«لبخند اصل را فقط از ما بخواهید» ✍️«طنزیمات ادبی» کانال مرجع است بهروز و بهلحظه حتّی! کپی ممنوع⛔️، فوروارد آزاد✅❤️ تماس با ما: @shirdel_1358
#طنزیمات_ادبی
ای غم چگونه در دل من جا گرفتهای
شادم از اینکه منزل و مأوا گرفتهای
با صد قدح شراب هم از دل نمیروی
الحق که خوب جای خدا را گرفتهای
دی شیخ با موبایل بسی زنگ زد به من
گفتم سلام شیخ کجا را گرفتهای؟
این وقت شب مصدع اوقات ما نشو
میخانه را بجای مصلا گرفتهای
قاضی سوال کرد کجا دیدهام تو را؟
گفتم هزار بار می از ما گرفتهای
قاضی و شیخ و شاهد و شیرینی و شراب
مسلم،مسلّم است که ما را گرفتهای
#مسلم_حسنشاهی
@moslemhasanshahi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
چنان با باجناقِ خویش مشغولند همریشان
که نامیدند یلدا را شبِ پیوند با خویشان
#جواد_زهتاب
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
ز گریه مردم چشمم نشسته در خین است
فغان ز مردم چشمی که made in چین است
دلم گرفته ولی تاج گل به سر دارم
دلم غریب تر از سنگ قبر فردین است
به رشت میروم ای دوستان حلال کنید
مسیر بنده ز آزادراه قزوین است
میان جمع شما شعر طنز خواندن من
همان حکایت سیگار و پمپ بنزین است
همین که روی دمش پا گذاشتم ترکید
که این مرام فشنگ است و منطق مین است
کجاست تجربهات پس جناب حمامی
علاج کله من تیر نه گیوتین است
#سعید_بیابانکی
@tanz20 👈
قلچماق و دانشجوی نخبه
#طنزیمات_ادبی
قلچماقی نخبهای را دید و دستش را گرفت
گفت: این دست است آقا، دستهی ساتور نیست
گفت: دانشجو! چرا مزدور آمریکا شدی؟
گفت: هرکس انتقادی کرد او مزدور نیست
گفت: اینجا هیچ اشکالی ندارد انتقاد
گفت: پس آیا کسی در خانهاش محصور نیست؟!
گفت: این چیزی که میگویی غرضورزانه است
گفت: دیدی انتقادی ساده هم مقدور نیست
گفت: باید آورم مأمور و دربندت کنم
گفت: دانشگاه جای افسر و مامور نیست
گفت: تا آید حراست داخل مسجد بمان
گفت: مسجد جایگاه مردم ناجور نیست
گفت: مستی زان سبب هی حرفِ بیخود میزنی
گفت: آن هم علتش چیزی به جز کافور نیست
گفت: گویا نوری از ایمان نداری در دلت
گفت: ایمان هست اما هالهای از نور نیست
گفت: مجبوری مطیع حرف های من شوی
گفت: در «اندیشهی ۲» آدمی مجبور نیست
گفت: خواهی دید وقتی میروی بالای دار!
گفت: باشد، خون ما رنگینتر از منصور نیست
سید #امیر_سادات_موسوی
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
تو عشق منی عمر منی جان منی
شیطان و خدا و کفر و ایمان منی
چیزی که ندارم به تو تقدیم کنم
این هفته نماز جمعه مهمان منی
#رحیم_رسولی
@khertenagh
@tanz20👈
#طنزیمات_ادبی
خدایا سوختی با سوز بهمن ماه،باغی را
برای کرم شب تابی شکستی چلچراغی را
در این میدان که باید گوی سبقت از رقیبان بُرد
کَرَم کردی،به ما انداختی اسبِ چُلاغی را
فلک چرخید و قاف از هیبت سیمرغ خالی شد
نشاندی جای ققنوس اساطیری،کلاغی را
کدامین بیشه را دیدی که از شیرانِ در بندش
بخواهی گوش بسپارند فرمان الاغی را
خدایا این چه تدبیر است در کار جهانداری؟
رساندی تا مقام شاهبازی،جوجه زاغی را
در این تاریخِ سرتاسر عزا،شادی نمیبینم
که داغی تازه پوشانده ست روی کهنه داغی را
نشستی جای حق،ای کاش برمیخاستی یارب
که حق روشن کند در خانه ی مردم اجاقی را
#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
"شرابی تلخ میخواهم که مرداَفکن بُوَد زورش"
از آنهایی که مالِ ارمنستان است انگورش!
