صبح که می آید
تو نیز رقص کنان
در طلوع خورشید پیدایت می شود
از سمت مشرق
از همان جای همیشگی می آیی
و امیدی می شوی برای سپری شدن آرزوها
برای رسیدن به آنچه که لیاقتش را داریم
تو نقطه امید زندگی هستی در دل من
#داوود_چراغی
خدایا امروز خوشحالم💐
چون توقعی از کسی ندارم
میدانم پر توقعی آغاز زودرنجیست
قدرت بی نظیر تو مرا برکت میدهد
تا به عالیترین ثمرات نیکو برسم🙏
درود صبحتون به خیر
مگر می شود ،
در میخانه چشمانت توبه کرد
وقتی طعم مستی تمام هستی ام را
جرعه، جرعه تسخیر کرده
#معصومه_قنبری
.
هنوز صدای کفش هايت،
در سرسرای دلم، راه می رود!
هنوز عشق،
پشت پلک هايم، رژه می رود!
به من بگو، چشم هايت را
کجای تاريخ جا گذاشته ای؟!
سرباز هخامنشی قلبم،
با بی خيالی، تکيه
به ديواره های کنده کاری شده اش،
در نيمه ی تاريک شب
به خواب رفته است ...
#عرفان_یزدانی
آهای گمشده ترین
آرزوی هر دو دستانم
آهای رویای شیرین
هر روز و هر شبِ تنهایی ام
باتوام
خبر داری هر نفسی را که می کشم
هر دَم عاشقانه به گور می برم
بودنت را...!!
#امید_آذر
براے زیستن هنوز بهانہ دارم ؛
من هنوز میتوانم بہ قلبم کہ فرسوده است
فرمان بدهم کہ تو را دوست داشته باشد ..!!
#احمدے_احمدرضا
همزمان با صبح
چشم خورشیدی تو
جهت پنجره را می کاود
دشت روشن شده از روشنی رخسارت
ابر بیداری در غربت ما می بارد
بال اگر ذوق پریدن دارد
صبح اگر میل دمیدن دارد
باغ اگر سبزتر از سبز آمد
برکت آب زلالی است
که از چشم ترت می بارد...
#سلمان_هراتی
🌸ســـــلام
🌺یه صبح دیگه
🌸از فصل زیبـای
🌺تابستان آغاز گشت
🌸آرزو میڪنم
🌺قلبتون پر باشد
🌸از مـهر و محبت
🌺تنتون سـلامت
🌸روحتون سرشار از آرامش
🌺و روزے و برڪتتون روز افزون
#صبح_چهارشنبهتون_زیبـا
می گویم : "حسین"
باران از گلوی ابرها چکّه می کند ...
#عرفان_یزدانی
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر
در کنار آنهایی باش
که نور میآورند و جادو میکنند
آنها که با چوبِ جادویی کلام، گفتار،
نگاه، رفتار و منشِ ویژه خودشان
تو و جهان را متحول میکنند
و همه بازیها را به هم میزنند
کسانی که قصّههای زیبا میگویند
و تو را به چالش میکشند
و تغییرت میدهند •••
کسانی که به تو اجازه نمیدهند
که خودت را دستِکم بگیری
و افق زندگیاَت را کوچک بپنداری
این جادوگران با قلبهای تپنده
و پُر شور، قبیله اصلی تو هستند
و باید کنارشان بمانی •••
#ويلفرد_پترسون
خرّم آن بُقعه
که آرامگهِ یار آنجاست
راحتِ جان و شــــفای دلِ بیمار آنجاست
من در اینجای،
همین صورتِ بیجانم و بس
دلم آنجاست که آن دلبرِ عیّار آنجاست
#سعدی
چون او را دوست دارد
هر شب از پله های تاریکی
پابرهنه بالا می رود
"نکند کفش هایش آسمان را بیالاید!"
پایین نمی آید
جز آن که ماه در دستانش
نانی است که به شکلِ ستاره ها
تکه تکه می کند
بدون گُم کردنِ یک دانه ی گندم!
نانهای گرمش را می بخشد
به بچه های خیابان
به پنجره های خفتۀ بی شام و امید
حتی به سگها و گربه های ولگرد،
زیرا او را دوست دارد!
و آنکس که انسانی را دوست بدارد
همه ی انسانها را دوست خواهد داشت..
#سوزان_علیوان ترجمه
زیبای من !
سیاه اگر چشم تو باشد
سرم که بر زانوان تو باشد
میدانم، شب از چشمهای تو میآید
پنهانی به درهها میریزد
بر کوهها و دشتها میگسترد
دریایی تاریک،زمین را در خود میپوشد
سیاه اگر چشم تو باشد
روشنای من است ...!
#لوسیان_بلاگا
لبخند بريز بر تن شهر
تا اوج عشق قدم بزنم
تا جایی، که خواب را
از پلک هايت بگيرم
از شوقی، که دوست داشتنت
بر چشمم کشيده ست
در آغوش صبح بوسه های شيرينت، بانو!
