theatreacademy | Unsorted

Telegram-канал theatreacademy - Theatre Academy I

5071

🎓کانال یک آکادمی تئاتر: کارشناسی #کارگردانی 🎓کانال متمم: @TheatreAcademyII @TheatreAcademyV 🎓نمایش: @TheatreAcademyVI 🎓کانال کارشناسی ارشد: @TheatreAcademyVII 🎓کانال دانش بازیگری: @TheatreAcademyIV 🎓کانال ادبیات دراماتیک: @TheatreAcademyIII

Subscribe to a channel

Theatre Academy I

👁 photo

#Yves_Marc
Creation (Show for young audiences)
1985

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 گزیده

ده جمله ماندگار از #ساموئل_بكت
به انتخاب نشریه
#تلگراف

۱.  سعی کردی. شکست خوری. اشکالی ندارد. دوباره سعی کن. دوباره شکست بخور. بهتر شکست بخور.
۲.  هیچ چیز بامزه‌تر از شاد نبودن نیست، مطمئن باشید. بله بله شاد نبودن مسخره‌ترین چیز دنیاست.
۳.  عادت بزرگ‌ترین میراننده است.
۴.  نه، از هیچ چیز پشیمان نیستم، تنها پشیمانی من به دنیا آمدنم است، همیشه به نظرم مرگ کسل‌کننده‌ترین چیز دنیا بوده.
۵.  همه ما دیوانه به دنیا آمده‌ایم. برخی دیوانه می‌مانیم.
۶.  کلمات تنها چیزی هستند که ما داریم.
۷.  تولد، مرگ او بود.
۸.  من از سرنوشت انسان چه می‌دانم؟ درمورد کلم بیشتر می‌توانم برایتان حرف بزنم.
۹.  شما روی زمین هستید. هیچ درمانی برایش نداریم.
۱۰.  اول برقصید. بعد فکر کنید. نظم طبیعی همین است.

بكت به اين باور رسيده بود كه شكست بخش اصلي حرفه هر هنرمندي است حتي اگر هنرمند مدام خود را موظف ببيند كه بايد براي موفقيت تلاش كند. «هميشه تلاش كرده‌ای. هميشه شکست‌خورده‌ای. اهميتي ندارد. دوباره تلاش كن. دوباره شكست بخور. بهتر شكست بخور.»


👁 T.me/TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 مقاله

#جوهر_تئاتر
#یوجینیو_باربا

ترجمه:
ابراهیم ابراهیمی


"وقتی از یک یهودی مذهب و ملی‌گرایی را بگیرید یا اینکه نداند که کتاب مقدسش تورات به چه زبانی نوشته شده است از او چه می‌ماند؟"
این پرسشی است که زیگموند فروید از خودش می‌پرسد و در نهایت در آغاز قرن بیستم به این سوال اینگونه پاسخ می‌دهد:"احتمالا ضرورت"اما باید مراقب بود که این ضرورت را تعریف نکرد.
از تئاتری که نه مذهبی باشد و نه ملی گرایانه، اگر به کتاب ها، به نظریه ها، به ایدئولوژی هایی که می خواهند توضیح دهد و یقین در جهان بکارد، اعتقاد نداشته باشد، چه می ماند؟
همچنین در آغاز قرن بیستم، لئو تروتسکی در ادبیات و انقلاب استدلال کرد که تئاتر محافظه‌کارانه‌ترین شکل هنری است، اما در عین حال جسورترین نظریه‌پردازان و رویاپردازان را نیز دارد.پرسش فروید منشا تحولاتی است که اصلاح‌طلبان تئاتر را وادار می‌کند که فرهنگ صد ساله‌ی تئاتر را نادیده بگیرند و  هویت و جهت جدیدی برای هنرشان پیدا کنند.این رویاپردازان - اجازه دهید سخنان تروتسکی را حفظ کنیم - با چهار مسئله‌ی اساسی روبرو می‌شوند: چگونه در روابطشان با مردم می‌توانند بازیگر مؤثرتری باشند؟چرا تئاتر اجرا می‌کنند؟کجا و برای چه کسی اجرا می‌کنند؟
اینکه تئاتر یک تجربه مستقیم است برای مورخانش یک پرسش از واقعیت است.من دوست دارم در تاریخ زیرزمینی تئاتر سفر کنم، جایی که هر اصلاح‌گری مانند انسانی پوست‌دار به سراغم می‌آید که تنهایی و طغیانش را فریاد می‌زند، زخمش را به من نشان می‌دهد و لکنت‌هایش ورطه پرسش‌هاست. من وقتی  از زندگی نامه آنها  را مطالعه می‌کنم هیپنوتیزم می شوم، مات و مبهوت اجراهای آنها هستم، تحت تأثیر انتخاب های آنها هستم.این جستجویی برای هویت حرفه ای و سفری در درون خودم است.من فرهنگ خود، اجدادم، میراثی را که برای من به ارث گذاشته اند را کشف می کنم: ریشه ها و بال هایم.احساس بسیار شدیدی دارم - من آن را خرافات می نامم - حضوری که بالای سرم ، شاید در کنار من است. این چهره آسیب پذیر و متفکری است که نمی توانم آن را بشناسم، سپرده ارزش افزوده ای است که فراتر از همه ارزش ها، معانی، نوستالژی ها و دلتنگی هایی است که به حرفه خود می افکنم.خرافه در مقابل فتیشیسم، اعتقاد به نظام های فنی، توجیهات سیاسی و مقولات زیبایی شناختی است.من برای کشف وراثت خود و مقابله با آن، برای مبارزه و تصاحب چیزی که بخشی از تمامیت من است، سنتی که به آن تعلق دارم و متعلق به من است، سنت اختراع می کنم.من این وظیفه را احساس می کنم که به آن جوهری بدهم، در آن جان بدهم، تصمیم بگیرم چگونه و کجا آن را سرمایه گذاری کنم، چرا و به چه کسی آن را منتقل کنم. نیاکان - سرنوشت آنها، قوام و شکست آنها، کلمات و اشکالی که از گذشته برای من آورده اند - رازی را برای من، شخصاً برای من، زمزمه می کنند. از طریق عمل است که من این راز را رمزگشایی می کنم.آگاهانه یا ناآگاهانه، اعمال من به شکل و کلام آنها آتش می زند.خاکسترها را می بینم که بادهای فراموشی، تمسخر و ظلم روزگار با خود می برد.در دل دود این آتشی که برافروختم، معنای اسرارآمیزی را تشخیص می‌دهم که فقط از آن من است و مانند اسب کوری که بر لبه پرتگاهی یخی می‌تازد ،مرا به درون تئاتر هل می‌دهد.

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 به یاد سهراب

«می‌توان مردم را متوجه زندگی‌ای کرد که شایسته آدمیزاد نیست.
یعنی بگویید: مردم! این زندگی که می‌گذرانید به قول چخوف شایسته‌ی شما نیست.
بد زندگی می‌کنید، دلیلش این یا آن است.
من ترجیح می‌دهم که انگیزه‌های بیماری را نشان بدهم. برای درمان، دارو و پزشک هست.
کسانی ایراد می‌گیرند و می‌گویند نه! تو که بیماری را نشان می‌دهی، باید بگویی چرا آمده، بعد تجزیه و تحلیل کنی و آخر سر درمانش کنی! خوب، اگر من تا این حد کامل و قادر به انجام چنین کاری بودم، نمی‌آمدم فیلم بسازم، از طریق دیگری وارد میدان می‌شدم و این همه نبوغ را مستقیماً در جایی که لازم است بکار می‌انداختم.
من می‌گویم آنچه مهم است این است که ما داریم در مرداب و لجنزار جامعه‌ی سرمایه‌داری غرق می‌شویم و این چیزی‌ست که دائماً باید بر رویش تاکید شود.»

