شایان ذکر است که اگر همه اینشواهد جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی مرتبط به هم مانند: درج، رگَ، مغان،سبلان، آذربایجان، رود کورا، سیسیان زرنگ، فرزدان پرثَو، تور، دریایکاسپین = فراخ کرت، ورنَ، نئور، رنَ و غیرو در یک منطقه مشخص نسبتاًمحدود و در کنار هم با یک ترتیب منطقی وجود نمیداشتند، اظهار نظرقطعی در مورد زادگاه اشوزرتشت بار دیگر در این نوشته هم توأم با ابهاممیگردید.
12 – نام مادر اشو زرتشت " دوغدویه " یا دوغدو بوده. تالشان تنها قومی هستند که هنوز این نام را به صورت " دو دو " در تالش شمالی و" ده ده " در تالش جنوبی پاس داشته اند و از به عنوان نام عام احترام آمیز و مادر مقدس ، به جای نام متعارف " نه نه " استفاده می کنند .
13- در پایان به جای نتیجهگیری از آنچه که آمده میخواهم بگویم:ممکن است بتوان ادعا کرد همه آن شواهدو دلایل واهی ست ولی قطعاغیرممکن است که امتی بزرگ و برخوردار از تمدن و فرهنگی کهن ودرخشان ، ناگهان زادگاه و محل ظهور پیامبر خود را فراموش کند و آن رااز این گوشه یک قاره پهناور به گوشه دیگری بکشاند.
بنابراین نگارنده باروایات زرتشتی، متون کهن ایرانی و دهها دانشمند برجسته جهان در اینمورد که اشوزرتشت در حدود آذربایجان متولد شد و در همانجا به نشردین خود پرداخته است در کلیات موافق است.
نمایه
1 - آشتیانی مهندس جلال الدین، زرتشت مزدیسنا حکومت، دنیای کتاب،تهران، 1367 .
2 - اُرانسکی یوسف میخائیلوویچ، مقدمه فقه الغه ایرانی، ترجمه کریمکشاورز، پیام، تهران، 1358 .
3 - اوشیدری دکتر جهانگیر، دانشنامه مزدیسنا، نشر مرکز، تهران، 1371 .
4 - بارتولد ولادیمیر، تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ترجمه حمزهسردادور، توس، تهران 1358 .
5 - بهزادی رقیه، بندهشن هندی، مؤسسه مطالعات وتحقیقات فرهنگی،تهران، 1368 .
بیرونی ابوریحان، آثارالباقیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، امیر کبیر، تهران1363.
7 - پورداوود ابراهیم، یسنا، دانشگاه تهران، تهران، 2536 .
8 - ـــــــ الف یشتها، دانشگاه تهران، تهران 2536 .
9 - ـــــــ ب یادداشتهای گاثاها، دانشگاه تهران، تهران، 2536.
10 - پیرنیا حسن، ایران باستانی، دنیای کتاب، تهران، 1362.
11 - ــــــ، ایران باستان، دنیای کتاب، تهران 1370.
12 - جکسن ابراهم و. ویلیامز، سفرنامه جکسن، ترجمه منوچهر امیری -فریدون بدرهای، خوارزمی، تهران 1369 .
13 - دیاکونوف ایگور میخائیلوویچ، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، پیام،تهران 1357 .
14 - رضا دکتر عنایت الله، اران از دورالن باستان تاعهد مغول، مرکز اسنادوتاریخ دیپلماسی، تهران، 131380.
رضی هاشم، وندیداد، فکر روز، تهران، 1376.
16 - عبدلی علی، تاریخ کادوسها، فکر روز، تهران 1378.
17 - فهیمی سید حمید، فرهنگ عصر آهن در کنارههای جنوبی دریایخزر، سمیرا، تهران، 1381.
18 - کریستنسن آرتور، مزدا پرستی در ایران قدیم، ترجمه ذبیح الله صفا،شرکت مؤلفان و مترجمان، تهران 2537.
19 - کریستنسن آرتور، کیانیان، ترجمه دکترذبیح الله صفا، بنگاه ترجمه ونشر، تهران، 1336.
