لوکزامبورگ* از نوجوانی وارد حزب کارگر لهستان شد. از آنجا که در روسیه تزاری (لهستان کنونی) زنان حق تحصیل نداشتند او از ۱۸ سالگی به سویس مهاجرت کرد و بعد برای شرکت در جنبش های داغ کارگری آن روز های آلمان و گرفتن تبعیت آلمانی با گوستاو لوبک، پسر یکی از دوستان قدیمیاش، ازدواج مصلحتی کرد؛ گرچه این دو هرگز با هم زندگی نکردند. او با پیوستنش به حزب سوسیال دموکرات با کارل لیبکنشت** آشنا شد.
در سال ۱۹۰۳ به تشکیل حزب سوسیال دموکرات لهستان کمک کرد و در آنجا «مسائل سازمانی دموکراسی روسیه» را منتشر کرد که در آن از برخی از دیدگاههای لنین، از جمله مرکزیت سازمانی، انتقاد کرده بود. در ۱۹۱۴ نشریهٔ «انترناسیونال» را بنیاد گذاشت که کارل لیبکنشت نیز به آن پیوست. از دل همین گروه انترناسیونال بود که انشعاب از حزب سوسیال دموکراتیک شکل گرفت.
این نشریه تبلیغ می کرد که سوسیالیستها مناقشهٔ میان کشورها را به جنگ انقلابی تبدیل کنند، همان کاری که بلشویکها در روسیه میکردند. او همراه با کارل که تنها نمایندهٔ ضدجنگِ سوسیال دموکرات در مجلس آلمان (رایشتاگ) بود، به نقاط گوناگون سفر میکردند و مردم را بر ضد جنگ تهییج میکردند. به دلیل همین فعالیت ها آنها نهایتاً زندانی شدند ولی به لطف جنبش انقلابی که برایش تلاش کرده بودند، از زندان آزاد شدند.
در سال ۱۹۱۸ که دولت سوسیال دموکرات به ریاستجمهوری فردریک اِبِرت قدرت را در جمهوری تازه پس از سقوط رژیم سلطنتی آلمان به دست گرفته بود، روزا و کارل انتشار روزنامهٔ «پرچم سرخ» را آغاز کردند و همراه رفقای خود، حزب کمونیست آلمان را بنیاد گذاشتند. اما آن دو که در آن زمان هنوز ۴۸ سال سن نداشتند توسط فریکورپس***، که بعدها هم برای نازی ها دلالی اسلحه می کردند، به قتل رسیدند. حزب سوسیال دموکرات آلمان (یکی از احزاب ائتلاف حاکم آلمان کنونی) قتل این دو کمونیست را اعدامی قانونی خواند و حتی تا همین امروز هرگز آن را بیاعتبار ندانسته است.
راه او را با اشاره به کارهایش در ژورنال انترناسونال، از سوسیال دموکراسی و مارکسیسم لنینیسم جدا و گاهاً به عنوان رادیکال سوسیال دموکراسی می شناسند.
*Rosa Luxemburg
**Karl Liebknecht
***Freikorps
@TarTaKar
احمد تفضلی زبانشناس، ایرانشناس، پژوهشگر، مترجم و متخصص زبان های پارسیگ، پارتی و استاد زبانهای باستانی در دانشگاه تهران بود. حدود ساعت ۹ شب ماموران گشت پاسگاه انتظامی باغ فیض جسد او را در کنار اتوموبیل او پیدا کردند. یک پای او از چند جا شکسته بود اما علت مرگ ضربه مغزی اعلام شد. احسان یارشاطر اذعان داشت احمد تفضلی به دلیل همکاری با بنیاد ایرانیکا، که سرویراستارش احسان یارشاطر است، به دستور مسئولان جمهوری اسلامی ترور شد.
@TarTaKar
غلامحسین ساعدی از نوجوانی داستان مینوشت و همان زمان به سازمان جوانان فرقه دموکرات آذربایجان پیوست و در سال ۱۳۳۲ هنگامی که هجده ساله بود، به اتهام همکاری با فرقه، مدتی در زندان شهربانی تبریز حبس شد.