#سهراب_شهید_ثالث

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 مقاله

ستایش تئاتر
آلن بدیو

ترجمه:
ابراهیم ابراهیمی


👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 شخصیت‌شناسی

#مایندفولنس یا #ذهن_آگاهی، ریشه در عهد باستان دارد و می‌توان آن را در فرهنگ‌های غربی و شرقی یافت. مایندفولنس ترجمه‌ی کلمه هندی #ساتی است به معنای #آگاهی، توجه و یادآوری. دکتر “جان کابات‌زین” کسی که اولین بار از مایندفولنس با هدف روان‌درمانی استفاده کرد می‌گوید: در مایندفولنس توجه معنای خاصی دارد که عبارت است از: توجه در زمان حال و تا حد امکان همراه با سعه‌صدر بدون بروز واکنش خودکار و بدون جبهه‌گیری.

مایندفولنس، توجه کردن (Paying attention): برای مایندفول بودن باید توجه کرد فرقی نمی‌کند که موضوع توجه چه باشد.

•لحظه اکنون (present moment): بودن در زمان حال یعنی باید از ماهیت وجودی هر چیز همان‌طور که در حال حاضر هست آگاهی داشته باشید.

•عدم واکنش خودکار (Non-reactivity): معمولا وقتی چیزی را تجربه می‌کنید به طور ناخودآگاه و براساس آن‌چه در گذشته یادگرفته‌اید نسبت به آن واکنش نشان می‌دهید. مایندفولنس شما را تشویق می‌کند که به جای واکنش نشان دادن نسبت به افکار به تجربه‌ها پاسخ دهید. واکنش، فرایندی ناخودآگاه است و هیچ حق انتخابی به شما نمی‌دهد در حالیکه پاسخ، فرایندی آگاهانه و حساب شده است.

•عدم قضاوت (Non-judgement): انسان تمایل دارد تجربه‌های خود را چه خوب چه بد چه آن‌ها را دوست داشته باشد چه نه، مورد قضاوت قرار دهد. رها شدن از این نوع جبهه‌گیری‌ها به شما کمک می‌کند تا هر چیزی را همان‌گونه که هست ببینید نه از درون فیلتر قضاوت‌های شخصی خود که برآمده از یادگیری‌های پیشین شماست.

•سعه صدر (Openheartedly): مایندفولنس تنها یکی از ویژگی‌های ذهن به شمار نمی‌آید، بلکه یکی از مشخصه‌های قلب نیز هست! باید احساس مهربانی، همدردی، محبت و دوستی را در تجربه‌های خود ایجاد کنید تا بتوانید سعه صدر داشته باشيد.

به یاری مایندفولنس در خواهید یافت که چگونه لحظه‌ی اکنون را به لحظه‌ای برای بهتر زیستن تبدیل کنید زیرا زمان حال تنها جایی‌ست که می‌توانید در آن خلق کنید، تصمیم بگیرید، گوش فرادهید، تفکر کنید، لبخند بزنید، کاری انجام دهید یا زندگی کنید.

👁 T.me/TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 جغد میتروا

#جغد_مینروا نزد رومیان نماد ِ الهه خرد و حکمت است که معادل آن در فرهنگ یونانی آتنا است. اولین بار #هگل، فیلسوف را به جغد مینروا تشبیه کرد.
تشبیه فیلسوف به جغد از آن ‌روست که این پرنده کار خود را هنگامی آغاز می‌کند که روز رو به پایان است و تاریکی غروب بتدریج فضا را تیره می‌کند. فلسفه نیز هنگامی سربرمی‌آورد که شکلی از زندگی دوران شکل‌گیری خود را گذرانده‌ است و آرام ‌آرام گردوغبار خاکستری زمان بر روی آن می‌نشیند.
فلسفه در این هنگام کهن‌سالی وضع موجود را با رنگ خاکستری خود به تصویر می‌کشد و امرِ واقع را در قلمرو فکر بازسازی می‌کند. «وقتی که فلسفه چیزی را تیره و تار ترسیم می‌کند، این بدان معنی است که آن چیز، پیر شده است. به چیز تیره و تار نمی‌توان دل خوش داشت. چیز تیره و تار اما وسیله‌ای برای شناخت است. جغد مینروا نیز بسان فلسفه پرواز خود را در غروب از ره رسیده آغاز می‌کند...

فلسفه هگل
جغد مینروا

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 مقاله

نقد تکنیک
یانیک بوتل

ترجمه:
ابراهیم ابراهیمی


#بدن_سخنگو_بدن_زندە
#مقاله_هفتم

👁 @TheatreAcademyIV

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 پاسداشت

هفت اردی‌بهشت
#روز_تئاتر_دانشجویی

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 پیام

هفت اردیبهشت، روز تئاتر دانشجویی

در سال ۱۳۸۴ مجمع کانون‌های تئاتر دانشجویان سراسر کشور روز هفتم اردیبهشت را #روز_تئاتر_دانشجویی نام نهاد.
هدف دانشجویان پیشرو آن دوره این بود که نشان دهند تئاتر دانشجویی راهی برای رسیدن به تئاتر #شبه‌حرفه‌ای و دولتی ایران یا به مفهوم تئاتر آماتور نیست، بلکه جریانی مستقل، هنری، گیشه‌گریز، پویا و روشنگر است.

پیام امسال این روز را اقای #احسان_زیورعالم نوشته است. او از فعالان جریان تئاتر دانشگاهی است که علاوه بر ترجمه‌ها و مقالات در فضای دانشگاهی به تدریس اشتغال دارد و با فعالیت‌های مطبوعاتی همواره برای تئاتر کوشیده است.
یادداشت او با عنوان چرا تئاتر مانند مانیفیستی روشن برای تئاتر دانشجویی، ملامت‌وار، جریان تئاتر شبه‌حرفه‌ای و مدیریت تئاتر را نکوهش می کند.

می‌توانید این پیام را در چهار پست و به صورت کامل در فایل پیوست مطالعه کنید.

