tanz20 | Unsorted

Telegram-канал tanz20 - طنزیمات ادبی

4882

«لبخند اصل را فقط از ما بخواهید» ✍️«طنزیمات ادبی» کانال مرجع است به‌روز و به‌لحظه حتّی! کپی ممنوع⛔️، فوروارد آزاد✅❤️ تماس با ما: @shirdel_1358

Subscribe to a channel

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
یک سلام بلند و گرم و لطیف
به شما مردم بلاتکلیف

مردمان نشسته در ماشین
نگران گرانی بنزین

به شما مردمی که حیرانید
آخر قصّه را نمی‌دانید

به شمایی که از جنوب و شمال
می‌کنی دایم از حقیر سؤال

که: «فلانی، شما که آنجایی
به تمام امور دانایی،

نیمِ آغازِ سال اگر رد شد
وضعِ بنزین چگونه خواهد شد؟

واقعاً «سوخت» از کمرکشِ سال
کوپنی می‌شود - زبانم لال-؟

کوپنی بودنش اگر حتمی است
صحبت واردات و لایحه چیست؟

به تو گر خواهی افتخار کنیم
تو بفرما که ما چه کار کنیم؟

ما مگر نقشِ روی دیواریم
یا خدایی نکرده، بی‌کاریم؟

در پسِ پرده هرچه بود، بگو
کار داریم، تند و زود بگو... »

* * *
اطلاعات من ز وضعِ اخیر
هست در حدِّ اطّلاعِ وزیر

یعنی الان که خوب می‌نگرم
واقعاً بنده نیز بی‌خبرم!

#ابوالفضل_زرویی_نصرآباد

@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

درود و سپاس از لطف و فروتنی استاد عالی پیام و محبت ایشان به طنزیمات ادبی و دوستان طنزپرداز.🌹

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
استاد سخنوری و منبر خودتی
با نیچه و با هگل برابر خودتی

گفتی که بیا به نفع من رای بده
گفتم که برو عزیز من‌، خر خودتی

#احمدسلمانی

ما فرقِ سراب و آب را فهمیدیم
از لطفِ شما، جواب را فهمیدیم!

صدشکر نمُردیم و در این‌جبرستان
آزادیِ انتخاب را فهمیدیم...!!!

#سید_محمد_حسینی

لبهای شما غرقِ دعا و وِردند
دلهای شما حریص و دندان‌گِردند

برجسته‌ترین مُختلسانِ دنیا
در مکتبِ اختلاستان شاگردند!

#شروین_سلیمانی
@tanz20

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
بر حسب قوانین جزا آمده اند
در وقت عروسی عزا! آمده اند

از حال پریش مملکت بی خبرند
این هفت نفر که از فضا آمده اند!

#عزیزعلی_انصاری
@delshoorehy_khayami
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

نقیضه ای بر غزل خواجه شیراز:
#طنزیمات_ادبی
جهلت به اتفاق بلاهت جهان گرفت
«آری به اتفاق، جهان می‌توان گرفت»*

افشای راز مختلسان هر که خواست کرد
دست قضا علم شد و او را دهان گرفت

زین فتنه ی نهفته که در خرقه ی شماست
آشوب و آتش است که هفت آسمان گرفت

ای شیخ پاک دامن پرهیزکار پست
تدبیر ناتوان تو از ما توان گرفت

ده سال پیش در وسط کوچه ، تیر غیب
ناکس دقیق سینه ی گل را نشان گرفت

«بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند»
دردا که باغ خرم ما را خزان گرفت

بعد از هزار و سیصد و پنجاه و هفت سال
از ما چرا دوباره خدا امتحان گرفت...

مادر پس از تحمل سی سال انتظار...
مشتی پلاک و پارچه و استخوان گرفت

باید نگفت عیب بزرگان قوم را
تا موقع لزوم از ایشان امان گرفت

حافظ چگونه اینهمه شعر آفریده است
از من که این چکامه ی کوتاه ، جان گرفت

پ.ن:
«حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت» حافظ

#حمید_اسماعیلی
@shakib_shaky
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
صد شکر که شد نوبتِ غارتگرِ بعدی
تا پُر کند از خونِ شما ساغرِ بعدی

در خاورِ آن دزد نشد کُلّ وطن جا
یک دزدِ جدید آمده با خاور بعدی!

