Learn TOEFL With ETS Teachers TOEFL Grammar's Videos English Learning Channel @EilyaGroupBookss 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 English in 1 Minute Channel @EGB_English1Min 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚 English With listening @EGBPodcastlistening Admin: @FarzinPM
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_26
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_بیست_و_ششم
ripe
رسیده
olive
زیتون
please
لطفا خواهشا
piece
تکه برش
just over
کمی بیشتر
jam
مربا
have got
داشتن
bar
قالب قطعه، تکه
many
چندین تعداد زیاد، بسیار، خیلی
carton
کارتن پاکت، قوطی یا جعبه مقوایی
cheese
پنیر
anything
هیچ چیز چیزی
match
کبریت
bread
نان
bottle
بطری
rice
برنج
jar
شیشه (مربا، عسل و ...)
kilo
کیلو
need
نیاز داشتن احتیاج داشتن
chocolate
شکلات
noodle
رشته فرنگی نودل
milk
شیر
thanks
تشکر سپاس
sugar
شکر قند
litre
لیتر
gram
گرم
cake
کیک
egg
تخم مرغ
over
بالای
else
دیگر
just under
اندکی کمتر
pasta
پاستا ماکارونی
butter
کره
that's all
همین (کافی است).
box
جعبه صندوق
would like
خواستن
Swiss
پنیر سوئیسی
half
نیم نصف
biscuit
بیسکویت
would
[فعل کمکی حالت شرطی]
under
کمتر از کوچکتر از
packet
پاکت بسته
can
کنسرو قوطی (فلزی)
how many
چند چه تعداد
olive oil
روغن زیتون
how much
چقدر چه مقدار
tin
قوطی
cupboard
گنجه، قفسه، گنجه ظروف غذا
peas
نخود فرنگی
به کانال های دیگر هم بپیوندید👇👇👇
/channel/EilyaGroupBookss
/channel/TOEFL_and_Writing
/channel/EGBPodcastlistening
/channel/EGB_English1Min
/channel/EGB_Qurantranslation
/channel/+T4G5gzG9Db1-htAK
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_24
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_بیست_و_چهارم
beef
گوشت گاو
seafood
غذای دریایی
fish
(گوشت) ماهی
pig
خوک گوشت خوک
mussel
صدف سیاه صدف دوکفهای
sheep
گوسفند
pork
گوشت خوک
animal
حیوان
duck
(گوشت) اردک
lamb
گوشت بره
meat
گوشت
tuna
ماهی تن
salmon
سالمون ماهی آزاد
sausage
سوسیس
cow
گاو
prawn
میگو گوشت میگو
crab
خرچنگ
squid
ماهی مرکب سرپاور
chicken
(گوشت) مرغ جوجه
bacon
بیکن [گوشت باریک شده و نمک زده خوک]
ham
ژامبون گوشت خوک گوشت ران خوک
به کانال های دیگر هم بپیوندید👇👇👇
/channel/EilyaGroupBookss
/channel/TOEFL_and_Writing
/channel/EGBPodcastlistening
/channel/EGB_English1Min
/channel/EGB_Qurantranslation
/channel/+T4G5gzG9Db1-htAK
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_22
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_بیست_و_دوم
33 words
general practitioner
پزشک خانواده, پزشک عمومی
ill
بیمار، ناخوش
should
باید ، اجبار داشتن، بایستن
sore throat
گلو درد
temperature
دما
pain
درد، رنج
cold
سرماخوردگی
toothache
دندان درد
flu
آنفلوآنزا
pharmacy
داروخانه
headache
سردرد
throat
گلو
lie down
دراز کشیدن
stay
ماندن ، باقی ماندن
chemist
داروساز، دارو فروش
cough
سرفه ،گرفتگی گلو و سینه
well
سالم، سلامت، تندرست، غیر مریض
cough
سرفه کردن
go
رفتن
feel
احساس کردن، حس کردن، حس داشتن
backache
کمر درد
hurt
آسیبدیده، آسیب
matter
مشکل، مسئله
stomachache
دل درد، شکم درد
for a while
برای مدتی, به مدتی
sore
زخم درد
bed
تختخواب تخت
chemist's
داروخانه (انگلیس)
leg
پا, پا (از مچ به بالا)
sick
بیمار مریض با حس تهوع
vomit
استفراغ کردن - بالا اوردن
illness
بیماری
advise
نصیحت کردن
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_20
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_بیستم
31 words
debit card
کارت نقدی
price
قیمت هزینه
earn
(پول) در آوردن درآمد داشتن
cost
هزینه داشتن قیمت داشتن
account
حساب
altogether
جمعا روی هم رفته
sell
فروختن
note
اسکناس پول کاغذی
fare
کرایه (تاکسی و ...)