| بخش نخست |
| بخش دوم |
| بخش سوم |
| بخش چهارم |


👁 @TheatreAcademy | آکادمی تئاتر

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 ادامه

پیام روز تئاتر دانشجویی ۱۴۰۳

▪︎ بخش سوم

باید هزاران بدل بزند تا به مخاطبش بفهماند که آن همه زاویه و حرکت دوربین برای چیست وگرنه مدام در تفسیرهای ابلهانه اسیر می‌شود. کافی است به وضعیت سینمای ایران نگاهی بیاندازیم که چگونه لوگوس از قاب تصویر خارج می‌شود. بگذریم.
پس #تئاتر در دل خود چیزی دارد که موجب مهم بودنش می‌شود و به نظر من مهم‌ترین ویژگیش فقدان مانایی است. تئاتر اجرا می‌شود و می‌میرد برخلاف نقاشی. اما هنرمند نقاش تصمیم می‌گیرد به جای اثر مانای خود، معلق بر دیوار یک گالری یا موزه، اثری نامانا بیافریند که دمی اجرا می‌شود و می‌رود. او می‌داند همان اندک مخاطبان گرد آمده به دور اثر در حال شکل گرفتنش بیش از میلیون‌ها بازدیدکننده در قرن‌های آتی پیامش را سینه به سینه نقل می‌کنند. نمونه جذاب را شاید بتوان در حراج نقاشی مشهوری از بنکسی دنبال کنیم که به محض ضربه چکش و فروخته شدن اثر، قاب به لرزش درآمد و تبدیل به دستگاه کاغذخردکن شد و نقاشی گران‌قیمت #بنکسی را پودر کرد. کسی درباره چیستی نقاشی حرف نمی‌زند؛ بلکه درباره چرایی پدیده رخ داده در آن چند ثانیه لب به سخن می‌گشاید. این یک اجرای جذاب بود که پاتوس را ممکن می‌کند.
پس چه تئاتر بازنمایانه باشد و چه غیربازنمایانه–که به زعم من از بازنمایی در تئاتر گریزی نیست، چون به هر روی هر آنچه روی صحنه می‌رود محصول رویدادهایی بیرون از تئاتر است – این پاتوس است که مشغول می‌شود. وقتی رانسیر از «تماشاگر رهاشده» سخن می‌گوید، مگر می‌شود بی‌تحریک پاتوس تماشاگر او را رها ساخت. من در مقام تماشاگر باید نیاز به آزادی و رهایی را بیابم و این میل برآمده از سیستم عصبی و روانی من است که به من پیشنهاد می‌دهد دنیای آزادتری در این درام شکل‌گرفته بیازمایم. بی‌تئاتر چگونه می‌شود بدل به تماشاگری رها‌شده شوم!؟
به ابتدای بحث بازگردم، جایی‌که گفتم چطور کرونا موجب شد برای عده‌ زیادی از شاخص‌ترین کارگردانان تئاتر این پرسش ساده شکل بگیرد «چرا تئاتر؟». آنان در مقام عشاق سینه‌چاک تئاتر قصد داشتند از هنر خود دفاع کنند. کسی نمی‌گفت دوره تئاتر گذشته است و دیگر فایده‌ای ندارد. کسی نمی‌گفت ببین چطور کرونا بساط تئاتر را برهم زد و این وضعیت نشان داد جامعه برایش تئاتر مرده تلقی شده است. البته می‌دانیم طی سه سال گذشته بازار تئاتر در سراسر دنیا دچار تغییرات شدیدی شده است. برای مثال در اروپا که بهشت ذهنی همه تئاتری‌ها از منظر کم‌هزینه‌های تولید است، دولت‌ها در بحث ریاضت‌های اقتصادی اقدام به اجرایی کردن سیاست‌های اقتصادی انقباضی کرده‌اند و بخش زیادی از بودجه‌ها و کمک‌هزینه‌های رایج در گذشته را محدود کرده‌اند. نتیجه کار نیز کاهش #تماشاگر تئاتر بوده است. بخش زیادی از تئاتر امروز اروپا با تماشاگر پیر و بورژوا روبه‌رو است و این در حالی است که از جنگ جهانی دوم به این سو، تئاتر همواره تلاش کرده است هنر محبوب گروه‌های جوان باشد. در ایران وضعیت به شکل دیگری رقم می‌خورد. محدودیت‌ها افزایش می‌یابد و برنامه‌های اقتصادی دولت، شرایط دهه‌های گذشته را به تاریخ محول می‌کند. دولت نظارت را بیشتر و حمایت را کمتر می‌کند. پس عجیب نیست که میان جوان‌ترها این عبارت مدام تکرار می‌شود که «اینا تئاتر نمی‌خوان»؛ اما آیا واقعیت این است که «اینا»، اشاره‌ای کنایی به دولت یا حکومت، فاقد میل به اجرای تئاتر هستند!؟ پاسخ بی‌شک خیر است؛ کما اینکه طی چند سال اخیر حجم سرمایه‌گذاری دستگاه‌های حکومتی و دولتی در اجرای تئاتر کم که نشده هیچ، بیشتر هم شده است. حکومت‌ها به تئاتر نیاز دارند؛ چون در دل اجرای تئاتر آن «چرایی» مورد بحث کارگردانان در کتابچه کمپانی شهر خنت وجود دارد. آنها هم به این فکر می‌کنند که «چرا تئاتر»، پس تئاتر را از برنامه‌های خود حذف نمی‌کنند؛ بلکه آن را به مثابه ابزاری درگیر اتوس، لوگوس و پاتوس می‌بینند که می‌توانند پیام‌های خود را از طریق آن بیان کنند و از قضا تأثیرگذاری به مراتب بیشتری نسبت به یک سریال تلویزیونی خواهد داشت. مسأله همان میرایی هنر و تکرارناپذیری است که مخاطب را میخکوب می‌کند. با این حال در چنین شرایط پرسش «چرا تئاتر» برای چنین دستگاهی محدود به پاسخ‌های ساده و تقلیل‌گرایانه است. تئاتر صرفاً آن اجراهای عظیم در سالن‌های مجلل با حضور هزاران تماشاگر نیست و این چیزی است که کارگردانان تئاتر در آن کتابچه دنبال کرده‌اند. اینکه تئاتر شاید میرا باشد؛ ولی تکثیرپذیر شده است. تئاتر دیگر آن هنر یکتایی نیست که یک شب اجرا می‌شود و با چهار مقاله در نشریات به محاق می‌رود تا در آینده بدل به ابزار فخرفروشی تئاتربین‌ها شود. تئاتر در وضعیتی قرار دارد که از اثری به اثر دیگر سرایت می‌کند. مدام خودش را بازتولید می‌کند و این چیزی است که بسیاری بدان بی‌توجهند و از دید من چرایی تئاتر را باید در این جستجو کرد.

▪︎ادامه در پست پسین

👁 T.me/TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 پیام هفت اردی‌بهشت
روز تئاتر دانشجویی ۱۴۰۲


چرا تئاتر؟
احسان زیورعالم

▪︎ بخش یک
 
سال ۲۰۲۰ در اوج بیماری کرونا، کتابچه طلایی رنگی با عنوان «Why Theatre?» توسط تئاتر ملی خنت بلژیک منتشر شد. این کتابچه حاوی بیش از صد یادداشت کوتاه از کارگردانان و متفکران حوزه #تئاتر بود که درباره چرایی تئاتر در عصر حاضر سخن گفته بودند. یادداشت‌های کوتاهی که هر یک چشم‌اندازی تازه به وضعیت کنونی و میل آتی تئاتر جهان داشت. برخی از فراگیر شدن فناوری در تئاتر و سوق یافتن آن به فضای مجازی گفته بودند و برخی از تغییر کارکردهای تئاتر از یک سرگرمی بورژوازی به سوی کنشی جمعی در برابر لیبرالیسم جهانی. مسأله مهم این بود که دامنه نگاه‌ها بسیار گسترده بود و می‌شد ادا کرد، هیچ هنرمند یا متفکری اندیشه یکسانی نداشت. شاید در برخی موارد اشتراکاتی موج می‌زد؛ اما امیال هر فرد برآمده از زیست هنری و تلاش‌های فکریش بود. برای مثال کیتی میچل، کارگردان شهیر انگلیسی که میل بسیاری در استفاده از رسانه‌های مختلف در دل تئاتر دارد، استفاده از اینترنت و پخش تئاتر به صورت آنلاین را اتفاقی مبارک می‌دانست. او بعدتر در مصاحبه‌ای گفته بود به واسطه ضبط کردن تصویر می‌شود ریزکاری‌های بازیگر را بزرگ‌نمایی کرد تا مخاطب دریابد چگونه یک بازیگر نقشی را می‌سازد. این یک مثال بود تا بگویم زیست هنری هر هنرمند چگونه بر نگاه و اندیشه تئاتریش سایه می‌افکند و در پاسخ به اینکه «چرا تئاتر؟» او براساس آموخته‌ها و اندوخته‌هایش لب به سخن می‌گشاید.
اما شاید مهمترین دغدغه در این کتابچه که به صورت مشترک در میان هنرمندان و اندیشمندان موج می‌زد مسأله تماشاگر و بازنمایی بود. سال‌ها است درباره وجه بازنمایانه تئاتر بحث‌ها می‌شود و جدل‌ها کماکان حکمفرما است. بازنمایی طبق آنچه ارسطو می‌گوید وسیله‌ای است برای ایجاد ترس و رسیدن به تزکیه. تماشاگر تئاتر ارسطو، تئاتر می‌بیند تا دست به عمل بازنمایانه نزند. اگرچه بعدها وضعیت دگرگون می‌شود و تئاتر تماشاگر را ترغیب به دست یازیدن به کنش می‌کند؛ اما اساساً در عمل بازنمایانه تماشاگر نه به واسطه خردورزی یا اندیشیدن، که بر سبیل عواطف و تحریک احساسات تزکیه‌جو و کنش‌گر می‌شود. در اینجا بازنمایی به مثابه شیوه‌ای از پروپاگاندا، با نوعی دستکاری واقعیت همراه می‌شود. سال‌های سال است که در کشاکش جنگ سرد، بر بسیاری عیان شد که چگونه حکومت‌های دو قطب شرق و غرب با دستکاری واقعیت، محصولات فرهنگی بازنمایانه را به مردم حقنه می‌کردند تا پایگاه خود را تقویت کنند. با فروپاشی شوروی، بازنمایی ارسطویی در قالب فیلم‌های هالیوودی حتی مذموم‌ترین امور اخلاقی را تطهیر کرده و ما را مجاب به پذیرش برخی وقایع تاریخی ساختند. اگرچه در این سال‌ها تئاتر تلاش کرده است از این مهم دوری کند. نمایشنامه‌نویسان آمریکایی شاید خود نمونه خوبی باشند که چگونه در مسیر سیاست‌های لیبرالی گام برنداشتند. نمایشنامه‌نویسان سیاه تصویری تلخ از تبعیض نژادی آفریدند و کارگردانان طبقه متوسط فروپاشی اقتصادی در طبقات زیرین جامعه آمریکا را بازنمایی کردند. محصول کار تا بدین جا درخشان بوده است؛ اما بخش مهمی از اندیشمندان دو دهه اخیر این تلاش‌ها را بخشی از وضعیت بازنمایانه پنداشته‌اند. برای مثال نمایشنامه ضدسرمایه‌داری «گلن‌گری، گلن‌راس» دیوید ممت سر از هالیوود درمی‌آورد با حضور ستارگان سینمایی که چرخ‌دنده‌های مهمی در صنعت تبلیغات آمریکا به حساب می‌آیند. در چنین وضعیت راه چاره چیست؟
از برشت تا رانسیر، برای گریز از بازنمایی عموماً یک راه‌حل مدنظر بوده است و آن هم تغییر مسیر صحنه از مکان بازیگر به مکان تماشاگر است. هریک از متفکران تئاتری تلاش کرده‌اند راهی بیابند تا این تماشاگر باشد که به نحوی بخشی از نمایش شود تا آن ذات بازنمایانه محذوف شود. حالا این مسأله می‌تواند در قالب تئاتر شورایی آگوستو بوآل نمود پیدا کند یا تماشاگر رهایی‌یافته ژاک رانسیر. اما چیزی که اینجا فراموش می‌شود آن است که چرا این نظرگاه‌های جذاب – منهای ایده برشت که دیگر به چیزی کلاسیک بدل شده است – بدل به یک رویه قدرتمند نشده است!؟ آیا نظام بازارمحور تئاتر انگلیسی و آمریکایی – که الگویی قدرتمند در جلب مخاطب بوده است و حتی عنوان صنعت را با خود یدک می‌کشند- مانع از این مهم شده‌اند؟ یا آنکه متفکر تئاتری از جامعه #تماشاگر بیش از نیاز پیشه گرفته است؟
این مسأله‌ای است که همواره ذهن مرا درگیر کرده است که اگر تئاتر می‌تواند رهایی‌بخش تماشاگر، به‌خصوص تماشاگر فرودست باشد؛ پس چرا نظرگاه‌هایی این‌چنینی در میان فرودستان سر و شکلی نمی‌گیرد. برای مثال در #ایران بخش مهمی از جامعه تئاتری خود را برآمده از سنت چپ‌گرای تئاتر می‌داند که از قضا آلن بدیو و ژاک رانسیر چهره‌های شاخصش به حساب می‌آیند.

