مونولوگ بازیگری
13 Dec 2024 10:47
2️⃣7️⃣1️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #خواستگاری
ای بابا من میگم نره، شما میگی بدوش!؟
من نمیخوام ازدواج کنم، اونوقت میگین امشب بیان یا جمعه!؟
به چه زبونی بگم من دارم درس می خونم، الان اصلا نمیتونم به ازدواج حتی فکر کنم.
لطفا اینقدر نگید باباش فلانه بیساره،
باباش میخواد حاج آقا حقی باشه یا هر کی، حرف من همونه که اول گفتم،
اصلا گیریم پدرش بود فاضل، از فضل پدر، پسر چه حاصل؟!
نه پول و جایگاه پدرش برام مهمه نه خود پسر
توو این خونه جا کسیو تنگ کردم؟ اضافه ام؟ یا نکنه میترسین بترشم که اینقدر اصرار دارین زود شوهرم بدین!
خسته نشدین از بس نرگس و بقیه دخترا فامیل رو توو سرم زدین؟
نرگس لابد دوس داشته زود شوهر کنه، اینکه نشد دلیل که چون اون زود شوهر کرده و زندگیش خوبه، حتما منم مثل اون باشم
اون تفکرات خودشو داره منم آرزوها و تفکرات خودم
بزارید اصلا خیالتونو راحت کنم، من تا درسم تموم نشه و یه کار درست حسابی پیدا نکنم که دستم توی جیب خودم باشه، ازدواج بکن نیستم.
نمیخوام چشمم فقط به دست و جیب شوهرم باشه.
تازه من شرایط خودمو دارم برای ازدواج، البته اونم به وقتش.
پس الکی قرار مداره خواستگاری نذارید چون من کوتاه بیا نیستم، اونوقت ببخشیدا فقط خودتون سنگ رو یخ میشید .
خواهشا دیگه حرف ازدواج و خواستگاری توو این خونه نزنید،
حداقل تا وقتی من آمادگیشو داشته باشم، چون واقعا نه حوصله شنیدنشو دارم نه اعصابشو.
هر موقع وقتش بود خودم خبر میدم، نمیذارم دیر شه نگران نباشین
چند سال دندون رو جیگر بذارین، هم درسم تموم میشه هم کارم تا اون موقع اوکی شده،
بعدش قول میدم دیگه رو حرفتون نه نیارم، میشم همون دختری که دوس دارین، باشه مامان؟ باشه بابا؟
✍🏻
نویسنده: عسل بردبار🤝
ویراستار: نیمـــا رفیـــعی🔺 تمرین (271)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
05 Dec 2024 21:19
💥اطلاعیه💥
نویسندگان و افرادی که علاقمند به نوشتن مونولوگ و قرار دادن آن داخل کانال مونولوگ آرتیست هستند جهت شرکت در گروه نویسندگی اقدام نمایند.
‼️از ادامه ی حضور افرادی که فعالیت نداشته باشند معذوریم.
🔰برای عضویت به آیدی زیر پیام بدین👇🏻
🆔 @
🍂🍃🍂🍃🍁
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
13 Nov 2024 07:54
2️⃣6️⃣8️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #سرقت_بزرگ
من جمشیدم اما خو رفیق رفقا جیمی صدام میکنن
سابقمو اینقدر ورق نزن چیز خاصی از تووش در نمیاد
جز فقط همون یه بار که خلاف سبک میکردم، مابقی جفنگیاته که دربارم نوشتن
چیزایی که اون توو نوشته حدسیات شما پلیساس، ریز ریز کن بریز دور
چشمو حواستو بده به من ببین جمشیدخان چی میخواد بهت بگه
الان اوضاع فرق کرده دایی، جمشید دیگه اون جمشید سابق نیس
دیگه مثل قبل تا پلیس میبینم جفت نمیکنم، شلوارمم خیس نمیشهبا افتخار نزدیک 30 ساله که دزدی میکنم
طلا فروشی زدم، بانک زدم، صرافی تا دلت بخواد زدم و کلی کار ریز و درشت
سر جمع با این بار دفه دومه گیر می افتم
چپم پر بود، میخواستم اسم در کنم واسه خودم،
دزدی کوچیک دیگه راست کار ما نبود، به جورایی دایی جون افت داشت برا جمشید که بره طلا فروشی بزنه
هیجان سابقو نداشت، خواستم یه تنوع بدم به زندگیم حالشو ببرم
کلی بالا پایین کردم تا رسیدم به بانک مرکزی، جایی که تا حالا نشنیدم کسی تونسته باشه بهش دستبرد بزنهبا چنتا این کاره تیم شدیم و چند ماه نقشه کشیدیم تا اینکه موعدش رسید
شبش، هیجان و استرس داشت دیوونم میکرد دایی، داشتم با جونم معامله میکردم خو،
حتی خواستم کنسلش کنم اما خوش نداشتم پشت سرم بگن جیمی گُرخیده
افت داشت یه کاریو شروع کنم و بعد جا بزنم
خودمو لبه ی پرتگاه میدیدم یه ورش مردن و یه ور اسم در کردن پیش همه
پلانم دقیق بود، فکر همه جاشو کرده بودم.
استارتشو زدم و ماجرا شروع شد...
رفتیم داخل، همه چی طبق برنامه جلو میرفت...
به چشمای مردم که نگا میکردم تنها چیزی که توو مخم گذشت این بود که این قصه آخرش مثل چیزی نبود که برنامشو ریختم،
بو خون میومد اونم چه خونی...
اولین تیر که شلیک شد دیگه هیچی مثل قبل نبود
رقص تیر و فشنگ و خون بود که اون وسط خودنمایی میکرد
وقتی برای مرگ و زندگی بجنگی دیگه برات مهم نیست کیو میزنی
به رگبار بستم همه رو، از پیر و جوون و بچه و پلیس و هر موجود زنده ای جلوم دیدم زدم نفلشون کردمبلخره اتفاقی که نباید می افتاد افتاد، تیر اولو خوردم و یه گوشه افتادم
این یه جنگ بود دایی، جنگی که هر آن ممکن بود یه تیر بخوره وسط پیشونیم و مستقیم منو بفرسته جهنم
اونقدر خون ازم رفته بود و حال ندار بودم که اصلا نفهمیدم تهش کی کیو زد و چی شد، گفتم دیگه تمومه دارم میمیرم
ولی حالا میبینم سگ جوون تر از این حرفام که راحت بمیرم
جمشیدُ شاید تونسته باشین زنده بگیرین اما جمشید تنها نیس
دایی یه وقت اعترافمو پای تسلیم شدن و پشیمونی و این داستانا نذاری ها، یا اینکه توو مخیلاتتون بگنجه جمشید کم آورده...
خواستم فقط داستانتونو کامل کنم که دری وری یه وقت ازم ننویسیناما پلان آخر اینه...
به نفعتونه آزادم کنین و جون بقیه رو به خطر نندازین
جمشید خطر میکنه ریسک میکنه اما بی عقل که نیس، بهم میگن جیمی مخ طلا
فکر اینجاشو هم کرده بودم دایی
گروگان داریم، اونم چه گروگانی، آسِ آس
از هر تیپ و سن و سالی یه نمونه تووش هستهر یه روزی که منو اینجا نگه دارین یه نفر ازشون کم میشه
بخواین کلک بزنین یا زرنگ بازی دربیارین، داغ همشونو به دلتون میذارم، حالا دیگه خود دانید
دایی اگه راه داره بگو یه چایی، قهوه ای چیزی برام بیارن دهنم خشکید از بس حرف زدم✍🏻 نویسنده:
نیمــا رفــیعی🔘منبع:
قلم صبــور ( @ )
🔺 تمرین (268)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
28 Oct 2024 12:20
2️⃣6️⃣6️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #زیر_تیغ
بابا ولم کنین، یعنی چی که اعدام میشی
من غلط کردم...
گوه خوردم اصلا اسلحه دست گرفتم
چون اسلحه داشتم؛ اعدامیم؟
مگه کسیو از عمد زدم؟
مگه کاری کردم که بخوام اعدام شم؟بخدا دارم دیوونه میشم
من کسیو نکشتم چرا باور نمیکنین
به جون مادرم حتی یه تیرم به قصد کشت نزدم
من فقط خواستم بترسونمش همین
به پیر به پیغمبر قصدم زدن نبود
تو رو خدا یه راه جلو من بذارید خلاص شم ازش
من نباید اینجا باشم...
جای من اینجا نیست...
حماقت کردم...جوونی کردم
حالیم نبود دارم چه گوهی میخورممن کی دوس داشتم توو همچین وضعی باشم...
