tanz20 | Unsorted

Telegram-канал tanz20 - طنزیمات ادبی

5109

«لبخند اصل را فقط از ما بخواهید» ✍️«طنزیمات ادبی» کانال مرجع است به‌روز و به‌لحظه حتّی! کپی ممنوع⛔️، فوروارد آزاد✅❤️ تماس با ما: @shirdel_1358

Subscribe to a channel

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

مداح جوان سینه زنان رفت به شام
همراه صدای کاروان رفت به شام

گفتند که شام از دهن می افتد
از روضه کوفه ناگهان رفت به شام

#عباس_صادقی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

ایّام عزاداری مظلوم شهید است
لعن است که در پشت سر شمر و یزید است

در عهد حسین‌بن‌علی شمر یکی بود
امروز به هر گوشه دو صد شمر پلید است

بر هر که زنی دست یزیدی‌ست ولیکن
خونخواری او طبق ره و ‌رسم جدید است

شمر مد امروز سلاحش عوض تیغ
دونبازی و دوز و ‌کلک و وعد ‌و وعید است

جان تو گرفته‌ست و‌ بوَد باز طلبکار
فحشت دهد و منتظر قبض رسید است!

در دست رئیسی قلمی دیدم و گفتم
این نیست قلم، بهر درِ فتنه کلید است

آن‌مرد ‌که لعنت ز پی شمر فرستد
خود می‌کند آن ظلم که از شمر بعید است

زین قوم دغاپیشه عجب نیست که بینی
گر آب به حلق تو بریزند، اسید است

ای حرمله آن‌کو به بدی از تو‌ برَد نام
امثال تو را از سر اخلاص مرید است

در پرده کند فخر به شاگردی ابلیس
در ظاهر اگر پیرو قرآن مجید است

القصّه ز بیداد گروهی بتر از شمر
هر‌جا نگری خسته و مظلوم و شهید است

زنده‌یاد #ابوالقاسم_حالت
۱۳۴۴/۲/۱۴
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
این شمر که آدم  لعینی بوده
در نوع خودش شیخ وزینی بوده
 
با این همه مداحِ درآمد بالا
دیدیم چه کار_آفرینی بوده

#احسان_ناصر

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

جامعه وقتی بخواهد دفع بیماری کند
باید اول با پزشک خویش همکاری کند

کار سنگین،مزد اندک،سقف امکانات صفر
کیست آیا از پرستاران پرستاری کند

اقتصاد ومرگ ومیر ازدست دولت خارج است
مردم ما را خدا باید نگهداری کند

شرکت عنبر نسارا که به جای واکسن
رفته از اطراف قبرس خر خریداری کند

جای تقدیر است اگر یک روز طب سنتی
باده خوردن را برای خلق اجباری کند

عقل می گوید برادر جان نرو دنبال عشق
عقل می ترسد شما را عشق سیگاری کند

مشکل مسکن به امید خدا حل می شود
شهردار شهر اگر کمتر زمین خواری کند

شک نکن در کشور ما می شود قحط الرجال
قاضی احکام الهی را اگر جاری کند

#مسلم_حسن_شاهی

@moslemhasanshahi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
از حقّ خودم به آشنا خواهم داد
از روی محبّت و وفا خواهم داد

ای عشق! بدون اینکه تبلیغ کنی
من رای خودم را به شما خواهم داد

#علیرضا_غلامی

@Ghandaloo
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
زاهد که به ما وعده نارس بدهد
چون مال خودش نیست به هر کس بدهد

ما از پی ارث پدری آمده ایم
باید که خدا بهشت را پس بدهد

زنده یاد #غلامرضا_شکوهی

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ترسم ز فرط شعبده چندان خرت کنند
تا داستان عشق وطن باورت کنند

