tekke_taak | Unsorted

Telegram-канал tekke_taak - سعیداکبرنیا

-

تکه تاکی ام از درخت پیر ارتباط با شاعر @Tekke_tak

Subscribe to a channel

سعیداکبرنیا

دل آشوبم
افکارم سرم را میکوبد به خیال
در جهانی که دور سرم میچرخد
تنهایی مثل خوره افتاده به جانم
بی تو
اتاقم سقفش را به باد داده
میسوزم زیر بارش اندوه
کدام جاده را به انتظار بنشینم
بغض،استخوانی ست در گلویم
لعنت به غریزه
که ذاتت تورا به افسانه شدن دچار کرده
با چشم هایت بیا
تا جاودانه شوی در عبور زمان
و تیغ خیالم به پایت نرود


#سعید_اکبرنیا
#تکه_تاک

@tekke_taak

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

#بهار

زمستان که از سر بهار گذشت
نیامدی
کدام سوی شکفتن ها لبخند بزنم
که ببینمت
این مردمک ها به تو خیره اند
بوی تو پیچیده
درتنم
بی مهابا
سرم به سمت خودم میچرخد
بهار محزون است
همراه گل های کاغذی در دست
با نفس هایی ک مصنوعی ست
در انتظار توام نازنین
همراه پرستوها بیا
همین روزها
بهار هم بوی مرگ گرفته...

#تکه_تاک
#سعیداکبرنیا

@tekke_taak

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

برای خود کشی
کسی قلب رانشانه نمی گیرد
این باکره ی بیوه
تاوان در قفسی میدهد
که گلوله می سوزد

#سعید_اکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

http://t.me/avaye_parav
@tekke_taak


صدو_و هشتمین شماره
#هفته_نامه_ادبی_آوای_پراو،منتشرشد.
شعر :
#سعید_اکبرنیا
#تقدیر


جهانی شده ام که قدر خودم را نمیدانم
حسم
گلی کم یاب در باغچه ی زندگی
بدست باغبانی نداشته
به فنا رفته
می خواهم بذری باشم
که درون سری جوانه بزنم
بیتی باشم
که منجر به ترانه شوم
تا حضور خستگی ام
دست گل به آب ندهد

#سعیداکبرنیا

#هفته_نامه_ادبی_آوای_پراو

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

بغض عجیبی است
زخم عجیبی است
نطفه ی درد را در بطن جانم کاشته ای
زیبا! سخن بگو
هوای دلم بارانی ست
شادی راه ندارد به چشم هایم
جنگ راه انداخته ای علیه خودت
ما غمگنانه ها یک طرف
خنجر ابروانت یک طرف
به کجا کشانده ای ما را

#سعید_اکبرنیا

#تکه_تاک

#چاپ_شعر_بنده
در #روزنامه_طلوع

سپاس از جناب_استاد #شیر_بازو

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

بهار

زمستان که از سر بهار گذشت
نیامدی
کدام سوی شکفتن ها لبخند بزنم
که ببینمت
این مردمک ها به تو خیره اند
بوی تو پیچیده در تنم
بی مهابا
سرم به سمت خودم میچرخد.
بهار محزون است
همراه گل های کاغذی در دست
با نفس هایی ک مصنوعی ست
درانتظار توام نازنین
همراه پرستوها بیا
همین روزها
بهارهم بوی مرگ گرفته....

#سعید_اکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

گیسو به باد داده!
نسیم شو
خیالت را هل بده به سوی‌ام
بدم در میانه‌ی چشم‌های‌ام
تا جا‌ن بگیرم.
گیسو رمیده!
پیچک شو دور تنم
و مرا حبس سلول انفرادی خودت کن
تسخیر کن ته‌مانده‌ي روحم را
تازیانه‌ام بزن
و کشان‌کشان از کمرگاه تنت بالا ببر
این تلخ منجمد شده را