کی التماس کسیو کرده بودم که الان التماس کسیو کنم؟
الان واسه جونمه، واسه اینه آخر خطم، اعدامیم
من کی دوس داشتم خودمو توو این لباس، پشت میله های زندون ببینم؟
زندگیم بد نبود، دستم جلو کسی دراز نبود، طمع کردمآخه منو چه به گروگانگیری؟
منو چه به آدم کشتن...
قرار نبود اونطوری شه...
قرار نبود اسلحه دست بگیرم ...
قرار نبود خون از دماغ کسی بیاد
یه سرقت ساده بود...
ولی اوضاع طبق چیزی که چیده بودیم جلو نرفت
اصلا نفهمیدم چی شد ...
یهو دیدم اسلحه دستمه و یه بچه اون وسط داره توو خون غلت میزنهبخدا که نمیخواستم بزنمش
ترسیده بودم...
دختر بچه از بس گریه کرد رفت رو اعصابم
خواستم فقط یه تیر کنارش بزنم بترسونمش ساکت شه
نمیدونم تیر کمانه کرد یا چی ، فقط دیدم بچه افتاد، تیر خورده بود به سرش
خدا شاهده خیلی دلم براش سوخت...
آتیش گرفتم وقتی دیدم دست و پا میزنه و کاری نمیشد بکنم
خیلی راحت یه بچه جلو چشام جووون داد
باورم نشد من اینکارو کردم، حالم از خودم بهم خورد
انگار خواهرزاده خودمو زده بودم، آخه اونم 5 سالشهکاش دستم قلم شده بود و اون تیر شلیک نمیشد، نه بخاطر خودم، واسه اون بچه ی معصومی که پرپر شد
واسه اون مادرش که جلوم بال بال میزد و من فقط بُهت زده نگاش میکردم
حیف اون بچه بود اونطوری بمیره، حیف من بود بشم قاتل یه بچه
خون توو رگام قفل شد...
چشام سیاهی رفت...
سرم گیج رفت و دست و پام شل شد؛ نفهمیدم چطور افتادم وقتی به هوش اومدم دیدم پلیس بالا سَرمِه
شریکمم نمیدونم گرفتنش یا چی، خبر ازش ندارم
شما بگو من چیکار کنم همون کارو میکنم
فقط بذارید من زنده بمونم، نمیخوام بمیرم
بخدا جبران میکنم ....با مردن من که بچشون زنده نمیشه، میشه؟
پول خونشو میدم، حتی بیشتر از چیزی که حقشونه
فقط من از اینجا دربیام اصلا غلامیشونو میکنم
اونا میتونن یه بچه دیگه بیارن اما من چی؟
من بمیرم که دوباره زنده نمیشم
تو رو خدا یه کاری واسم بکن
التماست میکنم...✍🏻
نویسنده:
نیمــا رفــیعی🔘منبع:
قلم صبــور ( @ )
🔺 تمرین (266)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
17 Oct 2024 17:32
2️⃣6️⃣5️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #بیزینس_نایس
چرا چرت میگی؟ من کجای این داستان بودم که همینطور برای خودت داری میبافی؟
تو منو آوردی توو این بازی، تو بدبختم کردی، تو آوارم کردی
بخدا کریم تو مسلمون نیستی بخدا که نیستی
من که داشتم زندگیمو میکردم... کار داشتم، خونه زندگی داشتم، برو و بیایی داشتم برا خودم
سوسه اومدی برام، خواستی درِ خوشبختی به روم باز کنی، در جهنمو باز کردی براماین آشی بود که تو برام پختی، اونوقت میگی نخود نخود هرکه رود خانه ی خود؟
نه عامو این خبرا نی، خربزه خوردی پا لرزشم باید بشینی، فکر کردی من مرتضام که بزنی توو پرش صداش درنیاد؟
این گندی بود که تو زدی به زندگیم خودتم باید این گند و کثافتو پاک کنی
توو قاموس ما این چیزا نمیگنجه، مثل آدم بیا هرچی بردی خوردی، به دلار بسُرف برام اونوقت قبول، رو تخم چشام میذارم حرفتو، میرم پشت سرمم نگا نمیکنم
بینی و بین الله تو نبودی اومدی سمتم گفتی اصغری، بیا که بیزینس جدید زدم، کارش آسه، پولش نایسه؟
سرتو عین خر ننداز بالا، میزنم دک و پوزتو یکی میکنماببین کریم من حرفای صد من یه غاز حالیم نی، این که لالمونی گرفتی و ننه من غریبم بازی در میاری هم ککم نمیگزه، چشمت کور دندت نر، میخواستی منو شریک گند و کثافت خودت نکنی که الان به خنسی بیوفتی
بذار ته ماجرا رو بگم و السلام، را نیای با من، پراتو میچینم میندازمت توو لونه پلیس...
عه کریم این چه کاریه؟ اسلحه واسه چی، بذار کنار اون ماسماسکو
رفیقیم مثلا، بیا بشین حرف میزنیم حلش میکنیم...
داداش گوشت با منه؟ میشنفی چی میگم؟
تو تاج سرمی اصلا، خدایی قبول دارم من زیاده روی کردم
اصلا هرچی تو بگی، لب تر کن فقط چشم گفتنش با مندار و ندارم رفت فدای سرت، مهم خودتی که عشقی به مولا
داداش چیکار میکنی؟ نزنی ها، من گوه اضافه خورم نفهمیدم چی میگم
من الان پا میشم میرم کاری هم باهات دیگه ندارم باشه؟
برم؟ کریم حرف بزن، کریم با توام، پا شدم که برم، نزنی ها، (تیرها شلیک میشه ) آخ کریییییم خیلی نامردی... کریییم ( جان میدهد)
✍🏻
نویسنده:
نیمــا رفــیعی🔘منبع:
قلم صبــور ( @ )
🔺 تمرین (265)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
08 Sep 2024 20:04
2️⃣6️⃣3️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #مرگ_عشق
چرا؟ چرا اینطوری شد؟ ما که قول داده بودیم همیشه کنار هم باشیم،.
گفته بودی هیچوقت تنهام نمیذاری. چی شد اون حرفات؟ چرا تنهام گذاشتی؟
حالا من چیکار کنم با این همه خاطرههایی که هر گوشهٔ این اتاق جا مونده؟. به هر چیزی که نگاه میکنم، هر چیزی که لمس میکنم، بوی تو رو میده.چطور با این همه خاطره بدون تو میتونم زندگی کنم ؟
چطور ؟
نمیدونم شاید قسمت، شایدم تقدیر این بوده
اما چرا ؟ چرا باید این اتفاق میافتاد ؟
برای ما که همه جوره باهم خوش بودیم
نمیدونم
شاید نباید دیگه به تو فکر کنم، ولی آخه چطور میشه تو رو فراموش کرد لعنتی؟ چطور میشه کسی رو که همهٔ دنیا و زندگیمه ، فراموش کنم؟واقعاً نمیدونم از این به بعد چطور میخوام زندگی کنم
فقط اینو میدونم که تا ابد دوستت دارم و فراموشت نمیکنم.
امیدوارم یه روز، یه جایی بهتر از اینجا کنار هم باشیم .✍🏻
ویراستار: #هدیه_وحید
🔺 تمرین (263)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
26 Jul 2024 01:10
2️⃣6️⃣1️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #کاش_زنده_بودی
دفتر خاطراتمو که باز کردم
اسم تو اولین چیزی بود کهبه چشمم خورد مریم خانوم
عزیزِ مهربونِ من
دلم برای دورهمیامون تو اون خونه بزرگه حیاط دار تنگ شده
دلم برای عمو ایرج که با تنبکش میشست یه گوشه و مجلسو گرم میکرد....
دلم برای ملیکا که انقدر شیطنت میکرد تا اخرش پارچی قندونی چیزیو بندازه بشکنه...
دلم برای احسان ...( ناراحتی و بغض)
احسانی که هم بازی بچگیم بود و قرار بود بشه تاج سرم ، زندگیم ، همه داراییماما...
اما حالا من اینور دنیام و تو تو یه دنیای دیگه ای مریم خانوم
من اسیر غربتم و بچه های تو هرکدوم اسیر یه چیز دیگه
یکی حسرت
یکی بچه
یکی شغل
کاش زنده بودی و میدیدی به کجاها رسیدم
الان دقیقا همونجایی هستم که همیشه برام ارزوش میکردی .
✍🏻
نویسنده: #شهرزاد_موسوی
🔺 تمرین (261)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
18 May 2024 02:59
2️⃣5️⃣9️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #قاتل_سریالی
«فقط تو یه دنیای به گند کشیده شده مثل دنیای ماست
که خیلی عادی به همچین آدمایی میگن بیگناه،
انگار نه انگار که چه کثافتکاریایی میکنن. مشکل هم همینجاست.