از آنهایی که حافظ خورده و در شعر آورده
ولی یک عده میگویند عرفانیست منظورش!
از آنهایی که میگویی به ساقی زود جورش کن
و ساقی نیز در عرضِ دو ساعت میکند جورش!
از آنهایی که وقتی میروی بالا دو پِیکش را
به زانویِ چپت هم نیست مُلک و امپراطورش!
از آنهایی که میاُفتی به یادِ رازی و کشفش
و گویی نور بر قبرش ببارد، قبر بر نورش!
از آنها که اگر غَسّال با آن مُرده را شویَد
لبِ کارونِ آغاسی بخوانَد مُرده در گورش!
اگر شیخی بفرماید حرام است این که مینوشی
بنوشی پیکِ بعدی را به عشقِ شیخ و دستورش!
اگر گوید کسی در آتشِ دوزخ بسوزی تو
بنوشی تا بسوزد هم دل و هم جای مذکورش!
نپرس از من چرا در کوچهها با دَبّه میگردی
شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بُوَد زورش!
#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
رفتم و در کوه غریدم: شکاری نیست که!
کوه هم برگشت و در جا گفت: ...آری نیست که!
زهر ماری خواستم از مار، گفتا: زهر مار!
توی دست و بالم امشب زهر ماری نیست که!
گفته دولت قبل تابستان میآید کمبزه
گشتم اما توی تقویمم بهاری نیست که!
توی آن اوضاع ناهنجار گفتیم: ای به چشم...
توی این اوضاع از ما انتظاری نیست که!
گفت مسئولی که من یک سر به زیر خط فقر
ناشتا رفتم ولی اصلاً فشاری نیست که
یک زمانی آدمی در غار، عمری می نشست
زیر «پونصد پیش و برجی پنج»، غاری نیست که!
«دوش با من گفت پنهان، کاردانی تیز هوش:»
کاردانم، تیزهوشم، عیب و عاری نیست که!
گفت ما را جلوهٔ معشوق... گفتم جلوه اش؟
این برای هوش مصنوعی که کاری نیست که
این که داری این اواخر مثل سگ رویش کراش
پیر گنجشک است عاشق جان! قناری نیست که
می شد اصلا شعر حاضر را نگویم لاجرم
رفت باید تا تهش! راه فراری نیست که
این قدر مگذار لای چرخ خودروساز چوب!
این برادر! خودروی ملی است، گاری نیست که
مرغداری را دلم می خواست سازم قافیه
دفتر شعر است اما... مرغداری نیست که!
گفته شد این شعر از شخصی به نام قیصری است
تا خودم عیناً نبینم اعتباری نیست که...
#عبدالرضا_قیصری
@naftinashi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
فقیه وقاضی و داروغه و مداح و روحانی
همه از کفر می نالند و مسلم از مسلمانی
خداوندا مسیح تازهای مبعوث کن شاید
جهان مرده را احیا کنی با عشق درمانی
جوانان سعادتمندمان زهوارشان در رفت
بفرما پیر دانا این هم از نیروی انسانی
گرفتی حال مردم را و از آینده می گویی
چه سود از گل زدن ای شیخ بعد از سوت پایانی
ثوابش کمتر از حج و نماز مستحبی نیست
نشستن پای صحبتهای زنهای خیابانی
زبان غرق سکوت است و قلم از ترس خاموش است
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
نه پول نفت می خواهم نه آب و برق مجانی
#مسلم_حسن_شاهی__راویز
@moslemhasanshahi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
می توانم یزد را تبدیل به بندر کنم
خویش را مجبور به بلعیدن شبدر کنم
با گلی صحبت کنم که خواستگارش بلبل است
این دو را در باغچه با هم زن و شوهر کنم
با سه گرگ و پنج خرس و نه پلنگ و هفت شیر
در اتاقی پنج در سه چند هفته سر کنم
پنج روزه دور دنیا را بگردم با الاغ
تازه فرزندان خود را هم سوار خر کنم
یک تریلی بار گندم را سفارش داده و
دانه دانه بشمرم تا وارد دفتر کنم
این بنی آدم که سعدی گفت از یک گوهرند
را شده حتّی به زور اعضای یک پیکر کنم
