🎓کانال یک آکادمی تئاتر: کارشناسی #کارگردانی 🎓کانال متمم: @TheatreAcademyII @TheatreAcademyV 🎓نمایش: @TheatreAcademyVI 🎓کانال کارشناسی ارشد: @TheatreAcademyVII 🎓کانال دانش بازیگری: @TheatreAcademyIV 🎓کانال ادبیات دراماتیک: @TheatreAcademyIII
🎓 اجرا
اجرایی از :
تاداشی سوزوکی
SCOT「トロイアの女」(The Trojan Women)
This material may be protected by copyright (more details). If this material infringes your rights, please report: info.savemedia@gmail.com
🎓 درگذشت
متاسفانه با اندوهی بزرگ خبر رسید «بابک لطیفی» شاعر و نمایشنامهنویس خرمآبادی روز شنبه در ۵۴ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشته است.
بابک لطیفی متولد ۱۳۵۰ در خرمآباد، دانشآموخته تئاتر و هنرهای نمایشی از دانشکده سینما-تئاتر دانشگاه هنر تهران بود.
او از سال ۱۳۷۸ گروه «تئاتر زمین» را بنا نهاد و در مقام کارگردان بیش از دوازده نمایش را در تهران، خرمآباد، شیراز و چند شهر دیگر به روی صحنه برد.
لطیفی از چهرههای مطرح شعری دهه هفتاد بهشمار میرفت.
اولین مجموعه اشعار لطیفی با عنوان «بیستوهشت پرندهی کوچک» در سال ۱۳۸۲ توسط نشر نیمنگاه چاپ و منتشر شده بود و چند سال بعد پس از سالها بیخبری، مجموعه «چه بگویم بانو؟!» از او توسط نشر پریسک منتشر شد.
شاعری نکته سنج که به گفتاری جدید در شعر نو دستیافته بود.
■ از دیگر اثار او:
تهران - تورنتو (فیلمنامه سینمایی)
افسون (فیلمنامه سینمایی)،
داش آکل (نمایشنامه)
قصه غریب پروانه و چاقو (نمایشنامه)
جن زدگان (نمایشنامه، کارگردانی، بازیگری و تهیهکنندگی)
🎓 کتاب
تئاترهای لالهزاری
#پرویز_ممنون
تصحیح و تدوین:
احسان زیورعالم
🎓 هفت اردیبهشت
#روز_تئاتر_دانشجویی
روزی که هیچ تئاتری، هیچ دولتی و هیچ ارگانی ان را گرامی نخواهد داشت.
👁 @TheatreAcademy
🎓 پیام
هفت اردیبهشت
روز تئاتر دانشجویی ۱۴۰۴
در سال ۱۳۸۴ مجمع کانونهای تئاتر دانشجویان سراسر کشور روز هفتم اردیبهشت را #روز_تئاتر_دانشجویی نام نهاد.■ متن پیام
هدف دانشجویان پیشرو آن دوره این بود که نشان دهند تئاتر دانشجویی راهی برای رسیدن به تئاتر #شبهحرفهای و دولتی ایران یا به مفهوم تئاتر آماتور نیست، بلکه جریانی مستقل، هنری، گیشه گریز، پویا و اعتراصی است.
پیام امسال روز تئاتر دانشجویی را آقای #ارش_ عباسی نوشته است. ایشان نگاهی متفاوت و تامل برانگیز به #تئاتر_دانشجویی و #دانشجوی_تئاتر دارد. آرش عباسی متولد ۱۳۵۶ ملایراست. دانشجوی تئاتر، روزنامهنگار و هنرمند پرکار، موفق و با استعدادِ دهه هشتاد، در حال حاضر کارشناسیارشد قواعد تئاتر از دانشگاه بولونیای #ایتالیا، است و در عرصه تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران ، نام اشناست. او با دغدغههای متعالیتر،ی از دهه هشتاد بعد از قریب ۲۵ سال فعالیت موفق، اکنون به عنوان نمايشنامهنویس، فیلمنامهنویس، مدرس ، داور و کارگردان حرفهای، در این پیام ، مهمترین دلایل ضعف تئاتر دانشجویی را به مناسبت این روز به روشنی بیان میکند.
🎓 یادی از یک جنایت
به مناسبت کشتار #بیژن_جزنی و یارانش در ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ به دست ثابتی جلاد ساواک شاهنشاهی در تبه اوین
عکسی ارزشمند از به بیژن جزنی
تئاتر فردوسی ۱۳۲۷ تهران.
نمایش #پرنده_آبی
نوشته #موریس_مترلینگ
مترجم و کارگردان: ع. #نوشین
دکور: ناپلئون سرور
بیژن جزنی چهره مهم سیاسی و مبارزه چریک، یکی از کودکانی بود که در این نمایش بازی کرد. بسیاری از تماشاگران برای دیدن دکور دکور پرنده آبی از ناپلئون سرور به تماشاخانه فردوسی میرفتند.
ردیف جلو از راست:
مهین دیهیم، داود رشیدی ( نوجوان)، دختر چهره آزاد، بیژن جزنی.
ردیف دوم:
همسر جلال ریاحی، عباس زاهدی، ثریا، فخرالدین، بانو خامنهای.
ردیف سوم:
رضا رخشانی، بانو لرتا، مهین اسکویی، خانم یوسفی.
ردیف چهارم:
اعلم دانایی،صادق شباویز. ردیف آخر: جلال ریاحی، رقیه چهره آزاد
🎓 خبر خوب
امیررضا کوهستانی کارگردان و نمایشنامهنویس شناختهشده ایرانی، در سال ۲۰۲۵ به عنوان استاد سی و چهارمین دوره پروژه بینالمللی École des Maîtres برگزیده شد که یکی از معتبرترین برنامههای آموزشی و پژوهشی در حوزه تئاتر اروپا با تمرکز بر انتقال تجربه میان نسلهای مختلف هنرمندان است و هر سال در چند کشور اروپایی برگزار میشود.
École des Maîtres
🎓 چه کسی؟
برای روز تئاتر دانشجويی ۱۲۰۳ خوهخد نوشت؟
#تئاتر_دانشجویی در ایران علیرغم افزایش چشمگیر دانشجویان تئاتر و دانشکدهها و سالنهای تئاتر که مثل قارچ از هر گوشه سر برآوردهاند؛ نه تنها از دوران اوج خود فاصله گرفته است بلکه بزرگترین دستآوردهای خود را نیز به راحتی از دست داده است.
دانشجویان و تئاتر دانشجویی که زمانی ماهیت مستقل داشت. اکنون بیشتر شبیه تئاتر دانشآموزی دهه شصت شده است. جریان نانوشته و مبهمی تلاش میکند این تئاتر را علاوه بر کمرنگ کردن به یک ابتدال جنسی و بازاری نیز تبدیل کند.
در سال ۱۲۸۶ #محسن_اسلامی مجمع کانونهای تئاتر دانشجویان را که حاصل انتخابات ۳۵ هزار دانشجوی داخل کشور بودند را به انحلال کشاند و با تاسیس #خانه_تئاتر_دانشگاهی
و حایگزین کردن انجمنهای علمی مختلف، دانشجویان را در گروه های فرعی و بی حاصلی قرارداد. به طوری که در یک دپارتمان کوچک تئاتر که سالانه ۴۰ دانشجو می پذیرد، نه انجمن علمی مختلف وجود دارد که نه از علم در آنان خبری است و نه از هنر. ( مثل: انجمن علمی نمایشننامه نویسی) این تفکیک همان چیزی بود که محسن اسلامی و مدیران پس از او حتا در دوره روحانی و ... نیز در اجرای آن با همه تظاهر و تصاد حزبی اشتراک داشتند. از طنز روزگار آن بود که دکتر اسلامی که دستی در فنا دادن انتخابات دانشجویان داشت. در سالیان اخیر سخنگوی ستاد انتخابات کشور نیز شده است.
هرچه بود ان خانه مشکوک تئاتر دانشگاهی پس از به خاک سیاه نشاندن کانونهای تئاتر خود نیز به سرنوشت تلخی دچار و تعطیل شد و همزاد آن در اداره کل هنرهای نمایشی هم با نام کانون تئاتر دانشگاهی با راه انداختن #شوکیس بی حاصل و مانورهای زورنالیستی، چونان بخت تئاتر دانشجویی به افول رسید.
جشنواره تئاتر دانشگاهی که از سال ۸۷ دبیرانش را با هر شیوه ای به جز انتخاب ازاد، به روی کار اوردند با همه تنوع و ... یک هدف باطل را اگاهانه یا تعمدانه دنبال کردند و عاقبت این جشنواره با شکوه و قدیمی را به خاطره ها پیوند دادند و از روی بی عرصگی یا عمد به تعطیلی رساندند
نه دانشگاههای جدید به و نه دیگر مراکز مشابه با احکام نمایشی و مانور رسانه ای و تبلیع توانستند جشنواره ای نو ایجاد کنند، نه دانشجویانی که با شور به پست جدید دبیر علمی جشنواره دانشگاهی تاختند چندان در کارشان جدی بودند و کاری کردند.
اکنون آيا امیدی به تئاتر دانشجویی است؟
این عنوان پیامی است
که یکی از بهترین فعالان تئاتر دانشگاهی و سناریستهای مطرح
برای این روز خواهد نوشت.
