میدانم بی حوصله ای
و شعرم را نمی خوانی
برای همین کوتاه مینویسم
گاهیبرایم پیغام بگذار
دلتنگت میشوم...
#امیر_اخوان
کدام شعرت را در یک صبح بارانی نوشتهای؟
بعد از آنکه انگشتانِ خیسِ ابر
آنقدر به شیشهٔ پنجره زد تا بیدارت کرد،
همان را در گوشِ من زمزمه کن!
اینکه در دهانِ تو ابر، شکلِ دیگری دارد،
اینکه در صدای تو باران، طورِ دیگری میبارد،
اینکه در هوای تو باز کردنِ چتر،
بیانصافی است، یکطرف!
میخواهم ببینم زنی که
در صبحی بارانی صدای تو را میشنود،
چقدر ممکن است دیوانه باشد
که دیوانهات نشود!
#لیلا_کردبچه
🍃🌸 #سلام_صبح_شروع_هفته_تون_عالی
🍃روزتون سرشاراز
🌸موقعیتهای عالی
🍃امیدوارم هفته تون
🌸پرازفرصتهای نو
🍃موفقیتهای پی درپی
🌸وعشق وبرکت درتمام
🍃مراحل زندگیتون باشه
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
از دستانت، جامی می نوشم
از مهربانی ات، اندکی لطف
عشق، نام ديگر توست!
شرح اشتياقم،با ملکوت عارفانه ای
به سمت و سوی سجّاده ی چشمانت
من دخيل دست هايی، که
تا پشت سايه های نگاهت قد کشيده اند
آیا بر لبانم، مجال بوييدن عطر نامت را
می دهی؟!
#عرفان_یزدانی
بیا جمعه ها را تعطیل کنیم
مثل همه من شعر نمی گویم
تـو هم با چشم هایت آتش نسوزان
جمعه ها غــــمگین اند
روا نیست شعر های من
و چشــــمهای تــــو بدترش کنند
بیا جمعه ها راتعطیل کنیم...
#امیر_اخوان
پنجره ی صبح را،
به سمت دوست داشتنت باز می کنم
تا آفتاب نگاهت،
تاریکیِ دنیایم را ،به اسارت بکشد
و نسیم خیالت،
پریشانی موهای شب زده ام را، آرام کند
تا دست مهربانی ات را بگیرم
و شانه به شانه ی بودنت
زندگی را قدم بزنم....
#آذین_قانع
کاش لمس احساست
عمق دوست داشتنم را حس می کرد
و سرزنش نمیکردی جنون خواستنم را
مگر میشود با بودنت رویا نبافت!؟
با لبخندت عاشق نشد!؟
با نگاهت دیوانه نشد!؟
از حرفهایت شعر نخواند!؟
از دستهایت آغوش نساخت!؟
و از رد قدمهایت رویش شکوفهها را ندید!؟
بی تو ولی فقط میشود لابلای زنگار بغض ترانهها
نفس کشید و نمرد...
#مریم_امینی
🍃✨زندگی زیباتر از آن است که
🌸✨اخــــم کــــنـــی
🍃✨شادتر از آن است که
🌸✨غــصــه بــخـــوری
🍃✨و کوتاه تر ازان است که
🌸✨بــیــهــوده تــلـف کـنـی
🌸✨الهی تو این گردش روزگار
🍃✨هر چی غم و ناراحتی
🌸✨ازتـــون دور بــشــه
🍃✨و هر چی خوبی و قشنگیه
🌸✨نصیب لحظه هاتون بشه
🍃✨زنـدگـیـتـون بر وفـق مـراد
🔺🔻🔺🔻🔺
دورتر ازمن هم باشی
من بـه چشمانِ شهلایِ" تـو "می اندیشم
از تماشای سرابِ چشمان فریبایت خوشم می آید
انگارقصه ی لیلی ومجنون در تو معنا می شود
#شهاب_شهابی
هر روز به قلب تو می زنم!
که در بازدم نفس هایم، نبض بگیرد!
هر روز آغوش تو می شوم،
که به سرزمین جدید تر
و کُهن تری خو بگیرم!
هر روز به دست های تو پیله می کنم
تا برای پروانگی، به شهدِ جانت رو کنم!
این تو، همه من
برای اوّلین لبخند امروز،
چشم هایت را به نزدم بیاور!
می خواهم واژه واژه با زبانم،
ریسه ببندم به تک تک مژگانت ...
#عرفان_یزدانی
تو حال خوب منی
قشنگترین علاقہء قلبیِ منی
آرزویی گُــمشدہ در رؤیـــاے مـنی
کاش تــو را بہ اندازہء یک روز
تقـــدیر بود...