اینهمه آسانتر و ممکن تر از این است که
ادّعاهای عجیب شیخ را باور کنم
#حسین_گلچین
@hosseingolchin
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
از نو رسیده یونجه به باغ الاغ ها
تحریک شد دوباره بزاق الاغ ها
هرجا دوباره بحث همین اتفاق هاست
اخبار دست اول و داغ الاغ ها
یک عده مثل خرمگس از صبح تا غروب
هی می شوند موی دماغ الاغ ها
کافی است تا که بوی خر مرده بشنوند
صف می کشند پشت اتاق الاغ ها
خرها همان خرند به قول شما فقط
تغییر کرده زین و یراق الاغ ها
هرگز خری عقیم نبوده از آن نظر
هرگز نبوده کور اجاق الاغ ها
وقتی چراغ رابطه تاریک بوده است
روشن نبوده نیز چراغ الاغ ها
تنها حساب خرتوخری را نکرده بود
قانون ازدواج و طلاق الاغ ها
من فکر می کنم که همه فکر می کنند
گاهی به پای لاغر و ساق الاغ ها
جمعی به فکر نظم نوین جهانی اند
با دسته بیل و چوب و چماق الاغ ها
شاید دوباره زحمت بار زمین ما
افتاده روی دوش الاغ الاغ ها
گویی صدای عرعر تازه شنیده است
دنیا دوباره رفته سراغ الاغ ها
#رحیم_رسولی
@khertenagh
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
وا کن پر و بال را،دمِ پرواز است
پژواک صدای حق طنین انداز است
ای شیخ اگر طالبِ حورالعینی
درهای بهشت در فلسطین باز است
#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
غم مخور زاهد پاکیزه نهاد
که خلایق شدهاند اهل فساد
به جهنم که کسی آدم نیست
به درک نیست کسی فکر معاد
نه فقط کار شما خوابیده
شده بازار هنر نیز کساد
شکر کن اهل تفکر نشدی
فکر معقول بفرما استاد!
تو اگر این طرفت هست خراب
لااقل آن طرفت هست آباد
ما که بیچاره دو سر سوخته ایم
این ور و آن ور ما رفت به باد
این همه قافیه سازی کردیم
این همه خط خطی اعصابِ مداد!
باز یک عده به ما می گویند
بنویسیم و بمانیم به یاد
ما نوشتیم؛ چرا ننوشتیم؟!
ما نوشتیم؛ کسی گوش نداد
ننوشتیم مگر صبر کنید؟
غوره حلوا شود از صبر زیاد
مَردم آنقدر تحمل کردند
که دهان همه شد... اُو مای گاد
ننوشتیم مگر خوش باشید؟
نرسد آدم غمگین به مراد
چه کسی از ته دل می خندد؟
چه کسی هست بلا نسبت شاد؟
ما هم البته اگر می بینید
ظاهراً ما را با روی گشاد
دل خود را الکی خوش کردیم
اهل فرهنگ و زبانیم و سواد
درد ما بیش تر از درد همه ست
درد ما درد عمیق کلمه ست
این هم از طالع وارونه ی ماست
که در این دوره ی بادا و مباد_
مانده در دست نویسنده مداد
پاک کن دست ممیّز افتاد
نشنیدید مگر سعدی گفت
سنگ ها بسته و سگ ها آزاد!
#رحیم_رسولی
@khertenagh
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
ای نام خدا پیش شما برکتِ دکّان
ما را غم نان است و شما را غم لبنان
از یُمن قدمهای شماهاست که هر روز
دنبالِ غذاییم سرِ سطلِ خیابان
تدبیر شما چیست در این برهه ی حساس
جز وعده ی بی حاصل و بحران پسِ بحران
مختومه نخوانید،که در محضر تاریخ
باز است کماکان سرِ پرونده ی آبان
باتوم به دستانِ شما،امر به معروف
کردند و پرید از سر مردم،تبِ ایمان
هرچند که از جنگ و تجاوز خبری نیست
سرخ است زمینِ وطن از خون جوانان
ای کاش کمی شرم و حیا بود شما را
از همت و بابایی و صیادی و دوران
تا فرصت از این بیشتر از دست نرفته ست
ای کاش بیایید فرود از خر شیطان
#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
ما از فضولان جهان بودیم از اوّل!
