tanz20 | Unsorted

Telegram-канал tanz20 - طنزیمات ادبی

5100

«لبخند اصل را فقط از ما بخواهید» ✍️«طنزیمات ادبی» کانال مرجع است به‌روز و به‌لحظه حتّی! کپی ممنوع⛔️، فوروارد آزاد✅❤️ تماس با ما: @shirdel_1358

Subscribe to a channel

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
#جریمه
میگن  برادرای  اهل  ایمان
برای  اصلاح  امور  نسوان ـ

نشستن و  حسابی  طرح  دادن
حدودِ  منکراتو  شرح  دادن

یه طرحِ خوب و فوق العاده جامع
قابل استفاده در مجامع

برادرا فکرای بکری کردن
که خواهرا ولنگوباز نگردن

برای آرایش  صورت زن
کلّی جریمه  در نظر گرفتن

جریمه  مالیات  زیباییه
یه جور مجازاتِ  سرِ پاییه

عزیز من کی گفته خوشگل بشی؟
باعث  اختلال  و  مشکل  بشی

یه عالِمی توی کتاب نوشته
دختر اگه قشنگ باشه زشته

بعضیا درباره ی خلقتِ زن
چیزای خیلی جالبی نوشتن

تموم  دخترایی که خوشگلن
باعث وبانی هزار مشکلن

اینه  نشونیا ی  دخترخوب
چونه چکش، دماغ مثل گوشکوب

دختره  با سبیل  نصفه  نیمه
هر جا بره معافه از جریمه

کارش  اگه گیرکنه  تو اداره
تار سبیلشو  گرو  میذاره

تموم  چیزای  تکون  دهنده
مال  همین  حجاب  نیم بنده

هزارتومن  برای  هرتارمو
میخوای جریمه ت نکنن  بذارتو

ناخن  لاک خورده هم فلان قد
خودش میشه  یه عالمه درآمد

پوست برُ نزه  میشه سیصد هزار
هرچی  پس انداز داری  ورداربیار

جریمه ی آستینای  کوتاه
میشه برابرِ حقوقِ  یک ماه

کاش  یکی  قانون جدید بیاره
که فکرکوتاه جریمه  داره


جریمه ی عینک بالای  سر
از لاک  ناخن ام میشه  بیشتر

دختره که  دس نِگَرِ باباشه
ممکنه پول تو کیف نداشته باشه

شماره ی  ملی  برای اینه
که  دخترا بچسبونن به سینه

پلیس شماره هارو ور میداره
برای هر خلاف  یه کد میذاره

خلاصه این که شرح احوالشون
میره  توی  نامه ی  اعمالشون

زنای شل حجاب بعدِ چن ماه
میان و می رسن سر بزنگاه

اونا  که  قصد  ازدواج  دارن
باید خلافی بگیرن بیارن

اون که برای ثبت عقد  میره
ماینه  فنی ام  باید بگیره!

شکر خدا  الان تو این مملکت
نه اعتیاد وجود داره نه سرقت

شبا  درماشینتو  وا بذار
کیفِ پراز پولتو هم  جا بذار

تو مملکت  وفور  امنیته
الان همه  خیالشون راحته

موادفروش  که  مطلقا  نداریم
خواسته باشین میریم دلیل میاریم

مشکل ازدواج  و کار و مسکن
تو مملکت به کل شده ریشه کن

رشوه و اختلاس توی اداره
حتی  یه مورد ام  وجود نداره

حل شده کل مشکلات کشور
مونده فقط  عینکِ بالای سر

یه چی بگم پیش خودت بمونه
ذلّت  ما  حاصل  فکرمونه

سوال من اینه ، چرا طالبان
عمل میاد یه جایی مثل  افغان ؟

چرا سوئیس طالبان نداره؟
که هر بلایی سرشون بیاره

چرا یه طالبان برای درمان
گیرنمیاد تو انگلیس و آلمان؟

از سر درده هر چه می نویسم
دلم ورم کرده  که  می نویسم

آهای قلم، قربون شکل ماهت
فدای  بوی  جوهر  سیاهت

دَوُوم بیارهنوز  زیاده کارم
هزار تا شعر نا نوشته دارم

#خلیل_جوادی
@khalil_javadi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
دلا تا نشکنی قدر و بها پیدا نخواهی کرد
خریدار و مرید و آشنا پیدا نخواهی کرد

