وقتی فکرش را بکنی ناامیدکنندهست که چطور آدمها هم مثل خانهها بین هم دیوار کشیدهاند !
@TEXTOGHRAPHY
ما بهطور کلی از انتقاد بدمان میآید و از تعریف مسرور میشویم بیآنکه ببینیم کدامیک صحیح است.
عاطفه و احساسات ما همیشه قویتر از منطق ماست و آنچه از دور یا نزدیک، گوشهای از عاطفه و احساس ما را جریحهدار سازد، عقل ما بیم دارد که آن را مورد بحث و تحقیق قرار دهد و واقع امر را روشن سازد.
@TEXTOGHRAPHY
در مملکت ما همواره فروش روزنامهها به رونق اتوشوییها بستگی داشته است.
چندی پیش وقتی آبِ رودخانه راین بالا آمد و کاغذهای وارداتی ما در اقیانوس ناآرام قیمتها خیس خورد، به علت تقاضای بیش از حد ساندویچ فروشیهای معاصر تیراژ روزنامه اطلاعات سر به کیهان زد... !
@TEXTOGHRAPHY
کسانی که عقاید احمقانهشان را ابراز میکنند بسیار حساساند ، هرقدر عقاید کسی احمقانهتر باشد کمتر باید با او مخالفت کرد ...
باگ میگفت حماقت ، بزرگترین نیروی روحانی تمام تاریخ بشریت است !
میگفت باید در برابر آن سر تعظیم فرود آورد چون همه جور معجزهای از آن ساخته است !
@TEXTOGHRAPHY
یک روز داشتم از کنار دهکدهای میگذشتم. پیر نود سالهای را دیدم که داشت یک نهال بادام میکاشت ...
به او گفتم: هی، پدر! درخت بادام میکاری؟ و او با آن پشت خمیدهاش رو به من برگشت و گفت: «آره، فرزند، من طوری رفتار میکنم که انگار هیچوقت نخواهم مرد.» من در جواب گفتم: « ولی پدر، من طوری رفتار میکنم که انگار هر آن ممکن است بمیرم.»
حالا ، حق با کدام یک از ما دو نفر بود؟
@TEXTOGHRAPHY
دوست داشتن ؛
کتابی است
که حروفش از برف است!
در تاریکی راه می رویم،
با حرارت انگشت های مان می خوانیم . . .
@TEXTOGHRAPHY
خم می شوم و چشم های خیس شده ام را روی دست های عزیز می مالم.
مادرم چیزهایی می گوید که هر چه سعی میکنم معنای آن ها را بفهمم نمی توانم.
می گوید از این که در دنیای به این بزرگی کسی به فکر خداوند نیست غمگین است.
می گوید آن قدر دلش برای خداوند می سوزد که گاهی شب های جمعه تا صبح برای او گریه می کند.
بعد دست هاش را در موهام فرو می برد و می گوید: "گاهی هوس می کنم بمیرم."
@TEXTOGHRAPHY
این بخشی از زنده بودن است
هر کدام از ما چیزی را از دست میدهیم که برایمان عزیز است.
فرصتهای از دست رفته، امکانات از دست رفته، احساساتی که هرگز نمیتوانیم برشان گردانیم.
این بخشی از آن چیزیست که به آن میگویند زنده بودن.
@TEXTOGHRAPHY
چگونه ممکن است که آدمها هنگام بحث فقط در پی پیروزی باشند و به حقیقت اعتنا نکنند؟
شوپنهاور: «به سادگی»؛ این «دنائت فطری بشری است.» این امر نتیجهی «نخوت ذاتی» و این واقعیت است که مردم پیش از سخن گفتن، فکر نمیکنند بلکه پرحرف و فریبکارند - آنها به سرعت موضعی اختیار میکنند، و از آن پس، فارغ از درستی یا نادرستی آن موضع، صرفا به خاطر غرور و خودرأیی به آن میچسبند. نخوت همیشه بر حقیقت غلبه میکند...!
@TEXTOGHRAPHY
بیشتر بند بازها قبل از تموم کردن مسیر کشته میشن ! فکر میکنن رسیدن، ولی هنوز روی سیم هستن ...
اگه هنوز سه قدم دیگه باقی مونده باشه و تو این قدمها رو با غرور برداری، اگر فکر کنی شکست ناپذیری، میفتی و میمیری !