#عرفان_یزدانی
مضمون لبخندهايم را از خاطر برده ام!
دارم می روم!
اين جهان،
پای احساسش می لنگد!
وقتی به شعرهايم
نسبت دروغ می دهند!
کاش کسی می فهميد،
شعر است، که تو را سروده است،
نه چشم های شاعری، که عشق را
بر لب هايت می ريخت،
تا کلمات ورق ها را سپيد کنند ...
#عرفان_یزدانی
یک چند غزل به پلکهایش آویخت
میخانه ای از عشق به چشمانش ریخت
تا دید که دیوانه ی چشمش هستم
قهر و غم و غمزه را به نازش آمیخت
#اکرم_نورانی
خدا نیاورد آن روزی را که زنی سکوت کند
و نگاه غم انگیزی زندگی اش را فرابگیرد...
و آن لحظه ای را
که جای خنده بر لبانش
و شوق در چشم هایش،
اندوهی بنشیند که هدیه ی مردی باشد
که جای دوست داشتن،
دلش را شکسته!
خدا نیاورد آن روز را....
#مژگان_بوربور
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند
نگاه کن هنوز آن بلند دور
آن سپیده آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزوست
سپیدهای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار
بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز ...
#هوشنگ_ابتهاج
می خواهم وقتي توفان می گیرد
تو را در سینه ام نهان کنم
یا با تو زنده می مانم
یا غرق می شوم!
#سعاد_صباح
گنجشکان،
روی بام خانه ات می نشينند
قناری ها نیز پشت پنجره ی کنار ايوان
صبح که از راه می رسد،
کنسرتی بر پا می کنند،
تا دستانت را به سوی آغوشم بگشايی!
می دانم عشق،
بايد موسيقی نفس های تو باشد
بر خورشيدِ گرمِ لب هايم ...
#عرفان_یزدانی
زیارت نامه بخوان برای دلم
اشک هایم تاب نمی آورند!
بگذار به کربلای دیگری بروم
حسین چشم های من، تشنه ی باران است ...
#عرفان_یزدانی
#اللهم_الرزقنا_زیارة_و_شفاعة_الحسین_ع
سلام سروروسالارشهیدان
سلام روزعاشورا🖤
سلام روزغمبار
سلام روزبی عباس🖤
سلام تشنگی طفلان
سلام زینب داغدار
سلام عزاداران حـسینی 🖤
امروزتون حسین پسند
شهادت امام حسین (ع) تسلیت باد🖤
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
☘🍃☘🍃☘🍃
🍃☘🍃☘🍃
☘🍃
🍃☘
☘
وفا و عشق و صداقت نگاه عبّاس است
دلم به رسم ادب بی قرارِ عبّاس است
تمام شهر دلم شیفته ی زیارت اوست
امید اهل جهان شفاعت عبّاس است
#عرفان_یزدانی
#سلام_بر_علمدار_کربلا
کوچ کرده از من،
چند پرنده ی بی آشيان!
وقتی بالی برای پرواز
به سوی چشم هايت، نيست ...
#عرفان_یزدانی
هر بار ڪه سر بر شانه ام می نهی
هنگام ڪه غرق در طره ے موهایت می شوم
در بیشه ے گیسوانت
چونان پروانه اے سرگردان
گم می شوم و باز نمی آیم..
هر بار ڪه دست در دستانم می گذارے
پنج انگشتم پنج ماهی ڪوچڪ می شوند
می روند در ژرفاے دیدگانت
گم می شوند و باز نمی آیند..
و هنگامی ڪه به پیڪر خود باز می گردم
آن دَم است ڪه می بینم تنهایم وُ
تو اینجا نیستی.!!
#شیرکو_بیکس
مجسّمه ی قرن بیستمی!
بی روح، بی جان!
یخ زده در ازدحام احساسات!
لبانت رنگ پریده اند!
دوست داشتن را نمی دانی!
بگذار، این روند ادامه پیدا کند
فردا مومیایی تاریخ، می شوی!
#عرفان_یزدانی
اولین باࢪۍ ڪہ بوسیدمش
فهمیدم حق با مادࢪم حوّا بوده
گاهے بعضے ممنوعہ ها
اࢪزش ࢪاندہ شدن
از بهشت ࢪا هم داࢪند ...
#طاهࢪه_اباذࢪیهࢪیس
نه ! تو را بر نتراشیده ام
از حسرت های خویش :
پارینه تر از سنگ
تُردتر از ساقه ی تازه روی یکی علف
تو را بر نکشیده ام از خشم خویش :
ناتوانیِ خِرد از بر آمدن ،
گُر کشیدن در مجمر بی تابی
تو را بر نَسَخته ام
به وزنه ی اندوه خویش :
پَرّ کاهی در کفّه ی حرمان ،
کوه در سنجشِ بیهودگی
تو را برگزیده ام رِغمارَغمِ بیداد ...
#احمد_شاملو