من رفتم از چنین ره و دیدم سزای ِخویش
بس کن تو ورنه خاک وطن بر سرت کنند

گیرم ز دست چون تو نخیزد خیانتی
خدمت مکن که رنجه به صد کیفرت کنند

گر وا کند حصار قزل‌قلعه لب به گفت
گوید چه پیش چشم تو با همسرت کنند

بر زنده‌باد گفتن این خلق خوش‌گریز
دل برمنه، که یک‌تنه در سنگرت کنند

پتک اوفتاده در کف ضحّاک و این گروه
خواهان که باز کاوهٔ آهنگرت کنند

ایران همیشه دوزخ ارباب غیرت است
آتش منه به سینه که خاکسترت کنند

چون گوژ گشت آینه تصویر بر خطاست
تاریخ نیست این که مدام از برت کنند

زنجیر عدل خسرو و آن خر که شکوه کرد
آورده‌اند تا به حقیقت خرت کنند

زان پادشه به خون کسان تشنه‌تر نبود
لیک این به کس مگو که ز خس کمترت کنند

نخوت‌فروش تخت جم ای بی‌هنر مباش
تا خود علاج فقر جنون‌پرورت کنند

فخرت بود به کورش و دستت چو اردشیر
دائم دراز تا کمکی دیگرت کنند

لاف از قضیب عاریه کم زن که وقت کار
شرم آید ار به حجلهٔ بخت ‌اندرت کنند

در آن وطن که قدرت بیگانه حاکم است
رو خار ره مشو که چو گل پرپرت کنند

عیّار باش و دزد و زمین‌خوار و زن‌بمزد
تا برتر از سپهبد و سرلشکرت کنند

تلقین قول سعدی فرزانه حیلتی‌ست
تا جاودانه بستهٔ آن ششدرت کنند:

نابرده رنج گنج میسّر شود عزیز
رو دیده باز کن که چه در کشورت کنند

بازار غارت است تو نیز ای پسر مخسب
گویی بزن که فارغ از این چنبرت کنند

ور زانکه خود غرور تو بر فضل و دانش است
حاشا که اعتنا به چنین گوهرت کنند

من آزموده‌ام ره تقوی به رنج عمر
زین راه کج مرو که سیه‌اخترت کنند

رو قهرمان وزنه شو ار کامت آرزوست
تا خار چشم مردم دانشورت کنند

در …ایه‌مالی ای دل غافل حکایتی‌ست
گر یاد گیری از همگان برترت کنند

القصّه ای رفیق سیه‌بخت ‌ساده‌لوح
راهی بزن که سجده به سیم و زرت کنند

مام وطن به دامن بیگانه خفته مست
دل بدگمان مکن که چه با مادرت کنند

#فریدون_توللی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
این که ما کج رفته‌ایم از پایِ ناصافِ شماست
مشکلِ ما نیست این درجا زدن، گافِ شماست

خطِ فقری را که می‌گویند اهلِ اقتصاد
خطِ فرضی از دهانِ خلق تا نافِ شماست

انعطافی را که ما داریم زیر هر فشار
بیشتر از انعطافِ جیبِ کِشبافِ شماست

خرمگس‌های جهان سبقت گرفتند از همه
همچنان سیمرغِ ما در حسرتِ قاف شماست

اینکه غرقِ مشکلیم و مثل جُلبک ساکتیم
جزءِ دستاوردها و جزءِ اهداف شماست

شک ندارم که به اوجِ قُلّه نزدیکید چون
پنج‌ شش تا کرکس آن بالا در اطرافِ شماست

ما به شُل کن، سفت‌کُن‌های شما خو کرده‌ایم
مانده‌ام دنیا چرا اینقدر علّافِ شماست

شیخ بر منبر صفاتِ مُشرکین را می‌شمرد
با تعجب دیدم این فهرستِ اوصاف شماست!

قدردانِ یَک‌یَکِ عالیجنابانیم ما
چون بهشتِ حاضر از آثارِ الطاف شماست

#شروین_سلیمانی

@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
هم‌مجاز آورده هم غیر مجاز آورده‌ایم
هر چه لازم بود در حد نیاز آورده‌ایم