آن طایفه تا خِرخِره خوردند و گذشتند
بر سفره نشستند دو تا لشکر بعدی!

گیرم که بُریدی سَری از افعیِ دَه سر
باید چه کنیم ای رفقا با سرِ بعدی؟!!

کاری که اصولا به خران ربط ندارد
یک عده سپردند به دست خر بعدی!

با کشتیِ بی‌صاحب و سوراخ و شکسته
در خواب ببینیم مگر بندرِ بعدی

ابزارِ سماور شده تحریم، وگرنه
می‌شد بپرانیم به ناداورِ بعدی!

کاش این دله‌گان صاف بیفتند به چنگِ
چنگیزِ مُدرنیزه و اسکندرِ بعدی...!

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
کنار دست مردم نیست در بحران،سلبریتی
نبوده سفره اش یکروز هم بی نان،سلبریتی

همیشه زیر چترِ مرحمت های ملوکانه ست
لباسش مثل ما تر نیست از باران،سلبریتی

نباید دل به او خوش کرد،در این روزهای سخت
که از اول نبوده مرد این میدان،سلبریتی

همین که آبها از آسیاب افتاد،می بینیش
ندارد جرأت پرواز در طوفان،سلبریتی

چنان با غزه می نالد،که باور میکنی اصلا
ندارد نسبتی با مردم ایران،سلبریتی

به لطفِ دستبوسی ها،سر از سرها درآورده است
غلامِ حلقه در گوش است پیشِ خان،سلبریتی

اگرچه ژستِ آدمهای با فرهنگ را دارد
هنر را در حقیقت کرده یک دکّان،سلبریتی...

به شب پیغام من را گوشزد کن،صبح در راه است
به پایان می رسد یکروز این دوران،سلبریتی


#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
از کینه و بغض و خشم آکنده شدیم
بر مرکب انقلاب تازنده شدیم

فریاد زدیم:شاه مردم خوار است
شیخ آمد و ما ز شاه شرمنده شدیم

#دکتر_اسماعیل_خویی
1317_1400

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
پیچِ ریلِ قطار هم آمد
کودِ بذرِ خیار هم آمد

از سوی ائتلافِ آبزیان
ماهیِ خاویار هم آمد

دید اوضاعمان تصادفی است
"اوس علی صافکار هم آمد"

از سویِ صنفِ خواجگانِ قجر
"خواجه یِ تاجدار" هم آمد

گرچه نه "دال" داشت نه "میم" ولی
طفلکی "بوعذار" هم آمد

"کاغذ A3" نامزد شده بود
"کاغذ A4" هم آمد

بعد از عمری شکار کردنِ موش
گربه یِ توبه کار هم آمد

ساقیِ " گُل" فروشِ نبشِ ونک
با دو چشمِ خمار هم آمد

«زاغکی قالبِ پنیری دید»
گفت: به به نهار هم آمد

با دو تا لنگ و یک عدد کیسه
مردِ گرمابه دار هم آمد

پونه ای را که باد کاشته بود
درِ سوراخِ مار هم آمد

یک نفر "بی بخار" آمده بود
تازه بعدش بخار هم آمد

همه در صف کنارِ هم بودند
یک نفر از کنار هم آمد

صف، خیلی شلوغ شد این بار
به "عزیزان" فشار هم آمد

#علی_محتشمی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی

نبینم ای وطن ویرانی ات را
بنوشم تا همیشه رانی ات را
الهی در نجف روزی ببینم
برادرهای لاریجانی ات را

#فریدون_هاشمی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
خیام که‌ هی شراب حاضر میکرد
خوش بود ولی حفظِ شعائِر میکرد

امروز اگر وزیر نفتِ ما بود
با بُشکه‌ی نفت، باده صادر میکرد!

-------------------------------------

خیام که میلِ مستی و عربده داشت
با آن همه ریش، حالتی مِی‌زده داشت

امروز اگر وزیر مسکن می‌شد
هرخانه دوتا حوری و یک میکده داشت!

-----------------------------------------

خیام که با دَبّه‌ فقط مِی می‌خورد
گویند برای خوبرویان می‌مُرد

امروز اگر وزیرِ ارشاد او بود
با وَن همه را به سوی دیسکو می‌بُرد!

--------------------------------------

خیام که بی خیالِ رسوایی بود
دنبالِ مِی و حوری و زیبایی بود

امروز اگر وزیر کشور می‌شد
اوضاع وطن شبیهِ هاوایی بود!