#امید_آذر
تو را بیشتر از شعرهایم دوست دارم
شبیه اوّلین قصّه ی مادربزرگ
شبیه اوّلین حرفی، که بر زبانم جاری شد
شبیه عطر گل ،عطر نارنج و بیدمشک
تو را شبیه خودت دوست دارم
دوست داشتنم چون کتابی ورق ورق
تا به تا، کهنه و قدیمی ،تکرار در تکرار
صفحه به صفحه عشق نشسته
در آغاز و انتهای هر فصل
خط به خط از نام زیبای تو
سطر به سطر در گذر از واژه ای
تمام نشدنی در انحصار دستانم
آنجا که دارم چشم هایت را مرور می کنم
با بیست و نه حرف الفبا
در شصت ثانیه سکوت
تو را دوست دارم
بی آنکه توضیح دیگری بدهم
و تنها به سرم زده
پنجاه و نه ثانیه ی دیگر
بی وقفه و مدام
در آهنگ کلمات مانده بر دهانت گریه کنم
تو را بی وقفه دوست دارم!
پی در پی، همیشگی، بی بهانه
تو را دوست دارم...
#عرفان_یزدانی
هنگامے ڪہ شب
در گسترهے شہر بہ پرواز درمےآید؛
زبرجدِ چشمانِ تُو برقْ برق مےزَنَد،
فیروزه از نَفَسْهات نرمْنرمڪ مےتراود
وَ یاقوتِ لبهایت بوسہبوسہ مےشڪفد!
عتیقہے بازوت بگْشا
ڪہ تاریڪے ندیمہ همیشہ روشنےست
بےنورِ مہربانِ تُو زندگے سیرے چند؟!
هان اِےْ اَشرفےِ هزارسالہے من!
بےتعارف تُو چند قیراطے؟!؟
#آرش_شاهری
افتاب نفس های گرمش را
توی اتاق ریخته
و صبح بی هوا دارد خودش را
کنار پرده ی توری تاب می دهد
تو داری با برف دیشب،
آدم برفی درست می کنی
من به ذوب شدن لبخندت نگاه می کنم
به داغی چشم هایت که قلبم را می سوزاند
به تو که نگفته ام؛ امروز دوستت دارم
و به دست هایت که منتظرند، خو کرده ام
لبخندت را بیشتر کن
می خواهم برای روشن شدنِ
آتشِ نفس هایت با نخی از بوسه،
به دور لب ها و شانه ات،
شالگردنی چند لایه با سرانگشتانم ببافم ....
#عرفان_یزدانی
صبح است دقایق سبز
و باران زده ی اردیبهشت به نرمی در گذرند
و در عبور این دقایقِ مرطوب
دل من تشنه ی نگاه بی تفاوت و سرد توست!
روی به کدام سوی برمی گردانی ؟
مگر مرا نمیبینی ؟
اگر التماس رنگ می داشت خاکستری بود
خنثی …کدر…محو…
آنگونه که من به چشمان تو می آیم
بس کن این جدال نا برابر را
روی برگردان سمت دلم
و خاکستری نگاهت را آبی و آفتابی کن
ببار بر من…بتاب بر من
ساقه های نازک خیالم
بیش ازین قد نمی دهد به بی خیالی های تو
بس کن این جمود و بی رنگی را
سبز شو و سایه کن بر من
بگذار این تب آرام بگیرد این افروختگی
این شعله ور شدن از حجم نداشتن تو!
بس کن این جدال نا برابر را
دل به رنگها بده خاکستریِ قلبِ من؛
سبز شو آبی شو آفتابی شو
همچون اردیبهشت چون بهشت….
#انسیه_سوسنی
سَر خواباندم
بَر سینہاَت ڪہ بوت ڪُنَم،
سَر خواباندهاَم ڪہ سینہاَت
سرشار از سُرایشِ شعرےست
سَر تا بہ پاےْ شراب وُ پا تا بہ سَر جنون!
#آرش_شاهری
نامت را می نویسم
یک تشدید بالای سرش می گذارم
سھ نقطه ،در ادامه اش
تا تو ، مؤکدِ بی پایان من بمانی...
#سحرناز_مقدم
دهانی که می تواند عشق را فریاد بزند،
روی صورت تو نشسته است
ادامه ی زندگی تویی!
ادامه ی رنگ های روشن تری از تو
از گوشه ی لب هایت زندگی دور نمی شود
لبخند تو لهجه ی خیس کلمات است
بندهایی هاشور خورده؛
اگر نتواند عشق را از چشمان تو بردارد
دوستت دارم با دو چشمی
که در چشمانت می درخشند
سکوتی که از لبانت شنیده می شود
حتی وقتی نمی دانم چه می کنی
کدام غم در حنجره ی خاموشت فریاد می کشد...