من از روئیدن خارسر دیوار دانستم
بدون پاچه خاری ارتقا پیدا نخواهی کرد

فقط یک روز دخل جیب خود را خرج ملت کن
دگر دور وبرت هرگز گدا پیدا نخواهی کرد

برو کل جهان را زیر و روکن شیخ خواهی دید
که تا روز قیامت مثل ما پیدا نخواهی کرد

وتا روزی که بوی نفت از این خاک می آید
میان سفره ات بابا غذا پیدا نخواهی کرد

به جز فقر وفساد واختلاس وجنگ وخونریزی
درین تاریخ و این جغرافیا پیدا نخواهی کرد

چرا بیهوده داری بر مدار کعبه میگردی
خلاصه خسته خواهی شد خدا پیدا نخواهی کرد

اگر از بنده می پرسی خودت را سر ببر حاجی
که چون خود گوسفندی در منا پیدانخواهی کرد


حیاتی را که ما در خمره آب فنا دیدیم
تو در سرچشمه ی آب بقا پیدا نخواهی کرد

نه مامورم نه مسئولم خدارا شکر مسرورم
که بر پیشانیم مهر ریا پیدا نخواهی کرد

میان شاعران شهر خود آنقدر گمنامم
که باچشم مسلح هم مرا پیدا نخواهی کرد

@moslemhasanshahi
@tanz20 👈

#مسلم_حسنشاهی_راویز

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
دلربایی می‌کند با پاچه و ران گوسفند
قیمتش بالاتر است از جان انسان گوسفند

چون که حالا خون او از خون ما رنگین‌تر است
چشم غره می‌رود گاهی به چوپان گوسفند

کره خر پرسید از قاطر که در این چند وقت
راه می‌آید چرا مست و خرامان گوسفند؟!

می‌تواند با فروش پشم‌های زائدش
چند صد ویلا بسازد در لواسان گوسفند

گرچه در اطراف ما قانون جنگل حاکم است
توی این جنگل ولیکن هست سلطان گوسفند

بعد از این هی طبع شعر شاعران گل می‌کند
می‌زند تا زیر بع بع زیر باران گوسفند

خواب می‌دیدم پریشب که به جای توله سگ
بود دست بچه قرطی‌های تهران گوسفند

می‌چرد هرجا بخواهد می‌خورد یک عالمه
چون که مثل ما ندارد غصه نان گوسفند

تا که چاقو را نشان دادیم، با یک پوزخند
گفت کی ترسیده از چاقوی زنجان گوسفند؟

از مریدان توییم و پاچه‌خواران توییم
لطف کن با قیمتت ما را نترسان گوسفند

شیخ اگر که با همین فرمان براند عنقریب
می‌نشیند توی نیسان پشت فرمان گوسفند

ای مدیر محترم، ما مردم خوب و نجیب
ساده هستیم البته اما نه چندان گوسفند

آه می‌ترسم در این اوضاع مالی عاقبت
گیرمان حتی نیاید عید قربان گوسفند

#محمدحسین_مهدویان
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

نه آب، نه برق رایگان میخواهیم
نه کاخ، نه گنج شایگان میخواهیم

نه یک ز هزار آرمان میخواهیم
امروز گرسنه ایم نان میخواهیم

#اسماعیل_خویی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#امید_مهدی_نژاد
@OmidMahdinejad
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

تو هم مانند خیلی‌ها به این اوضاع عادت کن
به اعصابت مسلط باش و احساس سعادت کن

ریا گاهی برای نان شب بد نیست عاقل باش
به هر ناکس که خود می‌دانی اظهار ارادت کن

به راه راست کج شو کج شدن هم عالمی دارد!
سپس یک عده را دنبال راه کج هدایت کن

بزن بیرون که اصلاح جهان با توست بعد از این
بزن زیرآب مردم را و گاهی هم نصیحت کن

موفق میشوی هر چند امثال تو بسیار است
فقط در انتخاب سوژه‌هایت خوب دقت کن

توحالا باهمین نسخه برای خود کسی هستی
خودت را وارد دنیای  مجهول سیاست کن

نیازی نیست یک جو عقل حتی در سرت باشد
تو در این مملکت تنها مزاجت را اجابت کن!

تو آزادی که آزادیِ مردم را بخوابانی!
تو آزادی! برو هر جا که لازم شد دخالت کن

خودت را اندکی بالا بکش مانند خیلی‌ها
به بیت‌المال وقتی می‌رسی بنشین و غارت کن

اگر روزی کسی جایی دهانت را عنایت کرد
تو هم روزی سر فرصت دهانش را عنایت کن!

فقط یک مطلب دیگر که واجب بود یادم رفت
نخوان شعر مرا، اول حجابت را رعایت کن!