@TEXTOGHRAPHY
نمیفهمیدم این شصت هزار نفری که در این شهر ساکن بودند چگونه فکر میکردند؟
برای چه انجیل میخواندند؟
چرا دعا میکردند؟
برای چه روزنامه و کتاب میخواندند؟
از گفتهها و نوشتههایی که تا آن روز به آنها رسیده بود چه استفادهای میبردند؟
هنوز همان تیرهگیهای دماغی و همان دشمنی با آزادی که سیصد سال پیش دیده میشده است، در آنها وجود داشت.
@TEXTOGHRAPHY
خط بزنید از زندگیتان تمامِ آدمهای بلاتکلیفی که غیرِ قابلِ پیش بینی اند
تمامِ آدمهایی که حرف میبرند و می آورند
آدمهایی که چون خودشان به جایی نرسیدند،
تو را هم متقاعد میکنند به درجا زدن
آدمهایی که تا چشمشان به جنسِ مخالف می افتد،
شخصیتِ جدیدی از آنها میبینی!
آدمهایی که تخریب را از تعریف بهتر بلدند.
آدمهایی که با کنایه حرف میزنند
"سَمی"اند!
@TEXTOGHRAPHY
شاید، فقط شاید، اگه با هم باشیم و صحبت کنیم، بعد از مدتی چیزی مثل موسیقی متن فرانسیس لای در پس زمینه شنیده بشه و تمام دلایل محکمی که چرا به تو علاقهمند شدم از جایی سر دربیاره، اگر شانس باشه ممکنه حتی برف هم بباره.
@TEXTOGHRAPHY
عجیب است ولی حقیقت دارد که زندگی یک روندِ بنا کردنِ خاطراتِ آیندهست. در این لحظهی خاص که من روبروی دریا نشستهام، دارم خاطراتی را میآفرینم که روزی برای من اندوه و نومیدی به بار خواهند آورد..
@TEXTOGHRAPHY
-میدونی مهلا، همیشه اونایی که میگن هیچوقت عاشق نمیشیم از بقیه سخت تر عاشق میشن! انگار یه اتفاقی قراره رویِ اونارو کم کنه... میخواد بگه آدم ها از عشق بدشون نمیاد، فقط باید وقتش برسه.
@TEXTOGHRAPHY
هرکس حق داره هر طور میخواد فکر کنه
و توقع داشته باشه که دیگران هم
به عقایدش احترام بگذارند
اما من قبل از اینکه با دیگران زندگی کنم
باید بتونم با خودم زندگی کنم
وجدان آدم تنها چیزیه که نمیتونه
تابع نظر اکثریت باشه
@TEXTOGHRAPHY
تنهایی، چه از نظر منطقی چه از نظر تجربی، ربطی به تنها بودن ندارد.
آنچه درباره تنهایی مهم است شمار افرادی نیست که دوروبر آدم هستند، بلکه احساسی است که فرد از رابطهاش با دیگران دارد...
@TEXTOGHRAPHY
مفهوم واژهها در طول قرنها،
آنچنان تغییر نمیکند که مفهوم نامها
برای ما، در چند سالی...
یاد و دل آدمی آن اندازه گنجایش ندارد
که دیر زمانی وفادار بماند.
@TEXTOGHRAPHY
می خواهم مثل تو باشم، یعنی زندگیام را بکنم و دورا دور دوستت داشته باشم، نمیخواهم عشقم به تو دست و پایم را ببندد.
مگر چه چیزی را از دست میدهم ؟!
یک مردِ بزدل را ؟
و چی به دست می آوردم ؟
لذتِ گهگاه در آغوشِ تو بودن را ...
@TEXTOGHRAPHY
آنچه انسانها را از پا در میآورد، رنجها و سرنوشت نامطلوبشان نیست
بلکه بیمعنا شدنِ زندگی است که مصیبت بارتر است.
و معنا تنها در لذت و شادمانی و خوشی نیست، بلکه در رنج و مرگ هم می توان معنایی یافت.
@TEXTOGHRAPHY
اگر خودتان را مصرف کنید، دیگران هم آرام آرام شما را مصرف خواهند کرد.
