انڪار نمیتوانم ڪرد
پروانهاے را ڪه در رگانم شنا میڪند
ممنـوع نمیتوانم ڪرد
یاسمنی را ڪه از شانـههایم بالا میرود
پنهان نمیتوانم ڪرد
عاشقانهاے ڪه زیر پیـراهنم میتپد
نهفتن این همه یعنی انفجار من..!
#نزار_قبانی
مرا به جرم عشقِ تـو
در تـو زندانی باید ڪرد؛
وقتی تـو ڪنارم هستی
آسمان هم به زمین بیاید
فقط به هواےِ تـو نفس میڪشم
تـو هوایم باش،
ڪہ من از نفس ڪشیدن تـو
سیراب نمیشوم...!!
#امیـر_وجود
از پیله ی شعر
خارج نخواهم شد !
وادارم نکن
واژه ها را دوُر بزنم
و از روزنه ی شب تو را ببینم
باور ِ اینکه دوستم نداری
به فصل ها ثابت شده !
همین است که مدام باران می بارد ...
#سولماز_حاجی
واژههایت، فرشِ ایرانیست
چشمانات دو پرستوی دمشقی
که بینِ دو دیوار در پروازند…
قلبِ من چون کبوتری
از روی دستانِ آبی تو پرواز میکند،
و زیرِ سایهی دیوار قیلوله میکند…
#نزار_قبانی
مهتاب، پشت چشم هايت
خاموش می شود!
صبح، آغاز نفس های تو می شود
به روی لب هايم ...
#عرفان_یزدانی
شاعری عاشقم!
سراسر لبخند،
پیچیده در گلبرگ گل نسترن،
شمشاد نگاه عشق،
صدای سبز بهار،
گیلاسی از تب لب های تابستان،
خرمالوی گس حرف هایم...
شاعری عاشقم!
لبریز از تو در نوازش بوسه هایت،
خواهش دست هایت،
ترانه خوان کلماتت،
تراکم آغوشت،
زیبایی مهر چشمانت...
شاعری عاشقم!
با قلبی شبیه تپش های مرگ و زندگی،
نبض شیرین حیات،
به دوست داشتن تو دلبسته ام....
#عرفان_یزدانی
عشق تو،
گل سرخی ست، بر لبان من!
وقتی هر صبح کنار لبخندهايم،
عطر بوسه هايت، می پيچد!
هر بار که پای سبزينه ی نگاهت،
در مسير من، می افتد
تا مهر دستانت
آويزان آفتاب گرم دستانم بشود
#عرفان_یزدانی
سالهاست که رفتهای
و من پر از بغضِ هزار سالهام
اما تو ، غمت نباشد
چیزی که اینجا زیادست
شانهی سرد دیوارهاست
برای گریههای من....
#مهناز_پوراسد
دستهایم چقدر به دو طرفِ صورتت می آیند
وقتی عاشقانه تماشایم می کنی
دستهایم چقدر به دست هات می آیند
به دکمه های پیراهنت ، به قوسِ قَزحِ اندامت
به این دوستت دارم ها که دانه دانه
روی لبهات می کارم
دست هایم چقدر می آیند
به رنگ تنت وقتِ عشق بازی
دست هایم چقدر میآیند به من
وقتی تو را هر لحظه با ذوق به چشمهایم نشان می دهم
دست هایم را دوست دارم پُرند از تو ...
#حامد_نیازی
باران می بارد
قد می کشد با شب بوها،
در چين های دامنت، بانو!
در خنده های کودکانه ات!
در هيجان سرخ گونه هايت می دود!
می لغزد بر دستانم وقتی پنجره ها را
به سمت پلک هايت می گشايی
به سمت عشق!
آفتابی، که می سوزاند
داغی بوسه هايت را بر روی پيشانی ام ...
