tanz20 | Unsorted

Telegram-канал tanz20 - طنزیمات ادبی

4882

«لبخند اصل را فقط از ما بخواهید» ✍️«طنزیمات ادبی» کانال مرجع است به‌روز و به‌لحظه حتّی! کپی ممنوع⛔️، فوروارد آزاد✅❤️ تماس با ما: @shirdel_1358

Subscribe to a channel

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
نرود دست و دلم باز به ژیلت امروز
نه دلی و نه دماغی که کنم سِت امروز

شترِ طاقتم از پای درآمد دیشب
نکشد بار غمم را دو سه وانت امروز

سرد و کم‌طاقت و بی‌حوصله و خاموشم
شعلهٔ صبر من افتاده به پِت‌پِت امروز

ساحلِ غزّه‌ام، از دور تماشایم کن
به دلم کرده اصابت دو سه راکت امروز

باد، هر بخش مرا برده به سویی گویی
شده‌ام پخش و پلا مثل تِراکِت امروز

چه بساطی‌ست که زهره شده خاموش امشب
چه فضایی‌ست که کیوان شده ساکت امروز

«معرفت نیست در این قوم» ندارم تردید
حرفِ دیروزِ تو حافظ! شده ثابت امروز

هیچ‌کس، هیچ‌کسی را نشناسد اینجا
تیره و تار شده بس‌که روابط امروز

درب و داغان و به هم ریخته و آشفته‌ست
مثل هرچیز دگر وضعیتِ نِت امروز

پی یک لقمهٔ نان بس‌که دویدند همه
خسته و خرد و خمیرند چو کتلت امروز

باری از ماست که بر ماست، اگر از من و تو
بخت و اقبال، گریزان شده چون جِت امروز

چه به ما رفت که اینگونه تنزل کردیم
فی‌المثل چنجه بدل گشت به ناگت امروز

بوی بهبود کجا بود دلِ سادهٔ من
در جهانی که شده مثل توالت امروز

دوزخ اینجاست، ببینید و بسازید از روش
چه نیازی‌ست به طراحی و ماکت امروز

جای آزادی و آبادی و شادی اینجا
سکته است و سرطان است و دیابت امروز

همه ابیات، پریشان و قوافی مضحک
چه کنم؟ گیجم و آشفته‌ام و چِت امروز

مثل دیروز و پریروز، فقط می‌نگرم
بس که حساسِ کنونی‌ست! شرایط امروز..

#جواد_زهتاب
@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
افتخاری دیگر آمد دوده ی قابیل را
ناخلیل آسا برآمد کشت اسماعیل را

با کلید آمد که درها واکند قفلش نمود
هم به ابلیسی بدل فرمود جبراییل را

سامری بود و فرو در رخت موسی، برق رفت
غرقگاه مردمان کرد از حماقت نیل را

برق رفت و هرکجا تاریک و ظلمانی که شد
رفتم انجیری خورم برداشتم انجیل را

شورت خود می جستم آمد در کفم جوراب عشق
در پی جوراب رفتم یافتم پاتیل را

چیست این سقف بلند ساده ی بسیار نقش
کیست تا بشکافد این اوضاع هردمبیل را

ما در این ظلمت به هرجایش فرو بردیم دست
پشت و گوش و خایه و اقصی نقاط پیل را

دست در دست نفوذی گر ندارد از کجا؟
کرد خوشحال اجنبی ها را و گریان ایل را؟

صادرات نفت و گاز و آب و برق و خاک و زر
واردات پشم و کود مرغ و دسته بیل را

پیک پنجم هم رسید و واکسن حاضر نشد
کارتان در زحمت افکنده ست عزرائیل را

یا بده رخصت بمالانیم گوش ابرهه
تا به سوراخش کنیم احجار من سجیل را

دولت ادبار برق تابلو را قطع کرد
چون نمیخواهد ببیند مرگ اسرائیل را

#جواد_نوری

@sharashoobam
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
من شاعرِ درد و رنج محرومانم
توصیف صفات ظالمان نتوانم

