tarikhe_mashruteye_iran | Unsorted

Telegram-канал tarikhe_mashruteye_iran - تاریخ مشروطه ایران

2536

پاکدینی @Pakdini کتابخانه پاکدینی @Kasravi_Ahmad اینستاگرام instagram.com/tarikhe.mashrute کتاب سودمند @KetabSudmand بوست https://t.me/boost/pakdini پیام بما @PakdiniHambastegibot farhixt@gmail.com آغاز کانال t.me/tarikhe_mashruteye_iran/1

Subscribe to a channel

تاریخ مشروطه ایران

🔶 «تاریخ مشروطه‌ی ایران»

🔹 جلد 1 ، بخش 1 ، گفتار چهارم : چه کشاکشهایی با محمد‌علی‌میرزا برخاست؟..

🖌 احمد کسروی

🔸 8ـ گردن گزاردن محمد‌علی‌میرزا بدرخواستها


روز یکشنبه باز بامداد مجلس برپا گردید. باز نشست نهانی می‌بود. ولی چون تهرانیان در حیاط و آن پیرامونها انبوه شده بودند و سخت بیتابی می‌نمودند ، پروای نهانی بودن نشست را نکرده بدرون رفتند ، و با نمایندگان در شور و سَهِش همبازی[=شرکت] نمودند. چه مجلسیان و چه دیگران پاسخ دربار را می‌بیوسیدند و پیاپی فرستاده بنزد مشیر‌الدوله فرستاده می‌پرسیدند. هنگام نیمروز چون دو سید و دیگران می‌خواستند بخانه‌ی خود روند مجلسیان نگزاردند و خواهش کردند که در مجلس بمانند ، و از اینجا پیداست که بیم نیز می‌داشتند.

پس از نیمروز حاجی مخبر‌السلطنه آمد و نوشته از مشیر‌الدوله آورد که او را برای گفتگو با مجلسیان نماینده گردانیده بود. بسخن آغاز کردند. نماینده‌ی دولت ، مشروطه را نمی‌پذیرفت و می‌گفت : «این کلمه غلط است» ، و درمیان سخن می‌فهمانید که این را نخواهید و هر چیز دیگری می‌خواهید بخواهید. مجلسیان پاسخهای سختی دادند.

رفت که دوباره پاسخ بیاورد و هنگام شام می‌بود که آمد و چنین پیام آورد : «شاه می‌فرماید با همه‌ی محذوراتِ عزل مسیو نوز و پریم ، آنها را معزول کردیم. لفظ مشروطه را هم «مشروعه» می‌کنیم. ما دولت اسلام هستیم و سلطنت مشروعه باشد». مجلسیان باز برآشفتند و بهیاهوی سختی برخاستند و آشکاره پاسخ دادند که جز از «مشروطه» نام دیگری نخواهیم پذیرفت.

در تبریز امروز همچنان بازارها بسته و مردم در تلگرافخانه و آن پیرامونها می‌بودند ، و باز شور و خروش می‌رفت. امروز دفترهای مالیه را مهر و موم کردند و تذکره‌خانه را از کار بازداشتند و انبار ذخیره را بدست گرفتند. امروز نظام‌الملک والی بتلگرافخانه آمد و پیداست که از روی ترس می‌بود. شاگردان دبستان نیز آمدند و رفتند.

هنگام پسین چون از تهران جز تلگرافهای نومیدی‌آمیز نمی‌رسید یک دسته بیتابی بیشتر نمودند. شادروان شیخ سلیم روی پنجره ایستاد با سخنانی بآرام گردانیدن آنان کوشید و چنین گفت : «انشاء‌الله تا فردا جواب می‌رسد. اگر خدا نکرده مقصودمان حاصل نشود خواهیم گفت کلمه[ای] را که می‌دانیم».

پنج ساعت از شب دوشنبه می‌گذشت که از تهران تلگراف نمایندگان درباره‌ی برداشته شدن نوز و پریم رسید و مردم اندک آرام گردیده و پراکنده شدند.

روز دوشنبه بیست‌و‌یکم بهمن (27 ذی‌الحجه) باز از بامداد مجلس برپا گردید. باز حاجی مخبر‌السلطنه آمد و این بار چنین عنوان کرد : «دیروز مأمور بگفتن بودم امروز مأمور بشنیدن هستم. ولی مِن ‌باب خیرخواهی عرض می‌کنم که مشروطه بودن دولت ایران صلاح نیست. جهت اینکه در دولت مشروطه آزادی همه چیز هست در این صورت آزادی ادیان هم لابد باید بشود. آنهایی که درمیان ما عددشان کم نیست ما آنها را نمی‌شناسیم آن وقت دستاویز می‌کنند که ما را آزادی باید و در هیچ مواقع مانع نباید شد و ضرر این بر اسلام است».

این سخنان را باو سپرده بودند که بیاید و بگوید و باشد که از این راه دوتیرگی بمیان مجلسیان افتد. ولی چه دو سید و علما و چه دیگران همگی ناخشنودی نمودند و در درخواستهای خود پافشاری نشان دادند. حاجی ‌مخبر‌السلطنه باز رفت که پاسخ بیاورد.

امروز هم تهرانیان در بهارستان انبوه می‌بودند و شور و خروش نشان می‌دادند. از آنسوی در تبریز امروز خشم مردم بیشتر گردیده و گفتگو از آن می‌رفت که قورخانه را بدست گیرند و تفنگها را بیرون آورده بمجاهدان بخشند. واعظان باز بآرام گردانیدن مردم کوشیدند. شاگردان دبستانها آمده و چون در حیاط جا باز نبود بروی پشت بام رده کشیده و سرود می‌خواندند :

آه ای آزادگان از دست استبداد داد خانمان شش‌هزاران ساله را بر باد داد
یک نفر کز مادرش هنگام زاد آزاد زاد بهر چه خود را بدست جور استبداد داد
هر دم از هر گوشه‌ای می‌آید این فریاد یاد آه ای آزادگان از دست استبداد داد
خانمان شش‌هزاران ساله را بر باد داد


هنگام پسین از نمایندگان تلگراف آمد که بدلداری کوشیده و چنین نوشته بودند : همه‌ی مردم ایران با شما هم‌آوازند. از بامداد در مجلس بودیم «انشاء‌الله تا دو ساعت از شب رفته نتیجه‌ی عمل معلوم می‌شود. به هر قسم است شورش اهالی را ساکت کنید».

بدینسان روز می‌گذشت. آنان در دارالشورا و اینان در تلگرافخانه چشم براه پاسخ دربار می‌دوختند. در این میان کسانی از نیکخواهان بمیانجیگری می‌کوشیدند. یکی از آنان عضد‌الملک سرِ ایل قاجار می‌بود که همراه حاجی مخبر‌السلطنه بدربار می‌رفت و بجلوگیری از محمد‌علی‌میرزا می‌کوشید.


👇

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

🔶 «تاریخ مشروطه‌ی ایران»

🔹 جلد 1 ، بخش 1 ، گفتار چهارم : چه کشاکشهایی با محمد‌علی‌میرزا برخاست؟..

🖌 احمد کسروی

🔸 7ـ بی‌پرده ‌شدن اندیشه‌های محمد‌علی‌میرزا


از آنسوی شب در خانه‌ی مشیر‌الدوله‌ی صدراعظم نشستی خواستی بود ، که با بودن صنیع‌الدوله و سعد‌الدوله و حاجی معین و مرتضوی و امین‌الضرب و حاجی محمد‌اسماعیل ، درباره‌ی درخواستهای هفتگانه‌ی تبریز گفتگو کرده شود. مشیر‌الدوله فرستاد و نمایندگان تازه‌رسیده را نیز خواند و اینان از تلگرافخانه بآنجا رفتند.

گفتگو آغاز شد. سعد‌الدوله از سوی تبریزیان سخن می‌گفت و درخواستهای ایشان را بازمی‌نمود. مشیر‌الدوله گفت : «دولت می‌خواهد هزار وزیر داشته باشد شما با وزرایی که دولت بشما معرفی می‌کند طرف هستید ، شما چه کار دارید که دولت فلان قدر وزیر دارد؟!».

سعد‌الدوله گفت : «در دولت مشروطه باید وزراء مسئول باشند و غیر از وزرای معین هیچ وزیری خواه افتخاری یا رسمی باید نباشد. مگر ما دولت مشروطه نیستیم؟! مگر دولت بما مشروطه نداده؟!».

مشیر‌الدوله گفت : «خیر ما دولت مشروطه نیستیم و دولت بشما مشروطه نداده. مجلسی که دارید جهت وضع قوانین است».

سعد‌الدوله رو بدیگران برگردانیده گفت : «آقایان شنیدید که چه می‌فرمایند. در این صورت ما غیر از تعیین تکلیف ملت تکلیفی نداریم. بعد ازین بودن ما در این مجلس زیاد است برویم!».

حاجی امین‌الضرب بپا برخاست و چنین گفت : «دولت نمی‌تواند بگوید من بشما مشروطه نداده‌ام. اگر ما مشروطه نیستیم چرا از ولایات مبعوث می‌فرستند؟! ما خودمان را رسماً مشروطه می‌دانیم و حقوقی که داریم هیچ کس نمی‌تواند از ما پس گیرد مگر با خون ملت ...».

سپس مستشار‌الدوله بپا خاست و بسخنانی پرداخت و در پایان چنین گفت : «حال که دولت نُکول [1] می‌کند و می‌خواهد ملت را فریب دهد تکلیف ما غیر از اطلاع دادن بملت خودمان که در تلگرافخانه جمع و منتظر هستند نیست. مرخص فرمایید برویم و آنان را از انتظار برهانیم».

این را گفت و همگی برخاستند که بیرون آیند. مشیر‌الدوله گفت : خشم ننمایید و بنشینند و آنچه می‌خواهید بنویسید که فردا بشاه نشان دهم. سعد‌الدوله گفت : ما آنچه را که می‌داریم نتوانیم دوباره از دولت بخواهیم. خواست ما درست گردانیدن قانون است که کمیهای آن برداشته شود. مشیر‌الدوله گفت : کمیهای آن چیست؟!. گفت : پاسخده بودن وزیران ، و باندازه بودن شماره‌ی آنان ، و برداشته شدن فزونیان ، که یکی از آنان نوز و پریم است. این را گفت و بدیهای نوز را شمردن گرفت.

مشیر‌الدوله گفت : اینها همه راست است ، ولی دولت ناگزیر است نوز را بدانسان که بود نگه دارد. سعد‌الدوله پاسخ داد : ولی توده ناگزیر نیست که بدخواهان را بپذیرد.

بدینسان گفت و شنید می‌رفت. سعد‌الدوله تندیها می‌نمود و دیگران پشتیبانی ازو نشان می‌دادند ، و مشیرالدوله نرمی می‌نمود. و سرانجام چنین نهاده شد که فردا بنمایندگان دیگر نیز آگاهی دهند و مجلس را بیرون از نوبت برپا کنند و با سکالش نوشته‌ای پدید آورده بنزد صدر‌اعظم فرستند که بشاه نشان دهد و پاسخ گیرد. بدینسان نشست بپایان رسید.

