..

#محبوبم ♥️

Читать полностью…

تلنگر خدایی

🔹☝️🔹
بزرگواران قرآنی یه همتی کنید ختم قرآن تمام بشه

Читать полностью…

تلنگر خدایی

🔴 امام کاظم علیه السلام:

🔵 هرکس پشت سرِ برادر مومنش دعا کند، از عرش ندا می رسد: صد هزار برابرش نصیب خودت باد!

📚 کافی، جلد ۲ ص ۵۰۸

🌕 خوش به حال منتظرانی که امروز در دعای عرفه برای فرج و ظهور امام عصر ارواحنا فداه دعا می‌کنند. شک نکنیم که آثار این دعا به خودمان باز می‌گردد‌.

أللَّھُمَ؏َـجِّلْ‌لِوَلیِڪَ‌ألْفَـــــــــرَج

Читать полностью…

تلنگر خدایی

بسم الله الرحمن الرحیم
📗 #روزی_یک_صفحه_قرآن #صفحه_265

Читать полностью…

تلنگر خدایی

💚💫ای امــیــر عــرفــه
🤍💫بی تو صفانیست که نیست

💚💫بــی تــو در آن عــرفــه
🤍💫عشق و وفا نیست که نیست

💚💫ای امــیــر عــرفــه
🤍💫یوسف زهرا مهدی(عج)

💚💫حـاجـتـی غـیـر ظـهـورت
🤍💫به خدا نیست که نیست😔


اللهم عجل لولیک الفرج 🤲

Читать полностью…

تلنگر خدایی

دعای روز پنجم 🌙مبارک 🌸🌈

Читать полностью…

تلنگر خدایی

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ

🖊اى اهل ايمان از صبر و نماز [براى حل مشكلات خود و پاك ماندن از آلودگى ‏ها و رسيدن به رحمت حق] كمك بخواهيد زيرا خدا با صابران است .

☘بقره /153
@TALANGOREKHODAYI

Читать полностью…

تلنگر خدایی

به نام یکتا معبود زمین و آسمان ها❤️

ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا(توبه۱۱۸)
پس
خُدا به آنان توفيقِ توبه داد تا توبه كنند.
«روایتی هست از امام صادق(ع)با این مضمون:
گناهانی که توبه کردی و وقتی یادت میاد،
بخاطرش از خدا شرم میکنی
خدا اون گناه رو حتی از یاد و ذهن فرشته‌ی
اعمال هم پاک میکنه و به نیکی تبدیلش میکنه.»

خدا بهت رو کرده رفیق . .
꒷🌤☕️꒷🌤☕️꒷🌤☕️꒷🌤☕️꒷🌤☕️
@TALANGOREKHODAYI

Читать полностью…

تلنگر خدایی

آزمون های قبلی⏫
آزمون های بعدی⤵️

Читать полностью…

تلنگر خدایی

هرشب راس ساعت ۲۱:۳۰ در گروه تلنگر خدایی برگزار میشود
لینک گروه⬇️⬇️
@talangorekhodaii

Читать полностью…

تلنگر خدایی

📌امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام میفرمایند:

شيعيان مرا به دو خصلت امتحان كنيد، كه اگر دارای اين دو خصلت بودند، شيعه اند؛

📍اهمّيّت به نماز در اوّل وقت،
📍و دستگيری از برادران دينى خود با مال،

اگر اين دو در آن‌ها نبود، پس از ما دورند، دورند و دورند!

📚 جامع الاخبار، ص ۳۵
@TALANGOREKHODAYI

Читать полностью…

تلنگر خدایی

وَكَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

🖊چه بسيار جنبندگانى كه ياراى تحصيل روزى خويش ندارند و خدا آنها را و شما را روزى مى‌دهد. و او شنوا و داناست.

