tanz20 | Unsorted

Telegram-канал tanz20 - طنزیمات ادبی

4882

«لبخند اصل را فقط از ما بخواهید» ✍️«طنزیمات ادبی» کانال مرجع است به‌روز و به‌لحظه حتّی! کپی ممنوع⛔️، فوروارد آزاد✅❤️ تماس با ما: @shirdel_1358

Subscribe to a channel

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
این چشم تو یا که موشک سجیل است؟!
اینها مژه یا کمان عزرائیل است؟!
قلب من ساده در مصاف چشمت
چون گنبد آهنین اسرائیل است

#ملیحه_رجائی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
بهر احصای آخر رمضان
رفته بودم ستاد استهلال

تا ببینم که وضع فردا چیست
رمضان یا که اول شوال

می روم چون صواب هم دارد
هم تماشاست جان تو هم فال

می روم روی برج آزادی
برج میلاد بلکم ایران مال

عاقبت روی برجکی رفتیم
سر قلهک حوالی یخچال

هر چه ماندیم بلکه دیده شود
شانس یاری نکرد و هم اقبال

در پرانتز دونکته عرض کنم
نا سپاسی است روم بر دیفال

روزه داری در این هوای خفن
واقعا هم که سخت بود امسال

بس که شد استرس به من وارد
روی اعضای بنده زد تبخال

خشک بودم گلاب بر روتان
یا بلا نسبت شما: اسهال

ماه مهمانی خدا لکن
کافران مست و مومنان بیحال

خواب بودیم جمله از سرِ ضعف
غالبا" بالغدو والاصال

آنقدر سخت که به کلی رفت
از سر بنده خاطرات شمال!

حال ما شد گرفته تر حتی
از تماشاچیان استقلال

الغرض توی فکر بودم که
یک‌نفر داد زد: هلال! هلال!

بود نزدیک تا ز خوشحالی
بپرم روی قله‌ی توچال

گفتمش: کو کجاست ها؟ پس کو
ماهِ در آسمان کجاست؟ بنال

دیدم اما فتاده چشمش بر
چند بانوی سامتی مانتال

گوئیا ماه چهره ایشان
برده هوش از سرش زبانم لال!

سه عدد داف روزه باطل کن!
دشمن دین و دل، بگو: دجّال

هر سه سرپنجه و خفن چو پلنگ
سه پرستوی ناز خوش خط و خال

اخوی با دو چشم هیز خودش
می فرستاد سمتشان سیگنال

آن سه بانوی با حیا هم که
همه آماده تا شوند اغفال

من نکردم نگاهشان ابدا
یک نظر گرچه گفته اند حلال

حس تکلیف و نهی از منکر
سینه ام را نمود مالامال

گفتمش: چشم خویش کن درویش
بی حیا!آی مردک حمّال

ریش و پشم تو هست ده خروار
درسرت عقل نیست یک مثقال

پی ناموس مردمی تازه
نمی ارزد قیافه ات دو ریال

هیکل ات زشت و ناخراشیده
شکل یک آدم نئاندرتال

گفت: در کار من نیار ان قلت
می کنم من هدایتت فی الحال

دفع افسد به فاسد است این فعل
بعد آورد شصت استدلال:

هست یک زن مرا و با این سه
می شود دین این حقیر اکمال

گفتم: انگار غیر جذب نساء
هیچ ناموختی ز علم رجال

بگذرم گشت آخرش دعوا
یقه ام را گرفت مردِ شغال

بنده را پرت کرد از آن بالا
عینهو صحنه های تو سریال

بعد مرگم شنیدم این آقا
از ستاد خودش گرفته مدال

نام ما شد شهیدگمنام و
اسم او شد بسیجی فعال! ۱

الغرض ماجرای رویت ماه
برد ما را به زیر رادیکال

توی دنیای دون که بدجوری
حق این بنده ات شده پامال

در قیامت بگیر دست مرا
ای خداوند قادر متعال

۱. اشاره به بیتی از سعید حدادیان

#عباس_احمدی

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
عينكم را اگر كه بر دارم
مار را شكل مور مي بينم

