tanzym_ir | Unsorted

Telegram-канал tanzym_ir - طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

3408

🔴از طنزیم باد مسئولین تا مسائل اجتماعی، سیاسی، تاریخی و...زیر قیمت بازار!😎 در تلگرام، سروش، بله و ایتا: @Tanzym_ir راه راه: instagram.com/rahrahtanz نطنز: instagram.com/natanz_ir ✔️روابط عمومی و ارسال طنز: @Tanzym_admin 📍تبلیغات: @tanzymtabligh

Subscribe to a channel

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

«معلمی یعنی روشنایی بخشیدن به تاریکی ذهن»

🔺محدثه رضائیان🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـ‌خاطرات‌ـزیارت

💠اولین بار که توفیق شد برم پابوس امام رضا.
اردوی دانشجویی بود، یکی از سال بالایی‌هامون که فهمید من اولین بارمه میرم زیارت از قبل از ورود به حرم تا لحظه‌ی آخر که خارج شدیم همش دستمو گرفته بود می‌گفت منم دعا کن، منم می‌گفتم به دستی نمی‌تونم دعا کنم دستمو ول کن دعا کنم.
می‌گفت تو یه دستی هم دعا کنی، مستجابه.
شنیده بودم هرکس بار اول بره حرم هرچی بخواد امام رضا میده، ولی من حاجتای خودم هیچ کدوم برآورده نشدن، بعداً فهمیدم اون دوستم در عرض سه ماه، از قرعه کشی یه ۲۰۶ برنده شد رفت سرکار خوب، با یه دختر خیلی پولدار ازدواج کرد و پدرزنش یه خونه تو تهران بهش داد یه ویلا تو شمال! از پایان‌نامه‌اش هم دفاع کرد و ۲۰ گرفت حتی دندوناش رو هم درست کرد! فقط مونده بود، رییس‌جمهور بشه!
اما امام‌رضاجان فک کنم حاجتا قاطی شدن من اینارو برای خودم می‌خواستم!
الان چند وقته دربدر دنبال یه زائر اولیم دستشو بگیرم، اونم یه دستی برام دعا کنه.


🔺عباس داوری🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـ‌خاطرات‌ـزیارت


💠 در یکی از شیفت‌های حرم، به سِمت مهم و اثرگذاری که در خوش طعم شدن غذای حضرتی سهم به سزایی داشت، نائل آمدم.
یعنی مسئول پر کردن نمک‌دان‌های مهمانسرای حضرت.
هفته‌های قبل دیده بودم، به خاطر سهولت کار، کیسه‌های نمک را در بطری‌های آب معدنی خالی می‌کردند تا راحت‌تر نمک‌پاش‌ها پر شود.
وقتی تمام نمک‌دان‌ها پر شد، با خوش نمکی به مسئول بخش گفتم تموم شد برم؟
یک نمکدان از دستم گرفت و پاشید روی بشقاب سوپش، همین‌طور که هم‌می‌زد سوپ کف کرد.
خداروشکر زود متوجه شدیم و نمک‌دان‌ها را عوض کردیم، وگرنه زائران به جای نمک تبرکی روی غذا پودر ظرفشویی تبرکی میل می‌کردند.
#خادم‌الرضا


🔺 مریم عرفان‌پور🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

🔺طوبی عظیمی‌نژاد🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـ‌خاطرات‌ـزیارت


💠 چندسال پیش یه مادربزرگ داشتیم تو فامیل، بهش خانوم‌جون می‌گفتیم. بردیمش مشهد، وقتی رسیدیم قدس، آب خواست. با هم رفتیم آب خورد. براش خیلی جالب بود که آب آبخوری خودبخود می‌اومد. گفت:« بیبینیند اینا همه‌ش معجزی امام رضاس‌. الله‌اکبر.قربونش برم‌من»
بعد هم تا سالها برای همه از معجزی امام رضا(ع) تعریف می‌کرد.