چگونه نگویم دوستت دارم،
اگر آغوش دیگری تو را احاطه کرده باشد؟
خنده های تو مرا جاودانه کرده است
این عشق توست در قلبم
ادامه ی همه چیز خواستن توست
سپیدترین شعرها جمله ای ست
که از دهان تو متولد می شود
کلامی ست که از چشم تو می ریزد
تو را که من دوستت دارم
تو را کاملا صمیمانه ،صادقانه
همیشه ترا من دوست دارم
تورا دوست دارم...!
#عرفان_یزدانی
🍃🌷ســــلام
🍂🌼صبح پنج شنبه تون
🍃🌷بـخیر و شـادی
🍂🌼آرزو میکنم
🍃🌷امروز و هر روزتون
🍂🌼قلب تـون پـر باشـد
🍃🌷از مهـر و مـحبت
🍂🌼تنتـون سـلامت
🍃🌷روحتون سرشار از آرامش
🍂🌼و روزی و برکتتون روز افزون
🍃🌷صبحتـون دل انگیـز و شـاد
روزے ڪہ براے اولین بار تو را خواهم بوسید
یادت باشد ڪار ناتمامے نداشتہ باشے
یادت باشد حرف هاے آخرت را
بہ خودت و همہ گفتہ باشے
فڪر برگشتن بہ روزهاے قبل از بوسیدنم را
از سَرَت بیرون ڪن
تو در جادہ اے بے بازگشت قدم مے گذارے
ڪہ شباهتے بہ خیابان هاے شهر ندارد
با تردید بے تردید ڪم مے آورے...
#افشین_یداللهے
دوستت داشتم از همان آغاز
اعتراف نکردم!
همه ی نغمه ها تو بودی!
در لحظات شوق،
در چشم هر غریبه ای تو را می نگریستم!
زیبایی در تو خانه داشت
و آفتاب از دست های تو می تابید!
تمام جذبه ها در صورت تو پنهان بود
صبح بودی و شب!
کنار تو می نشستند خورشید و ماه!
تنها عشق را می شناختم
و زندگی را که باید از آغوش تو می چیدم ...
#عرفان_یزدانی
گل ریحانم!
تو زنی دلبر با رژ و لاک سرخ نیستی
از انگشتان و لب هایت واژه می ریزد
موهایت رنگ سیاهی خطوط دفتر شعرهایم
و در لطافت گونه هایت ، باران
لبخند جوهری کلماتت را نقطه چین می نویسد
تو بانوی شعر و کلمات منی!
با لهجه ی عشق "با من حرف می زنی
زنان بزک کرده،چشمان زیادی را می نوازند
اما تنها تو گل ریحانم!
بوسه هایت را برای من مشق می کنی
لب های تو را از حجم لغت ها بو می کنم
کتاب آغوش تو را تا یقه ی دوست داشتنت
با واژه هایی از سرفصل دستانت بالاتر می کشم
دکمه های شعر تو را باز می کنم
و در جیب های قلم موی سیاه مژگانم جا می گذارم
از عطر نفس هایت دیوان می نویسم
تا برای گل ریحان موزون قلبم
شعر دیگری بگویم...
#عرفان_یزدانی
لحظه ها را
در نگاه شب می کشدم
بغض آلود با چشمان بارورم
برای روشنایی
طلوع شروع این باران
و آخرین بازمانده راه
راهی که باید می رفتم
زیر بوسه های آفتاب در کویر تنهایی
در حلقه گیسوانم
قبیله ام را بدار کردی
پای درختی بظاهر مقدس
تو دیگر
رویایی من نیستی
بمان آنسوی روشنایی
#کیا_یـــارســــــان
❤️💫ســـلام
🤍💫شروع هفته تون بخیر
❤️💫بـوم روزتــون رنـگـیـن
🤍💫طرح زمینه اش مهربانی
❤️💫لــحــظـــه هـــاتـــون
🤍💫پـراز اتـفـاقـات قـشـنـگ
❤️💫افـکـار بـلـنـدتـان سـبـز
🤍💫و دلتان به پاکی آسمان
❤️💫آغـاز هفته تون بسلامتی
🤍💫و سرشاراز معجزهی خدا
.
وقتی خدا می خواست تو را بسازد،
چه حال خوشی داشت!
چه حوصله ای !
اين موها، اين چشم ها
خودت می فهمی؟
من همه اين ها را دوست دارم...
#عباس_معروفی
اردیبهشت کسی را می خواهد
که شانه به شانه ی عشق
قدم در نم نم کوچه باغی گذاشت
از جنس پرواز
انگار اردیبهشت پاییزی ست
که به لمس دیدار بهار را
در آغوش خویش بوسیده است
اردیبهشت حال و هوای دل
بوی خاک باران خورده ایست
از جنس اشک لبریز از آیات عشق
سرشار از طعم نوبرانه ی احساس......
#سمیه_خلج
زیبایی شما
تنها چشم را لذت میبخشد
اما زیبایی اخلاق و فهم شما،
روح را نوازش میدهد.....
#فرانسوا_ولتر