#عرفان_یزدانی
این منم که هرصبح دلم را به عشق
و گلویم را به دوست داشتن ات تازه میکنم،
این منم که هرصبح از تو خیر میخواهم
از خدا برکت،
این منم که چون می خندی،
ذوق از درونم بیرون می جهد،
و به چشمانم میخزد،
این منم که دوستت دارم
این منم که میگویم عشق
یعنی صمیمیتی از جنس دوست داشتن ات...
#حمید_رها
صبح ڪه آمد
ڪَذرڪن از ڪوچه دلتنڪَیام
سرے بزن به باغچه دلـ.ـم
بوے خوش اطلسیها،
خبرمیدهد از بیقرارےام
دعوت ڪن مرا به وسعت آغوشت
وعطرآڪَین ڪن صبحم را
با بوسهاے ناب..!!
#الههاڪرامی
🌿ســلام
🌹صبحتون
🌿بخیر و شادی
🌹آرزومی کنم
🌿دراین صبح زیبا
🌹دلتون پراز محبت
🌿روزتون پُراز رحمت
🌹زندگیتون پراز شوکت
🌿خونه هاتون پراز برکت
🌹لحظههاتون پراز دلخوشی
🌿وعاقبتتون ختم به خیرباشه
🔺🔻🔺🔻🔺
بہ ساز من ڪہ می رقصی
قیامت میڪنی بہبہ
چہ طوفانی بہ پا ڪردے
قلم شاید تو هم مستی ؛
زمین مست
زمان مست
مخاطب مست شعرم شد
بنازم دلبرےهایت
قلم الحق ڪہ تردستی ..!!
#سیمین_بهبهانی
من، برایِ آنکه از خودم خبری بگیرم
بایَد از تو شروع کنم
نفسی نمیکِشم مگر اینکه با یادِ تو باشد
قلبم نمیتَپد مگر اینکه یادَش باشد
زندگیِ دوباره را از کجا شروع کرده است،
مگر این که یادَش باشد برای چه میتپد...
#احمد_شاملو
باید برای روزهای گرم تقویم
پیراهنی نخ نما، درست کنم!
و به یاد بیاورم تابستان را
همان پیراهن سفید را بپوشی
باید لبخند بزنم و فراموش کنم
شناسنامه ی عشق،
در مویرگ های تو، باطل می شود!
باید، از خاطر ببرم
آرزوهایم محال شدند!
مانند وزیدن باد!
مانند افتادن برگ ها،
به زیر پای مردم شهر!
لبخند بزن! طبیعی تر از همیشه
فراموش کن تابستان،
تشنگی درختان را
به قطعه قطعه ی یک بیابان عطش می رساند ...
#عرفان_یزدانی
لبخند تو شروع شعر است ؛
مبادا اخم کنی
بند دل قافیه ها پاره شود ..
#زکیه_خوشخو
امروز تو را جور دیگرے دوست دارم.
به سادگے شعرم.
به لطافت واژه هاے عریان
امروز خواستنت را ،
جور دیگرے نقاشے مے کنم.
چشمانت را قلم مو می کنم بر بومِ احساسم
نقشے از چشمان ماهت می کشم.
بیا با بودنت مرا رنگے کن.
رنگے از جنس عاشقانه هایت ،
اے گل بانوے شرقی!
اے ستاره دنباله دار !
آسمان قلبم !
اے که آغوش یاسے تو!
درمان دردهاے من!
#سیامڪ_جعفرے
صبح نفس های تو
گرمی اندازد به کوره ی خورشید
و طلوع از آخر دریای مازندران
پرتوهای طلایی و مسی
امواج کبود را می رقصاند
و آوای پرنده ی کاکائی خزری
در صدای ریتم پیوسته ی دریا
موسیقی آرامش بخش
به نام آشیانه ای امن
یعنی تو در قلب من ....
#محمد_پاییزان
🌷صبح قشنگتون
🌸پر از لبخند شیرین😊
🌷الهی عطر گـلها
🌸دل آرای زندگیتون
🌷وشـادی نقل لحظه هاتون باشه
🔺🔻🔺🔻🔺
شاعر نیستم
شعر با پاے خودش میآید
مینشیند روے ڪاغذ
قلم میرقصد
واژه زانو میزند
وقتی مخاطب تــــو باشی ..!!