می‌باید برخی جمله‌های مشیر‌الدوله را نیک اندیشید. اینها اندیشه‌های محمد‌علی‌میرزا می‌بود که از دهان صدر‌اعظم بیرون می‌آمد : «دولت بشما مشروطه نداده. مجلسی که دارید جهت وضع قوانین است». آنچه در نامه‌ی خود بمجلس درباره‌ی پاسخدهی وزیران و دیگر چیزها نوشته بود ، از آن نیز این معنی را می‌خواست. ولی مجلسیان آن را نمی‌فهمیدند ، و چنانکه دیدیم با خونسردی در پیرامون آن گفتگو می‌کردند و کسانی نیز هواداری از دولت می‌نمودند. درباره‌ی نوز آشکاره می‌گوید : «دولت ناگزیر است او را بسر کار نگه دارد». چرا دولت ناگزیر می‌بود؟!. زیرا نوز و همکاران او بسود روسیان کار می‌کردند و آنان بنام آنکه گمرک در گرو ایشانست و می‌باید در دست کسانی باشد که آنان بشناسند و دلگرم باشند نگهداری از اینان می‌نمودند ، و محمد‌علی‌میرزا نمی‌یارَست که کاری نه بدلخواه آنان کند. این اندازه‌ی درماندگی و ناتوانی دولت خودکامه می‌بود. با اینهمه با مردم ، آن گردنکشی و دُژرفتاری را می‌نمودند. مردم که از درون دل بکار برخاسته و آرزو می‌کردند بایشان یاوری نمایند و پشتیبان باشند و در برابر بیگانگان نیرومندشان گردانند ، در برابر اینها آن بدیها را از خود نشان می‌دادند.


👇

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

🔶 «تاریخ مشروطه‌ی ایران»

🔹 جلد 1 ، بخش 1 ، گفتار چهارم : چه کشاکشهایی با محمد‌علی‌میرزا برخاست؟..

🖌 احمد کسروی

🔸 6ـ درخواستهای هفتگانه‌ی تبریزیان


از این تلگرافها نیز پیداست ، که چنانکه گفتیم ، در تهران خواست محمد‌علی‌میرزا را درنمی‌یافتند ، و معنی آن رفتار او را با مجلس نمی‌دانستند ، و شگفتتر آنکه دو سید باز خوشگمانی می‌نمودند. تبریزیان هفت چیز را پیشنهاد می‌کردند که بدستیاری مجلس از شاه خواسته شود. ما همان نوشته‌ی آنان را می‌آوریم :

1) شخص همایونی باید دستخطی برای اسکات عامه صادر نمایند که دولت ایران مشروطه‌ی تامه است.

2) عدد وزرای مسئول فعلاً از هشت عدد متجاوز نیست و هرگاه بعدها تشکیل یک وزارتخانه لازم گردد بامضای مجلس تشکیل داده خواهد شد.

3) از این و بعد از خارجه وزیر نباید معین و مقرر شود.

4) در هر ولایت و ایالات باطلاع مجلس شورای ملی انجمن محلی برقرار باشد.

5) وزرای افتخاری ابداً نباید باشند. یعنی اسم وزارت بجز بر هشت مسئول در دایره‌ی دولت نباید برده شود.

6) عزل مسیو ‌نوز و پریم و توقیف لاورس رئیس گمرکخانه‌ی تبریز فوری لازم است.

7) عزل ساعد‌الملک.


از یک تا پنج چیزهاییست که می‌خواستند دولت بپذیرد و در قانون اساسی آورده شود. برای استواری مشروطه و درستی آن اینها را دربایست می‌شمردند. از آنسوی هر یکی از اینها پیشرفت یک خواستی را دربر می‌داشت. یکم برای جلوگیری از اندیشه‌ای بود که محمد‌علی‌میرزا درباره‌ی مجلس می‌داشت و چنین می‌خواست که آن تنها برای قانونگزاری باشد و مشروطه بمعنی درست خود که در کشورهای اروپا می‌بود به ایرانیان داده نشود. دوم نیز برای استواری کار مشروطه و مجلس بود. سوم را برای کوتاه گردانیدن دست بیگانگان می‌خواستند. چهارم برای جلوگیری از خودسری حکمرانان بود ، و چنین می‌خواستند که در همه‌ی شهرها رشته در دست خود مردم باشد تا حکمرانان نتوانند با دستور محمد‌علی‌میرزا کارشکنیهایی کنند. این را خود تبریزیان بکار بسته و چنان انجمنی برپا گردانیده بودند و می‌خواستند در همه جا آن باشد.

اما درخواستهای ششم و هفتم : برداشتن نوز و دستیار او پریم یکی از آرمانهای آزادیخواهان گردیده بود و خود ماندن آنان بر سر کار پس از آنهمه بدخواهیها ، مایه‌ی ننگی شمرده می‌شد. بازداشتن لاورس برای این بود که او دزدیهایی کرده و آهنگ گریختن از ایران می‌داشت. ساعد‌الملک را نیز دیدیم که دور رانده‌ی انجمن می‌بود ، و این به تبریزیان گران می‌افتاد که بسر کار باشد.

روز پنجشنبه با این تلگرافها بپایان رسید. امروز تلگراف نمایندگان هفتگانه از قزوین آمد که از آنجا بآهنگ تهران روانه می‌گردند. در راه گیلان دچار برف گردیده و دیر کرده و کنون پس از یک ماه به قزوین رسیده بودند. از آنسوی از تهران آخرین پاسخ این بود که چون فردا نمایندگان آذربایجان می‌رسند درخواستهای شما را با بودن آنان گفتگو کرده پاسخ دهیم. بدینسان مردم پراکنده شده بخانه‌های خود رفتند.

فردا آدینه باز سرجنبانان در تلگرافخانه گرد آمدند و مردم نیز حیاطهای تلگرافخانه و توپخانه و جبه‌خانه را پر گردانیدند. یک دسته می‌آمدند و یک دسته می‌رفتند. واعظان مردم را بیکار نگزارده سخنانی می‌گفتند ، و چون در چنین هنگامها کسانی تندرویها نمایند و آشوب پدید آورند ، اینان با پند جلوگیری می‌نمودند و مردم را بآرام بودن و چشم بسوی پیشروان داشتن وادار می‌کردند. امروز دبستانها از شاگردان دسته‌ها پدید آورده بودند که سرودخوانان بآنجا می‌آمدند :

آمالمز افکار مز اقبال وطندر سرحد یمزه قلعه بزیم خاک وطندر
دعوا گونی یکسر گورونن قانلو کفندر ایرانلو لاروخ جان ویرروخ نام آلاروخ بز
دعواده شهادتله هامی کام آلاروخ بز (1)

تا هنگام پسین بدینسان گذشت. و چون مردم بیتابیها می‌نمودند و پیدا بود که اگر پاسخی بدلخواه نرسد از پا نخواهند نشست شادروان ‌ثقة‌الاسلام تلگرافی بخود شاه فرستاد و چگونگی را بازگفت. سپس مجتهد تلگراف دیگری هم بدانسان فرستاد.


👇

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

پ61ـ حاجی مخبرالسلطنه

(این پیکره چند سال دیرتر از آن زمان برداشته شده)

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

🔶 «تاریخ مشروطه‌ی ایران»

🔹 جلد 1 ، بخش 1 ، گفتار چهارم : چه کشاکشهایی با محمد‌علی‌میرزا برخاست؟..

🖌 احمد کسروی

🔸 5ـ شورش بهمن‌ماه


در تبریز پس از راه انداختن نمایندگان آرامش بود. چون آگاهی از مرگ مظفر‌الدین‌شاه رسید اندوه‌خواری نمودند و تلگراف بدارالشورا فرستادند. سپس چون آگاهی از تاجگزاری پسرش رسید پنج ‌شب چراغان کردند. از آن پیشامدها آگاهی نمی‌بود. ولی چون «قانون اساسی» رسیده بود آن را نارسا می‌یافتند و خرده بآن می‌گرفتند. نیز ناایمنی‌هایی در آذربایجان بویژه در پیرامونهای ارومی رخ داده بود و نظام‌الملک پروای آنها نمی‌داشت از اینرو آزردگی می‌نمودند. نیز آگاهیها از تهران می‌رسید که سید ‌محمد‌ یزدی و دیگر بدخواهان جنبش آزادی که از تبریز بیرون رانده شده بودند ، در تهران پیرامون شاه را گرفته‌اند. همچنین ساعد‌الملک که در نتیجه‌ی گله‌مندی اردبیلیان ، انجمن پافشاری نمود و او را از حکمرانی برانداخت ، در تهران «وزیر مخزن» گردیده. اینها مایه‌ی دل‌آزردگی می‌شد ، ولی خاموش می‌ایستادند.

روز سه‌شنبه پانزدهم بهمن (21 ذی‌الحجه) نامه‌هایی از تهران رسید که پیشامدهای دل‌آزار بازپسین را از دُژرفتاری پسر سپهدار با شیخ محمد و دیگران ، و بی‌پروایی شاه با مجلسیان و نخواندن آنان بتاجگزاری ، و پافشاری او برای نگهداری بلژیکیان ، و نپذیرفتن وزیران پاسخدهی را در برابر مجلس و مانند اینها آگاهی می‌داد.

اینها سران جنبش را بشورانید. اینان خواست محمد‌علی‌میرزا را از آن رفتار نیک دانستند و آنچه در پس پرده می‌بود دریافتند ، و اینبود خاموشی را کنار گزارده بکار برخاستند. بدینسان که روز چهارشنبه شانزدهم بهمن (22 ذی‌الحجه) یک دسته از مجاهدان بانجمن درآمده با نمایندگانی که در آنجا می‌بودند بگفتگو برخاستند و تندیها نمودند که از چنان پیشامدهایی ناآگاه می‌باشند و بی‌پروایی می‌نمایند. کم‌کم آگاهی بنمایندگان پیشه‌وران رسیده همگی در انجمن گرد آمدند. همچنین مردم چگونگی را شنیده و بازارها را بسته رو بآنجا آوردند. میرزا‌ جواد ‌ناطق نامه‌ها را بازخواند و خود سخنانی گفت. مردم بشور و فریاد برخاستند. کسانی ناله و گریه می‌نمودند و کسانی زبان بنفرین و بدگویی می‌گشادند. از هر سو همهمه و غوغا شنیده می‌شد. مردم تو گویی یک چیز بسیار گرانمایه‌ای از دست داده‌اند و بیتابیها می‌نمودند. در این میان علما و ملایان را نیز یکایک می‌آوردند ، و چون همگی گرد آمدند ، واعظان بخاموش گردانیدن مردم کوشیدند و پس از گفت و شنید چنین نهادند که فردا در تلگرافخانه گرد آیند و کسانی را از تهران بپای تلگراف خواسته گفتگو کنند. تلگرافی از انجمن بکسانی از نمایندگان مجلس فرستاده شد. همچنین علما تلگراف به دو سید کردند. تلگراف اینان را در پایین می‌آوریم :

خدمت حضرات آقایان حجج‌الاسلام دامت برکاتهم امروز پاره مکاتیب از طهران بجمعی از اهالی تبریز رسیده و مآل همه‌ی آنها اینست که اعضای محترم دارالشورای ملی طهران دلتنگی از عدم پیشرفت امورات مشروطه دارند و اعلیحضرت همایونی را موافق نمی‌دانند و باین واسطه اهالی تبریز تماماً مشوش و بازار بسته و هنگامه است اهالی دولت را مشروطه دانسته و تمکین تمام داشتند این اخبارات موحشه اسباب هیجان عمومی شده اعضای انجمن تبریز باعضای دارالشورای اطلاع داده‌اند که فردا پنجشنبه چهار ساعت از دسته گذشته در تلگرافخانه حاضر شوند تا مخابره‌ی حضوری بشود این است که متمنی هستیم که حضرات حجج‌الاسلام نیز در ساعت مزبوره شرف حضور داشته باشند که دعاگویان نیز حاضر شده مخابره و مشاوره‌ی حضوری نماییم (عموم حجج‌الاسلام تبریز)


فردا پنجشنبه علما و نمایندگان انجمن و سران جنبش در تلگرافخانه گرد آمدند. مردم نیز بازارها را باز نکرده در حیاط تلگرافخانه و آن پیرامونها انبوه شدند که چگونگی را بدانند و در این میان از شور و خروش بازنمی‌ایستادند. کسانی از کوشندگان دسته‌ای از بچگان پدید آورده و جمله‌های شورانگیزی بآنان یاد دادند که بترکی می‌‌سرودند : «برقاشوق قانمزوار وکلای ملته نثار گتورمشوق» اینها همه برای تند گردانیدن سهشها و فزودن به پافشاری مردم بود. سخنگویان ، از شادروان شیخ سلیم و میرزا ‌حسین و میرزا‌ جواد پیاپی سخنها می‌گفتند و مردم را بآرامش و پافشاری وامی‌داشتند. پس از پیشامد بست‌نشینی چنین جوش و جنبشی در تبریز برنخاسته بود.