#اسماعیل_ملایی
@tanz20‌ 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

خیام که مست از مِیِ رنگین می شد
نسبت به دو روزِ عُمر، خوشبین می شد

امروز اگر وزیرِ نیرو او بود
برقِ وطن از شراب تأمین می شد!

ا💭💭💭💭💭💭💭💭ا

خیام که خود را به صبوری می زد!
یکریز دم از حورِ بلوری می زد!

امروز اگر وزیر معدن می شد
در کوه و کمر معدنِ حوری می زد!

ا💭💭💭💭💭💭💭💭ا

خیام که کانِ ایده های نو بود
دلبستهء موسیقی و رقص و شو بود

امروز اگر وزیر راه او می شد
پایانِ تمامِ راه ها دیسکو بود!

ا💭💭💭💭💭💭💭💭ا

خیام که اسبِ عیشِ خود را می رانْد
با تکیه به عشق و حال، سرخوش میماند

امروز اگر رئیس مجلس می شد
از پُشتِ تریبون "لب کارون" میخواند!

ا💭💭💭💭💭💭💭💭ا

خیام که با پَری وَشان مِی میخورْد
خوش داشت که از شدتِ شادی میمُرد

امروز اگر رئیس جمهوری بود
ما را به جزایر قناری می بُرد!

ا💭💭💭💭💭💭💭💭ا

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
تا کارِ طوطی وار ، مُهر معتبر خورد
از دست توتالیتران ، باید تشر خورد

وقتی عبادت از سر دانش نباشد
باید که از دست خدا ،‌خون جگر خورد!

در این جهانِ شوخ ْچشم و فتنه پرور
کز حرص ،هر دزدی خودش را بی خبر خورد

الحق بیامرزد، خدا بابای آنرا
کز جیب ما با مهربانی مختصر خورد

وقتی که اسباب ظفر ، شد حیله، باید
گاهی به رسم زیر دستی ، نیشتر خورد

گاهی برای سود‌های بعد ، باید
هی پشت هم، چوب و چک و فحش و ضرر خورد!

بیگ بنگ شد آغاز و بعد از دایناسورها
انسان به دنیا آمد و زیر و زبر خورد

شاید که نفرین کرده دایناسور ، بشر را
کز سفره های نفت، دائم، دردسر خورد

«بارسلونا» ، مانند  «فتح اندلس» شد
از بس سهام باشگاهش را «قطر» خورد!

ایران ولی راه خدا را خواست، هرچند
هی کج روی و انگ و تهدید و خطر خورد!

وقتی تعمّق از میان مصلحان رفت
محصول عاشق پیشگان را چشم تر خورد

«کاپیتالیسم» و «داعشیسم» ِداخلی زد
موجی که صد « بوش» و «ترامپ» از آن حذر خورد!

آمد عصای معرفت، را بند بلعید
کار معلم را پلیس راهوَر خورد

شد سکه، دلّال و به روی دوش مردم
هی حجره برپا کرد و حق  ِبرزگر خورد

فی الفور، «خرّم دین» شد و فیروز و فربخت
«بابک» که رفت و با فنرسازان فنرخورد!

کردم زبان را قاصد عقلم در این قوم
گفتند:_ با هم، یکصدا _ قاصد، شکر خورد!

پُشتم شبیه گوسفندی در «ویتنبرگ»
«رنسانس» گویان، ناشیانه ضربدر خورد !

افعالِ من شد مهمل و بیهوده هی صرف
وقتی ضمیر ظاهرم را مستتر خورد

هرجا درختی ریشه دار و پرثمر بود
از دست مردم، سنگهایی بیشتر خورد

هر چند از خَلق انتظاری نیست وقتی
هفت آسمان ، کشتی ارباب هنر خورد!

دنیا همیشه بوده اینطوری برادر!
حیوان، بشر را و بشر را جانور خورد

هر ملتی از دست خود ، تلخی چشیده است
زیرا درخت از شاخه های خود، تبر خورد

شاعر، دم از حق زد در این وضع قاراشمیش
آنهم زمانی که دقیقا  مغز خر خورد!

صاحب ْنظر از نیّت او با خبر شد
یکباره بندِ شعرِ تنبانش نظر خورد!