☘عنکبوت /60
@TALANGOREKHODAYI

Читать полностью…

تلنگر خدایی

برای همین نمازهای ساده که میخوانیم،برای تسبیحی که در دست میگیریم و ذکرهایی که بر زبان می‌آوریم و برای سجده‌های نه چندان طولانی‌مان خدا را شُـکررررر🌾🧡

شب عیدتون بهشتی✋🍃
@TALANGOREKHODAYI

Читать полностью…

تلنگر خدایی

📲 #استوری

🌺ویژه #عید_قربان

Читать полностью…

تلنگر خدایی

معبود من !


تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.
...... تو که اینقدر دلسوز منی! .....


خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟

...... کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.

‹ دعای عرفه ›
ترجمه علی شریعتی

Читать полностью…

تلنگر خدایی

#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی


در روز عرفــه،
بهترین مکان، برای استجابت کجاست؟...چرا؟

💢 و بهترین دعا در این روز چیست؟

#یوم_عرفه
@TALANGOREKHODAYI

Читать полностью…

تلنگر خدایی

عرفه 🥀🥀🥀
امام زمانم عج

کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش

در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش

چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم
تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش

به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن
ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش

کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین
نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش

کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان
به سید الشهدایی به یاد ماهم باش

دمی که از در باب السلام اشک فشان
به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش

کنار قبر رسول خدا کنار بقیع
مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش

مقیم شهر نجف کاظمین سامرا
کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش

چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن
همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش


ابا صالح التماس دعا
هرکجا رفتی یاد ما هم باش




أللَّھُمَ؏َـجِّلْ‌لِوَلیِڪَ‌ألْفَـــــــــرَج

Читать полностью…

تلنگر خدایی

🌷 استاد فاطمی نیا(ره) :

🔸 روز عرفه ، روز بسيار بزرگي است. خيلي ازاولياء و بزرگان را زيارت كردم كه به اين روز چشم مي دوختند.

🔸 طبق روايت ، هر كس در ماه مبارك رمضان آمرزيده نشده باشد ، اگر عرفه را درك كند و به راز و نياز و استغفار بپردازد ، آمرزيده مي شود.
در اين روز ، مسير زندگي بايد تغيير كند، عرفه يك راه عجيبي است.

🔸 اعمال روز عرفه را به هر مقدار كه نشاط داريد، انجام بدهيد . دعا خواندن به اين نحو كه انسان دائما ببیند چه مقدار از دعا باقی مانده است و انتظار تمام شدن آن را بكشد و خسته و بي نشاط شود ، اثر چنداني ندارد !

🔸 در مضامين و معاني بلند دعاي شريف و عظيم عرفه تامل بفرماييد. عمده اين است كه معرفت پيدا كنيم، گاهي تامل در يك جمله ي دعا مي تواند مسير زندگي انسان را تغيير بدهد.

🔸 متاسفانه بعضي از مقدس ها فقط به دنبال كسب ثواب هستند ! بارها دعاي عرفه را به قصد ثواب مي خواند ولي يك مرتبه درمضامين عاليه ي آن تامل نمي كند! عزيز من همه ي دين كه كسب ثواب نيست! اگر دعارا با معرفت وتامل بخوانيم ، ثواب هم در پي آن مي آيد .

Читать полностью…

تلنگر خدایی

💐روز تسبیح و
🕊دعا و صلوات است امروز
💐مهدی فاطمه(عج)
🕊بین عرفات است امروز

💐کاش اینبار
🕊عرفه آخر هجران باشد
💐کن دعا بهر فرج
🕊که مستجاب است امروز

💐اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج💐

Читать полностью…

تلنگر خدایی

#یک حبه نور

إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا
بی تردید تو به ما بینایی.