تو هر گوشه و کناری داریم میبینیم که یه گناه کبیره داره انجام میشه،
توی هر خونهای هست، و ما عین خیالمون نیست و اجازه میدیم اتفاق بیفته.
تحملش میکنیم چون یه چیز عادی شده، یه اتفاق روزمره و عادی.
صبح و ظهر و شب از کنارش رد میشیم.
ولی دیگه نه، دیگه از این خبرا نیست.
من دارم یه الگو ایجاد میکنم تا همهی این آدما آینهی عبرت بشن.
کاری که من کردم قراره تا ابد بهش پرداخته بشه و روش مطالعه کنن
و خیلیها هم دنبالهرو این روش میشن.»〰️〰️〰️〰️〰️〰️🎭〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🔺جان دو (کوین اسپیسی) یک قاتل سریالی معمولی نبود. آدمی متعصب که عقیده داشت باید زمین را از گناه و پلیدی پاک کرد و جامعهی مدرن به قهقرا رفته را نجات داد. تفکری خطرناک که این روزها هم شبیهش را دور و برمان میبینیم و به نظر میرسد دارد گسترش پیدا میکند.
✍🏻
نویسنده: #اندرو_کوین_واکر
🔘منبع: #فیلم_هفت (Seven) – خطابهی جان دو
🔺 تمرین (259)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
15 May 2024 20:17
«با سلام و درود به اعضای محترم کانال بــرگـــزیده»
✅ این کانال به منظور قرار دادن تمرینات برگزیده از اعضای گروه مونولوگ خوانی ایجاد شده
👈🏻 در صورتی که علاقمند به شرکت در این چالش هستید...
👈🏻در ابتدا باید داخل گروه تمرینات، اثر ارسالی شما نقد و بررسی شود
👈🏻در صورت کیفیت مناسب و اشکالات کم، ترتیب اثر داده می شود.
❗️لازم به ذکر است نوشتن اسم و فامیل موقع ارسال اثر الزامی نیست.
❗️حتما اگر از متون کانال مونولوگ استفاده کردید...
❗️شماره مونولوگ مشخص باشد تا دسترسی به آن راحتر شود.
🔻لینک کانال:
/channel/+PdG8iFz3NSw3MzE0
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
11 May 2024 22:41
2️⃣5️⃣6️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #خواستگاری
مادر عزیزم، قربون اون شکل ماهت، من که گفتم شامو بذار خودم درست میکنم،
بیچاره خانم دکتر اون همه سفارشتو کرد، گفت نذاری یه مدت دست به سیاه سفید بزنه، نمیدونه مامان من لجبازتر از این حرفاس
با اون حالت پا شدی برام غذا درست کردی؟ آخه تو چقدر مهربونی، قربونت برم که حتی توو این وضعیتم نگران شکم منی
من که حریفت نمیشم فقط تو رو خدا وقتی خونه نیستم بیشتر مراقب خودت باش
یه مامان خوشگل و مهربون که بیشتر ندارم...
راستی مامان اون پسره بود گفتم... همون که تازه توو شرکتمون استخدام شده!!
از راه نرسیده پرو پرو اومده ازم خواستگاری میکنه
حالا اینش به کنار، نمیدونی دخترت چه آبروریزیی که راه ننداخت
خب جلو همکارام خجالت کشیدم، ازطرفی دلمم برا پسره سوخت
بی مقدمه چینی یهو اومد جلو همه گفت خانم اسدی برای امر خیر اجازه میدین با پدر مادر مزاحمتون بشیم؟
هول شدم نمیدونستم چی بگم اصلا، دستم خورد چایی که رو میزم بود ریخت، از خجالت آب شدم
حس کردم حالا توو دلش میگه انگار تا حالا خواستگار نداشته و ترشیده که اینقدر هول شده
خودمو زدم به اون راه با عصبانیت گفتم ببخشید منظورتونو نفهمیدم، این چه شوخی مسخره ایه؟
اونم با کمال پرویی گفت شوخی چیه؟ باورت نمیشه همچین پسر باکمالاتی ازت خواستگاری کنه؟
اصلا نمیخواستم طوری وانمود کنم که خوشحال شدم یا ازش خوشم میاد ولی رفتارش رفت رو مخم
توپیدم بهشو گفتم اولا که شما بیجا میکنی چنین درخواستی رو این شکلی مطرح میکنی،
ثانیا یه هفته نیست اومدی شرکت، بذار عرقت خشک شه بعد راه بیوفت از همکارات خواستگاری کن
طفلک خیلی ناراحت شد، جیکش درنیومد، یهو انگار رفت توو شوک با دادی که من زدم،
صورتش عین لبو سرخ شده بود، یه دستمال کاغذی از رو میزم برداشت، عرق پیشونیشو پاک کرد و رفت ...
میخندی؟ آره بخند، بخند به این دختر نازنینی که تربیت کردی، یه خواستگار به درد بخور داشتم که اونم پروندم
به نظرت برم عذرخواهی کنم و منتشو بکشم یا زشته؟
وای نه... به نظرم بدتر میشه، اونوقت فکر میکنه رفتم التماسشو کنم که بیاد خواستگاری،
اگه دوسم داشته باشه خودش برمیگرده، نخواستم که مهم نیس
اصلا بیخیال شوهر، مامانمو عشق است،
برم لباسمو عوض کنم، یکم دیگه صبر کنی غذارو میارم، از جات تکون نخوری ها
✍🏻
نویسنده:
نیمــا رفــیعی🔘منبع:
قلم صبــور ( @ )
🔺 تمرین (256)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
02 May 2024 19:02
🎬 به یک ماجرای جذاب و تازه در دنیای سینما سفر کن.🎬
آموزش صفر تا صد تمام حوزه های سینما از مبتدی تا پیشرفته
با بیش از
۱۰۰ گیگابایت اطلاعات آموزشی
۶۵۰ ساعت آموزش تخصصی
۱۰۰ کارگاه آموزشی از اساتید بزرگ ایران و جهان
۲۷۰۰ عنوان فیلم آموزشی
برای اطلاعات بیشتر و خرید، روی لینک زیر کلیک کن 🎥
✅ اینجا 👈🏼
کلیک کنید
☎️ تلفن پشتیبانی:
+989307016699🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥
توجه: کد تخفیف ۲۵ درصدی ویژه اعضای کانال
OFFALL25
برای اعمال، این کد را داخل ربات ارسال کنید.
@
@
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
01 May 2024 17:50
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(253)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #پشیمانی
راستشو بگم... خرابِ ترسِ توو چشاش شدم. ولی خدایی اونقدرام قیافم ضایه و داغون نیس که هنو کاری نکرده ازم خوف کنه
منم اگه ننه بابای درست درمون و اتو کشیده مثه باقی مردم داشتم اوضاع احوالم این ریختی نبود
یه بار دلم لرزید خواستم سر و سامون بگیرم که اینم پرید،
تف به این زندگی که اگه شانس داشتم الان باید چنتا بچه قد و نیم قد دورم بودن، خونه و زندگی برا خودم دست و پا میکردم
ننمون که تا منو زایید اونقد بهش فشار اومد انگار قاتل بروسلی رو زاییده، سر زا مرد
آقامم از خدا خواسته هنو سال ننم نگذشته بود که رفت زن گرفت
همه اینارو از خالم شنفتم، فامیل به درد بخور نداشتم اما این خالم توفیق داره به بقیشون و جا ننه نداشتم بود
خیلی هوا منو داشت تا قد کشیدم
آقام پول و پلا درست حسابی نداشت، زنشم به پاش نشست که پسرتو بفرست کار کنه کمک خرجت شه، درس و مشق به کارش نمیاد
حالا من تازه ده دوازده سالم بود، سنی نداشتم که، با چک و لقد فرستادنم سرکار
تا به خودم اومدم چش باز کردم دیدم 25 سالمه، کنار چنتا داغونتر از خودم، شدیم زورگیر مال مردم. تازه این فقط یکی از خلافامه
دیروز که چشمم افتاد به دختره، دلم خواست، بدجور رفتم توو نخش، تا چنتا خیابون و چهار راه دنبالش کردم که فقط نگاش کنم
امروز عین بچه آدم جلوشو گرفتم فقط محض اینکه بهش بفهمونم میخوامش، اما گرخید طفلک
حقم داشت به مولا، منم اگه یکی عین خودم جلوم سبز میشد خوف میکردم
اصلا منو چه به عاشقی و این شعرا، با کارایی که کردم گورم کندس، یه جورایی قاچاقی زندم
بدبختی اینجاس موقعی پام سُرید که همین روزا واسه زورگیری و به قول خودشون اِرعاب عمومی و اینا، بگیرن آویزونم کنن
اوضام خیلی خیته، به مولا عین سگ پشیمونم، عمر و زندگیم تباه شد رفت
کاش ننم سر زا نمیرف، کاش به هر ضرب و زوری بود درسمو میخونم برای خودم کسی میشدم
کاش همون شاگرد مکانیک مونده بودم اونوقت جا خفتگیری الان نون بازومو میخورم
کاش ...