حتّی قلمم قلم شود در بغداد
از دست خلیفه سکّه ای نستانم

#جواد_فرج_پور
@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

با سلام و ارادت قلبی
خدمت دوستان خواننده
از تمام مشاغل دنیا
شغل بنده شده نویسنده

ریش و مویم بلند و ژولیده
تیپ هایم جهانی و هنریست
تا که کمتر فرو روم در فکر
تشک تخت خانه ام فنریست

من که غصه نمیخورم اما
غصه من را حقیقتا خورده
حس و حالم دو درصدش خوب است
نود و هشت درصد افسرده

دائما غرق می شوم در خود
سوی چشمم به سمت دیوار است
همدم دیگران اگر یار است
همدم من کتاب و سیگار است

در سرم ایده های بسیار است
کله ی من شبیه گل کلم است
همه را نقد می کنم از دَم
چون که تنها سلاح من قلم است

بنده هم مثل سایر مردم
چشم و بینی و یک دهن دارم
از تمام نوشته هایم من
عمدتا قصد مخ زدن دارم

از همین رو برای هر قشری
متن خوب و مناسبی دارم
مینویسم من از سر ذوقم
البته قصد کاسبی دارم

مرد تنها و بی کس شهرم
از زن و بچه بنده آزادم
تا مجوز بگیرم از آن ها
دائما روبروی ارشادم

آخرش فکر می کنم عمرم
در همین راه کج به سر برسد
دهنم می شود فلان حتما
تا کتابم به چاپ اگر برسد

باید اما به گونه ای باشم
تا سرم را سرِ عَلَم نکنند
می نویسم من از غم شهرم
قلمم را اگر قلم نکنند

#فرهاد_موحدی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
تو سرتری و نیست بالاتر سری از تو
تو بهترینی و نباشد بهتری از تو

نه بر زبان یک مسلمان شکوه ای جاریست
نه یک گلایه بر زبان کافری از تو

هر چند چیز دیگری هستی ولی گاهی
در ذهن مردم هست چیز دیگری از تو

در مرگ می لولیم و خشنودیم و می ترسیم
جای تو بنشیند مبادا بدتری از تو

در عصر فقدان خدا و آدمیت ، ساخت
دنیای سرمایه عجب پیغمبری از تو

اخبار می گوید عذاب سخت نزدیک است
هر گوشه ی دنیاست بر پا محشری از تو

خیلی پدر از ما در آوردی ولی ...باشد
چیزی نمانده ، صبر کن ، یک مادری از تو

تعریف می کرد و به فرزندان خود می گفت
تو بهترینی و نباشد بهتری از تو

شاعر چه می گویی نمی بینی چه اوضاعیست
خوش کرده ا ی دل را که شاید دفتری از تو ...

#رحیم_رسولی
@khertenagh
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
طلب کنی تو مرا کاش یا امام رضا
به عاشقت بده پاداش یا امام رضا

فقط که نیستی از آنِ بچه مثبت‌ها
خود تو ضامن ما باش یا امام رضا

ببین که پاپتی‌ام (شرم می‌کنم) کفشم...
...گروست در کف کفاش یا امام رضا

برید تسمه دمپایی‌ام دم حَرَمت
خودت یکی برسان جاش، یا امام رضا

نه اینکه زائر تو در طمع بیفتد، نه!
که کفش نو بکند پاش، یا امام رضا

رضا شدم به دو دمپایی له و لنگه
که خورده جر، که شده ‌قاش یا امام رضا

پناه، سوی تو آرم در این‌ زمانهٔ جهل
من از جماعت کلّاش یا امام رضا

چقدر گفته‌ام از کفش و پام، شرمنده
مواظب دل ما باش یا امام رضا

کبوتر حرمت در هوای خورشید است
به رغم سایهٔ خفاش یا امام رضا

رسید زائر خسته، پناهگاهش باش
تو را صدا بزنم فاش! يا امام رضا...