20 - مسعودی ابوالحسن، مروج اذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، علمیفرهنگ، تهران، 1378.
21 - معین دکتر محمد، فرهنگ فارسی، امیر کبیر، تهران 1364.
منبع : عبدلی علی ، تاریخ تالش
نگارنده پیشتر درکتاب «تاریخ کادوسها» با ذکر دلایلی احتمال تالشبودن زرتشت را مطرح کرد.اکنون با دلایل و شواهد تازهای که در اینبارهبه دست آورده است ذیلا به تکمیل نظر خود میپردازد:
1-منابع زرتشتی گویای آنندکه زرتشت در سرچشمههای رودخانهدراژَ = دراجَ به دنیا آمده است(بهزادی / ص 104) . امروزه در خاک تالششمالی، شهرستان لریک واقع در جنوب کشور جمهوری آذربایجان، دردامنه کوه بلند «کومورکوی» که رو در روی سبلان قد افراشته و درسرچشمههای روخانه خروشان «آلشاچای» روستایی وجود دارد به نام«دراجَ» = درج و طایفهای هم که در ان ناحیه از دیرباز ساکن بوده درجنامیده میشود.بخش بزرگی از طایفهدرج در زمان جنگهای روسیه علیهایران و تجزیه تالش، همراه میرحسن خان تالش به این سوی مرز کوچیدهودر منتطقه ی لَوَندَویل آستارا ساکن شده و هنوزدرج خوانده میشوند.توضیح این که کومورکوی یک نام جدید است که ترکی زبانها بر کوه یادشده گذاشتهاند.
2- اگر کسی از روستای درج به طرف قله کومورکوی برود در سمتشمال ،ادامه خاک تالش و سرزمین مغان را خواهید دید. درسمت جنوباو دنباله شمالی البرز غربی و استان گیلان = ورنَ ی اوستا قرار میگیرد.دریای نیلگون کاسپین یا همان «فراخ کرتَ» اوستا در سمت شرقی ودشت اردبیل وکوه سبلان در سمت غربی اش دیده خواهد شد.
3- در منابع ما آمده است که دوغدویه مادر اشوزرتشت از اهالی«رگَ» بوده(اوشیدری /ص 296). اوستا پژوهان رگَ را همان «ری» کنونیپنداشتهاند. اما این پرسش هنوز بیجواب مانده که پدر زرتشت که فردیاز قشر متوسط جامعه بوده، اعم از این که آذربایجان و یا اهل خوارزم بودهباشد، در آن روزگار دوردست تاریخ چگونه توانسته با دختری در ریازدواج کند و او را به دراژَ در ولایت خود ببرد. با نظری به نقشهای کهنگارنده آن را ترسیم مینماید، خواهیم دید که آبادی رگَ هنوز به همیننام در فاصله نسبتاً نزدیکی به دراژَ، در منطقه کرگان رود = کهن رودتالش وجود دارد. رگ امروزه به عنوان یک منطقه مهم تاریخی شناختهشده و در آنجا آثاری متعلق به سدههای پیش از میلاد به دست آمدهاست.
4- پرثوَ یا همان بردعهَ دوره اسلامی(رضا 1380 / ص151 )، شهریاست که در شمال درج و مغان و در کنار رودخانه ترتر، نزدیک رودخانهکورا در خاک اران واقع شده است. با توجه به این که هیچ شهر دیگری بهنام پرثَو با مشخصاتی که آمددر جایی دیگر شناخته نشده است، شهرمذکور را میتوان همان پای تخت کوی ویشتاسب، حامی اشوزرتشتپنداشت (کریستنسن 1336 / ص 8). حال اگر کسی از دراج به سوی پرثوبرود، باید ابتدا از دیار مغان و سپس از رودخانه شکوهمند و پرخرفسترکورا عبور بکند. توضیح این که تا سدههای گذشته تمام مردمانی که در آنمسیر زندگی میکردند به یک زبان سخن میگفتند.