#سعید_اکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

#گیسو
منتشرشده در صفحه #باغ_ابریشم روزنامه #نقدحال شماره ۸۴۷ شنبه ۲۳ اسفند ۹۹

گیسو به باد داده!
نسیم شو
خیالت را هل بده به سوی‌ام
بدم در میانه‌ی چشم‌های‌ام
تا جا‌ن بگیرم.
گیسو رمیده!
پیچک شو دور تنم
و مرا حبس سلول انفرادی خودت کن
تسخیر کن ته‌مانده‌ي روحم را
تازیانه‌ام بزن
و کشان‌کشان از کمرگاه تنت بالا ببر
این تلخ منجمد شده را
#سعید_اکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

قلبم
ایوان خانه ات نبود که
دست هایت را به آسمان بلند کنی
و انگشت اشاره بگیری
به سمت پرنده های مهاجر
وسط دو انگشتت دنبالشان کنی
حیاط خلوت خانه ات بودم
که گاهی برای عرض ارادت
پاشنه ی کفشت جیغ بکشد
و بلرزاند تن لحظه های مرا
نلرزانم
لحظه هارا که لج کرده اند
آرام ببوس
من تورا به چشم هایم بدهکارم
من
تورا به آغوشم بدهکارم
لحظه هارا که لج کرده اند
آرام در آغوش بگیر
در آغوشت می گیرم

#تڪہ_تاڪ 🍇
#سعید_اکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

#سکوتت

بغض عجیبی است
زخم عجیبی است
نطفه ی درد را در بطن جانم کاشته ای
زیبا! سخن بگو
هوای دلم بارانی ست
شادی راه ندارد به چشم هایم
جنگ راه انداخته ای علیه خودت
ما غمگنانه ها یک طرف
خنجر ابروانت یک طرف
به کجا کشانده ای ما را

#سعید_اکبرنیا
#تکه_تاک

@tekke_taak

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

ای اندیشه ی زیبا
میهمان سرزده ای بودی وسط زندگی ام
همچون اتفاقی که بی هوا امدنش را در قلبم حس میکردم
اما
مشت،گره کرده ای علیه من.
برابر من
پلک نزن بانو
تا خودم را در آیینه ی چشمانت ببینم
و غرق شوم در امواج موهایت
انگشت اشاره گرفته ای سمت من
و ناخن هایت اتش گرفته اند
که ب آتشم بکشانی
و برقصی عریان
دور جسد سوخته ام.
کاش موازی این خط ها را می شکستیم

و بلند بلند گام بر میداشتیم به سمت هم
تا لبهامان از تشنگی نخشکد
کمی نگاه کن به من
باید اتفاق خوب هم باشیم

#سعید_اکبرنیا
#تکه_تاک


#دکلمه #محمد_رافعتی

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

این برگ
هر پاییز
برای سبز شدن می افتاد
اما هر بار بهار
درختی خفه اش می کرد


#سعید_اکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

این چشم اگر پلک بزند
آن #لبخند اگر جم بخورد
جان به جان آفرین مرا مست کند
اختیار با سکوت است
چشمانت
هزارو یک شب
چاووش خوان من بودند
آخرین قصه را برای خودم بخوان


#سعید_اکبرنیا
@tekke_taak

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

یک روز بهار در من خواهد شکفت
یا مانند برفهای زمستانی چشمه خواهم شد
یا تشنگی بلوط پیر را پایان می دهم.
کابوس ها شیطان می شوند
در دستان تو
زندگی را اشاره ای کافی ست
تا باد
با فانوس دست رفاقت بدهد
وقتی که برگشتی
تنهایی این دره ی عمیق را فریاد نزن

#سعید_اکبرنیا
#تکه_تاک

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

هر روز درخت
شعرش را دفن می کند
و هر روز
پشت درختی قایم می شود
تا فراموش کند
جنگلِ
قبل تبر را

#سعیداکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

برابر من
پلک نزن بانو
تا خودم را در آیینه ی چشمانت ببینم
و غرق شوم در امواج موهایت
انگشت اشاره گرفته ای سمت من
و ناخن هایت اتش گرفته اند
که ب آتشم بکشانی
و برقصی عریان
دور جسد سوخته ام.
کاش موازی این خط ها را می شکستیم

و بلند بلند گام بر میداشتیم به سمت هم
تا لبهامان از تشنگی نخشکد
کمی نگاه کن به من
باید اتفاق خوب هم باشیم