■ به زودی
👁 @TheatreAcademy
🎓 گزیده از #شوپنهاور
«نیمی از نگرانیها و دلواپسیهای ما از توجه مان نسبت به عقیده دیگران ناشی میشود ... باید این خار را از تن خود درآوریم.» لزومِ حفظ ظاهرِ پسندیده آنقدر قوی است که بعضی زندانیها موقع رفتن برای اجرای اعدام خود بیش از همه به لباس و حرکات و اطوار خود فکر میکنند عقیدۀ دیگران پنداری است که شاید هردم تغییر کند. عقاید به رشتهای آویخته است و ما را نسبت به آنچه دیگران فکر میکنند یا بدتر آنچه به نظر میرسد فکر میکنند به بردگی میکشاند. چون هرگز نخواهیم دانست که دیگران واقعاً چه فکری میکنند.
خیره به خورشید
اروین یالوم ص۱۰۷
🎓 ادامه
تئاتر آوانگارد
کریستوفر اینس
... این دو جنبهی مکمل دارد: کاوش در حالات رویایی یا سطوح غریزی و ناخودآگاه.ِ روان؛ و تمرکز شبه مذهبی بر اسطوره و جادو، که در تئاتر منجر به آزمایش آیینی و الگوبرداری آیینی اجرا می شود. اینها نه تنها با مفهوم یونگی که همهی چهرههای اسطوره در ناخودآگاه به عنوان بیان کهنالگوهای روانشناختی گنجانده میشوند، ادغام میشوند، بلکه با این ایده که تفکر نمادین یا اسطورهای مقدم بر زبان و عقل گفتمانی است و جنبههای بنیادین واقعیت را آشکار میکند که با هر وسیلهی دیگری قابل شناخت نیستند، ادغام میشوند. و هر دو تنوعی از یک هدف هستند: «بازگشت به ریشه های انسان، چه در روان و چه در ماقبل تاریخ». در اصطلاحِ تئاتر - این با بازگشت به فرمهای «اصلی» منعکس میشود: آیینهای دیونیزیایی یونان باستان، نمایشهای شمنیستی، درام رقص بالی، همراه با ضد ماتریالیسم و سیاست انقلابی، و ویژگی بارز #درام_آوانگارد، آرزوی متعالی و معنوی در گسترده ترین معنای آن است. ادعای پرمدعای آرتو مبنی بر «تئاتر مقدس» که توسط هنرمندان آوانگارد مختلف انتخاب شده است، حتی برای مردم شناسان امر بدوی تقریباً همیشه از طریق یک منشور غربی و معاصر دیده می شود. و هنرمندان خلاق آزادانه مدلهای بدوی را برای خدمت به اهدافی که با فرهنگ اصلی بیگانه است، بازتفسیر میکنند. با این حال، این بسیار بیشتر از یک فرقهی ظاهراً عجیب و غریب و وحشیانه است. در درام آوانگارد، همانطور که استفادهی گسترده از اصطلاحی مانند آزمایشگاه تئاتر در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ نشان میدهد، با بدویگرایی دست به دست هم میدهد تا با آزمایش زیباییشناختی که برای پیشبرد پیشرفت فنی خود هنر با بررسی سؤالات اساسی طراحی شده است همگن شود، سؤالای مانندِ: تئاتر چیست؟ نمایشنامه چیست؟ بازیگر چیست؟ تماشاگر چیست؟ چه نسبتی بین همهی آنها وجود دارد؟ در این سطح، اخلاق علمی عصر مدرن به موازات بازگشت به فرمهای اولیه است، و به همان اندازه نشان از تلاشی برای جایگزینی شیوههای غالب نمایش و در نتیجه جامعهای که اینها بیانگر آن هستند - با بازسازی از اصول اولیه است. ایدهی آلیسازی امر بدوی و عنصری در تئاتر، همراه با کشف مجدد و اقتباس از مدلهای دورافتاده یا باستانی، میتواند به عنوان بسط قرون وسطایی و شرقشناسی رمانتیکهای قرن نوزدهم تلقی شود. این به موازات وامگیری از مجسمههای آفریقایی یا مصنوعات هندی پیش از کلمبیا در هنرهای تجسمی از پست امپرسیونیسم به بعد است و میتوان آن را در بسیاری از جنبههای دیگر فرهنگ مدرن یافت. که در درمان اولیهب فروید و تلاش او در توتم و تابو برای بهرهبرداری از بینشهای تحلیلی تازه به دست آمده برای بررسی منشأ دین و اخلاق، یا در ارزش انسانشناختی که لویاستروس برای حالت بدوی قائل شده است، منعکس میشود.
در «Thingspiel» نازیها و در جشنوارههای راک، جایی که ریتمها و نورهای روانگردان، تسلیم مشابهی را به شناسهی غریزی که در شرایط مناسب شبیه به عیاشی دیونیزیاکی است، میطلبد. عناصر آوانگارد در انواع دیگر تئاتر تجربی نیز ظاهر می شوند. به نظر می رسد برخی از نظرات دبلیو بی ییتس دقیقاً همان نگرانی ها را منعکس می کند: "من همیشه احساس می کردم که کار من درام نیست، بلکه آیین ایمان از دست رفته است، درامی که بیانی مستقیم به حس و حال، به گفتار روح با خودش می دهد"، و قرض گرفتن او از تئاتر نو ژاپنی، یا استفاده او از افسون و حرکت تشریفاتی، معمولی است. حتی عرفان روزیکروسی او هم همتایان خود را دارد. با این حال، اهداف شعری او سنتی است، به چشم ذهن «تخیل خودآگاه» و با تکیه بر حاکمیت «کهن کلمات»، در حالی که آوانگارد دقیقاً در جهت مخالف حرکت می کرد. به طور مشابه، کار ساموئل بکت در استفاده از نمادگرایی و رواندرام، مانند حذف اصطلاحات نمایشی فرسوده برای خلق تصاویر مینیمالیستی مرتبط است، اما علیرغم علاقهی اولیه به سوررئالیستها، بینش وجودی او کاملاً متمایز از استرس آوانگارد برای رهایی بخش ابتدایی روان است. جریان اصلی آوانگارد صرفاً با ویژگیهای سبکی مشترک تعریف نمیشود، اگرچه اینها میتوانند فوراً آشکار شوند. بلکه آوانگارد اساساً یک گروه بندی فلسفی است. اعضای آن با یک نگرش خاص به جامعهی غربی، یک رویکرد زیباشناختی خاص، و هدف تغییر ماهیت نمایش تئاتر مرتبط هستند: همهی اینها یک ایدئولوژی متمایز را تشکیل می دهند. اگرچه ممکن است شباهتهای سبکی در آثار سمبولیستی مانند ییتس، یا اگزیستانسیالیستی مانند بکت، یا سوررئالیستهایی مانند کوکتو و برتون، پوچگرایانی مانند آداموف یا نمایشنامهنویسی مذهبی مانند تیاس الیوت وجود داشته باشد، اما اساسِ اساسی هنر آنها در تضاد با بدویگرایی آنارشیک و سیاست رادیکالِ رادیکال است.
■ پایان
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 کتاب
تئاتر آوانگارد
#کریستوفر_اینس
کریستوفر اینس با بررسی توسعهی #تئاتر_آوانگارد از آغاز آن در دهه ۱۸۹۰ تا به امروز، پارادوکس اصلی #تئاتر_مدرن را آشکار می کند. که نیروی محرکِ تجربهی نمایشی بدوی گرایی است. آنچه کار استریندبرگ، آرتو، بروک، و منوشکین را به هم پیوند میدهد، ایدهی آلیسازی عنصری و میل به یافتن آیین در سنتهای باستانی است. این بدوی گرایی گسترده، کلید درک هر دو جنبهی سیاسی و زیبایی شناختی تئاتر مدرن است و بینش تازهای را در مورد روندهای اجتماعی معاصر ارائه می دهد.
متن اصلی که برای اولین بار در سال ۱۹۸۱ با عنوان تئاتر مقدس منتشر شد، برای در نظر گرفتن آخرین تحولات نظری در انسان شناسی، نظریه انتقادی، و روان درمانی، به طور کامل بازبینی و به روز شده است. بخش های جدیدی در مورد هاینر مولر، رابرت #ویلسون، یوجینیو #باربا، آریان #منوشکین و سام #شپرد اضافه شده است. در نتیجه، این کتاب اکنون به تمام تمرینکنندگان اصلی تئاتر آوانگارد در اروپا و آمریکای شمالی میپردازد.
تئاتر آوانگارد برای هر کسی که سعی در درک درام معاصر دارد، خواندنی و ضروری خواهد بود.
