💥اطلاعیه💥
بنا به تصمیمی که گرفته شد، مونولوگ یا دیالوگ هایی که داخل کانال #قلم_صبور گذاشته میشه، فقط اونایی که توسط اعضای اون کانال پسندیده و انتخاب بشه رو اینطرف میذارم که کیفیت مونولوگ ها بهتر و مورد پسند باشه برای تمرین.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(245)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #شما_ماشین_نیستید
«خطاب به کسانی که صدای من رو میشنون میگم، ناامید نشد. رنجی که الان بر سر ما هوار شده گذراست و نتیجهی تلخاندیشیهای مردانی است که از پیشرفت بشر میهراسند. نفرت انسانها از بین خواهد رفت، و دیکتاتورها هم میمیرند و قدرتی که به زور از مردم گرفتند به مردم باز خواهد گشت.
سربازها! خودتون رو تسلیم حیوانصفتها و وحشیها نکنید، کسانی که از شما نفرت دارند و به بردگی میگیرندتان، کسانی که زندگی شما را تحت سلطهی خودشان در میآورند و به شما میگویند چه کار بکنید و چه کار نکنید و به چه فکر کنید و چه حسی داشته باشید! کسانی که از شما بیگاری میکشند و با شما مثل گله و دام برخورد میکنند و همه را مثل گوشت دم توپ میبینند! شما دام نیستید! خودتان را در اختیار این آدمهای غیرطبیعی قرار ندهید. مردان ماشینی با قلبهای ماشینی و ذهنهای ماشینی! شما ماشین نیستید، شما دام نیستید بلکه انسان هستید! عشق به انسانیت درون قلبهایتان جاری است! شما نفرت نمیورزید! فقط کسانی که کسی دوستشان ندارد نفرت میورزند. سربازها! برای بردگی نجنگید، برای آزادی بجنگید!»
✍🏻 نویسنده: #چارلی_چاپلین
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigarI
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(243)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #نقاب_دینداری
بشنوید ایها الناس، بدونید خلق الله، که غافل از دنیا نرین
بعضی از این حجره ها هستن یه مشت دیندار دنیا پرست، که به اسم کسب حلال، دین و شرافت و جوون مردی رو چوب حراج زدن طاقه طاقه رفت پی کارش
دین و شرافتی که با بسم الله جرش میدن، با الحمدالله پولشو میذارن توو جیبشون
نه اینکه فکر کنید اینجا وایستادم پسرای حاج محسن یا خودشو میگما، نه، حاج محسن بزاز آدم متدین و شریفیه... نماز میخونه، نذورات میده، دستش برسه دست این و اونم میگیره.
حرفم با اون حجره های زاهد مآبی هست که چون به خلوت میروند؛ آن کار دگر میکنند
یه مشت خرمقدسِ متحجرِ نون به نرخ روز خور که اتفاقا اونام نمازخونن، اونام نذورات میدن، دست این و اونو میگیرن، ولی ترس از دست دادن آسودگی و راحتی دنیا و حسادت به آدمای معتقد دیگه ای که سری توو سرا درآوردن، کورشون کرده
کر و گنگشون کرده، از کسایی دارم میگم که اگه تعفن پستی و دنیا طلبیشون بیرون بزنه، بنده و شما رو نعوذبالله، اصلا بیزار میکنه از هرچی نماز خوندن و دینداری و نذورات دادنِ
باز میگم نه اینکه چون اینجا وایستادم پسرای حاج محسن بزاز رو میگما
نه بابا اینام خیلی متدینن، خیلی نمازخونن، دست این و اونو میگیرن
از کسایی دارم میگم که فقط تشنه ی علیک سلام گفتن و دست به سینه گذاشتن و زیرپا بلند شدنِ شما جماعت پاپتیه.
ادای مردای خدارو در میارن ولی مردای خدای واقعی رو میندازن گوشه ی زندان
از کسایی حرف میزنم که پیش شما، مثل شما خودشونو عبد خدا جا میزنن، ولی پشت سرتون خدا رو بنده نیستن اگه یه روز؛ یه پاپتیی مثل من و شما، پرش بگیره به پرشون یا بخواد پا بکنه توو کفششون یا شونه به شونشون وایسته.
از کسایی دارم میگم که توو قفا و خفای خودشون؛ تهمت میزنن، دروغ میگن، بین زن و شوهر نفاق میندازن، آدم زن و بچه دار لو میدن، بفرستنش تبعید
باز میگما، نه اینکه چون اینجا وایستادم اینارو دارم میگم، پسرای حاج محسنو...
اینا آدمای متدینین، اینا دنبال شرافتن، دنبال همون چیزی که ندارن.
✍🏻 نویسنده: #علیرضا_طالب_زاده
🎥 سرزمین مادری (سریال)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigarI
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(241)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #عشق_کامی (1)
قصه منو کامی مثل قصه لیلی و مجنونه ، عشق منو کامی فرق میکرد. من بخاطر کامی اشک میریختم غذا نمیخوردم، اینا فقط برا یه روزه اگه یک هفته همدیگه رو نمیدیدیم خفه میشدیم
۸ سال به پای هم سوختیم و ساختیم آخرش چیشد؟ یه دختر تموم ٨ سالمونو به باد داد . میفهمی؟ ( با گریه و ناراحتی )
میدونی چه نقشه هایی واسه زندگیمون کشیده بودیم ... هم تو روزای خوب کنار هم بودیم و هم روزای بد ... من الان بشینم ۸ سالمونو واست تعریف کنم باید کتابش کنی ... هیچ کس مثل ما عاشق نبود، تموم زحمات ۸ سال با یه دختر تموم شد
وقتی برای آخرین بار رفتم سراغ کامی، یک چمدون پر از نامه عکس ، کادو، فیلم همه چی توش بود با یه حلقه که گذاشت رو دستم میدونی چی گفت فقط یک کلام گفت شرمنده. منم دیگه پیگیر نشدم
(با گریه ) از وقتی اون از زندگیم رفته ، یه عالمه خواستگار دارم که به همشون جواب رد دادم هیچ وقت هیچ کس برام کامی نمیشه هر روز و هر شب منتظرشم که بیاد .
✍🏻 نویسنده: #فرانک_رضایی
📚متون اتودیک بازیگری
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(240)
🔘 متن مونولوگ:
🔻 موضوع: #خفتگیر (6)
اون زمستون هوا خیلی سرد شده بود، اصلا نمیشد رفت درس خوند. سعید اومد گفت «بریم پاسداران یه کاپشن بگیریم.» گفتم «چرا نگیریم؟» اونی که خونهش تو پاسدارانه زورش میرسه فردا یکی نوشو بخره. بچه بودیم دیگه، نمیفهمیدیم یه عده هرچی دارن میدن اجاره خونه که کدپستیشون پاسداران باشه!