🔺فرزانه فولادی🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـ‌خاطرات‌ـزیارت


💠 حرم که می‌ریم مثل همه‌ی زائرا، ورودی می‌ایستیم برای اذن دخول.
دخترم از بچگی اذن دخول نمی‌خوند هنوزم نمی‌خونه.
خیلی راحت می‌گه آقا با اجازه‌تون و سرش رو می‌اندازه پایین میره.
نظرشم اینه که ما با حضرت این حرفا رو نداریم.🤦‍♂


🔺طاهره ابراهیم‌نژاد🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

تولد آقا جانمون که از
پنجره فولادش برات کربلا
از صحن اسمال طلاش، آب خنک گوارا
ازضریحش حاجت دلها
از غذای حضرتیش حظ والا
ازنمک نذریش دوای دردها
ازصحن قدسش ندای القدس لنا
از چایخانه‌ش، چای فردِ اعلا
ازصحن جامعش، قبه خضرا
از گنبد طلاش پرواز تا صدره‌المنتهی
نصیب دلهای شکسته می‌شه
مبارک. 👏👏👏

🔺 فاطمه السادات مدنی 🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـ‌خاطرات‌ـزیارت


💠 یه بار توی رواقی که نزدیک ضریحه با دوستم نشسته بودیم و عمیقا داشتیم بابت شرایط سختی که توش گیر افتاده بودیم گریه می‌کردیم، فضای حرم خیلی معنوی بود. یه همهمه‌ی ریز که همیشه هست هم بود و انگار حال و هوا رو قشنگ‌تر می‌کرد ولی کسی بلند حرف نمی‌زد‌.
خلاصه خیره شده بودیم به ضریح که یهو خانوم جلوی ما که یه پیرزن با موهای حنا گذاشته و دندونای یکی در میون بود، روش رو برگردوند و دقیقا ۱۰ سانتی صورت ما داد کشید: «شربانوووو بَگووووووووم!»
من و دوستم از خنده ترکیدیم و کلا یادمون رفت توی چه فضای معنوی داشتیم چه دعایی می‌کردیم.
هنوز که هنوزه بعد ۷ سال اگه دوستم حواسش نباشه داد می‌زنم شربانو بَگووووووم!
این فیلمه خیلی شبیه صحنه‌ایه که ما دیدیم😅

🔺عارفه زراعتی🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـخاطرات‌ـ‌زیارت

سلام 🪴

💠 تابستون پارسال خانواده‌ی پنج نفره‌ی ما با جیب خالی رفتیم زیارت امام رضا(ع).
گفتیم توکل بر خدا پول رو امام رضا جور می‌کنه. فقط یک میلیون و نیم داشتیم.
دو روز بود که مشهد بودیم و فقط ۷۰۰ تومان برامون باقی مونده بود یعنی فقط پول بنزین برگشت رو داشتیم که پیامک های واریزی شروع شد.😅
طلبکاری هامون، وام های درخواستی و اضافه کاری ها و ... همه باهم پشت سر هم اومدن و *پنجاه میلیون* به حسابمون واریز شد و خلاصه اینجوری امام رضا هوامون رو داشت.
اینم از یک خاطره ی شیرین و بانمک از سفر مشهد ما.

🔺سیده فاطمه حسینی🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

امام‌رضاییا دستاشون بالا🖐️

❤️همه‌مون از بچگی
امام رضایی بودیم،
هرچی‌ هم داریم از برکت و لطف و مهربونی آقاست.

پس امشب آخر عشق عاشقاست.

یا امام رضا‌ سلام…

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️


🎂ولادت آقا مبارکتون باشه👏👏👏

💥💥💥💥💥💥


🔺طنزیم🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

صرفه با کدوم؟

🔺ثمین سلیمانی نژاد🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـ‌خاطرات‌ـ‌زیارت


💠‌ یه بار داشتم وارد حرم می‌شدم خانمی که تفتیش می‌کرد دستاشو باز کرد که تفتیشم کنه، فکر کردم می‌خواد بغلم کنه منم دستامو باز کردم رفتم سمتش که بغلش کنم اون بنده خدا از ترسش جیغ زد فکر کرد انتحاریه،
دقیقاً هم‌زمان بود با اومدن داعش به ایران تو حرم امام خمینی،
خلاصه کلی خادم ریختن سرم.
بعد به بنده خدا گفتم: « والا من فکر کردم شما می‌خوای بغلم کنی من اومدم سمتت...»
خلاصه با عذرخواهی حل شد رفت.