▪︎ادامه در پست پسین

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 مقاله هفتم

#نقد_تکنیک
یانیک بوتل

ترجمه:
ابراهیم ابراهیمی


#بدن_سخنگو_بدن_زندە

نقد #تکنیک مانند یک مانیفست به نفع غرابت زبان است که هنر را به قلمرو تغییر و تحول تبدیل می کند.هنری که حضور سوژه ای را می طلبد که در تماس با اثر به زمزمه زبان دیگری در درون خود گوش می دهد که به «زبان ناب […]»  یعنی یک زبان کامل، هم از نظر کلیت و هم از نظر قدرت،مربوط می شود.بنابراین هنر تئاتر با برقراری بازگشت غرابت زبان اشتباه گرفته می شود...حقیقت، این همان چیزی است که لاکو-لابارث و نانسی از آن می ترسند، آنها استدلال دومی را که مربوط به متن است به این نقد اضافه می کنند.
برای این محدودیت جدید، آنها در حالی که نگران زبان هستند به  هلدرلین متوسل می‌شوند جایی که او می‌گوید:"این قانون سرنوشت است که هر کسی خود را کشف می کند. وقتی سکوت برمی گردد، زبانی متولد می شود».

👁 @TheatreAcademyIV

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 مقاله

#دراماتورژی و تحلیل دراماتورژیک
نویسندە:
#برنارد_مارتین
ترجمە:ابراهیم ابراهیمی

اصطلاح «دراماتورژی» هم در حوزه تئوری و هم در حوزه عمل تئاتری کاربرد دارد.این اصطلاح امروزه گاهی در معنای سنتی، فعالیت تصور و ساخت یک اثر تئاتری را تداعی می‌کند و در معنای معاصرش فعالیت یک همکار نزدیک کارگردانی را که وظیفه‌ی کلی وی پایه‌گذاری کار صحنه است  را نشان می‌دهد.
امروزه در دو حوزه‌ی اندیشه و فعالیت تئاتری، مفهوم دراماتورژی دستخوش تحول معنایی قابل توجهی شده است.از زمان ارسطو - و حتی اخیراً - این اصطلاح به تعیین ترکیب سبکی، ساختاری و فرمی متن نمایشی - به عبارت دیگر «ساختار متن نمایشی» محدود شده است.این اصطلاح امروزه، فراتر از یک چارچوب کاملاً ادبی، به ابعادی از کار تئاتری اشاره دارد که به «مطالعه نوشتار و بوطیقای اجرا» اختصاص یافته است.بنابراین، این مفهوم توانست اهمیت تبدیل اثر نمایشی را به یک «متن قابل تماشا» را در نظر بگیرد که به عنوان «رابطه همه نظام‌های دلالتی به کار رفته در اجرا و چیدمان و تعامل آنها که کارگردانی را تشکیل می‌دهد» تعریف کند.از این پس دراماتورژ کسی است که «پلی بین نوشتار متنی و نگارش صحنه ای به وجود می‌آورد و زبان مناسبی برای تبدیل یکی به دیگری دارد».تحلیل دراماتورژیک به‌عنوان مجموعه‌ای باز از تحقیقات بر اساس متنی که به صحنه می‌آید، درک می‌شود.
با این حال، این مفهوم کمی معناگریز است و اهدافش نیز تا حدودی مبهم است.در اینجا ما با مفهومی روبرو هستیم که [...] به همان اندازه که اعمال نمایشی و دیدگاه‌های نظری را مورد تاکید قرار می‌دهد، مشمول تفسیرها، تحولات و سؤالات (یا اختلافات، رد) می‌شود».میشل باتایون معتقد است که دراماتورژی «از خواندن، یا از کار مطالعه‌آمیز یا از الهام زاده می‌شود»، اما «روی صحنه شکل می‌گیرد، [...] مادی  و احساسی است، [.. .]». از نظر برنارد شارترو، این یک «مرحله نظری و مفهومی از یک نمایش است - و دراماتورژی یک نمایش نیز لحظه‌ای از ابداع آن است.»
ژان ماری پیم میدان عمل این رشته را گسترده‌تر می‌کند و اعلام می‌کند که:اگر دراماتورژی نظمی است که در آن همه چیز مبتنی بر رابطه‌ی علی و معلولی است درنتیجه این مسئله بدیهی است که دراماتورژی متن را در بر خواهد گرفت اما دیگر کارکرد آن که باید مورد توجه قرار گیرد این است که در دراماتورژی مسائلی چون صحنه ،ساختار،ارتباط با مردم ،کارگردانی ،بازیگری،نور و غیره نیز مورد بررسی قرار می‌گیرند. به همین دلیل است که می‌توان از دراماتورژی یک متن، از یک نمایش خاص [...]، از یک دراماتورژی به سبک صحنه‌ی ایتالیایی یا حتی از یک حالت دراماتورژیک یک تئاتر در فضای معماری یک شهر صحبت کرد.یوجنیو باربا، با تمرکز بر انرژی بازیگر، معتقد است که دراماتورژی اساساً «درام-ارگون، اثر، اجرای کنش‌ها» است، بنابراین باید کل حوزه «کنش‌های در عمل» را در بر گیرد، از جمله آن‌هایی که دارای یک تأثیر "بر توجه تماشاگر، بر درک او، بر عاطفه اش و بر حسادت او هستند».
دراماتورژ  مدت‌ها زیر تک شکل دراماتورگوس (نویسنده اشعار دراماتیک) ظاهر می‌شد و فعالیت دراماتورژیک منحصراً بر ترکیب متن نمایشی بر اساس قراردادهای نوشتاری مناسب برای یک دوره معین متمرکز بود.ارسطو پایه های این مفهوم را با تحقیق در شعر خود در مورد «شیوه ای که داستان ها باید از طریق آن تنظیم شوند تا ترکیب بندی موفقیت آمیزی داشته باشند» بنا نهاد.