لعنت به همه این کاش هایی که حناق شد توو گلوم و داره خفم میکنه.
✍🏻
نویسنده:
نیما رفیعی🔘منبع:
قلم صبور ( @ )
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍
ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
24 Apr 2024 11:13
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(251)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #میخوام_بغلت_کنم
جهل... حماقت.. اینا فقط دو تا کلمه هستند روی کاغذ؛ ولی عواقب ویران کننده ای دارن. می دونی، آخه عشق و عاشقی و این جور چرندیاتم پشت سرشون عواقبی دارن، حتی گاهی وحشتناک تر از اونا. ولی یک فرقی داره؛ دومی از رو انتخاب و علاقه است ولی اولی کلا غلط اضافه است.
حالا جالبش اینه که هر چی عشق و کیفِ برا همیناست. اصلا احمق ها چه با پول چه بی پول، کیف دنیا؛ چه با علم چه بی علم، کیف دنیا؛ چه با خوشحالی چه با ناراحتی کیف دنیا. اصلا این ها همه اش بیخیال دنیا هستند و باز هم داخل هر کثافتی که باشند، هر گندی که به خودشون و بقیه بزنند، کیف دنیا. بابا من اصلا گند زدم به این دنیا.
فقط تا سه چهار سالگی همه چی قشنگ بود. تافهمیدیم زندگی رو چجوری می نویسند رفتیم ور دست بابامون شاگردی وایسادیم.
هر چی گذشت چیزی نگفتیم و فقط دیدیم. حماقت بود دیگه. ننه بابامون دعوا میکردن فقط دیدیم. تو سری میخوردیم فقط دیدیم. بابامون اعتیاد گرفت. فقط دیدیم. ننه مون مریض شد افتاد گوشه خونه، دیدیم. داداشمون از پیشمون رفت خارجه، تنها شدیم. دیدیم. آقامون مرد، باز هم دیدیم. فقط دیدیم. هعی دیدیم هعی دیدیم. از بس که ترسیدیم.
بهت میگم نترس. چون اگر بترسی از چیزی، سرت میاد. بی حس میشی. هیچی رو دیگه حس نمیکنی. من ترسیدم از دست بدم. همه چیزمو دادم. الان یک صدای سوت، ممتد تو سرمه. نمی زاره نفس بکشم. یهو قطع میشه. هیچی حس نمیشه. هیچی حس نمی کنم... حس نمی کردم تا تو اومدی .....
میشه بغلت کنم؟ حتی اگر دیگه نباشی. نرو... خواهش میکنم! فقط گوش کن... من ازت نمی خوام که دوستم داشته باشی یا حتی واقعا بغلت کنم. حداقل میگذاری آغوشت و حس کنم؟؟ حتی اگر پیش کس دیگه ای باشی؟؟ حتی مال یکی دیگه باشی؟؟
فقط بذار خیال کنم هستی. بتونم بوت بکشم. دستات و وقتی سردته بگیرم تا دستت گرم بشه... تا دستم گرم بشه. به ترقوه هات زل بزنم. به کشیدگی گردنت.... به چال روی گونه ات... به لبخند روی لبت. به بوسیدنت وقتی که با شیطانت میخندی. به چشمات.... وقتی میخوام ببوسمت.... من فقط خیلی می ترسم. بدون خیال کردنت من هیچی رو حس نمیکنم... نه دیگه نمی ترسم.
میخوام بغلت کنم. ببوسمت. حتی اگر از دستت بدم....
✍🏻 نویسنده: #ایلیا_محمدجانپور
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
22 Apr 2024 21:22
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(249)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #خودخواهی
من فقط کسی رو میخوام که همیشه عاشقم باشه.
هر اتفاقی هم بیفته چیزی از عشقش کم نشه.
کسی که دستمو بگیره و هیچوقت رهاش نکنه.
البته باید خیلی هم خاص و ویژه باشه.
چون قراره تار و پود زندگی منو ببافه ... درسته فقط زندگی من نیست، زندگی هردومونه، ولی مجبورم که خودخواه باشم
خودخواهم چون آدم حساسیم، اگه کسی به دلم نباشه و حس خوبی کنارش نداشته باشم
یقینا اونم نمیتونه کنارم خوشبخت شه، پس باید بتونه همه جوره درکم کنه... هوامو داشته باشه...
خلاصش اینکه نذاره آب توو دلم تکون بخوره
مگه چندبار قراره زندگی کنیم...
نمیخوام کسیو توو زندگیم راه بدم که یه روز پشیمونم کنه
یه روز بگم کاش تنها میموندم و تن به این رابطه نمیدادم
تو پازل زندگیت خیلی بهم ریختس، حتی عاشقیتم ثبات نداره
حرفام از رو نگرانیه، از رو بی اعتمادیه
هر وقت تونستی این نگرانی و بی اعتمادیو حل کنی، اونوقت بیا
اونطوری نگام نکن... من قصد آزار دادنتو که ندارم
تو حتی نتونستی یه قول ساده بهم بدی اونوقت از من چه انتظاری داری؟
وقتی دلم ازت قرص نشده... وقتی اصلا هیچ برنامه و هدفی نداری
وقتی آدمایی توو زندگیتن که خوشم ازشون نمیاد ، حاضرم نیستی ترکشون کنی .. از من چه توقعی داری؟
انتظار داری چشم رو همه چیز ببندم خودمو دستی دستی بدبخت کنم که تو خوشحال شی؟ پس من چی؟
من خودخواهم اما تو خودخواهتر از منی،
حس میکنم راهمون از هم جداس، سرنوشتمون با کسی دیگه باید رقم بخوره
همونطور که تو مناسب زندگیم نیستی، منم به درد زندگیت نمیخورم
دیگه بهتره بیشتر از این وقت همو نگیریم
مطمئنم با کسی دیگه خوشبخت تری تا من
✍🏻 نویسنده: #نیما_رفیعی
🔘منبع: کانال #قلم_صبور ( @ )
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
10 Dec 2024 08:03
2️⃣7️⃣0️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #گنجی_در_خانه
مگه با تو نیستم؟
میگم پاشو بریز بیرون این کاسه کوزتو تا خودم نریختمشون دور
خستم کردی از بس آت و آشغالاتو این ور اون ور ریختی
اصلا مگه نگفتی اینا همش سرمایَس، پس چی شد ؟
به خیال خودت عتیقه جمع کردی، ولی بابتش یه ریالم کف دستت نمیذارناین بود اون زندگیی که حرفشو زدی؟ زندگی که تو خوابمم ندیده باشم هان؟
البته همچین دروغی ام نگفتی، توو بدبخت کردنم کم نذاشتی
بیست ساله قراره گنج پیدا کنی،
هر چی داشتی و نداشتی خرج این خیال بافیات کردی
الانم که آس و پاس نشستی ور دل من انگار نه انگار زندگیتو من میچرخونم
ناسلامتی تو مرد این خونه ای، من که نباید خرجتو بدم.
صبح تا شب با این چرخ خباطی لباس میدوزم، که بدهی کوفتیتو صاف کنم و یه نونی سر سفره باشه که لااقل از گشنگی نمیریم.