#عبدالله_مقدمي
@moghaddamy
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

ای لوث‌ترین لوس عبای شکلاتی
ملموس‌ترین فاقد آن عضو حیاتی

ای داده به باد از سر ترس آن‌همه امّید
افتاده پی حقّ‌وحساب سنواتی

ای یک‌دِرم از بابت اصلاح نداده
مو ریخته با غرّش قاضی صلواتی

ای در تئوری رستم دستان و تهمتن
با هرچه جعلّق عملاً در تله‌پاتی

ای مرده به‌کرّات و شده زنده به‌تکرار
وی ساخته با زندگی تلخ نباتی

ای‌کاش سر راه دماوند ببینی
ملّت شده از دولتِ تو بنگی و قاتی

#حسن_شاه_رجب
@shah_ch
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ای فدای سبلت و ریش شما
گاو ما قربانی میش شما
جد ما وهمی ز تشویش شما
شاه ما هر جا رود کیش شما
فیش ما بازیچه ی فیش شما

خورده چوگان شما بر گوی ما
چشم هاتان رفته تا پستوی ما
پامنار کهنه و ریقوی ما
گیر کرده توی تجریش شما
فیش ما بازیچه ی فیش شما

خانه هاتان همچو فردوس برین
جای ما تنگ است بر روی زمین
کامتان دائم بود پر انگبین
سهم ما در این میان نیش شما
فیش ما بازیچه ی فیش شما

فارغ از خوب و بد و سود و زیان
رنج ها دادیم ما بر جسم و جان
هر چه گرد آورده بودیم این میان
می رود با ریسه ی جیش شما
فیش ما بازیچه ی فیش شما

گفت رندی اینچنین با خیل مست:
من نمی دانم ولیکن هر چه هست
گوئیا اندر صف روز الست
پشت ما خورده ست بر پیش شما
فیش ما بازیچه ی فیش شما

#ایمان_زارع
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

بخور بخور(شعر طنز)
#طنزیمات_ادبی
همان قدر خون جگر خورده باشد
هر آن کس که نان هنر خورده باشد
یقینا که او می شود طنزپرداز
اگر شاعری مغز خر خورده باشد
به آغل فقط می رود چشم بسته
همان خر اگر چوب تر خورده باشد
رود از طویله به آغوش قصاب
اگر بره ای ضربدر خورده باشد
همان قدر از بره ها فحش خورده است
هر اندازه انسان جگر خورده باشد
نیازش به قرص قمر اضطراری است
مریضی که قرص کمر خورده باشد!
بدانید حالش خراب است هرکس
به پست امیر قطر خورده باشد
بر او می زنند از قفا حد شرعی
اگر یک نفر «این قدر» خورده باشد
نمی دانم آیا که حکمش چگونه است
اکر یک نفر« آن قدر » خورده باشد..!
عزیزم بدان طنزپرداز باید
نمک خورده باشد شکر خورده باشد
حقوقش زیاد است قطعا هر آن کس
که نان حقوق بشر خورده باشد
در آینده خواننده ای می شود توپ
هر آن کس که مرغ سحر خورده باشد
رفیق تبردار بوده است بی شک
درختی که خیلی تبر خورده باشد
به دنبال اموال ملت نگردید
اگر یک نفر معتبر خورده باشد
مدیری نمونه است قطعا کسی که
ز هشتاد میلیون نفر خورده باشد....!