با تهران گفتگو آغاز گردیده و این شگفت که از آنجا همه خونسردی و دل‌آسودگی نشان می‌دادند و این بیم‌ و‌ جوش تبریز را بی‌انگیزه و بیجا می‌شماردند ، رویه‌های برخی از تلگرافها چون در دست می‌باشد در اینجا می‌آوریم :


👇

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

پ60ـ مشیرالسلطنه (وزیر عدلیه)

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

🔶 «تاریخ مشروطه‌ی ایران»

🔹 جلد 1 ، بخش 1 ، گفتار چهارم : چه کشاکشهایی با محمد‌علی‌میرزا برخاست؟..

🖌 احمد کسروی

🔸 4ـ شناسانیدن وزیران بمجلس


روز سیزدهم بهمن‌ماه (19 ذی‌الحجه) چون مجلس برپا گردید حاجی‌ محتشم‌السلطنه از سوی صدر‌اعظم بآنجا آمد و «نظامنامه‌‌ی مجلس سنا» و «امتیازنامه‌ی بانک ملی» را با خود آورد ، و نامه‌ای از صدر‌اعظم رسانید که در آن وزیران را شناسانیده و کار هر یکی را نشان داده بود ، بدینسان :

مشیر‌السلطنه وزیر ‌عدلیه ، ناصر‌الملک وزیر ‌مالیه ، علاءالسلطنه وزیر امور خارجه ، وزیر افخم وزیر داخله ، علاء‌الملک وزیر‌ علوم ، فخر‌الملک وزیر‌ تجارت ، دبیر‌الدوله وزیر‌ لشکر ، مهندس‌الممالک‌ وزیر ‌معادن و طرق و شوارع.

چنین نوشته بود : «آنها مسئول ذات اقدس همایونی هستند و هر وقت وجود آنها لازم باشد در مجلس خودشان یا معاون ایشان حاضر خواهند شد».

نمایندگان در پیرامون این نامه بگفتگو پرداختند و در چند زمینه سخن بمیان آمد : نخست درباره‌ی «وزیر لشکر» ایراد گرفتند. چگونگی این بود که از دیرباز وزیر جنگ کامران‌میرزا بود و کنون می‌خواستند همو وزیر جنگ باشد ، ولی او را بمجلس نمی‌شناسانیدند ، و بجای او دیگری را بنام «وزیر لشکر» می‌شناسانیدند.

دوم بپاسخدهی وزیران در برابر شاه ایراد گرفتند. زیرا معنی آن پاسخده نبودن آنان در برابر مجلس می‌بود. محتشم‌السلطنه پاسخ داد : شما قانونی برای وزیران ننوشته‌اید تا در پیرامون آن پاسخده‌ مجلس باشند ، و بدینسان بهانه می‌آورد.

سوم پرسیدند آیا جز از اینها وزیری هست یا نه؟.. پاسخ داد : «وزرایی که طرف سئوال و جواب هستند اینها هستند». میرهاشم دَوَچیی پرسید : «پس آن وزرای دیگر چیست؟..» پاسخ داد : «وزراء بر دو قسمند : وزرای لقبی ، وزرای شغلی».

گفتگو بسیار شد. نمایندگان هرچه پرسیدند حاجی‌ محتشم‌السلطنه یک پاسخ سرسری داد. راستی این بود که محمد‌علی‌میرزا مجلس را خوار می‌گرفت و چنین می‌خواست که پدرزن خود کامران‌میرزا را در وزیر جنگی نگه دارد بی‌آنکه کسی بتواند ازو بازپرسی کند. همچنین مسیو نوز و دیگر همشهریان او را در آن کارهایی که می‌داشتند بگزارد بی‌آنکه مجلس یا وزیر مالیه بتواند از آنان حساب خواهد یا بازخواست نماید. پس از همه ، مجلس را از نیرو انداخته وزیران را بزیر دست آن ندهد ، و خود در زیر دست نگه دارد.

معنی اینها از میان بردن مجلس و برانداختن مشروطه می‌بود. یک مجلسی درمیان خواستی بود ولی تنها برای قانون گزاردن و بی‌هیچ نیرویی. بدینسان محمد‌علی‌میرزا آنچه را که پدرش داده بود پس ‌می‌گرفت. مجلس خواسته بود وزیران را زیر دست خود گرداند و نوز را از کار براندازد محمد‌علی‌میرزا نیرنگی پیش می‌آورد که خود آن را بیکاره گرداند.

شگفتتر آنکه مجلسیان معنی پیشامد و اندازه‌ی زیان آن را نمی‌دانستند ، و اینبود تنها بگفتگوهای خودسرانه بس می‌کردند.

درمیان این گفتگوها یک تندی که دیده شد از سعد‌الدوله بود. بدینسان چون محتشم‌السلطنه نامه‌ی صدر‌اعظم را خواند و تنها یک پرسشی درباره‌ی «وزیر لشکر» رفت و او پاسخ داد ، آغاز کرد بخواندن نامه‌ی دیگری از صدر‌اعظم درباره‌ی «امتیاز بانک ملی» ، و می‌خواست چنین وانماید که آن نوشته‌ی صدراعظم یک چیز ساده‌ایست و جای گفتگویی درباره‌ی آن نیست و اینست می‌باید درباره‌ی بانک ملی گفتگو شود. سعد‌الدوله در قبال این تندی نموده چنین گفت : «شما این امتیازنامه و این سند را دادید سر ما را بپیچانید ، و فردا بیایید و بگویید که دو کرور قرض داریم باید بدهید».

کسانی از نمایندگان که صنیع‌الدوله و خویشاوندانش مخبر‌الملک و حسنعلی‌خان بودند هواداری از دولت نموده می‌کوشیدند آن نوشته چنانکه بود پذیرفته شود. حسنعلی‌خان می‌گفت : نوز را چون بشما نشناسانیدند همین بس است. شما چه کار می‌دارید که باز وزیری هست یا نه! مخبر‌الملک نیز آن را می‌گفت. تقیزاده و سعدالدوله و دیگران ایستادگی می‌نمودند. ولی نتیجه نمی‌داد و محتشم‌السلطنه بهمگی پاسخ می‌گفت. درباره‌ی نوز تنها باین بس کردند که نام «وزیر» ندارد ، و تقیزاده پیشنهاد کرد که در نوشته‌ی صدر‌اعظم در آنجا که می‌گوید : «وزرا اینها هستند» یک کلمه‌ی «لاغیر» افزوده شود. محتشم‌السلطنه آن را هم نپذیرفت و چنین بهانه آورد : «این مطلبی که شما می‌گویید در اینجا توضیح واضحات خواهد بود».


👇

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

پ59ـ میرزا نصرالله‌خان مشیرالدوله (صدراعظم)

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

🔶 «تاریخ مشروطه‌ی ایران»

🔹 جلد 1 ، بخش 1 ، گفتار چهارم : چه کشاکشهایی با محمد‌علی‌میرزا برخاست؟..

🖌 احمد کسروی

🔸 3ـ کوشش مجلس به برانداختن نوز و پریم


لیکن در این میان مجلس به یک‌ کاری برخاسته بود که در نتیجه‌ی آن می‌بایست این پرده از میان برخیزد و کار یکرویه گردد. چنانکه گفتیم چون داستان بنیاد گزاردن بانک ملی و وام دادن بدولت بمیان آمد تبریزیان پاسخ دادند که می‌باید نخست ببودجه‌ی دولت پرداخته درآمد و دررفت را به یک اندازه گردانید. این یادآوری بسیار بجا بود. زیرا چنانکه سپس رسیدگی کردند و دانسته شد در آن هنگام ، درآمد دولت در ‌سال پانزده کرور تومان و نیم ، و دررفتش بیست و یک کرور تومان و نیم می‌بوده که سالانه شش کرور کمی بودجه می‌داشتند و می‌بایست جای آن را با وام پر گردانند. کنون اگر بانک ملی بنیاد یافتی و دو کرور تومان وام بدولت دادی نتیجه آن شدی که پس از چند ماه باز تهیدستی نمایند و باز وام خواهند. همانا درباریان نیز در این هنگام آن اندیشه را در‌ دل می‌داشتند. چون از نپذیرفتن پیماننامه‌ی وام رنجیده می‌بودند برای کینه‌جویی چنین می‌خواستند که بازرگانان و دیگران را در بنیاد ‌گزاردن بانک ملی پافشارتر گردانند و از این راه همه‌ی سرمایه‌ی آنان را از میان برده رنجهاشان بیهوده گردانند. تبریزیان این را پیش‌بینی کرده و بآن یادآوری برخاستند ، و مجلسیان آن را پذیرفته و داستان بودجه را بالاتر از هر کاری شمرده و بآن پرداختند.

ولی در اینجا دو دشواری درمیان بود : یکی آنکه می‌بایست درباره‌ی درآمد و دررفت دولت پرسشهایی از وزیران بکنند ، در حالی که وزیران بمجلس نمی‌آمدند و خود را پاسخده مجلس نمی‌شناختند. در قانون اساسی در این باره چیزی ننوشته بودند. از دیرگاه سعد‌الدوله وزیر مالیه و وزیر خارجه را بمجلس می‌خواست که پرسشهایی از ایشان کند و هر زمان به صنیع‌الدوله رئیس مجلس یادآوری می‌کرد ، و او بدربار می‌نوشت ، ولی نتیجه دیده نمی‌شد. دیگری اینکه رشته‌ی درآمدها در دست مسیو نوز و دیگر بلژیکیان می‌بود و آنان بمجلس ارجی نمی‌گزاردند و پروایی نمی‌نمودند.