🎓 کتاب
آوانگارد و آوانگارد
ویراست:
گرژگورز ستابینسکی، پائولینا شتابینسکا
گروه تاریخ هنر دانشگاه لودز و تحقیق در مورد جنبش آوانگارد | پیوتر گریگلوسکی
🎓 آموزشی
آوانگارد دربرابر آوانگارد
ریچارد کلوشچینکسی
■ بخش ششم
هر دوی این قطعات مانند نصب Silent Barrage در سال ۲۰۰۶ دارای یک عامل خلاق مستقل هستند که اقداماتی مستقل از برنامه نویسی رایانهای قبلی انجام میدهد. Cell F یک جنبهی دیگر را به استدلال ما می آورد، بن آری در طراحی و اجرای این پروژه بر فناوری ای به نام سلولهای بنیادی پرتوان القایی iPSC که برای توسعه آن شینیا یاماناکا و جان گوردون برندهی جایزه نوبل در سال ۲۰۱۲ شدند تکیه کرد، این فناوری رشد نورونهای قطعهی مغز، سلول F را از سلول های پوست نمونه برداری شده از بازوی بن آری برنامه ریزی مجدد به سلولهای بنیادی و در نهایت تبدیل به سلول های عصبی امکان پذیر کرد. به این ترتیب فرهنگ عصبی که کار بنآری را اداره میکند میتواند به عنوان توسعهای خاص از مغز او در نظر گرفته شود. ایده های هنری بیوتکنولوژیکی و زیست رباتیکی که توضیح داده شد برای مخاطب تجربه ای ترکیبی مملو از تنشهای درونی ایجاد کرد که در آن واکنشهای زیبایی شناختی و احساسی با پاسخهای شناختی و وجودی و ملاحظات فلسفی و اخلاقی ترکیب میشوند، همانطور که توسط گای بن آری بررسی شد این مسائل علاوه بر این با سوالات خلاقیت در هم تنیده شدهاند، آثار او عوامل فعالیت های هنری و موضوعات منحصر به فرد ترکیبی بیولوژیکی رایانه ای رباتیکی هستند که در آن آثار هنری نسل بعدی تولید می شوند. همین موضوعات قبلاً، البته در منظری متفاوت توسط هنر الگوریتمی که در شیوههای هنری مولد و تکاملی ادامه می یابد، بررسی شده بود. در هنر الگوریتمی کار روی گرافیک کامپیوتری و انیمیشن دانشمندان مانند فریدر ناکه، جورج نیس، و آ مایکل نول و هنرمندانی مانند مانفرد مور ورا، مولنار، و لیلیان اف شوارتز را متحد کرد. همهی آنها متوجه شدند که فناوریهای دیجیتال تا چه اندازه به فعالیتهای خلاقانهی آنها کمک کرده است. آنها همچنین می دانستند که هر اثر هنری کامپیوتری توسط فناوری دیجیتال تولید شده است در نتیجه این آگاهی متعاقباً دو زیرشاخه در هنر رایانه متمایز شدند، هنر مولد و هنر تکاملی که در آن هنرمندانی از جمله سونیا لندی شریدان، ارنست ادموندز، هربرت فرانکه، ویلیام لاتهام، و کارل سیمز عمداً بر بعد خلاقانهی ابزارهای دیجیتال تأکید کردند. در اوایل دهه ۱۹۷۰ #هارولد_کوهن یک برنامهی کامپیوتری ارائه کرد به نام هارون که طراحیها و نقاشیهای اصلی را به تنهایی انجام داد. در حال حاضر این خط کار و تحقیق توسط #پاتریک_ترستو و ربات هایش به نام #پل ادامه مییابد که برای تولید آثار هنری به تعامل متکی هستند. پل یعنی از زندگی پرتوهایی می کشد. نکته مهم #هنر مولد که در ابتدا با هنر الگوریتمی کارهای تولید شده توسط کامپیوتر و الگوریتمی تعیین شده شناسایی شد زمانی که متوجه شد که سیستم مولد نه تنها میتواند دیجیتالی باشد، بلکه شیمیایی بیولوژیکی یا رباتیک نیز برای آن موضوع باشد، به عنوان یک زمینه جداگانه شناخته شد، به همین دلیل است که میتوان گفت که آثار زیست رباتیک گای بن آری از یک سو از هنر زیستی در حال تکامل و از سوی دیگر از هنر الگوریتمی و مولد ناشی میشوند.
■ ادامه دارد
👁 @TheatreAcademy
🎓 آموزشی
آوانگارد دربرابر آوانگارد
ریچارد کلوشچینکسی
■ بخش چهارم
فورن هنر خود را طوری طراحی میکند که فرآیندهای دانش را بخشی از تجربهی زیبایی شناختی خود قرار دهد. بینندگان به آمادگی یا فقدان آن خود را برای پذیرش بینش پساانسانی - پساحیوانی - و غیرانسانی از زندگی و هوش و متعاقباً بازگشت به دنیای باورهای اجتماعی آگاهانه و فرهنگی در مورد آنها پی می برند. مواجهه با آثار وورن به مخاطب کمک میکند تا الگوهای شناختی اکتسابی و درونی شدهی مربوط به زندگی و هوش را با احساسات فردی ناشی از رفتارهای آثار رباتیکی که شاهد آن هستند مقایسه کنند، در مرحلهی بعدی این میتواند یک برخورد تقابلی بین این الگوها و احساسات را تحریک کند که با بررسی بازتابی کل تجربه گسترش می.یابد. تجزیه و تحلیل شامل احساسات نیز میشود که بخش مهمی از این تجربه را تشکیل میدهند. اگر بینندگان به یاد داشته باشند که نورونهای آینه ای دارند، میتوانند راحت تر بفهمند که چرا جنبههای عاطفی را در فعالیتهای رباتها تشخیص میدهند که این موضوع را لغو نمی کند. واقعیت این است که آنها این جنبهها را می یابند و احساس میکنند این یکی از دلایلی است که وورن با دقت تمام قطعات خود را به نمایش می گذارد تا بینندگان را تحت تأثیر قرار دهد و شگفت زده کند و شاید آنها را تشویق کند که درگیر تفکر شوند. تجربیات بینندگان از مجسمه های انیماترونیک کن فینگولد به روشهای کاملاً مشابهی آغاز و شکل میگیرد، فینگولد نیز به مسائل زندگی مصنوعی به ویژه هوش مصنوعی می پردازد و ما را دعوت میکند که قبل از هر چیز در مورد خود تأمل کنیم، در مورد زندگی و هوش انسان، در مورد دگرگونیها و تخلفات آنها، در نتیجه ما تعجب نمیکنیم که فینگولد نیز تئاتری بودن را برای پروژههایش ضروری میداند و مطمئن میشود که آنها باعث تحریک و جذب مخاطبانش می.شوند، هنر رباتیکِ فینگولد بینندگان را درگیر انواع مختلفی از فعالیت میکند، فیزیکی، فکری، عاطفی، و تخیلی. هدف آثار او تحریک احساسات و نه همیشه رفتارهای کاملاً آگاهانه است. این هنر که بین مشارکت مستقیم و بازتاب دور کشیده شده است به موضوعاتی مانند روابط بین گونهای تغییر ناپذیر موجودات، معماهای آگاهی، و هویتهای واهی می پردازد و از این طریق بینندگان را با چالشهای اصلی دنیای امروز مواجه میکند.
اگر جنبشهای مورد بحث در بالا به زندگی مصنوعی و هوش برنامه ریزی شده علاقه مند هستند، هنر بیوتکنولوژیک معروف به (bioart) با زندگی رشد یافته در آزمایشگاه و هوش القایی مشغول است، در حالی که اولی در فضایی که فقط توسط ماشین آلات فیزیکی (سخت افزار) کدهای الگوریتمی (نرم افزار) تعیین میشود توسعه می یابد، دومی نیز بر اشکال حیات بیولوژیکی (Wetware) تکیه میکند. در چنین سرمایه گذاری هایی مهندسی و فناوری اطلاعات در زیست شناسی مصنوعی پشتیبانی میکنند و ژنتیک و کشت بافت به استراتژیهای هنری تبدیل شدهاند. اگر بخواهم یکی از پیشگامان این نوع هنر را نام ببرم به ادوارد اشتایچن باید اشاره کرد که قطعهای متشکل از دلفی نیومهای ترکیبی را که رشد و اصلاح کرده بود، در موزهی هنر مدرن نیویورک در سال ۱۹۳۶ به نمایش گذاشت، پس از آن بود که هنرمندانی مانند دنیس اشباگ - کوین کلارک - رونالد جونز - و لری میلر شروع به ادغام مواد و تکنیکهای هنرهای سنتی با مادهی زنده و فناوریهای ژنتیکی کردند تا مصنوعات ترکیبی را در کنار هم قرار دهند. در سال ۱۹۸۵ جو دیویس Microvenus خود را نشان داد که آغازگر هنر زندگی آثار هنری تراریخته ساخته شده با ابزار و تکنیک های زیست شناسی مولکولی بود، به زودی هنرمندان دیگری به دیویس پیوستند، ادواردو کاچ - مارتا د منزس - پل وانوس - و امثال آنها در توسعهی بیشتر دو نوع هنر ژنتیکی به طور فزایندهای تمایل به ادغام در یک گرایش داشتند که در آن تکنیکهای بیولوژیکی با تکنیکهای فناوری اطلاعات #ژنتیک و هنری همراه شدند، این گرایش به عنوان مثال، در حوزهی هنرمند بینا رشتهای بئاتریس دا کوستا، و هنرمند پیشرو #آنا_دومیتریو است.