#رضا_زارعی
@reza_zarei_tanz
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
گرچه گاهی میکند دنیا عبور از کارگر
چرخ این دنیا نمی‌چرخد به دور از کارگر

تا بچسبد نان اربابان و صاحب منصبان
داغ بوده توی هر عصری تنور از کارگر

میخورند و‌میبرند اما نمی‌بیند کسی..
وقت زحمت قدرِ یک ارزن قصور از کارگر

هر زمانی گوشه ای از این جهان آباد شد
کیف و حالش مال بعضی بود و زور از کارگر

از همان دوران آغاز تمدن تا به حال...
حق خوری کردند مشتی بی شعور از کارگر

این جهان مدیون زخم و پینه های دست اوست
تا همیشه چشم بد بادا به دور از کارگر

#رسول_سنایی
@chizakiochizha
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
بهر احصای آخر رمضان
رفته بودم ستاد استهلال

تا ببینم که وضع فردا چیست
رمضان یا که اول شوال

می روم چون صواب هم دارد
هم تماشاست جان تو هم فال

می روم روی برج آزادی
برج میلاد بلکم ایران مال

عاقبت روی برجکی رفتیم
سر قلهک حوالی یخچال

هر چه ماندیم بلکه دیده شود
شانس یاری نکرد و هم اقبال

در پرانتز دونکته عرض کنم
نا سپاسی است روم بر دیفال

روزه داری در این هوای خفن
واقعا هم که سخت بود امسال

بس که شد استرس به من وارد
روی اعضای بنده زد تبخال

خشک بودم گلاب بر روتان
یا بلا نسبت شما: اسهال

ماه مهمانی خدا لکن
کافران مست و مومنان بیحال

خواب بودیم جمله از سرِ ضعف
غالبا" بالغدو والاصال

آنقدر سخت که به کلی رفت
از سر بنده خاطرات شمال!

حال ما شد گرفته تر حتی
از تماشاچیان استقلال

الغرض توی فکر بودم که
یک‌نفر داد زد: هلال! هلال!

بود نزدیک تا ز خوشحالی
بپرم روی قله‌ی توچال

گفتمش: کو کجاست ها؟ پس کو
ماهِ در آسمان کجاست؟ بنال

دیدم اما فتاده چشمش بر
چند بانوی سامتی مانتال

گوئیا ماه چهره ایشان
برده هوش از سرش زبانم لال!

سه عدد داف روزه باطل کن!
دشمن دین و دل، بگو: دجّال

هر سه سرپنجه و خفن چو پلنگ
سه پرستوی ناز خوش خط و خال

اخوی با دو چشم هیز خودش
می فرستاد سمتشان سیگنال

آن سه بانوی با حیا هم که
همه آماده تا شوند اغفال

من نکردم نگاهشان ابدا
یک نظر گرچه گفته اند حلال

حس تکلیف و نهی از منکر
سینه ام را نمود مالامال

گفتمش: چشم خویش کن درویش
بی حیا!آی مردک حمّال

ریش و پشم تو هست ده خروار
درسرت عقل نیست یک مثقال

پی ناموس مردمی تازه
نمی ارزد قیافه ات دو ریال

هیکل ات زشت و ناخراشیده
شکل یک آدم نئاندرتال

گفت: در کار من نیار ان قلت
می کنم من هدایتت فی الحال

دفع افسد به فاسد است این فعل
بعد آورد شصت استدلال:

هست یک زن مرا و با این سه
می شود دین این حقیر اکمال

گفتم: انگار غیر جذب نساء
هیچ ناموختی ز علم رجال

بگذرم گشت آخرش دعوا
یقه ام را گرفت مردِ شغال

بنده را پرت کرد از آن بالا
عینهو صحنه های تو سریال

بعد مرگم شنیدم این آقا
از ستاد خودش گرفته مدال

نام ما شد شهیدگمنام و
اسم او شد بسیجی فعال! ۱

الغرض ماجرای رویت ماه
برد ما را به زیر رادیکال

توی دنیای دون که بدجوری
حق این بنده ات شده پامال

در قیامت بگیر دست مرا
ای خداوند قادر متعال

۱. اشاره به بیتی از سعید حدادیان

#عباس_احمدی

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

به سنّت‌های قبلی سیره می‌گفت
به محصولات ساقی جیره می‌گفت

عموماً شیخ با هر کس که یک بار
دو بَستی شیره زد، همشیره می‌گفت

#مهدی_خداپرست

@m_khodaparast1
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#جواد_شیردل
@javadshirdel58
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

در شهر پیِ گناه‌یابی رفتیم
با نیّتِ کارِ انقلابی رفتیم

چون زیربنای کارمان کشکی بود
با ماست به جنگِ بی‌حجابی رفتیم!

-------------------------------

با کُلِ جهان عهدِ خصومت بستیم
از گفتنِ مرگ بر همه.. سرمستیم

با دبّهٔ ماست انتحاری زده‌ایم
خواهانِ امورِ هسته‌ای هم هستیم!

-------------------------------

با داس به تکریمِ شقایق رفتیم
در چاه به دنبالِ حقایق رفتیم

از بس که تفکراتمان شیری بود
با ماست به ارشادِ خلایق رفتیم!