چنانکه گفتیم مسیو نوز چند کار بزرگی را در دست خود می‌داشت و اداره‌های گمرک و پستخانه و تلگرافخانه و صندوق مالیه همه در چنگ وی می‌بود. راستی‌را این بلژیکیان برای دیگران کار می‌کردند ، و اینبود با پشتیبانی آنان پیشرفت بسیاری کرده و بدینسان همه‌ی رشته‌های درآمد را در دست خود گرفته بودند ، و آشکاره به بهم‌زدن کارهای ایران و خوشانیدن [=خشکانیدن] سرچشمه‌های درآمد دولت می‌کوشیدند که نیاز کشور را بوام گرفتن از بیگانگان بیشتر گردانند.

از همینجا اندازه‌ی زبونی و ناتوانی دربار قاجاری روشن می‌گردد. چند تن بیگانه را آورده و رشته‌ی کارهای بزرگ را بدست آنان سپرده و باآنکه دشمنی و بدخواهی آنان را با چشم می‌دیدند ، پروایی نمی‌کردند و با صد بیدردی روز می‌گزاردند.

چنانکه گفته‌ایم آزردگی از دُژرفتاری بلژیکیان و بدخواهی آنان یکی از انگیزه‌های جنبش تهران بود ، و همه‌ی کوشندگان دل پر از کینه‌ی آنان می‌داشتند. همچنین سعد‌الدوله از زمان «وزیر تجارتی» خود کینه‌های بسیار از آنان در دل می‌داشت.

از هر باره مجلس آماده می‌بود که از نوز و همدستان او ببدگویی پردازد و بکوتاه کردن دستهای آنان کوشد ، و این پیشامدِ گفتگو از بودجه‌ زمینه برای چنان کاری آماده می‌گردانید. چیزی که هست بلژیکیان نیز ناآگاه نمی‌بودند و بیکار نمی‌ایستادند. محمد‌علی‌میرزا با آن گرایشی که بهمسایه‌ی شمالی می‌داشت از نگهداری آنان دست برنمی‌داشت و میدانی بآنکه گفتگو از آنان بمیان آید نمی‌داد.

وزیر مالیه ناصر‌الملک ، که پس از چند بار درخواست سعد‌الدوله روز بیست‌وششم دی‌ماه (دو روز پیش از تاجگزاری) بمجلس آمد ، میرزا ابوالحسن‌خان نماینده‌ی فارس ازو پرسید : «عایدات اداره‌ی گمرگ چقدر است؟..» ناصر‌الملک پاسخ داد : «گمرک وزیر علیحده دارد باید این مطلب از او سئوال شود. چیزی که هست ما می‌توانیم آنچه که بما صورت دادند بگوییم». میرزا‌ ابوالحسن‌خان گفت : «چرا باید گمرک وزیر مخصوصی داشته باشد و در تحت اداره‌ی وزیر مالیه نباشد؟! ابداً ملت اطمینان باین مطلب ندارند ...». ناصر‌الملک باین پاسخ نداده گفت : «مطلبی که راجع بمن باشد در جوابش حاضرم». هرچه سعد‌الدوله و دیگران در این باره پرسیدند از گردن خود انداخت و پاسخ نداد. چه راستی آن بود که نوز در کار خود جداسر می‌بود و بوزیر مالیه پروا نمی‌کرد و حساب هم نمی‌داد و ناصر‌الملک تنها نام وزیری مالیه را می‌داشت.


👇

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

📘 تریاق سموم

🖌 شیخ ابراهیم زنجانی


🔹 ۱۳۱۸ قمری

🛎 ۵۲۰ صفحه


👈 شرح کوتاهی درباره‌ی نویسنده : اینجا

🌷

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

روز بیست‌ونهم دی‌ماه که یک روز پس از تاجگزاری بود در مجلس گفتگو از این زمینه‌ها بمیان آمد و نمایندگان باز گله‌ی بسیاری کردند. دو روز پس از آن در نشست دیگر ، باز گله بمیان آمد و این بار برخی جمله‌های تندی نیز گفته شد.

حاجی‌سید ‌نصر‌الله گفت : «اطراف شاه کسانی هستند که راضی به پیشرفت مجلس نیستند و نمی‌خواهند که قانونی باشد».

استاد‌ حسن ‌معمار گفت : «اینها سالهاست که به اِلدُرُم و اُشتُلُم این مردم را چاپیدند و خوردند. ابداً راضی نخواهند شد که جلوگیری از ایشان شود».

طباطبایی گفت : «اگر آنها این مجلس را نخواهند بر ماست که بگوییم سلطنت با مجلس توأم است و این پادشاه ، پادشاه مجلس است».

از اینگونه سخنها می‌رفت. چیزی که بود از پرده‌دری خودداری نموده و همیشه گناه را بگردن وزیران و درباریان می‌انداختند ، و چنین وامی‌نمودند که خود شاه با توده و مجلس همراه است و اینانند که بدخواهی می‌نمایند ، و نتیجه‌ای که از این گفتگوهای خود می‌گرفتند آن بود که بنویسند و شاه را از بدخواهی وزیران آگاه گردانند و هم ازو چاره خواهند. چنانکه شاه با اینان دورویه راه می‌رفت ، اینان هم از روی ترس یا از راه دوراندیشی با وی پرده نگه داشته و دورنگی می‌نمودند.


پابرگیها :
1ـ یکی از ملایان فریبکار تبریز بود که با چاپ کردن کتاب دعا و مانند این خود را به محمد‌علی‌میرزا و اندرون او نزدیک ساخته بود ، و چون با مشروطه بدخواهی می‌نمود از تبریز بیرونش کردند و این زمان در تهران می‌بود. همچنین سید‌ محمد ‌یزدی را از تبریز بیرون کردند و به تهران آمده بود.
2ـ همان‌ نصر‌السلطنه.


🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

پ57ـ مظفرالدین‌شاه

این پیکره پس از دادن مشروطه و برای فرستاده شدن بخود شاه برداشته شده و باشد که آخرین پیکره‌ی اوست.

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

🔶 «تاریخ مشروطه‌ی ایران»

🔹 جلد 1 ، بخش 1 ، گفتار چهارم : چه کشاکشهایی با محمد‌علی‌میرزا برخاست؟..

🖌 احمد کسروی

🔸 1ـ مرگ مظفرالدین‌شاه


در آن روز که در تبریز نمایندگان را راه می‌انداختند و بدانسان شور و شادمانی می‌نمودند مظفرالدین‌شاه در تهران بازپسین روز زندگانی خود را بسر می‌برد. تو گفتیی تبریزیان این را دریافته و خود می‌دانستند که بزودی محمد‌علی‌میرزا بتخت خواهد نشست و بکندن بنیاد آزادی خواهد کوشید ، و تا نمایندگان به تهران رسند زمینه دیگر شده و بکوششها و جانفشانیهایی برای نگهداری مشروطه نیاز خواهد افتاد ، و اینبود که بدانسان پیمان جانفشانی از یکدیگر می‌گرفتند.

شب چهارشنبه هجدهم دی‌ماه (24 ذی‌القعده) شش ساعت از شب رفته مظفرالدین‌شاه بدرود زندگی گفت. همان شب او را شسته و کفن کردند و فردا از میانش برداشتند و از روز پنجشنبه تا سه روز در تکیه‌ی دولت و پس از آن تا چند روز در مسجد آدینه و مسجد سپهسالار ختم برایش گزاردند. نمایندگان نیز پاسداری نمودند و تا سه بار نشست برگزار نکردند ، و بسر در مجلس تور سیاه کشیدند.

این پادشاه تنها نیکیش آن همراهی‌ای بود که با مشروطه می‌نمود و تا می‌توانست و می‌یارَست جلو درباریان و دیگران را می‌گرفت. در این هنگام ، مرگ او ، مشروطه‌خواهان را از آن همراهی بی‌بهره و کار را بایشان سخت گردانید.

محمد‌علی‌میرزا بجای او بتخت نشست ولی تاجگزاری روز بیست‌و‌هشتم دی‌ماه (4 ذی‌الحجه) خواستی بود. کارآگاهان دشمنی او را با مشروطه دانسته و بیمناک می‌بودند. ولی بسیاری فریب دوروییهای او را خورده دلگرم می‌ایستادند.

در همان روزها در مجلس سخنانی بمیان آمد که می‌رساند که دو سید بیشتر از دیگران فریب رویه‌کاریهای او را خورده‌اند و خوشگمانی فزونتر می‌دارند. چگونگی آنکه شادروان طباطبایی سخن از انجمن تبریز بمیان آورد و چنین گفت : «خیلی شکایت از مجلس تبریز دارند. اگر اینطور باشد مملکت هرج ‌و ‌مرج خواهد شد. مجلس شورا یکی بیشتر نیست. آنها نمی‌دانم چه می‌گویند این وضع تبریز اسباب اغتشاش شده.»

سعد‌الدوله گفت : «باید صبر کرد تا وکلای آنها بیایند و خودشان بنویسند که آنچه را که پیش گرفته‌اند صحیح نیست.»

پاسخ داد : «تا منتظر باشید آنها بیایند هرج‌ و‌ مرج خواهد شد.»

تقیزاده و حاجی‌ محمد‌اسماعیل بسخن درآمده و هر یکی جداگانه پاسخ داده و گفتند : آنجا مجلس نیست. انجمن ایالتی است برای رسیدگی بدادخواهی مردم است.

طباطبایی پاسخ داد : «کارش از این بالاتر است حاجی‌میرزا‌ حسن‌آقا را مجبور کردند اموال خودش را بایشان واگزار کرد.»

باز کسانی از نمایندگان پاسخهایی دادند. بهبهانی گفت : «شاه خیلی شکایت کرده از وضع مجلس تبریز که اسباب زحمت شده.» پس از گفتگوهایی باز طباطبایی بسخن درآمده چنین گفت : «من بخوبی اطلاع دارم به نظام‌الملک پیغام داده بودند ماهی سیصد تومان می‌دهیم می‌خواهی بیا و کار بکاری نداشته باش.» بهبهانی هم گفت : «بلی آنها قدری تند حرکت می‌کنند باید در این مطلب مذاکره شود. امروز بحمد‌الله شاه رؤف و مشفق است.»


این گفتگو می‌رسانید که محمد‌علی‌میرزا دو سید را دیده و با آنان گله از انجمن تبریز کرده ، و بیگمان خواستش این بوده که با دست اینان آن انجمن را از میان بردارد و از سوی آن دل‌آسوده گردد. چون همان روزها نقشه‌ی برانداختن مشروطه را می‌کشید نخست می‌خواست انجمن تبریز را براندازد ، و جای خرسندیست که تقیزاده و دیگران پاسخهایی دادند و طباطبایی را نرم گردانیدند.