ساعدی تحصیلات خود را با دریافت دکترای تخصصی روان پزشکی در تهران به پایان رساند و غیر از کار در بیمارستان روزبه، مطبی در خیابان دلگشای تهران داشت که بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیت بیماران را معاینه می کرد.
وی که به سازمان چریکهای فدایی خلق گرایش داشت، از نخستین کسانی بود که در زمان تشکیل کانون نویسندگان به عضویت آن درآمد. در خرداد ماه ۵۳ ساواک او را حین تهیه تک نگاری شهرکهای نوبنیاد دستگیر میکند و او به زندان اوین منتقل میشود. حبس یک ساله او در این زندان با شکنجههای جسمی و روحی فراوان همراه بود. او بعد از سال ۵۷ ایران را ترک میکند و در آذر ماه ۱۳۶۴ در سن ۴۹ سالگی از دنیا میرود.
از میان آثار بسیار ساعدی میتوان به نمایشنامههای «چوب به دستهای ورزیل» و «دیکته و زاویه»، مجموعه داستانهای «شب نشینی باشکوه»، «آشفته حالان بیدار بخت» و «گور و گهواره» اشاره کرد. حاصل برخی از تجربیات تک نگاری او هم در آثاری چون «ایلخچی» و «اهل هوا» منتشر شده است.
@TarTaKar
پایان به جنگ جهانی که از شعارهای اصلی انقلاب بود باعث محبوبیت انقلاب در میان سربازان ارتش کشورهای دیگر شده بود. همین امر منجر شد که نیروهای ارتشی همچون ملوانان کشتی گشت کیلبراید* بریتانیا از حمله کردن امتناع میورزیدند. این واقعه یکی از مجموعه شورش ها و سرکشیهای دریانوردان در آن دوره بود به طوری که تنها در ماه ژانویه حدود ۱۵۰ کشتی دست از حمله برداشت.
* Kilbride
@TarTaKar
حاکمیت سلطان زنگبار که چیزی نزدیک به دویست سال قدمت داشت، طی دوران اشغال جزیره توسط بریتانیا حفظ و تحکیم شده بود و این دوران تا سال پیش از این شورش ادامه داشت.
بعد از قیام اما اقدامات تلافی جویانه نژادی علیه شهروندان عرب و آسیای جنوبی به وقوع پیوست و صدها نفر به قتل رسیدند. اگرچه نیروهای بریتانیایی در نزدیکی موجود بودند اما تنها قصد آنها این بود که در صورت به قدرت رسیدن نیرویی چپ مداخله کنند، که چنین چیزی محقق نشد.
@TarTaKar
دادشاه سفیدکوهی، یک روستایی ساكن بلوچستان بود كه بین سال های ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۶ عليه حكومت محمدرضا پهلوی سر به طغيان گذاشت و آوازهاش بخصوص بعد از کشتن چند مستشار آمریکایی که سیاست هری ترومن معروف به اصل ۴ را اجرا میکردند، از مرزهای محلی فراتر رفت.
خاستگاه شورش او ستم خوانین محلی بر دهقانان و مردم بلوچ بود که سرانجام پس از قریب به ۱۵ سال با همدستی خوانین و دستور شخص محمدرضا پهلوی به کمینگاه کشیده شد و به قتل رسید.
درحالیکه هنوز هم مخالفانش همسو با تبلیغات حکومت وقت او را تقبیح میکرنند، اکثریت عامه مردم و روشنفکران بلوچ او را به دلیل جسارت خاص و شورش علیه ستم از نامدارترين چهرههای ملی در تاريخ معاصر میدانند.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به مقاله «تحليل چهار بعدی ماجرای دادشاه» از اکبر رئیسی رجوع کنید.