#آرزو_طاهری
دستم را بگیر
مرا بگیر از خودم
مرا ببر با خودت
من در سر رویایی دارم
تو درخت نارنج شوی من خاک
در من ریشه بدوانی
شکوفههامان را بارور شویم
و خدا مست شود از عطر بهارنارنج ما...
#مرتضی_فتحی
سرچشمه حيات آدمى دل است.
هر آنچه را كه از دل بگذرانيم؛
دير يا زود همان در زندگيمان
رخ خواهد داد...
پس، به دل بيآموزيم كه
فقط نيكى ها را از خود بگذراند
🌹 لحظه هاتون قرین عشق و آرامش
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
زن زیبایی نیستم
موهایی دارم سیاه
که فقط تا زیر گردنم می آید وَ
نه شب را به یادت می آورد
نه ابریشم نه سکوت شاعرانه
نه حتی خیالِ یک خواب آرام...
پوست گندمی دارم
که نه به گندم می مانَد نه کویر
وَ چشم هایی دارم
که گاهی سیاه می زنَد گاهی قهوه ای
وَ گاهی که به یاد مادرم می افتم
عسلی می شوند و گاهی خیس...
دست هایم...
دست هایم...
دست هایم مهربانند
و هر از گاهی برای تو
به عشق تو شعر می نویسند...
مرا همین طور ساده دوست داشته باش
با موهایی که نوازش می خواهند
و دستهایی که نوازشت می کنند
و چشم هایی که به شرقیِ صورت من می آیند...
#نیکی_فیروکوهی
در پردهٔ عصمتِ باغهای خیالم
چون نور و چون عطر جاریست
شعرِ زلالِ نگاهت دوشیزهتر از حقیقت.
آه ای نسیمِ سخنهای تو
نبضِ هر لحظهٔ زندگانی!
در نورِ گلهای مهتابگونِ اقاقی،
در ساکتِ این خیابان،
با من دمی گفت و گو کن:
از پاکی چشمههای بلورینِ کهسار
وز شوقِ پویندهٔ آهوانِ بیابان.
از دولتِ بختِ شیرین
در این شبِ شادِ قدسی
پیمانِ خورشیدِ چشمِ تو جاوید بادا!
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
عشق، این موسيقی بديع
لحنِ خوشِ آهنگت را فاش می کند!
از زخمه ای، که بر تنِ
تارهایِ پرده یِ آخرِ شب می کشی!
بر نوازش صورت صبح ...
#عرفان_یزدانی
و نگاهت كاش
آخرين تبعيدگاه جهان باشد
آخرين خورشيد، آخرين خدا
و من آخرين بنده اى
كه به عشق زنده است
#ابراهيم_نوش_آذر
یک چیزهایی هستند توے دنیا
کـه بدجور به هم می آیند
مثل بستنی یخی به تابستان
مثل عـاشق به معشوقش ،
مثل شـعر به شاعرش،
مثل ماهی به دریایش...
یک چیزهایی هستند توے ِدنیا
که انگار براے هماَند از اول ،
که بدجور به هم می آیند...
مثل تو به من
مثل من به تو
#طاهره_اباذری_هریس
عشق تو گل سرخی ست، بر لبان من!
وقتی هر صبح کنار لبخندهايم،
عطر بوسه هايت، می پيچد!
هر بار که پای سبزينه ی نگاهت،
در مسير من، می افتد
تا مهر دستانت
آويزان آفتاب گرم دستانم بشود
#عرفان_یزدانی
🌷یکشنبه تون زیبا
🍃امروزتون شاد و زیبا
🌷لحظه هاتون سرشار
🍃آرامش و دلخوشی
🌷امیدوارم امروز خدا
🍃سرنوشتی دوستداشتنی
🌷زندگی پراز عشـق
🍃روزی فراوان ، لبی خندان
🌷و دلی مهربون براتون رقم بزنه