دو سید از نقشه‌ی او آگاه نمی‌بودند. از آنسوی اینان چون با آرامش و بی‌خونریزی مشروطه از مظفر‌الدین‌شاه گرفته و از شیوه‌ی ویژه‌ی خود که «سخنی را گفتن و بروی آن ایستادگی نمودن» باشد نتیجه بدست آورده بودند ، چنین می‌خواستند که همیشه آن راه را پیمایند ، و اینبود نیازی به بسیجیدن پشتیبان و نیرو نمی‌دیدند و بتلاشهای دوراندیشانه‌ی تبریز ارج نمی‌گزاردند ، و ما خواهیم دید که تا پایان کار اینان آن شیوه‌ی زیانمند را رها نکردند ، و بارها رخ داد که در نتیجه‌ی همین شیوه بتنگنا افتادند ، و در هر بار تبریز بفریادشان رسید و از آن گرفتاری رهاشان گردانید. یکی از آنها گرفتاری‌ای بود که سه هفته پس از این گفتگو رخ نمود و خواهیم دید که جز در سایه‌ی پافشاری تبریز از سر باز نشد.


👇

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

پ56ـ کربلایی علی‌مسیو

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

🔶 «تاریخ مشروطه‌ی ایران»

🔹 جلد 1 ، بخش 1 ، گفتار سوم : تبریز چگونه برخاست؟

🖌 احمد کسروی

🔸 22ـ دلبستگی ایرانیان قفقاز بمشروطه


چون نام قفقاز برده شد می‌باید هنایشی را که جنبش مشروطه‌خواهی در ایرانیان آنجا کرد بازنماییم : چنانکه گفتیم ایرانیان در قفقاز بسیار می‌بودند. گذشته از بازرگانان و پیشه‌وران گروه انبوهی کارگر در کانهای نفت باکو کار می‌کردند و با رنج و خواری بسیار روز می‌گزاردند. در سایه‌ی کمی کار و فزونی ستم در کشور خود ماندن نتوانسته و بشهرهای بیگانه پناه برده و بآن کارهای سخت تن درداده بودند ، و چنانکه گفتیم در جنگ ارمنی و مسلمان چند هزار تن از آنان بیگناه کشته شدند و خونهاشان از میان رفت.

زیان ناتوانی دولت ایران را آنان بیشتر درمی‌یافتند و اینبود چون آگاهی از جنبش مشروطه و برپا گردیدن دارالشورا بایشان رسید بیش از دیگران شاد گردیدند ، و بیاد خانه و خویشان خود افتاده ببازگشتن امیدمند شدند ، و چنانکه گفتیم در هر شهری از نمایندگان پیشواز و پذیرایی باشکوهی نمودند.

کارگران کانهای نفت در صابونچی و بالاخانی به ده‌هزار ‌تن می‌رسیدند ، و از نمایندگان خواستار شدند که بدیدن ایشان روند و نمایندگان درخواست آنان را پذیرفته و آهنگ آنجا کردند و پس از دیدن و اندوه خوردن دوباره بازگردیدند.

کسانی از آگاهان ایشان پیامهایی بدارالشورا فرستاده و خواستار شدند اگر بشود آنان نیز نمایندگانی از میان خود برگزیده بدارالشورا فرستند.

پیش از جنبش مشروطه ، چون روسیان و ارمنیان و گرجیان و دیگران هر کدام دسته‌ای می‌داشتند کسانی از اینان نیز دسته‌ای پدید آورده بودند که از همشهریان خود نگهداری کنند ، و اینان در نهان با کوشندگان تبریز پیوستگی می‌داشتند و از حال همدیگر آگاه می‌شدند. از بنیاد‌گزاران آن نریمانوف ، سوچی‌میرزا ، میرزا‌ جعفر ‌زنجانی ، مشهدی ‌محمد ‌عمو‌اُغلی ، محمد‌تقی ‌شیرین‌زاده‌ی ‌سلماسی ، حاجی‌خان ، نورالله‌خان ‌یکانی ، مشهدی ‌محمد‌علیخان ، میرزا‌ ابوالحسن ‌تهرانی ، اکبر ‌اُسکویی ، حسین ‌سرابی ، مشهدی ‌باقرخان ‌ارومیه‌ای ، مشهدی ‌اسماعیل ‌میابی بودند. پس از مشروطه اینان چون مردان آزموده و آگاهی می‌بودند و نیک می‌دانستند که مشروطه‌ی ایران که بآرامش و آسانی گرفته شده بآرامش و آسانی پیش نخواهد رفت و ناگزیر بکوششهایی نیاز خواهد افتاد ، باین شدند که با همشهریان خود همدستی نمایند و فرستادگانی بشهرها فرستادند.

به تبریز نخست مشهدی اسماعیل و سپس مشهدی محمد‌علیخان و حاجی‌خان و دیگران آمدند و اینانند که بنام «مجاهدان قفقازی» شناخته شدند. چون از قفقاز آمده و خود رخت قفقازی بتن می‌کردند بآن نام خوانده گردیدند وگرنه از خود ایرانیان می‌بودند.
آمدن اینان بدلیری آزادیخواهان افزود ، و چون مردان آزموده و دیده‌بازی می‌بودند در هر کاری پیشگام می‌شدند و راه بدیگران می‌نمودند و کسانی از اینان بسخنگویی نیز می‌پرداختند و بآگاهانیدن مردم می‌کوشیدند. یک دسته از بی‌باکی اینان رمیدند و ملایان آنان را بیدین خوانده و بیزاری نمودند. لیکن انبوه آزادیخواهان بآنان ارج گزاردند و از آمدنشان خشنودی نمودند.

به پیروی از اینان بود که علی‌مسیو و همدستان او دسته‌ی مجاهدان را در تبریز پدید آوردند و همان «دستور‌نامه»ی ایشان بود که بفارسی ترجمه کرده و بدست مجاهدان دادند.

از هر باره ایرانیان قفقاز یاوری به پیشرفت مشروطه می‌کردند ، و ما بارها بیاد کارهای آنان خواهیم پرداخت. گذشته از ایرانیان ، خود قفقازیان از دلسوزی و یاوری باز‌نمی‌ایستادند ، و چنانکه گفتیم روزنامه‌های آنان ـ از «ارشاد» که احمد‌بیگ ‌آقایوف می‌نوشت ، و از «تازه حیاط» که هاشم‌بیگ می‌نوشت و از «ملا نصر‌الدین» که میرزا‌ جلیل و چند تن دیگری از قفقازیان و ایرانیان می‌نوشتند ، بجنبش ایرانیان ارج می‌نهادند ، و آنچه در ایران رخ می‌داد در روزنامه‌های خود نوشته و در پیرامون آن سخن می‌راندند. اینبود روزنامه‌های آنان در ایران ، بویژه در آذربایجان ، خوانندگان بسیار می‌داشت. بویژه «ملا نصر‌الدین» که چون با زبان شوخی و با ترکی بسیار ساده نوشته می‌شد و نگاره‌ها (کاریکاتورها) می‌داشت آن را بیشتر می‌خواندند. در ماههای نخست جنبش ، محمد‌علی‌میرزا از پراکنده شدن آن درمیان مردم جلو گرفت و در پستخانه نگه می‌داشتند. ولی آزادیخواهان آزردگی نمودند و از انجمن درخواستند که جلوگیری را بردارد و انجمن با تلگراف از دارالشورا آزاد گردانیدن آن را خواست. این همان داستانست که طالبوف در نامه‌ی خود می‌آورد و آزردگی می‌نماید.

«ملا نصر‌الدین» از روزنامه‌‌هاییست که باید یاد آن در تاریخ بماند. این روزنامه یک شاعر خوب ، و یک نگارنده‌ی‌ (نقاش) خوب ، و چند تن نویسنده‌ی خوب می‌داشت ، و با همان زبان شوخی ، از بدیها سرزنش و نکوهش می‌نمود و نوشته‌هایش کارگر می‌افتاد. یک رشته کارهای بدی هست که با زبان سرزنش و ریشخند زودتر از میان رود.


👇

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

روز شنبه نوزدهم بهمن (26 ذی‌الحجه) ، مجلس پیش از نیمروز در یک اتاق نهانی برپا گردید. نمایندگان تبریز هم آمدند. تقیزاده و حاجی امین‌الضرب هر کدام نوشته‌ی دیگری درباره‌ی کمیهای [نقص] قانون اساسی آماده کرده بودند. آنها را خواندند و پس از گفتگو و سُکالش چون دیدند در آن باره بسخن بسیاری نیازمندند و چنان فرصتی نیست بهتر دیدند که به همان فهرست درخواستهای تبریز بس کنند و آنها را نوشته با دست حاجی مخبر‌السلطنه بنزد صدر‌اعظم فرستادند که تا چهار ساعت دیگر پاسخ از شاه گرفته و بفرستد. سپس چون پاسخی نرسید هفت تن را از نمایندگان برگزیده نزد صدر‌اعظم فرستادند. از آن نیز نتیجه نشد. محمد‌علی‌میرزا ایستادگی می‌نمود و بی‌باکانه پاسخها می‌داد. مجلس تا شام برپا می‌بود و رسیدن پاسخ را می‌بیوسید.

امروز تهرانیان هم در شورش همدستی نمودند. گذشته از جنبش تبریز گفتگو‌های دیشبی با صدر‌اعظم همه را بیدار می‌گردانید. دسته‌های انبوهی از آنان در حیاط مجلس و آن پیرامونها گرد آمده همراهی با درخواستهای تبریزیان می‌نمودند و چنین می‌خواستند که در اینجا هم بازار را ببندند. ولی مجلس خرسندی نداد و جلو گرفت.

از آنسوی در تبریز امروز همچنان شور و خروش برپا می‌بود. گذشته از تلگرافخانه و آن پیرامونها ، مردم در برخی مسجدها گرد آمده و همراهی با کوشندگان می‌نمودند. گذشته از شهر ، از باسمِنج و شبستر با تلفن همدردی نشان می‌دادند. چون ساعت بساعت با تلگراف از پیشامدهای تهران آگاه می‌شدند ، از ایستادگی محمد‌علی‌میرزا سخت برآشفتند ، و یک دسته باین شدند که برای فشار آوردن باو به یک گام دیگری برخیزند ، و آن اینکه اداره‌های پست و تلگراف و تذکره و صندوق مالیه و قورخانه را بدست گیرند ، و نگزارند دولتیان بکار پردازند. ولی دوراندیشان این را نپسندیدند ، و تنها باین بس کردند که تلگرافخانه را بدست دارند و نگزارند تلگرافهای دیگری فرستاده شود.

شاگردان دبستان باز رده بسته و سرود‌خوانان می‌آمدند و می‌رفتند و شنیدنیست که درمیان آن شور و خروش کسانی نیکوکاری را فراموش نمی‌کردند و برای دبستانها «اعانه» گرد آورده و می‌دادند.

داستان فرستاده فرستادن محمد‌علی‌میرزا به عتبات که از دیر باز بر زبانها افتاده بود ، این پیشامدها راست بودن آن را می‌رسانید ، و اینبود علماء تلگرافی نوشتند که برای علمای نجف فرستاده شود ، و چون بتلگرافخانه‌ی ایران بدگمان می‌بودند کسی را فرستادند که از آن سوی ارس ، از سیم قفقاز آن را بفرستند. آن تلگراف را با پاسخی که علمای نجف دادند و چندی پس از آن رسید در روزنامه‌ها نوشته‌اند و ما در اینجا نمی‌آوریم.