اون شب من داغون افتاده بودم گوشه قهوه خونه. شب قبلش با بابام رفته بودیم دمِ گاراژ سیا کتک بدی خورده بودیم. بابام پول و داده بود دست سیا که سود بگیره، سیا پول و خورده بود و زده بود زیرش. بابامو تو راهِ دادگاه خفت کرده بودن سفته مفته ها رم ازش گرفته بودن و تمام. ما رفته بودیم نمیدونم چیکار. اصلا نمیدونم بابام چطوری خر شده بود پول و داده بود دستِ سیا، مردِ سادهای بود مرحوم. تا میخوردیم ما رو زدن. حقا شما جایِ بابایِ من بودی سکته نمیکردی؟ نمیافتادی گوشه خونه؟ پولتو بخورن، خفتت بکنن، کتکت هم بزنن؟
✍🏻 نویسنده: #نامشخص
📚 گام معلق خفتگیر
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(238)
🔘 متن مونولوگ:
🔻 موضوع: #خفتگیر (4)
مادرم خیلی گفت درست شو. نشدم. تو دادگاه گفتم برا خرجِ عمل مادرم خفتگیری کردم. دروغ گفتم. حالا که آخر خطم بگم مادرم سالمه، اگه از اعدامِ من دق نکنه سالمه. خواهرمم سالمه اگر اون شوهرِ حیوونش بذاره. مادرم هرچی مصیبت کشیده طاقت آورده، نمیدونم طاقت داره منو بالایِ دار ببینه یا نه.
خیلی جون کند من آدم شم. بار اول که با کاپشن مارک رفتم خونه مادرم مثل میخِ پرچ چسبید به من، تا ازم کشید بیرون کاشپن خفتیه. انقدر گفت که قسم خوردم دیگه نکنم. ولی کردم. میگفتم خفت نکنم چیکار کنم؟ برم کشتی گیر شم نامردا با چاقو منو بزنن؟ آخه تو شهری که وحید بیابانیشو با چاقو میکشن، آدم چرا دزدی نکنه؟ میگفت اکبر برقی.
اکبر برقی غریبه نبود، بچههای کوچه بود شاگرد الکتریکی واستاده بود. اینجا که میرسید من خفه میشدم. آره مادرمون دوس داره ما پیر شیم، دوس داره خودش زودتر از ما بره، ولی آخه اون زندگیه که اکبر میکنه؟ نیست. اینا رو که نمیشه به مادر گفت. این خط این نشون، اونم هیچی نمیشه. معتاد نشه، با چاقو نزننش، زن میگیره توله پس میندازه میشه بابایِ من. سر پیری یه سیا سپری پیدا میشه کل پولشو میخوره. خدایی اگر کسی لایق اعدام بود، سیا سپر بود. تو یه دعوایی هشت نفر با قمه و شمشیر ریختن سرش، سیا درِ پراید و کند، دستش گرفت جای سپر. یه دستش شمشیر یه دستش درِ پراید. هر هشت نفر و خونی کرد رفتن. از اون روز اسمِ سیا سپر روش موند.
✍🏻 نویسنده: #نامشخص
📚 گام معلق خفتگیر
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(236)
🔘 متن مونولوگ:
🔻 موضوع: #خفتگیر (2)
یه شب با بچهها نشسته بودیم. زیدِ جواد، دوستِ نازلی، میخواست جواد رو کنف کنه بهش گفت قبلا با وحید بوده، وحید خیلی از جواد مردتره. همه خندیدن. حالا دختره اصلا تو این حدا نبود که وحید بهش نگا کنه ها. ولی لفظِ زیدیه رفت تو مخِ جواد. هرچی باهاش حرف زدیم از مخش نیومد بیرون. ماه تموم نشده چاقو رو تا دسته فرو کرد تو پشتِ وحید.
محل سیاه پوشید. مادرش، مادرم، بابام. سیا سپر تازه پولِ بابامو خورده بود، بابام سکته کرده بود، خونه میخوابید. تلفنی بهش خبر دادن. من دمِ پنجره سیگار میکشیدم. یه نگاهی به من کرد، یه آهی کشید. گفت دیگه که چی. اون آه بابام هیچوقت یادم نمیره. فقراتمو لرزوند. بابامو قبل از اعدامِ جواد کردیم زیرِ خاک.
✍🏻 نویسنده: #نامشخص
📚 گام معلق خفتگیر
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(234)
🔘 متن مونولوگ:
🔻 موضوع: #روانی
اون دیوونه نیست.
اهمیتی نداره که تو یا دیگران چه فکری می کنید.
مهم نیست توی کتاب ها چی نوشته یا اون دکترها تو دیوونه خونه چی می گن. من همه چیز رو می دونم.
اون ها می گن فوراً باید مادر رو انداخت توی یه اتاق و در رو قفل کرد.
منم فقط می تونم ازشون قول بگیرم که کاریش نداشته باشن. ولی من این کار رو نمی کنم چون از همهچی خبر دارم.
تو اینو درک نمی کنی ؟ من خبر دارم و اونها ندارن. اون ها نمی دونن که تمام این سال ها مادرم چطوری از من نگه داری کرد؛ اون هم وقتی که هیچکس دیگه براش مهم نبود تو نمی دونی که اون چه کارهایی برام انجام داد و چقدر زجر کشید.
اون خودش رو فدای من کرد. اگه الان رفتارش یهکمی عجیب و غریب شده تقصیر منه. من مسئول این اتفاق هستم. وقتی اون موقع اومد پیشم و گفت که میخواد دوباره ازدواج کنه، من جلوشو گرفتم. آره، من نذاشتم. باید به خاطر این کار سرزنش بشم!
تو نباید بگی حسادت کردم یا میخواستم مالک اون باشم... من خیلی از اون بدتر رفتار کردم. اگه می خوای بگی اون دیوونهس باید بگی من صد بار از اون دیوونهترم. اگه اون ها می دونستن من چی گفتم و چه کارهایی کردم فوراً به دستوپام غل و زنجیر می بستن. راستش بالاخره حرف، حرف من شد و اون ازدواج نکرد. حالا سروکله تو از کجا پیدا شده که می گی باید برم بذارمش دیوونه خونه؟ من فکر می کنم همه ما آدما خیلی وقتا می زنه به سرمون و دیوونگی می کنیم. >>
✍🏻 نویسنده: #رابرت_بلاک
📚 رمان روانی
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(232)
🔘 متن مونولوگ:
🔻 موضوع: #تحقیر_شدن
لامصب امشب چقدر سرده..
همه الان توی جای گرم و نرم لم دادنو عشق میکنن؛ ما توو خرابه دلمونو خوش کردیم به این آتیش زاقارت که گرم هم نمیکنه
اخه این چه زندگی نکبتیه ما داریم
ببین چه الکی الکی سر اعتیاد خودمو آواره این خرابه و اون خرابه کردم
لعنت به این زندگی و خماری
یه لحظه اون زهرماری رو بنداز اونور مثلا دارم برات درد و دل میکنما...
بدبختی هام از چند سال پیش شروع شد
یعنی وقتی ۱۸ساله بودم و برا کنکور میخوندم...
