" أَلَّا تَتَّخِذُوا مِن دُونِي وَكِيلًا "
عـآشِقِ #خدایی بآش ؛
کھ چه بِخوای چه نَخوای ؛
دوسِت دآره.🌱
@TALANGOREKHODAYI
لا تَخَف وَ لاتَحزَن، إِنّا مُنَجّوكَ(عنکبوت۳۳)
من دلخوش به وعدههای توام خـــدا🫀🫶🏻‣
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_دوم
💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره #عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای #سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در #مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت :«#مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی #عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی #بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده #مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«میخوای چیکار کنی؟»
💠 دو شیشه بنزین و #فندک و مردی که با همه زیبایی و #عاشقیاش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟»
بوی تند بنزین روانیام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟»
💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از #تونس و #مصر و #لیبی و #یمن و #بحرین و #سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!»
گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را میترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد :«من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! #بن_علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! #حُسنی_مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز #ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار #قذافی هم دیگه تمومه!»
@TALANGOREKHODAYI
💠 و میدانستم برای سرنگونی #بشّار_اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا #آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!»
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه میخوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!»
💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانهاش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و #عاشقانه تمنا کرد :«من میخوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟»
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده میشد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانهای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درسمون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته #کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟»
💠 به هوای #عشق سعد از همه بریده بودم و او هم میخواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟»...
✍️ نویسنده فاطمه والی نژاد
🎬اولین جایی که از امام زمان درخواست یاری شده، بین در و دیوار بود...
#فاطمیه 🖤
#استاد_رائفی_پور 🎤
🥀العجل، یا منتقم فاطمه🥀
#نماز_شب☝️
اثری از کتاب سلام بر ابراهیم
(شهید ابراهیم هادی روحش شاد )
۴سال پیش همچین شبی ارسال کردم😢
۞فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ۞
«هر قدر می توانید از قرآن بخوانید»
مشارکت کنندگان: ۱۵
تعداد جزء های باقیمانده: ۰
➖➖👇راهنمای علائم👇➖➖
📜 لیست شرکت کنندگان
FWD: ارجاع برای دیگران
❓راهنما
#حدیث_روز
✨ پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله):
كمترينِ كفر اين است كه انسان از برادرش سخنى بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آن رسوا سازد. اين افراد بويى از انسانيت نبردهاند.
📚 ميزان الحكمه ج۱، ص۴۴۴
#قالوا_بلی بخش ششم
بخش پنجم ↙️
/channel/TALANGOREKHODAYI/79207
🎙حسین جعفری خوی
@akhlagh_marefat
🌿🌿🌿
🍃آقای من!
✨مولای غریب و تنهای من!
🍃مضطرّ فاطمه علیه السلام
✨پدر مهربان اهل عالم! سلام
🍃سَلامُ علی آلِ یس...🍃
@TALANGOREKHODAYI
✨✨✨✨
#سلام_آقای_من
◽️آنقدر که
رنگ قریب انتظارش را
بر قلب همه اهل زمین، میپاشد...
◽️قلبمانبه وقت دلتنگی رسیده؛
يک جرعه نگاهت،
درمان تمام بیقراری ماست....
بی تو همه
تنهاییم مهدی جان 💔
❣اَللَهُمَ عَجِل عَلی ظُهورک یا اباصالح المهدی عج ❣
.
🌷 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند :
👌 همانا در میان گناهان ، چهار گناه است که قبل از عذاب آخرت در دنیا کیفر داده می شود :
1⃣ ترک نماز
2⃣ آزار پدر و مادر
3⃣ قسم دروغ
4⃣ غیبت کردن
🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_اول
💠 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمهشب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنیتر بود.
روی میز شیشهای اتاق پذیرایی #هفت_سین سادهای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر #ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوشسلیقگیام توجه کند.
💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکیاش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد.
میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمیاش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکیاش همیشه خلع سلاحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی #خبر خوندی، بسه!»
💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام #ایران نشدید، شاید ما حریف نظام #سوریه شدیم!»
لحن محکم #عربیاش وقتی در لطافت کلمات #فارسی مینشست، شنیدنیتر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد.
💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت #العربیه باز بود و ردیف اخبار #سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این میخوای #انقلاب کنی؟» و نقشهای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«میخوام با دلستر انقلاب کنم!»
نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بیمقدمه پرسید :«دلستر میخوری؟» میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، #شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام!»
💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه #مبارزه بینتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید!»
با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشهها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچهبازی فرق داره!»
💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچهبازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال #دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به #نظام ضربه زدیم!»
در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و #بسیجیها درافتادیم!»
@TALANGOREKHODAYI
💠 سپس با کف دست روی پیشانیاش کوبید و با حالتی هیجانزده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریهای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق #مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!»
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!»
💠 تیزی صدایش خماری #عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر #آرمانت قید خونوادهات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترکشون کردم!»
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :«#چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر #اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»...
✍️نویسنده فاطمه والی نژاد
✍️ امیرالمومنین امام علی علیه السلام:
🔹أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ يُسَارُ بِهِمْ، وَ هُمْ نِيَامٌ
🔸«اهل دنیا مانند سوارانی هستند که حرکت می کنند، در حالی که در خواب اند».
📗نهج البلاغه، حکمت 64
⬅️فکر کن سوار قطار شده ای و در همان ایستگاه اول، دفتری بزرگ به تو داده اند و گفته اند: «وقتی به مقصد برسیم، به ازای چیزهای خوبی که توی این دفتر نوشته ای، پاداش می گیری.»
⬅️حالا حاضری کل مسیر را بخوابی و وقتی به مقصد رسیدی، یکی بزند به شانه ات و بیدارت کند؟
⬅️دنیا مثل همین قطار است. آن هایی که خیلی دلبسته اش شوند، تمام مسیر را در خوابِ غفلت غرق می شوند و وقتی به خانه اصلی می رسند، دستِ خالی اند؛
اما آن هایی که می دانند مقصد مهم تر از مسیر است، خودشان را برای ایستگاه آخر آماده می کنند. خودت بیدار شو؛ قبل از اینکه با سوت پایان قطار از خواب بیدارت کنند!
وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَكَ(لقمان۱۷)
.
در برابر مشکلاتی که به تو میرسد
صبر کن
اگه خدا مجبورت میکنه که
صبر کنی
پس صبر کن.
خدا داره تلاش میکنه
که یه چیزی رو نشونت بده.
ᘒ🤍☕️ᘒ🤍☕️ᘒ🤍☕️ᘒ🤍☕️
الهی به امید خودت❤️
🔰-چرا خداوند برخی مفاهیم مانند زکات را بارها در قرآن کریم تکرار فرموده اما به موضوعی مانند خمس تنها یک بار در آیات قرآن اشاره فرموده است؟ آیا میتوان گفت اهمیت زکات از خمس بیشتر است؟
🔹در پاسخ باید گفت تكرار شدن یا نشدن یك موضوع در قرآن، نشانۀ مهم یا كماهمیت بودن آن نیست و در چنین مواقعی یك سخن، حجت را تمام میكند. بسیاری از موضوعات اسلامی دیگر نیز در قرآن تكرار نشدهاند، در حالی كه برخی از آنها بسیار پُراهمیت و برجستهاند.
🔹 از آن جمله میتوان به وضو اشاره كرد كه از زمرۀ واجباتی است كه هر مسلمان در طول روز چندین بار با آن مواجه است؛ اما در قرآن كریم تنها در آیۀ ششم سورۀ مباركۀ مائده بدان اشاره شده است:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَیدِیكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ»
اى كسانى كه ایمان آوردهاید، چون به عزم نماز برخیزید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید.
🔹ازآن سو، موضوعی مثل جهاد، آیات فراوانی را در قرآن كریم به خود اختصاص داده است؛ در حالی كه ممكن است برخی افراد حتی یكبار در طول عمر خود در معرض عمل به آن قرار نگیرند. بنابراین بسامد و میزان تكرار شدن یا نشدن یك موضوع در قرآن صرفاً به معنای كماهمیت یا پراهمیت بودن آن نیست و این برداشت، مقایسهای یكسویه و نادرست است.
کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۱۷، صص ۳۳۱-۳۳۰.