#سعید_بیابانکی

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ای خانه ات آباد خراباتت کـو
ای چشمه ی نور انشعاباتت کو

در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست
ای عشق ستاد انتخاباتت کو؟

#مهدی_جهاندار

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ما عهد قدیم کار هم میکردیم
گاهی هوس نگار هم میکردیم

پیمانه و می نبود اما بعضا
دستی سرِ زلف یار هم میکردیم

تاریخ دروغ گفته فرزندم ماا
کار از سر اختیار هم میکردیم

ما گونه ی نادری از انسان بودیم
انگونه که قارقار هم میکردیم

مشهور به بی بخار بودن هستیم
اما به خدا بخار هم میکردیم

راضی به همان شرایط بد بودیم
ایظا هوس گذار هم میکردیم

تبلیغ نبوغ خویش با ریحانه
در کشور همجوار هم میکردیم

شیون که همیشه بود اما گاهی
ما شوخیِ خنده دار هم میکردیم

در قالب طنز غالبا شوخی با
معصومه ی ابتکار هم میکردیم

اینها به کنار انتقاداتی تند
به منشی بخشدار هم میکردیم

از هرچه که شیخ منعمان میفرمود
آن را دو هزار بار هم میکردیم

دریا و درخت و رود هم میخوردم
سر توی دهان غار هم میکردیم

در دوره ی ما به کل فراوانی بود
آنقدر که احتکار هم میکردیم

در فقر و فلاکت نداری بودیم
با این همه افتخار هم میکردیم

یک دسته به ما فشار می آوردند
ما کیف از این فشار هم میکردیم

در راه وطن اگر چه جان میدادیم
از خاک وطن فرار هم میکردیم

از ما همه کس فقط سواری میخواست
البته که ما سوار هم میکردیم

افتاد و شکست اگر تغاری میلِ
لیسیدنِ آن تغار هم میکردیم

فردا به معلمت بگو رحمت به
روح پدرت نثار هم میکردیم

#رسول_سنایی
@chizakiochizha
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
با کنترل فتنه و فحشا و گرانی
در کشور ما کم شده بیمار روانی

در ملت ما امر به معروف اثر کرد
خیلی بدشان آمده از چشم چرانی

وقتی که بهشت و عسل و حور مهیاست
دیگر چه نیازی ست به این لذت آنی؟

برگشتِ دو چیز از نظر بنده محال است:
پولی که چپاول شد و ایام جوانی!

خرج و تلفات و خطرِ خودروی ملی
بسیار شده بیشتر از جنگ جهانی

افسوس که این قافله در دست سه دزد است:
آقای فلانی و فلانی و فلانی!

هنگام بهار است، خدایا مددی کن
تا خانه ی ملت بشود خانه تکانی

از بس ادبیات بشر تابع زور است
حتی شده این قافیه هم زورچپانی!


#مسلم_حسنشاهی

@moslemhasanshahi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
با این حساب معنی ملّت تمام شد
منّت گذاشتید که منّت تمام شد

جمهور ما فدای سرِ کدخدائیَت
مچکریم، بر همه حجّت تمام شد

یا حضرت امیر! به نام تو هر خلاف
کردیم و اعتبار خلافت تمام شد

مردم شدند رد صلاحیّت آنچنان
کز بوق ناله خیزد و طاقت تمام شد

پایین نرفت از خر خدمت کسی مگر
عمرش سوار بر خر خدمت تمام شد

#حسین_رضوی‌فرد

@hoseinrazavifard
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
مادرم با پدرم بد شده است
چون شنیده است که مرتد شده است

معصیت های کبیر پدرم
صد و هشتاد مجلد شده است

فحش دادن به جناب ابوی
منبع کسب درآمد شده است

هیچ کس چون که نشد ضامن او
پدرم عازم مشهد شده است

عمه می آمده مهمانی ما
وسط راه مردد شده است

علت این همه معضل این است:
که صلاحیت او رد شده است!