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
درخت و جنگل این شهر برگ ریز شماست
ستاره نوکرتان، کهکشان کنیز شماست

تبادلات جهانی نمی رسد هرگز
به آن مبادله هایی که زیر میز شماست

کلید و کنترل قطع و وصل این شهرید
دوشاخه های کلان داخل پریز شماست

مکلفیم! بلا از شما بگردانیم
که جان کوچک ما مثل خاکریز شماست

کرم کنید و بر این شانه پای بگذارید
که آشیانه ی ما زیر پای لیز شماست

"ثواب روزه و حج قبول آنکس برد"
که خاک میکده اش تربت عزیز شماست

"به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات"
جواب داد که راهش فقط مجیز شماست

"غلام همت آنم که زیر چرخ کبود"
به فکر پر شدن معده ی عریض شماست

همیشه پیش خودم فکر می کنم آخر
که صبح جمعه مگر وقت سورپریز شماست!

چه خوش سروده در این باب حضرت حافظ
اگرچه ظاهرا این چیزها به چیز شماست...

"چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند"
گمان نکن که فقط دُور جست و خیز شماست

#سید_حسن_صفاری

@Nakhoda_70
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

.
ماهِ رمضان، وقتِ نداری سخت است
دخلِ تومنی، خرجِ دلاری سخت است

ما از سرِ فقر روزه را می گیریم!
باور بکنید روزه خواری سخت است...

#مهدی_صادقی_مود
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
#فرزند_آوری
نگذاشت تا برایش یک جین پسر بزایم!
مانند شیرزن ها هی شیر نر بزایم!

نگذاشت تا به دنیا دختر بیاورم باز
با فکر ازدیادِ نسل بشر بزایم

قسمت نشد که خانه باشد پر از هیاهو
میخواست او از اول بی شور و شر بزایم!

ای وای بر کسی که نگذاشت تا جوانم
مانند هم عروسم، هی مستمر بزایم!

ترسید از مخارج بی‌ذره‌ای توکل
‌باید که بی هراس از خرج و خطر بزایم!

هی قرص پیشگیری خوردم ز ناگزیری
واحسرتا نشد که قرصِ قمر بزایم!

باید که شوهرم را راضی کنم از امروز
در گوش او بخوانم تا بیشتر بزایم!

هر کس که داده دندان، نان هم دهد مگر نه؟
هفتاد نانخور امسال من یک نفر بزایم!

باید نشان دهم که هستم هنوز قبراق!
تصمیم دارم آری بی دردسر بزایم!

مستاجریم ؟ باشیم! این چیزها مهم نیست!
حتی اگر شود که زیرِ کپر، بزایم!

هر جور هست باید کشور جوان بماند
حتی اگر مسن یا گیج و پکر بزایم!!

#پروین_جاویدنیا

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
کارد وقتی می‌رسد بر استخوانِ گوسفند
تازه جان می‌گیرد اینجا داستان گوسفند

دست قدرت در میان بود از همان روز نخست
سود انسان را رقم زد با زیان گوسفند

کشتن فرزند کار سخت ابراهیم بود
سخت‌تر امّا نبود از امتحان گوسفند

خانهء خود را خدا هرچند جای امن ساخت
نیست حتّی در همانجا هم امان گوسفند

چشمشان وقتی که می‌افتد به خیل حاجیان
گرگ‌ها هم می‌رمند از کاروان گوسفند

«زاهد ظاهرفریب از حال او آگاه نیست»
می‌کند با کارد وقتی قصد جان گوسفند

آلت ‌قتّالهء او زود بالا می‌رود
دست وقتی می‌گذارد روی ران گوسفند

رنگ خون و رنگ خون و رنگ خون و رنگ خون
هر کجا باشد همین رنگ آسمان گوسفند

آنکه حرفی در گلویش مانده می‌فهمد چرا
بعد مرگش باز می‌ماند دهان گوسفند

این همه گفتیم امّا باز از حق نگذریم
آی می‌چسبد عرق با دنبلان گوسفند!