▪︎با سپاس از
اشتراک تئاتر معاصر

👁 @TheatreAcademyVII

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 به بهانه زادروز

«هنر باید وجود داشته باشد تا به مایادآوری کند که انسان موجودی روحانی است، که بخشی از یک روح بی‌نهایت بزرگ‌تر است،  که در پایان به آن بازخواهد گشت. حتی اگر فقط از خود سؤال کنیم، نجات خواهیم یافت. پاسخ‌ها خیلی مهم نیستند چون  از لحظه‌ای که انسان شروع به پرسیدن می‌کند، دیگر نمی‌تواند مانند گذشته زندگی کند»

▪︎بخشی از گفت‌وگوی توماس جانسن با
#آندری_تارکوفسکی، ۱۹۸۶

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 کتاب آموزشی پایه

#شناخت_عوامل_نمایش
ابراهیم مکی

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 یادداشت

هوش مصنوعی و آینده انسان
علیرضا مهدیه

هوش مصنوعی (Artificial Intelligence) یا به اختصار AI به مجموعه‌ای از فناوری‌ها و تکنولوژی‌هایی گفته می‌شود که به کامپیوتر و سیستم‌های دیگر اجازه می‌دهد تا با استفاده از الگوریتم‌های خاص، داده‌های بزرگ را تحلیل کرده و به صورت خودکار و بدون نیاز به دخالت انسان، تصمیمات درست و منطقی بگیرند؛ هدف اصلی هوش مصنوعی، شبیه سازی قابل قبول عملکرد ذهن انسان در کامپیوتر است.

تمام کلمات، تعاریف و جملات فوق را هوش مصنوعی در تعریف خود نوشته و بازگو کرده است و می‌شود همانند خودش عمیق‌تر نگریست، دید و آموخت که تا چه میزان می‌تواند برای بشریت مفید و موثر و حتی مخرب و ویرانگر باشد و اما هوش مصنوعی نیز همانند بسیاری از مصنوعات ساخت بشر، چالش‌ها و فرصت‌های فراوانی را به میدان آورده و خارج از بحث مهارت، در چالشی عمیق‌تر و بزرگتر، حتی خردورزی و هوشمندی انسان را نیز به چالش کشیده و می‌خواهد که در موارد بسیاری، جایگزین این موجود پیچیده‌ و حساس شود.

جالب‌ اینکه #هوش_مصنوعی هدف نیست و ابزار و وسیله است و همان ابزاری هست که طی گذشت قرن‌ها انسان به آن رسیده، ساخته و توسعه داده، تا به ماهیت خردمندی و فن‌ ورزی خود دست یابد و بتواند تا جایی‌که می‌تواند از این هویت حفاظت نماید.

در نگره #ماتریالیسم؛ انسان حیوان ابزار ساز هست و انسانی که ابزار می‌سازد، ثروت و سرمایه و توسعه هم می‌سازد و این یعنی فصل ممیز انسان با حیوان، ابزارسازی آن است و به‌عبارتی حیوان عاقل و ناطق بودن در پس پرده ابزار سازیست و عقل و نطق در صورت عدم وجود ابزار به کار آینده بشر و تولید نخواهد آمد و جالب‌تر اینکه امروز و در چالش اصلی می‌بینیم که ابزاری که ساخته همین انسان ابزارساز است، می‌تواند در بسیاری از موارد، جایگزین همین ابزار سازی و ابزار خواهی نسل بشر گردد و حتی جایگزین خود انسانی که به تعابیری شاهکار و اشرف همه مخلوقات عالم است باشد و می‌بینیم که درحال‌حاضر هوش مصنوعی می‌تواند هم ابزار باشد و هم ابزارساز و هم حیوان باشد و هم خود انسان !

پردازشگر و شاید نابودگری که هم ماشین است و هم ضد ماشین و هم انسان هست و هم ضد انسان و هم ابر ابزاریست که تمام ابزارها و ابزارسازهای قبلی را به چالش می‌کشد و باز هم خواهد کشید ..
هوش مصنوعی و مصنوع هوشمندی که از تمام انواع هوش انسانی و فرا‌‌‌ انسانی بهره دارد و نمی‌شود به راحتی تغییری در تصمیمات آن ایجاد کرد و برنامه‌های منظم و دقیق آن را اجرا نکرد ...
ابزاری که هم مدیر است و هم کارگر و هم خادم است و هم مخدوم ، خردمندی که مفهوم انسان خردمند را بازتعریف خواهد کرد و باهوشی که ضریب و سطح هوشی انسانی را معامله خواهد نمود ..
باری، انسانی که ابزار ساخت و تولید کرد و طبیعت را شکل و صورت جدید بخشید، حالا به ابزاری رسیده که در حال تغییر دادن شکل و ماهیت خود اوست و می‌رود که هوشمندتر از خودش، از ابزاری به نام انسان بهره ‌برداری کند !

▪︎بازنشر از:
کانال سخنرانی ها

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 گزیده

تخیل را هر چه کمتر به کار گیریم، خرسندتر است. زیرا تخیل همچون عضله‌ای است که بیشتر دوست دارد به استراحت و بازی بپردازد تا کار...

رازی در میان نیست
#پیتر_بروک

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 برنگان فستیوال کن ۲۰۲۳


نخل طلایه بهترین فیلم:
«آناتومی یک سقوط»
به کارگردانی جاستین تریه

جایزه بزرگ هیات داوران:
«منطقه مورد علاقه»
به کارگردانی جاناتان گلیزر

بهترین بازیگر مرد:
«کوجی یاکوشو»
برای فیلم روزهای عالی
به کارگردانی ویم وندرس

بهترین بازیگر زن:
«مروه دیزدار»
برای فیلم درباره علف‌های خشک
به کارگردانی نوری بلگه جیلان

جایزه هیات داوران:
«برگ‌های افتاده»
به کارگردانی آکی کوریسماکی

بهترین کارگردان:
«ترن آن هونگ»
برای فیلم اشتیاق دودن بوفا (The Pot-au-Feu)

بهترین فیلمنامه:
«یوجی ساکاموتو» برای فیلم هیولا
به کارگردانی هیروکازو کوئیدا

دوربین طلایی
(بهترین فیلم اول جشنواره):

«داخل پوسته پیله زرد»
به کارگردانی فام تین آن

نخل طلای بهترین فیلم کوتاه:
«۲۷» به کارگردانی فلورا آنا بودا
تقدیر ویژه: «کمی» به کارگردانی گونور مارتینسدوتر شلوتر

پیش از این فیلم «منطقه مورد علاقه» ساخته «جاناتان گلیزر» جایزه بهترین فیلم بخش مسابقه جشنواره را از نگاه هیات داوران انجمن بین‌المللی منتقدان فیلم (فیپرشی) کسب کرده بود. 

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓کتاب آموزشی

تئاتر و کارگردانی
#ژان_ژاک_روبین

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 مجوعه مقالات

#شکسپیر و #سینما
نویسندگان مختلف

به کوشش:
منصور براهیمی

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 فیلم تئاتر

عروسی خون
کارگردان: علی رفیعی
نویسنده: فدریکو گارسیا لورکا
اجرلی ۱۳۷۷ تالار وحدت

#عروسی_خون با ترجمه زیبای #احمد_شاملو نوشته #فدریکو_گارسیا_لورکا، براساس یک حادثه‌ی روستایی است که در سال ۱۹۲۸ در جنوب شهر بندری آلما در اسپانیا اتفاق افتاد. جزئیات ماجرا به نزاع‌ های خانوادگی و حسادت‌های مردانه مربوط می‌شد که در شب عروسی، عروس در یک تصمیم غیر منتظره با نامزد سابق خود «لئوناردو» که صاحب همسر و فرزندی است، می‌گریزد و داماد که سال‌ها قبل پدر و برادر خود را در نزاعی با خانواده‌ی لئوناردو از دست داده، به تحریک مادر و اطرافیان در پی آبرو و شرف از دست رفته‌ی خود، در یک تعقیب و گریز انتقام‌جویانه در دل جنگل، لئوناردو را می‌یابد و مانند پدر و برادر مقتولش، علاوه بر کشتن لئوناردو با جراحتی که از زخم چاقوی او بر می‌دارد، خود نیز تسلیم مرگ می‌شود...