ترس قبول نشدن و استرسی که به جونم افتاده بود، هر روز منو ضعیفتر میکرد
همه جا اینکه کمکم کنن همش غر زدن ...
میگفتن چرا درس نمیخونی؟
چرا به فکر آیندت نیستی؟
نگا پسر یا دختر فلانیو اونوقت تو اینطور، اگه قبول نشی سربار جامعه میشی، بدبخت میشی
اونقدر این چیزارو توو گوشم خوندن که تصمیم گرفتم شبانه روز بخونم تا برای خودم کسی بشم، تا بهم افتخار کنن
شنیده بودم هرکی شیشه مصرف کنه انرژیشو میبره بالا و خوابو هم مبپرونه
منم میخواستم شبا جا اینکه بخوابم؛ درس بخونم و حسابی تلاش کنم
اوایل خیلی خوب بود و خیلی بهم انرژی میداد
به حدی خوب بود که دو شب بیدار میموندم بعد از مصرف
ولی یه سری اخلاقام عوض شده بود، اعصابم داغون شده بود، زود جوش و عصبی شده بودم، توهم میزدم شدید.
از ارتباط با بقیه میترسیدم از طرفی وقتی حرف میزدم اعصابم خورد میشد، فکر میکردم منو دارن مسخره میکنن، برای همین کتکشون میزدم و همه ازم فراری بودن
کنکورمو که دادم نتیجش منو داغونتر کرد، تحقیرا اطرافیان و خانوادم بیشتر از قبل شده بود.
به حدی رسید که نتونستم دیگه تحمل کنم، جاش مصرفمو زیاد کردم که شاید حالمو بهتر کنه
اونقدر مصرفم زیاد شد و توهم بالا زد که حتی یه روز نزدیک بود خواهر کوچبکمو خفه کنم.
فکر میکردم میخواد بیاد منو با کارد میوه خوری که دستش بود بکشه.
اگه میموندم خونمون حتما با حال خراب و داغونی که داشتم، به خانوادم آسیب میزدم
برای همین زدم بیرون و دیگه برنگشتم
شاید اگه از طرف خانواده و بقیه تحقیر نمیشدم و بهم فشار نمیاوردن؛ الان اوضام این نبود
نمیخوام همه گناهارو بندازم گردن بقیه، قبول دارم خریت خودمو اما ...
میشه یکم چوب آتیشو زیاد کنی داداش، سرما رفته تو تنم، سگ لرز گرفتم
✍🏻 نویسنده: #فاطمه_حسین_نیا
💥بازنویسی: #نیما_رفیعی
🔘 کانال : #قلم_صبور
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @QalameSabur
🔺 Channel Link
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(230)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #آسایشگاه
آی دکتر اگه اجازه بدین من دوکلمه عرض دارم.
میخوام بگم این بیخنده شدن ما، بیگریه شدن ما اسمش علاج نیست، زر میزنه علم.
یعنی شما که عینک داری باس بدونی دیگه، این که آدم از یه مرضی منتقل بشه به یه مرض دیگه، اسمش بهبودی نیست،
حالا هرچقدر هم شما هی روی کاغذ بنویسی نشانههای پیشرفت در بیمار قابل ملاحظه است.
اصلا اون کاغذ حیف نیست؟ وردار روش اسم یارت رو بنویس، بذار دلت گرم بشه بابا دیوونه.
نمیبینی زمستونه؟
صب پا میشیم کلافه، از بس که خواب نمیبینیم دیگه.
چی شد اون خواب خوبها؟ چی میریزین تو قرصها که دیگه اون دختر چشم رنگیه نمیاد تو خوابم بگه دلم تنگ شده برات، بریم کوه؟ نکنه دیگه تو خواب هم دلش تنگ نشه؟ نکنه دیگه نریم کوه؟ نکنه کوه یه تیکه از خواب یه دیوونهی دیگه باشه؟ نکنه بوسیدن دختره روی پل هشتم درکه خواب بوده؟
ببین کارات رو دکتر. حیف که قشنگی، وگرنه فحشت میدادم.
آقای دکتر، جا نیست تو آسایشگاه. مردم بیلبخند فقیر شدن جای خواب ندارن، همه هجوم آوردن به محوطه.
شبها نون و غم میخورن و یکیشون با صدای ویگن آهنگای داریوش رو میخونه، میخوام بگم خرابه اوضاعشون.
بیپولی عین دوریه، هی پیرت میکنه، یهو تموم میشی یه روز.
اگه اجازه بدی و باز نگی زشته، امشب میخوام لباس رنگی بپوشم و دایره دست بگیرم و دور مردم بچرخم و بخونم و برقصم: ارباب خودم بزبزقندی، ارباب خودم چرا نمیخندی. بلکم یادم رفت دیگه
✍🏻 نویسنده: #حسین_حبیبی
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔅اطلاعیه🔅
کسی متن خوب برای مونولوگ داشت میتونه بفرسته تا بذارمش داخل کانال و همه استفاده کنند.
@S_rafiee65
〰️💜〰️
💥 قوانین و فعالیت جدید گروه تمرینات💥
1) هر یک از اعضا ملزم هستند حداقل 2 ویس ماقبل خود را (قبل از ارسال تمرین خود) نقد کند.
‼️( نقد و گوش دادن به ویس تمرین دیگران مزیت های زیادی برای بازیگر دارد، بنابراین هیچوقت از نظر دادن و نقد دوستانتان خودداری نکنید.)
2) هر یک از اعضا بیش از یک تمرین در روز ارسال نکند.
‼️ ( تمرین ارسالی وقتی قابل نقد هست که بازیگر وقت و فرصت کافی برای تمرین داشته باشد، تمرینی که با عجله و بدون دقت ضبط و ارسال شود، کیفیت لازم برای نقد را ندارد)
3) برای نقد تمرینات، حداقل دوبار با دقت به صدای بازیگر توجه شود و نکات ضعف به او یادآور شود.
‼️ ( نقد و نظرهایی مثل: "خوبه" یا "بده" یا جملات کوتاه بدون برشمردن عیب ها یا نقاط قوت، به درد بازیگر نمیخوره)
4) روی نقاط ضعف بازی خودتان تمرکز کنید و با تمرینات متعدد راهکار رفع آن را بیابید یا با توجه به نقدها حلش کنید.
‼️ ( ارسال تمرین های متنوع بدون برطرف کردن نقایص، فقط هدر دادن وقت خود و دیگران برای نقد هست )
5) به نقد و نظرات دیگران احترام بگذارید، حتی اگر از نظر خودتان نقد درستی نباشد.
‼️( کسانی که درمقابل نقد و نظر دیگران گارد دارند، مناسب برای تمرین نیستند. )
6) افرادی که رزومه و تجربه ی بیشتری در این زمینه (بازیگری) دارند به مالک گروه مراجعه کرده تا به عنوان مدیر گروه، دیگر افراد را راهنمایی یا آموزش دهند.