مشکل گشای دیگران بودیم از اوّل
از بس که مایه تیله و سرمایه داریم
روزی رسان این و آن بودیم از اوّل
در جنگهای مصر و لبنان و فلسطین
از نسل رستم پهلوان بودیم از اوّل
هروقت در هر جای دنیا آدمی مرد
با مادر او مهربان بودیم از اوّل
در عرصه ی بین الملل همتا نداریم
آقای اجلاس سران بودیم از اوّل!!
شفّاف و صاف و منعطف مانند ساپورت
در چشم هیز دشمنان بودیم از اوّل
بر کلّ کشورهای دنیا پشت کردیم
زیر فشار بی امان بودیم از اوّل
تحریم هی از کولمان میرفت بالا
ما پلّه های نردبان بودیم از اوّل
در پیچ و خم های سیاست یکّه تازیم
مانند نیسان پرتوان بودیم از اوّل
نام آوران عرصه ی تولید و صنعت
در کار مونتاژ ژیان بودیم از اوّل
با صادرات نخبه گینس را شکستیم
چون حامی نسل جوان بودیم از اول!
#علی_صباغ
@sheribaraieto
@tanz20 👈
یلدا
#طنزیمات_ادبی
نیش ها تا پشت سرها بی محابا وا شده
شور و شوق بی نظیری در همه پیدا شده
جمع ها جمع و دوباره در درون خانه ها
مجلسی شیک و قشنگ و باصفا برپا شده
پرس و جو کردم از این اوضاع و احوال عجیب
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده
آنطرف عامو و زن عامو کنار دخترش
عمه ام هم آمده با بچه ها و شوهرش
یک طرف دایی و زندایی و شوهر خواهرش
آمده همسایه هم با خواهر و با مادرش
از شلوغی چون عروسی ننم اینا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده
آنطرف آجیل با رنگ قشنگ و شوکتش
اینطرف تر هندوانه با تمام هیبتش
یک طرف خرما و تخمه، پرتقال و برکتش
نیست اما پسته از بسکه گران شد قیمتش
قیمت پسته به قدر خودرو تیبا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده
فال حافظ داده روح و جان به قلب پیر ما
تا کند با دولت اشعار خود تعمیر ما
بد فتاده دفتر اشعار نابش، گیر ما
آنچنان پیچیده گشته واقعا تفسیر ما
که دهان حافظ از فرط تعجب وا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده
می کند بحث سیاسی این یکی با دیگری
این یکی با آن یکی و آن یکی با اینوری
بر سر وضع و امور و مشکلات کشوری
از سیاستهای دولت تا امور لشکری
گوییا از نو دوباره ، بین شان دعوا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده
مشکلات مملکت را کلّهم حل می کنند
آنچنان ساده که گویا حل جدول می کنند
پوز استکبار را با مشت خود شَل می کنند
بس که با هم بی توقف، بحث و کل کل میکنند
بحث هاشان موجب ویرانی دنیا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده
یک طرف آقا فری با گوشی اش چت می کند
شهربانو میزند ساز و اذیت می کند!
مادرم با عمه ام یکریز غیبت می کند
پدرم دائم فقط دقت به ساعت می کند
جای جشن و شادمانی بلبشو برپا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده
خب دگر خمیازه های هر یکی گشته بلند
خانه شد غرق زباله ، فرش شد غرق گزند
معده ها دارد هوا را میکند هی ریشخند!