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 هشدارهایی که جدی گرفته نشدند

در این ویدئو دکتر #بهزاد_قادری در بهمن ۱۳۸۷ از آینده می‌گوید، آینده‌ای که امروز ما در آن زیست می‌کنیم، آینده‌ای است که مدیران بی‌خرد برای ما رقم زدند و جامعه تیاتری نیز در عین غفلت و جوزدگی در آن شریک شدند...
موضوع سخنرانی #خصوصی‌سازی تئاتر ایران است و دکتر قادری به خصوصی‌سازی مدنظر دولت وقت می‌تازد؛ البته با زبان نرم و طناز خویش.

| تماشای ویدئو|

🎓 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 مقاله

#تئاتر_دانشگاهی و #تئاتر‌_حرفه‌ای: مسئله‌ی متد
#رابرت_ژرمای

مترجم:
ابراهیم ابراهیمی


هر تئاتری و به طبع آن هر کارگردانی، بلافاصله با گزینه های زیادی برای انتخاب روبرو می شود. اولین مورد مربوط به رپرتوار و انتخاب اثر است: #نویسنده یا نه متن نوشته شده یا نه. به همین دلیل است که گفته می‌شود اولین مسئله‌ای که در هر #تئاتر مطرح می‌شود بازیکردن و چیستی بازی کردن است. این سوالات معمولاً مقدم بر سوالات کم اهمیت تر هستند که از چگونگی بازی کردن می‌گویند. اگر این مشکل مضاعف برای هرگونه تولید تئاتر اجتناب ناپذیر باشد ، در دنیای تئاتر غیرحرفه ای ، چه آماتور خالص و چه آکادمیک ، حادتر و حتی محدودترتر به نظر می رسد. من به تفاوت تئاتر آماتور و تئاتر حرفه ای نمی پردازم.در مرکز پژوهش‌های علمی فرانسه کتابی با عنوان« تئاتر آماتور :با رویکرد تاریخی و مردم‌شناسی »وجود دارد که توجه ما را به خودش جلب می‌کند، این کتاب نوشته‌ی ماری مادلین روکس هست که توسط در سال ۲۰۰۴ منتشر شده است.اما تفاوت بین «تئاتر آماتور و تئاتر دانشگاهی» یک واقعیت است: بدون در نظر گرفتن تنایز کیفی به لحاظ  زیبایی شناسی (در هر دو اردوگاه نمونه های خوب و بد وجود دارد - و این البته برای تئاتر حرفه ای صدق می کند!) تئاتر آماتوری دانشگاهی از لحاظ ، ماهیت (جامعه شناسی) ، هدف ، \"زندگی تئاتر دانشگاه (تئاتر عملی در محیط دانشگاه) ، در اکثر موارد ، متفاوتتر از تئاتر آماتور غیر دانشگاهی است.این تمایز از دو سو قابل ملاحظه است، از یک طرف توسط جمعیتی که آن را تشکیل می دهند: اگر تئاتر آماتور اغلب از شرکت کنندگان از گروه های مختلف اجتماعی و / یا شغلی  تشکیل شده باشد ، همه گروه های سنی ، تئاتر دانشگاه ، برای بخشی از آن ، عمدتا در صفوف خود جوانان است که فعالیت اصلی آنها ... تحصیل است.و معمولا نمی‌توان تحصیل را به عنوان یک حرفه در نظر گرفت. از طرف دیگر ، و به عنوان نتیجه ، تئاتر مورد استفاده این جوانان اغلب به دغدغه های دانشجویی آنها نزدیکتر است. که اینها از ادبیات ، روانشناسی ، جامعه شناسی ، پزشکی ، حقوق و غیره تأثیر می پذیرند ...
و بنابراین ، تمرین تئاتر آنها اغلب فراتر از یک "سرگرمی" ساده است: همچنین این "کار" علاوه بر اینکه باعث «تئاترشناسی» می‌شود به گونه‌ای به یادگیری ، کشف و تحقیق منجر خواهد شد. بارزترین مثال بدون شک تئاتری است که به زبانهای خارجی توسط دانشجویانی اجرا می‌شود که به تازگی این زبان را یاد گرفته‌اند. اما این مورد به صرفا به زبانشناسی محدود نمی شود...

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 پیام هفت اردی‌بهشت
روز تئاتر دانشجویی ۱۴۰۲


چرا تئاتر؟
احسان زیورعالم


▪︎بخش چهارم / پایانی

بگذارید یک مثال ساده بزنم. در دوره‌های تاریخی اخیر، تئاتر ایران به صورت ناخودآگاه بازنمایی از یک وضعیت شده است. شما در یک بازه تاریخی مشخص می‌توانید در تئاترها مؤلفه‌های تکرارشونده‌ای را تماشا کنید. برای مثال پس از وقایع ۱۳۸۸ ما به گم شدن پدر در بستر درام روبه‌روییم. این یک اتفاق ساده نیست؛ بلکه این یک وضعیت اجتماعی است که در دل تئاتر شکل می‌گیرد. شما نمی‌توانید این مسأله را در سینما یا هنر تجسمی جستجو کنید. هنر تجسمی فاقد آن نسبت اورگانیک تئاتری میان آثار است و سینما نیز در تکرارپذیری تقلیل به چیزی دیگری می‌یابد. مثلاً در همان سال‌ها عده زیادی به تقلب از روی دست اصغر فرهادی کردند و فرم تولید سینمایی او را تقلید کردند، بدون آنکه درکی نسبت به پدیده‌ها و مفاهیم درون آثار فرهادی داشته باشند. برای همین کل آن فیلم‌ها تصویری شبیه هم از طبقه متوسط بود. در تئاتر چنین نبود. در تئاتر همه طبقات در بستر گسترده‌ای تاریخی از اواخر قاجار تا دنیای خیالی، از سالنی بزرگ در تئاتر شهر تا سالنی کوچک در شهری دورافتاده، پدر گمشده‌ای را به تصویر می‌کشید که فقدانش خانواده را با بحران روبه‌رو کرده بود، پدری که از قضا مسئولیت‌پذیر هم نبود. او حالا در آخرین کنش انسانی خود خانواده را با فروپاشی سوق داده بود. هیچ دو اثری شبیه هم نبود؛ اما تئاتر در حال تکثیر بود. این یک نمونه است. می‌توان درباره تکثیر انتزاع، زبان، نیستی، بی‌چیزی تصویری و حتی مونولوگ سخن گفت. این چیزها به قول جوان‌ترها برای دیگر هنرها قفل است. پس تئاتر هنری است با اندام‌های اورگانیک که در بستر اجتماعی فراگیر می‌شود و بدون حتی دیده شدن توسط تماشاگر، بازتاب ذهنیش را به جامعه تقدیم می‌کند.
در سال‌های اخیر این وضعیت با تکثیر بی‌میلی به سالن‌های کلاسیک نشان داده است. فهم حکومت‌ از تئاتر چیزی نیست جز همان سالن‌هایی که می‌توان با نظارت و محدود کردن اجراها کنترلش کرد؛ اما تئاتر پیش از اینها از سالن‌ها بیرون رفته بود. اجراگری هر مکانی را بدل به صحنه تئاتر می‌کند و این موضوعی است تکثیریافته که از دست هر کسی خارج است. اندام‌های اورگانیک تئاتر رشد می‌کنند. شبیه درخی است که شاخه‌هایش درون تزیینات فرفورژه پنجره‌ای رفته می‌چرخد و می‌تابد تا ما دیگر آن تزیینات را نبینیم. ما با درختی روبه‌روییم که رویه تکوینی و تکاملی خود را طی کرده است و دست‌ساز بشر را بدون آنکه نابودش کند، محو کرده است. این چیزی است که طی سه هزار سال تئاتر با خود به ارمغان آورده است و آن را به هنری ماندگار بدل کرده است که هنوز با وجود جایگزین‌های قدرتمندش از جمله سینما، به محل بحث و جدل‌های فلسفی و اجتماعی بدل کرده است.
تئاتر مهم است؛ چون بخشی از ساخت اجتماعی ماست. تئاتر نابودناشدنی است؛ چون همواره در شکل و قالبی ظاهر می‌شود. تئاتر یک مفهوم است، نه یک ابژه با شکل و ظاهری ثابت. تئاتر یک مفهوم با تعریف ثابت نیست،‌ تئاتر یک مفهوم تکوینی است که در بستر زمان و مکان خودش را دگرگون می‌کند. تئاتر در یک دگردیسی یا به زعم زیست‌شناسان، در یک فرگشت همیشگی است. ما نمی‌دانیم در آینده چه بر سرش می‌آید؛ ولی می‌دانیم تئاتر هست؛ چون همواره کس یا کسانی هستند که بپرسند چرا تئاتر. آنها هنوز درگیر بازنمایانه بودن یا نبودن تئاتر خواهند بود؛ اما معتقدند بی‌اجرای تئاتر یافتن پاسخ ناممکن است. بی‌اجرا نمی‌دانیم آیا تئاتر عزا است یا سرگرمی؟ لذت است یا التیام؟ درمان است یا مسکن؟ #تئاتر هر چیزی که هست جدالی است بی‌پایان.