@TarTaKar
در فروردین ۵۳، خانواده های زندانیان سیاسی موفق میشوند امکان ملاقات حضوری و جمعی را از مسئولین زندان بگیرند، به ابتکار زندانیانی مانند معصومه شادمانی و همراهی خانوادهها تلاش میشود با آوردن چادر اضافه به داخل زندان توسط ملاقاتیها، امکانی برای فرار زندانیان زن فراهم شود، اشرف دهقانی از زندانیان سازمان چریکهای فدائی به همراه ناهید جلال زاده از سازمان مجاهدین بعد از پایان ملاقات با سر کردن چادر همراه با ملاقاتیها به سمت در خروج زندان حرکت میکنند و از میان این دو، اشرف دهقانی موفق به فرار شده و ناهید جلال زاده توسط نگهبانهای زندان شناسائی میشود، شرح این فرار در کتاب «حماسه مقاومت» نوشته خود اشرف دهقانی به تفصیل آمده است.
معصومه شادمانی متولد ۱۳۱۰ در شهر اراک بود، تا ۴۰ سالگی به عنوان زنی خانهدار و مادر ۶ فرزند به زندگی عادی مشغول بود، در ابتدای دهه ۵۰ از طریق ارتباط خانوادگی با مصطفی جوان خوشدل از رهبران سازمان مجاهدین خلق، در ارتباط تدارکاتی با این سازمان و خانوادههای زندانیان سیاسی قرار گرفت، بعد از دستگیری علیرضا کبیری، یکی از فرزندانش بخاطر فعالیتهای مرتبط با سازمان مجاهدین این ارتباط تقویت شد و نهایتا به دستگیری خودش در ۶ مهر ۱۳۵۲ انجامید. در دادگاه ابتدایی اعدام و در دادگاه تجدیدنظر حبس ابد گرفت و تا آزادی در ۲۱ دیماه ۵۷ در زندان ماند.
از میان ۶۵ زندانی سیاسی که در این روز از زندان قصر آزاد شدند حداقل ۱۵ نفر پس از سرکوب انقلاب ۵۷، توسط حاکمان جمهوری اسلامی اعدام شدند. علاوه بر معصومه شادمانی، جواد زنجیره فروش، محمدهادی کاملان نجار، احمد منادی، مرتضی اعلایی و ذبیحالله ملکی همگی از اعضا یا هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران در سالهای ۶۰ و ۶۱ اعدام شدند. حمید خادمی، از اعضای همین سازمان در درگیری ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ کشته شد. شکرالله پاکنژاد، عضو جبههی دموکراتیک ملی ایران در ۲۸ آذر ۱۳۶۰ تیرباران شد. محمد سیدمحسن دماوندی و جبرئیل هاشمی آذر، هر سه از اعضای سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) در مهر ماه ۱۳۶۰ اعدام شدند. کادرهای همین سازمان چنگیز احمدی در سال ۱۳۶۱ به همراه همسرش دستگیر و در راه بازجویی به انفرادی بعد شکنجه بازجویی درگذشت و حسن صدیقی در سال ۱۳۶۶ به شکل نامعلومی در زندان درگذشت. بنده علی مرادپور دوشانلو و محمود بهکیش، هر دو از اعضای سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در جریان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ اعدام شدند. اصغر فرجخواه که اطلاعی در مورد وابستگی سازمانی او مشخص نیست نیز در شمار اعدام شدهگان است. به علاوه ابوالقاسم اثناعشری، از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به رغم اینکه خودش تواب و یکی از کمک بازجویان شعبهی هفتم اوین شده بود، در۴ بهمن ۱۳۶۳ اعدام شد.
#اعدامهای_دههشصت
@TarTaKar
از ۱۹۱۰، این زنان خانهدار خواستههای خود را مبنی بر افزایش سیاستهای رفاهی از محلات به مراکز و ادارت دولتی گسترش داده بودند. در ۱۹۱۳ این مبارزات رنگ و بوی طبقاتی به خود گرفت وقتی که کارگران نساجی نیز از آنها پیروی کردند. زنان خانهدار به همراه کارگران عمدتاً زن در مقابل مراکز تجاری عمدتاً مردانه علیه تورم و اجارهبها تظاهرات بپا کردند. رویدادهایی که برای مقامات نیروهای امنیتی شوکه کننده بود.