half price
نصف قیمت
cash
پول نقد
number
عدد شماره (تلفن)
credit card
کارت اعتباری
cheque
چک (پول)
each
هر
win
پیروز شدن برنده شدن، بردن
receipt
رسید
save
جمع کردن (پول) پس انداز کردن
spend
خرج کردن
online
آنلاین
buy
خریدن
bill
صورتحساب
free
مجانی رایگان
bank account
حساب بانکی
change
مابقی پول
coin
سکه
PIN
رمز پین کد پین (PIN)
enter
وارد کردن
put in
وارد کردن
lottery
قرعهکشی بختآزمایی
identification
شناسایی -هویت
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_18
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_هجدهم
47 words
jacket
کت ،کاپشن
pink
صورتی
scarf
شال گردن , روسری، مقنعه
glove
دستکش
hat
کلاه
blue
آبی
pair
جفت دو نفر/تا
yellow
زرد, زرد رنگ
purple
بنفش
dress
لباس زنانه, پیراهن زنانه
black
سیاه
cream
کرم [رنگ]
pale
کمرنگ
white
سفید
brown
قهوهای
raincoat
پالتوی بارانی, لباس بارانی
wear
پوشیدن, به خود زدن (عطر)، گذاشتن (جواهرات)
green
سبز
watch
ساعت مچی
top
تاپ, بلوز بالاتنه
T-shirt
تیشرت
shirt
پیراهن
sandal
صندل, کفش روباز
umbrella
چتر
shoe
کفش
jeans
شوار جین, شوار لی
skirt
دامن
red
قرمز
tie
کراوات
orange
نارنجی
sock
جوراب
grey
طوسی خاکستری، جوگندمی
accessory
لوازم جانبی
suit
کت و شلوار
light
روشن (رنگ) کمرنگ
handbag
کیف دستی
coat
پالتو کت بلند
sweater
ژاکت, پلیور
belt
کمربند
sunglasses
عینک آفتابی
trousers
شلوار
boot
چکمه , کفش لبهدار بلند، پوتین
glasses
عینک
dark
تیره پررنگ (توصیف رنگ)
trainer
کفش ورزشی
jumper
سارافون، بلوز، پیشبند
tights
جوراب شلواری
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_17
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_هفدهم
46 words
week
هفته، هفت روز
breakfast
صبحانه
teeth
دندانها [حالت جمع واژه tooth]
weekday
روز هفته، روز کاری
finish
تمام کردن، کامل کردن، به پایان رساندن
weekend
آخر هفته
work
شغل، کار، محل کار
rarely
به ندرت
get dressed
لباس پوشیدن
always
همیشه، همواره، پیوسته
occasionally
گاهی اوقات، چند وقت یک بار، گهگاه
shopping
خرید
usually
معمولا
tennis
تنیس، بازی تنیس
shower
دوش حمام
late
دیر با تاخیر، دیروقت
gym
باشگاه
play
بازی کردن
come round
آمدن
go
رفتن
have
[فعل کمکی برای زمان های کامل]، داشتن
once
یکبار، یک مرتبه
during
در طول، طی، در جریان
walk
پیادهروی
normally
معمولا
sleep
خوابیدن، به خواب رفتن، خفتن
never
هرگز، هیچ وقت
sometimes
گاهی، بعضی وقت ها، بعضی مواقع
every
هر
twice
دوبرابر، دوبار
get to work
سر کار رسیدن
hardly ever
به ندرت
get up
بیدار شدن ، بیدار کردن، بلند شدن
film
فیلم
all
همه، تمام، کل
leave
ترک کردن، رها کردن، رفتن
see
دیدن، نگاه کردن، تماشا کردن، ملاقات کردن
go out
بیرون رفتن
bed
تختخواب ، تخت
dinner
شام
early
اوایل، اولیه
do
[فعل کمکی]، انجام دادن
clean
تمیز کردن پاک کردن، مرتب کردن
have a shower
دوش گرفتن
stay in
در .... ماندن
auxiliary verb
فعل کمکی
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_16
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_شانزدهم
24 words
scared
ترسیده، وحشتزده
be
بودن، هستن
ill
بیمار، ناخوش
thirsty
تشنه
happy
خوشحال، شاد، خوشبخت، خوب، خوش
nervous
مضطرب ،عصبی
embarrassed
خجالتزده، شرمنده
excited
هیجانزده
freezing
منجمد، بسیار سرد
angry
عصبانی، ناراحت
unhappy
ناراحت ،غمگین، محزون
in love
عاشق (شده)
sad
غمگین، ناراحت، غمانگیز، ناراحتکننده
boiling
بسیار گرم، جوشانده
well
سالم، سلامت، تندرست
worried