▪︎پایان

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 ادامه

پیام روز تئاتر دانشجویی ۱۴۰۲


▪︎ بخش دوم

...هردوی آنان جامعه تئاتری را دعوت به عدول از وضعیت تماشاخانه‌ای می‌کنند و می‌خواهند تا تئاتری‌ها قید #سالن‌ و #گیشه و #شهرت را بزند و در یک وضعیت یحتمل سوسیالیستی هنرش را در میان مردم به نمایش بگذارد. البته تلاش می‌کنم کمی این مسأله را ساده بیان کنم؛ چراکه گفتار این اندیشمندان پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. با این حال هنرمند #تئاتر میلی به رفتن در میان فرودستان ندارد. من باب مثال، طی شش ماه گذشته بسیاری جامعه تئاتری را ترغیب به تعطیل کردن نمایش‌ها می‌کند تا مبادا اجرا رفتن عدول از یک وضعیت تغزیت‌وار شود. فارغ از اینکه بخشی از ریشه‌های تئاتری ما محصول تعزیت درگذشتگان بوده است، حداقل در یک دهه گذشته تعطیلی تئاترها در ایام عزاداری منبعث از تقویم، محل جدال بوده است. تئاتری‌ها مدام گفته‌اند چرا فقط این تئاتر است که باید تعطیل شود و چرا نباید مثلاً نانوایی و بقالی تعطیل شود. پاسخ بسیار ساده است: تئاتر سرگرمی است و در ایام عزا سرگرمی ممنوع است. اما آیا تئاتر یک #سرگرمی است؟ اگر سرگرمی نیست، پس چرا تئاتری‌ها در ایام عزاداری که منتسب به خود دانسته، تئاتر را تعطیل می‌کند؟ یک مکث کوتاه داشته باشم که برخی می‌گویند اجرا نرفتن اعتراضی است به سیستم سانسور حاکم بر کشور؛ اما برجسته‌ترین دلیل چیزی نیست جز همان عزاداری.
پس همان‌طور که می‌بینیم سرگرم بودن تئاتر که دولت و حکومت آن را ترویج می‌کند، توسط اهالی تئاتری که خود را در موقعیت #اپوزیسیون جلوه می‌دهد نیز تأیید می‌شود. این همان جایی است که بازنمایانه بودن تئاتر محل جدال می‌شود. به عبارتی گروه‌های تئاتری سرگرمی، بازنمایی و اجرا را کنار هم قرار می‌دهند. آنها تصور می‌‌کنند روی صحنه بردن یک پدیده در قالب همان تئاتری شکل‌گرفته در ذهن ما، نوعی شکستن فضای عزاداری است؛ اما آیا تئاتر خود زمانی ابزاری برای نمایاندن عزا نبوده است؟ آیا واژه تعزیه که برآمده از واژه عزا است، در مسیر تعزیت از دست‌رفتگان تاریخی نبوده است؟ آیا تراژدی‌های تلخ تمام ادوار تاریخی دنیای درام، واجد نوعی یادآوری سیه‌روزی بشر در کشاکش با پدیده‌های طبیعی و انسانی نبوده است؟
همین‌جا است که پای ارسطو دوباره باز می‌شود تا به ما یادآوری کند که تئاتر خاصیت درمانی دارد. او با استفاده از واژه پاتوس برای تئاتر به ما می‌گوید دیدن تئاتر التیامی است برای ما نسبت به آنچه رخ داده است. همانند آن‌چه مستشرقین از تماشای تعزیه در عصر ناصری گزارش داده‌اند. اینکه چگونه مردم به هنگام محرم به سبب تماشای مصائب امام مظلوم، رویشان زرد می‌شد؛ اما آنها از تعزیه و فضایش به نحوی استفاده می‌کردند تا خاصیت پاتولوژیکی استخراج کنند. دیدن مصائب امام در صحرای کربلا، التیامی است بر آنکه آنها اهالی کوفه نبودند تا امام را دست‌تنها رها کنند و در نهایت تعزیت و عزاورزی برای امام شهید، این حس را پدیدار می‌کرد که آنها بخشی از آن سپاه کوچکند که امید روزی خدا شهادت نصیبشان کند. پاتوس چیزی است که این روزها فراموش می‌شود. شاید همین پاتوس است که تئاتر را به محل جدال بدل کرده است. چه هنری سراغ داریم که می‌تواند آدم‌ها را گرد هم آورد و در لحظه در آنان ایجاد قیلانات درونی کند!؟ آیا سینما چنین ویژگی دارد؟ یا نقاشی؟ بی‌شک چنین نیست. سینما در آن تاریکی فرورفته خویش آدم‌ها و احساساتشان را مخفی می‌کند و تماشاگر عاری از کنش نسبت به رویدادهای روی پرده، پاپ‌کورنش را می‌خورد. او می‌داند دست زدن و سوت زدن و هو کردن برای تصویری مرده و توهمی متحرک ارزشی تولید نمی‌کند؛ اما در تئاتر است که یک عطسه از سوی تماشاگر تفسیرپذیر می‌شود. می‌تواند اساس یک نمایش را دگرگون کند. می‌تواند تولید مسیر کند. اصلاً در تئاتر است که تماشاگر می‌تواند وارد عرصه نمایش شود و بخشی از اجراگری را برعهده بگیرد. پس عجیب نیست نقاشان و مجسمه‌سازان میلی سیری‌ناپذیر به هنر اجرا پیدا کرده‌اند؛ چون اثرشان در قبال حضور زنده تماشاگر است که بار معنایی تازه‌ای پیدا می‌کند، باری که جنبه پاتوس دارد. یک نقاشی به تنهایی توانایی ایجاد پاتوس را ندارد. کما اینکه در لوگوس هم مشکل دارد. بگذارید یک مکث کوچک داشته باشیم. ارسطو در «فن خطابه» معتقد است برای یک سخنران باید سه رکن در نظر گرفت، نخست اتوس که همان شخصیت است، دوم پاتوس که کنترل عواطف مخاطب است و در نهایت لوگوس که جنبه زبانی سخنرانی است. حال به نقاشی بازگردیم که چطور نقاشان در جبران کردن لوگوس، Statement یا بیانیه می‌نویسند. گویی تصویر خود گویا نیست و فاقد بلاغت کافی برای رساندن پیام اثر؛ اما آیا تئاتر هم چنین است؟ تئاتر گویی تنها هنری است که اتوس، پاتوس و لوگوس را در خود دارد. شاید بگویید سینما، ولی سینما هم در لوگوس دچار مشکل است.