در ۱۹۱۸، گرانی نان و گاز عامل اصلیای بود که اعتصابات و راهپیماییها را آغاز کرد. هزاران زنان مخازن زغال سنگ را تسخیر کردند و آن را با کمترین قیمت در مزایده بین خودشان تقسیم تا به جای گاز از آن در خانه استفاده کنند. سپس همین کار را در مخازن گوشت و میوه ادامه دادند. در ۱۰ ژانویه زنان خانهدار کارگران نساجی را که اکثریت آنها زن بودند را به اعتصاب فراخواندند.
زنان توانستند با قطع کردن دست سوداگران و حکومتی که از آنها پشتیبانی میکرد تا ۶ هفته کنترل امور را به عهده بگیرند و مایحتاج خود، کودکان و مردان را تامین کنند. اعتصابها، راهپیماییها و تسخیر مغازهها و زمینهای زغال سنگ، حتی پس از روی کار آمدن فرماندار نظامی جدید و اعلام حکومت نظامی و تعلیق حقوق مدنی، ادامه پیدا کرد.
در تصویر آمالیا آلگره را هنگام سخنرانی با کارگران مشاهده میکنید.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به مقاله «آگاهی زنان و کنش جمعی:مورد بارسلونا ۱۹۱۰-۱۹۱۸» از تما کاپلن رجوع کنید.
Female consciousness and collective action: the case of Barcelona, 1910 - 1918
@TarTaKar
صبح یکشنبه و در خیابان طالقانی تهران مجروحین جنگ ۸ ساله ایران و عراق تجمع و تحصن کرده بودند تا کمک مالی ۵ الی ۱۰ ساله پایان خدمت خود را تقاضا کنند، که با برخورد نیروهای امنیتی مواجه شدند. در این حین چند تن از معترضین که در جنگ دچار مشکلات اعصاب، ریوی و شیمیایی شده بودند، دچار تشنج گشته و بیهوش شدند.
@TarTaKar
حملهی موشکی به پرواز ۷۵۲ در خلال بالا گرفتن تنشهای نظامی در منطقه و ۴ ساعت پس از آن روی داد که ایران در پاسخ به ترور قاسم سلیمانی، مواضع ایالات متحده آمریکا در منطقه سبز عراق را مورد هدف شلیک موشک قرار داده بود.
در ۲۷ اسفند ۱۳۹۹، دفتر بررسی سوانح و حوادث ایران، گزارش نهایی خود را منتشر کرد. اما انجمن خانوادههای جانباختگان پرواز ۷۵۲ که نماینده خانوادهی ۱۴۰ نفر از جانباختگان است، متخصصان هوایی و نظامی و دیگرکشورهای متاثر از این حادثه مانند کانادا و سوئد این گزارش را ناقص و گیجکننده قلمدادکردند.
روز بعد حادثه دانشجویان همراه با مردم روبهروی درب شرقی دانشگاه امیرکبیر و پشت درب اصلی دانشگاه شریف تجمع کردند و «مرگ بر دروغگو»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «این همه سال جنایت، مرگ بر این ولایت»، «حکومت سپاهی، نمیخوایم، نمیخوایم» و «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» را شعار دادند. خیلی زود دامنهی این اعتراضات گسترده شد و به مناطق و شهرهای دیگر مانند اصفهان، همدان، رشت، شیراز کشیده شد.
@TarTaKar
بکتاش مهر ۱۳۹۹ به دلیل فعالیتهایش در اعضای کانون نویسندگان ایران به ۶ سال حبس محکوم شده بود. او همواره برای حق بیان و آزادی فعالین زندانی طبقه کارگر مینوشت و مبارزه میکرد.
از آثار او می توان به کتاب های «و پای من که قلم شد، نوشت برگردیم»، «مژهها، چشمهایم را بخیه کردهاند»، «شناسنامهی خلوت»، «پُتک»، «در میمون خودم پدربزرگم» و مستندات «کاملا خصوصی برای آگاهی عموم»، «۱۳ اکتبر ۱۹۳۷» و «فریبرز رئیس دانا» اشاره کرد.