------------------------------------

خیام رسید و ما مُعطّل بودیم
از بس که خرافاتی و تنبل بودیم

امروز اگر وزیر صنعت او بود
در صنعت عشق و حال، اول بودیم!

#شروین_سلیمانی

@ShervinSoleimani
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
"ما" تمام دردها را خوب درمان می‌کنیم
کارهای سخت را بالفور آسان می‌کنیم
دخل خود را تا به‌آخر خرج یاران‌می‌کنیم

این‌خبر را منتشر در سطح کیهان‌می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


سالها در عرصه ی "تولید میلی" تاختیم
ایده‌های تازه‌ای در ذهن خود پرداختیم
هرکه هرچی ساخت فوراً وانتش راساختیم

ما که با این کیفیت تولید نیسان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


نابسامانی جهان را در خودش بلعیده است
تار و پود اجنبی‌ها را ز هم پاشیده‌است
ریشه‌هایش منتها در خاک‌ما پوسیده‌است

عاقبت اوضاع دنیا را به سامان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


"رتبه ی بالای علمی" را مهیا کرده‌ایم
"باغ استعداد" را در خود شکوفا کرده‌ایم
ما "توافقنامه" را هر چند امضا کرده‌ایم

سطح این"فن‌آوری"را لیک پنهان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


"دست ‌های پشت پرده" ، "خائنین" نابکار
هی‌به ما می‌آورند ازهرطرف نوعی"فشار"
گاه با "تحریم" گاه افزایش "نرخ دلار"

"ارز" را عینِ زمانِ شاه "ارزان" می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


موضعِ ما در قبالِ این مسائل روشن است
هر کجا هر مشکلی دیدید کار "دشمن" است
با تمام مشکلات این خاک اما "ایمن" است

موضعِ خود را دراین‌طومار اعلان‌می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


هر که با ما در بیافتد "ضربه فنی"! می‌شود
"اعتراض" از جانب ما "کفر" معنی می‌شود
از لحاظ ما "نشد درکار" یعنی: "می‌شود"

ما ازین "گردن فرازی"ها فراوان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


"دشمنان" ما اصولاً اهل ایمان نیستند
پایبند هیچ قانونی -به قرآن- نیستند
این خدا نشناس‌ها اصلاً"مسلمان"نیستند

دشمنانِ خویش را از دم مسلمان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


گرچه می‌گوییم کلاً قادرِ اصلی خداست
بُرد با جان و دلی باشد که با زور آشناست
باید البته قوی باشیم، این "راز بقا" ست

"اقتدار" خویش را اینگونه عنوان می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم


"افتضاحی" هم اگر رخ داده در ادوار پیش
ما نداریم اشتباهی عمدتاً در کار خویش
زیر و رو خواهیم‌کرد از آستارا تا به کیش

"اشتباه" پیش را این دور جبران می‌کنیم
"پوز استکبار" را با خاک یکسان می‌کنیم..

#حمید_اسماعیلی

@shakib_shaky
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
دو قدم مانده به لبخند،جهان ریخت به هم
غم رسید از در و حالِ خوشمان ریخت به هم

خدعه کردند و به لالایی شان خوابیدیم
خوابمان،زیر فشار خفقان،ریخت به هم

خنده از پنجره خود را به خیابان انداخت
فقر آمد،پدر از غصه ی نان،ریخت به هم

هر کسی ساز خودش را زد و ماهی نو دید
هر که سازی زد و ماه رمضان ریخت به هم

آنچنان مسلک بیگانه پرستی مد شد
که دل از اصل بریدیم و«لِسان»ریخت به هم

بس که با چوبِ تنبّه همه را زد موسی
دوستی بین خداوند و شبان ریخت به هم

خانه از حمله ی چنگیز،نلرزید به خود
آنچنانی که از این بی خردان ریخت به هم


#مصطفی_علوی
@moalavi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
در عصر برده داری کاری نمی توان کرد
جز صبر وبردباری کاری نمی توان کرد