▪︎ادامه در پست پسین

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓  پیام‌های  #هفت_اردیبهشت
روز
#تئاتر_دانشجویی

|تئاتر دانشجویی چیست؟|
ایرج محرمی  ۱۳۸۵

|سخنی با دو وزیر ارشاد و علوم
|
سیدمحمد طباطبایی ۱۳۹۶

■ پیام‌ها:

| روزی که هیچ دولتی و هیچ تئاتری آن را گرامی نخواهد داشت |
ماهدخت حاج‌قاسمی ۱۳۹۸

|بیدار شو حیاطمون پر از پنبه شده...|
هادی حسنعلی ۱۳۹۹

|زنده‌باد تئاتر  دانشجویی|
کامران شهلایی ۱۴۰۰

| ۱. زمانِ خیزش قهرمان در روایت کلاسیک فرا رسیده است|
| ۲. مرده‌ای  در دل تابوت  تکان‌ می‌خورد... آرام آرام |
پویا باطبی و مهران ماروسی ۱۴۰۱

| چرا تئاتر؟ |
احسان زیورعالم ۱۴۰۲


👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 مستند پرتره

#روزگار_فرخ

کارگردان:
سعید نوری

مستند به آخرین روزهای زندگی خصوصی #فرخ_غفاری و خاطرات وی در مورد فیلم سازی، نقد، تاریخ نگاری و مطالعات ایران می‌پردازد.
او کارگردان، بازیگر، منتقد و نویسنده ای بود که همراه با ابراهیم گلستان و فریدون رهنما یکی از بنیانگذاران جنبش فیلم موج نو ایران بود و نقش مهمی در برگزاره جشن فرهنگ و هنر داشت.

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 وداع با

#کیومرث_پوراحمد
تولد۱۳۲۸_ رهایی۱۴۰۲

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…

Theatre Academy I

🎓 گفتگو

اساتید نوظهور
مجموعه مصاحبه های THE TALKS درباره رهبران فرهنگی آینده

¤ آقای #ویلسون، شما در تگزاس در دوران پیش از حقوق مدنی در خانواده ای بسیار محافظه کار بزرگ شده اید، چگونه با آن پس زمینه، تبدیل به یکی از معتبرترین کارگردانان تئاتر آوانگارد در جهان شدید؟
■ از مدرسه به خانه می اومدم، به اتاقم می رفتم و درو می بستم و قفل می کردم. علاقه ای به بازی با بچه های دیگه ی محله نداشتم. من از تنهایی راضی بودم. مادرم در سن کاملاً جوانی درگذشت - او حدود ۵۷ سال داشت - قبل از مرگش بهم گفت: "با این دنیا به خوبی کنار می یای." دلیلش و پرسیدم و مادرم گفت: "چون تو می دونی چطوری تنها باشی."، من برای چندین هفته درسال نو می رم و کاملاً تنها می مونم، مردم میگن: "خب، آیا واقعاً می خوای در کریسمس و سال نو تنها باشی؟" و من می گم: "بله!"

¤از چه زمانی شروع به ساختن دنیای خودتون کردید؟
■یادمه حدوداً شش یا هفت ساله بودم و حدود ۱۰۰ تا قوطی رو تو حیاط پشتی خونه پدر و مادرم در زمین دفن کرده بودم. و چوب های سفیدی رو درون قوطی ها ریختم (می خندد) این کار رو زمانی انجام دادم که پدر و مادرم به تعطیلات آخر هفته رفته بودند، وقتی که برگشتند، حیاط پشتی پر بود از چوب های سفید که حدود سه متر ارتفاع داشتند، به طوری که آن تصویر هنوز هم تأثیر بسیار قوی ای بر من دارد، اون تصاویر بارها در کارهای من متبلور شده ان.
¤والدینتان چه واکنشی نشان دادند؟
■(می خندد) خب، اونا می خواستند فوراً اونا رو بردارند، مادرم گفت: «چه بلایی سرت اومده؟ چه بلایی سرت اومده؟»

¤تام ویتس زمانی گفت: "هیچ کس بدون تغییر کامل از کار با #رابرت_ویلسون کنار نمی رود." اگر ذاتاً چنین تنها هستید، چرا در تعامل با دیگران اینقدر حساس هستید؟
■خوب، من در جامعه ای بزرگ شدم که فوق العاده محافظه کار و جناح راستی بود، پر از متعصبان مذهبی، ادونتیست های روز هفتمیِ متحجر، و باپتیست های جنوبیِ مخالف، می دونید، پوشیدن شلوار برای زن ها گناه بود، #تئاتر رفتن گناه بود. این مایه شرمساری بود که آبراهام لینکلن، رئیس جمهور ایالات متحده، در تئاتر #ترور شد. تئاتر خونه‌ی بد و بی آبرویی بود. رفتن به تئاتر غیر اخلاقی بود. جامعه یک جامعه ی بسیار نژادپرستانه بود. نمی شد با یه سیاه پوست در خیابون راه رفت، نمی شد به توالت عمومی مشترکی رفت، یک توالت - توالت سیاه ها بود، و یک توالت -توالت سفیدها. و همینطورچشمه های آب آشامیدنی عمومی، آب آشامیدنی فقط نزد سفیدپوست ها وجود داشت. بنابراین، فکر می‌کنم از سنین پایین بسیار نگران عدالت اجتماعی بودم. من از بزرگ شدن در این جامعه بسیار آشفته بودم و فکر می‌کنم این موضوع عمیقاً در تمام کارهای من ریشه داره.

¤فقدان آموزش تئاتر سنتی چه تأثیری بر کار شما داشته است؟
■خوب، «اگر تئاتر خونده بودم، تئاتری رو که می سازم رو نمی ساختم. تئاتر من با زندگی به وجود اومد». اولین نمایشنامه من متنی بود که یک نوجوان ۱۳ ساله به نام کریستوفر نولز نوشته بود، که ۱۱ سال از زندگی خودش و در موسسه ای برای کودکان آسیب دیده مغزی گذراند، اون متنی رو می نوشت که به صورت ریاضی چیده شده بود و مربوط به هندسه بود. من مجذوب ذهن اون، و نحوه ی کنار هم قرار دادن کلماتش شده بودم. نه تنها شنیدنش جالب بود، بلکه دیدنش هم بسیار جالب بود. لزوماً برای اشخاص دیگه مناسب نبود، اما برای من چیزی بود که به سمت اون کشیده شدم. «با زندگی کردن به وجود اومد، نه با خواندن کتاب».

¤چه حسی به شما دست می دهد وقتی نمایشنامه ای مورد استقبال قرار نمی‌گیرد و مجبور می شوید بارها و بارها آن را روی صحنه ببرید و بدانید که احتمالاً مردم آن و دوست ندارند؟
■حس عجیبیه. من سالها پیش یه بار در کلیسای جادسون کاری کردم که فقط یک نفر تماشاگر به تئاتر اومده بود. پیرمردی بود که تقریباً وسطای کار رفت. (می خندد)

¤ آیا بازی را متوقف کردید یا تمام کردید؟
■ نه تموم کردم! من همچنین زندگی و زمانه جوزف استالین را در کپنهاگ انجام دادم. یک نمایش ۱۲ ساعته بود، از ساعت ۷ شب تا ۷ صبح اجرا می رفت و قرار بود ۱۰ اجرا داشته باشیم. در اجرای سوم، ساعت ۲ نیمه شب، شخصی به پشت صحنه اومد و گفت: «هیچ کس در بین تماشاچیان نیست! همه رفته اند!» ما ۱۲۸ نفر داشتیم که اجرا می کردند، حتی دوست دخترا و دوست پسرای اونام رفته بودند، گروه پرسیدند: چه کار کنیم؟ گفتم: «خب، ما به اجرا ادامه می دهیم! ما ۱۲۸ نفر در حال اجرا که داریم!»

¤ پس چه زمانی چیزی برای شما موفقیت آمیز است؟
■ من نمی دونم، سعی کن بهش فکر نکنی، من مدتها پیش یاد گرفتم که تو همیشه پروژه بعدی رو در ذهن داری، تو فقط از یک پروژه به پروژه ای دیگه می ری، تو هرگز نمی دونی، فقط به کارت ادامه بده، «دایانا وریلند» به درستی گفته که : «آدم ها گاهی دوستت دارند، و گاهی ازت متنفرند، مهم نیست، گور باباشون، فقط به کار خودت ادامه بده».

👁 @TheatreAcademy

Читать полностью…
Subscribe to a channel