#جواد_نوری
@javadam_noori
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
در توییتر یک نفر را میشناسم از قدیم
دولت قبلی اکانتی داشت با نام نسیم

در تمام رشته ها میکرد اظهار نظر
از شکاف هسته تا پیوند اعضا تا لحیم

گاه میگفت از فلان تحقیق ناسا در فضا
گاه از جریان اقیانوسیِ گلف استریم

توی یک رشتو عمیق و فلسفی توضیح داد
تخمهایش را کجاها میگذارد یاکریم

غالبا در انتقاد از کار دولت مینوشت
نقدهای تند هم میکرد از حق نگذریم

چرخ چرخید و دمید از شرق صبح دولتش
در تویتی گفت بسم الله الرحمن رحیم

زیر پستش یک نفر با عکس چگوارا نوشت
دست حق بادا به همراه تو مسئول فهیم

بر اکانتش عکس دافی بود شد عبدلمناف
با سر و رویی شبیه ابن سینای حکیم

بعد از آن دیگر نه نقدی زد نه تحلیلی نوشت
رفت و با سر توی دیگ افتاد از حول حلیم

راه کج، پالان کج، رفتار کج، گفتار کج
راه می افتاد اما در صراط المستقیم

تیغ بران را به دستش داد چرخ روزگار
ماده را نازا نمود و کرد نرها را عقیم

پیش پایش داشت برمیگشت بخت از بختگان
ماند تنها برکه ای بی آب از حور العظیم

محو شد از خانه ها آذوقه مخصوصا برنج
خاصه نوع طارم و ممتاز وچمپا و شمیم

الغرض افتاد دست این قماش از نخبه‌ها
سرنوشت کشوری بیمار با حالی وخیم

آسمان گریان، زمین گریان، وطن گریان ولی
آخر این قصه خندان بود شیطان رجیم

#رسول_سنایی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

 
#طنزیمات_ادبی
*( داد معشوقه به عاشق پیغام )
که شده جمعیت کشور پیر
 
کرده این فاجعه ی انسانی
سخت بر روح و روانم تاثیر
 
باید این وضعیت ناهنجار
بکند با مدد ما تغییر
 
قدر یک لحظه تعلل حتی
نتوان کرد در این امر خطیر
 
پس بیا با ننه ­ات از پدرم
اذن تزویج مرا زود بگیر
 
عاشق عاقل با منطق هم
که خودش بود از اقشار فقیر
 
خارج از پی‌وی دختر شد و زد
نعره ای سخت تر از نعره ی شیر
 
که برایم ننه جان زن بستان
یا بزن گردن من با شمشیر
 
مادرش شکر خدا گفت که کرد
عشق آخر پسرش را زنجیر
 
پس بلافاصله با فرزندش
رفت تا خانه ی آن ماه منیر
 
بعد یک هفته به شادی کردند
تن این کت سر آن تور حریر
 
خانه ای داد به آن ها دولت
کوچک اما عملاً عشق پذیر
 
همچنین هفته به هفته سبدی
پر قند و شکر و شیر و پنیر
 
عرضه کردند به او گرمیجات
شب به شب انبه و موز و انجیر
 
چون نباید برود بعد از کار
سمت آغوش زنش شب ها دیر
 
یک عدد خودروی ملی دادند
طبق وعده به پسر بی تاخیر
 
سهم یارانه اش افزون شد که
نخورد بر ته دیگش کفگیر
 
بیمه ی آتیه و درمانی
شد به نام همگی شان تحریر
 
بابت تربیت هر فرزند
یک پرستار جوان گشت اجیر
 
شد همه دغدغه ها از او دور
تا فقط بچه نماید تکثیر
 
هر که باور بکند شعر مرا
خورد از غیب بر اندامش تیر
 
من خودم خام همین شعر شدم
زن گرفتم، تو نشو خام، نگیر

 *ایرج میرزا

#احمدآوازه
@ahmadavazeh
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

قسم‌نامۀ صادقانه
#طنزیمات_ادبی
به مامای گاوان نازا قسم
به زائوی دنبال ماما قسم

به بابای مامای بی‌مادری
که زائوش رفته سرِ زا قسم

به بزمچّگانی که گوساله‌وار
کنند از سرِ صبح ماما قسم

به پشمی که می‌ریزد از گوسفند
پس از دیدن قوچ زیبا قسم

به نیسان صفری که زرتشت زد
به نام اهورای مزدا قسم

به قیچی جرّاحی قلبِ باز
که جا مانده در کیسه‌صفرا قسم

به سوراخ در حال رشد اوزون
که ‌خندد به احوال دنیا قسم

به تکلیف ناروشن مدرسه
به گِردی نون الفبا قسم

به پترس که انگشت در چیز کرد
به تصمیم کبرا و صغرا قسم

به افسانۀ بایگانی‌شده
در آرشیو سرّی سیما قسم

به ایّام تعطیلی ارتحال