خرس ها را خروس مي خوانم
گرگ ها را سمور مي بينم

جانور هاي ريز موذي را
بي عبور و مرور مي بينم

محتواي صدا و سيما را
مي نشينم به زور مي بينم

بي عنايت به پوشش و ماشين
همه را با شعور مي بينم

چهره ها را بدون آرايش
مثل يك بافه نور مي بينم

بين دلدادگان شكافي نيست
همه را جفت و جور مي بينم

پرده ي پاره ي اتاقم را
نقره آويز و تور مي بينم

بر سر سفره برگ كاهو را
مثل ماهي كپور مي بينم

توي بشقاب خود كدو را هم
مثل ران طيور مي بينم

چون شده چشم بنده آستيگمات
بربري را قطور مي بينم

چاي تلخ درون فنجان را
مي به جام بلور مي بينم

صورت همسر عزيزم را
از غم و غصه دور مي بينم

اين يكي را خودش نمي داند
همه را شكل حور مي بينم

خانه ام را بدون اين عينك
پر نشاط و سرور مي بينم

زندگي خوشگل ست تا او را
با دو تا چشم كور مي بينم

#احمدآوازه

@ahmadavazeh
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
گرچه گاهی میکند دنیا عبور از کارگر
چرخ این دنیا نمی‌چرخد به دور از کارگر

تا بچسبد نان اربابان و صاحب منصبان
داغ بوده توی هر عصری تنور از کارگر

میخورند و‌میبرند اما نمی‌بیند کسی..
وقت زحمت قدرِ یک ارزن قصور از کارگر

هر زمانی گوشه ای از این جهان آباد شد
کیف و حالش مال بعضی بود و زور از کارگر

از همان دوران آغاز تمدن تا به حال...
حق خوری کردند مشتی بی شعور از کارگر

این جهان مدیون زخم و پینه های دست اوست
تا همیشه چشم بد بادا به دور از کارگر

#رسول_سنایی
@chizakiochizha
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

بی‌تناسب
#طنزیمات_ادبی
قیر کم شد، جنس رخت‌آویزمان تغییر کرد
شیر کم شد، رُب و ترکیبات آن تغییر کرد

"بلبلی برگ گلی خوش‌رنگ در منقار داشت"
از همین رو نامه آمد، نرخ نان تغییر کرد

دیگران با مرغ خوش‌رفتار مشکل ساختند
شام ما از ران به مُشتی سنگدان تغییر کرد

تا به هر تقدیر، قدری گوشت ارزان‌تر شود
طبق یک اقدام قاطع،، گله‌بان تغییر کرد

امر فرمودند باید آبزی‌خواری کنیم
رنگ اختاپوس و میگو ناگهان تغییر کرد

محض ایجاد هماهنگی در این بازارها
قیمت کف‌گیر و پوشک، همزمان تغییر کرد

نا‌مدیری اهل تهران، رشوه‌ای برداشت خورد
پست همکارش در آذربایجان تغییر کرد

زندگی هر چند مشکل، با فتوسنتز گذشت
منتها فک صاف شد، کلاً دهان تغییر کرد

#مصطفی_مشایخی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#سعدی:

«سگی پای صحرانشینی گزید
به‌خشمی که زهرش ز دندان چکید
شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به‌خیل‌اندرش دختری بود خرد
پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟
پس از گریه مرد پراگنده‌روز
بخندید کای مامک دل‌فروز
مرا گرچه هم سلطنت بود و بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش
محال است اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندر برم
توان کرد با ناکسان بد رگی
ولیکن نیاید ز مردم سگی»


#طنزیمات_ادبی
حكايت شراكتی
#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد +
شيخ اجل «سعدی» + «ملّا نصرالدّين»!

«سگي پای صحرانشينی گزيد
به‌خشمی كه زهرش ز دندان چكيد

شب از درد بيچاره خوابش نبرد
به‌خيل‌اندرش دختری بود خرد

پدر را جفا كرد و تندی نمود
كه آخر تو را نيز دندان نبود؟»

برآشفته شد مرد صحرانشين
بكرد اندرآن‌دشت، چندی كمين

شد از دور پيدا، سگ سرفراز
به گوشی بلند و به‌ دمبی دراز

ز جا جست و دمب درازش گرفت
دمر كرد سگ را و گازش گرفت

سگ بی‌نوا با تنی زخم و زار
ز صحرانشين كرد آخر فرار

بماليد بر زخم‌ پا، پوزه‌ای
كشيد از سرِ بی‌كسی زوزه‌ای

بگفتا كه: من اهل يک‌رنگی‌ام
خباثت نشد موجب لنگی‌ام

مرا رنج از اين علّت بعدی است
كه پنداشتم دور‌ه‌ی سعدی است!
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
باز ماه رمضان آمد و ما گشنه‌تریم
روزه، این مونس جان آمد و ما گشنه‌تریم
هر متاعی به دکان آمد و ما گشنه‌تریم
بوی آب آمد و نان آمد و ما گشنه‌تریم