گندم از کوبا و ماش از هند و مرغ منجمد
از بلاد دور و از راهی دراز آورده‌ایم

مملکت بیغوله بود و خشک و خالی ما در آن
آب و برق و نفت گازوئیل و گاز آورده‌ایم

تا نیفتد پایه‌های دین مردم در خطر
چادر و تسبیح و مهر و جانماز آورده‌ایم

موسم حج عید قربان بود و قربانی زیاد
گوشت‌ها را بار کشتی از ریاض آورده‌ایم

تا شود پیر و جوان مشغول فرزندآوری
نفت را دادیم و جای آن پیاز آورده‌ایم

چون که در واقع گل و بلبل همیشه با هم‌اند
پشت گلدان توی آن برنامه ساز آورده‌ایم

کم نکرده باختن چیزی از ارزشهایمان
لااقل در حد کافی امتیاز آورده‌ایم

کارهامان برق از سی جای مردم می‌پراند
فکر کردی از کجا برق سه‌فاز آورده‌ایم

یوز ایران سازگاری با محیط ما نداشت
رفته‌ایم از چین و پاکستان گراز آورده‌ایم

حضرت حافظ که اهل شعر اینجوری نبود
تا برایش جوی آب و سرو ناز آورده‌ایم

اصغر فرهادی اصلا موز بوده بر درخت
ما از اول فیلم با پایان باز آورده‌ایم

معترض‌های گرامی خواهشا شورش کنید
این بنرها را برای اعتراض آورده‌ایم

#رسول_سنایی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
تسلیم جناب ملک الموت شده
فریاد زده: "احمد" و بی صوت شده

اینگونه خبر رسیده از جنّت که
حوریِّ جناب "جنّتی" فوت شده

#رادین_گلچین
@hosseingolchin
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
دعوت از آقاي احمدي نژاد براي شركت در انتخابات:

چون زلزله اي كه توي بم آمده است
در شهر دلم لشكر غم آمده است

اكنون كه زمان انتخابات شده
محمود بيا كه سوژه كم آمده است

#احمدآوازه
@ahmadavazeh
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
رد می شوم از دکّه ی سیگار فروشی
از بین شلوغیدگیِ بار فروشی

ول ماندگی جامعه و اینهمه مسئول
مشغولِ سخنرانی و اطوار فروشی

این دولت در کسری هر بودجه مانده
باید بزند دست به بیکار فروشی

فرداست که در مرکز درمانی بی پول
اقدام نمایند به بیمار فروشی

باید چه کنند اینهمه در زلزله مانده؟
لابد بنشینند به آوار فروشی

در مملکت ساخته ی کوروش و بابک
شد تلویزیون مرکز مختار فروشی

هشدار!؛ به بازار نرو، بسکه کساد است
رایج شده در کسب، خریدار فروشی

بسیار کسان یک شبه ترفیع گرفتند
البتّه پس از زحمت همکار فروشی

از دین چه بجا مانده که شیخان بفروشند؟!
می بینی شان بعد، به دستار فروشی

پیراهن خود را بفروشم به غذایی
تا کی برسد نوبت شلوار فروشی.

#رادین_گلچین
@hosseingolchin
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

🎥 دوران کافوری
از:
سلطان #رحیم_رسولی

📢 #طنزیمات_ادبی
@khertenagh
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
فروغ باغ و‌ بستانی معلم!
گلستان در گلستانی معلم!

وجودت ، لازم و خیلی ضروری است
شبیه بند تنبانی معلم!

ولی صد حیف که با این همه حُسن
همیشه در پی نانی معلم!

مرا کردی رها از هر چه زندان
اگر چه توی زندانی معلم!

خودت، درمانِ هر دردی و دردت
ندارد هیچ‌ درمانی معلم!

همیشه در کف رفتن به تفریح
به ساحلهای گرگانی معلم!

کلاسِ زوریِ جبرانیِ تو
ندارد هیچ جبرانی معلم!

نبوده ناشی از تعلیم هایت
به هر جا بوده‌ ویرانی ، معلم!

ز محصولات این تعلیم‌ بوده
همین آقای روحانی معلم!

کتک هایی که از دست تو خوردم
نخورده هیچ حیوانی معلم!

زدی من را هزار و خرده ای بار
بدون هیچ عنوانی معلم!

و‌ پرسیدی سؤالاتی که خود هم
جوابش را نمی دانی! معلم!

چه  سفت و محکم و‌ جانْ بر کف و‌ سخت
در این اوضاع و دورانی معلم!،

که حتّی آسمان هم ،سنگ بارَد
کلاست را نپیچانی معلم!

نشد یکبار گویم با شهامت
به من چه وضع اشکانی معلم؟!

ولی هر بار پرسیدی ز بنده
از اقدامات ساسانی، معلم!

برای نمره ای کردم به پایت
چه میزان ، هدیه، ارزانی معلم!

ولی بر نمره ام تأثیر نگذاشت
کلوچه ، بسکوئیت، رانی معلم!

بیا شاگرد خود را ، بنگر اکنون
شده یک شوفرِ جانی! معلم!

الهی من بمیرم تا نبینم
شبی دارای مهمانی معلم!

نیفتاده لولو در جامه ی تو
چرا سر در گریبانی معلم؟!