#طه-آیه ۳۵


الهی به امید تو

Читать полностью…

تلنگر خدایی

بسم الله الرحمن الرحیم
📗 #روزی_یک_صفحه_قرآن #صفحه_174

Читать полностью…

تلنگر خدایی

💭 درد دل‌هایی با پدر مهربان

4⃣3⃣1️⃣ جای این همه سال اشک و حزن و غربت!
سلام پدر مهربانم 💚
دیروز، که روزمان نو شد، به رسم مهر و ادب، به بزرگترها و اقوام، تبریک گفتیم و برای یکدیگر دعاهای خیر آرزو کردیم ..‌.
امّا در بین آن همه شادی و دل‌خوشی، بغضی در گلو و حسرتی بر دلم نشست ..‌.

پس چرا نمی توانم با شما تماس بگیرم؟!
ای مهربان‌تر از پدرم!
ای سایه‌ی سرم!
ای دار و ندارم!
چرا آنقدر خطاکار و نالایقم که حتّی نمی‌توانم به اندازه‌ی تبریک سال نو، صدای گرم و دلنشین شما را بشنوم؟!

کاش می‌شد در این شلوغی‌ها، تماسی هم با شما می‌گرفتم؛
تماسی دوطرفه؛ بدون قطعی صدا؛
کاش در این تماس، سالی سرشار از لبخند و امّید و نشاط برایتان آرزو می‌کردم ...
_ جای این همه سال اشک و حزن و غربت _
و کاش به خودتان می‌گفتم:
ان‌شالله امسال، سال ظهور باشد ..‌.
و کاش و ...
کاش و ..‌.
کاش ....