پابرگی :
1ـ نکول (nokul) = خودداری از پاسخ. ـ و


🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

اما در تهران ، امروز شور دیگری می‌بود. چنانکه گفتیم امروز نمایندگان هفتگانه به تهران می‌رسیدند. مردم دسته دسته به پیشواز می‌شتافتند و شور و شادی بسیار می‌نمودند. تهران یکی از روزهای کم‌مانندی بخود می‌دید. گذشته از عنوان نمایندگی نام آذربایجان این زمان ارجمند شمرده می‌شد. از آنسوی بی‌پروایی شاه بمجلس و چیرگیهایی که درباریان می‌نمودند بهمه برخورده بود و مردم رسیدن نمایندگان هفتگانه را در این هنگام مایه‌ی فیروزی برای مجلس می‌شماردند. پیشه‌وران با سران خود تا بیرون دروازه به‌رده ایستاده بودند ، و چون نمایندگان فرارسیدند ، گاوی بنام مردم تهران ، زیر پای آنان سر بریدند. حاجی ‌صادق نامی از شادمانی یک دیوانگی از خود می‌نمود ، و آن اینکه دو پسر نورس خود را همراه آورده بود که زیر پای نمایندگان آذربایجان قربانی خواهم کرد. آقامیرزا‌ فضلعلی چنین گفت : «ما می‌باید قربانی این نورسان باشیم. از ما گذشته و همه‌ی کوششهای ما از بهر اینان است».

مردم خواستار شدند که همه‌ی نمایندگان در یکجا نشیمن گیرند که کار دید آسان باشد. حاجی‌ محمد‌اسماعیل همه را بخانه‌ی خود خواند. ولی فرصت دید بسیار کم بود. زیرا همان روز نمایندگان را از تبریز بتلگرافخانه خواسته بودند. پس از آمدن صنیع‌الدوله و سعد‌الدوله و برخی دیگر از سران مجلسیان که گفتگویی با آنان کردند بآهنگ تلگرافخانه روانه گردیدند و تا فرورفتن آفتاب در آنجا می‌بودند.


پابرگی :
1ـ این شعرها از نامِق کمال شاعر عثمانیست که بنام عثمانیان سروده. در تبریز آنها را بنام ایرانیان گردانیده و بسیاری خواندندی. امروز هم شاگردان دبستانها می‌خواندند.


🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

یفرمخان با چهار تن دیگر از مجاهدان

کارت‌پستال قاجاری

🌸💐

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

طهران
خدمت آقایان دام‌اجلالهم تلگراف انجمن مقدس زیارت شد فوری بتلگرافخانه آمده فرستادم جناب مستطاب اجل سعد‌الدوله و آقای مرتضوی و جناب حاج‌ امین‌الضرب تشریف بیاورند جناب آقای سید ‌حسن تشریف دارند هنوز آقایان نرسیده‌اند قصد چیست و اسباب اغتشاش کی بنظر بنده اینگونه اقدامات مانع پیشرفت مقصد اصلی و تعویق امور صلاح عامه که در نظر است خواهد بود (محمد‌اسماعیل) ، (تقیزاده).

تبریز
اولاً نهایت تشکر و امتنان از زحمات جنابان عالی داریم عجالتاً خواهشمندیم نهایت فوریت جمعی از آقایان دارالشورای ‌کبرا حاضر فرمایید جنابان حجج‌الاسلام طهران فرموده‌اند که تشریف‌فرمای تلگرافخانه شوند مرحمت فرموده آقایان حجج‌الاسلام را هم اطلاع دهید مرحمت فرمایند که آقایان علما منتظر تشریف دارند عمده اغتشاش بواسطه‌ی سست بودن مجلس شورای کبرا و عدم پیشرفت مقاصد وکلاء و بعضی مطالب که با حضور عموم عرض می‌شود (انجمن ملی).

طهران
حضرت مستطاب‌ حجة‌الاسلام و المسلمین آقای آقاسید ‌محمد مجتهد دامت‌برکاته تشریف دارند و جناب سید ‌مرتضی‌‌آقا حاضرند وکلای محترم آذربایجان فردا جمعه 4 بغروب مانده وارد خواهند شد بعضی از اعضای محترم مجلس شورای هم اطلاع دادم الان تشریف بیاورند مطالب لازمه را بفرمایید (محمد‌اسماعیل).

تبریز
مستدعی از آقایان حاضرین تلگرافخانه می‌باشیم که اسامی آقایانی که تشریف دارند مخابره فرمایید که مطلع بشویم علماء تجار عموم اهالی انجمن ملی.

طهران
آقایانی که تشریف حضور مبذول فرموده‌اند حضرت مستطابان حجج‌الاسلام آقای آقا‌سید‌ عبدالله و بندگان آقای آقا‌سید محمد مجتهد دامت برکاتهم جناب‌ مستطاب ‌اجل‌ سعد‌الدوله جناب‌ حاجی‌سید ‌مرتضی حاجی ‌امین‌الضرب‌ جناب ‌حاجی‌ معین‌التجار جناب ‌تقیزاده جناب مشار‌الملک‌ نواب والا ‌اسد‌الله‌میرزا (اقل‌ محمد‌اسماعیل).

تبریز
آنچه عرض می‌شود تماماً گفته‌ی جمیع‌ ملت است که دیروز بازار را بسته بانجمن مقدس اجتماع نموده صراحتاً می‌گویند و واضح جواب می‌خواهند اولاً در عدم پیشرفت امورات و کارهای شورای کبرا مانع کجاست و سبب چیست ثانیاً در حالتی که شورای‌ کبرا حق دارند از کلیه کارها باخبر و مداخله داشته باشند سبب چیست که از اغلب کارها بی‌اطلاعند مثل تاج‌گذاری و تعیین ولایت‌عهد و عزل و نصب حکام و دادن بعضی کارهای عمده باشخاص غیرصحیح و مسئول ندانستن وزراء خودشان را و عدم اجراء بعضی از اصول نظامنامه‌ی اساسی و فتور در کارها و غیره که اینها اسباب یأس و هیجان ملت شده است (مجتهد و جناب‌ حاجی‌میرزا‌ محسن‌آقا ثقة‌الاسلام و شیخ‌الاسلام و علماء و تجار و عموم ملت)

طهران
خدمت علمای اعلام و سایر آقایان و تجاری که در تلگرافخانه‌ی مبارکه هستند عرض می‌شود برحسب احضاری که نموده بودید اقل‌العلماء باتفاق جنابان حاج‌سید ‌مرتضی‌آقا و حاجی محمد‌اسماعیل‌آقا و تقیزاده زیدعزهم در تلگرافخانه حاضریم و برای استحضار شما زحمت داده می‌شود که آنچه از طهران برای شما نوشته‌اند خلاف محض و کذب صرف است اعلیحضرت همایون شاهنشاهی خلد‌الله ملکه و دولته نسبت بمجلس مشاوره‌ی ملی کمال مساعدت و همراهی را دارند آنچه شاهنشاه مبرور البسه‌الله حلل‌النور در باب مجلس و موجبات آسایش عامه نوشته و دستخط فرموده‌اند اعلیحضرت همایونی امضا فرموده‌اند و با کمال عدل و نصفت برای تمهید انتظام امور ملک و مملکت غایت مجاهدت و مرحمت دارند خیالات شما تماما بی‌مأخذ است. بهتر اینکه همگی بر سر کار و کسب خود رفته باغتشاش ولایت راضی نشوید و آسوده باشید که عنفریب آثار مرحمت و توجهات همایونی ظاهر و عامه‌ی مردم آسوده خواهند شد مجلس مشاوره‌ی طهران نیز در کمال انتظام همه روزه منعقد و عموم منتخبین مشغول جرح و تعدیل امور عمومی هستند (محمد ابن‌ صادق‌ الحسینی‌ الطباطبائی).

طهران
خدمت علمای اعلام و آقایان تجار محترم متوقفین تلگرافخانه‌ی مبارکه عرض می‌شود بطوری که تلگراف کرده بودید اقل‌العلماء باتفاق جنابان حاجی ‌امین‌الضرب و حاجی ‌معین‌التجار و سایرین در تلگرافخانه حاضر هستیم و همان قسمی که حضرت ‌مستطاب ‌حجة‌الاسلام‌ آقا‌سید ‌محمد ‌مجتهد ‌الطباطبایی ‌سلمه‌الله تعالی مرقوم فرموده‌اند آنچه شنیده‌اید خلاف محض و دروغ صرف است بندگان اعلیحضرت همایونی با کمال مراقبت و نصفت در انتظام امور کافه‌ی مردم مملکت نهایت مساعدت و مرحمت را دارند و مخصوصاً بافرط مساعدت در پیشرفت امور مجلس ملی توجهات کامله مبذول می‌فرمایند چنانچه امتیازنامه‌ی بانک ملی را دو روز قبل بشرف امضای مبارک موشح فرمودند که برحسب خواهش عامه‌ی تجار و اهالی این منظور عمده هم صورت وقوع حاصل گشت در این صورت ابداً جای این تصورات نیست و بلکه باید عامه‌ی مردم متشکر بوده امروز در مساعدت به وظایف بانک ملی کمک نمایند پس بهتر اینست که فوراً با کمال آسایش خیال بر کسب‌ و کار خود رفته منتظر ظهور توجهات کامله‌ی ملوکانه و نظم امور عامه باشید (داعی عبدالله ‌الموسوی ‌بهبهانی).


🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

✴️ تاریخ مشروطه ایران

🔹 جلد یکم

🖌 احمد کسروی

🛎 نسخه‌ی اسکن (بخش یکم : تهران ۱۳۱۹ ، بخش دوم : تهران ۱۳۲۰ ، بخش سوم : تهران ۱۳۲۲)

🛎 چاپ دوم (آخرین چاپ زمان نویسنده)


🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

نشست با این گفتگوها بپایان رسید. در نشست دیگر ادیب‌التجار نماینده‌ی اسپهان درخواست که باز در آن باره گفتگو شود. صنیع‌الدوله خرسندی نداد و چنین خواست که «نظامنامه‌ی مجلس سنا» را بگفتگو گزارد. ولی نمایندگان خاموش نشدند و خواه و ناخواه گفتگو بمیان آمد و کار بآزردگی کشید. صنیع‌الدوله از مجلس برخاسته به اتاق دیگر رفت و نمایندگان نیز رفتند. پس از چندی که بازگشتند صنیع‌الدوله گفت : «اگر می‌خواهید مجلس فایده بحال ملت داشته باشد باید کار کرد. از منازعه و مشاجره‌ی لفظی هیچ فایده حاصل نخواهد شد. اینست نظامنامه‌ی مجلس سنا ، اول شروع بمذاکره و تصحیح آن بشود. بعد هم بهمین ترتیب باید مشغول کار شد» این را گفت و «نظامنامه‌ی سنا» را بگفتگو گزاشت و آن گفتگو را بیکبار از میان برد. نمایندگان نیز گردن نهادند.

بدینسان محمد‌علی‌میرزا استادانه نقشه‌ی خود را بکار می‌بست ، و درباریان خود را فیروز می‌شماردند. چیزی که هست جنبش ناگهانی تبریز حال را بهم زد و نقشه را دیگرگون گردانید.