#سعید_اکبرنیا
#تکه_تاک

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

#رسوا


خواستنت مسئله ی سختی بود
خسته ام
از حل سوال های بدون پاسخ
تو در ذهنم رژه میروی
ذهنم در آینه رژه می رود
ذهنم از درخت های ممنوعه میوه میچیند
لعنت به سوال های ردیف شده ی بدون پاسخ
لعنت به قفسه ی سینم
که حبسم کرده
لعنت به حالم که خاطرات تورا نشخوار میکند
همه از تو حرف می زنند
در گوشم
تو از من حرف بزن بلند بلند
تو بامن حرف بزن بلند بلند
نفس هایم را رسوا کن
بگذار بدوند به سوی تو
این حبسیه ها

#تکه_تاک
#سعید_اکبرنیا

@tekke_taak

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

#تقدیر


جهانی شده ام که قدر خودم را نمیدانم
حسم
گلی کم یاب در باغچه ی زندگی
بدست باغبانی نداشته
به فنا رفته
می خواهم بذری باشم
که درون سری جوانه بزنم
بیتی باشم
که منجر به ترانه شوم
تا حضور خستگی ام
دست گل به آب ندهد

#سعید_اکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

هر روز درخت
شعرش را دفن می کند
و هر روز
پشت درختی قایم می شود
تا فراموش کند
جنگلِ
قبل تبر را

#سعیداکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

بغض عجیبی است
زخم عجیبی است
نطفه ی درد را در بطن جانم کاشته ای
زیبا! سخن بگو
هوای دلم بارانی ست
شادی راه ندارد به چشم هایم
جنگ راه انداخته ای علیه خودت
ما غمگنانه ها یک طرف
خنجر ابروانت یک طرف
به کجا کشانده ای ما را

#سعید_اکبرنیا
#تکه_تاک

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

گم شده ام
در خودم
گم شده ام
در خیابان های یک طرفه
خیابان هایی
که به سمت خانه ات منتهی می شوند
گم شده ام
لابه لای چراغ های سبز و قرمزی که
سر هر چهار راه از من عبور می کنند
از من عبور می کنی
شهر بوی غربت می دهد
دست هایم می لرزد
پیدایم کن
آرامم کن
با چشم هایت دریا را به شهر بیاور


#سعید_اکبرنیا
#تکه_تاک

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

همه از تو حرف می زنند
در گوشم
تو از من حرف بزن بلند بلند
تو بامن حرف بزن بلند بلند
نفس هایم را رسوا کن
بگذار بدوند به سوی تو
این حبسیه ها

#تکه_تاک
#سعید_اکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

برگ برگ
میریزد پاییز
از قامت شکسته ی من
ریشه ام
از خاک خیالم بیرون زده
و آمده دور گردنم محکم
شبیه دشمنی که میخواهد ببوسدم.
بیدی شده ام
که از هر وزشی
تنم میلرزد
باید به زمستان هم
فرصت بدهم
مرا به مرگ نزدیک کند
به مرگ نزدیک کند
شاخه های منجمدم را
تا امیدی نباشد
که جریان پیدا کند
زیر پوست دریده ام
دیگر منتظر معجزه هم نیستم
معجزه ای ک باعث شود
دارکوبی بر تنه ام بکوبد
و صدای بمش بپیچد در گوشم

#سعید_اکبرنیا


#چاپ شعر در #مجله_عصر_جمعه
#مونترال_کانادا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

👉
شماره‌ی بیستم (سال دوم) #ماهنامه_ادبی_هنری_عصر_جمعه به سردبیری #رضا_کاظمی و دبیری شعر ایران #هرمز_علی‌پور دبیری داستان #وحید_پاک_طینت دبیری شعر جهان #سعید_جهانپولاد مدیر هنری #بهنام_زنگی و مدیر اجرایی #داود_منصوری در #مونترآل منتشر شد!