7) در صورت فعال بودن گروه، هر یک ماه یکبار، بین سه نفر از افرادی که ویس تمرینشان بیشترین لایک را داشته باشد، مسابقه برگزار می کنیم.
8) به هیچ وجه ویس تمرینی که نقد شده را نباید پاک کرد، در صورت حذف تمرین، تا یک ماه حق ارسال تمرین مجدد را نخواهد داشت.
9) هرگونه نقد و پیشنهادی داشتید با مدیر داخل خصوصی در میان بگذارید. ( @S_rafiee65 )
☘️〰️〰️〰️☘️
/channel/GorooheTamrinat
💠🔱 مونولوگ گویی 🔱💠
🎙تمرین شماره: (227)
🔘 متن مونولوگ
🔻 موضوع: #طبیب_میخواهم
درد دارد درمان دردی که درد ندارد ...
خوش خوشانمان بود که یکباره این زخم قدیمی دهن باز کرد
سال ها این درد را تیمار کردم که حداقل اگر التیامی ندارد، زَهرَش را بگیرم
اما چه ساده لوحانه بود افکارم
خوش خیالی تا به کِی؟
طبیب میخواهم، طبیبی که شفا دهد این حال و روز مرا
درد دارم، دردی که لقمه میگیرد از حال خوبم و روح خسته ی مرا می آزارد
طبیبم کجایی که ببینی افسار از هم گسیخته...
افساری که یک عمر بر سر زندگی ام انداختم و اینک این رم کرده را تنها تو قادری به رام کردن
روزگاری به تلخی گذشت و تو نجاتم دادی ...
خنجری از کین به دلم نشست و تو امانم دادی...
سال ها به لطف محبتت، آرام شدم، زندگی کردم...
این چه سرنوشتیست که غمش گذشت و گسست، لیک باز پریشانم!!
دشنه و خنجری لازمم که از بیخ و بن بِبُرَد این زخم عمیقی که تحمل سوزشش از ظرف درونم بیرون ریخته
کجاست آن نور امیدی که چنگ زنان به سمتش دوان دوان فرار کنم از این ظلمت؟
سرو بودم که تو آمدی و بید مجنون گشتم
شاد بودم همه ی عمر، جز آن لحظه که مجنون گشتم
شیدایی ام و خسته ترین خسته ی شیدای توام من
آشفته و سر خوش، گویی که دو قطبی شده ام من
یا رب، زنجیر وصل مرا به خودت محکم بگیر که از این پس تنها به تو دلخوش شده ام و امیدی به خلق نیست.
✍🏻 نویسنده: #سجاد_رفیعی (نیما رفیعی)
🎙ویس تمرین خود را داخل گپ تمرینات مونولوگ قرار دهید(برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🏵🎗🏵🎗🏵🎗🏵🎗
🎬 @tamrinbazigari
💠🔱 مونولوگ گویی 🔱💠
🎙تمرین شماره:(226)
🔘 متن مونولوگ
🔻 موضوع: #فرار (2)
معلومه چه غلطی میکنی؟
ساک و چمدون جمع کردی کجا بری؟
خونه اون مرتیکه دوزاری که تُنبونشم نمیتونه بکشه بالا؟
فکر کردی با اون خوشبخت میشی؟
نه عزیزم، دو روز نگذشته به حال و حولش که برسه عین آشغال پرتت میکنه بیرون.
اون به درک، چرا بی خدافظی؟
اون روز که از خونه بابات فرار کردی ویلون و سیلون دنبال جا بودی کی بهت جا داد؟ کی زیر بال و پرتو گرفت؟
منتی سرت نیستا؛ اما منی که این کارو در حقت کردم لایقش نبودم بی خبر بذاری بری
من بخاطر تو خودمو انداختم توو چاه، چاهی که بیرون اومدن ازش تُئون داره که تو باس بدی نه من، اگه بابات بفهمه من بهت جا دادم، زندگیمو به آتیش میکشه، نمیشه که غلطو تو کرده باشیو من جُرشو بکشم
دِ لامصب من که داشتم زندگیمو میکردم، تو یهو پریدی وسطش، تو اومدی گند زدی بهش
به دروغ گفتی دوسم داریو و بخاطر من از خونه زدی بیرون... سادگی کردم گول حرفاتو خوردم بهت جا دادم
حالا عوض اینکه گند و کثافتتو جمع کنی دمتو گذاشتی رو کولت و داری در میری؟
مگه توو اون تن واموندت دل نداری؟ این همه خودمو به آب و آتیش زدم که با من باشی
اگه از همون اول بهم میگفتی خودمو نمیخوای و فقط کمکمو میخوای
خدا شاهده هم کمکت میکردم هم الان اینقدر کُفری نمیشدم
همه حرفاتو کلمه به کلمه، حرف به حرف یادمه
اخه تو چه مرگته که دو روز نگذشته باز عاشق کسی دیگه شدی هان؟
کم بهت رسیدم؟ کم بهت توجه کردم؟ آخه بگو چه غلطی کردم که بگم حقمه چشمم کور دندم نرم باید تُئونشو بدم؟
من الان میتونم زنگ بزنم به بابات همه چیو بگم ...
بگم نذاشتم دخترت خیابونی شه، نذاشتم بی آبرو شه، نذاشتم توو این شبای سرد توو پارک بخوابه
خواستم برگردونمش اما خودش نخواست، قسم خورد که اگه اینکارو کنم باز فرار میکنه
اما لعنت به من که دلِ این کارو ندارم، میدونم بابات اونقدر شعور نداره منو درک کنه، تازه فکر میکنه من فراریت دادم، شکایت میکنه میندازتم زندون
از طرفی اینجا هم که به زور نمیتونم نگهت دارم، وقتی دلت با من نیست؛ بمونی که بشی آینه دق برام؟
میخوای بری برو، جلوتو نمیگیرم، اما یادت نره، یادت نره کاری که تو امروز با من کردی هیچکی باهام نکرد
یه روز اگه دوباره گیر افتادی نه پیشم برگرد و نه ازم کمکی بخواه چون دیگه نیستم
نمیخوام بازیچه یه دختر خیانت کار، بی چشم و رو و از خود راضی باشم. حالا دیگه میتونی بری، خوش گذشت، به سلامت ...