با زخم های سطحی باید کنار آمد
با زخمهای کاری،کاری نمی توان کرد


از دوستان بی شرم آبی نمی شود گرم
از فرط بی بخاری کاری نمی توان کرد

برگشته ایم آرام فعلا به صدر اسلام
غیر از شتر سواری کاری نمی توان کرد

حتی اگر مصدق باشد رئیس جمهور
با نفت ده دلاری کاری نمی توان کرد

امن وشراب بی غش ،معشوق و جای خالی
در ساعت اداری کاری نمی توان کرد


گفتی نمی توان کرد گفتیم می توان کرد
حق با شماست آری کاری نمی توان کرد

#مسلم_حسنشاهی_راویز

@moslemhasanshahi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
در طی طریق حق نرفت از بیراه
از یاد خدا نیامد اصلا کوتاه

مرحوم پدر بزرگ ما می فرمود
هنگام شراب خوردنش بسم الله

#علی_برزگری
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
تو سرتری و نیست بالاتر سری از تو
تو بهترینی و نباشد بهتری از تو

نه بر زبان یک مسلمان شکوه ای جاریست
نه یک گلایه بر زبان کافری از تو

هر چند چیز دیگری هستی ولی گاهی
در ذهن مردم هست چیز دیگری از تو

در مرگ می لولیم و خشنودیم و می ترسیم
جای تو بنشیند مبادا بدتری از تو

در عصر فقدان خدا و آدمیت ، ساخت
دنیای سرمایه عجب پیغمبری از تو

اخبار می گوید عذاب سخت نزدیک است
هر گوشه ی دنیاست بر پا محشری از تو

خیلی پدر از ما در آوردی ولی ...باشد
چیزی نمانده ، صبر کن ، یک مادری از تو

تعریف می کرد و به فرزندان خود می گفت
تو بهترینی و نباشد بهتری از تو

شاعر چه می گویی نمی بینی چه اوضاعیست
خوش کرده ا ی دل را که شاید دفتری از تو ...

#رحیم_رسولی
@khertenagh
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
طلب کنی تو مرا کاش یا امام رضا
به عاشقت بده پاداش یا امام رضا

فقط که نیستی از آنِ بچه مثبت‌ها
خود تو ضامن ما باش یا امام رضا

ببین که پاپتی‌ام (شرم می‌کنم) کفشم...
...گروست در کف کفاش یا امام رضا

برید تسمه دمپایی‌ام دم حَرَمت
خودت یکی برسان جاش، یا امام رضا

نه اینکه زائر تو در طمع بیفتد، نه!
که کفش نو بکند پاش، یا امام رضا

رضا شدم به دو دمپایی له و لنگه
که خورده جر، که شده ‌قاش یا امام رضا

پناه، سوی تو آرم در این‌ زمانهٔ جهل
من از جماعت کلّاش یا امام رضا

چقدر گفته‌ام از کفش و پام، شرمنده
مواظب دل ما باش یا امام رضا

کبوتر حرمت در هوای خورشید است
به رغم سایهٔ خفاش یا امام رضا

رسید زائر خسته، پناهگاهش باش
تو را صدا بزنم فاش! يا امام رضا...

#عبدالله_مقدمي
@moghaddamy
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

ای لوث‌ترین لوس عبای شکلاتی
ملموس‌ترین فاقد آن عضو حیاتی

ای داده به باد از سر ترس آن‌همه امّید
افتاده پی حقّ‌وحساب سنواتی

ای یک‌دِرم از بابت اصلاح نداده
مو ریخته با غرّش قاضی صلواتی

ای در تئوری رستم دستان و تهمتن
با هرچه جعلّق عملاً در تله‌پاتی

ای مرده به‌کرّات و شده زنده به‌تکرار
وی ساخته با زندگی تلخ نباتی

ای‌کاش سر راه دماوند ببینی
ملّت شده از دولتِ تو بنگی و قاتی

#حسن_شاه_رجب
@shah_ch
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ای فدای سبلت و ریش شما
گاو ما قربانی میش شما
جد ما وهمی ز تشویش شما
شاه ما هر جا رود کیش شما
فیش ما بازیچه ی فیش شما

خورده چوگان شما بر گوی ما
چشم هاتان رفته تا پستوی ما
پامنار کهنه و ریقوی ما
گیر کرده توی تجریش شما
فیش ما بازیچه ی فیش شما

خانه هاتان همچو فردوس برین
جای ما تنگ است بر روی زمین
کامتان دائم بود پر انگبین
سهم ما در این میان نیش شما
فیش ما بازیچه ی فیش شما