✍ نوشته‌ی خانم حبیب

مطالب مشابه🔍: #درد_دل

@TALANGOREKHODAYI

Читать полностью…

تلنگر خدایی

همه اطلاعاتشون بالاست
آزمون ها رو سخترش کنیم 😄
آزمون بعدی⬇️

Читать полностью…

تلنگر خدایی

رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای
قسمت پنجاه و دوم

و امین اومد تو...
باورم نمیشد.چند بار چشمهامو باز و بسته کردم، خودش بود؛امین من.
چشمش به من افتاد،لبخندی زد ولی بقیه میرفتن جلوش و یکی یکی باهاش روبوسی میکردن.
وقتی با همه روبوسی کرد،ایستاد و به من نگاه کرد.
اشکهام نمیذاشت درست ببینمش.
کوله شو گذاشت زمین و اومد سمت من.من میخواستم پرواز کنم و برم سمتش،ولی پاهام قدرت حرکت نداشت.انگار وزنه ی دویست کیلویی به پاهام وصل بود.امین رو به روی من ایستاد.فقط نگاهش میکردم.همه جای بدنشو نگاه کردم.
وقتی دیدم سالمه نفس راحتی کشیدم.دلم میخواست هیچکس نبود تا بغلش کنم.امین هم بخاطر بقیه بغلم نمیکرد.فقط به هم نگاه میکردیم.احساس کردم خیلی زمان گذشته،تازه یادم افتاد بهش سلام کنم. خنده م گرفته بود که حتی سلام هم نکرده بودم.با اشک وخنده گفتم:
_سلام
امین هم تازه یادش افتاده بود.بالبخند گفت:
_سلام.
بقیه با خوشحالی و صلوات ما رو بردن داخل. امین روی مبل کنار شوهرخاله ش و بابا نشسته بود.خیلی دلم میخواست من جای اونا کنار امین می نشستم.عمه زیبا گفت:
_امین جان...ما همه دلمون برات تنگ شده بود.همه از دیدنت خوشحالیم.همه مون دلمون میخواد باهات حرف بزنیم و به حرفهات گوش بدیم ولی...اولویت با #خانومته.
امین خجالت کشید و سرشو انداخت پایین، مثل من.همه ساکت بودن.شوهرخاله ش گفت:
_آره پسرم.عمه خانوم درست میگن.پاشو..پاشو با خانمت برین تو اتاق یا اگه میخواین برین بیرون یه دوری بزنین.
من خیلی دوست داشتم با امین تنها باشم ولی الان داشتم از خجالت آب میشدم. امین بلند شد و رفت پشت سرم ایستاد.عمه زیبا کنار من نشسته بود،به من گفت:
_پاشو دخترم.
بالبخند شرمگینی نگاهش کردم.بعد به بابا و بعد مامان نگاه کردم.اونا هم با اشاره ی سر اجازه دادن...
با امین به اتاقش رفتم.امین پشت سرم اومد تو اتاق و درو بست.همونجا پشت سر من ایستاد. وقتی برگشتم سمتش بالبخند به من نگاه میکرد ولی چشمهاش خیس بود.
دلم براش خیلی تنگ شده بود.بخاطر این همه سال دلتنگی رو شونه ش گریه میکردم.دیگه پاهام خسته شده بود.همونجوری نشستم.امین هم جلوی پام نشست.
حرفهای زیادی داشتم که وقتی اومد بهش بگم.ولی حالا که اینجا بود حرفی برای گفتن نداشتم.گفتم:
_گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم/چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی.
امین بالبخند نگاهم میکرد.
-حوریه ها رو دیدی؟
خندید و گفت:
_خیلی سعی کردن خودنمایی کنن ولی من بهشون گفتم خانومم مهریه شو میذاره اجرا.به من رحم کنید.اونا هم رفتن.
دو تایی خندیدیم.
بعد چند دقیقه جدی شد و با ناراحتی گفت:
_زهرا،با خودت چکار کردی؟چرا اینقدر شکسته شدی؟
گفتم:
_معجزه ست که هنوز زنده م.
بابغض گفت:_اینجوری نگو.
-چه جوری؟؟!!!!!
-از...از مر.....از مردن نگو.
از حرفم پشیمون شدم.گفتم:
_باشه،معذرت میخوام،ببخشید.
صدای در اومد.محمد بود،گفت:
_زهرا،بقیه هم برای دیدن امین اومدن.
امین صداشو صاف کرد و گفت:
_الان میایم داداش.
محمد رفت.به امین گفتم:
_با این قیافه میخوای بری؟
لبخند زد و گفت:
_قیافه ی تو که بدتره.
مثلا اخم کردم و گفتم:
_یعنی میگی من زشتم؟
سرشو تکون داد و بالبخند گفت:
_إی.. ،یه کم.
-قبلنا که میگفتی خوشگلم،حالا چی شده؟!! چشمت به حوری ها افتاده دیگه من زشتم؟!! مثل اینکه دلت کتک میخواد.
دستمو آوردم بالا که مشتش بزنم،بلند شد و فرار کرد.دنبالش کردم و گفتم:
_حیف که نمیتونم داد بزنم.
بلند خندید و گفت:
_واقعا خدا رو شکر.
منم مثلا از روی ناراحتی از اتاق بیرونش کردم.اما میخواستم نماز بخونم.سجاده ی امین رو پهن کردم و نماز خوندم؛ نماز شکر.
من و مامان و بابا آخرین نفری بودیم که رفتیم خونه مون.بقیه هم زودتر رفتن که امین استراحت کنه.

روزهای با امین بودن به سرعت و شیرینی میگذشت...
اواخر مرداد ماه بود.یه شب که امین هم شام خونه ما بود،محمد اومد...
امین درو باز کرد.مامان و بابا روی مبل نشسته بودن.منم از آشپزخونه اومدم بیرون.محمد با یه دسته گل تو چارچوب در ظاهر شد،تنها بود.
امین وقتی محمد رو با دسته گل دید با خوشحالی سلام کرد.اما باباومامان که بلند شده بودن تا دیدنش دوباره نشستن.
منم کنار ورودی آشپزخونه بودم.به دیوار تکیه دادم که نیفتم ولی سر خوردم و نشستم.

امین باتعجب به من و مامان و بابا و محمد نگاه میکرد.
محمد تو گوش امین چیزی گفت که..