که ملّت ‌زند دل به دریا قسم

به هرکولهایی که شلوارشان
شود خیس هنگام دعوا قسم

به تردامنانی که با زهد خشک
نشینند بر تخت تقوا قسم

به پاپی که با بچّه‌های ردیف
صفا می‌کند در کلیسا قسم

به جمعی که خوانند با هم‌ همه
نماز عِشا را فُرادا قسم

به معمار کج‌دست پاساژساز
که دل برده است از ثرّیا قسم

به سیبی که «آدم» ندید و نخورد
ولی خورد تا دید «حوّا» قسم

به بیلی که ناخواسته کارگر
زند بر سر کارفرما قسم

به سَروی که در عین آزادگی
شود بهر یارانه دولّـا قسم

به سلطان «مای‌بی‌بی» و شیرِخشک
که نامش نخواهد شد افشا قسم

به فحشی که نالوطیان می‌دهند
به فیش حقوق هویدا قسم

به ریزه‌خور سفرۀ انقلاب
که بد خورده افتاده از پا قسم

به بویی که از سفرۀ نفتمان
رسیده‌ست تا عرش اعلا قسم

به قفلی که با شاکلید حسن
در افسانه‌ها می‌شود وا قسم

به دستی که میراث ایتام را
کشد وقت تقسیم بالا قسم

به شایسته‌سالاری دولتی
که با رانت کرده‌ست غوغا قسم

به مسئول خوش‌خدمتی که سگش
ندارد حقوق و مزایا قسم

به حق‌ّ‌وحسابی که از زیر میز
دهندش به‌خورد کشوها قسم

به کارانۀ داخل پاکتی
که نامش بوَد حقّ امضا قسم

به مأمور معذورِ ناحق‌خوری
که هرگز نخورده‌ست تنها قسم

به صندوق ارزیِ وقف خواص
به خاصیّت خوان یغما قسم

به باریکی گردن رانتخوار
به گردن‌کلفتی ناجا قسم

به آمار ناقابل اختلاس
که گفتن ندارد همانا قسم

به عرض دکل‌های مفقودمان
به پهنای دیوار حاشا قسم

به سوراخ‌ تنگی که روز جزا
دکل هم در آن می‌شود جا قسم

به رأیی که با یک ژتون می‌شود
در ایّام قحطی مهیّا قسم

به کاندید جذّابتر از «ونوس»
به صندوق جادار آرا قسم

به دوران در خوابِ سازندگی
«به دیروز و امروز و فردا قسم»

به فرجام برجامِ مالیده و
به خوش‌عهدی آمِریکا قسم

که دولت خدای غنی‌سازی است
به فقری که بابای ما را ... قسم

#محمدحسن‌_صادقی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ظلمت عیانی است چرا شعر لایه‌دار...!
جاوید باد نور قلم‌های خایه‌دار

حقا که تخته‌اید اگر طالبان در است
از من نخواه بیشتر از این کنایه‌دار...

ما را رها کنید صیانت نخواستیم
ضحاک‌های نو شده‌ی چارپایه‌دار

هر قدر در عمل حلبی‌وار بوده اید
در حرف بوده‌اید همیشه طلایه‌دار

مشتیم ما نمونه‌ی خروارِ اعتراض
مشتید ها!.. ولی به دهان گلایه‌دار

ما شیر پاک خورده‌ی مادر ولی شما
بی چشم روی چشم به پستان دایه‌دار

روزی هزار لاله از این دشت میکنید
ای ابرهای مرگ‌پدیدار سایه دار

#علی_فرزانه_موحد
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
مافنگی و بی تعادلم می خوانند
معتاد شدید الکلم می خوانند
برگرد وگرنه مردم اهل محل
گنگستر شهر آملم می خوانند!

*******

تا چند دم از نیازمندی بزنم
یا دست به پستی و بلندی بزنم
از بس که شکستم و ببستم توبه
باید بروم شکسته بندی بزنم

********

گر بر سر نفس خود امیری مردی
از قحط مواد اگر نمیری مردی
در مرکز پایتخت با حال خراب
جنس از موتوری اگر نگیری مردی!

*********

تنها نه زمین که ماه و مریخ پر است
گفتند نریزید که تا بیخ پر است
عمری است که بوی گند می آید و بس
از بس که زباله دان تاریخ پر است!

*********

این قدر به من تهمت و بهتان نزنید
شلاق بر این پیکر عریان نزنید
من تازه در این اداره شاغل شده ام
زیراب مرا تو را به قرآن نزنید!

#سعید_بیابانکی

@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
چطوره حال و احوالت معلّم!
چقدره مال و اموالت معلّم!

هزاران بوسه ی بهداشتی بر
جبین و دست و تمثالت معلّم!

در این اوضاع ناجور گرانی
چه داری توی یخچالت معلّم!