«ما»
ما اهالی رنج بودیم
و در کارخانه
با پیراهن هایی پرشور
عرق می ریختیم
ما
نقاط مشترک فراوانی داشتیم
و فقر
در سفره های باریک مان
پهن بود
اما راز بین اعداد و کلمات را می شناختیم
پس جدایمان کردند
تعدادی از ما در انفرادی
و تعدادی دیگر نیز
در انفرادی بودیم
اما همچنان نقاط مشترک فراوانی داشتیم
و هر کدام از ما
در شبکه ای تلویزیونی
برعلیه خودمان اعتراف می کردیم!
ما دیگری بودیم
اما هنوز نقاط مشترک فراوانی داشتیم
آن ها اما
دور از چشم تلویزیون ها
زیر پیراهن های پرشور ما
نقاشی شلاق را
پنهان کرده بودند
@TarTaKar
در این مراسم که به سیاق بسیاری از دیگر مراسم حکومتی با برنامهریزی برای ایجاد تجمع گسترده ای از جمعیت فرودست و حاشیه نشین و بدون تمهیدات ایمنی مناسب برگزار شد، ۲۱۳ نفر نیز مصدوم شدند. فشردگی جمجمه، شکستن استخوانها و خفگی از عوامل مرگ جان باختگان عنوان شده است. چند روز بعد، خانوادههای ۲۰ نفر از قربانیان شکایتی از افراد و نهادهای مقصر ثبت کردند اما هنوز هیچ نهادی به طور رسمی مسئولیت این حادثه را نپذیرفته است.
اداره ثبت احوال کرمان در گواهی فوت تعدادی از کشتهشدگان مراسم تشییع علت مرگ آنها را «واکنشهای حیوانی و انسانی غیرعمد» عنوان کرد. از چند ساعت قبل از این حادثه، گزارش های هشدارآمیزی از سوی برخی از خبرنگاران درباره قریب الوقوع بودن چنین فاجعه ای با توجه به بسته شدن مسیرهای فرعی، برای گسیل جمعیت به خیابان اصلی با مقاصد تبلیغاتی، منتشر شده بود.
@TarTaKar
سلیمان میرزا از جمله شاهزادگانی بود که برای تجهیز تودهها علیه طبقه خود شورید. او در ابتدا با راه اندازی نشریه «عیوق» علیه حکومت قاجار مینوشت. به اندازهای که صدر اعظم وقت یعنی امینالسلطان دستور توقیف آن را داد. او سپس در تاسیس انجمن مخفی آدمیت نقش داشت و در آنجا مبارزه سیاسی خود را ادامه داد.
سلیمان میرزا از نمایندگان حزب دمکرات مجلس مشروطه شد. با اینکه در ابتدا اعتبارنامه او را ملغی کرده بودند تا او نتواند به درون مجلس راه یابد. در زمان جنگ جهانی اول او هم با مخالفت با روسیه و هم با بریتانیا برخاست. در آبان ۱۲۹۴، کمیته دفاع ملی با ریاست سلیمان میرزا توانست نیروهای روسیه تزاری را عقب براند. اما در بهمن ۱۲۹۶ نیروهای بریتانیایی او را دستگیر کرده و به هند تبعید کردند تا در آنجا زندانی بماند.
پس از انقلاب اکتبر و اتمام جنگ جهانی اول و اعتراضات گسترده علیه بازداشت و تبعیدهای دولت بریتانیا، آنها مجبور شدند تا دوباره اجازه بازگشت سلیمان میرزا را به ایران بدهند. سلیمان میرزا نیز پس از بازگشت، فرقه سوسیالیست ایران را تاسیس کرد که توانست به مجلس راه یابد ولی به همراه حزب کمونیست تنها در اقلیت ماند.