اون وقت تو نشستی اینجا دوباره برام قصه گنج تعریف میکنی بی غیرت؟
با این بی خیالیات مریضم کردی
شبا خواب ندارم از بس میشینم به بدبختی هامون فکر میکنم
روزام که آدم جرات نداره بره تا سر کوچه دو تا نون بخره، که یه وقت طلبکارات توو محل سر صدا راه نندازن آبروم بره
به عالم و آدم بدهکاری اون وقت چطور روت میشه تا لنگ ظهر بخوابی؟
به جای تو من دارم داغون میشم لعنتی
بیزار شدم از این زندگی کوفتی که برام ساختی
من دیگه نمیکشم؛ نمیتونم؛ یعنی جونی نمونده که دیگه بخوام تحمل کنم
از فردا خودتی و خودت، رو من دیگه اصلا حساب نکن،
خرج و مخارج خونه و بدهیتو از هرجا دوست داری برو جور کن
تهش اینه طلبکارات میریزن اینجا میبرنت، بدتر از این که دیگه نمیشه
اونوقت منم دیگه کمتر حرصتو میخورم میری زندان نون و آبتو که میدن، جا گرم و نرمم که داری؛
میخوری و میخوابی، تازه گوش مفتم برای قصه های ی زیر خاکی و چرندیاتتم داری
اصلا شاید همون جا بهت کار دادن تونستی بدهیاتو صاف کنی و از این بی عاری دراومدی
(صدای خروپف مرد شنیده میشه
)
ای زهرمار، ای مرض، دوباره خوابیدی؟
پس این همه برای کی حرف زدم
از چی شانس آوردم که از این یکی شانس بیارم✍🏻
نویسنده: زهره صفری
🤝
ویراستار: نیمـــا رفیـــعی🔺 تمرین (270)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
23 Nov 2024 22:08
2️⃣6️⃣9️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #ابراز_احساسات
خواستم براش یه نامه بنویسم اما دست و دلم به نوشتن نرفت،
نشستم کلی فکر کردم اما بی نتیجه،
اخه نمیدونستم چطوری باید یه دختر علاقشو به پسر ابراز کنه،
نه که ندونما ولی منظورم اینه پیشنهاد همیشه از طرف آقایون هست، کم پیش میاد خانوما بخوان اینکارو کنن... از طرفی چی بگم؟ چطوری بگم که هم علاقمو بهش بفهمونم هم غرورم بر باد نره !!
دوس دارم بفهمه که دوسش دارم اما راستشو بگم ترسیدم...ترسیدم از اینکه واکنشش طوری نباشه که من میخوام، چه میدونم مثلا مسخرم کنه یا ...
یا وقتی بقیه همکارا بفهمن پیش خودشون بگن نگا عین دختر ترشیده ها رفته از پسره خواستگاری کرده،
اونم چه پسری، نه قیافه داره نه پول و پلای درست حسابی،تیپشم که خیلی ساده و معمولی،نمیدونن که اصلا بخاطر همین که آدم ساده و بی آلایشی هست دلمو برده
حرفاشو همیشه رک میزنه بی مقدمه چینی ...
به چشماش که نگا میکنی حس میکنی جز خوبی هیچی ته دلش نیست،اینکه میخوام زودتر پیش قدم شم و عجله دارم برای اینه که گفته میخوام از شرکت برم،
چون حقوق درست حسابی بهش نمیدن...
میترسم بره و از دستش بدم یا چه میدونم بره جای دیگه و از کسی دیگه خوشش بیاد
اصلا بیخیال غرور و این حرفا، همین امروز حرفامو بش میزنم، حداقل اینطوری تکلیفم با خودم مشخص میشه✍🏻
نویسنده: سمیرا الیاسی
🔺 تمرین (269)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
13 Nov 2024 07:50
2️⃣6️⃣7️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #پرورشگاه
رضا جان؛ بابا امروز میخواد یه چی بهت بگه که خیلی ناراحتت میکنه ولی منو مامانی مجبور شدیم بهت بگیم
سال ها قبل، قبل اینکه تو و خواهرت به دنیا بیاین، ما دلمون بچه میخواست، ولی هرکار کردیم خدا بهمون بچه نداد
مامان نرگس نذر کرد 40 روز بره حرم امام رضا تا ازش خواهش کنه مشکل ما حل شه، مامان فکر کرد نکنه 40 روز بگذره و اتفاقی نیوفته، یه نذر دیگه هم کرد، گفت اگه خدا یه بچه به ما بده، یه بچه دیگه از پرورشگاه میاریم و کنار بچه خودمون بزرگش میکنیم، خدا حرف دلشو شنیدروز چهلم گذشت و مامان نرگس 11 ماه منتظر شد تا خدا بلخره روز تولد امام رضا یه بچه خوشگل و سالم بهمون داد، خیلی خوشحال بودیم
قبلش گفتیم اگه پسر بود اسمشو بذاریم رضا اما اگه دختر بود، یه پسر از پرورشگاه میاریم و اسمشو رضا میذاریم
بچه به دنیا اومد و حالا باید به نذر مادرت عمل میکردیم، رفتیم پرورشگاه که بچه بگیریم،
بهمون بچه نمیدادن میگفتن خودتون بچه دارید، ماجرای خودمون و نذر مامان نرگس رو بهشون گفتم تا بلخره بعد از چند وقت قبول کردن
من و مامان هیچوقت بین شما دوتا فرق نذاشتیم،
هردو رو به یه اندازه دوس داریم. بهار همون اندازه برامون عزیزه که تو هستی
همه اینارو بهت گفتم که بگم ما خواهرتو وقتی یه سالش بود آوردیم اینجا
حالا بعد از 8 سال مامان بابای واقعیش اومدن میگن دختر مارو پس بدینهمه ی ما بهار رو دوس داریم ولی مامان نرگس عاشقشه، میدونه خدا تو رو بخاطر بهار بهمون داده
نمیتونه حتی 1 روز دوریشو تحمل کنه، دق میکنه از نبودنش
اشکاتو پاک کن بابا، مامانت حالش خوب نیست مارو اینطور ببینه بدتر میشه
ولی خدایی حق داری گریه کنی (یه لحظه بغض میکنه) بهار بره ما سه نفر هنوز همو داریم ولی بهار چی؟
طفلک بهار بفهمه داغون میشه، حتی اگه نخواد بره هم به زور میبرنش
خیلی سخته هم برای ما هم برای بهار که از ما جدا بمونه، خدا واسه هیچکی همچین روزی رو نخواد، قلبم داره میاد دهنم، مثلا اومدم تو رو آماده کنم خودمم حالم بد شد.
✍🏻 نویسنده:
نیمــا رفــیعی🔘منبع:
قلم صبــور ( @ )
🔺 تمرین (267)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
24 Oct 2024 20:03
✅دوستان عزیز از این به بعد تمریناتتون رو داخل این کانال برای نقد میذاریم و داخل دیدگاه های هر پست میتونید نقد ویس هارو انجام بدید. داخل گروه هم صحبت های تکمیلی و هرچی درباره بازیگری باشه انجام میشه و مانعی دیگه نیست برای چت
/channel/+pBgmTorqr7s2MzI0
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
16 Oct 2024 10:05
2️⃣6️⃣4️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #تا_پای_جهنم
اصلا من توو این داستانا نبودم...
تو منو آوردی توو این بازی، تو بدبختم کردی، تو آوارم کردی
من چه میدونستم مواد چیه، چه میدونستم قراره خودمو توو این کثافت غرق کنم
این آشی بود که تو برام پختی، اونوقت میگی نخود نخود هرکه رود خانه ی خود؟
نه عامو از این خبرا نیست، این گندیه که تو به زندگیم زدی خودتم باید این گند و کثافتو از زندگیم پاک کنی.
اصلا تو چرا زودتر از اینا گورتو گم نکردی بری، حالا که من خونه خراب شدم؛ حالا که من وابستت شدم میری؟بخاطرت کم خفت و خاری کشیدم؟ کم بدبختی کشیدم؟ د چرا خفه خون گرفتی جوابمو بده
هرچی گفتی گفتم چشم، گفتی مواد جاساز کن ببر برای مشتری، با اینکه دوس نداشتم ولی گفتم چشم،
گفتی بخاطرم قید خانوادتو بزن، بی چون و چرا گفتم چشم، دیگه باید چیکار میکردم که نکردم هاااااا؟؟
حالم از تو، از خودم، از اون بی همه چیزی که تو رو بهم معرفی کرد، بهم میخوره
دوس دارم خفت کنم از بس که بی شرفی، از بس نامردی
سابقه دارم کردی، موادیم کردی، پاکیمو ازم گرفتی، حالا راحت میگی برو؟
کجا برم؟ با چه رویی برگردم؟؟؟ چی بگم بعد از اون همه بی آبرویی؟
د لامصب کار دیگه ای بود باهام بکنی که نکردی آشغال؟خدا زندگیتو بسوزونه، که زندگیمو سوزوندی
خدا به زمین گرم بزنتت که از زندگی سیرم کردی
زندگیم رفت، آبروم رفت، خانواده و هر چی داشتم و نداشتم رفت
ولی گفتم تو باش، گور بابا بقیه، اصلا برن به درک
تو باش؛ بخاطرت همه کار میکنم، حتی پاش بیوفته تا جهنمم پات هستمالان نه خانواده ای، نه خونه ای، نه کس و کاری
بری من چه خاکی سرم کنم، چه غلطی کنم؟ کجا رو دارم برم؟ درِ خونه کیو بزنم؟
منو اینطوری ول کنی بری باور کن بندُ (رو) آب میدم، پام برسه بیرون همتونو لو میدم
بخدا که اینکارو میکنم، خودتم میدونی که میکنمچیکار میکنی؟ تفنگ چرا گرفتی دستت
نکن داری میترسونیم...