#پرسشازمشکاة
#کتاب_مشکاة_جلد17
برای شب یلدا مبلغی کنار گذاشتیم جهت خرید میوه و اطعام برای نیازمندان . بزرگوارانی که در ختم قرآن این دوره شرکت می کنند به عنوان هدیه در این کار خیر شریک شان میکنیم
اجرکم عندالله و من الله توفیق
💚شرکت در ختم قرآن کریم 💚
سلام علیکم ✋
با یاری و توکل به خداوند سبحان باری دیگر #هفتادو_سومین_دوره_ازختم_قرآن_کریم را آغاز میکنیم
7⃣3⃣
👈ختم قرآن به صورت گروهی :
به نیابت از سلامتی و فرج آقا امام زمان عجل الله ،،برآورده شدن حوائج و شادی روح تمام اموات 'شهدا شروع می کنیم
✅به صورت : جزء ی
♻️(#مهلت_تلاوت_یکماه
🌸 جهت شرکت در ختم قرآن: لطفا جزء مورد نظر که در پست زیر خالی هستن را #لمس_کنید.
❇️(جزء های انتخاب شده با این علامت 🌻مشخصند)
جهت انتخاب پست پایین
👇✨👇
#تفسیر_سوره_کوثر↖️
♻️🤍
تفسیر سوره کافرون ⬇️
/channel/TALANGOREKHODAYI/79241
👈دوستان را میهمان کنید ⬇️
@TALANGOREKHODAYI
ٱلَّذِى خَلَقَنِى فَهُوَ يَهْدِينِ🍃
همان خدایی که مرا بیافرید و به راه راستم هدایت میفرماید.🌸
وَٱلَّذِى هُوَ يُطْعِمُنِى وَيَسْقِينِ🍃
و همان خدایی که مرا غذا میدهد و سیراب میگرداند.🌸
وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ🍃
و چون بیمار شوم مرا شفا میدهد.🌸
وَٱلَّذِى يُمِيتُنِى ثُمَّ يُحْيِينِ🍃
و همان خدایی که مرا (از حیات چند روزه دنیا) میمیراند و سپس (به حیات ابدی آخرت) زنده میگرداند.🌸
وَٱلَّذِىٓ أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِى خَطِيٓـَٔتِى يَوْمَ ٱلدِّينِ🍃
و همان خدایی که چشم امید دارم که روز جزا گناهم را بیامرزد.🤲
🌷سورهالشعراء
آیات ۷۸ الی ۸۲🌷
الهی به امید تو
@TALANGOREKHODAYI
#کلیپ 🎞
🎤 #استاد_شجاعی
✘ مگه حضرت زهرا سلاماللهعلیها مادر همهی ما نیست؟
پس چرا بعضیها حتی یکبار نتونستن
توسل کنند و پناه ببرند،
اگر پناه بردند هم اجابت نشدند؟
.
#کلیپ_صوتی
#پیشنهاد_ویژه
✅ نکته بسیار مهم در خصوص صلوات بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🔸 نحوه صحیح صلوات بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🔸 نماز استغاثه به حضرت صدیقه
🔸 دعایی که امام زمان صلوات الله و سلامه علیه برای قنوت نماز تعلیم فرمودند.
🔹 صلوات برا حضرت زهرا سلام الله علیها:
"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها (و اُمِّها) بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ"
🔹 دعایی که حضرت تعلیم فرمودند:
اللّهُمَّ إِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ فاطِمَه وَ اَبیها، وَ بَعْلِها وَ بَنیها، وَ السِّرِّ المُسْتَوْدَعِ فیها، اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد، وَ اَنْ تَفْعَلَ بِی ما اَنْتَ اَهْلُه، وَ لا تَفْعَل بِی ما اَنَا اَهْلُه
🎙سید حسن احمدی اصفهانی
شما این نماز و صلوات رو تجربه کردید؟
وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا(طور۴۸)🪴
.
در برابر فرمان پروردگارت شكيبا باش كه تو تحت نظر مايى
وقتی میخوایم دعا کنیم و یه چیزی از خدا درخواست کنیم انقدر گرفتاری و گره کور
داریم که اصلا یادمون میره چی میخواستیم.
تنها چیزی که میتونیم بگیم اینه که
خدایا کلااااا به مارسیدگی شود!
ᘒ💕🌸🌱ᘒ💕🌸🌱ᘒ💕🌸🌱ᘒ