معده‌هامان به فغان آمد و ما گشنه‌تریم

ماه پرفیض رسید و نرسیدیم به فیض
هیچ بر سفره‌ی افطار ندیدیم به فیض
گرچه آب یخ و لیمو بشمیدیم به فیض
از غم جیب تهی‌مان بخمیدیم به فیض

واااای آواز اذان آمد و ما گشنه‌تریم

گرچه دوکان حسن سیب و کچالو دارد
آن‌وسط چند تغارِ پُر از آلو دارد
کیوی و کیله به فتراک ترازو دارد
این‌حقیر از نظرِ نسیه کجا رو دارد؟!!

روده‌هامان به دهان آمد و ما گشنه‌تریم

قیمت کلیه‌ی اجناس چه بالا زده است
مثلاً گوجه و گیلاس چه بالا زده است
قیمت سیتی و هم ناس چه بالا زده است
تب بیماری وسواس چه بالا زده است

کلّه‌ها در نوسان آمد و ما گشنه‌تریم

چیزی از فرش کم‌وکاست ندارد سفره
نان و دوغ و کره و ماست ندارد سفره
سبزی و چیپس که پیداست ندارد سفره
فی‌المثل هرچه دلت خواست ندارد سفره

قلب‌هامان به تکان آمد و ما گشنه‌تریم

دل ما رفته پی نان کمی روغنی است
دل ما رفته پی هرچه که آن خوردنی است
لیک ماندیم چه‌ها در سرِ اشرف غنی است
چشم ما بسته از این تیرگی و روشنی است

سود ما جمله زیان آمد و ما گشنه‌تریم

بند شد بسته ولی برق ضعیف است هنوز
سر کار همه با بشکه و قیف است هنوز
بدن مام وطن چرک و کثیف است هنوز
همچنان منتظر کیسه و لیف است هنوز

حرف وحدت به میان آمد و ما گشنه‌تریم

#اکرام_بسیم
هرات - افغانستان
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
گفتند که از لبان او غافل شو
ماه رمضان است کمی عاقل شو

می بوسم و از کسی ندارم ترسی
ای روزه اگر معترضی ،باطل شو

#سعیدمبشر
@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ای آنکه عنایتِ تو بی پایان است
حق را بشنو اگرچه از انسان است

سی روز چلوکباب مهمانم کن
مهمانیِ بی آب و غذا آسان است!!

#سید_محمد_حسینی

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
"چه روی و موی و بناگوش و خط و خال است این"
چه وضع ِ چانه و بینی و چشم و چال است این؟

دماغ نیست که این، بینی ِ پلنگ است این
زِ بس که سُرمه زدی، نرگس ِ غزال است این

پس از عمل، دو عدد هندوانه آوردی
ولی گُمان ِ من این بود پرتقال است این

دو قُلّه‌ی اِوِرِست‌است آنچه میبینم؟
زِ کیم کارداشیان هم بسی محال است این...

رفیق بنده تو را دید و گفت: دخترِ‌ توست؟
نگاش کردم و گفتم: نخیر! عیال است این

درخت ِ موی خودت را چُنان هرس کردی
که هر که دید تو را گفت: نونهال است این؟

غزل سرودم و گفتی که: شرح ِ حال ِ من است؟
نه "آیدای عزیزم" نه، "شرح ِ مال" است این

به اسم ِ کوچکِ "آیدا" تو را صدا کردم
اگر چه از نظر ِ شیخ ابتذال است این

به هر کسی که به موی تو گیر داد بگو:
مگر تو گیره‌ی مویی؟ مَگر وبال است این؟

"به رغم ِ مُدعیانی که منع ِ عشق کنند"
به این نتیجه رسید عقل ِ ما: حلال است این

#محمود_برزین

@barziiiiiin
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
السلام ای عبد صالح،یاابن لینچان السلام
السلام استاد شی فو،یا جکی چان السلام