وجود غرق اشکالم فدای
وجود رفع اشکالت معلّم!

بگو تا چندم ماه است با تو
حقوق قدر مثقالت معلّم!

جوان بودی یهو کرک و پرت ریخت
چه شد آن یال و کوپالت معلّم!

تو در دهکوره ها هم رفتی و بود
هفهشتا سگ به دنبالت معلّم!

هزاران لایک و قلب و گل نثارِ
لباس ساده و شالت معلّم!

قبول و رد و تجدید آفریدی
به جنبش های غربالت معلّم!

شبیه جوجه ها بودیم و محتاج
به گرمای پر و بالت معلّم!

کلاس درس را بر می فروزد
نزول نور اجلالت معلّم!

همیشه استیودنتم، نبینم (Student)
درون هاسپیتالت معلّم! ( (Hospital

تن تخته سیاه و وایت برد است
پر از اسماء و افعالت معلّم!

تمسّک جسته ام خیلی اساسی
به گفتارت، به اعمالت معلّم!

سراسر درس خوب زندگانی ست
رادیکال انتگرالت معلّم!

شدیداً خورده روی بیسوادی
فشار مهر ابطالت معلّم!

تو کُشتی می گرفتی با جهالت
بنازم زور چنگالت معلّم!

تو تیچر بودی و تاجر نبودی(Teacher)
چه نیکو بوده اقبالت معلّم!

در این دنیای وانفسا نمونه ست
صفای اورجینالت معلّم!

حسادت می کند مسئول چُرتی
به جسم و روح فعّالت معلّم!

محبّت در وجودت خانه دارد
ولی «خانه» از آمالت معلّم!

در این دنیا نکردند اهتمامی
که گردانند خوشحالت معلّم!

در آن دنیا کند یزدان بلاشک
به جنّت زود ارسالت معلّم!

الف آموختی یک عمر و امروز
فدای قامت دالت معلّم!

گذشته ماه فروردین و اینک
مبارک باقی سالت معلّم!

«کرونا» آمد و امروز هستیم
جمیعاً عضو کانالت معلّم!

سلامت باشی و فوری شود خوب
زگیل و جوش و تبخالت معلّم!

#حسین_گلچین
@hosseingolchin
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

بر حلقۀ این جهان نگینی وطنم
ای خوب زمانه! بد نبینی وطنم

دلخور نشو از نام "خلیج عربی"
دیریست خودت شیخ‌نشینی وطنم

#حسین_آهی 🌿
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
بهار است اما پَلاسیده ایم
چو لبخندِ بر چهره ماسیده ایم !

نگفتند آخر چه شد جرمِ مان
گناه چه کس را تقاصیده ایم ؟

که عمریست در رشته ی زندگی 
فقط  واحدِ درد پاسیده ایم

نیامد اگر نزد ما جفت شش
به نرد شما خوب تاسیده ایم

اگر وعده دادید دلخوش شدیم 
عتابی  اگر  شد ، هراسیده ایم

اگر ظاهراً مشتِ محکم زنیم
ولی  در  خفا  التماسیده ایم

بپیچانده ایم عیدی بچه ها
همین مختصر ، اختلاسیده ایم

به کم قانع و خویش با مردمِ
سُومالی و سودان قیاسیده ایم

برای همین لقمه نان و پنیر
اگر چه بسی اسکناسیده ایم

ولی جای لبنان، یمن، سوریه
تشکر نموده ، سپاسیده ایم ....

ببخشید اگر مصدری جعل شد ،
کمی شعر خود را قناسیده ایم

نشد بیشتر گویم از حالِ مان
فقط ذره ای انعکاسیده ایم !

#محمدرضا_صادقی
@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#مسلم_حسن_شاهی__راویز

@moslemhasanshahi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

ربّنای استاد شجریان
نماز روزه‌هاتون قبول

@mamlekate

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
گفتند که از لبان او غافل شو
ماه رمضان است کمی عاقل شو

می بوسم و از کسی ندارم ترسی
ای روزه اگر معترضی ،باطل شو

#سعیدمبشر
@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

توصیه‌های فنّی

شمع‌های بدون پروانه،
روزه‌داران خوب و فرزانه

سحری را همیشه کم بخورید
جا بماند برای صبحانه 😜

#حسن_شاه_رجب
@shaah7

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ما اهل جهاد در پی عافیتیم
با حضرت حق رفیق با معرفتیم

فرموده که روزه بر مسافر ممنوع
ما هم که همه مسافر آخرتیم

#یالانچی
@yallanchi
@tanz20 👈

Читать полностью…
Subscribe to a channel