هیچ کس دیگر نه دارد کنترل نه قید و بند
این هم از امشب که وصفش توی شعرم جا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده
محض این احوال از دولت تشکر میکنیم
چون زده در خال از دولت تشکر می کنیم
با دلی خوشحال از دولت تشکر می کنیم
با فراغ بال از دولت تشکر میکنیم
با تلاش دولت این شب، واقعا زیبا شده
گفت مامانم بدو بچه شب یلدا شده
#رضا_زارعی
@fekrkhand
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
ای شیخ! به دست تو اسیرم
بنموده ای از حیات! سیرم
تا حضرت مستطاب عالی
طوری! بشوید بنده پیرم
اینطور نمی شود، از این پس
این ننگ به خود نمی پذیدم
در دشت غزل غزالِ چابک
در قلّه ی طنز نرّه شیرم
عمری خِرِ خلق را گرفتی
بایِست خِرِ تورا بگیرم
یا زنده کنم مرام مردی
یا سر بگذارم و بمیرم
چون قافیه نیست، مثل سعدی
ما هم برویم بند بعدی
اشیاخ، زمان شاه بودند
بر سفره ی دیگران طفیلی
در دوره ی بعد کارشان شد
دعوا سرِ تارِ مویِ لیلی
لمباندن بودجه، دو لُپّی
دزدیدن شمش با تریلی
با زور، حجاب بان چپاندند
در داخل کوپه های ریلی
ملّا پِیِ خاک بر سری رفت
بر همسر خود نداشت میلی
می گفت که باجناق خوب است
گفتیم چقدر؟ گفت خیلی
چون قافیه نیست، مثل سعدی
ما هم برویم بند بعدی
با خیک بزرگ و قد کوتاه
با شکل و قیافه ی مُعَوَّج
پروارِ نزول و سودِ پول است
با مال حرام می رود حج
حاجی که علاقه اش به گریه ست
با شادی خلق می کند لج
گفتند که بوده راهشان راست!
دیدیم که هست دستشان کج
مسروقه ی "دِبش" این چنین شد-
در گوشه ی ذهن من مدرّج
یک چارده است و سیزده صِفر !!!
یا حضرت صاحب الزمان(عج)
چون قافیه نیست، مثل سعدی
ما هم برویم بند بعدی
#خلیل_جوادی
#ایرج_میرزا
ادامه دارد
@khalil_javadi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
در پایِ بتِ بزرگشان زانو زد
دلقک منشانه پشتک و وارو زد
شلّاق ِ همه مختلسان را، جلّاد
بر کارگر و دبیر و دانشجو زد!
#مولانا_بدپیله
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
به:زنده یاد استاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد
بعد از تو اوج غصۀ ما، نرخ نان شد
ویلای طنز تلخ -بیتو- مبلمان شد
تو بارش ابر بهار طنز بودی
هر جای را بوسیدی آنجا بوستان شد!
دشت سِبیل سرواندام سپیدت
قبل از زمستان سیاه ما خزان شد!
بیدی نمیلرزید با تو، بیتو اما
هر جا که آمد باد، بیدی بادبان شد!
بعد از تو رشد اقتصادی کرد کشور
هر جنس خامی جز سبکمغزی گران شد
آنقدر خود را وقف علم و عقل کردیم
تا اختراع ملی ما مستعان شد!
باران دانش ریخت روی ناوَک ما
هر کس که میدانست چیزی، ناودان شد!
با هر روش، تهدید یا تفهیم یا با
نوشابه، قدر طاقت ما امتحان شد!
دربارۀ هر تار موی دخترانت
در مجلس نوکیسهها بحث کلان شد!
هر کس که پاس پُست خود را داشت، سر را
بالا گرفت و دیدهبان و پاسبان شد!
هر کس که داس دوستی را ... بیخیالش!
"در حلقۀ رندان" شعرت داستان شد!
اَلقصّه دیگر نای خندیدن نداریم
حر رفت و جای طنز گفتن روضهخوان شد.
#حسین_رضویفرد(ح ُ.ر)
/channel/HoseinRazavifard
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
«شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش »
به شرطی که نبیند گشت نامحسوس از دورش
عبادتهای بعضی مومنین بودار میباشد
بهشتی دیده اند و حوریان جور وا جورش
به دانشگاه رفتم پادگان آمد به یاد من
که هر دو مشترک بودند در میزان کافورش!
من از این سینمای گیشه ای صدبار بیزارم
که آن «یارو» بُود از کارگردان های مشهورش
مدیری می شناسم جیب او بسیار جادار است
که در جیب کتش جا می شود بهرام با گورش!
به غیر از اینکه باید رفت با او با زبان خوش
چه باید کرد هنگامی که معذور است مامورش
جهان را قهوه ای می دید آن «یارو» به کنجی رفت
و چسبانید شیئ قهوه ای رنگی به وافورش
برایش شعر گفتم گفت:جمعش کن بینیم بابا
نمیدانم چه بود از گفتن این حرف منظورش
ببین گندش درآمد وای کل شهر فهمیدند
خداوندا خدایا در نیاید بیش از این شورش
بدان یک جای کار این جهان همواره می لنگد
دلیل روشنی دارم ببین لنگ است تیمورش
«یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد »
جهان شاد است با نطق ریاستهای جمهورش
خودش خیلی بلا می باشد آن یار بلا بُرده
تو هم لطفاً خداوندا نگهدار از بلا دورش
دلش را زد به نام ما به یاد این وفاداری
لبانش را به مهر بوسه فرمودیم ممهورش...