🔺مرضیه قاسمعلی🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـخاطرات‌ـ‌زیارت


💠 تو کنکور عربی رو ۸٠ زده بودم و ادعام می‌شد. سر صف نونوایی به عربی باهاش حرف زدم. شیعه بود؛ از عربستان. دیدم فقط یه «ما اَدری» رو متوجه می‌شم. بعد گفتم:
can you speak english?
که معلوم شد طرف تافل داره و حسابی از خجالت انگلیسی معلوم‌الحال من دراومد.
آخر سر این شد که گفت: «می‌شه چند تا از نونات بدی به ما؟!»
من هم مسئول اردوی زیارتی مشهد بودم با هشتاد سرعائله و بیست سی تا نون.هیچی‌ دیگه شرمنده شدیم! 😕😅


🔺حیدر جهان‌کهن🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـ‌خاطرات‌ـزیارت


💠 همین‌طور که قدم می‌زدم و سعی می‌کردم تند تند، اسم همه رو به زبون بیارم تا در ثواب کارم شریک بشن،
یه خانمی جلوم رو گرفت و گفت: «می‌شه ۵ تا رفت و برگشت بزنی به حساب پسر فوت شده‌ی من؟»
منم گفتم: «حاج‌خانم همه‌ش مال شما!»
بااینحال آخرش مجبور شدم، سه ساعت دیگه پشت ویلچر، زائر جا به جا کنم، تا دچار ویل للمطففین نشم.

#خادم‌الرضا
🔺مریم عرفان‌پور🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

رفتم مسجد نماز جماعت بخونم آخرای رکوعِ حاج‌آقا بود، برای این که به نماز برسم مهرم رو زمین نذاشتم. موقع تکبیره‌الاحرام، تا دستم رو آوردم بالا مهر از دستم افتاد پشت سرم!
خدا رو شکر تو سر کسی نخورد وگرنه یه دیه هم باید می‌دادم!

🔸مرضیه قاسمعلی🔸
مزاح‌الدین | https://eitaa.com/mezahoddin

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـ‌خاطرات‌ـ‌زیارت

💠 آخ یادش بخیر
کلاس اول بودم سال ۸۸ بود، یهویی پدر تصمیم گرفتن بریم مشهد و بلیط هواپیما گرفتن وسط زمستون.
من برای اولین بار سفر هوایی رو تجربه کردم و از سرعت سفر در عجب بودم کلا فرتی رسیدیم...
از اونجایی که خیلی با برنامه رفته‌ بودیم، هیچ هتلی مارو گردن نگرفت توی اون برف و سرما.
ماهم حیرون و سیرون آواره هتل و مسافرخونه...
تا اینکه توی یه مسافرخونه کوچولو من روی کیف سامسونت بابام خوابم برد و یه مرد ترک بامرامی که با دوستاش اومده بود دلش سوخت برام و بخاطر ما، با دوستاش اون شب برفی و سرد توی حرم موندن، تا اجازه بدن من و مادرم توی اتاقشون استراحت کنیم.
فردا صبحشم که من خیلی چیتان پیتان کرده بودم برم حرم، همین که پامو از مسافرخونه گذاشتم زمین، تری سُر خوردم و با صورت اومدم روی یخ‌برفای گلی شده.

+کلا خیلی سفر خاطره انگیزی بود، امام رضا خیلی مارو طلبیده بود😂


🔺️زهرا دره زرشکی🔺️
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش_خاطرات_زیارت


💠 یه بار عازم مشهد بودم با قطار،
کیف پول و مدارکم رو در ماشین همسرم جا گذاشتم.
رسیدم راه آهن دیدم پول و کارت ملی و کارت بانکی ندارم!
گفتم وقتی امام رضا علیه السلام طلبیده باشه، هیچی نیاز نیست.
موبایل بانک هم رو گوشی هست دیگه!
عکس بلیط و کارت ملی رو تو گوشی داشتم . با بسم الله از گیت رد شدم .
ساعت ۱۲ شب، حدود یکساعت بعد از حرکت قطار، رئیس قطار برای چک کردن بلیط آمد، گفتن بلیط و اصل کارت ملی باید باشه.
منم متوسل شدم به آقا گفتم خودت می‌دونی ...
خانمی که تو کوپه ما خواب بود ، با صدای رئیس قطار ، به حالت عصبانی و طلبکار یهو بیدار شد، گفت نصفه شب چی از جون ما می‌خواین، حتما بلیط و کارت ملی داشتیم که رسیدیم سرجامون تو کوپه خوابیدیم!
طفلک رئیس قطار هم ترسید، بدون چک کردن بلیط من درو بست و رفت.