■ ادامه دارد
👁 @TheatreAcademy
🎓 آموزشی
آوانگارد در برابر آوانگارد
ریچارد کلوشچینسکی
■ بخش دوم
به این ترتیب مصنوعات که قبلاً دارای یک سازمان درونی باثبات بودند به رویدادها و فرآیندهاجهش یافتند. به این ترتیب آنهاهنر جنبشی را برای پیوستن به دستهی هنرهای مبتنی بر زمان دنبال کردند. بیشتر از آن آثار هنری به شیوههای غیرقابل پیش بینی رفتار میکردند، زیرا در زمان واقعی به حوادث و اتفاقات غیر قابل پیش بینی اطراف خود واکنش نشان میدادند، از این رو آنها ایدهی بازنمایی خاص هنرهای تجسمی را زیرسوال بردند ودر نهایت آن را کنار گذاشتند ومفهوم خودارضایی را پذیرفتند. «خودمختاری آثار هنری سایبرنتیک البته فنی است و ذهنی نیست». هنرسایبرنتیک با کنارگذاشتن بازنمایی به خاطر ارائهی خود، دیدگاه رباتیک را به جای دیدگاه انسان محور قرار داده است. از آنجایی که ربات را به الگوی یک اثر هنری تبدیل کرد. هنر سایبرنتیک این ایده را پذیرفت و به جای ارائهی آن، وظیفهی ساختن زندگی را بر عهده گرفت. طبیعتاً، آنچه در اینجا با آن مواجه میشویم چشم اندازی از زندگی پسا زیست شناختی است که مستلزم بازنگری در دیدگاه انسان گرایانه و علاوه بر آن شامل هنر سایبرنتیک در فرآیند ساختن نظمهای فرا انسانی است. همچنین به معنای عبور از مرزهای هنر به سمت محیط فنی و علمی و کنار گذاشتن منافع شخصی آوانگارد سنتی هنر به خاطر کاوش در چارچوبها و نشانههای فرا رشته ای است. بنابراین هر دو ویژگی متمایز پارادایم آوانگارد که در بالا برانگیخته شد. «انسان محوری و خود توتلیسیتی» اساساً در هنر سایبرنتیک زیر سوال رفت واین تازه آغاز انقلاب جدیدی بود که هنر رافراگرفته وبه هیچ وجه محدودبه هنرنبود. گسترش مستقیم یاشاید دگرگونی هنرسایبرنتیک را باید درهنر رباتیک یافت. تداوم اگرنگوییم نفوذ متقابل، هنرسایبرنتیک و رباتیک به شدت توسط تاریخچههای مربوطه آنها تأیید شده است که در آن چندین قطعه به طور مکرر به هریک از آنها نسبت داده میشود. از کارهای پیشگامی مانند CYSP توسط "نیکلاس شوفر" و Senster اثر "ادوارد ابهناتوویچ" نشان میدهد که مرزهای بین دوحوزهی سیال و قابل نفوذ است و برخی از آثار به راحتی در هر دو ردیف هنری قرار میگیرند. این دوجنبش به جای اینکه توسط اصطکاک های متقابل پاره شوند. درتضاد باهنر دانشگاهی و موزهای از جمله جریانهای موازی متعدد نئوآوانگارد، متحد می شوند. [نکتهی مهم این است که هنر سایبرنتیک و رباتیک هویت خود را بر اساس مخالفت با هنر سنتی ساخته است]. ابهناتوویچ تنها زمانی شروع به کسب رضایت از عملکرد هنری خود کرد که راهی برای ترکیب آن با کار مهندسی پیدا کرد.و اثر هنری تاج گذاری او Senster برای مدت کوتاهی در یک موزه فنی به نمایش گذاشته شد تا به زودی از هم جدا ونابود شود. سنستر زمانی به بخشی از تاریخ هنر تبدیل شد که اثر هنری دیگر وجود نداشت. درهمان زمان هنر رسانهای جدید با جدایی اجباری از جریانهای هنری که به طور سنتی به عنوان آوانگارد تعریف میشوند. شروع به توسعه کرد. و این انشعاب تا به امروز ادامه داشته است. هنر رسانههای جدید پیوسته در مداری جداگانه توسعه مییابد و به گردش در میآید، توسط مؤسسات مختلف تأمین مالی میشود، وتوسط دنیای هنر به مناطق پیرامونی خود تنزل داده میشود.
■ ادامه دارد
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 یادداشت
از اردیبهشت ۱۳۸۵ همزمان با ایام نهمین جشنوارۀ تئاتر دانشگاهی ایران، مجمع کانونهای تئاتر دانشجویان سراسر کشور هفتم اردیبهشت را به عنوان روز تئاتر دانشجویی اعلام کرد و تصمیم گرفتند که آن را به تصویب شورای انقلاب فرهنگی برسانند.
هم اکنون بعد از بیست سال اگرچه این مناسبت هنوز در تقویم کشور هیچ جایگاهی ندارد و مضبوط نیست، اما دانشگاهیان همچنان از هفتم اردیبهشت با عنوان روز تئاتر دانشجویی یاد می کنند.
مناسبتی که برای هفتم اردیبهشت در تقویم مصوب کشور ثبت شده، روز ایمنی حمل و نقل است که می بینیم آن هم تنها در حد یک نام باقی مانده، چنانکه اگر ایمنی ای در کار بود همین دیروز بندرعباس به آتش و خون کشیده نمیشد و در بندر رجایی این همه کشته و زخمی بر جای نمی ماند.
روز تئاتر دانشجویی نیز جدا از اینکه در تقویم کشور جایگاهی ندارد، تنها در حد یک نام باقی مانده و از سوی دولت به آن وقعی نهاده نمی شود. تئاتر دانشگاهی در تمامی جوامع پیشرفتۀ جهان از جایگاهی ویژه و رفیع برخوردار است. تئاتر دانشجویی یکی از دروازه های مهم و اصلی ورود به تئاتر حرفهای است. کسانی که این رشته را به عنوان تحصیلات خود بر می گزینند اغلب دغدغه ای خاص برای آن دارند و می باید در جشنواره های تئاتر دانشجویی بستری بیابند تا هنر خود را به صاحبنظران عرضه کرده و چه بسا ره صد ساله را یکشبه بپیمایند.
تئاتر دانشگاهی ایران از پتانسیل های شگفت انگیزی برخوردار است و گاه و بیگاه استعدادهای نابی در آن بروز می کند، اما افسوس که این جوانان مستعد به حال خود رها می شوند و اغلب ره به جایی نمی برند. در کشوری که اقتصادش ویران باشد، این همه کم توجهی و بی مهری به هنر در معنای عام و هنرهای نمایشی به طور خاص عجیب نیست. وقتی هرم مازلو در جغرافیایی این چنین در هم کوبیده شده باشد، دغدغه های مردمانش هم حالت طبیعی خود را از دست می دهد، تا چه رسد به دغدغه های دولتش که خود عاملی بر ایجاد همین بحرانهای اقتصادی است.
#وحید_عمرانی
#عضو_کانونهای_ملی_و_جهانی_منتقدان_تئاتر
#روز_تئاتر_دانشجویی
👁 T.me/TheatreAcademy
🎓 عزای عمومی
یک کاربر ایکس نوشته است:
همانهایی که برای فستیوال #کوچه بوشهر هفتهها جنگیدند تا هم خود شاد باشند و هم مردم را شاد کنند، اکنون بزرگترین دسته عزاداری را برای حادثه #بندرعباس تشکیل دادهاند.
👁 @TheatreAcademy
🎓 کتاب
وقتی تماشاگر، بازیگر میشود
گفتوگوهای تئاتر
#خسرو_شهریاری
👁 @TheatreAcademy
🎓«شکسپیر و مایزنر»
هر لحظهی کوچک معنایی دارد.
«سنفورد مایزنر»
#پیتر_بروک گفته است که «هر نسل بعدی، بهترین ایدههای خود را در عملکرد شکسپیر آزمایش میکند»، ما میبینیم که این حقیقت به وفور در موفقیتهای "دیوید گاریک" و "ادموند کین"، "آلن تری" و "آیرا آلدریج"، "کاترین هانتر" و "مارک رایلنس" و دیگران ... به چشم میخورد. همهی این بازیگرانِ شگفتانگیز و بزرگ، خود را در برابر «شایلاک - ویولا - داگ بری - تیمونِ آتنی - لیدی مکبث - هملت - شاه لیر» و دیگر شخصیتهای نمایشنامههای #ویلیام_شکسپیر آزمایش میکنند و خود را به چالش میکشند. همهی آنها را زندگی میکنند، و در عین حال به همان اندازه از به زبان آوردنِ کلماتی که بیش از چهارصد سالِ پیش نگاشته شده، هیجان زده میشوند، کلماتی که به کلماتِ امروز شبیه هستند. کاری که این کتاب انجام میدهد، بینش ایدهها و الهام بخشی به بازیگران قرن جدید، با تکنیکِ امروزیِ سنفورد مایزنر، در حینِ نزدیک شدن به شکسپیر است، این یک موضوع قابل توجه است.
کتابِ «شکسپیر و مایزنر» به زیبایی هر چه تمامتر، تکنیکِ بازیگریِ #سنفورد_مایزنر را توضیح داده، و چگونگیِ بازی در آثارِ ویلیام شکسپیر، با استفاده از این تکنیکِ دور از جهانِ شکسپیر را توضیح میدهد.
"ایلین گونسالوِز" به طور حرفهای به عنوان یک فعال حرفهای تئاتر در زمینههای (بازیگری - نویسندگی - و کارگردانی) است، و همچنین مدیر بخش فیلمِ [مجموعهی تئاتر پروانه] با آدرس اینترنتیِ https://www.butterflytheatre.com و یک مدرس موفق اروپایی است. تخصص او در بازیگری، کارگردانی، و تلفیقِ آثار شکسپیر با تکنیکِ سنفورد مایزنر با یکدیگر است، و در حال توسعهی دورههای آنلاین همراه با "تریسی آلرِیش" برای استفاده از هنرهای بازیگری در آموزش شکسپیر میباشد. تریسی آلرِیش یک پزشک آموزشی، نویسنده، محقق، و معلمِ متخصص در زمینهی مربوط به شکسپیر است، و همچنین به طور منظم با دانشگاه بیرمنگام و دانشگاه وارویکِ انگلستان کار میکند. او همچنین برگزارکنندهی پروژهی آموزشی بینالمللیِ [کمپانی تئاتر رویال شکسپیر RSC] به آدرس اینترنتیِ https://www.rsc.org.uk برای جشنوارهی جهانی #شکسپیر در سال ۲۰۱۲ بود.