در زمان قدرت گرفتن رضاخان، سلیمان میرزا وزیر فرهنگ او شد اما اندکی نگذشت که با بالاگرفتن اختلافات حل نشدنی و عریان شدن دروغهای جمهوریخواهی او استعفا کرد و خانهنشین شد تا اینکه در ۱۳۲۰ و عزل رضاشاه توسط دولت بریتانیا نشریه هفتگی «حقوق» را راه اندازی کرد. و در ۷ مهر همان سال با دعوت برخی از اعضای گروه ۵۳ نفر، رهبری حزب توده را در سن ۷۸ سالگی پذیرفت تا ۲ سال آخر زندگی خود را وقف مبارزه گذاشته باشد.
https://pecritique.files.wordpress.com/2018/07/maramnameh-ferqeh-sosiyalist-iran-1.pdf
@TarTaKar
کارگران دریایی در بندر بوینس آیرس تصمیم گرفتند که برای حقوق بیشتر و ساعات کاری کمتر اعتصاب کنند که پلیس در نزدیکی کارخانجات وازنا* با مالکیت انگلیسی، به کارگران آهن حمله کرد که موجب کشته شدن ۵ نفر و زخمی شدن ۲۰ نفر شد. طی چند روز بعد، کارگران اعتصابی در شهر پراکنده شدند، در چندین نقطه شورش درگرفت و کارگران دست به اسلحه بردند.
در همین حین که نیروهای پلیس و سربازان مشغول سرکوب کارگران بودند، دار و دستههای دست راستی برنامههایی برگزار کردند، به مناطق یهودی نشین حمله کردند و بسیاری از آنها را که آنارشیست یا کمونیست میپنداشتند به قتل رساندند. ارتش طی سرکوب این شورش بین صد تا هفتصد نفر را کشت، چهارصد تا دو هزار نفر را زخمی کرد و یش از پنجاه هزارنفر دستگیر شدند.
* Vasena
@TarTaKar
لی فلدمن* که حدود سال ۱۸۹۹ در ورشو به دنیا آمده بود زندگی خود را به رهایی طبقه کارگر اختصاص داد. او به لندن مهاجرت کرد و در آنجا در کارگاههایی با شرایط کاری بسیار بد مشغول به کار شد و به جنبش آنارشیستی ییدیش** زبان پیوست (ییدیش نامِ زبانی است، که نزدیک به هزار سال، زبانِ مادری و گاه، تنها زبانِ بعضی جوامعِ یهودیانِ اشکنازی بود، که در اروپای شرقی و مرکزی میزیستند).
با بروز انقلاب در روسیه او هم به آنجا سفر کرد و سپس راه جنوب را پیش گرفت و به ارتش یاغیان انقلابی در اوکراین به رهبری نستور ماخنو پیوست و در آنجا برای کودکانی که در جنگ والدینشان را از دست داده بودند غذا و لباس تهیه میکرد. سالهای بعد فلدمن گروههایی آنارشیستی در فلسطین سازمان داد، برای جنبش مقاومت ضدنازی در آلمان پول جمع کرد و در طول جنگ داخلی اسپانیا از ضدفاشیستها حمایت کرد. او با وجود اینکه حس بیناییاش را از دست داد، همچنان به فعالیتهایش ادامه داد و در دهه شصت برای آنارشیستهای اسپانیایی که علیه رژیم دست راستی فرانسیسکو فرانکو به شکل زیرزمینی مقاومت میکردند، اسلحه قاچاق میکرد. او تا جایی که سلامتش یاری میداد، تا پایان زندگیش که حداقل هشت دهه کوشش انقلابی بود، به فعالیت ادامه داد.
* Leah Feldman
**Yiddish
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۱۵ ژانویه ۱۹۱۹، سوسیالیستهای انقلابی رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت توسط شبه نظامیان راست افراطی فریکورپس که از طرف دولت سوسیال دموکرات در جریان وقایع پس از انقلاب ۱۹۱۸ فعالیت میکردند به قتل رسیدند.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ٢۴ دی ماه ۱٣٧۵ احمد تفضلی مترجم، پژوهشگر، زبانشناس و استاد دانشگاه تهران پس از ترک دفتر کارش در دانشگاه در مسیر منزلش در شمیران به طور مشکوکی در خیابان به قتل رسید. این جنایت یکی ار سلسله #قتلهای_زنجیرهای سیاسی بود.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۲۴ دی ۱۳۱۴، #غلامحسین_ساعدی پزشک و نویسنده که با نام مستعار گوهر مراد مینوشت، در تبریز متولد شد.