🔺️شبنم حداد🔺️
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

مناجات رضویه


☀️یا امام رضا، می‌شه چندتا از حاجت‌هامو همین دنیا بدین همه رو نذارین برای آخرت؟

☀️یا امام رضا، می‌شه هر دفعه که اومدم زیارت، غذای حضرتی بدین سهمیه بندی نکنین؟

☀️یا امام رضا می‌شه گزینه بومی بودن رو از شرط خادمی بردارین تا منم نوکرتون بشم؟

☀️یا امام رضا می‌شه یه بار همینجوری رایگان زنگ بزنین بیام مشهد از اون ورم کربلا؟

☀️ یا امام رضا می‌شه امسال دست به هر چی می‌زنم طلا بشه؟

☀️ یا امام رضا می‌شه یه بار اشتباهی همه درهای رو به ضریحتون بسته بشه من بمونم و شما؟

☀️ یا امام رضا می‌شه این دفعه یه جور بطلبین که سریع بیام حرمتون، مثلاً با طیاره؟

☀️یا امام رضا حالا که چایی می‌دین میشه کروسان هم بدین؟


🔺فاطمه السادات مدنی🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـ‌خاطرات‌ـزیارت


💠 تازه داشتم بیست‌ساله می‌شدم و هوای تشکیل خانواده داشتم. به هر دری زده بودم ولی نتیجه‌ای نگرفته بودم. از خانواده گرفته تا دوستان نزدیک و اساتید محل تحصیل و خلاصه هر جایی که فکر می‌کردم را برای پیدا کردن گزینه مناسب برای ازدواج بسیج کرده بودم. اما حتی نوبت به خواستگاری هم نمی‌رسید و تا سنم را متوجه می‌شدند، از اینکه من را بپذیرند خودداری می‌کردند.
قصد کردم در سفری که به مشهد دارم، توصیه‌‌ای که برای این کار شده است را عملی کنم: نماز جعفر طیار صبح جمعه.
وضو گرفتم و مهرم را روی یکی از گل‌های قالی توی صحن تنظیم کردم. آفتاب بی‌امان روی سرم شراره‌های گرمایش را می‌ریخت و داشتم شرشر عرق می‌ریختم. بعد از هر رکن که اذکار نماز را می‌خواندم توی دلم امیدوار بودم که این‌بار جواب بگیرم. حسابی توی حال خودم بودم و هیچ چیز متوجه نمی‌شدم.
هر طور شده به هر زوری که بود نماز را به سرانجام رساندم‌. سلام رکعت چهارم را که دادم و نفس راحتی کشیدم، پیرمردی ساده جلویم ایستاد و گفت:«این مهره رو می‌خوای؟» و به مهرم اشاره کرد. از آنجایی که به خودم نمی‌دیدم حالا حالاها نماز دیگری بخوانم، گفتم:«نه دیگه لازم نیست.»
پیرمرد چند قدمی عقب رفت و «الله اکبر»ی گفت و مشغول خواندن نماز شد. تعجب کردم، به جای رو به قبله ایستادن، رو به من ایستاده بود. دوروبرم را نگاه کردم، آب دهنم را قورت دادم و برگشتم و رو به قبله نشستم و گفتم:«خدایا خودت قبول کن. حالش رو ندارم باز رو به قبله بخونم.»
سفر بعد را با همسرم در ایام کرونا مهمان امام رضا(ع) بودیم، نماز پشت به قبله‌ام کار داده بود. همسرم می‌گفت تو صف را دور زدی و از پشت حمله کردی وگرنه معلوم نبود نمازت جواب بدهد.