👁 @TheatreAcademy
🎓 بیوگرافی
نویسنده پیامِ روز تئاتر دانشجویی
هفت اردیبهشت ۱۴۰۴
آرش عباسی
(متولد ۱۴ دی ۱۳۵۶)
آرش عباسی تئاتر را از سال ۱۳۶۹ در دوران راهنمایی با نمایش قاب عکس خاطرهها آغاز کرد و همان سال جایزه بهترین بازیگر مدارس شهرستان و استان را برای این نمایش دریافت کرد. در تابستان ۱۳۷۰ برای بازی در سریال بچههای تابستان به کارگردانی عباس رنجبر و محصول شبکه دو سیما انتخاب شد و از آن زمان در زمینهٔ تئاتر، تلویزیون و سینما فعالیت میکند.
او دانشآموخته تئاتر از دانشکده هنرو معماری دانشگاه آزاد تهران است که در سال ۲۰۱۲ برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد قواعد تئاتر به ایتالیا مهاجرت کرد و در دانشگاه بولونیا به تحصیل و فعالیتهای تئاتری مشغول شد.
عباسی بیش از سی #نمایشنامه اجرا شده و چندین #فیلمنامه ساخته شده #سینمایی در پرونده دارد. او نویسنده سریالها و تلهتئاترهای مختلفی در #تلویزیون نیز بوده است اما اولین تجربه جدی وی در مقام فیلمنامهنویسی سریال، نگارش فصل ششم و هفتم سریال #پایتخت است.
#آرش_عباسی علاوه بر نویسندگی، بازیگری و کارگردانی تجربه های اجرایی زیادی داشته است.
مؤسس گروه نمایش موج؛ ۱۳۷۱
رئیس انجمن نمایش ملایر ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲
دبیر سرویس فرهنگ و هنر روزنامه خبر بینالملل ۱۳۸۲تا ۱۳۸۵
مدیر روابط عمومی تئاتر شهر ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۱
مشاور مدیر عامل و مدیر ارتباطات و اطلاعرسانی انجمن سینمای جوانان ایران ۱۳۹۵قائم مقام دبیر سی و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران ۱۳۹۶
عضو هیات انتخاب بخش بینالملل سی و چهارمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران
مشاور انتخاب آثار تئاتری و سینمایی جشنواره cuore di persia در سال ۲۰۱۶
عضو هیات انتخاب فستیوال Mappe Milano در سال ۲۰۱۸
مدیر هنری فستیوال فیلم افقهای ایران در رم ایتالیا اوت ۲۰۱۸
داور شانزدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم sedicicorto international film festival ایتالیا ۲۰۱۹
🎓 مستند
کارگردان محبوب هیتلر:
هلن برتا امیلی ریفنشتال
Helene Bertha Amalie Riefenstahl
مشهور به #لنی_ریفنشتال
(۲۲ اوت ۱۹۰۲ – ۸ سپتامبر ۲۰۰۳) کارگردان، تهیهکننده، فیلمنامهنویس، ویرایشگر، عکاس و بازیگر المانی بود که به خاطر جنبههای زیبایی شناختی و ابداعاتش در فیلمسازی مشهور است.
🎓 چه کسی؟
برای روز تئاتر دانشجويی ۱۲۰۳ خواهد نوشت؟
#تئاتر_دانشجویی در ایران علیرغم افزایش چشمگیر دانشجویان تئاتر و دانشکدهها و سالنهای تئاتر که مثل قارچ از هر گوشه سر برآوردهاند؛ نه تنها از دوران اوج خود فاصله گرفته است بلکه بزرگترین دستآوردهای خود را نیز به راحتی از دست داده است.
دانشجویان و تئاتر دانشجویی که زمانی ماهیت مستقل داشت. اکنون بیشتر شبیه تئاتر دانشآموزی دهه شصت شده است. جریان نانوشته و مبهمی تلاش میکند این تئاتر را علاوه بر کمرنگ کردن به یک ابتدال جنسی و بازاری نیز تبدیل کند.
در سال ۱۲۸۶ #محسن_اسلامی مجمع کانونهای تئاتر دانشجویان را که حاصل انتخابات ۳۵ هزار دانشجوی داخل کشور بودند را به انحلال کشاند و با تاسیس #خانه_تئاتر_دانشگاهی
و حایگزین کردن انجمنهای علمی مختلف، دانشجویان را در گروه های فرعی و بی حاصلی قرارداد. به طوری که در یک دپارتمان کوچک تئاتر که سالانه ۴۰ دانشجو می پذیرد، نه انجمن علمی مختلف وجود دارد که نه از علم در آنان خبری است و نه از هنر. ( مثل: انجمن علمی نمایشننامه نویسی) این تفکیک همان چیزی بود که محسن اسلامی و مدیران پس از او حتا در دوره روحانی و ... نیز در اجرای آن با همه تظاهر و تصاد حزبی اشتراک داشتند. از طنز روزگار آن بود که دکتر اسلامی که دستی در فنا دادن انتخابات دانشجویان داشت. در سالیان اخیر سخنگوی ستاد انتخابات کشور نیز شده است.
هرچه بود ان خانه مشکوک تئاتر دانشگاهی پس از به خاک سیاه نشاندن کانونهای تئاتر خود نیز به سرنوشت تلخی دچار و تعطیل شد و همزاد آن در اداره کل هنرهای نمایشی هم با نام کانون تئاتر دانشگاهی با راه انداختن #شوکیس بی حاصل و مانورهای زورنالیستی، چونان بخت تئاتر دانشجویی به افول رسید.
جشنواره تئاتر دانشگاهی که از سال ۸۷ دبیرانش را با هر شیوه ای به جز انتخاب ازاد، به روی کار اوردند با همه تنوع و ... یک هدف باطل را اگاهانه یا تعمدانه دنبال کردند و عاقبت این جشنواره با شکوه و قدیمی را به خاطره ها پیوند دادند و از روی بی عرصگی یا عمد به تعطیلی رساندند
نه دانشگاههای جدید به و نه دیگر مراکز مشابه با احکام نمایشی و مانور رسانه ای و تبلیع توانستند جشنواره ای نو ایجاد کنند، نه دانشجویانی که با شور به پست جدید دبیر علمی جشنواره دانشگاهی تاختند چندان در کارشان جدی بودند و کاری کردند.
اکنون آيا امیدی به تئاتر دانشجویی است؟
این عنوان پیامی است
که یکی از بهترین فعالان تئاتر دانشگاهی و سناریستهای مطرح
برای این روز خواهد نوشت.
■ به زودی
👁 @TheatreAcademy
🎓 درباره دو تئاتر
#ارگاست و #پرندگان
پیتر بروک
شیراز ۱۳۵۱
#ارگاست با همکاری #تد_هیوز شاعر بریتانیایی و #مهین_تجدد در نگارش متن نمایش و #آربی_اوانسیان در کارگردانی به اجرا رسید.
علاوه بر بازیگرانی از کشورهای مختلف و بازیگرانی از ایران (سیاوش تهمورث، پرویز پورحسینی، فهیمه راستکار، نوذر آذری، هوشنگ قوانلو، داریوش فرهنگ و...) در اجرا بازی داشتند.
همچنین بروک در این تصویر از اجرای نمایش #منطق_الطیر ( پرندگان) بر اساس منظومهی #عطار میگوید.
ویدیو: پیوست بخشی از گفتگوی بیبیسیفارسی با #پیتر_بروک است که از کانال ایران ویچ باز نشر میشود.
