نکند فکر کني
در دل من ياد تو نيست...
گوشکن "نبض دلم"
زمزمه اش با تو يکيست...
جز من اگرت عاشق و شيداست،بگو
ور ميل دلت به جانب ماست،بگو
ور هيچ مرا در دل تو جاست،بگو
گرهست بگو،نيست بگو،راست بگو!
❤️مولانا
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
دی گلهای ز طرهاش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج گوش به من نمیکند
❤️حافظ
یوسف رویی، کزو فغان کرد دلم
چون دست زنان مصریان کرد دلم
ز آغاز به بوسه مهربان کرد دلم
امروز نشانه غمان کرد دلم
❤️رودکی
اگر از IQ بالای 180 برخوردار هستید، به تصویر بالا نگاه کنید و بگویید کدام گزینه زن نیست❓
Читать полностью…امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
❤️خیام
ای ديده نظر کن اگرت بينايیست
در کار جهان که سر به سر سودايیست
در گوشهی خلوت و قناعت بنشين
تنها خو کن که عافيت تنهايیست
❤️ابوسعید ابوالخیر
می خواه و گل افشان کن از دهر چه می جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می گویی
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی
❤️حافظ
تو تـــــنها میتوانی
آخرین درمــــان من باشی
و بی شک دیگران
بیهوده میجویند تسکینم
❤️محمد علی بهمنی
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
❤️حافظ
ای مسافر سفر عشق خطر در خطر است
ره پر از پیچ و خم و صخره و کوه و کمراست
گر هوایی به سرت هست از این ره برگرد
که در این بادیه اول قدمش ترک سر است
❤️کرمانی
بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
که به بالای چمان از بن و بیخم برکند
گفتم اسرار غمت هرچه بود گو میباش
صبر از این بیش ندارم چه کنم تا کی و چند
❤️حافظ
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
❤️حافظ
ما شعله شوق تو به سد حيله نشانديم
دامن مزن اين آتش پوشيده ما را
ناگاه به باغ تو خزاني بفرستند
خرسند کن از خود دل رنجيده ما را
❤️وحشیبافقی
صبح
می جویم
تو را
درهستی و آفاق و شعر
تا که
جان گیرد ز تو
این صبح بی آغاز من ...
❤️هما کشتگر
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
دی گلهای ز طرهاش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج گوش به من نمیکند
❤️حافظ
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟
طاقت بار فراق، این همه ایامم نیست؟
خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد؟
سر مویی به غلط در همه اندامم نیست!
❤️سعدی
دریغا که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و مرداد و اردیبهشت
بیاید که ما خاک باشیم و خشت
❤️جامی
در دل ما آرزوی دولت بیدار نیست
چشم ما بسیار ازین خواب پریشان دیده است
❤️صائب تبریزی
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعل فام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
❤️حافظ
ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
❤️حافظ
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
❤️حافظ
آه، تاکی ز سفر باز نیایی، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد
گر همان بر سر خونریزی مایی، بازآ
کرده ای عهد که باز آیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمی آیی و من بی تو به جان
جان من این همه بی رحم چرایی، بازآ
❤️وحشیبافقی
تو جان نخواهی جان دهی
هر درد را درمان دهی
مرهم نجویی زخم را
خود زخم را دارو شوی
❤️مولانا
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم
زان چه آستین کوته و دست دراز کرد
❤️حافظ
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیه عشق مجاز است
در عشق اگر بادیه ای چند کنی طی
بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است
❤️وحشیبافقی
هر انجمنی، در انجمن ماندهاند
دایم تو و من در تو و من ماندهاند
ذرّات زمین وآسمان در شب و روز
در جلوه گری خویشتن ماندهاند
❤️عطارنیشابوری