🔺محمدحسین صادقی🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

🔺طوبی عظیمی‌نژاد🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـ‌خاطرات‌ـزیارت


💠 چندوقت پیش تو یه جمعی صحبت از مکان دقیق قبر مطهر امام رضا (ع) بود، گفتن قبر مطهر دقیقا زیر گنبد نیست. منم بعنوان شنونده هی مرور کردم تو ذهنم و برام قابل تصور نبود که تا حالا ضریح رو زیر گنبد نمی‌دیدم.
دفعه بعدش که رفتم حرم به نیت سنجش صحت و سقم این موضوع صف رو شکافتم و رفتم جلو. و تمام مدتی که نزدیک ضریح بودم با دو انگشت شصت و اشاره، کولیس‌بازی در آوردم ببینم زیر گنبد هست یانه.


🔺زهرا آراسته‌نیا🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، آقا امام رضا(ع) مبارک باد 🌷

بر سفره ی تو چشیدم آسودن را
شیرینی راه عرش، پیمودن را

تو آمدی و به لطف عشقت دارم
من شیعه ی اثنی‌عشری بودن را
#امام_الرئوف(ع)

🔸زهرا آراسته‌نیا🔸
مزاح‌الدین | https://eitaa.com/mezahoddin

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش‌ـخاطرات‌ـ‌زیارت


💠 یه بار به مناسبت تولد یکی از چهارده معصوم تمام ورودی‌های حرم امام رضا(ع)، با دونات از زائرین پذیرایی می‌کردن.
من و دوستم اون روز تا جایی که توان داشتیم از ورودی‌های مختلف(چون خجالت می‌کشیدیم ما رو‌ بشناسن) وارد شدیم و دونات گرفتیم و خوردیم.
نه تنها عذاب وجدان نداشتیم چون مال اماممون بود، بلکه آخرش رفتیم به یکی از خادم‌ها گفتیم یه شکلات به ما تبرکی بدید!

🔺مریم محمودی🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

#پویش_خاطرات_زیارات


💠 واقعا مشهد جای خوبیه هم گریه داره هم خنده.

یه بار قسمت شد رفتیم مشهد با همسرم بعد یه کت داشت وقتی می‌پوشید شبیه کت خادمای حرم بود اصلا تو حرم هم مردم فکرمی‌کردند خادمه.
یه روز صبح موقع جارو زدن صحن یکی از خود خادمای امام رضا فکر کرده بود اینم خادمه جارو داده بود دستش.
بعد وسط ماجرا من رفتم پیداش کردم و قضیه لو رفت ولی یه جاروی حسابی کشیده بود.
قیافه منم که از خنده نمی‌تونستم وسط صدای رضا رضا جان خادما چه کنم. اونا که فکر کرده بودند من خُلم که وسط گریه همه می‌خندیدم.
جالبه که همسرم داشت. ولی بعد جامون عوض شد و من به گریه افتادم و اون خندش گرفته بود. خلاصه می‌گم حال و هوایی بود قاطی پاتی.


🔺️ناشناس🔺️
طنزیم مخاطبان| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

منتظر خاطرات شماییم😄

💠 یه بار . . .

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

می‌گن پاکستان برای جلوگیری از حمله با موز، داره یه لشکر گاوسوار می‌فرسته،
اسمشم گذاشته لشکر مگاویزه.

🔺علیرضا حیدرزاده جزی🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

پاکستان در اعتراض به هندوستان، نام "هندوانه" را به "پاکستانوانه" تغییر داد.

🔺جواد قره محمدی🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

ترامپ: برهه حساسی برای ایران است. مهم‌ترین دوران در تاریخ ایران است. آن‌ها تاریخ طولانی دارند. امیدوارم آن‌ها کار درست را انجام دهند. آن‌ها سلاح هسته‌ای نخواهند داشت.

ما به وسعت تاریخمون برهه حساس کنونی داشتیم ما رو از چی می‌ترسونی مردک؟

🔺فاطمه السادات مدنی🔺
طنزیم| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

تصورم از موشکای پاکستان، وقتی
می‌رسن بالاسر هندوستان.

🔺متین بهری🔺
طنزیم‌مخاطبان| @tanzym_ir

Читать полностью…

طنزیم | طنز سیاسی و اجتماعی

🔍 کشیده‌‌های این پست از نمای نزدیک

🎨 کشیده
🖼️ @keshideh_tv2

Читать полностью…
Subscribe to a channel