با توام، مگه نمیشنوی، هوووی
تو رو خدا، من که چیزی نگفتم...
بخدا شوخی کردم، به کسی چیزی نمیگم، اصلا هرجا میخوای برو
من اگه میخواستم لوت بدم زودتر از اینا اینکارو میکردم
اصلا لال میشم خوبه؟ به جون مامانم الکی گفتم، گفتم بترسی شاید نریکمک، کمممممممک.... نیا نزدیک، گفتم نیا نزدیک جیغ میزنما
( تیر شلیک شده و زندگیش به پایان میرسد)
✍🏻
نویسنده:
نیمــا رفــیعی🔘منبع:
قلم صبــور ( @ )
🔺 تمرین (264)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
12 Aug 2024 19:43
2️⃣6️⃣2️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #حسرت
روزی نیست که احساس حسرت و پشیمونی نکنم. نه به خاطر اینکه اینجام، یا چون شما فکر میکنید که باید پشیمون باشم.به گذشته که نگاه میکنم میبینم چه جور آدمی بودم اون موقع.
یه بچهی بیعقل و احمق که مرتکب اون جنایت وحشتناک شد. دلم میخواد با اون پسربچه حرف بزنم، سر عقلش بیارم و بهش بگم اوضاع چجوریه.
ولی نمیتونم.
اون بچه خیلی وقته که دیگه نیست، و این آدمی که جلوتون نشسته تنها چیزیه که ازش باقی مونده عمرشه و مجبورم با این واقعیت کنار بیام.
“اصلاحشده”؟ این فقط یه کلمهی مسخره ست!
پس مثل همیشه اون مُهرت رو بکوب رو برگهی من و انقد وقتم رو تلف نکن. چون واقعیتش رو بخوای، دیگه ذرهای برام اهمیت نداره.
🔹
فرستنده: رضا محمدی
🔺 تمرین (262)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
05 Jun 2024 10:35
2️⃣6️⃣0️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #نفرت
گاهی وقتی به آدمای اطرافم،
حتی به خانواده و دوستام که نگاه میکنم،
هیچ حسی جز نفرت ندارم...
نفرتی که ذره ذره جمع شده.
نفرتی که زندگیمو داره به گند میکشه
دوست دارم انقدر کار کنم پول دربیارم تا بتونم دور شم از همشون، از همه اونایی که پشت نقاب هاشون قایم شدنو فکر میکنن ذات کثیفشون رو کسی نمیبینه.
برم یه شهر دور یا یه کشور دور که دیگه هیچ آشنایی نبینم، جایی که حتی هیچ هم زبونی نداشته باشم، تنها باشم، تنهای تنها
از آدم های دور و برم خستم...
یکم آرامش میخوام، یکم پول
پولشو تو بده بقیش با خودم...قول میدم اگه کمکم کنی اونقدر خودمو خوشبخت کنم که دیگه غر نزنم به جونت
یعنی میشه یه روز منم به همه اون چیزایی که دوس دارم برسم؟
چی میشد یه روز چشم باز کنم ببینم داخل یه کلبه ی چوبی وسط جنگلم، یه رودخونه کنارش با یه عالمه ماهی توو یه برکه ی کوچیک نزدیک خونه
صبح پاشم از تخم مرغایی که مرغام لطف کردن برام گذاشتن، یه املت خوشمزه درست کنم. بعد از صبحونه هم تا ظهر برم ماهیگیری و آب تنی.
اه خفه شو ... آخه این چه وقت صدا کردنه، لعنت بهت
اصلا از آلارم گوشیمم متنفرم، گند زدی به همه چی، هرچی رشته بودم پنبه شد
لعنت به کار، لعنت به صبح روز شنبه
حس کسیو دارم که انگار با لگد از خواب بیدارش کنن بگن بسه دیگه، تن لشتو تکون بده دیر شد، پاشو گورتو گم کن برو سرکار اونقدر نق زدمو خیال بافی کردم نفهمیدم اصلا کی صبح شد...
اه کی حوصله داره الان بره سر کار...
چشامو خواب گرفته شدید، تا یه دقیقه پیش خوابم نمیومدا، الان که باید برم سر کار، اونقدر خوابم میاد که انگار چند روزه نخوابیدم، گیجِ خوابم
چوب خطمم که تا بیخ پر شده.
اگه نرم حتما اخراجی رو شاخمه...
لامصب خیلی خوابم میاد چیکار کنم...
با این وضع برم اونجا میدونم همش باید چرت بزنم، اونوقت کلی تیکه بارم میکنه و هی میخواد مزخرف بگه اعصابمو خورد کنه
اصلا به درک، به درک که اخراجم کنه، به درک که بیکار میشم، عوضش یه دل سیر میخوابم.
گور بابای کار، گور بابای پول، از همه چی متنفرم
از اون کلبه ی چوبی و رودخونه کنارشم متنفرم
از اون جای دور که کسی نباشه هم متنفرم
از هرچی که نمیتونم بهش برسم متنفرم
حیف خوابم میاد وگرنه از خوابم متنفرم✍🏻
نویسنده:
نیمــا رفــیعی🔘منبع:
قلم صبــور ( @ )
🔺 تمرین (260)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
18 May 2024 02:38
2️⃣5️⃣8️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #برده_های_مدرن
«من قدرتمندترین و باهوشترین مردهای کل دنیا رو تو باشگاه مشتزنی میبینم.
این همه پتانسیل تو همه هست و میبینم که چجوری تلف میشه.
لعنتی، کل مردای یه نسل مشغول این شدن که بنزین بزنن برای بقیه،
پیشخدمتی رستوران بکنن. بردههای عصر مدرن.
تبلیغات باعث شده که ما هی کل زندگیمون دنبال ماشینهای شیک و لباسای گرونقیمت بدوییم.
سر شغلهایی میریم که ازش متنفریم تا پول در بیاریم و پرتوپلاهایی بخریم که بهشون نیازی نداریم.
ما فرزندان میانی تاریخ هستیم. نه هدفی داریم نه جایگاهی. تو هیچ جنگ بزرگی شرکت نکردیم.
هیچ رکود بزرگی رو تجربه نکردیم. جنگ بزرگ ما یه جنگ روحی و معنویه…
رکود بزرگمون همین زندگی بیهدفیه که داریم.
همه مون با تماشا کردن برنامههای تلویزیونی بزرگ شدیم،
برنامههایی که بهمون القا کردن یه روز همهمون میلیونر و ستارهی راک و چهرههای سینمایی میشیم.
ولی میدونیم که قرار نیست همچین اتفاقایی بیفته،
و کمکم داریم اینو میفهمیم.
و به خاطرش خیلی خیلی عصبانی هستیم.»
✍🏻
نویسنده: #جیم_اولز (بر اساس رمانی از چاک پالانیک)
🔘منبع: #فیلم_باشگاه_مشتزنی (Fight Club) – فرزندان میانی تاریخ
🔺 تمرین (258)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
14 May 2024 23:26
2️⃣5️⃣7️⃣
🎭 مـونـولــوگ آرتـیــــسـت
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #نقاب
میشه یه لحظه ساکت باشی تا منم حرفمو بزنم؟
تو هنوز یا منو نشناختی یا دچار سوتفاهم شدی
این بار خوب گوش کن که دیگه قرار نیست تکرار کنم
من کسی رو میخواستم که حرفش حرف باشه
نه که یه روز عاشق باشه و یه روز فارغ
کسی که بفهمه وقتی یه قولی داده باید پاش وایسته
دختری که به درد زندگیم بخوره نه به درد عیاشی، من دنبال هوسبازی و این داستانا نبودم
غیر این بود، از تو بهتر زیاده واسم، لب تر میکردم شب توو بغلم بود، خودتم خوب میدونی
از قدیم گفتن سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندن، خودمو که نمیتونم گول بزنم
دختری که به درد زندگیم نخوره، بی رو دربایستی، بی معطلی ردش میکنم
من دنبال یه رابطه ساده و سالمم، چیزی که بعید میدونم با تو داشته باشم
تو کسیو میخوای که باش تنهاییتو پر کنی، به عشق و حالت برسی
ولی من آدمش نیستم، نه به درد تنهاییت میخورم نه آدم اهل حالیم
آسمون ریسمون بافتم که تَش اینو بگم...