#سعید_بیابانکی

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
و زیرکان که زیاد است عقل اندکشان
به هرچه دست رساندند شد مبارکشان

نشسته قرقی اقبالشان به کتف و به کول
سوار باد بلند است بادبادک‌شان

به یک اشاره‌ی‌شان باد راه می‌افتد
درخت بار می‌آرد به محض چشمک‌شان

حساب‌شان نه همین احتساب معمولی‌ست
قریب ده من و اندی‌ست نیم چارکشان

برای آن‌که بفهمند موقعیت را
به جنبش است شب و روز جفت شاخک‌شان

چنان مراقب پیش و پس‌اند کز بالا
کلوخ نیز ببارد نمی‌گزد کک‌شان

چه چیزها که ندادند بهر علم مفید
چه پول‌ها که نکردند خرج مدرک‌شان

مرام شیره کشیدن ز خلق، مذهب‌شان
طریق پول فزودن به پول، مسلک‌شان

امین مال من‌اند و شریک کار شما
خزانه‌داری کل، وام‌دار قلک‌شان

چه داد و قال و چه نجوا، مکن! نمی‌شنوند!
زبان بگیر، خراب است سیم سمعک‌شان

دعا کنیم افق دیدشان نگردد تار
دعا کنیم نگیرد بخار، عینک‌شان

برای آن‌که قوی‌تر شوند بیش از پیش
دعای خیر ضعیفان نثار یک‌یکشان

#امید_مهدی‌نژاد

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
پدرم رفته بود جان بکند
مادرم رفته بود <حمزه علی>
توی فکر خروسمان بودند
مرغ ها ، توی خانه ی بغلی
مزرعه جان نداشت رشد کند
پدرم غصه دار بود، ولی

به همین بذرها دلش خوش بود

دیگ می برد مادرم بیرون!
کار سختی نبود، عادت داشت
زن همسایه اهل دل بود و
دخترش هم کمی ارادت داشت!!!
زندگی درد و رنج داشت، ولی
مادرم هم خلوص نیت داشت!

به همین نذر ها دلش خوش بود

…پدرم مرد قانعی بود و
زن او با زیاد و کم می ساخت
زندگی می گذشت در صحرا
بی امان مثل اسبمان می تاخت
گوسفندان که کاه می خوردند
گاومان هم تاپاله می انداخت

در زمینی که زیر شخمش بود!

دزد می زد به مزرعه هرسال
ابر می آمد و…نمی بارید!
سوز سرما شکوفه را می زد!
_پدرم گفت: گاومان زایید!_
مادرم باز بچه می آورد
سگمان بی خیال می خوابید

مرغ هم زندگی به تخمش بود!

مثل یک قورباغه در منقار
با کلاغی سیاه می رفتیم!
دلمان قار و قور داشت ،سرِ
سفره ای افتضاح می رفتیم
پدرم خسته بود!…کوفته بود!
روی پاهاش راه می رفتیم

داد می زد:”آهااااای گوساله!!!”

…هیچ چی توی دست و بال نداشت
خرج این چیز های ساده کند!
_ مرد همسایه رفته بود به شهر
دخترش سوءاستفاده کند!_
مادرم چندتا النگو داشت…
برد نذر امامزاده کند!

طبق یک رسم چندصدساله

جمع بودند صحن <حمزه علی>
…دیگ ها لا به لای آدم ها
زیر لب هی خدا خدا بکنند
حل شود مشکلات در هم ها!
همه با شوق و با ولع بخورند
خرج یکسال را محرم ها

تا بفهمیم این خدا چی بود

من به یک چیز فکر می کردم…
زن همسایه دخترش را برد؟!!
…پدرم رفته بود مزرعه اش
کاملا غیر ناگهانی مرد!
سال ها رد شد و نفهمیدیم
حقمان را خدا چجوری خورد؟!

…دیگمان بار بود…کاچی بود!!!

#حامد_عباسیان
@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

دیگر بس است عدل، پس از این ستم کنید
لطفی کنید و از سرِ ما سایه کم کنید

هرچند پیش از این به شمایان نداشتیم
چشمی که بعدها به ضعیفان کَرَم کنید

آن قامتی که سرو سهی داشت پیش از این
آن قدر راست نیست بخواهید خم کنید

ما را دو متر خانه از این شهر شد نصیب
باور نمی‌کنید اگر هم قدم کنید!