السلام ای موش برگرهای لای نانِ تُست
سوسکهای روی توری باب دندان،السلام

چاههای نفت و گاز و آب شیرین،الوداع
دسته های بیل،قیطانهای تنبان السلام

وعده ی دیدارمان روز قیامت،خاک قشم
جانماز و تربت اعلای «ووهان»،السلام

دست حق همراهتان،لاوان کنارک خارگ کیش
مردمان «دالیان» و اهل «جینان» السلام

خاک حاصلخیز خوزستان و کارون الوداع
زیر سیگاری،ترقه،چوب قلیان السلام

وقت خلقت بین ما عقدِ اخوّت بسته اند
خواهرانِ مهربان از شهر «هاندان»،السلام

احترامِ گربه و سگ هایتان هم واجب است
مردم خونگرم شهرستانِ «شی آن» السلام

ذلِّ توجیهات دولت،خاک ایران شد حراج
برده های عصر استعمار «یوآن»،السلام

#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ماه من؛ سیزده بدر کردی
سوی باغ و چمن سفر کردی

چست و چالاک چون نسیم صبا
بر سرِ سبزه ها گذر کردی

دامن جامه را زدی بالا
خویش را سروِ کاشمر کردی

ساق سیمینِ خود نشان دادی
سخت ایجاد شور و شر کردی

از پیِ رقص چون بجنیدی
زیر عشّاق را زبَر کردی

گاه دولّا شدی و گاهی راست
گاهی اندام خود یه‌ور کردی

تا برآید ز عهدۀ خم و پیچ
کمر خویش را فنر کردی

نی! غلط گفته ام؛ فنر سگِ کیست؟
آنچه تو با قر کمر کردی

با چنین جامه، سیزده سهل‌ست
تو همه چیز را بدر کردی! 😍

زنده یاد #ابوتراب_جلی
توفیق
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ما بین امیدها و خوشبینی‌ها
یک عمر شدیم بنده ی چینی‌ها
فرداست که ما هم بشویم آواره
در کشور خود مثل فلسطینی ها

#فاطمه_تنبیه
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

کلید اصلی حل معما دست چینی هاست
همیشه یک کلید المثنی دست چینی هاست

به جای نافه از چین سبحه و سجاده آوردند
به می سجاده رنگین کن مصلی دست چینی هاست

چه قدر این روزها بوی کباب گربه می آید
نمیدانم کجای کشور ما دست چینی هاست

خبر ها حاکی از آنست اگر چه از تو پنهانست
که تا سی سال دیگر ریش بابا دست چینی هاست


دعای کارگر کی می تواند کار گر افتد
درین دنیا که نان کار فرما دست چینی هاست

من وتو بیخودی بر قبر کوروش سجده می کردیم
که هرچه دست کوروش بوده حالا دست چینی هاست

چه بیم از موج بحر او را که باشد شیخ کشتیبان
شب تاریک و بیم موج ودریا دست چینی هاست

خدا رحمت کند مرحوم مغفور مصدق را
که او حتی نمی دانست دنیا دست چینی هاست

مهم اینست ما از نعمت این سفره محرومیم
چه فرقی می کند دست شما یا دست چینی هاست

#مسلم_حسن_شاهی

@moslemhasanshahi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
عید یعنی بهارِ شیرینی
خوردنِ آنچه مُفت می بینی

گفتنِ جمله هایِ تکراری
دیدنِ چهره هایِ تزئینی

بوسه هایِ دروغ و مصلحتی
با لبانی جلوتر از بینی!

پُزِ عالیِ «لاکچری» بودن
البته با وسایلِ چینی

بی خیالِ گرسنه هایِ محل
گرچه دیگر نمانده مسکینی!...

با سهام عدالتِ دولت...
شده برچیده فقر، تضمینی

البته سالها ست دولتِ مان
ظاهراً در کمالِ خوش بینی...

بابت حلِّ مشکلِ مردم
هست دنبالِ مرغ آمینی

جایِ تأثیر بر سیاستِ مان
شد سیاسی مسائل دینی

اختلاس و فساد و فحشا هم
شده جزو امورِ بالینی

طنز بود از نخست این شعر و
تلخ شد بیت هایِ پائینی

درد وقتی رسیده تا ذوقت
میشود شعر طنز، آیینی

#محمدحسین_بهدانی

@tanzekolahfarangi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
دو قدم مانده به لبخند،جهان ریخت به هم
غم رسید از در و حالِ خوشمان ریخت به هم

