دهانی که می تواند عشق را فریاد بزند،
روی صورت تو نشسته است
ادامه ی زندگی تویی!
ادامه ی رنگ های روشن تری از تو
از گوشه ی لب هایت زندگی دور نمی شود
لبخند تو لهجه ی خیس کلمات است
بندهایی هاشور خورده؛
اگر نتواند عشق را از چشمان تو بردارد
دوستت دارم با دو چشمی
که در چشمانت می درخشند
سکوتی که از لبانت شنیده می شود
حتی وقتی نمی دانم چه می کنی
کدام غم در حنجره ی خاموشت فریاد می کشد...
چگونه نگویم دوستت دارم،
اگر آغوش دیگری تو را احاطه کرده باشد؟
خنده های تو مرا جاودانه کرده است
این عشق توست در قلبم
ادامه ی همه چیز خواستن توست
سپیدترین شعرها جمله ای ست
که از دهان تو متولد می شود
کلامی ست که از چشم تو می ریزد
تو را که من دوستت دارم
تو را کاملا صمیمانه ،صادقانه
همیشه ترا من دوست دارم
تورا دوست دارم...!
#عرفان_یزدانی
☀️
🌺آن زمان که آفتاب روز
🌼آرامش صبح را در هم میشکند
🌺در سرمای صبحگاهی بال بگشا
🌼دست جهان را در دستهایت بفشار
🌺و گل لبخند بر لبان بنشان
🌼چه با شکوه است زنده بودن
🌺سلام و صد درود
🌼صبحتون پراز انرژی مثبت
🌺یـکشنبهتـون گـلباران عزیزان
تمام روزهای هفته مَردند!
جمعه ولی زنیست دلگير؛
كه كل هفته را، مردانه كار كرده
و از صبح زود بيدار است.
چشم به راه روزی
كه اسمش را نگفته است!
چشم به راه آنروزكه مرد باشد،
و به قولش عمل كند...
#مونا_پرستش
شب باران باریده بود
صبح از سینه آسمان خدا قیام کرد
چکه چکه آفتاب میریخت...
#صبا_پورنگار
چگونه بگویم دوستت دارم،
که آسمان آبی بماند؟ باران بند نیاید؟
زمین سبزترین فرشش را
بر اریکه ی دست هایت بگشاید؟!
چگونه بگویم دوستت دارم،
که قناری بی وقفه نغمه سرایی کند؟!
کبوتر سفید پرواز بر فراز خانه ام را از سر بگیرد؟!
یک مشت دانه، پای گنجشک ها را
به ایوان پیچک و ناز بکشاند؟!
چگونه بگویم دوستت دارم،
که صبح طلوع کند،آفتاب برخیزد،
چشم های تو در چشم خانه ی دلم سر باز کند؟!
و روز کنار بیدِ باغچه
دامنِ بلند و کوتاهش را کوک بزند؟!
آن لحظه تو در قلبم باشی
و عشق، گلبرگِ لطیف و کوچکی ست
از گل ارغوان و کوکب
که بر روی پیراهنت روییده ...
#عرفان_یزدانی
🌺خداوند قادرترین
🌼کارگردانیست که با
🌸رسیدن سپیده دم میگَوید:
1⃣ نـــور
2⃣ صـــدا
3⃣ حـــرکـــت
🌺او زیباترین فیلم هستي
🌼را کلید می زند
🌸و من بهترینن نقش را
🌺برایتان آرزو میکنم
🌤
صدای همهمه میآید
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم!
و رودهای جهان رمز پاک محو شدن را
به من میآموزند، فقط به من!
و من مفسر گنجشکهای درهٔ گنگم...
#سهراب_سپهری
الهی خداوند بهتون
دلی آرام تنی سالم لبی خندان
و عاقبتی بخیر عطا کنه
آفتاب عمرتون همیشه درخشان
و عمرتون سبز و پایدار
و زندگیتون سرشار از عشق
سلام صبحتون بخیر
روزتون پر از خیر و برکت
🌤
صبح است
از سراب زندگی
آبی به صورتت بزن
لبخندت را بچسبان
شوق را در چشمانت بچکان
و کمی آرامش قرض بگیر
صبح است
فهمت را زمین بگذار
و اجازه بده دنیا فریبت دهد...!
#فریال_معین
از سفر آفتابِ سرشار از تاریڪی نور آمدهام،
سایہتر شدهام
و سایہوار بر لبِ روشنی ایستادهام
لبخند میشڪفد زمین بیدار میشود.
صبح از سفالِ آسمان میتراود
و شاخہےِ شبانہےِ اندیشہےِ من
بر پرتڪَاه زمان خم میشود.
#سهراب_سپهرے
🍃🌸درود درود درود
🌸🍃 #یکشنبهتون گلباران
🍃🌸روز خوشگلتون شاد
🌸🍃سرتون سبز
🍃🌸لبتون گـــل
🌸🍃چشماتون نور
🍃🌸کامتون عسل
🌸🍃لحنتون مهر
🍃🌸حرفاتون غزل
🌸🍃حستون عشق
🍃🌸دلتــون گــرم
🌸🍃لبتون خندان
🍃🌸حالتون خـوب
🌸🍃خـوب، خـوب
🍃🌸روز زیبای شما عزیزان
🌸🍃بـه خـیر و شـادی
🌤
در آغوشم بگیر
تنم را به کتیبه های دست نیافتنی برسان
باید این دیوان را مرور کنم
تو عشق را بر تنم می گذاری!