فارغ از خوب و بد و سود و زیان
رنج ها دادیم ما بر جسم و جان
هر چه گرد آورده بودیم این میان
می رود با ریسه ی جیش شما
فیش ما بازیچه ی فیش شما

گفت رندی اینچنین با خیل مست:
من نمی دانم ولیکن هر چه هست
گوئیا اندر صف روز الست
پشت ما خورده ست بر پیش شما
فیش ما بازیچه ی فیش شما

#ایمان_زارع
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

بخور بخور(شعر طنز)
#طنزیمات_ادبی
همان قدر خون جگر خورده باشد
هر آن کس که نان هنر خورده باشد
یقینا که او می شود طنزپرداز
اگر شاعری مغز خر خورده باشد
به آغل فقط می رود چشم بسته
همان خر اگر چوب تر خورده باشد
رود از طویله به آغوش قصاب
اگر بره ای ضربدر خورده باشد
همان قدر از بره ها فحش خورده است
هر اندازه انسان جگر خورده باشد
نیازش به قرص قمر اضطراری است
مریضی که قرص کمر خورده باشد!
بدانید حالش خراب است هرکس
به پست امیر قطر خورده باشد
بر او می زنند از قفا حد شرعی
اگر یک نفر «این قدر» خورده باشد
نمی دانم آیا که حکمش چگونه است
اکر یک نفر« آن قدر » خورده باشد..!
عزیزم بدان طنزپرداز باید
نمک خورده باشد شکر خورده باشد
حقوقش زیاد است قطعا هر آن کس
که نان حقوق بشر خورده باشد
در آینده خواننده ای می شود توپ
هر آن کس که مرغ سحر خورده باشد
رفیق تبردار بوده است بی شک
درختی که خیلی تبر خورده باشد
به دنبال اموال ملت نگردید
اگر یک نفر معتبر خورده باشد
مدیری نمونه است قطعا کسی که
ز هشتاد میلیون نفر خورده باشد....!

#سعید_بیابانکی

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ای خانه ات آباد خراباتت کـو
ای چشمه ی نور انشعاباتت کو

در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست
ای عشق ستاد انتخاباتت کو؟

#مهدی_جهاندار

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
ما عهد قدیم کار هم میکردیم
گاهی هوس نگار هم میکردیم

پیمانه و می نبود اما بعضا
دستی سرِ زلف یار هم میکردیم

تاریخ دروغ گفته فرزندم ماا
کار از سر اختیار هم میکردیم

ما گونه ی نادری از انسان بودیم
انگونه که قارقار هم میکردیم

مشهور به بی بخار بودن هستیم
اما به خدا بخار هم میکردیم

راضی به همان شرایط بد بودیم
ایظا هوس گذار هم میکردیم

تبلیغ نبوغ خویش با ریحانه
در کشور همجوار هم میکردیم

شیون که همیشه بود اما گاهی
ما شوخیِ خنده دار هم میکردیم

در قالب طنز غالبا شوخی با
معصومه ی ابتکار هم میکردیم

اینها به کنار انتقاداتی تند
به منشی بخشدار هم میکردیم

از هرچه که شیخ منعمان میفرمود
آن را دو هزار بار هم میکردیم

دریا و درخت و رود هم میخوردم
سر توی دهان غار هم میکردیم

در دوره ی ما به کل فراوانی بود
آنقدر که احتکار هم میکردیم

در فقر و فلاکت نداری بودیم
با این همه افتخار هم میکردیم

یک دسته به ما فشار می آوردند
ما کیف از این فشار هم میکردیم

در راه وطن اگر چه جان میدادیم
از خاک وطن فرار هم میکردیم

از ما همه کس فقط سواری میخواست
البته که ما سوار هم میکردیم

افتاد و شکست اگر تغاری میلِ
لیسیدنِ آن تغار هم میکردیم

فردا به معلمت بگو رحمت به
روح پدرت نثار هم میکردیم

#رسول_سنایی
@chizakiochizha
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
با کنترل فتنه و فحشا و گرانی
در کشور ما کم شده بیمار روانی

در ملت ما امر به معروف اثر کرد
خیلی بدشان آمده از چشم چرانی

وقتی که بهشت و عسل و حور مهیاست
دیگر چه نیازی ست به این لذت آنی؟

برگشتِ دو چیز از نظر بنده محال است:
پولی که چپاول شد و ایام جوانی!