🎓 ضربالمثلِ آوانگارد
«مربع مستطیل است، اما مستطیل همیشه مربع نیست»
🎓 گزیده مقاله
تئاتر آوانگارد
کریستوفر اینس
مضامین و تعاریف #آوانگارد به یک لیبل کلی تبدیل شده که به طور التقاطی برای هر هنری که از نظر فرم ضدسنتی است به کار می رود. در سادهترین حالت، این اصطلاح گاهی اوقات برای توصیف آنچه در هر زمان معینی جدید است به کار میرود. لبهی برتر آزمایش هنری، که به طور مداوم با قدم بعدی رو به جلو منسوخ میشود. اما آوانگارد به هیچ وجه ارزش خنثی ندارد. برای منتقدان مارکسیست مانند جورج لوکاچ، این واژه مترادف با انحطاط شد، نشانهای فرهنگی از ضعفِ ناشی از جامعهی بورژوایی، و نابغهی مدرن اساساً آوانگاردی است که باکونین از اصطلاحات نظامی وام گرفته است، که عنوان مجله کوتاه مدت آنارشیستیای را که در سال ۱۸۷۸ در سوئیس منتشر کرد L'Avant-Garde بود، این برچسب برای اولین بار توسط پیروان او به هنر اعمال شد. هدف آنها از انقلابی کردن زیبایی شناسی این بود که انقلاب اجتماعی را از قبل به تصویر بکشند و هنر آوانگارد هنوز با یک موضع سیاسی رادیکال مشخص می شود با تجسم آیندهای انقلابی، در واقع، در ظاهر، آوانگارد به عنوان یک کل، اساساً از نظر مخالفت با یکدیگر متحد به نظر میرسد، رد نهادهای اجتماعی و قراردادهای هنری تثبیت شده، یا تضاد با مردم (به عنوان نماینده نظم موجود). در مقابل، هر برنامهی مثبتی تمایل دارد به عنوان دارایی انحصاری توسط زیرگروه های مجزا و حتی متضاد ادعا شود. بنابراین هنر مدرن تکهتکه و فرقهای به نظر میرسد، به همان اندازه که با مانیفستها بهعنوان کار تخیلی تعریف میشود و پیچیدگی بیشکل جامعهی فراصنعتی را در کثرتی از جنبشهای پویا اما ناپایدار متمرکز بر انتزاعات فلسفی نشان میدهد. از این رو استفاده از ایسمها برای توصیف آنها (سمبلیسم، فوتوریسم، اکسپرسیونیسم، فرمالیسم، سوررئالیسم) در زیر این تنوع، یک وحدت هدف و علاقه به وضوح قابل شناسایی (حداقل در تئاتر) وجود دارد که همهی ویژگی های یک روند منسجم را دارد، زیرا می توان نشان داد که اصول آن کاملاً مستقل از تأثیر مستقیم مشترک است. به عنوان مثال، شباهت های قابل توجهی بین کار آنتونن آرتو وجود دارد، آرتو در دههی ۱۹۳۰ و یرژی گروتوفسکی در دههی ۱۹۶۰، حتی اگر گروتوفسکی وقتی مفهوم تئاتر بیچیز خود را مطرح کرد، چیزی از تئاتر بی رحمی نمی دانست. در عین حال، میتوان تمام شبکهی لقاح متقابل را که معمولاً یک حرکت هنری واحد را تعریف میکند، ردیابی کرد، که به طور مساوی با تأثیر مداوم یک پیشمایه مثلأ (آلفرد ژاری، استریندبرگ) یا واژگان مشترک مثلاً (آزمایشگاه تئاتر)، مانند همکاری و تقلید، نشانهگذاری میشود. بنابراین آرتو و راجر ویتراک تئاتر خود را به نام آلفرد ژاری نامگذاری کردند و اوژن یونسکو عضوی از کالج دو پاتافیزیک، یک گروه ضد سازمانی بود که به ایدههای ژاری اختصاص داشت. او نقش ژاری را در یکی از نمایشنامههایش گنجاند، در حالی که ژان لوئی بارو یکی از آخرین ساختههای مهم خود را بر اساس زندگی ژاری بود ساخت. نمایشنامهی شاه اوبوی آلفرد ژاری توسط پیتر بروک، جو چایکین و تئاتر زندهی جولیان بک اجرا شدهاند، به طور مشابه، کل جنبش اکسپرسیونیستی آلمان از استریندبرگ نشأت میگرفت، و یکی از اولین ساختههای آرتو، نمایش رویایی استریندبرگ بود که آرابال را نیز تحت تأثیر قرار داد. آرتو هم با راجر بلین که تمام نمایشهای اصلی ژنه را کارگردانی میکرد و هم با بارو، که مسئول تأسیس مرکز تحقیقات بینالمللی تئاتر بروک در پاریس بود، یکی از آزمایشگاههای تئاتری متعددی بود که به دنبال رهبری گروتوفسکی در دههی ۱۹۶۰ در بلژیک، دانمارک، و ایالات متحده تأسیس شد. این تأثیر خاص آرتو بود که باعث شد بروک از تئاتر سنتی منشعب شود، و تئاتر آرتو و دوگانهاش تأثیری تقریباً فوری بر گروههای تئاتر ضد فرهنگ آمریکایی گذاشت که سرانجام به انگلیسی ترجمه شد، آرین منوشکین آگاهانه با آرتو و بروک همآهنگ است. یوجینیو باربا توسط گروتوفسکی و چایکین توسط بک آموزش دیده اند، در حالی که بروک، گروتوفسکی و چایکین در پروژه های مشترک همکاری کرده اند. بروک با چارلز ماروویتز کار کرد که تئاتر فضای باز او اولین نمایشنامهی مهم سام شپرد را تولید کرد. و شپرد بعداً با چایکین همکاری کرد. هاینر مولر، که آثار اولیه اش با آرتو و همچنین اکسپرسیونیست ها پیوندهایی دارد، در دههی ۱۹۸۰ با رابرت ویلسون نئوسورئالیست پیوست. این ارتباطات متقابل جنبش اصلی آوانگارد را ترسیم میکند، اگرچه نامهای بسیار دیگری نیز وجود دارد که میتوان به آنها اشاره کرد. شاید به طرز متناقضی، آنچه که جنبش آوانگارد را تعریف میکند، ویژگیهای آشکارا مدرن نیست، مانند داستانهای عاشقانه فناوری دههی ۱۹۲۰ - سونات هواپیمای جورج آنتیل / «poésie elettrice» کورادو گوونی / یا تئاتر مکانیکگرایی انریکو پرامپلینی...
■ ادامه در پست پسبن
👁 @TheatreAcademy
🎓 اپرا
دافنه
#رومئو_کاستلوچی
اجرای ۲۰۲۳
Daphne
Directed by:
Romeo castellucci
2023
🎓 آموزشی
آوانگارد دربرابر آوانگارد
#ریچارد_کلوشچینکسی
■ بخش هفتم / پایان
هر دو گرایش در پروژههای بن آری و یکی از رادیکال ترین اشکال هنر ترکیبی معاصر را تولید میکنند. در مجموعهی پیشرفتهای هنری مورد بحث در این مقاله هنر استلارک یک پدیدهی به ویژه قابل توجه است. زیرا تقریباً همهی انواع شیوههای هنری که در بالا به آنها اشاره شد در آثار او همگرا هستند. استلارک در میان آثار برجستهی خود، واکینگ هد را به نمایش گذاشته است. بیوتکنولوژی ۲۰۰۶ Ear on Arm یعنی یک گوش اضافی کاشته شده در ساعد هنرمند. سر پروتز (۲۰۰۳) به عنوان شکلی از هوش مصنوعی و مجموعهای از اجراهای مربوط به اوایل دهه ۱۹۸۰ که در آن او بدن خود را با فن آوریهای مختلف اسکلت بیرونی، بازوی مصنوعی، فناوریهای مانیتورینگ، و غیره ادغام میکند و مفهوم مستقیم تجربه شدهی هنرمند سایبورگ و هنر سایبورگ را به نمایش میگذارد، استلارک معتقد است که سایبورگ امروزی شبکهای است که بدن و ذهن انسان را با پیوندهای تکنولوژیکی به هم متصل میکند. این جفتها بر چیستی بدن و نحوهی عملکرد آن تأثیر میگذارند، بدنی که استلارک در هر صورت آن را منسوخ و ناسازگار با خواستههای محیط ساخت بشر می داند. او در اجراهای خود کنترل بدن خود را به نیروهای داخلی میسپارد و در عین حال پروتزهایی را که استفاده کند کاملاً کنترل میکند، به این ترتیب او همهی تمایزات و تعاریف را مسئله سازی میکند، پیکرهی هویت را از بین میبرد و مرزهای بین جنبههای زیست شناختی و تکنولوژیکی آن را محو می.کند. در واقع بدن در حال تکامل دیگر رابط و ابزاری برای ارتباط بین موجودات یا محیطهای دوردست نیست و به شکلی ترکیبی تبدیل میشود دیگر خارج از بدن نیست. فناوری به عنوان امتداد بدن و در نتیجه ویژگی آن جنبه ای از هویت مایع و گریزان آن آشکار میشود، اگرچه این نتیجه از طریق روشهای دیگر به دست می آید، اما مشابه آن چیزی است که دست اندرکاران هنر زیستی، هنر مولد، و هنر زیست رباتیک که توسط شیوههای هنری سایبرنتیک پرورش یافته اند در دنبال کردن دورگه سازی و ساختارشکنی مرزها انجام میدهند. استلارک با دادن فرمی پسا ارگانیک به بدن خود از آن به عنوان ابزاری برای #هنر_پسابیولوژیکی استفاده میکند که در رندرش گفتگوی جالبی با مفهوم تکینگی ری کورزویل دارد.
تمام جریانهای هنر رسانههای جدید معاصر در تعاملات پیچیدهی متعدد با علم توسعه می یابند، زبانهای هنر را با کیفیتی جدید آغشته میکنند و شخصیت جدیدی به آثار هنری خود میبخشند این زبانها به #زیباییشناسی مملو از تنشها و آپوریاها همگرا میشوند، زیبایی شناسی فرارشتهای که در آن مهاجرت وضعیت ثابتی است که در معرض دگرگونیهای مداوم است دائمی در تغییر پذیری و تخطی آثار هنری به نوبه خود به عنوان ماشینهای فلسفی منحصر به فرد بازگردانده میشوند، دستگاههایی که برای آغاز و حفظ گفتمانهای شناختی در عین حال انتقادی و اخلاقی و همچنین درگیر شدن در تأمل در شرایط جهان پسا بیولوژیکی خدمت میکنند تضادهای حک شده در چنین آثار هنری تقابل بین زنده و عینی، طبیعی و فرهنگی، واقعی و مجازی، هنوز در فرهنگ به عنوان غیرقابل حل رمزگذاری شده است. هنر در گفتگو با علم میکوشد مانند علم هرچند به شیوههای مختلف و به دلایل مختلف این حل ناپذیری را از بین ببرد و حالتهای جدایی ناپذیر را گرد هم آورد تا پیامدهای گوناگون چنین رویدادهایی را در معرض آزمونی تحلیلی قرار دهد، در میان رویدادهای تحت پوشش چنین تحلیلی توجه ویژهای به دگرگونیهای گونه ای انسان، وضعیت آن، و تغییرات تکاملی در حال آشکار شدن برای مدت قابل توجهی در زمینهای جدید در حوزهی بیو فناوری اطلاعات است، به دلیل این زمینه جدید افق این دگرگونیها هر چه بیشتر به شکل دنیای پسا انسانی به خود می گیرد. {هنر رسانه های جدید و به ویژه رادیکال ترین جنبش هنری فعلی آن «علم آوانگارد واقعی معاصر» است}. با این حال دنیای هنر آن را به عنوان مخالفت با تحولاتی که علیرغم ویژگی تاریخی خود، هنوز وضعیت اسمی آوانگارد را حفظ کرده اند در نظر گرفته است. این وضعیتی متناقض ایجاد کرده است که در آن #آوانگارد کنونی در تضاد با آوانگاردهای تاریخی مانور داده شده است. با این وجود اگر فرض کنیم که آوانگارد به جای تعیین مجموعه ای از قراردادها، اصول، و حتی کمتر الگوهای سبکی، به معنای هنر متفاوت است، موقعیتی که همیشه به طور رادیکالی در برابر هنر جریان اصلی همزمان قرار می گیرد، به راحتی متوجه خواهیم شد که هنر و علم معکوس نیست بلکه ادامهی تغییرات تاریخی در #آوانگاردهای_فرهنگی و گسترش آنها است.