#سعید_بیابانکی
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
ولوله افتاد به ذرّات ما
ذکر تو شد ورد مناجات ما
سرخی تو قبلهٔ حاجات ما
گوجه نظر کن به مکافات ما
ای به فدای تو پروستات ما !
هست میان دل و جان حُبّ تو
آب حیات ابدی رب تو
داده دل غمزده را خب به تو...!
بی ادب و با ادب و لات ما
ای به فدای تو پروستات ما
اغذیه عاری شده از رنگ و بو
سرخی استانبولی و قیمه کو؟
آب خورشت است کنون آب جو
چشم به راهت همه غلات ما
ای به فدای تو پروستات ما
گفت: بخر یک دو سه تایی زنم
مشتری بی زر و زورت منم
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
پیش دو چشم آمده اموات ما
ای به فدای تو پروستات ما
نرخ پلاسیدهٔ تو شیش نیست
جیب مرا چار تومن بیش نیست
شاهِ گدا مستحق کیش نیست
بر تو چه عاید شود از مات ما؟
ای به فدای تو پروستات ما
حال که دیوانه شدم می روی!
بی سر و سامانه شدم می روی!!
راهی میخانه شدم می روی!!!
وای به حال ادبیات ما
ای به فدای تو پروستات ما
#مهدی_خضری
#گوجه
@greenmehdi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
رود طغیان کرد و شهر و روستا را آب برد
فرض کن تاریخِ این جغرافیا را آب برد
یکنفر حالا بیاید با توکل بر خدا
نیل را با بیل بشکافد عصا را آب برد
آنقَدر از قوم نوح و قوم موسی گفت شیخ
تا خلاصه پیروان مصطفی را آب برد
(زاهد زاهدپرست از حال ما آگاه نیست)
ظاهرا اصلا نمیفهمد کجا را آب برد
خانهتان آباد دهقانان فداکاری کنید
ایهاالناس آبروی ناخدا را آب برد
چندسالی در مسیر سیل دکان ساختید
گاوتان زائید و دکان شما را آب برد
گر جسارت نیست توهین نیست بالا غیرتاً
مسلمین از سجده برخیزید ما را آب برد
#مسلم_حسن_شاهی
@moslemhasanshahi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
تا کی برای خود طلب درد سر کنم؟
يکچند نیز زمزمهٔ بیخطر کنم
دکتر شوم علاج کنم جوع کلب را
درمان قوز بینی و درد کمر کنم
گاهی به گوشهای بنشینم حکیموار
گوشی حرام نغمهٔ مرغ سحر کنم
خرج سفر ندارم و البته بهتر است
در عالم مطالعه سیر و سفر کنم
اصلاً مرا چه کار به کار امور ملک
تا چند عمر خویش هبا و هدر کنم؟
وقتی صلاح مملکت خویش، خسروان
دانند؛ من چرا به عبث شور و شر کنم؟
آخر به من چه قیمت این جنس و آن متاع؟
میباید از مطامع دنیا گذر کنم
تا کی شکمچرانی و اینگونه کارها؟
وقت است از خوراک اضافی حذر کنم
تخدیر و بادهمادهگساری؟ بلا به دور!