خدعه کردند و به لالایی شان خوابیدیم
خوابمان،زیر فشار خفقان،ریخت به هم

خنده از پنجره خود را به خیابان انداخت
فقر آمد،پدر از غصه ی نان،ریخت به هم

هر کسی ساز خودش را زد و ماهی نو دید
هر که سازی زد و ماه رمضان ریخت به هم

آنچنان مسلک بیگانه پرستی مد شد
که دل از اصل بریدیم و«لِسان»ریخت به هم

بس که با چوبِ تنبّه همه را زد موسی
دوستی بین خداوند و شبان ریخت به هم

خانه از حمله ی چنگیز،نلرزید به خود
آنچنانی که از این بی خردان ریخت به هم


#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
در عصر برده داری کاری نمی توان کرد
جز صبر وبردباری کاری نمی توان کرد

با زخم های سطحی باید کنار آمد
با زخمهای کاری،کاری نمی توان کرد


از دوستان بی شرم آبی نمی شود گرم
از فرط بی بخاری کاری نمی توان کرد

برگشته ایم آرام فعلا به صدر اسلام
غیر از شتر سواری کاری نمی توان کرد

حتی اگر مصدق باشد رئیس جمهور
با نفت ده دلاری کاری نمی توان کرد

امن وشراب بی غش ،معشوق و جای خالی
در ساعت اداری کاری نمی توان کرد


گفتی نمی توان کرد گفتیم می توان کرد
حق با شماست آری کاری نمی توان کرد

#مسلم_حسنشاهی_راویز

@moslemhasanshahi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
در طی طریق حق نرفت از بیراه
از یاد خدا نیامد اصلا کوتاه

مرحوم پدر بزرگ ما می فرمود
هنگام شراب خوردنش بسم الله

#علی_برزگری
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ما اهل جهاد در پی عافیتیم
با حضرت حق رفیق با معرفتیم

فرموده که روزه بر مسافر ممنوع
ما هم که همه مسافر آخرتیم

#یالانچی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
تنها من و وضع آس و پاسم مانده
اقساطم و چکهای نپاسم مانده

از کلّ حقوقی که گرفتم سر برج
تنها کش دور اسکناسم مانده

#حسین_گلچین
@hosseingolchin
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#رباعیات_گوشتی
#طنزیمات_ادبی
یک روز در این سفره کبابی بوده ست
ماهیچه‌ی بی‌حد و حسابی بوده ست
هر لکه‌ی قرمز که در آن می بینی
از قیمه‌ی خوش رنگ و لعابی بوده ست



از جوجه‌کباب، یادمانی مانده ست
غضروفی و تکه استخوانی مانده ست
دیگی که به غاز کم محلی می‌کرد
در حسرت پخت ‌سنگدانی مانده ست


رفتیم دو پرس شام خوشگل بخوریم
استیک اگر نشد، شنیسل بخوریم
با نیم‌نگاهی به مِنوها دیدیم
شاید بشود فقط فلافل بخوریم


از گوشت چه خاطرات نابی داریم
با درد ندیدنش عذابی داریم
از آن همه سور و ساط امروز فقط
یک کله‌پیاز و تنگ آبی داریم

#مصطفی_مشایخی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

.
ماهِ رمضان، وقتِ نداری سخت است
دخلِ تومنی، خرجِ دلاری سخت است

ما از سرِ فقر روزه را می گیریم!
باور بکنید روزه خواری سخت است...

#مهدی_صادقی_مود
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

توصیه‌های فنّی

شمع‌های بدون پروانه،
روزه‌داران خوب و فرزانه

سحری را همیشه کم بخورید
جا بماند برای صبحانه 😜

#حسن_شاه_رجب
@shaah7

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ما وارث آرش و تهمتن هستیم
از جنس براده های آهن هستیم

دنیا همه صف بسته برای مریخ
ما صف زدگان مرغ و روغن هستیم !