در مصرف شدنِ شما، دیگران هیچ نقشی ندارند. آدمها آنگونه که شما با خودتان رفتار میکنید، با شما رفتار خواهند کرد.
غمِ شئ شدن، از عمیقترین غمهای جهان است و راهحلی جز تغییرِ نگرش خودتان نسبت به خودتان ندارد.
@TEXTOGHRAPHY
بگذار که فراموش کنم
تو چه هستی، جز یک لحظه،
یک لحظه که چشمانِ مرا میگشاید
در برهوت آگاهی
بگذار که فراموش کنم ..
@TEXTOGHRAPHY
تنها کاری که باید انجام دهیم این است که درک کنیم همهمان بنا به دلیلی به این جهان آمدهایم که باید نسبت به آن خود را متعهد کنیم.
آنگاه است که میتوانیم بر رنجهای بزرگ و کوچکِ خود بخندیم و بدون ترس پیش برویم و آگاه باشیم که در هر گامِ ما مقصود و منظوری نهفته است.
@TEXTOGHRAPHY
حقیقت این است که در این دنیا، همیشه کسی هست که با کمال میل، بخواهد جایش را با شما عوض کند، بخواهد مثل شما نفس بکشد، مثل شما راه برود، در جایی که شما زندگی می کنید، زندگی کند.
آیا اخیرا خداوند را به خاطر خانواده، دوستان، سلامتی و فرصت هایی که به شما داده است، شکر کرده اید؟
@TEXTOGHRAPHY
ما نیازی به گرد باد نداریم
ما نیازی به طوفان نداریم
کارهای وحشتباری که تندبادها و طوفانها می توانند
ما خود نیز می توانیم
گردباد سهمگین است و طوفان سهمگین تر
اما هیچ چیزی سهمگین تر از انسان نیست
@TEXTOGHRAPHY
یادم بیاور برایت بنویسم که عشق را باید بیحساب اندوخت اما با حساب خرج کرد. و برایت بنویسم که هی بر این طبل پر صدا اما تو خالیِ "بیحساب دوست داشتن" نکوبی. که دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دوست داشتن حد و مرز میشناسد.
- حساب و کتابش؟
ظرفیت خودت، که اگر میتوانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمیتوانی اما اندازه نگهدار.
- حد و مرزش؟
عزت خودت، کرامت خودت، شخصیت خودت.
دوست داشتن که نباید تو را بیعزت، بیکرامت و بیشخصیت کند. باید؟!
@TEXTOGHRAPHY
وقتی کوچک تر بودم از مادرم پرسیدم: «چطور بفهمم عاشق شدهم؟» جوابش این بود: «به وقتش خودت می فهمی.» پاسخ او گنگ و مبهم بود و همچنان این سوال در ذهنم بود؛ «واقعا چطوری می فهمم؟» او گفت: «چیز بیشتری نمیشه گفت جز اینکه اگه نفهمیدی و حسش نکردی یعنی هنوز عاشق نشدی.»
@TEXTOGHRAPHY
برای آدمیزاد بودن نمیتوانی همیشه تنها به سر بری؛ چون به درستی درک شده است که انسان به اعتبار اجتماعیت خود انسان تواند بود و فردیت تواند داشت.
تقویت بخل و حسد مردم نسبت به یکدیگر، یعنی ایجاد زمینهی کینه و ستیز مردم نسبت بههم، موفقترین روش برای سلطه بیگانه است؛ و ملت ما تجربهی مقهور واقع شدن کم نداشته است.
یک ملت تا نتواند خود را بازشناسی و بازیابی کند، نخواهد توانست آهنگ حرکت خود را به سوی آینده نظم و سیاق ببخشد.
@TEXTOGHRAPHY
اصلا حواسم به حرف هایش نبود...
نه اینکه دوستش نداشته باشم !
فقط حوصله ی حرف زدن نداشتم ...
یادمان باشد همه ی آدم ها حق دارند یک وقت هایی خسته باشند ،
حق دارند گاهی حوصله نداشته باشند ،
و حق دارند بخواهند یک زمان هایی سکوت کنند و تویِ لاکِ خودشان باشند ...
آدم هایِ بی حوصله ، همان آدم هایِ سابق اند، فقط کمی خسته اند ،
قدری به حالِ خودشان که باشند؛ خوب می شوند ...
@TEXTOGHRAPHY