تو منو چی فرض کردی؟
چطور میتونی توو چشام زل بزنی و بگی دوست دارم؟
در حالی که صبش توو بغل کسی دیگه بودی
منو داری بازی میدی یا خودتو؟
بدبخت بیچاره، این بویی که دنبالش راه افتادی بو کباب نیس، واست خر داغ کردن
اونی که صبح توو بغلش لش کرده بودی مهراد رفیقمه
سرتو ننداز پایین، منو نگا کن
میخواستم عین خودت بازیت بدم ولی حیف
حیف که اونقدرا برام ارزش نداری بخوام وقتمو حرومت کنم...
حرفم تموم،...
بی چک و چونه، بی حرف و حدیث، پاشو سرتو بنداز پایینو برو، حوصله دروغ و آه و نالتو ندارم.
یهو عصبی میشم کار دستت میدم، برو به درک، دیگه نبینمت
✍🏻
نویسنده:
نیمــا رفــیعی🔘منبع:
قلم صبــور ( @ )
🔺 تمرین (257)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
05 May 2024 11:57
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره: (255)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #ماجرای_یک_پایان
راستشو بگم... خرابِ ترسِ توو چشاش شدم. ولی خدایی اونقدرام قیافم ضایه و داغون نبود که هنو دهن وا نکردم بخواد ازم خوف کنه
منم اگه ننه بابای درست درمون و اتو کشیده مثه باقی مردم داشتم اوضاع احوالم این ریختی نبود
یه بار دلم لرزید خواستم سر و سامون بگیرم که اونم پرید
ببخشیدا، تف به این زندگی، اگه شانس داشتم الان اینجا نبودم، چنتا بچه قد و نیم قد دورم بودن، خونه زندگی برا خودم داشتم
ننمون که تا منو زایید اونقد بش فشار اومد انگار قاتل بروسلی رو زاییده، سر زا مرد
آقامم از خدا خواسته هنو سال ننم نگذشته بود که رَف زن گرفت
همه اینارو از خالم شنفتم، فامیل به درد بخور نداشتم اما این خالم توفیق داره به همشون، جا ننه نداشتم دوسش دارم
خیلی هوا منو داشت تا قد کشیدم
آقام پول و پلا درست حسابی نداشت، زنشم به پاش نشست که پسرتو بفرست کار کنه کمک خرجت شه، درس و مشق به کارش نمیاد
حالا من تازه ده دوازده سالم بود، سنی نداشتم که، با چک و لقد فرستادنم سرکار
تا به خودم اومدم چش باز کردم دیدم 30 سالمه، کنار چنتا داغونتر از خودم، شدیم زورگیر و مال مردم خور. که این فقد(فقط) یکی از خلافامه
اونروز که چشمم افتاد به دختره، دلم یهو خواست، بدجور رفتم توو نخش، تا چنتا خیابون و چهار راه دنبالش رفتم که فقد نگاش کنم
کار هر روزم شده بود، تا اینکه یه روز عین بچه آدم جلوشو گرفتم فقد محض اینکه بش بفهمونم میخوامش، اما گرخید طفلک
حقم داشت به مولا، منم اگه یکی عین خودم جلوم سبز میشد خوف میکردم
به خودم حالی کردم اصلا منو چه به عاشقی و این شعرا، با کارایی که کردم گورم کندس، یه جورایی قاچاقی زندم
بدبختی اینجاس موقعی پام سُرید که میدونستم همین روزاس که واسه زورگیری یا به قول شما ارعاب عمومی و دزّی و خلافا دیگه، بگیرن آویزونم کنن
خودم میدونستم اعدامیم و اینکه حقمه، جُرم کردم باس تُئونشم بدم، ولی خدا شاهده از عمرم حتی یه روزشو زندگی نکردم، همش به دربدری و خِفّت گذشته برام
ماها گند و کثافت و بدبختی وَبال زندگیمونه، درسته تقصیرکار خودمم ولی اگه منم مثه بعضیا، از بچگی جفت شیش میاوردم، آقام منو از درس و مشق نمینداخت،حالا دکتر مهندس که نه ولی اقلا اوضام به از الانم بود...
آی ننه... ننه کجایی که اگه زنده بودی اینجوری نمیشد... که اگه میشدم حداقل اینقد تلخ نمیشد
ای خدا بزرگیتو شکر، ننمو که توو بدو تولدم ازم گرفتی، زندگیمم که اونجور، خودمم که اعدامیم، دیگه ببخشید که وقت نشد بلاها دیگتو تست کنم، شرمندتم به مولا، ایشاا... باقیشو اونور جبران کنم
از حق نگذریم اگه عوضی بازی خودمم گل نمیکرد و گوش میگرفتم از آقام، همون شاگرد مکانیک مونده بودم، ورق برمیگشت
خودم کردم که لعنت بر خودم باد، ولی چه فایده، صدبارم که بگم غلط کردم
و گوه خوردم مگه چیزیو عوض میکنه
تنها دلخوشیم الان اینه که، صبح شد این شب طولانی ... تموم شد انتظار...
منتظرم، منتظر اذونی(اذان)
که بهار شه این زمستون...تموم شه این تنهایی
(صدای اذان به گوش میرسه)
صداش داره میاد میشنوی؟ ( با حالت بغض و یه آرامش مطلق در حالی که اشک توو چشاش جمع میشه
) الله اکبر، الله اکبر... لا اله الا الله، لا اله الا الله .... ( به صدای اذانی که پخش میشه همچنان گوش میده و اشکش جاری میشه)
صدایی که یه عمــر ازش غافل بودم... به قول آقام خدا نکنه آدمِ غافل دیر سرش به سنگ بخوره، اونوقت تا به خودت میای میبینی چقدر زود دیر شده برا همه چی...
وقتشه نه؟ ای داد که این قافله ی عمر عجب میگذرد، وقتش که رِسَد، آن دم، نه تو مانی و نه من... (زیر لب زمزمه میکنه) ننه بغل وا کن که دارم میام پیشت، نیام اونجا تو هم ازم رو برگردونی... اونوقت دیگه طاقتم طاق میشه و داغم داغتر.
✍🏻
نویسنده:
نیما رفیعی🔘منبع:
قلم صبور ( @ )
🔺 بازنویسی شده از تمرین (253)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
01 May 2024 17:52
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره: (254)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #حرف_زور
حرومزاده رو با کی بودی؟
جرات داری بیا بیرون از کارخونه تا بهت نشون بدم کی حرومزادس..
زارت و زورت و یاغی گریت برا اینجاس چون پشتت به عموت گرمه وگرنه جرات نمیکردی جلو من دربیای
تُنبونتو میکشم رو سرت اگه بخوای بیشتر از حدت حرف بزنی
بدبخت، اگه عموت بال و پرت رو نمیگرفت که الان اینجا نبودی
یه توالت شور رو چه به سرپرست کارخونه شدن؟
تو که هیچ، عموتم بیاد دهنشو گل میگیرم اگه بخواد بی ربط و با ربط پاچمو بگیره
برا چندرغاز حقوق زور داره بخوام از تو یکی هم حرف بشنوم
از اخراج شدنم باکی نیست وقتی روزی رسون خداس، اینجا نشد جا دیگه
ولی قبلش دهن تو یکی رو صاف میکنم بعد میرم
دوربین بالا سرته، دست بهت بزنم صدتا صاحاب پیدا میکنی
فقط برو دعا کن بیرون از کارخونه جایی نبینمت که آش و لاشت میکنم،
طوری بزنمت که نفهمی از کجا و چطوری خوردی
کفن و دفنتم با خودم، خیالت تخت.