اگر میشد حمایت از تو می شد
جهانی را بلرزانی معلم!

نگنجد وصف نام بی قرینت
درون هیچ دیوانی معلم

#رضازارعی
@reza_zarei_tanz
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
تمام مملكت آرام مي شد
سگ هار تورم رام مي شد

كنار دار مظلومين اگر كه
يكي از ظالمين اعدام مي شد
#احمدآوازه
@ahmadavazeh
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

دوباره پای عطش را به خیمه وا کردیم
دوچشم غم زده را غرق در ریا کردیم

از ابتدای محرم درون تعزیه ها
چه بغضهای دروغین که در صدا کردیم

و هر کجا که به هق هق نخورد اشک کسی
به مشک تکیه زدیم و أخا أخا کردیم

برای اینکه بگوییم شعر آیینی ست
تو را به پای غزلهایمان فدا کردیم

و پیش از آنکه پیامت به گوش ما برسد
شبیه شمر سر از پیکرت جدا کردیم

هنوز کوفه همان کوفه است و ما به یزید
پس از تو نامه نوشتیم و اقتدا کردیم


#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

محرمیه
#طنزیمات_ادبی

بازم محرم اومده به پا شید
آماده ی حی علی العزا شید

حیات یه عده به این عزاهاست
به روضه و گریه و این غذاهاست

محرمه وقت عزاداریه
میگن که گریه اصل دینداریه

قیمه پلو با پول دزدی خوبه
گناه و نذری مثل نفت و چوبه

می سوزونه هرچی گناهه، نذری
محلل هر اشتباهه، نذری

نذری بدید حلال کنید پولا رو
توجیه کنید اون همه بامبولا رو

تموم سال خوردن مال مردم
حل میشه اینجا با یه کیسه گندم

حلیم رو که هم بزنی با نیّت
پاک میکنه سیاهه ی معصیت

با گریه و عزا برای امام
بهشت دیگه مال شماس والسلام

اشکی که از چشات بیفته پایین
می پاشه روی بال مرغ آمین

خط میکشه رو برگه ی گناهات
پاک میکنه تموم اشتباهات

اینا همه ش حرف یه عده خامه
مخالف سیره ی هر امامه

این مردم ساده ی بی تفکر
مقلد یه عده در تحجّر

نمیدونن که این بساط روضه
در اومده از توی چاه حوزه

نمیدونن که خوش نشینای قم
سود می برن از ارتجاع مردم

کاشکی یه کم عاقل بشن جماعت
ببینن این بساط ظلم و غارت

بدونن این کارا همه ش صوریه
خیانته، اصول مزدوریه

کارناوال عزا شگفت آوره
اینا فقط تو خطه ی خاوره

رشادت و شرف عزا نداره
بزرگیه، شکوه و اقتداره

اتفاقا باید که جشن بگیریم
شهید نمیمیره و ما میمیریم

شهید که زنده ست و عزا نمیخواد
اینهمه لابه و دعا نمیخواد

خدا خودش تو قرآنش آورده
هرکسی که شهید بشه نمرده

درس حسین تو کربلا همین بود
قیام علیه ظلم وفسق دین بود

هرگوشه ی دنیا که ظلمی باشه
آدم باید علیه اون به پا شه

طرح عزاداری رو پیشه کردن
خون خلایق رو تو شیشه کردن

مردمو سرگرم عزا میکنن
بساط غارت رو به پا میکنن

تا مردم از مطالعه به دورن
مثل یه گله گیج و گنگ و کورن

دکل با بارش اینجوری گم میشه
فقر و فساد نصیب مردم میشه

کار بزرگا میشه رانت خواری
کار ما هم عزا و گریه زاری

تا فکر مردم پی این اموره
بساط لفت و لیس حاجی جوره

همینه که محرم و کربلا
دکونه واسه حاجی ناقلا

#منیژه_پورعلی

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

در مورد نقشه های شیطانی شمر
بی‌رحمی و خوی غیر انسانی شمر

امسال دوباره روضه‌خوانی داریم
در مسجد شهر با سخنرانی شمر

#محمد_باباصفری
@chatrenejat
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
آغاز شده موسم رفتارشناسی
تفتیش عقاید که نه، اسرارشناسی
مرسوم شده شیوه‌ی شلوارشناسی
این نکته عیان است از آمارشناسی
دریافت کن این نکته، گر اخبارشناسی