ماند اختلاف‌مان به قیامت که با شما
یک مرد هم نمانده که او را حَکَم کنید

هرگز قلم به مدح شمایان نمی‌زنم
حتی اگر دو دست مرا هم قلم کنید

ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
یعنی حریم شعر مرا محترم کنید

مُردیم در زیادیِ عدل و وفور داد
دیگر بس است عدل، کمی هم ستم کنید!

#ناصر_فیض
قبل از انقلاب 😅
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
چون گوهر ناب، در صدف می مانم
بر ساحل خشک، جان به کف می مانم

هرگز نفروشم قلمم را هرگز
زیر ِ خط ِ فقر، با شرف می مانم!

#راشد_انصاری
@rashedansari
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
یک سلام بلند و گرم و لطیف
به شما مردم بلاتکلیف

مردمان نشسته در ماشین
نگران گرانی بنزین

به شما مردمی که حیرانید
آخر قصّه را نمی‌دانید

به شمایی که از جنوب و شمال
می‌کنی دایم از حقیر سؤال

که: «فلانی، شما که آنجایی
به تمام امور دانایی،

نیمِ آغازِ سال اگر رد شد
وضعِ بنزین چگونه خواهد شد؟

واقعاً «سوخت» از کمرکشِ سال
کوپنی می‌شود - زبانم لال-؟

کوپنی بودنش اگر حتمی است
صحبت واردات و لایحه چیست؟

به تو گر خواهی افتخار کنیم
تو بفرما که ما چه کار کنیم؟

ما مگر نقشِ روی دیواریم
یا خدایی نکرده، بی‌کاریم؟

در پسِ پرده هرچه بود، بگو
کار داریم، تند و زود بگو... »

* * *
اطلاعات من ز وضعِ اخیر
هست در حدِّ اطّلاعِ وزیر

یعنی الان که خوب می‌نگرم
واقعاً بنده نیز بی‌خبرم!

#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد

@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

درود و سپاس از لطف و فروتنی استاد عالی پیام و محبت ایشان به طنزیمات ادبی و دوستان طنزپرداز.🌹

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
استاد سخنوری و منبر خودتی
با نیچه و با هگل برابر خودتی

گفتی که بیا به نفع من رای بده
گفتم که برو عزیز من‌، خر خودتی

#احمدسلمانی

ما فرقِ سراب و آب را فهمیدیم
از لطفِ شما، جواب را فهمیدیم!

صدشکر نمُردیم و در این‌جبرستان
آزادیِ انتخاب را فهمیدیم...!!!

#سید_محمد_حسینی

لبهای شما غرقِ دعا و وِردند
دلهای شما حریص و دندان‌گِردند

برجسته‌ترین مُختلسانِ دنیا
در مکتبِ اختلاستان شاگردند!

#شروین_سلیمانی
@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
بر حسب قوانین جزا آمده اند
در وقت عروسی عزا! آمده اند

از حال پریش مملکت بی خبرند
این هفت نفر که از فضا آمده اند!

#عزیزعلی_انصاری
@delshoorehy_khayami
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

نقیضه ای بر غزل خواجه شیراز:
#طنزیمات_ادبی
جهلت به اتفاق بلاهت جهان گرفت
«آری به اتفاق، جهان می‌توان گرفت»*

افشای راز مختلسان هر که خواست کرد
دست قضا علم شد و او را دهان گرفت

زین فتنه ی نهفته که در خرقه ی شماست
آشوب و آتش است که هفت آسمان گرفت

ای شیخ پاک دامن پرهیزکار پست
تدبیر ناتوان تو از ما توان گرفت

ده سال پیش در وسط کوچه ، تیر غیب
ناکس دقیق سینه ی گل را نشان گرفت

«بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند»
دردا که باغ خرم ما را خزان گرفت

بعد از هزار و سیصد و پنجاه و هفت سال
از ما چرا دوباره خدا امتحان گرفت...