✍🏻 نویسنده: #سجاد_رفیعی (نیما رفیعی)
🎙ویس تمرین خود را داخل گپ تمرینات مونولوگ قرار دهید(برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🏵🎗🏵🎗🏵🎗🏵🎗
🎬 @tamrinbazigari
-شال و لباسِ مشکی مارا بیاورید
-حی علی العزا که محرم رسیده است🖤
-سلامبرمحرم-
التماس دعا
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(246)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #نژادپرستی
«من کل زندگیم رو اینجا تو کندیلند گذروندم و دورم رو یه عالمه آدمای سیاهپوست پر کرده بود. هر روز اونا رو میدیدم و فقط یه سؤال تو ذهنم بود. چرا اونا ما رو نمیکشن؟ دقیقا همونجا روی اون ایوون بن ریش پدرمو با یه تیغ تیز اصلاح میکرد، سه بار در هفته و برای پنجاه سال. خب اگه من جاش بودم، با همون تیغ گلوی لامصب پدرمو میبریدم و پنجاه سال بردگیش رو نمیکردم. ولی اون هیچوقت اینکار رو نکرد. چرا؟
میدونید علم جمجمهشناسی برای درک تفاوت بین دو گونه حیاتیه. تو جمجمهی این آفریقایی که اینجاس، منطقهی مربوط به تسلیم شدن و اطاعت کردن بزرگتر از بقیهی آدمای روی کرهی زمینه. اگه این جمجمه رو بررسی کنید، متوجه میشین که سه تا فرورفتگی مشخص داره. حالا اگه جمجمهی آیزاک نیوتون یا گالیله رو دستم گرفته بودم میدیدید که این سه فرورفتگی تو نقطهای از جمجمه دیده میشدن که بیشتر مربوط به خلاقیت هستن. ولی این جمجمهی بن پیره است، و بن پیره زیاد خودش رو درگیر خلاقیت نمیکرده. برای همین این فرورفتگیها رو نقاطیان مربوط به اطاعت و تسلیم شدن.
حالا پسر زرنگ، قبول دارم که حسابی باهوشی. ولی اگه این چکش رو بردارم و بکوبمش به جمجمهات، میبینیم که تو هم دقیقا همین سه فرورفتگی رو همونجای کلهات داری که بن پیره داشت.»
✍🏻 نویسنده: #کوئنتین_تارانتینو
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigarI
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(244)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #مسئولیت_پذیری
علی کو؟ نرفتی دنبالش نه؟ مگه از سرکارم به جنابعالی زنگ نزدم که بری سراغش؟ مگه نگفتی حواسم هست؟ اینطوری حواست بود؟ آره؟؟ چه کار واجبی داشتی از بچت مهمتر؟ تو که 24 ساعت خونه پلاسی کارو زندگی نداری، خرجتم که من میدم، این یه کارم زورت اومد انجام بدی؟ هوی ... وقتی بات حرف میزنم منو نگا کن... خجالتم نمیکشی که
لامصب مگه تو باباش نیستی پاشو یه غلطی بکن، یه بچه 7 ساله کجارو داره بره آخه... نکنه بلایی سرش اومده باشه.
من تنها کجا دنبال بچم بگردم؟ دو ساعته خبری از بچت نیست، نشستی بیخیال پاتو انداختی رو پات تخمه میشکونی انگار نه انگار
اصلا چرا باید تو توی خونه لم بدی و من جات برم سر کار؟ بیچاره اگه من زندگیتو جمع نکرده بودم با بدهی که داری الان باید کف خیابون میخوابیدی
احیانا برا غرورت هنوز اتفاقی نیوفتاده؟ گمون نکنم اصلا چیزی به اسم غرور توو وجودت باشه که بخواد له بشه
حالت تهوع گرفتم از تو و این زندگی کوفتی که برام ساختی
نه سرکار میری نه حواست به زندگیه، آخه چه مرگته؟ ما چه گناهی کردیم گیر تو افتادیم
ای خدایا تقاص چیو دارم پس میدم با این نکبتی که گذاشتی توو زندگیم
وقتی اومدی خواستگاریم، هیچکی راضی نبود از اینکه زنت شم،میگفتن به دردت نمیخوره، آدم حسابی نیست، نمیتونه خوشبختت کنه اما منه احمق پات وایستادم گفتم کسی دخالت نکنه، من میخوامش و باهاشم خوشبخت میشم. کر و کور بودم نمیفهمیدم چه غلطی دارم میکنم
چرا لال شدی حرف نمیزنی؟
حداقل یکم غیرت داشته باش پاشو سرم داد بزن.. پاشو بگو حرفام اشتباهه، بزن توو دهنم بگو داری چرت میگی، بگو که داری برای این زندگیِ کوفتی تلاش میکنی، بگو که حماقت نکردم از اینکه انتخابت کردم.
اون موقع که راحت خرم میکردی، الانم یه حرفی بزن حداقل دلگرم شم به این زندگی
نه تو آدم بشو نیستی، انگار دارم با دیوار حرف میزنم... زندگی من به درک پاشو ببین علی کجاس... پا نمیشی نه؟
باشه بشین... اونقدر بشین که زخم بستر بگیری ایشاا...، علی برگرده دستشو میگیرم برای همیشه میرم، حضانت بچمو هم ازت میگیرم، حالا ببین و تماشا کن.
✍🏻 نویسنده: #نیما_رفیعی
🔘 منبع : کانال #قلم_صبور
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigarI
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(242)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #گلهای_ممنوعه
(نگاه به آسمون) هوا باز ابریه.آخه بارون میاد چه گلی بر سر ما بکاره؟ میاد که خوشامد بگیم؟خب بگیم که چی؟!البته برای اون سرخوشا که باهاش عکس هم میگیرن یه چیزی مثل مهمونیه.
اون روز ول کنِ من نبود؛انقدر به سقف ماشینم کوبید که مطمئن شدم کابوسهایی که میبینم از اون کم آزارتره.
(با شکایت) این چراغ قرمز های شمال شهر هم خوب از این قشرِ ترافیک دوست قد و قواره کوتاه استقبال میکنن.همین «گُل بدم،گُلــی»ها که تازه اون روز یکی شون یه جوری به شیشه کوبید که ترکیبش با صدای بارون شد: بـــُــمبــارون!
آآآخ, همون موقع داشتم فکر نیم ساعت بعدو میکردم که باید برای تکمیل شدن پایاننامهم دو ساعت تمام به عنوان پرستار داوطلب برای یه دختر بچهی لوس قلاب میگرفتم تا از مغزم بره بالا و بپر بپر کنه!
حواست به منه؟!
هرچی پول کهنه و چرک، تازه و صدادار داشتم پرت کردم سمت پسرکه و بیست ثانیهی آخر رو کم صداتر گذروندم. یکم که گذشت از بویی که پیچیده بود تو ماشین حس تهوع بهم دست داد؛به خودم که اومدم دیدم به قول شاعرا ``یه بغل نرگس`` خریدم.
خوشحال شدی نه؟! آره تو بایدم خوشحال بشی.
بوی اونو با خودش داشت. تصور کن یه دسته گل با اون همه امتیاز برای عطرش بوی آدمیزاد بده!
خوب یادمه،میگرنش که میکوبید به سرش، از شمال تا جنوب هیکلشو آغشته به اسانس نرگس میکرد.
یادت میاد؟ یه بار ازش پرسیدم:
«تاحالا نشده کسی آقامهندسو به خاطر عطر دم دستیای که به جای ادکلنِ قطرهای چندصد تومنی میزنه، مسخره کنه؟!»