در بندهشن، بخش 25،بند 70 و بخش 18، بند 52 آمده است کهایرانویچ و رودخانه پر از خرفستر داییتی که در کنار آن از سوی اهورامزدابه اشوزرتشت وحی نازل شد، درایرانویچ بوده و ایرانویچ درآذربایجان و یادر مجاورت آذربایجان واقع بوده است(بهزادی / ص 114 / پورداوود،ج 1/ص 49 ). آنهایی که جیهون را دائیتی پنداشتهاند نیک میدانندکه آن رودنه خرفستر دارد،نه به دریای فراخ کرت میریزد و نه مردمان پیرامون آنبه زبان اوستایی سخن میگفتهاند.
5- «خشتاوی» طایفه بزرگی که به کوی ویشتاسب درجنگ علیه تورهاودیگر مخالفان مزدیسنا یاری میرسانده(پورداوود،2536 ب / ص 394 )،هنوز به همین نام درتالش وجود دارد و یکی از روستاهای کهن تالشجنوبی به نام آن طایفه «خشتاون» نامیده میشود. همچنین علاوه بر ایننام، شمار دیگری از طایفههای تالش مانند: رش، سیندی، ارده، سا و غیرونیز معنی و مفهوم مزدیسنایی دارند.
6- هوتئوسا همسر کوی ویشتاسپ از خاندان نئوتره بوده(کریستنسن،الف / ص 31) و برادران هوتئوسابرای رفت و آمد به پایتخت ویشتاسپدر ولایت شمالی = باکتریش، اپاختر، باکتریا، که به سهو آن را گاه شرق وگاه بلخ پنداشتهاند، میبایست از رودخانه دائیتی عبور کند اکنون در جنوبرودخانه کورا و در فاصله نسبتا نزدیکی به روستای درج، نام نئوتره بهصورت «نئور» بر روی دریاچهای بسیار دلانگیز، با آب شیرین وزلالباقی مانده است. نئور = نئوتره باید همان دریاچهای باشد که طبق نوشتهیشت پنجم، بندهای 98 و 99،برادران هوتئوسا و خاندان هوُوَ در کنار آنبرای «اَردوی» قربانی میدادند.
عشقی وش 🎼
کامیار بلورین 🎤
مدیر تولید : میلاد میرزائی 🎬
ترانه : میثم همت پور ✍
ملودی : هادی نصیری 🎶
آهنگ و تنظیم : هادی نصیری 🎵🎹
ویولن : فرشاد رشید نژاد 🎻
میکس و مسترینگ : جابر بهارمست 🎧
تولید : زمستان ۱۴۰۲ 📆
▶️ @TaleshAva
🌐 www.Taleshava.ir
7- در اوستا بارها از سرزمین «وَرنَ» یاد شده است. اغلباوستاپژوهان آن را با گیلان کنونی یکی دانستهاند(اوشیدری /ص 469). آننام هنوز به صورت «رنَ» بر روی یکی از آبادیهای تاریخی تالش باقیمانده. آبادی مذکور تا چند دهه پیش مرکز ییلاقی حکومت تالشدولابوده.
8- نقطه دیگر یکه در نقشه ما باید به جستجوی آن پرداخت دریاچه«فرزدانَو» است. دریاچه زیبا و پاکی که در متون اوستایی از آن سخن بهمیان آمده است و کوی ویشتاسپ در کنار آن قربانیها داده، بنا به نوشتهبندهشن، فرزدان در سگستان واقع میباشدو بن آن به دریای فراخ کرتمیرسد(بهزادی /ص 106)(. سگستان را هم می توان سیستان خواند و همسیسیان. اگر سیستان خوانده شود، در جستجوی فرزدان به دریاچه هامونمیرسیم که آبگیری ست کدر، در نیمی از سال بویناک و پر از حشراتموذی که در دشتی بی آب و علف در جنوب شرق ایران واقع است(پورداوود الف 7ج 1 / ص 291).