ما نیک نمی‌دانیم تبریزیان چگونه از این پیشامدها آگاه می‌شدند و اندیشه‌های درونی محمد‌علی‌میرزا را درمی‌یافتند. آن را که در تهران از نزدیک نمی‌دانستند آنان در تبریز از دور می‌دانستند. این زمان از نمایندگان آذربایجان جز دو تن که تقیزاده و میرهاشم باشند در تهران نمی‌بودند. به میرهاشم جز گمان بد نتوان برد و می‌توان گفت تقیزاده این آگاهیها را به تبریز می‌داد. چیزی که هست چرا او خود در مجلس نمی‌گفت؟!. چرا معنی این رفتار محمدعلی‌میرزا را که از میان بردن مشروطه می‌بود آشکار نمی‌گردانید تا مردم بدانند و بشورند؟!.. اینها را نیک نمی‌دانیم.


🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

همراهان کانالِ تاریخ مشروطه‌ی ایران با نام آقای مهدی نورمحمدی آشنایند. ایشان کتاب «مشروطه به روایت کسروی» را بچاپ رسانیده‌اند که بسیاری از شما در پیام «پین» شده‌ی این کانال شرحی در آن باره دیده و خوانده‌اید.
ایشان بتازگی کانالی بنام «روزگار قدیم» بنیاد گزارده‌اند. چون زمینه‌ی کارهای ایشان پژوهشهای تاریخی است ، بایای خود می‌دانیم که کانالشان را به خوانندگان بشناسانیم.

کانال روزگار قدیم :
/channel/roozgaregadim

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

این گفتگوها در مجلس اندازه‌ی چیرگی بلژیکیان را آشکارتر می‌گردانید ، و از آنسوی زشتکاریهای پیشین آنان را در زمان عین‌الدوله به پیش چشمها می‌آورد. اینبود بارها می‌پرسیدند : چرا باید یک تن بیگانه را وزیر گردانند. ناصر‌الملک می‌گفت : «این را بنویسید از صدر‌اعظم بپرسید». این خود داستانی شد که بکوشند و آن بیگانگان بدخواه را براندازند.

پس از گفتگوها ، نامه‌ای از سوی مجلس به صدر‌اعظم نوشتند که وزیران را بمجلس بشناساند و زمینه‌ی کار و اندازه‌ی پاسخدهی[=مسئولیت] هر یکی را روشن گرداند. از این دو نتیجه را می‌خواستند : یکی آنکه نوز که او را بمجلس نتوانستندی شناسانید از وزیری برافتد. دیگری اینکه وزیران خود را در برابر مجلس پاسخده شناسند و هر زمان که مجلس خواستشان بیایند.

در نتیجه‌ی این نامه روز پنجشنبه دهم بهمن (16 ذی‌الحجه) هشت وزیر که (سپس نامهای ایشان را خواهیم آورد) بمجلس آمدند ، و صدر‌اعظم نوید داده بود که در نشست دیگر خود نیز بیاید.

با وزیران گفتگو بمیان آمد. ولی نتیجه‌ای که خواسته می‌شد بدست نیامد. وزیران پاسخدهی را در برابر مجلس بگردن نگرفته و نبودن قانون را بهانه آوردند. هنگامی که پرسیده شد : آیا جز از این هشت ‌تن وزیر دیگری هست؟.. وزیر داخله پاسخ داد : «این مطلب را باید از صدر‌اعظم پرسید». از ناصر‌الملک درباره‌ی گمرک پرسیده شد که آیا پاسخدهی آن اداره را بگردن خود می‌گیرد یا همچون آن روز از گردن می‌اندازد ، پاسخ گفت : «ترتیب دیروز و امروز همانست فرقی نکرده». بدینسان مجلس بی‌‌نتیجه بپایان رسید.


🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

🔹 پاکزی

✨ با پوزش از اندامان کانال تاریخ مشروطه‌ی ایران

🛎 هفته‌ی گذشته پست نگزاشتیم. از این هفته (فردا) دنباله‌ی تاریخ مشروطه را می‌گزاریم.


💐🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

پ58ـ محمدعلی‌میرزا با تاج شاهی

(تاجی که بسر او بزرگ بود و سنگینی می‌نمود.)

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

🔶 «تاریخ مشروطه‌ی ایران»

🔹 جلد 1 ، بخش 1 ، گفتار چهارم : چه کشاکشهایی با محمد‌علی‌میرزا برخاست؟..

🖌 احمد کسروی

🔸 2ـ تاجگزاری محمدعلی‌میرزا و بی‌پروایی او با مجلس


روز شنبه بیست‌و‌هشتم دی‌ماه (4 ذی‌الحجه) محمد‌علی‌میرزا تاجگزاری کرد. وزیران و اعیانها و علما و سفیران و کنسولها همه را خوانده بودند ، و بآیین باستان مشیر‌الدوله‌ی صدراعظم تاج را بسر او نهاد و در همان هنگام موزیک و شلیک توپ آغاز گردید و سه روز در تهران و همه‌ی شهرها چراغان کردند. در تبریز پنج ‌روز چراغان بود.

در کتاب آبی جمله‌هایی نوشته که می‌باید در اینجا بیاوریم. می‌نویسد : «تاج چون بزرگ و سنگین می‌بود سر وی تاب نگهداری آن را نداشت. اینبود ناگزیر شد که به هر دو دست آن را نگه دارد و پس از چند دقیقه تاج را برداشت و بجای آن کلاه رسمی ایرانی که جقه‌ی نادری را می‌داشت بسر گزاشت».

در این نشست نمایندگان مجلس نبودند. صنیع‌الدوله و سعد‌الدوله را بنام اعیانی خوانده و بنام نمایندگی مجلس هیچ کس را نخوانده بودند. از همینجا سَهِش محمد‌علی‌میرزا درباره‌ی مشروطه و مجلس نمودار می‌شد.

کسی که در نامه‌ی خود بشادروان بهبهانی ، آن سوگندها را خورده و خود را خواهای مشروطه بازنموده بود ، کنون بیکبار باز‌گشته و این بی‌پروایی را می‌نمود. همان ‌روز در مجلس گفتگو بمیان آمد ، و کسانی از نمایندگان گله کردند و برخی جمله‌های مغزداری نیز بمیان آمد.

میرزا ‌طاهر گفت : «سلطان سلطان ملت است. باید از طرف ملت تاج گزارند و مجلس نماینده‌ی ملت است».

میرزا ‌محمود کتابفروش گفت : «حالا که اول مجلس است اگر می‌تواند مطالبه‌ی حق خودش را بکند و الا بعدها نمی‌تواند کاری از پیش ببرد».

ولی از این گله‌ها و گفتگوها سودی نتوانستی بود. محمد‌علی‌میرزا کار خود را پیش برده و از ترسی که از رهگذر رسیدن بتاج و تخت می‌داشت بیرون آمده و این زمان در اندیشه‌ی برانداختن مجلس و مشروطه می‌بود.

این مرد با خودکامگی بزرگ گردیده و پادشاهی را جز از گردن‌ کشیدن و فرمان راندن نمی‌شناخت ، و کنون که در هنگام جوانی بتاج و تخت رسیده بود این بر وی سنگین می‌افتاد که کسانی از توده در برابر او بالا افرازند ، و با وی گفتگو از کارهای توده و کشور کنند. معنی مشروطه و سود همدستی با توده چیزهایی بود که بمغز او راه نمی‌یافت.

از آنسوی گرایش او بهمسایه‌ی شمالی ، و بودن آموزگاری همچون شاپشال ، و همگویانی همچون مفاخر‌الملک و مفاخر‌الدوله و امیر‌بهادر و ساعد‌الملک و سید ‌محمد ‌یزدی و حاجی‌میرزا ‌اسد‌الله (1) و مانند اینها در نزد او ، کار را سختتر گردانیده و جای سازشی با مشروطه و مجلس باز نمی‌گزاشت.

چنین گفته می‌شد پدرزنش کامران‌میرزا هم از بدخواهان مشروطه است و او را به برانداختن مجلس دلیرتر می‌گرداند. رفتار بازپسین مجلس و نپذیرفتن آن پیماننامه‌ی وام را بهمگی درباریان گران افتاده و بخشم و بدخواهی آنان بسیار افزوده بود.

محمد‌علی‌میرزا به برانداختن مجلس یکدل شده و چنین می‌خواست که با آنْ همه بی‌پروایی نماید ، و هرچه خواست ندهد ، و هرچه قانون گزاشت و یا دستور داد نرواناند ، و آن را یک دستگاه بیکاره‌ای گرداند ، و از آنسوی در شهرها ، در هر یکی که پیش رود ، حکمرانان دشمنی با مشروطه نمایند و میدان بتکان و جنبش مردم ندهند ، و از برگزیدن نماینده برای مجلس جلو گیرند (چنانکه در همین هنگام در خراسان آصف‌الدوله این رفتار را می‌کرد و در تنکابن امیر‌اسعد‌ پسر‌ سپهدار (2) ‌ ، شیخ‌ محمد‌ نامی را از علمای آنجا بگناه آنکه می‌خواسته انجمنی برای برگزیدن نمایندگان برپا کند گرفته و بپاهایش چوب زده ، و دیگری را از ملایان ریش بریده بود). از آنسوی بنام اینکه ما مسلمانیم و مشروطه با مسلمانی نمی‌سازد عنوان «مشروعه» را بمیان آورد و برخی از ملایان را بکار انگیزد و کشاکش بمیان اندازد ، و پس از همه کار را بآنجا رساند که مجلس تنها برای قانونگزاری باشد و آن را کاری باینکه دولت چرا وام می‌گیرد نباشد. یک قانون ‌اساسی نارسایی که داده بودند آن را پس‌ گرفتن می‌خواستند و عنوان «مشروعه» دستاویزی برای بهم ‌زدن آن می‌بود.

درباره‌ی آصف‌الدوله و جلوگیری او از برپا کردن انجمن ، وزیر داخله چنین پاسخ می‌داد : «مردم بسیار حرف می‌زنند سند لازم است. بعلم‌الیقین باید اطلاع پیدا کرد شاید برای این بوده که چون می‌خواستند انجمن ملی تشکیل دهند و هرزگی و شرارت کنند حاکم جلوگیری کرده است».

این پاسخ بدتر از رفتار آصف‌الدوله بود و اندازه‌ی بی‌پروایی دولت را بمجلس نیک نشان می‌داد. درباره‌ی پسر سپهدار ، طباطبایی به صدر‌اعظم نوشت و او پاسخ داد : «شیخ‌ محمد هرزه بود امیر‌اسعد تنبیه‌اش کرده».