وقت است شرب خمر به خون جگر کنم
وقت است تا گیاه و میاهی مقرر است
مرتاضوار تغذیه را مختصر کنم
وقت است بهر جستن معنای زیستن
وقتی تباه فرق کرنگ و کهر کنم
وقت است کانبساط خودم را دقیقهای
بر اقتصاد مملکت خود نظر کنم
وقت است تا که دست بشویم از اعتراض
خود را خرفت و بیجنم و کور و کر کنم
وقت است تا رها شوم از قیل و قالتان
خود را به مخزن کتبم مستقر کنم
آخر چرا به خاطر یکمشت حرف مفت
از زیستن گذار کنم ترک سر کنم؟
آری رجال مملکت ما ملائکند
باید دعایشان همه شب تا سحر کنم
خدمت به خلق لایق ارباب صندلی است
من بنده به که ترک غم کارگر کنم
مردم دچار هستن خویشند؛ من چرا
خود را برای خاطرشان دربهدر کنم؟
هنگام حادثات که هنگام مضحکی است
شایسته نیست نالهٔ اینالمفر کنم
برّی است غرق نعمت و بحری است غرق دُر
لعنت به من شکایت دیگر اگر کنم
آه ای برادران مسلمان راستگو
تنها اجازه تا گلهای مختصر کنم،
آنهم نه از اسیری خلقی که قانعند
چون من که قانعم به کم و بیش سر کنم:
اما اجازتی که به یمن دروغتان
چشمی به یاد گوشی همراه تر کنم
البته نز تظلم و مظلومیت؛ چه من
آن نیستم که خویشتن خویش خر کنم
آری من آن نیام که پی دستگاه خویش
ویلان شوم به دشت و در و گریه سر کنم
ما را نمودهاید بدهکار یک جوان
تنها برای اینکه به ترک هنر کنم؟
ترک هنر کنم؟ حرجی نیست؛ ترک شد
او ترک من نمیکند و من اگر کنم
اما چگونه باقی قسط نداده را
از شرم خلف وعده سر از جیب بر کنم؟
من استتار یاد ندارم که خویش را
در چادری و ملحفهای مستتر کنم
آنگاه از کنار دکان همان جوان
چون میگمیگِ قصه شتابان گذر کنم
دانستهای که سادهدلم پس نمیروم
زین قصه جمع عالمیان را خبر کنم
آری درست حدس زدی چون من اتکال
تنها به نزد خالق نوع بشر کنم
گمنام خوشترم من و خوشنام خوشترین
خود را خفیف میکنم، ار نامور کنم
حال از قصیده عزم سوی مثنوی کنیم
قدری دلیل و حُجّت و مجت قوی کنیم
رفتارتان نمایش ناب فریب بود
خیلی عجیب بود بهقرآن عجیب بود
من سربهزیر بودم و مایل به گفتوگو
فرزانهپیر بودم و مایل به گفتوگو
مردی خیاره بودم و فرزند شهرتان
از عشق شهرتان شده پابند شهرتان
از مملکت فرار نکردم به صد دلیل
خود را ستارهدار نکردم به صد دلیل
من عاشق تمامت این خاک بودهام
از مخلصان این وطن پاک بودهام
بر جای اینکه قدر ببینم تلف شدم
بر جای اینکه صدر نشینم تلف شدم
بسیاربار ظلم عیان دیدم از شما
ظلم عیان و زخم زبان دیدم از شما
از دستگاه تلفن همراه بگذریم
آیا نگفتهای که من و تو برادریم؟
وقتی برادری به برادر دروغ گفت
انگار خدعه کرد و به مادر دروغ گفت
من میروم شما و جهانی که بعد من
تبدیل میشود به مکانی پر از لجن
آری نمایش تو نماد فریب بود
والله عجیب بود به مولا عجیب بود
#علیاکبر_یاغیتبار
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
حق زن بی حجاب قطع نفس است
بازیگر سر برهنه جایش قفس است
آقای وزیر، ردّشان کن بروند
حاجی ثقتی برای ارشاد بس است
#خلیل_جوادی
@khalil_javadi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
امید من همه آنست که شود تشکیل
میان دشت ستم کشور «فلسطائیل»
صفا و صلح بیاید به کُل منطقه، شاد
شود تمامی زرادخانه ها تعطیل
نه حمله جانب کنسرت از جناح حماس
نه قتل عام عربها به دست اسرائیل
خوشا که وابرهد مردم فلسطینی
از آنچه سال پس از سال شد بر او تحمیل
امید ما همه آنکه دو ملت آنجا
شوند همدل و همخانه، مثل یک فامیل
چنان یهود و مسلمان کنار هم باشند
که توی گور بلرزد جنازه چرچیل!