#فرامرز_اکبری
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
نه تنها شکل چشمان تو رومے است
کـه ارقـام خلافت هـم نجومے است

دلـت مـصــداقـے از نـشـر اکاذیـب
تـنـت تـشـویش اذهان عمومے است

#سعید_بیابانکی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
اَی خِدا جان! فشار را کم کن
نرخ نان و خیار را کم کن

گفته آقای خانه: «بی پولم،
کم بخور زن! ناهار را کم کن»

چون بهار است، سکه گُل کرده
طول عمر بهار را کم کن

مُرده مسئول آن، خودت لطفا
ارج و قرب دلار را کم کن

این‌همه شغل! شاعری مثلا
قدری آمار کار را کم کن

یا به خرها خرد عنایت کن
یا مدیر حمار را کم کن

یا شعوری به او عطا کن یا
در دهانش، شعار را کم کن

گرچه پیر است، مثل سیریش‌است
چسبِش میز کار را کم کن

عاشق خدمت است، لکن تو
خادم جان نثار را کم کن

چون که سربار ماست، چاقالو
لااقل وزن بار را کم کن

یا طرف را خودت ببر به بهشت
از سر ما هوار را کم کن

یا که ما را بُکش، ولی قبلش
خرج دفن و مزار را کم کن

اَی خِدا داشتم چه می گفتم؟
قافیه بوده «آر را کم کن»؟

گند زد در تمرکزم، شرِّ
جاری لج درآر را کم کن

#فهیمه_انوری
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
بد بود از روز نخستین مال مردم
می داد بوی نفت و بنزین مال مردم
نصفش که می شد خرج عیش و نصف دیگر
خرج عطینای سلاطین مال مردم
کف گیر می شد هر چه نزدیک ته دیگ
می شد همان اندازه شیرین مال مردم
شد اندک اندک جزء باورهای دینی
حتی مقدس تر شد از دین مال مردم
بابام هرگز مال مردم را نمی خورد
می گفت دارد حکم توهین مال مردم
تا اینکه روزی صحبت "یارانه ها" شد
گفتند شد یک عمر تضمین مال مردم
"یارانه را پول امام عصر خواندند"
یعنی که شد از غیب تامین مال مردم
ما نیز مثل دیگران ناچار خوردیم
دیدیم بد هم نیست همچین مال مردم
هم طاقت و ظرفیت ما بیشتر شد
هم خون ما را کرد رنگین مال مردم
یا رب تو هم با طرح قانونی هدفمند
پنهان کن از چشم شیاطین مال مردم
یعنی که کاری کن خدایا تا دوباره
قسمت شود طبق موازین مال مردم
چون در حقیقت مالک هستی تو هستی
بالای تو مال تو پایین مال مردم
سیب و بهشت ارزانی حوا و آدم
زخم زبان و لعن و نفرین مال مردم
هر چیز با زیر و سکون از آن غیرو
با ضمه و تشدید و تنوین مال مردم
شیخ و اجنه مال از ما بهترانت
گوش دراز و ذکر یاسین مال مردم
اموال مردم مال لبنان و فلسطین
میدان لبنان و فلسطین مال مردم
جمهوری اسلامی ما مال آنها
جمهوری اسلامی چین مال مردم
چون بحث آب و خاک شد پس آب سنگین
مال شما و خواب سنگین مال مردم
پروردگارا روز از نو روزی از نو
این مال من، این مال تو، این مال مردم
#رحیم_رسولی
@khertenagh
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

رباعیات چینی
#طنزیمات_ادبی

از خاور دور، بی صدا وارد شد
سازنده مُهر و سنگ پا وارد شد
مرحوم بروس لی به کنایت فرمود
دیدی که دوباره اژدها! وارد شد


هم گندم ناب مُلکمان را بخورد
هم دسته ی بیل سازمان را بخورد
فرصت بدهی به اژدهای چینی
یکباره منار اصفهان را بخورد


از قول و قرار و شب نشینی گفتیم
از بی رگی ِ سیب زمینی گفتیم
از بس شکننده است قلب شعرا
امروز رباعیات چینی! گفتیم


تکلیف برادران دینی چه شود
فرجام جوان و پیر و نی نی چه شود
با بشکه ی سُس دلاری ِ نفت اُپک!
آینده اقتصاد چینی! چه شود؟


چل مرتبه دور مشتری! چرخیدن
خاک کف پای کرگدن لیسیدن
از شاخ گراز هندوانه چیدن
بتوان، نتوان وطن! به چین بخشیدن

#جواد_فرج_پور
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
من‌ِبَعد به ما سیب زمینی بدهید
دستور حماسه آفرینی بدهید

یک گربه از آن پلنگ باقی مانده
آن هم به برادران چینی بدهید!

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

از سال قدیم، حامل آهم من
رنجورِ هزار زخم جانکاهم من

ای سال جدید! ای که نامت گاو است
تو شاخ نزن شیر نمی خواهم من

#حسین_گلچین
@hosseingolchin
@tanz20 👈

Читать полностью…
Subscribe to a channel