خرج و تلفات و خطرِ خودروی ملی
بسیار شده بیشتر از جنگ جهانی

افسوس که این قافله در دست سه دزد است:
آقای فلانی و فلانی و فلانی!

هنگام بهار است، خدایا مددی کن
تا خانه ی ملت بشود خانه تکانی

از بس ادبیات بشر تابع زور است
حتی شده این قافیه هم زورچپانی!


#مسلم_حسنشاهی

@moslemhasanshahi
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
با این حساب معنی ملّت تمام شد
منّت گذاشتید که منّت تمام شد

جمهور ما فدای سرِ کدخدائیَت
مچکریم، بر همه حجّت تمام شد

یا حضرت امیر! به نام تو هر خلاف
کردیم و اعتبار خلافت تمام شد

مردم شدند رد صلاحیّت آنچنان
کز بوق ناله خیزد و طاقت تمام شد

پایین نرفت از خر خدمت کسی مگر
عمرش سوار بر خر خدمت تمام شد

#حسین_رضوی‌فرد

@hoseinrazavifard
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
مادرم با پدرم بد شده است
چون شنیده است که مرتد شده است

معصیت های کبیر پدرم
صد و هشتاد مجلد شده است

فحش دادن به جناب ابوی
منبع کسب درآمد شده است

هیچ کس چون که نشد ضامن او
پدرم عازم مشهد شده است

عمه می آمده مهمانی ما
وسط راه مردد شده است

علت این همه معضل این است:
که صلاحیت او رد شده است!

#سعید_بیابانکی

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
و زیرکان که زیاد است عقل اندکشان
به هرچه دست رساندند شد مبارکشان

نشسته قرقی اقبالشان به کتف و به کول
سوار باد بلند است بادبادک‌شان

به یک اشاره‌ی‌شان باد راه می‌افتد
درخت بار می‌آرد به محض چشمک‌شان

حساب‌شان نه همین احتساب معمولی‌ست
قریب ده من و اندی‌ست نیم چارکشان

برای آن‌که بفهمند موقعیت را
به جنبش است شب و روز جفت شاخک‌شان

چنان مراقب پیش و پس‌اند کز بالا
کلوخ نیز ببارد نمی‌گزد کک‌شان

چه چیزها که ندادند بهر علم مفید
چه پول‌ها که نکردند خرج مدرک‌شان

مرام شیره کشیدن ز خلق، مذهب‌شان
طریق پول فزودن به پول، مسلک‌شان

امین مال من‌اند و شریک کار شما
خزانه‌داری کل، وام‌دار قلک‌شان

چه داد و قال و چه نجوا، مکن! نمی‌شنوند!
زبان بگیر، خراب است سیم سمعک‌شان

دعا کنیم افق دیدشان نگردد تار
دعا کنیم نگیرد بخار، عینک‌شان

برای آن‌که قوی‌تر شوند بیش از پیش
دعای خیر ضعیفان نثار یک‌یکشان

#امید_مهدی‌نژاد

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
این چشم تو یا که موشک سجیل است؟!
اینها مژه یا کمان عزرائیل است؟!
قلب من ساده در مصاف چشمت
چون گنبد آهنین اسرائیل است

#ملیحه_رجائی
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
بهر احصای آخر رمضان
رفته بودم ستاد استهلال

تا ببینم که وضع فردا چیست
رمضان یا که اول شوال

می روم چون صواب هم دارد
هم تماشاست جان تو هم فال

می روم روی برج آزادی
برج میلاد بلکم ایران مال

عاقبت روی برجکی رفتیم
سر قلهک حوالی یخچال

هر چه ماندیم بلکه دیده شود
شانس یاری نکرد و هم اقبال

در پرانتز دونکته عرض کنم
نا سپاسی است روم بر دیفال

روزه داری در این هوای خفن
واقعا هم که سخت بود امسال

بس که شد استرس به من وارد
روی اعضای بنده زد تبخال

خشک بودم گلاب بر روتان
یا بلا نسبت شما: اسهال

ماه مهمانی خدا لکن
کافران مست و مومنان بیحال

خواب بودیم جمله از سرِ ضعف
غالبا" بالغدو والاصال

آنقدر سخت که به کلی رفت
از سر بنده خاطرات شمال!

حال ما شد گرفته تر حتی
از تماشاچیان استقلال

الغرض توی فکر بودم که
یک‌نفر داد زد: هلال! هلال!