آن آبگیر نه تنها هیچ شباهتی با آنچه کهاز فرزدان وصف شده نداردبلکه در جایی واقع است که نمیتوانسته با بلخو خوارزم ارتباطی عادی داشته باشد همچنین این موضوع با هیچ منطقیسازگاری ندارد که بگوییم چند هزار سال پیش پادشاهی و پیامبری هزارانکیلومتر راه را با گلهای از احشام قربانی از بلخ و مرزهای چین طیمیکردند و برای قربانی دادن به کنار چنان آبگیری میرفتند. ولی اگر«سیسیان» خواند ه شود که البته به علت وجود ارتباط بین فرزدان ودریای فراخ کرت، منطقیتر هم میباشد، آن را در محلی مییابیم واقع درفاصله نزدیکی به پرثَو، پایتخت کوی ویشتاسپ و مغان و دراج و کورا. درآنجا به دریاچه نیلگون بسار دل انگیزی میرسیم که هنوز به نام اصلی ودیرین خود «فرزدان» خوانده میشود. آن دریاچه به واسطه ارس و کورابه دریای فراخ کرت = کاسپین میپیوندد.
9- با وجود کاوشهای گسترده ا ی که در خوارزم و بلخ صورت گرفتههیچ اثر قابل توجهی از مدنیت مزدیسنا مربوط به پیش از میلاد خصوصاًآتشکده به دست نیامده است. ولی در محلی به نام مریان تالش علاوه براشیاء و آثار چند هزار ساله و بزرگترین گورستان تاریخی ایران که در آنکشف شده(فهیمی 1381 / ص 70 )، هنوز آثار یکی از بزرگترینآتشکدههای باستانی ایران به نام آتشکده کبود مهر،هنوز برجا مانده است.مریان در نزدیکی رگَ و در فاصله نه چندان دوری از درج = دراژَ و مغاندر یکی از زیباترین نقاط طبیعی ایران واقع شده است. ناگفته نماند درنواحی پیرامون مریان، در کوهستاهای منطقه قومی تالش نمونههایدیگری از آتشکده کبود مهر وجود داشته که اکنون فقط نامی از آنها درمحل باقی مانده است.
10- اگر از این نشانههای جغرافیایی گذری به تاریخ هم داشته باشیم،دلایل و مستندات فراوانی برای اثبات نظر خود خواهیم داشت که عجالتاًاز پرداختن به آن صرفنظر میشود ولی لازم است بر این نکته تأکید شودکه اپاختر و باکتریا که به معنی شمال میباشد(معین 1364،ج1/ص 434)،به سهو و یا به مصلحت بلخ - بخل پنداشته شده، نامی بوده برایشمالیترین ایالت ایران. آن ایالت از شمال با کشور سکاها و قفقاز و بهطور اخص با طایفه بزرگ سکایی تور = توران در تماس بود. در عهدزندگی اشوزرتشت ،کوی ویشتاسپ حاکم پرثَو = پارت، شمالیترین ایالتایران یا همان ایالت اپاختر و باکتریا بوه(پیرنیاالف ،ج1/ ص537) و به لحاظپذیرش دین مزدیسنا، درگیر جنگ هایی با همسایگان شمالی خود یعنیتورها میشود چنانکه شرح برخی از وقایع آن جنگها در اوستا آمدهاست. اگر کوی ویشتاسپ، حامی زرتشت پادشاه بلخ بوده باشد چگونهمیتوانسته با تورهای سکایی در قفقاز مجاور و مخاصم باشد؟
11- دراژَای بودن زرتشت مغایرتی با مغ و مغانی و آذربایجانی ومادی بودن او پیدا نمی کند. زیرا اولا تالش شمالی که روستای درج = دراژَدر آنواقع است، در قلمرو ماد کوچک قرار داشته، ثانیاً روستای درج درجایی قرار داردکه میتوانسته شهرت مغانی هم پیدا کند، یعنی جزو حوزهفرهنگی مغان به شمار آید. ثالثاً تالش شمالی دست کم از اواخر دورههخامنشیان تحت الشعاع نام آتروپاتکان و بعدها اغلب تحت نفوذحکومت آن ایالت بوده. بنابراین امری بدیهی ست که اهل روستای درجمغانی و یا آذربایجانی هم خوانده شود.