#هادی_خرسندی
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
از تراز خط لب لبخندمان افتاده است
عامل تقویت پیوندمان افتاده است
روی خاک از زیر طاق خانه ی چشمانمان
آنکه خود از خاک غم می کندمان افتاده است
شور تلخی را درآورده به شدت روزگار
با فشار رو به رشدش قندمان افتاده است
رونق بازار طنازی چنان کم شد که دل
سکه اش از دیده ی دلبندمان افتاده است
بس که خالی بسته ایم و نام حق را برده ایم
اعتبار و حرمت از سوگندمان افتاده است
مثل خورشید غروبیم از خجالت، چشممان
تا به ماه گونه ی فرزندمان افتاده است
فرق چندانی میان فصل های سال نیست
شور و شوق عید از اسفندمان افتاده است
(عالمی دیگر بباید ساخت از نو آدمی)
مهربانی کم کم از پسوندمان افتاده است
#احمد_آوازه
@ahmadavazeh
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
نه ترس از دشمن غدار دارم
نه خوف از حمله ی کفتار دارم
نه از زنجیر و از زندان بترسم
نه وحشت از طناب دار دارم
برو آقا! برو آقای مسئول
من از کار شما آمار دارم!
نفس در سینه تا دارم بترسید
کماکان با شماها کار دارم
مگو ای کاش، شاید، باید، افسوس
خودم البته استحضار دارم
در این اوضاع وانفسای بی خود
هوای بردن اُسکار دارم
برای نیش خوردن از رفیقان
درون ِ آستینم مار دارم
نمی دانم شما ناهار خوردید؟
ولی من میلِ به ناهار دارم!
به زیر بارِ جبرِ اقتصادی
تنی دررفته از زِهوار دارم
اگر در سفره ام مرغی نباشد
ولی در پای خود شلوار دارم!
ندارم تار و تنبک توی خانه
از این رو روزگاری تار دارم
در این گرمای بندر حال و روزی
شبیه کودکانِ کار دارم
به هم خورده ست قانون طبیعت
به جای همسرم ، من بار/ دارم!
یکی می گفت مازوخیسم داری
نمی دانم ولی انگار دارم!!
#راشد_انصاری
@rashedansari
@tanz20 👈
کراوات
#طنزیمات_ادبی
مدّعی دید کراواتم و غرّید چو شیر
گفت این چیست که بر گردن توست ای اکبیر؟
گفتمش چاکرتم، نوکرتم، سخت مگیر
میکنم پیش تو اقرار که دارم تقصیر
کآنچه اسباب گرفتاری هر مرد و زن است
همه تقصیر کراوات من است!
لکّه ی غرب به دامان شما اصلا نیست
نام دختر کتی و مرسده و ژیلا نیست
کت خوش فرم شما طرح فرنگیها نیست
جین آن تازه جوان تحفه ی آمریکا نیست
این کراوات فقط کار سوئیس و وین است
همه تقصیر کراوات من است
گر که سیمرغ نشسته است سر قلۀ قاف
کند از یاریِ مرغان دگر استنکاف
گر که اصناف ندارند اثری از انصاف
گر کند بخش خصوصی به خلایق اجحاف
گر فلان گردنه در دست فلان راهزن است
همه تقصیر کراوات من است
آن سخنهای غمانگیز که مردم گویند
آنچه از شدّت بحران تورّم گویند
آنچه از روی تأسف به تألّم گویند
یا که از راه تمسخر به تبسّم گویند
وآنچه نشخوار زن و مرد به هر انجمن است
همه تقصیر کراوات من است
گر به هر کوچه زباله است چو خرمن توده
گر در این شهر ز بس گشته هوا آلوده
دم به دم دود به حلق تو رود یا دوده
کارها گر همه پیچیده به هم چون روده
جویها گر همه آکنده ز لای و لجن است
همه تقصیر کراوات من است
خیط، گر وضع اتوبوس بُوَد داخل خط
یا اگر مثل غریقی تو گرانی است چو شط
گر خر کل حسن از گرسنگی گشته سقط
اگر آن لامپ که روزی سه تومن بود فقط
این زمان قیمت او بیشتر از صد تومن است،
همه تقصیر کراوات من است
زنده یاد #ابوالقاسم_حالت
🍃(1298-سوم آبان 1371)🍃
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
زنگار گرفته،رنگ باید بخورد
پیرِ رمه را پلنگ باید بخورد
سر را که به بالشِ خرد نگذارید
یک روز به تخته سنگ باید بخورد
#تورج_میرزا
@yallanchi
@tanz20 👈
#طنزیمات_ادبی
باید به تحولات خوش بین باشیم
مشغول به واردات از چین باشیم
ای کاش یکی به ما بگوید تا کی؟
ما قلکِ مردم فلسطین باشیم
#جواد_شیردل
@javadshirdel58
@tanz20 👈