تو جواب گفت:«طبیـبم اینو تجویز کرده و به بیمارای دیگه ربطی نداره!»
خندیدی! آره پس یادت اومد.
(با فریاد) طــبیب!!!!
من باهات نسبت خونی داشتم،هنوز هم خونت تو رگام میجوشه. چرا وقتی اون مرد غیرخونی تو زندگیمون ظاهر شد نخواستی اسم لجنشو به زبون بیارم و ازم خواستی بهش بگم: ``پدر``؟!
(بغض آلود) طبــیب! این گلهای ممنوعه منو میگرنی کرده،حتا خشکشون تهوع آوره.میفهمی؟!!
تو سرم داره بارون میگیره،چشامو ببین، کم کم سیلاب میشه.
بیدار شو طبابت کن برای منم، برام چی تجویز میکنی مامان ؟!
✍🏻 نویسنده: #آیسان_مرامی
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigarI
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(239)
🔘 متن مونولوگ:
🔻 موضوع: #خفتگیر (5)
من که رسیدم اول دبیرستان، سیا سپر سه چهار سالی بود دوم مونده بود. تو مدرسهی ما یه نفر بود که سیا باهاش کاری نداشت اونم وحید بیابانی بود. بقیه همه ازش حساب میبردن؛ ناظم و مدیر و معلما هم که کاری به کار ما نداشتن تا خون بریزه زمین. معلمایِ با درکی داشتیم، میفهمیدن ما یه جورایی حراستِ کوچهایم. اگه موتور کسی رو از کوچه میبردن صاب موتور با ما قاطی میکرد میگفت شما کجا بودین. من و سعید بیشتر با وحید بیابانی میگشتیم، وحیدم میدونست قضیه چیه هوای ما رو داشت. وحید با هرکس گرم می گرفت از لیستِ سیا خط میخورد.
ما سال پیش دانشگاهی گفتیم خداحافظ مدرسه، امتحانا رو داده و نداده زدیم بیرون. الان پشیمونما، اگر درس میخوندم میاومدم دانشگاهِ شماها، یه دزد باکلاسی میشدم، بی قمه، با قلم. نه که همه تون دزد باشینا، نه، جسارت نشه. ولی بعضیاتون که هستین، به اونا ایشالا که جسارت شده باشه.
✍🏻 نویسنده: #نامشخص
📚 گام معلق خفتگیر
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(237)
🔘 متن مونولوگ:
🔻 موضوع: #خفتگیر (3)
شبی که منو گرفتن دو تا چیز یادم بود. چشمایِ خالیِ جواد و آهِ بابام. با جیغِ مادرم از خواب پریدم تا بفهمم چی شده چهارتا ماسکدار بالا سرم بودن. با شورت و عرقگیر و زنجیر طلا و دستبند کشیدنم بیرون. کوچه بیدار بود. نمیدونستم واسه چی میبرنم. مادرم ضجه میزد. گریه می کرد می گفت «آخه چرا گوش ندادی به حرفام.» به مامورا نمیگفت نبرینش. میدونست حقمه. میدونستم حقمه. خیلی خراب بودم، ولی از دور که دیدم بچه مچهها سر کوچه جمع شدن، منم خودمو جمع کردم. سرمو گرفتم بالا. بچههای کوچههای دیگهم رسیده بودن. واسه کوچه افت داشت ما سر پایین بریم. اینا تو مدرسه با هم چشم تو چشم میشن، تو محل چشم تو چشم میشن، خوبیت نداره.
✍🏻 نویسنده: #نامشخص
📚 گام معلق خفتگیر
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(235)
🔘 متن مونولوگ:
🔻 موضوع: #خفتگیر (1)
من فقط یه بار اعدامی دیدم. صبحی که جواد خرگوشو به جرمِ قتل وحید بیابانی، جلویِ همین پارک [با دست اشاره میکند] اعدام کردن من و سعیدم بودیم. من برده بودمش. میخواستم ببینم اعدام در ملا عام چیه. هنوز شهر تاریک بود. بعضیا تخمه میخوردن. چشمای جواد خالی شده بود. نه شر تو نگاش بود نه نکبت، نه درد بود نه زخم. خالی بود. آب خورد. یه لحظه سرشو گذاشت رو شونهی اونی که طناب و مینداخت گردنش. یارو سر تا پا سیاه پوشیده بود. اگه جواد سرشو نذاشته بود رو شونههای طرف نمیدیدمش. رنگِ شب بود. جواد خرگوشو کشیدن بالا. دستو پا زد و جون داد. خیلیا عشق کردن. خیلیاشون حق داشتن. جواد کم نامردی نکرده بود. خورشید که از پشت پارک اومد بالا جمعیت پخش شد. سعیدم رفت قهوهخونه عدسی بزنه. من موندم و مادرِ وحید. من خودم و جایِ جواد میدیدم. مادرِ وحیدم حتما تو خیالِ وحید بود. وحید بیابانی امیدِ محل بود. کشتیگیر بود. هیکل آ، اخلاق آ، مرام آ. قهرمانی استانو داشت، رفته بود برا کشوری.