همکاران این شماره آثار:
#مریم_گمار #سعید_اکبرنیا
بهرنگ قاسمی، ایرج ضیایی،
واهه آرمن، سیروس نوذری،
رضا روزبهانی، ناهید عرجونی،
امید بیگدلی، آذردخت بهرامی
، سونای آکین، نادر چگینی،
نزار قبانی، صالح بوعذار،
احمد رافع، اصغر علی‌کرمی،
بیلی کالینز، الهه شیرخدا،
محمد ماجد العتابی، اصغر علی‌کرمی،
حسن بهرامی، اِدنا اوبرین،
گلشن فَیال، توریل مویی،
پوران لشینی ابیان، قدسیه قاسمی،
افشین سبوکی، فرامرز  کشتکار،
مستانه فاطمی، ناهید مقصودی،
محمد مهاجری، محسن کاظمی طامه،
فاطمه محسن‌‌زاده، احمد دِریس،
جواد اسماعیلی، سامی حبیب‌پناه،
هومان مهرآذین،

آدرس اینستاگرام مجله @asrejomeh
آدرس کانال تلگرام مجله /channel/asrejomehmagazine

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

#رسوا


خواستنت مسئله ی سختی بود
خسته ام
از حل سوال های بدون پاسخ
تو در ذهنم رژه میروی
ذهنم در آینه رژه می رود
ذهنم از درخت های ممنوعه میوه میچیند
لعنت به سوال های ردیف شده ی بدون پاسخ
لعنت به قفسه ی سینم
که حبسم کرده
لعنت به حالم که خاطرات تورا نشخوار میکند
همه از تو حرف می زنند
در گوشم
تو از من حرف بزن بلند بلند
تو بامن حرف بزن بلند بلند
نفس هایم را رسوا کن
بگذار بدوند به سوی تو
این حبسیه ها

#تکه_تاک
#سعید_اکبرنیا

@tekke_taak

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

چشمان آبے

درآن مهتاب شب چشمے نهان شد
دلم چون آبے دریا جوان شد
درونم ترس از درد و غم عشق
فراوان بودو یڪبارہ عیان شد
در من نرم و آهستہ قدم مے زد
بے باڪ
بدون همهمہ
آرام
انگشت گرفتم بہ سوے آسمان و دب اڪبر را امتداد دادم
تا چشم تو
این خط ممتد بہ گیسوانت سرایت ڪردہ
گیسوانت بہ چشم هام
رهایم ڪن از پیلہ ے تن
آن دوچشم آبے ات رسواے شهرم ڪردہ است
زندگے را تیغ ابروے تو زهرم ڪردہ است
تڪہ تڪہ شدہ ام
نیمہ جان
بہ دیدنم بیا
سادہ
بے هلاهل
از لبت شراب بریزان برلبم

#سعید_اکبرنیا

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

پدر

پدر
این سمفونی دلنواز قدیمی
همیشه دلنشین
پل خاطرات دیروز و امروز
که هیچ ترازویی
هم وزنش نیست
آرامش نت های آخری
هیچ معجزه ای
این ساز را به صدا در نمی آورد
حتا اگر
به احترامش یک دقیقه سکوت کنم
حتا اگر
به احترامش خورشید
کلاه خود را بردارد
پینه ی شاخه های این درخت
راز آرامش این ساز است
آرامش این سمفونی دلنواز قدیمی

#سعید_اکبرنیا
#پدر

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

#درد

بی هیچ نقطه ای آغاز کرد
من را
درد
زندگی فارغ از آرامش
فارغ از معجزه
پله پله آمد
تا بپیچاند مرا
همچون دخترکی با رنگ مویی سرد
زیر روسری،پنهان
باید معجزه شد
باید گرم بود
هرچند اینجا همیشه زمستان است

#سعیداکبرنیا
#تکه_تاک

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

گم شده ام
در خودم
گم شده ام
در خیابان های یک طرفه
خیابان هایی
که به سمت خانه ات منتهی می شوند
گم شده ام
لابه لای چراغ های سبز و قرمزی که
سر هر چهار راه از من عبور می کنند
از من عبور می کنی
شهر بوی غربت می دهد
دست هایم می لرزد
پیدایم کن
آرامم کن
با چشم هایت دریا را به شهر بیاور


#سعید_اکبرنیا
#تکه_تاک

Читать полностью…

سعیداکبرنیا

هر روز درخت
شعرش را دفن می کند
و هر روز
پشت درختی قایم می شود
تا فراموش کند
جنگلِ
قبل تبر را

#سعیداکبرنیا

Читать полностью…
Subscribe to a channel