■ پایان
باسپاس از:
دکتر حمید عسگری
برای انتخاب، ترجمه و تلخیص
🎓 آموزشی
آوانگارد دربرابر آوانگارد
ریچارد کلوشچینکسی
■ بخش پنجم
استراتژی های زیبایی شناختی و انتقادی، وارد ساخت آثار "بیو آرت" میشوند، که تمایل دارند به مسائلی که در نتیجهی پیشرفت بیوتکنولوژیکی پدیدار میشوند، بپردازند، [بیوآرت یک تمرین هنری است که درآن هنرمندان بازیست شناسی، بافت های زنده، باکتریها، موجودات زنده، و فرآیندهای زندگی کار می کنند. و آثارهنری درآزمایشگاه ها، گالری ها، یا استودیوهای هنرمندان تولید میشوند. دامنهی هنر زیستی محدودهای است که توسط برخی هنرمندان به شدت محدود به «اشکال زنده» است]، درعین حال آثار هنری استراتژیهای مشخصهی فرهنگ مشارکتی و فرهنگ سازندگان را در علم تخصصی ادغام میکنند و از این طریق به توسعهی پارادایم فرا رشتهای کمک میکنند، علاوه بر مفاهیم زیبایی شناختی انقلابی، شیوهها و پروژههای هنرمندان زیستی کاوش در نفوذ متقابل زندگی مادی و مجازی دیجیتال برنامه ریزی زندگی و پیامدهای این فرآیند را تشویق میکنند. علاوه بر هنر ژنتیکی یا تراریخته، نوع دیگری از هنرهای زیستی هنر کشت بافت است که به طور برجسته توسط Catts Oron و Ionat Zurr بنیانگذاران پروژهی فرهنگ و هنر بافت نمایندگی میشود، کار آنها قبل از هر چیز بر جنبههای مادی زندگی سلولها و تکثیر آنها زیرلایه و روشهایی که زندگی را شرط میکند متمرکز است. هنرمندان مجسمههای نیمه زنده را خلق میکنند، اشیائی که فقط به لطف دستگاه های پشتیبانی از زندگی در آزمایشگاههایی که در گالری ها چیده شدهاند وجود دارند، آثار آنها که به این شکل طراحی شده اند در خدمت کاوش در زندگی، درک و تعاریف آن محدودیتها، و اشکال هویت تجاوز استثمار، و سیاست زندگی هستند. همانند کاری که هنر سایبرنتیک و رباتیک پیشتر و در زمینهای متفاوت انجام داد. هنر اورون کتس و یونات زور از ایدهی سنتی بازنمایی مرکزی در فرهنگ بصری غرب میشکند و آن را با مفهومی خاص از حضور جایگزین میکند. هنرمندان در آثار خود نه آنقدر به دنبال ارائهی زندگی هستند که به دنبال خلق آن هستند. رسانه های مورد استفاده توسط Catts و Zurr به عنوان هنر مرطوب یا هنر بیولوژیکی شناخته میشوند، اقداماتی که در این رسانه ها و از طریق آنها توسعه می یابد منجر به شکل گیری موجودات زنده یا نیمه زنده میشود. در این تعقیبها، زندگی - هم موضوع خلقت و هم تأمل است. اما در عین حال، از آنجایی که این حیات در محیطهای آزمایشگاهی ساخته میشود، تأمل و بحث نیز بر روابط طبیعت و فرهنگ و نیز بر مسائل فلسفی مربوط به خلق حیات و موجودات زنده متمرکز میشود. در چارچوب چنین سرمایه گذاری های هنری/زیستی، استودیوی هنرمند ناگزیر به یک آزمایشگاه تحقیقاتی ابزارهای هنری به لوازم علمی و مصنوعات به فرهنگ بافت تبدیل میشود. به این ترتیب در آثار کتس و زور حوزه هنری سنتی به طور اجتناب ناپذیری مملو از دوراهی های اخلاقی میشود. تعاملات #هنر_بیولوژیکی شامل کشت بافت و مهندسی با کامپیوتر و هنر رباتیک، هنر #زیست_رباتیک را به وجود می آورد.
آوانگارد به میدانی برای تحلیل های چندوجهی نظریه پردازان و مورخان هنر تبدیل شده است که نام هنرمندان، نظریه پردازان، شاعران، و نویسندگان بزرگ را از گمنامی نجات میدهد، این نگرش تسلیم ناپذیر آنهاست که چشم جهان را به روی پدیده های جدید باز کرده است. همهی ما ذینفعان آوانگارد هستیم که شیوهی تفکر در مورد فرم عملکرد و نقش هنر را برای همیشه تغییر داده است. این تأیید تفکر مستقل ایدههای پیشرو و شکستن الگوهای فکری ثابت بود، از دستاوردهای فناوری و علم، الهام گرفت و هدف آن تغییر آگاهی اجتماعی بود. در گذشته هنرمندان محرکهای مثبتی ارائه میکردند، اما خوانندگان یا بینندگان خود را نیز تحریک می کردند. [هر دوره از تاریخ هنر میتواند آوانگارد خود را داشته باشد]، ممکن است همیشه خالقانی #کاریزماتیک ظاهر شوند، پدیده های اجتماعی جدیدی که به تغییرات فرهنگی جایگاه بالایی میبخشند انرژی جدیدی آزاد میکنند.
هنر #بیورباتیک در آثار گای بنآری به طور اجباری نمونهای است که میتوان از شیوههای او به عنوان هنر ترکیبی یاد کرد. زیرا قطعات او ترکیبی از شبکههای عصبی زنده و فناوریهای رباتیک هستند. به عنوان مثال (۲۰۰۲) MEART - The Semi-Living Artist از دو بخش اساسی و به هم پیوسته ساخته شده است: (یک فرهنگ عصبی و یک ربات) هنگامی که یک #سیگنال از دوربین یعنی "چشمها" از طریق اینترنت یعنی "سیستم عصبی" به فرهنگ عصبی یعنی "مغز" می رسد، سیگنال پردازش شده، و به ربات یعنی "بازوها" منتقل میشود، که شروع به کشیدن میکند، اثر دیگری از بن آری ۲۰۱۶ Cell - ترکیبی از یک نوازندهی مصنوعی است که #موسیقی بداههای را در پاسخ به صداها (موسیقی) از بیرون میسازد...
■ ادامه دارد
👁 @TheatreAcademy
🎓 آموزشی
آوانگارد دربرابر آوانگارد
ریچارد کلوشچینکسی
■ بخش سوم
جدایی نهادی هنر رسانههای جدید که به سمت فناوری وعلم میکشد ازهنری که به عنوان آوانگارد برچسب زده شده است بسیارمهم است. هنر #سایبرنتیک و تداوم رسانههای جدید آن مدتی است که در کنار هنر #نئوآوانگارد وارث آوانگاردهای تاریخیِ توسعه یافته است. با این حال ازهمان ابتدا این دو زمینه، هرچند موازی، از هم جدا شدهاند. هردو گونهی آوانگارد کلاسیک به آرامی تسلیم موزه سازی شدهاند که باتوجه به شخصیت انقلابی قبلیشان بسیار خارق العاده به نظر میرسد. هنر پاپ مینیمالیسم و مفهوم گرایی همراه با سازهگرایی، آینده گرایی، و سوررئالیسم همگی راه خود را درمجموعههای موزهها پرپیچ و خم کردند. این روند البته طولانی بود ویک شبه اتفاق نیفتاد. اماثابت شده است که متوقف نشدنی است. موزهها پذیرای جریانهای آوانگارد شدند وتنها عبارات خاص ومنتخب هنر آوانگارد را کنار گذاشتند. هنر آوانگارد به طور اجتناب ناپذیری در حال تبدیل شدن به هنر موزه بود. که منجر به یک وضعیت عجیب و غریب شد، یعنی جنبشهای آوانگارد تاریخی درعین حفظ جایگاه وتوصیفات خودبه تدریج از آوانگارد بودن به معنای کارکردی کلمه درقالب مدلهای عملی هنرسازی بازماندند. موقعیت اصلی آنهاتوسط هنر رسانهای جدید گرفته شدکه به شیوههای خاص جنبشهای آوانگارد پیشین آشکار شدوعمل کرد.
با این حال هنرهای رسانهای جدید وبهویژه آنهایی از رشتههایشان که به طور قاطعانه وسازش ناپذیر نه تنها با فن آوری بلکه باعلم نیز درگیر بودند، معمولاً نتوانستند به عنوان اشکال جدیدی از آوانگارد هنری شناخته شوند، اگرچه با توجه به کارکردهایشان بدون شک مظهر آوانگارد بودند.