نزدیک تر بیا
می خواهم بخوانم سروده ای
که ترنّم می زند بوسه های پیکرت را ...
#عرفان_یزدانی
تو را چه بنویسم؟!
ای نقش بسته بر ڪـتیبهے آن دیار
شیرینترین یار ڪـه فرهاد در من
تیشه در هزار بیستون فراموش ڪَـم دارد..
#گویا_فیروزکوهی
جمعه جان راست بگو
این حس عاشق پیشه گی امروزت
از پاییز نیست
معشوق که همان معشوق است ۰۰۰
#مریم_رضایی_حامی
جمعه ها تمام دردهایش را
با صبح آغاز می کند
با سکوتش جان آدم را
به لبش می رساند!
به غروب که می رسد،
پر می شود از بغض!
پشت پنجره ی خیال که باشی،
با او می گریی ....
#عرفان_یزدانی
🌿 ســـــــلام
🌺صبح آدینه تون بخیر و شادی
🌿امیدوارم امروزتون
🌺پر از خیر و برکــــــت
🌿ســـــــــــــلامتی
🌺شـــــــــــــادکامی
🌿رضـــــــــایت مندی
🌺خوبی و بخشندگی
🌿عطر یاد خــــــــــدا باشه
🌺در کنار خانواده و عزیزان
🌿شاد و سربلند
بر تو ای بیداردل،
ای شاد، ای روشن
زین دلِ تاریکِ غمگین،
صد سلام ای صبح...
#مهدی_اخوان_ثالث
روی تخته سیاه چشمانت،
نام خودم را مشق می کنم!
تو را به دیوان بلند دل سپرده ام
تکلیف این عشق،
روی خطوط انگشتانت
تکرار در تکرار مرور می شود
جایی در حوالی توام!
در رگان سرخی، که
تاریخ نگار زیبایی ام می شود
لبخندهایت را بشکاف!
با شانه هایی ایستاده در سرزمین آغوشت
مرا محاصره کن!
دانش آموزی، که از مبارزه هیچ نمی داند
جز شورش چشم های تو!
آشوب هایت را گسترده تر می کند
از جان تو برخاسته ام!
سال هاست دوست داشتنت،
تنها شعار من است
در مشتی گره کرده بر روی سینه ات ...
#عرفان_یزدانی
از آن مهر جهانآرا
نقاب از رخ برافکندن
ز ما بیطاقتان،
چون صبح پیراهن دریدنها
رقیبان را به درد خود
نبیند هیچ ناکامی
چه با جان زلیخا کرد،
رشک کف بریدنها
تب و تاب دل ما
تشنهکامان را چه میدانی؟
شراب بیخماری میکشی
از لب مکیدنها....
#هزین_لاهیجی
این دریا
در موج پیراهن تو می دود!
گلویِ پلیکان هایِ آبی
باز مانده ست!
صبحِ پیشانی ات
روشن از بوسه یِ باد است!
تلخی لبخندهایت را
به لب هایم گره بزن!
قبل از طلوع آخرین خورشید،
شورش آخرین ابر،
مرا به بارشِ شانه هایت بخوان!
در فتحِ قافِ عشق
خیس از هوای شرجی توام ...
#عرفان_یزدانی
آسمان به اندازه آبی
سنگچین ها ، تماشا، تجرد
کوچه باغ فرا رفته تا هیچ
ناودان مزین به گنجشک.
آفتاب صریح خاک خشنود
چشم تا کار میکرد
هوش پاییز بود
ای عجیب قشنگ!
فکر آهسته بود
آرزو دور بود
مثل مرغی که روی درخت
حکایت بخواند....
#سهراب_سپهری
عشق را تدريس کن!
من در هر صبح تو را از برخواهم کرد!
وقتی گنجشکان
سر و صدا به راه می اندازند
و من در نگاهم
به نقطه ی اتّصال نگاهت
دوست داشتنت را فرياد می زنم ...
#عرفان_یزدانی
خودکارم می لغزد روی این متن ها
کلمه ها، روی واژه ها مسلّط می شوند!
از خط ها می گذرد
مانده ام کدام کلمه ای؟!
می شود تو را شعر کرد؟!
نمی دانم!
شکل هیچ کلمه ای نمی شوی!
تصاویرت بدیع ست!
تنها روی لبانم یک کلمه جاری ست!
عشق! تو را محو می بینم
آن قدر که می شود،
تا انتهای این خطوط پاراگراف شوی!
در ابیات و بندهای زیبا
من تنها تو را سپید می نویسم ...
#عرفان_یزدانی
بزرگترین خوشبختی این است که
ما را بخاطر خودمان و برای آنچه
واقعا هستیم دوست بدارند!
💚☘️💚☘️💚
محبوبم میپرسد:
تفاوت میان من و آسمان چیست؟
تفاوت این است عشق من
وقتی تو میخندی
آسمان از یادم میرود....
#نزار_قبانی