«[در ۵۷] همه میخواستند جلد یک ماری را بکنند، نمیدانستند که مار مدام پوست میاندازه»
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۱۳ ژانویه ۱۹۱۹، در جریان جنگ جهانی اول ملوانان ناوگان سلطنتی بریتانی به نام کیلبراید که به قصد حمله به انقلاب اکتبر به روسیه فرستاده شده بودند، شورش کردند و پرچم سرخی در حمایت از انقلابیون برافراشتند.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۱۲ ژانویه ۱۹۶۴، انقلاب زنگبار سلطان حاکم را به زیرکشید. این شورش به حاکمیت نژادپرستانه اقلیت عرب بر اکثریت سیاه آفریقایی پایان داد.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۲۱ دی ۱۳۳۶، دادشاه بلوچ کشاورز و از رهبران شورشی علیه استبداد حکومت مرکزی در درگیری با نیروهای نظامی حکومت پهلوی کشته شد.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۲۱ دی ۱۳۵۷، معصومه شادمانی که به دلیل لو ندادن دو پسر مجاهد خود در رژیم پهلوی به حبس ابد محکوم شده بود، از زندان آزاد شد. او به دلیل فراری دادن اشرف دهقانی از اعضای چریکهای فدائی معروف شد. جمهوری اسلامی ۳ سال بعد در همین ماه وقتی ۵۰ سال سن داشت او را به جوخه تیرباران سپرد.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۱۰ ژانویه ۱۹۱۸، دویست نفر از #زنان_خانهدار در محلات کارگر نشین در بارسلونا همراه کارگران نساجی علیه گرانی اجاره و نان اعتصاب و راهپیمایی کرده و شعارهای «تمام زنان در خیابان، علیه گرانی نان!»، «دست سوداگر کوتاه!»، «لعنت بر تورم!» و «برای انسان!» را سر دادند.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۱۹ دی ۱۴۰۰، مجروحان جنگی ایران و عراق در مقابل بنیاد شهید و امور ایثارگران در اعتراض به شرایط معیشتشان تجمع کردند که با برخورد نیروهای امنیتی پراکنده شدند.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۱۸ دی ۱۳۹۸، در پی شلیک موشکهای سپاه پاسداران به پرواز ۷۵۲ #هواپیمای_اوکراینی که همه ۱۷۶ سرنشین آن کشته شدند. سه روز بعد تجمعاتی اعتراضی علیه حکومت شکل گرفت.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۱۸ دی ۱۴۰۰ بکتاش آبتین از اعضای کانون نویسندگان و فعالین طبقهی کارگر به دلیل ممنوعیت از درمان مناسب در زمان سپری کردن دوران حبس خود در زندانهای جمهوری اسلامی در سن ۴۷ سالگی درگذشت.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۱۷ دی ۱۳۹۸، دست کم ۵۶ نفر بر اثر بستن راههای فرعی برای گسیل جمعیت در مراسم تشییع جنازه قاسم سلیمانی کشته شدند. هنوز هیچ نهادی به شکایت خانوادههای قربانیان پاسخی نداده است.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۱۷ دی ۱۳۲۲، سلیمان میرزا اسکندری از بنیانگذاران فرقه سوسیالیست ایران درگذشت. «آزادی نسوان»، «موقوفی مجازات اعدام» «مختاریت اداری، قضائی نواحی» و «نفع کارگر از سود» از اصول مرامنامه این حزب بود.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۷ ژانویه ۱۹۱۹، مجموعه وقایعی که با عنوان «هفته تراژیک» شناخته میشوند در آرژانتین آغاز شد. اعتصاب کارگران بندر در اعتراض به قراردادهای کاری با دستگیری و کشتار مردم و به خصوص آنارشیستها و کمونیستها سرکوب شد.
@TarTaKar
#در_چنین_روزی ۷ ژانویه ۱۹۹۴، جسد لی فلدمن از قهرمانان طبقه کارگر، سوزانده و خاکستر شد.
@TarTaKar