هنرهای رسانههای جدید دارای تمام ویژگی هایی هستند که قبلاً به دیدگاه آوانگارد نسبت داده شده بود. با این وجود دنیای هنر به جای اینکه آنها را به عنوان گونههای جدید فعلی و کاملاً آینده محور آوانگارد هنری بشناسد. از هر فرصتی برای اعلام پایان آوانگارد استفاده کرد. آن طور که بعداً مشخص شد، حتی در اصطلاح آکادمیک نابهنگام و فرمانروایی هنر پست مدرن را که به عنوان ضدآوانگارد تلقی میشد، اعلام کرد. بنابراین آوانگارد واقعی آن روز، یعنی هنر رسانههای جدید، خود را مجبور به درگیری با آوانگاردهای تاریخی یافت، و از حوزهی تعریف شدهی نهادی آوانگارد کنار گذاشته شد. زیرا شاید به طور متناقض آوانگارد به عنوان یک پارادایم تبدیل شد که توسط نهاد هنری تعیین و مشروعیت یافت. با گذشت زمان هنرهای رسانهای جدید پیشرفت کرده متحول شده و شخصیت آوانگارد خود را تثبیت کردهاند. هنر سایبرنتیک در واقع باید به دلیل تلاش پیشگامانهاش نه تنها در تولید هنر رباتیک بلکه در پرورش پیشرفتهای دیگر در این زمینه مانند «هنر الگوریتمی، هنر مولد، هنر اکوسیستم مصنوعی، هنر زندگی مصنوعی، هنر هوش مصنوعی، هنر زیستی، هنر عصبی، و هنر زیست رباتیک» مورد قدردانی قرار گیرد.
هنر سایبرنتیک پیشرفتی را در نظم هنر معاصر ایجاد کرد و توسعه رادیکال ترین رشته های آن را آغاز کرد، و یا تقویت کرد، که اساساً در دگرگونی هایی که دنیای امروز ما دستخوش آن است دخیل هستند. گروه متنوعی از هنرمندان رباتیک که راه شوفر و ایهناتوویچ را دنبال میکنند، بیل وورن و کارهایش جایگاه بسیار ویژه ای دارد، زیرا علاوه بر تعامل فیزیکی با مخاطب، رباتهای وورن روابط عاطفی و شناختی معناداری را نیز آغاز میکنند. وضعیت ترکیبی آنها که ترکیبی از ویژگیهای موجودات زنده (رفتارها) و وسایل فنی (ظاهر) است، واکنشهای گیج کننده و ساختاری دوسوگرا را در بینندگان ایجاد میکند که در آن عواطف با علایق شناختی درهم میآمیزند و همدلی با ترس اولیه ادغام میشود و با تکنو هراسی تلاقی میکند. ایده های حیات مصنوعی در هستهی اکتشافات وورن نهفته است، با این حال این زندگی مصنوعی نیست که حوزهی اصلی تحقیقات هنری اوست. در واقع او به مراتب بیشتر درگیر نگرش انسان نسبت به ماشینهای هوشمند رباتها و به ویژه اشکال زندگی مصنوعی است. این علایق پرسشهای متعددی را ایجاد میکنند:
چه چیزی زندگی را تعریف می کند؟
انسان بودن به چه معناست؟
آیا یک ماشین میتواند عمر داشته باشد؟
زندگی مصنوعی چیست؟
و غیره ...
■ ادامه دارد
👁 @TheatreAcademy
🎓 آموزشی
آوانگارد در برابر آوانگارد
ریچارد کلوشچینسکی
■ بخش اول
ظهور گرایشهای #آوانگارد که نشانهی آغازقرن بیستم بود، نظمهای هنری سنتی راعمیقاً دگرگون کرد. رادیکال ترین تغییرات ایجاد شده توسط جنبشهای آوانگارد کل سیستم #زیباییشناسی را که بر پیکربندی مشخص «هنرمند/کار/بیننده» مبتنی بودوبا فرآیندهای خلاقانه و پذیرا به همان میزان دقیق توصیف شده یکپارچه شده بودبه چالش کشید. انقلابهای آوانگارد این نظام را بهعنوان یک کل برهم زدن و ازبین بردن روابط درونی آن ونیز اجزای منفرد آن (مشکل سازی وتضعیف همهی عناصرآن) را زیرسوال بردند. در شیوههای آوانگارد اثر به عنوان محصول اصیلِ تلاشِ خود هنرمند با یک شیء آماده به انتخاب او مانند آمادههای مارسل دوشان "آفرینش طبیعت" مانندسوررئالیستها جایگزین شد. درفرآیند هنرسازی، تصادف وشانس جایگزین مهارتهای فنی وتصمیم گیری خلاقانه شد، که ارتباط هویت هنری ونقش تخنه راتضعیف کرد. درهمان زمان، بینندگان بیشتروبیشتر متوجه شدند که نقش تعیین کنندهای درظهور یاشکل خاص آثار هنری که تجربه کردهاند داشتهاند. با این حال هم در دورهی آوانگاردهای تاریخی که با شدت خاصی در دورهی بین جنگ رونق داشت وهم در دوران نئوآوانگارد که در اواخر دههی ۱۹۵۰ جوانه زد و درنقطهای پژمرده شد، ماهنوز درتلاش برای توافق ناموفق هستیم. ازسوی دیگر این تغییرات نه پارادایم اومانیستی را فراتر میبرد ونه آن را تضعیف میکند. هنر باهرشکلی که به خود گرفت پیوسته به عنوان یک خلقت انسانی تلقی میشد وخلاقیت به عنوان یک ویژگی متمایز از نوع انسان شناخته میشد. کشش درونی که مفهوم هنرونظام آن را مختل کرد در این پارادایم به وجود آمد وشناسایی شد. این تنش تمایل داشت خود را درتضاد بین مجموعهی مفاهیم و پدیدههای شکل دهندهی عرصهی هنرجدید، ضد سنتگرا و بدیع از یک سو، و حوزهی ضدهنر که هم باورهای هنری سنتی و هم تعقیب هنرجدید را واسازی میکرد نشان دهد. آوانگارد به عنوان یک تحول هنری و اجتماعی از این کشمکش درونی بیرون آمد و هویت خود را در فراتر رفتن از آن جستجو کرد. البته ژست دوشان که میتوان آن را بنیانگذار کل پارادایم آوانگارد دانست، پیامدهای عمیق تری داشت. ایدهی او از اثرهنری به عنوان یک کار آماده به طور حیاتی چنین فرض میکند که اثرهنری وبه همین ترتیب هنر به عنوان چنین ومفهوم آن ازنظر اجتماعی تشکیل شدهاند. با توجه به این موضوع دوشان را میتوان به عنوان هموارکنندهی راه برای ساخت گرایی رادیکال ودرنتیجه گشودن زمینهای بازکرد که مفهوم او فراتر ازمحدودیتهای عمل هنری درآن به کار رود. با این حال، این فقط یک شاهکار غیرمستقیم بود. اثرمستقیم کار دوشان تنها هموار کردن راه برای مفهوم نهادی هنر بود. پارادایم دوشان به عنوان یک پارادایم آوانگارد مرزهای خود رابه عنوان ترسیم فضای هنرخودساخته تعیین کرد و در درون این مرزها محصورماند. درنتیجه، تمام انرژی صرف تحلیل خودشد. هنری که خود را به عنوان هنر درتجاوز میشناسد ومیسازد، عرصهی آوانگارد راتشکیل میدهد، و با وجود تمام تفاوتها، این در مورد هر دو جلوهی آوانگارد صادق است: «آوانگارد تاریخی و نئوآوانگارد».
در این مدل پارادایم آوانگارد دارای دو ویژگی متمایز است:
۱- سرمایه گذاری انسان گرا (انسان مرکزی)
۲- خودسازی خودکار
با این حال با شروع هنر رسانههای جدید و اولین تنوع زمانی آن، یعنی هنر سایبرنتیک این تغییر میکند. در هنر سایبرنتیک پارامترهای غیرانسانی آثار هنری از نظر منابع هنری - عوامل هنری - و سایر ویژگیهای آنها شروع به غلبه کردند. آوانگارد درونی (هنر جدید در مقابل ضد هنر) به شدت در هنر رسانههای جدید توسعه یافت و در نهایت به مجموعهای جامع یا شبکهای از روابط متقابل متضاد که فراتر از حوزهی هنر کشیده شد گسترش یافت. با این وجود در هنر رسانههای جدید نیز نظم جدید پیشنهادی هنری در تلاش برای استفادهی هنرمندانه از تنشها و کشمکشها شکل میگیرد، تنها تفاوت این است که این تلاشها، شکلهای دگرگون شده به خود میگیرند. [سایبرنتیک فضایی رابرای تعاملات معنادار بین فعالیتهای هنری وعمل علمی ایجادکرد. تعاملاتی که در چارچوب فناوری که قراربود به محیطی تبدیل شود که توسط تعامل اطلاعات، دیجیتال، مخابرات، وفناوریهای رباتیک شکل میگرفت توسعه مییابد. ایدههای سایبرنتیک محوری برای مدل تمرین هنری شدند که درآن هنرها، علم، ومهندسی سیستمی از روابط متقابل راتشکیل میدادند].
توسعهی هنرسایبرنتیک چالش قدرتمند دیگری برای زیبایی شناسی و نظریهی هنر بود، آثار هنری سایبرنتیک به عنوان عوامل خود مختار شناخته شدند و منابع فعالیت آنها در ساختار خودشان قرار داشت. در پاسخ به محرکهای محیط خود، مصنوعات خلق شده توسط هنرمندان سایبرنتیک، درگیر اقدامات نمایشی «هم در گالریها - و هم در فضاهای عمومی» بودند.
■ ادامه دارد
👁 T.me/TheatreAcademy