✍🏻 نویسنده: #نامشخص
📚 گام معلق خفتگیر
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(233)
🔘 متن مونولوگ:
🔻 موضوع: #روز_برفی
آخرین باری که همو دیدیم یادته؟ یه روز سرد و برفی
از سرما لپت گل انداخته بود و دماغتم قرمز شده بود
کلی برف بازی کردیم و موهات از برف سفید شده بود عین پیرزنا
از سرما داشتی به خودت میلرزیدی اما ول کن نبودی
کاپشنمو انداختم روت بلکه یکم گرم شی اما خودم عوضش سرما خوردم
توو اون روز برفی تا غروب نشستیم حرف زدیمو تو منتظر بودی تولدتو تبریک بگم
اما من چون میخواستم سوپرایز شی هیچی نگفتم. انگار نه انگار خبر دارم
تا جایی که حس کردم داری ناراحت میشی از اینکه تولدتو یادم رفته
ازت خواستم بری از داشبرد ماشینم فندکمو بیاری که یه آتیش کوچیک روشن کنیم یکم گرم شیم
فندک توو جیبم بود اما میخواستم بری از داشبرد کادو تولدتو برداری و نامه ای که برات نوشتمو تنها بخونی
چون خودم جرات گفتنشو نداشتم
جرات اینکه بگم کارا اقامتمو انجام دادمو باید برم
نمیخواستم درست شب تولدت اینو بگم اما چون شاید دیگه نمیدیدمت باید میفهمیدی
داشتم ترکت میکردم اما تو پیش دستی کردی، (بغض گلوشو میگیره و اشک از چشماش جاری میشه)
کاش دستم میشکست و سوئیچ ماشینو بهت نمیدادم
کاش بخاطر اون نامه ی لعنتی، کادوتو داخل داشبرد ماشین نمیذاشتم
کاش موقعی که میرفتی سمت ماشین صدات نمیزدم که حواست پرت شه
لعنت به اون روز نحسی که تو رو ازم گرفت
لعنت به اون ماشینی که ترمزش نگرفت
لعنت به برف و هرچی که تو رو یاد من میندازه
جلو چشمام جون دادی و هیچ کاری نتونستم بکنم
جلو چشمات عین ابر بهار گریه میکردمو داد میزدم اما تو چشاتو به روم بسته بودی
وقتی بودی داشتم بخاطر درس و یه سری چیزا بی ارزش تنهات میذاشتم
ولی وقتی رفتی حتی دیگه نتونستم درسمو ادامه بدم چه برسه اینکه مهاجرت کنم
رفتنت اونقدر تلخ بود که تلخیش زندگیمو نابود کرد
حالا من موندمو تپش های خسته ی قلبم
نفس هایی که بی رمق شده از نبودنت
رفتی چه زود ... اما
روزی به هم رسیم گر خدا خواهد
عشقیست نهفته در این سینه
انتظار وصل از خدا خواهد
✍🏻 نویسنده: #نیما_رفیعی
🔘 کانال : #قلم_صبور
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @QalameSabur
🔺 Channel Link
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(231)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #مرا_به_آغوشت_راه_بده
همش دارم گند میزنم
اعصاب خورد میکنم
عصبی میشم سریع
دقیقا نمیدونم چه مرگمه
حتی الان نمیدونم چرا دارم این حرفارو میزنم
تکلیفم با خودم مشخص نیست
دست خودم نیست باید حرصمو یه جا خالی کنم وگرنه از سردرد میمیرم
هیچ وقت نتونستم این چیزارو به کسی بگم
میگن یعنی چی همش میزنی زیر گریه ؟ بچه ای مگه؟
چرا چنگ میزنی دیوونه ای مگه؟ روانی مگه؟
من همه چیو میندازم گردن خودم
شاید بیرون از اتاقم بگم تقصیر توعه فلان
ولی شب که تنها تو اتاقمم
از خودم متنفرم
فقط خود خوری میکنم
حرص میخورم...از خودم...از کارام...از همه چی
منو خیلی اذیت کردن با کلمه هایی مثل:
جوگیر
اویزون
کنه
من نقطه ضعفم این کلمه هاس
یعنی اگه سر حد مرگ عصبی باشم طرف همچین حرفی بزنه، قشنگ تمام وجودم یخ میزنه
من همیشه نادیده گرفته شدم
واقعا شاید اینطوری نباشه ها
ولی من اینطوری فکر میکنم
همیشه فکر میکنم کافی نیستم
یه چیم کمه، همیشه بدهکارم
هیچ وقت کسی ازم راضی نیست
باید حتما یه کاری انجام بدم تا بقیه دوستم داشته باشن
تقریبا نصف حرفایی بود که تو دلم بود
و تونستم به زبون بیارم بلکه شاید اروم شم، مرسی که حداقل تو به حرفام گوش کردی.
✍🏻 نویسنده: #یگانه_نصراله_زاده
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(229)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #سکوت_خانه
من اومدم، کسی خونه نیست؟ مامان؟ بابا؟ داداش؟
من بالاخره برگشتم چرا کسی نمیاد بغلم کنه؟
چرا کسی نمیاد بگه خوش اومدی
چرا داداش نمیگه چه عجب این ابجی ما پیداش شد،
چرا بابا نمیگه ساعتو دیدی تا این وقته شب کجا بودی،
چرا مامان نمیگه برو غذا رو گازه گرم کن بخور، چراا
بازم این خونه ی خالی که فقط یادشون هست، نه داداشی هست که اذیت کنه نه مامانی هست که غر بزنه نه بابایی هست که بهم پول نده
کاش اون روز من نمیرفتم خونه رفیقم؛ کاش با خانوادم میرفتم شمال؛ کاش منم تو اون ماشین موقع تصادف بودم که الان منم زنده نبودم
برگردید پیشم دارم دیوونه میشم مامان قول میدم خونه رو کثیف نکنم
داداش بخدا میزارم اذیتم کنی اصلا بگیری منو خفم کنی
بابا بخدا اگه برگردی نه ازت پول میگیرم نه تا شب بیرون میمونم میشم همون دختری که میخواستید
(با گریه)
بخدا میشم همونی که میخوایید فقط برگردید تروخدا فقط برگردید
✍🏻 نویسنده: #سانیا_ظهیری
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(228)
🔘 متن مونولوگ
🔻 موضوع: #سکوت
میدونی که با سکوت نمیتونی جرمتو کم کنی ...
اصلا ارزش داره بخوای بخاطرشون بری بالا چوبه دار؟
به فکر زن و بچه ت نیستی؟
به فکر اینکه بعدِ تو خرج و بَرجشون چی میشه؟
دلت به حال زنت نمیسوزه حداقل دلت برای بچه 7 سالت بسوزه که قراره یه عمر بی بابا بزرگ بشه
خب؟ حرفی نداری هنوز؟
چرا نمیفهمی، من میخوام کمکت کنم، حیفه زندگیتو خراب کنی
همدستاتو لو بده قول میدم با قاضی پرونده حرف بزنم تا اگه راهی بود برات تخفیف بگیرم.
هنوز دیر نشده و میشه خیلی چیزارو درست کرد
تصمیم درستو الان بگیر و از هیچی هم نترس
ما دیر یا زود اونارو هم دستگیر میکنیم
پس چه بهتر که با کمک تو باشه و جرمتو سبک کنی
فقط حرف بزن و بگو همدستان کیان، آدرسشون کجاست ...
د حرف بزن خستم کردی
آخه ادم اینقدر بی عقل و بی فکر ؟
یعنی جون همدستات ارزشش بالاتر از اون طفل معصوم و دختر قشنگته که دیگه نمیبینتت؟
چرا فکر خودت و خانوادت نیستی؟
خانومت دیروز اومده التماس میکنه کمکت کنم که اعدام نشی
ولی من چی کار میتونم بکنم وقتی تو یه کلام حرف نمیزنی...
سکوت جواب من نبود، باشه من دیگه حرفی ندارم
پاشو برو توو سلولت و منتظر باش که یکی از همین روزا آفتاب نزده باید فاتحه زندگیتو بخونی
کاش عاقلتر بودی و تصمیم بهتری میگرفتی
چیزی نداری بگی؟
حتی از کاری که کردی، پشیمون نیستی؟
سرباز بیا ببرش، دلسوزی برای این آدم نتیجه نداره
کسی که برای نجات جونش هیچ تلاشی نکنه و از کارشم پشیمون نباشه، همون بهتر که بره بالا چوبه ی دار آویزون بشه تا درس عبرت بشه برای دیگران
با این وجود اگه پشیمون شدی حتی موقع اعدام، خبرم کن... ببرش
✍🏻 نویسنده: #سجاد_رفیعی (نیما رفیعی)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @tamrinbazigar
🔅اطلاعیه🔅
با توجه به اینکه خانم نیری فرصت کافی برای مدیریت گروه تمرینات را ندارند و اینکه فعالیت گروه با این تغییر مدیریت نباید مختل شود. به زودی قوانین جدید برای فعالیت شما عزیزان گذاشته می شود.