سی‌سال پیِ علم و ادب حوصله کردی
از قلّت دانش‌طلبی‌ها گله کردی
از غصّه ستبرِ تن خود را ژله کردی
رفتی عقب دانش و هی هروله کردی
بیکاری و با مدرک خود کارشناسی

رو کن به خط لمپنی و مشدی و داشی
هی درس نخوان تا که نگردی متلاشی
چون عاقبتش هست فرار، آدم ناشی
هرچند که استاد شفیعی شده باشی
در بین وطن شهره به عطّارشناسی

«مردان خدا، پرده‌ی پندار دریدند»
رفتند به بازار و یکی تازه خریدند
با پرده‌ی نو در همه جا جار کشیدند
آنقدر کشیدند که آن پرده دریدند
فریاد از این پرده‌ی پندارشناسی

حاجی سفر پانزدهم را به دُبی رفت
بسیار اوکی آمد و بسیار اوکی رفت
کس واقف آن نیست که کی آمد و کی رفت
اینقدر عیان است که هی آمد و هی رفت
تسبیح به کف در پی بازارشناسی

حالا تو بخوان چهچه خر در چمنت را
سرویس نمود عاقبت این غم دهنت را
دیفرانسیلت خرد شد و سوخت فنت را
هم دشمن و هم دوست گزیدند تنت را
زیرا که نخواندی هنر مارشناسی

تن زیر فشار از همه‌جا زخمی و ذیلی
اندوه روان تو چنان شطّ جلیلی
رخساره‌ی گلگون تو چون سرخ شلیلی
این سرخِ شلیلی بُود از ضربه‌ی سیلی
این است و جز این نیست پدیدارشناسی

ظلِّ تو به‌روی سرِ ما ماند و چه ظلّی
مدلول تو دالی شد و معلول تو علّی
نه شیخ مفیدی تو، نه علامه‌ی حلّی
شایسته بُود بهر تو دانشگه ملّی
بنیاد نهد کرسی کفتارشناسی

افسار قلم را بکش ای شاعر دانا
هی شعر نگو، طنز نگو، یاوه مفرما
دم درکش و بسیار مگو عیب زمان را
هشدار، مبادا و مبادا و مبادا
حلّاج شوی بی هنرِ دارشناسی

#جواد_نوری
@javadam_noori
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
استاد سخنوری و منبر خودتی
با نیچه و با هگل برابر خودتی

گفتی که بیا به نفع من رای بده
گفتم که برو عزیز من‌، خر خودتی

#احمدسلمانی

ما فرقِ سراب و آب را فهمیدیم
از لطفِ شما، جواب را فهمیدیم!

صدشکر نمُردیم و در این‌جبرستان
آزادیِ انتخاب را فهمیدیم...!!!

#سید_محمد_حسینی

لبهای شما غرقِ دعا و وِردند
دلهای شما حریص و دندان‌گِردند

برجسته‌ترین مُختلسانِ دنیا
در مکتبِ اختلاستان شاگردند!

#شروین_سلیمانی
@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
هر چه دارم از نَود دارم بگویم یا نگویم؟
از شما کلی سند دارم؛بگویم یا نگویم؟

عکس هایی از غضنفر داشتم؛آن ها بماند
عکس هایی از صمد دارم بگویم یا نگویم؟

چیز هایی دیده ام از قدبلندانِ دو متری
خود اگر یک متر قد دارم بگویم یا نگویم؟

من از آن یارو که اسمش را نمی گویم،بدانید
پوسترِ صد در نود دارم؛بگویم یا نگویم؟

ای مدیرِ بوق! آن شب پشت گوشی یاد داری،
گفته بودی نامزد دارم؛بگویم یا نگویم؟

از عرب های قطور نفتی دشداشه بر تن
عکس با بشّار اسد دارم؛بگویم یا نگویم؟

تو اگر این پنج روز و شش ز من پرونده داری
من برایت تا ابد دارم؛بگویم یا نگویم؟

فیلم های سینمایی داری از من،این که خوب است!
فیلم های مستند دارم؛بگویم یا نگویم؟

من از آن شاعر که اسمش را...بماند،یادم آمد
یک جوکِ بسیار بد دارم؛بگویم یا نگویم؟

قهرمانی بی نظیرم؛از المپیک جهانی
جامِ پرتاب لگد دارم؛بگویم یا نگویم؟

#سعید_بیابانکی
#انتخابات
@sbiabanaki
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
دلربایی می‌کند با پاچه و ران گوسفند
قیمتش بالاتر است از جان انسان گوسفند

چون که حالا خون او از خون ما رنگین‌تر است
چشم غره می‌رود گاهی به چوپان گوسفند

کره خر پرسید از قاطر که در این چند وقت
راه می‌آید چرا مست و خرامان گوسفند؟!