نویسنده بانو #مهدی‌یار_منتظر_قائم

Читать полностью…

تلنگر خدایی

🍀 دعای افتتاح 🌸 در میان دعاهای مختلف در ماه مبارک رمضان به بعضی دعاها بر می‌خوریم که مربوط به حضرت حجت است و تقاضای فرج حضرت در آن‌ها مطرح شده است. از آن‌جا که خواستهٔ امام زمان(ع) از ما، دعای بسیار برای فرج است و ماه رمضان نیز ماه استجابت دعاست، خواندن دعای افتتاح در هرشب از این ماه عزیز، خیلی سفارش شده است . التماس دعا

Читать полностью…

تلنگر خدایی

30 جز قرآن بصورت فایل صوتی که نیاز به دانلود ندارد، هدیه محضر شما می کنیم🌷
         

جزء 1 ⇨ http://j.mp/2b8SiNO
جزء 2 ⇨ http://j.mp/2b8RJmQ
جزء 3 ⇨ http://j.mp/2bFSrtF
جزء 4 ⇨ http://j.mp/2b8SXi3
جزء 5 ⇨ http://j.mp/2b8RZm3
جزء 6 ⇨ http://j.mp/28MBohs
جزء 7 ⇨ http://j.mp/2bFRIZC
جزء 8 ⇨ http://j.mp/2bufF7o
جزء 9 ⇨ http://j.mp/2byr1bu
جزء 10 ⇨ http://j.mp/2bHfyUH
جزء 11 ⇨ http://j.mp/2bHf80y
جزء 12 ⇨ http://j.mp/2bWnTby
جزء 13 ⇨ http://j.mp/2bFTiKQ
جزء 14 ⇨ http://j.mp/2b8SUTA
جزء 15 ⇨ http://j.mp/2bFRQIM
جزء 16 ⇨ http://j.mp/2b8SegG
جزء 17 ⇨ http://j.mp/2brHsFz
جزء 18 ⇨ http://j.mp/2b8SCfc
جزء 19 ⇨ http://j.mp/2bFSq95
جزء 20 ⇨ http://j.mp/2brI1zc
جزء 21 ⇨ http://j.mp/2b8VcBO
جزء 22 ⇨ http://j.mp/2bFRxNP
جزء 23 ⇨ http://j.mp/2brItxm
جزء 24 ⇨ http://j.mp/2brHKw5
جزء 25 ⇨ http://j.mp/2brImlf
جزء 26 ⇨ http://j.mp/2bFRHF2
جزء 27 ⇨ http://j.mp/2bFRXno
جزء 28 ⇨ http://j.mp/2brI3ai
جزء 29 ⇨ http://j.mp/2bFRyBF
جزء 30 ⇨ http://j.mp/2bFREcc

Читать полностью…

تلنگر خدایی

#ماه_رمضان

نفستان را بگذارید جلوی امام زمان ارواحنافداه.
بگویید آقاجان! کدام صفت مرا نمی‌پسندید آن را بیرون می‌ریزم.

تا می توانید در این ماه کار خیر انجام دهید.

به کودکانتان رحم کنید.
به بزرگترها احترام بگذارید.
در این ماه صدقه زیاد بدهید.
اطعام کنید. درِ خانه‌تان باز باشد.
شبها دعا افتتاح بخوانید.
تا می‌توانید در این ماه قرآن بخوانید.
حداقل روزی یک جزء قرآن بخوانید که قرآن را در این ماه ختم کنید و آن را هدیه کنید برای فرج امام زمان ارواحنافداه.

این شبها کمتر بخوابید و بیشتر به ذکر و دعا و استغفار بپردازید و زیاد یا الله بگویید.

سعی کنید توجهات معنوی‌تان را تا می‌توانید زیاد کنید.

حاج آقا زعفری زاده
"اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"

Читать полностью…
Subscribe to a channel