✍🏻
نویسنده:
نیما رفیعی🔘منبع:
قلم صبور ( @ )
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
26 Apr 2024 12:46
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(252)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #عشق_یکطرفه (2) {مسئولیت پذیری}
تو هیچوقت زندگی رو جدی نگرفتی، هیچوقت نخواستی برای من که نه حداقل برای این طفل معصوم مادری کنی
همیشه جلو دیگران نقاب داشتی، خود واقعیتو به کسی نشون ندادی، همه فکر میکنن این منم که دارم کم میذارم، این منم که در حقت ظلم کردم
آخه تا کی میخوای به این کارات ادامه بدی، زندگیتو به چی گره زدی؟ دوستات؟ کارت؟ به چی؟
هرکی با سازت رقصید باهاش خوب تا میکنی، اما تا یکی از خانم ایراد بگیره میشه دشمن خونیش
پای همه رو هم از این خونه بریدی، الان به جز دوستات کی واست مونده؟ حتی خانواده خودتم دیگه پشتت نیستن
تو هیچوقت برای احساس کسی ارزش قائل نیستی، دوس داری بهت توجه بشه اما خودت هیچ توجهی به بقیه نداری
بدیش اینه که خیلی دیر شناختمت، اگه از اول خود واقعیتو نشونم میدادی، حداقل این بچه رو قربانی این زندگی نمیکردم
همیشه با خودم میگفتم آدم باید با دلش زندگی کنه، چه میدونستم این دل وامونده عاشق همچین دختری میشه
دختری که هیچی و هیچکس براش مهم نیست جز خودش و کارش و دوستاش
کاری که روز و شب نمیشناسه، هرموقع عشقت کشید میری هرموقع دلت خواست برمیگردی
انگار نه انگار که اصلا شوهری داری خانواده ای داری
من به درک، این بچه مادر میخواد، تا کی این بچه رو میخوای بندازی خونه مادرت و بری؟
فقط امیدوارم یه روز سرت به سنگ بخوره، ولی روزی نباشه که دیگه کاری نشه کرد
اونوقت تو میمونی و حسرت چیزایی که داشتی ولی با دست خودت نابودش کردی
✍🏻 نویسنده: نیما رفیعی
🔘منبع: قلم صبور ( @ )
‼️(بازنویسی تمرین شماره 250)
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
24 Apr 2024 10:57
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(250)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #عشق_یکطرفه
تو هیچوقت منو جدی نگرفتی، هیچوقت نخواستی وقت بزاری نخواستی انرژی بزاری،
همیشه نقاب داشتی، خود واقعیتو به کسی نشون ندادی، همیشه منو از تو نقابت نگاه میکردی،
زندگی رو با کارت گره زده بودی، هر کی که با کارت میخوند واست مهم بود،
هرچی هم که جزو کارت نبود خیلی راحت میزاشتی کنار
حالا هرچی که میخواست باشه، میخواست خانواده باشه، میخواست دوستات باشن،
یا منی که 5 ساله بهت فکر میکنم باشه.
تو هیچوقت برا احساس کسی ارزش قائل نبودی، مقصر من بودم که دیر شناختمت
همیشه گول احساسمو خوردم همیشه با خودم میگفتم آدم باید با دلش زندگی کنه،هه،
همین افکار مضخرف منو به اینجا کشوند...
ولی دیگه همه چی تموم شد، اون آدم ساده احساسی مرد،
تو هم یه روز سرت به سنگ میخوره، وقتی همه کسایی که دوربرت هستن برن تازه میفهمی کی واست موندنی بود
اون وقت نه من هستم و نه دیگه زمان برمیگرده عقب، تو میمونی یه عمر حسرت...
هه، فکر کردی تا آخر همه چی همینجور میمونه💔
✍🏻 نویسنده: #مهرداد_سعیدی
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
22 Apr 2024 19:35
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(248)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #چوپان_ضعفا
یه تیکه از انجیل هست که حفظش کردم: «مسیر انسان پرهیزگار از هر جهت با بیعدالتی خودخواهان و ظلم مردان پلید پر شده. هر آنکه به نام خیرخواهی و انگیزهی نیکو، چوپان ضعفا باشد و آنان را از درهی تاریکی گذر دهد شامل لطف خدا خواهد شد. چون او حقیقتا حامی و محافظ برادرانش است و گمراهان را هدایت میکند. برای انتقام از کسانی که برادرانم را زخم زدند و نابودشان کردند با خشمی فراگیر بر سر شما نازل خواهم شد. و هنگامی که انتقامم را بر تو نازل میکنم خواهی دانست که من خداوند هستم» خب… من این پرت و پلاها رو سالهاست که هی میگم.
هر کسی اینا رو از من میشنید میفهمید که کارش تمومه. ولی هیچوقت کامل بهش فکر نکرده بودم که چه معنی و مفهومی داره. فقط فکر میکردم یه چیز خیلی خفن و ترسناکه و وقتی قبل کشتن کسی بهش میگم حس خوبی میده. ولی امروز صبح چیزایی دیدم که منو به فکر وا داشته.
میدونی، حالا با خودم فکر میکنم: شاید معنیش این باشه که تو انسان پلید داستانی، و من انسان پرهیزگار. و این تفنگ ۹ میلیمتری که دستمه…این نقش چوپان رو داره که از تن لش پرهیزگارم تو درهی تاریکی محافظت میکنه. شاید هم معنیش این باشه که تو انسان پرهیزگاری و من چوپان، و این دنیاست که سیاه و پلید و خودخواهه. دوست دارم اینجوری فکر کنم، ولی واقعیت این نیست. واقعیت اینه که تو از ضعفایی، و من نماد ظلم و ستم مردان پلید. ولی دارم سعیم رو میکنم، خیلی سخت دارم سعیم رو میکنم که چوپان باشم.
✍🏻 نویسنده: #کوئنتین_تارانتینو
🔘منبع: پالپ فیکشن (Pulp Fiction) – سخنان پایانی جولز
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…
مونولوگ بازیگری
21 Apr 2024 17:26
🔆⚜️مونولوگ⚜️🔆
🎙تمرین شماره:(247)
🔘 متن مونولوگ :
🔻 موضوع: #دخالت_در_امور_دیگران
سلام رفیق، مزاحم نمیخوای؟
از صبح حواسم بهت بود، از وقتی نشستی چِشِت به اون ساختمونس، زاغ کسیو میزنی؟
نکنه مامور مخفی چیزی هستی کلک؟
دیدم را به را سیگار دود میکنی و زیرلب همه رو فحش کش میکردی، فحشا سنگینی ام بود لاکردار
راستی داستان این کتابا چیه؟ یکیشم که آتیش زدی جزغالش کردی عامو... عکس خودتم که رو جلدشه، ولی عکس جلد به از خودته، خیلی داغون شدی
نویسنده ای چیزی هستی؟
ای بابا حرفم که نمیزنی... با اجازت (اجزت) یکی از این کتاباتو ورق بزنم شاید یه چیزایی ازت کشف کردیم...
نه بابااا نویسندشو باش، زده دکتر بهرام رستگار، بهت نمیاد دکتر باشی، هرچی بهت میومد الا دکتر
آق دکتر، تو خودت الان دکتر لازمی که
کتاباتم که تخصصیه راست کار ما نیست، چیزی ازش حالیم نمیشه
دیگه داری حوصلمو سر میبری ها، دِ زبون باز کن ببینم چه مرگته،چی شده اینقدر درب و داغونی؟
شکست عشقی خوردی؟ نامزدت (نومزدت) ولت کرده؟ شایدم کسیت مرده؟
ای شارلاتان نکنه ساقی موادی داری فیلم بازی میکنی؟
چیو نگا میکنی؟ ساختمون روبرو خبریه؟ اگه خبریه بگو تا منم نگا کنم جفتی لذتشو ببریم
میشناسیش؟ صاب ساختمونه رو میگم، ولی هر چی هست مشخصه بی ربط به حال خرابیت نیس
ببین داداش تا وقتی خودت نخوای من هیچی نمیفهمم ازت
گمونم دلت نمیخواد سفرهی دلتو واسم باز کنی، حرفی بزنی. درسته رفیق؟
لابد خبط و خطایی کردی که خوف داری بگی یا شایدم از دخترا محله ما کسیو بُر زدی و ردت کردن؟
زِر که نمیزنی چیزی حالیم شه ولی حال خرابتو خریدارم، لنگه خودمی، منم یه روز خاطرِ یکیو میخواستم بهم ندادنش، زدم به بر و بیابون
داداش خوش داشتم کمکت کنم ولی تو انگار با ما حال نمیکنی
د لامصب زبونتو یه تکونی بده حداقل بفهمم کر و لال نیستی
اگه قراره بر و بر نگاه کنی حرف نزنی، اصلا پاشو برو یه جا دیگه، خوش ندارم دخترا همسایمونو دید بزنی
مگه با تو نیستم؟ هرچی چش چرونی کردی کافیه، پاشو برو آقای دکتر
برو که اعصاب مصاب یوخدی، دیگه هم این طرفا نبینمت
کاسه کوزتو جمع کن و به سلامت
باز که داری زیر چشی نگا میکنی.
شر رو بخوابون مثل یه بچه ی خوب سرتو بنداز پایینو برو
نری جلوتر بشینی یا قایمکی نگاه کنیا ، از دور حواسم بهت هست، نگات اینورا بیوفته اوقاتم تلخ میشه چشاتو از کاسه در میارم، مرخصی
✍🏻 نویسنده: #نیما_رفیعی
🔘منبع: کانال #قلم_صبور ( @ )
〰️〰️〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
📍 ویس تمرینتون را داخل گپ تمرینات قرار دهید. (برای نقد)
/channel/GorooheTamrinat
🔺🔺
〰️〰️〰️🔅〰️〰️〰️〰️〰️
⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️⚪️⚫️
🔅 @
Читать полностью…