می‌تواند با فروش پشم‌های زائدش
چند صد ویلا بسازد در لواسان گوسفند

گرچه در اطراف ما قانون جنگل حاکم است
توی این جنگل ولیکن هست سلطان گوسفند

بعد از این هی طبع شعر شاعران گل می‌کند
می‌زند تا زیر بع بع زیر باران گوسفند

خواب می‌دیدم پریشب که به جای توله سگ
بود دست بچه قرطی‌های تهران گوسفند

می‌چرد هرجا بخواهد می‌خورد یک عالمه
چون که مثل ما ندارد غصه نان گوسفند

تا که چاقو را نشان دادیم، با یک پوزخند
گفت کی ترسیده از چاقوی زنجان گوسفند؟

از مریدان توییم و پاچه‌خواران توییم
لطف کن با قیمتت ما را نترسان گوسفند

شیخ اگر که با همین فرمان براند عنقریب
می‌نشیند توی نیسان پشت فرمان گوسفند

ای مدیر محترم، ما مردم خوب و نجیب
ساده هستیم البته اما نه چندان گوسفند

آه می‌ترسم در این اوضاع مالی عاقبت
گیرمان حتی نیاید عید قربان گوسفند

#محمدحسین_مهدویان
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
بر دوش مریز گیسوی جعدی را
کفری مکن امثال من و سعدی را

من منتظرم اگر  اجازه بدهند
ساقط بکنم حکومت بعدی را

#رحیم_رسولی
@khertenagh
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
رانی و هلو و شهد انگور تویی
دارنده  هاله ای پر از نور تویی

امسال اگر که بخت ما برگردد
یک بار دگر رئیس جمهور تویی

#جواد_شیردل

@javadshirdel58
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
برای شاعری متوهم!
در آرزوی شعر است، مردی ست لااُبالی
پُز می دهد چه عالی، با جیب های خالی

عشقش خلاصه گردد، در پول و لوح و تندیس
کَس شاعرش نخوانَد، هرگز در این حوالی

هر جا که دیدم او را، غیر از کتاب شعرش،
در دست او عیان بود، ابزار ....مالی!

گاهی به عشق سکه، تا رشت رفته، اما
قزوین نرفته بی شک، جز عهد خردسالی!

"عارف" شبی به خوابش، می کرد التماسش:
-ای کاش می گرفتی،یک روز انتقالی...

در جشنواره ای چون، کردند اول او را
می گفت داوری ها، بی عیب بود و عالی

از خوانِ نعمتِ او ، خوردند در جوانی
هم شاعرِ جنوبی ، هم داورِ شمالی!

سرتاسر کتابش، یک بیت جوششی نیست
از کوشش مداوم، شد قامتش هلالی

در شعرِ گویشی هم، کم ادعا ندارد
با شعرهای سست و، در حد دی بلالی!

بازار کسب و کارش، امروزه سردِ سرد است
مانده ست روی دستش، ابیات تک ریالی!

حراج کرده خود را، دربین خود فروشان
این پرده خواهد افتاد، بی هیچ احتمالی

در شعر جز اراجیف، چیزی دگر ندارد
پوچ و گَل و گشاد است، چون کوزه سفالی

شهر ادب پرستان، هذیان نمی شناسد
شاید کنند طردت، پروا کن از اهالی...

گاهی به خود بیندیش، تغییر دِه قضا را
از ما گذشته دیگر، اطوار انفعالی!

با من اگر در اُفتی، از بیخ و بن ور اُفتی
صابون هجو من را، باید به تن بمالی

#خالوراشد
@rashedansari
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

مدیریت بحران!

در قاب رسانه، سخت بی‌تاب شدند
هی حرف زدند و بعد نایاب شدند!
بحران که رسید، برخی از مسئولان
«گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند»!