👇

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

گرفتن داراک حاجی‌میرزا‌ حسن و فرستادن پیام به نظام‌الملک هر دو دروغ می‌بود. داستان مجتهد این بود که در آخرهای آذرماه ، روزی او نمایندگان انجمن را بخانه‌ی خود خواند ، و چون رفتند رو بایشان گردانیده چنین گفت : میان مردم پراکنده‌اند که مجتهد بدخواه مشروطه است. اگر در آغاز کار خواهان آن بود اکنون نمی‌باشد. نیز مرا بانبارداری بدنام ساخته‌اند. اکنون که غله گران و مردم از رهگذر نان در رنج و فشارند این دروغ را بآسانی باور می‌کنند. من برای آنکه نان ارزان و مردم آسوده گردند ، بدلخواه خود رشته‌ی همه دیههایم را بدست شما می‌سپارم که گندمهای مرا آورده به هر بهایی که می‌خواهید بفروشید و این کار را می‌کنم تا مردم بدانند من خواهان مشروطه هستم. نمایندگان درخواست او را نمی‌پذیرفتند و او پافشاری نمود و نوشته‌ی پایین را با مهر خود سپرد :

داعی بجهت صلاح ملت و تنزل قیمت اختیار غله‌ی تمام دهات و علاقجات خود را باجزای محترمین انجمن مقدس داده و ایشان را وکیل مطلق بلاعزل نمودم که تمام غله‌ی دهات مرا ضبط و تصرف نموده و هر وقت به هر قیمت که دانند بفروش رسانند. در خصوص اجرت عمله و کرایه و سایر مخارج هر قراری گذارند قبول دارم. بالکلیه اختیار با ایشانست حتی در وصولی هرچه گویند بکمال اعتماد و اطمینان تصدیق خواهم داشت. بتاریخ چهارم ذیقعده‌الحرام 1324


از این رفتار توانستیمی گفت که مجتهد از درون دل بمیان توده آمده بوده و این زمان دلسوزانه با مردم راه می‌رفته. ولی کارها و رفتارهای دیگر این مرد که سپس خواهیم دید جلو چنین گمانی را می‌گیرد. می‌باید گفت انگیزه‌ی این بیش از همه ترس بوده. زیرا چون در سایه‌ی بی‌پروایی نظام‌الملک و کارشکنی دیهداران و دیگران غله بشهر کمتر می‌آمد و این روزها نان کمیاب شده باز بمردم سخت می‌گذشت و مردم بدیهداران خشمناک شده بدگویی بسیار می‌کردند و درمیان آزادیخواهان گفتگوی آن می‌رفت که انبارهای دیهداران را بدست گیرند و آنان را بفروش گندمهای خود وادارند ، مجتهد برای نگهداری آبروی خود بآن رفتار برخاست.

هرچه هست کار نیکی بود ، حاجی‌میرزا‌ محمود ‌تاجر‌باشی که یکی از نمایندگان انجمن می‌بود برگمارده شد که گندمهای او را بشهر آورد و بفروشد و او تا هشتاد خروار آورانید و فروخت ، و سپس کناره‌جویی نمود.

اما نظام‌الملک پس از رفتن محمد‌علی‌میرزا از تهران بوالیگری آذربایجان آمد. آزادیخواهان پیشواز کردند و پاسداری نمودند. ولی او بهیچ کاری نمی‌کوشید و جز بدخواهی با آزادی از خود نمی‌نمود ، و داستان پیام فرستادن باو از ریشه دروغ بود. این دروغها را او ساخته و به محمد‌علی‌میرزا نوشته و او نیز اینها را دستاویز آزردگی از انجمن گردانیده و بدو سید گفته بوده.

چون شماره‌ی 28 روزنامه‌ی مجلس به تبریز رسید و آن گفتگوی طباطبایی و دیگران را دربر می‌داشت ، نمایندگان تبریز چگونگی را دریافتند ولی بجای رنجش و آزردگی بچاره برخاستند ، بدینسان که در روزنامه‌ی انجمن دو گفتار درازی در این باره نوشتند و چگونگی را روشن گردانیدند. خود مجتهد هم تلگراف بدارالشورا فرستاده داستان را بدانسان که رو داده بود بازنمود. از آنسوی تا این هنگام در تهران بدخواهی محمد‌علی‌میرزا با مشروطه و نقشه‌ی کار او بیرون افتاده و دو سید نیز خوشگمانی کم کرده بودند.


🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

🔶 «تاریخ مشروطه‌ی ایران»

🔹 جلد 1 ، بخش 1 ، گفتار سوم : تبریز چگونه برخاست؟

🖌 احمد کسروی

🔸 23ـ جنگ حیدری و نعمتی در اردبیل


چنانکه گفتیم در سایه‌ی جنبش تبریز داده شدن مشروطه را بهمه‌ی شهرها آگاهی دادند و در همه جا ، کم یا بیش ، تکان در مردم پدید آمد. در شهرهای آذربایجان از خوی و ارومی و مراغه و اردبیل و دیگر جاها نیز تکانها پدید آمد ، و چون انجمن تبریز (انجمن ایالتی) بهمه‌ی آنها دستور می‌فرستاد که در آنجا هم انجمن (انجمن ولایتی) برپا کنند و بکارهای شهر خود پردازند و از هر شهری یک نماینده‌ای برای تبریز می‌خواست در همه‌ی آنها انجمن برپا گردید. ولی در بیشتر شهرها معنی مشروطه را نمی‌دانستند و از کارهایی که انجمن بایستی کرد آگاه نمی‌بودند و اینبود در‌می‌ماندند. در همه جا ملایان پیش افتاده با اندیشه و دلخواه خود بکارهایی می‌پرداختند و آن را میدانی برای پیشرفت آرزوهای خود می‌پنداشتند. در هر شهری ، اگرهم یک یا چند تن می‌بودند که معنی مشروطه را می‌دانستند بسخن آنان گوش نمی‌دادند.

در مراغه حاجی‌میرزا‌ حسن‌ شکوهی از سالها در این راه می‌کوشیده و با روزنامه‌ها پیوستگی می‌داشته و او درباره‌ی انجمن مراغه می‌نویسد : «نمی‌دانستند و نمی‌فهمیدند که مشروطه چیست. کتابچه‌ی «قانون اساسی» چون بمراغه آمد ابداً معنی فصول او را نفهمیدند و تعجب می‌کردند که اینهمه شورش در سر این فصول بیهوده به چه می‌ارزید». می‌نویسد : «مردم تو گویی چنین می‌دانستند که اعضاء انجمن با ایشان نماز جماعت خواهند گزارد و یا مسائل شرعی یاد خواهند داد که در تقدس و تدین ایشان دقت زیاد می‌کردند».

در این میان در اردبیل یک داستان شگفتی پیش آمد ، و آن اینکه بر سر برپا کردن انجمن جنگ حیدری و نعمتی برخاست.

از چیزهای افسوس‌آور در تاریخ ایران داستان دوتیرگی حیدری و نعمتی است. ما نمی‌دانیم این از کی پدید آمده و چگونه پدید آمده ، حیدر که بوده و نعمت که بوده. این می‌دانیم که زمان درازی شهرهای ایران دچار چنین دوتیرگی بوده‌اند. بدینسان که در هر شهری مردم بدو دسته بوده‌اند : یکی حیدری و دیگری نعمتی ، و هر دسته‌ای با آن دیگری همیشه و در هر کاری همچشمی و دشمنی می‌نموده‌اند و با اندک‌بهانه بکشاکش برمی‌خاسته‌اند و زد و خورد می‌کرده‌اند. از زمان صفویان این درمیان می‌بوده تا کم‌کم از سختی افتاده و در بیشتر شهرها از میان رفته ، و تا زمان مشروطه تنها در شهرهای اندکی بازمانده بود که هر چند سال یک بار آواز از آنها برخاستی ، بویژه بهنگام محرم که چون دسته‌ها بستندی و آن نمایشها را نمودندی اوباش میدان یافته بکینه‌جوییها و خودنماییها پرداختندی.

یکی از آن شهرها قزوین می‌بود که در همان سال نخست مشروطه در دهم محرم ، در بیرون دروازه دو دسته باهم بزد و خورد پرداختند و درمیانه دو تن کشته شده و گروهی بیشتر از سی و چهل تن زخمی شدند.

دیگری از آنها شوشتر می‌بود که تا همین نزدیکیها بازمی‌ماند و من در سال 1302 که به خوزستان رفتم برای نخستین بار آن را در آنجا دیدم. شهر بدو بخش شده ، یک بخش را نعمتی‌خانه و دیگری را حیدری‌خانه می‌خواندند ، و باشندگان هر بخش خود را از دیگران جدا می‌گرفتند.

دیگری اردبیل می‌بود که تا آغاز مشروطه بازمی‌ماند و در نتیجه‌ی آن بود که بر سر برپا کردن انجمن بکشاکش و زد و خورد انجامید. چگونگی آنکه در آغاز مشروطه حکمران اردبیل ساعد‌الملک بود که یکی از نزدیکان محمد‌علی‌میرزا و خود مرد ستمگری می‌بود. مردم از دست او بناله برخاستند و بدارالشورا و بانجمن ایالتی تبریز تلگرافها کردند. انجمن پافشاری نمود تا او را برداشتند ، و پس از آن بود که تلگرافی به میرزا ‌علی‌اکبر‌آقا مجتهد بزرگ آنجا کرده درخواست نمود که انجمن ولایتی برپا گرداند. میرزا‌ علی‌اکبر‌آقا مردم را در مسجد گرد‌ آورد و تلگراف را بآنان خواند و بهمدستی آنان انجمنی برپا کرد. ولی چون میرزا‌ علی‌اکبر‌آقا از سوی نعمتیان می‌بود حیدریان بهمچشمی برخاستند و آنان نیز به پیشوایی حاجی‌میرزا‌ ابراهیم‌آقا انجمن دیگری پدید آوردند ، و نادانانی از دو سو دشمنیها نمودند و هر روز در مسجدها گرد آمده و ناهار نیز در آنجا می‌خوردند و بنام همچشمی بنمایشهایی برمی‌خاستند. سرانجام بآنجا کشید که حیدریان سواران فولادلو و نعمتیان سواران قوجه‌بگلو را که هر دو گروه از شاهسونان تاراجگر می‌بودند بشهر خواندند و در برابر یکدیگر سنگر بسته بگلوله‌بازی پرداختند که چند کس درمیانه کشته گردیده و یا زخمی شدند.

این آگاهیها که به تبریز می‌رسید در انجمن گفتگو کردند که هر دو را از میرزا‌ علی‌اکبر‌آقا و حاجی‌میرزا ‌ابراهیم به تبریز خوانند و سپس چنین نهادند که دو تن از تبریز به اردبیل روانه گردانند.


🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

شاعر «ملا نصر‌الدین» ، میرزا‌ علی‌اکبر ‌صابر ‌شیروانی می‌بود که شعرهایش در کتاب جداگانه‌ای بنام «هوپ‌هوپ‌نامه» بچاپ رسیده و در همه جا هست.

یکی از شوخیهای «ملا نصر‌الدین» درباره‌ی مجلس ایران آنست که در یکی از شماره‌های خود می‌نویسد : «بیشتر نمایندگان مجلس ایران از ملایان هستند. زیرا در قانون ایشان برای نماینده دانش را شرط ندانسته‌اند».
در تبریز ملایان آن را از «اوراق مُضِلّه» شمردند و نوشته‌ای درباره‌ی آن نوشتند که فرستادند علمای نجف نیز مهر کردند و آن را بچاپ رسانیده پراکنده گرداندند. ولی سودی نداشت و جلوگیری از رواج «ملا نصر‌الدین» نکرد.


🌸

Читать полностью…

تاریخ مشروطه ایران

پ55ـ نمایندگان هشتگانه‌ی آذربایجان در باکو

از راست بچپ : حاجی‌میرزا ابراهیم‌آقا ، مستشارالدوله ، طالِبوف ، آقامیرزا فضلعلی ، شرف‌الدوله ، هدایت‌الله‌میرزا ، احسن‌الدوله ، حاجی‌‌میرزاآقا فرشی.



💐🌸

Читать полностью…
Subscribe to a channel