مادر پس از تحمل سی سال انتظار...
مشتی پلاک و پارچه و استخوان گرفت

باید نگفت عیب بزرگان قوم را
تا موقع لزوم از ایشان امان گرفت

حافظ چگونه اینهمه شعر آفریده است
از من که این چکامه ی کوتاه ، جان گرفت

پ.ن:
«حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت» حافظ

#حمید_اسماعیلی
@shakib_shaky
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
صد شکر که شد نوبتِ غارتگرِ بعدی
تا پُر کند از خونِ شما ساغرِ بعدی

در خاورِ آن دزد نشد کُلّ وطن جا
یک دزدِ جدید آمده با خاور بعدی!

آن طایفه تا خِرخِره خوردند و گذشتند
بر سفره نشستند دو تا لشکر بعدی!

گیرم که بُریدی سَری از افعیِ دَه سر
باید چه کنیم ای رفقا با سرِ بعدی؟!!

کاری که اصولا به خران ربط ندارد
یک عده سپردند به دست خر بعدی!

با کشتیِ بی‌صاحب و سوراخ و شکسته
در خواب ببینیم مگر بندرِ بعدی

ابزارِ سماور شده تحریم، وگرنه
می‌شد بپرانیم به ناداورِ بعدی!

کاش این دله‌گان صاف بیفتند به چنگِ
چنگیزِ مُدرنیزه و اسکندرِ بعدی...!

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
کنار دست مردم نیست در بحران،سلبریتی
نبوده سفره اش یکروز هم بی نان،سلبریتی

همیشه زیر چترِ مرحمت های ملوکانه ست
لباسش مثل ما تر نیست از باران،سلبریتی

نباید دل به او خوش کرد،در این روزهای سخت
که از اول نبوده مرد این میدان،سلبریتی

همین که آبها از آسیاب افتاد،می بینیش
ندارد جرأت پرواز در طوفان،سلبریتی

چنان با غزه می نالد،که باور میکنی اصلا
ندارد نسبتی با مردم ایران،سلبریتی

به لطفِ دستبوسی ها،سر از سرها درآورده است
غلامِ حلقه در گوش است پیشِ خان،سلبریتی

اگرچه ژستِ آدمهای با فرهنگ را دارد
هنر را در حقیقت کرده یک دکّان،سلبریتی...

به شب پیغام من را گوشزد کن،صبح در راه است
به پایان می رسد یکروز این دوران،سلبریتی


#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
از کینه و بغض و خشم آکنده شدیم
بر مرکب انقلاب تازنده شدیم

فریاد زدیم:شاه مردم خوار است
شیخ آمد و ما ز شاه شرمنده شدیم

#دکتر_اسماعیل_خویی
1317_1400

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
پیچِ ریلِ قطار هم آمد
کودِ بذرِ خیار هم آمد

از سوی ائتلافِ آبزیان
ماهیِ خاویار هم آمد

دید اوضاعمان تصادفی است
"اوس علی صافکار هم آمد"

از سویِ صنفِ خواجگانِ قجر
"خواجه یِ تاجدار" هم آمد

گرچه نه "دال" داشت نه "میم" ولی
طفلکی "بوعذار" هم آمد

"کاغذ A3" نامزد شده بود
"کاغذ A4" هم آمد

بعد از عمری شکار کردنِ موش
گربه یِ توبه کار هم آمد

ساقیِ " گُل" فروشِ نبشِ ونک
با دو چشمِ خمار هم آمد

«زاغکی قالبِ پنیری دید»
گفت: به به نهار هم آمد

با دو تا لنگ و یک عدد کیسه
مردِ گرمابه دار هم آمد

پونه ای را که باد کاشته بود
درِ سوراخِ مار هم آمد

یک نفر "بی بخار" آمده بود
تازه بعدش بخار هم آمد

همه در صف کنارِ هم بودند
یک نفر از کنار هم آمد

صف، خیلی شلوغ شد این بار
به "عزیزان" فشار هم آمد

#علی_محتشمی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

نبینم ای وطن ویرانی ات را
بنوشم تا همیشه رانی ات را
الهی در نجف روزی ببینم
برادرهای لاریجانی ات را

#فریدون_هاشمی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
خیام که‌ هی شراب حاضر میکرد
خوش بود ولی حفظِ شعائِر میکرد

امروز اگر وزیر نفتِ ما بود
با بُشکه‌ی نفت، باده صادر میکرد!