خیّام + بوالفضول!
@bolfozool
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
با این جهان و آن جهانم کار دارند
با آشکار و با نهانم کار دارند

من یک خدایِ مَشتیِ لاییک دارم
با این خدای مهربانم کار دارند

هر وقت با سختی مکانی می‌کنم جور
با اتفاقاتِ مکانم کار دارند

تا استکانم می‌خورَد بر استکانی
با محتوای استکانم کار دارند

ما یک شبِ جمعه فقط شادیم و این قوم
با لحظه‌های شادمانم کار دارند

روزی که می‌خواهم کمی ریلکس باشم
آن روز با روح و روانم کار دارند

با هر که آمد کات کردم بس که این‌ها
با هر که می‌خواهم بمانم کار دارند

حتی اگر چون گوسفندان ساده باشم
این لاشیان با دنبلانم کار دارند

گفتند بعد از شعر خواندن می‌بَریمت
من مطمئنم با دهانم کار دارند!

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

جامعه وقتی بخواهد دفع بیماری کند
باید اول با پزشک خویش همکاری کند

کار سنگین،مزد اندک،سقف امکانات صفر
کیست آیا از پرستاران پرستاری کند

اقتصاد ومرگ ومیر ازدست دولت خارج است
مردم ما را خدا باید نگهداری کند

شرکت عنبر نسارا که به جای واکسن
رفته از اطراف قبرس خر خریداری کند

جای تقدیر است اگر یک روز طب سنتی
باده خوردن را برای خلق اجباری کند

عقل می گوید برادر جان نرو دنبال عشق
عقل می ترسد شما را عشق سیگاری کند

مشکل مسکن به امید خدا حل می شود
شهردار شهر اگر کمتر زمین خواری کند

شک نکن در کشور ما می شود قحط الرجال
قاضی احکام الهی را اگر جاری کند

#مسلم_حسن_شاهی

@moslemhasanshahi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
بذل و بخشش نکن ای تاجر مُهریده جبین!!!
با دوتا کاسه ی نذری نروی خلد برین

توی میدان ریا اینهمه ویراژ نده
پاچه ات گیر کند در تله و شاخک مین

بسکه تابیده و ساییده شده تسبیحت
بگذارش عوض شمس و شرف جای نگین

هر بَرندی که تِرِندست به کالا زده ای
تا که قالب بکنی به رفقا بُنجل چین

توی بازار تجارت شده ای چون رستم
رقبا را زده ای با پَر سیمرغ زمین

مالیاتی ندهی بابت برجِ  جُردن
لیک مستاجر خود را بفرستی به اوین

اشک تمساح بریزی همه را خام کنی
تا که بالا بکشی ارثیه ی عمّه شهین

ژن مرموز تو را هیچ پزشکی نشناخت
طمع و حرص شده با ژن چرچیل عجین

پسرت بطری شامپاین بریزد به هوا
تا ببینند فقیران موزامبیک و بِنین!

گفته بودی پی تحصیل به خارج رفته
دیدمش ترکیّه در سالن کنسرت معین

اژ دهاییست که خوابیده سر گنج پدر
در تجارت شده مانند خودت گُنده ترین

روز دستت کج! وشب صاف شود وقت دعا
گِل به ریش پدر ِ بچّه ی شیطان لعین

هر خلافی که کنی رفع شود با توبه
من ندیدم بخدا تبصره ای! بهتر از این

منشی محضر معروف درِ گوشم گفت
الکی خورده به نامت! سند باغ و زمین

اگر این شعبده ها مهر قبولی خورده
یاد ما هم بده ای تاجر مُهریده جبین

#جواد_فرج_پور
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
بس که وضع زندگی را نامساعد ساختیم
تا توانستیم از مردم معانِد ساختیم

ابتدا گفتیم دنیا نعش مردار است و بعد
خانه ای در حدِّ بعضی از معابد ساختیم

فقر آوردیم،تا یک عده را شاغل کنیم
گشت نامحسوسِ ارشاد و مفاسد ساختیم

چون نمیشد دائم از یک راه وارد شد به زور
راهها در بابِ تفتیشِ عقاید ساختیم

هر که از حیثِ سوابق مورد خاصی نداشت
دست در پرونده اش بردیم و مورد ساختیم

دزد ناشی را به زندان برده در عرض سه ماه
در خلالِ حبس از او دزدِ وارد ساختیم

هر زمان شورا دو تا از خیّرین را تیغ زد
جای درمانگاه چندین باب مسجد ساختیم

لشکرِ تورانیان هم اینچنین وارد نساخت
ضربه هایی را که ما بر ریشه وارد ساختیم


#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈

Читать полностью…
Subscribe to a channel