بود نزدیک تا ز خوشحالی
بپرم روی قله‌ی توچال

گفتمش: کو کجاست ها؟ پس کو
ماهِ در آسمان کجاست؟ بنال

دیدم اما فتاده چشمش بر
چند بانوی سامتی مانتال

گوئیا ماه چهره ایشان
برده هوش از سرش زبانم لال!

سه عدد داف روزه باطل کن!
دشمن دین و دل، بگو: دجّال

هر سه سرپنجه و خفن چو پلنگ
سه پرستوی ناز خوش خط و خال

اخوی با دو چشم هیز خودش
می فرستاد سمتشان سیگنال

آن سه بانوی با حیا هم که
همه آماده تا شوند اغفال

من نکردم نگاهشان ابدا
یک نظر گرچه گفته اند حلال

حس تکلیف و نهی از منکر
سینه ام را نمود مالامال

گفتمش: چشم خویش کن درویش
بی حیا!آی مردک حمّال

ریش و پشم تو هست ده خروار
درسرت عقل نیست یک مثقال

پی ناموس مردمی تازه
نمی ارزد قیافه ات دو ریال

هیکل ات زشت و ناخراشیده
شکل یک آدم نئاندرتال

گفت: در کار من نیار ان قلت
می کنم من هدایتت فی الحال

دفع افسد به فاسد است این فعل
بعد آورد شصت استدلال:

هست یک زن مرا و با این سه
می شود دین این حقیر اکمال

گفتم: انگار غیر جذب نساء
هیچ ناموختی ز علم رجال

بگذرم گشت آخرش دعوا
یقه ام را گرفت مردِ شغال

بنده را پرت کرد از آن بالا
عینهو صحنه های تو سریال

بعد مرگم شنیدم این آقا
از ستاد خودش گرفته مدال

نام ما شد شهیدگمنام و
اسم او شد بسیجی فعال! ۱

الغرض ماجرای رویت ماه
برد ما را به زیر رادیکال

توی دنیای دون که بدجوری
حق این بنده ات شده پامال

در قیامت بگیر دست مرا
ای خداوند قادر متعال

۱. اشاره به بیتی از سعید حدادیان

#عباس_احمدی

@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
عينكم را اگر كه بر دارم
مار را شكل مور مي بينم

خرس ها را خروس مي خوانم
گرگ ها را سمور مي بينم

جانور هاي ريز موذي را
بي عبور و مرور مي بينم

محتواي صدا و سيما را
مي نشينم به زور مي بينم

بي عنايت به پوشش و ماشين
همه را با شعور مي بينم

چهره ها را بدون آرايش
مثل يك بافه نور مي بينم

بين دلدادگان شكافي نيست
همه را جفت و جور مي بينم

پرده ي پاره ي اتاقم را
نقره آويز و تور مي بينم

بر سر سفره برگ كاهو را
مثل ماهي كپور مي بينم

توي بشقاب خود كدو را هم
مثل ران طيور مي بينم

چون شده چشم بنده آستيگمات
بربري را قطور مي بينم

چاي تلخ درون فنجان را
مي به جام بلور مي بينم

صورت همسر عزيزم را
از غم و غصه دور مي بينم

اين يكي را خودش نمي داند
همه را شكل حور مي بينم

خانه ام را بدون اين عينك
پر نشاط و سرور مي بينم

زندگي خوشگل ست تا او را
با دو تا چشم كور مي بينم

#احمدآوازه

@ahmadavazeh
@tanz20 👈

Читать полностью…

طنزیمات ادبی

#طنزیمات_ادبی
گرچه گاهی میکند دنیا عبور از کارگر
چرخ این دنیا نمی‌چرخد به دور از کارگر

تا بچسبد نان اربابان و صاحب منصبان
داغ بوده توی هر عصری تنور از کارگر

میخورند و‌میبرند اما نمی‌بیند کسی..
وقت زحمت قدرِ یک ارزن قصور از کارگر

هر زمانی گوشه ای از این جهان آباد شد
کیف و حالش مال بعضی بود و زور از کارگر

از همان دوران آغاز تمدن تا به حال...
حق خوری کردند مشتی بی شعور از کارگر

این جهان مدیون زخم و پینه های دست اوست
تا همیشه چشم بد بادا به دور از کارگر

#رسول_سنایی
@chizakiochizha
@tanz20 👈

Читать полностью…
Subscribe to a channel