-------------------------------------

خیام که میلِ مستی و عربده داشت
با آن همه ریش، حالتی مِی‌زده داشت

امروز اگر وزیر مسکن می‌شد
هرخانه دوتا حوری و یک میکده داشت!

-----------------------------------------

خیام که با دَبّه‌ فقط مِی می‌خورد
گویند برای خوبرویان می‌مُرد

امروز اگر وزیرِ ارشاد او بود
با وَن همه را به سوی دیسکو می‌بُرد!

--------------------------------------

خیام که بی خیالِ رسوایی بود
دنبالِ مِی و حوری و زیبایی بود

امروز اگر وزیر کشور می‌شد
اوضاع وطن شبیهِ هاوایی بود!

------------------------------------

خیام رسید و ما مُعطّل بودیم
از بس که خرافاتی و تنبل بودیم

امروز اگر وزیر صنعت او بود
در صنعت عشق و حال، اول بودیم!

#شروین_سلیمانی

@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
"ما" تمام دردها را خوب درمان می‌کنیم
کارهای سخت را بالفور آسان می‌کنیم
دخل خود را تا به‌آخر خرج یاران‌می‌کنیم

این‌خبر را منتشر در سطح کیهان‌می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


سالها در عرصه ی "تولید میلی" تاختیم
ایده‌های تازه‌ای در ذهن خود پرداختیم
هرکه هرچی ساخت فوراً وانتش راساختیم

ما که با این کیفیت تولید نیسان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


نابسامانی جهان را در خودش بلعیده است
تار و پود اجنبی‌ها را ز هم پاشیده‌است
ریشه‌هایش منتها در خاک‌ما پوسیده‌است

عاقبت اوضاع دنیا را به سامان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


"رتبه ی بالای علمی" را مهیا کرده‌ایم
"باغ استعداد" را در خود شکوفا کرده‌ایم
ما "توافقنامه" را هر چند امضا کرده‌ایم

سطح این"فن‌آوری"را لیک پنهان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


"دست ‌های پشت پرده" ، "خائنین" نابکار
هی‌به ما می‌آورند ازهرطرف نوعی"فشار"
گاه با "تحریم" گاه افزایش "نرخ دلار"

"ارز" را عینِ زمانِ شاه "ارزان" می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


موضعِ ما در قبالِ این مسائل روشن است
هر کجا هر مشکلی دیدید کار "دشمن" است
با تمام مشکلات این خاک اما "ایمن" است

موضعِ خود را دراین‌طومار اعلان‌می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


هر که با ما در بیافتد "ضربه فنی"! می‌شود
"اعتراض" از جانب ما "کفر" معنی می‌شود
از لحاظ ما "نشد درکار" یعنی: "می‌شود"

ما ازین "گردن فرازی"ها فراوان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


"دشمنان" ما اصولاً اهل ایمان نیستند
پایبند هیچ قانونی -به قرآن- نیستند
این خدا نشناس‌ها اصلاً"مسلمان"نیستند

دشمنانِ خویش را از دم مسلمان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


گرچه می‌گوییم کلاً قادرِ اصلی خداست
بُرد با جان و دلی باشد که با زور آشناست
باید البته قوی باشیم، این "راز بقا" ست

"اقتدار" خویش را اینگونه عنوان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


"افتضاحی" هم اگر رخ داده در ادوار پیش
ما نداریم اشتباهی عمدتاً در کار خویش
زیر و رو خواهیم‌کرد از آستارا تا به کیش

"اشتباه" پیش را این دور جبران می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم..

#حمید_اسماعیلی

@shakib_shaky
@tanz20 👈

Читать полностью…
Subscribe to a channel