امیدوارم همکاری لازم را داشته باشید تا به پیشرفت خودتان کمک کند.
💥
✅ لینک های معتبر #گروه_آرتیست
🔅 کلیه ی لینک های معتبر گروه بازیگری آرتیست (جز این کانال یا گروهی نداریم )
🔅 کانال فراخوان بازیگری "آرتیست" :
🔘 @artist021
................................................................
🔅 پاتوق هنرمندان :
🔘 @PatoqeHonarmandan
.................................................................................................
🔅 کانال تست بازیگری
🔘 @TestBedeDideSho
🔺 گروه نقد اتود تست :
🔘 @TestBazigariRayegan
................................................................
🔅 کانال کتابخانه بازیگری :
🔘 @AmoozeshBazigariArtist
..................................................................................................
🔅 کانال مونولوگ و دیالوگ بازیگری :
🔘 @tamrinbazigari
🔺 گروه تمرینات مونولوگ :
🔘 @GorooheTamrinat
..................................................................
🔅 کانال مسابقه بازیگری :
🔘 @Acting_competition
....................................................................................................
🔅 کانال قلم صبور :
🔺 مونولوگ ، نمایشنامه ، کتاب داستان
🔘 @S_rafiee65
💠🔱 مونولوگ گویی 🔱💠
#تمرین_شماره_225
🔻 موضوع: فرار
قصه منو تو قصه ی دوتا گنجشک عاشق نیست که صبح تا شوم برای هم جیک جیک کنن و عشق کنن باهم، قصه مون قصه ی غصه هاس
تا یه روز میای بگی آخیش چه روز خوبی بود، طوری میزنن پَس کَلَت که حالیت شه قرار نیس روز خوش توو زندگیت ببینی.
اون روزی که از خونه بابات فرار کردی ویلون و سیلون دنبال جا بودی کی بهت جا داد؟ کی زیر بال و پرتو گرفت؟ چطور اون موقه آدم خوبه بودم اما الان که پات به این ور باز شده برام ابرو میچرخونی و تف سربالا شدم؟
دِ اگه خانوادت پِیِشو میگرفتن که من باید الان سر خاطر تو پشت میله ها زندون بودم
من که داشتم توو کشورم زندگیمو میکردم، بخاطر تو پاشدم اومدم اینجا
با خودم آوردمت توو این مملکت غریب که مثلا زندگی کنیم اما نذاشتی یه آب خوش از گلوم بره پایین
مطمئن باش الان اگه دیر میرسیدمو رفته بودی اونی که ضرر میکرد و باس تُئون میداد تو بودی
همه که عین من احمق نیستن با بد و خوبت بسازن و دلشون برات بسوزه
باز اگه توو مملکت خودت بودی و اسیر شُغالا میشدی، یکی بود نجاتت بده و دستتو بگیره، اما اینجا من پشتت نباشم بیوفتی بمیری هم کسی کَکِش نمیگزه
فکر کردی خبر ندارم صب تا شوم با کی لاس میزنی و روزا میپیچی میری پیشش؟
اگه تا الان لب باز نکردمو سنگ رو یخت نکردم برای این بود گفتم این دختر جز من اینجا کسیو نداره، خدا رو خوش نمیاد پرتش کنم گوشه خیابون
اون پسر جوالق که نه کار درست حسابی داره نه ریخت و زندگی درست حسابی، دو روز که بری پیشش و به حال و حولش برسه دیگه محلت نمیده عین آشغال پرتت میکنه بیرون، میفهمی چی میگم؟
الان دو راه بیشتر جلوم نذاشتی، راه اولش اینه بذارم بری و هر غلطی خواستی بکنی به شرطی که هرچی شد دیگه برنگردی اینجا... آواره خیابونا شدی از گشنگی داشتی میمردی هم حق اومدن به این خونه رو نداری.
راه دوم اینه که به خانوادت بگم اینجایی که بیان سراغت، هرچند اگه اینکارو کنم پای منم گیره ولی چاره ای نیس
البته راه سومی هم هست، اینکه همینجا بمونی و مثل بچه ادم زندگیتو کنی به شرطی کثافت کاری هاتو تموم کنی و سر به راه شی
حالا بفرما هرکاری که میلت میکشه انجام بده، کسی نیست دیگه جلوتو بگیره... راه باز جاده دراز
✍🏻 نویسنده: #سجاد_رفیعی (نیما رفیعی)
🎙ویس تمرین خود را داخل گپ تمرینات مونولوگ قرار دهید(برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🏵🎗🏵🎗🏵🎗🏵🎗
🎬 @tamrinbazigari
💠🔱 مونولوگ گویی💠🔱
#تمرین_شماره_224
خفه بابا، همین به حرف تو گوش دادم که زندگیم شده این.
گفتی یه ساله همه چیو درست میکنی، منم که ساده و زود باور، فکر کردم دلت به حالم سوخته و میخوای کمکم کنی، اما معلوم شد برام دام پهن کردی
چقدر حاج بابا سر تو منو سرزنش کرد گفت نکن، گفت با طناب پوسیده این پسر نرو توو چاه، اعتمادی بهش نیست اما منه احمق از بس که توعه هیچی ندار و عوضی پام نشستی و زبون ریختی، بهش گفتم داره اشتباه میکنه، گفتم امیر دیگه اون امیر سابق نیست، میشه روش حساب کرد.
رو تو قمار کردم که کاش نمیکردم. از خانوادم بهت بیشتر اعتماد داشتم که کاش نداشتم.
گند و کثافت گرفته زندگیم از وقتی تو اومدی. اومدی اَبرومو درست کنی چشممو هم زدی کور کردی.
این لجنی که زندگیم گرفته رو با چی پاک کنم هان؟ چرا خفه خون گرفتی؟ اون موقع که باید لال میشدی خوب زبون داشتی و موس موس میکردی، الان که گُه زدی به همه چی، لالمونی گرفتی؟
نشستی بدبختی منو نگاه میکنی و توو دلت بشکن میزنی کثافت؟ آشغال
هرچی خوردی و بردی رو ازت میکشم بیرون، فکر نکن میذارم آب خوش از گلوت بره پایین.
اون روی منو هنوز ندیدی، نمیدونی چیا ازم بر میاد که اگه میدونستی آرزو میکردی هیچوقت نزدیک من نمیشدی.
بازیاتو کردی!! خوشیاتو کردی!؟ حالا آسیاب به نوبت، نوبت منه که پدر نداشتتو دربیارم. بشین و تماشا کن.
🎭 نویسنده: #سجاد_رفیعی (نیما رفیعی)
🎙ویس تمرین خود را داخل گپ تمرینات مونولوگ قرار دهید(برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🏵🎗🏵🎗🏵🎗🏵🎗
🎬 @tamrinbazigari