نگران
hungry
گرسنه
tired
خسته
feel
احساس کردن ، حس کردن، حس داشتن
matter
مشکل، مسئله
surprised
متعجب، شگفتزده
upset
ناراحت، دلخور
get
شدن
frightened
ترسیده، وحشتزده
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_14
#درس_چهاردهم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
hardworking
سختکوش , کوشا
on one's own
به تنهایی, شخصا
unfriendly
غیر دوستانه, نامهربان
laugh
خندیدن
serious
جدی
stupid
ابلهانه , احمقانه
laugh
خنده
clever
باهوش
fun
سرگرمکننده ,جالب، باحال
horrible
بسیار بد, وحشتناک، گند (بو)
lazy
تنبل
sporty
اهل ورزش, ورزش دوست
untidy
نامرتب , شلخته
tidy
مرتب, منظم، تمیز
sociable
اجتماعی ,معاشرتی
quiet
ساکت, بیصدا، آرام
really
واقعا , براستی
nice
خوب ,خوشحال، زیبا، مهربان
funny
بامزه , سرگرم کننده، خنده دار، جالب
kind
مهربان , بامحبت
pleasant
خوشایند, دلپذیر، مطلوب، خوشمشرب
relaxed
آسودهخاطر, بیخیال، آرام
intelligent
باهوش , زیرکانه
friendly
دوستانه ,مهربان، صمیمی
share
با هم (کاری) کردن, با هم (چیزی، کاری) داشتن، [به صورت مشترک از چیزی استفاده کردن]
like
شبیه ,مانند، مثل
opposite
مخالف, متضاد
shy
خجالتی, کمرو
organized
سازمان یافته- تشکیل دادن،
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_12
#درس_دوازدهم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
chin
چانه
hand
دست
give
دادن
neck
گردن
tooth
دندان
shoulder
شانه، کتف
knee
زانو
arm
بازو، دست (از مچ به بالا)
head
سر
waist
کمر
nose
بینی
finger
انگشت
ankle
مچ پا
hair
مو
bottom
باسن
back
پشت، کمر
thumb
شست
lip
لب
chest
سینه ، قفسه سینه
foot
پا (از انگشتها تا مچ)
mouth
دهان
stomach
شکم, معده
wrist
مچ دست
ear
گوش
toe
انگشت پا
eye
چشم
face
صورت, چهره
feet
پاها [حالت جمع واژه: foot]
leg
پا , پا (از مچ به بالا)
cheek
گونه, لپ
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_10
#درس_دهم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
36 Words
parents
والدین اولیا
daughter
(فرزند) دختر فرزند مونث
together
با هم
aunt
خاله/ عمه/ زن عمو/ زن دایی
have got
داشتن
niece
برادرزاده (مونث) خواهرزاده (مونث)
boyfriend
دوست پسر
family tree
شجرهنامه تبارنامه
father
پدر
mum
مامان (انگلیس)
get
دریافت کردن گرفتن، بدست آوردن
mother
مادر
dad
بابا
wife
همسر زن
cousin
پسر عمو/ دختر عمو/ پسر دایی/ دختر دایی/ پسر خاله/ دختر خاله/ پسر عمه/ دختر عمه زاده
how old
چند سال چند ساله
nephew
برادرزاده (مذکر) خواهرزاده (مذکر)
old
ساله مسن
son
(فرزند) پسر فرزند مذکر
relative
خویشاوند (عضوی از) فامیل
husband
شوهر
granddaughter
نوه [دختر] نوه مونث
born
متولد شده به دنیا آمده
spend
صرف کردن گذراندن (وقت)
grandfather
پدربزرگ
brother
برادر
sister
خواهر
girlfriend
دوست دختر دوست (مونث)
grandmother
مادربزرگ
brother-in-law
برادر زن/شوهر شوهر خواهر، باجناق
sister-in-law
خواهر شوهر خواهر زن، جاری، زن برادر
get married
ازدواج کردن
grandson
نوه [پسر] نوه مذکر
uncle
عمو/ دایی/ شوهرخاله/ شوهرعمه
get discovered
جدا شدن
small flat
اپارتمان کوچک
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_8
#درس_هشتم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
17 Words
whereabouts (in which place?)
کجا
single
مجرد
family name
نام خانوادگی
children
فرزندان [صورت جمع واژه : child]
do
[فعل کمکی]، انجام دادن
postcode
کد پستی
name
نام، اسم
job
شغل، کار
how old
چند سال، چند ساله
come from
اهل جایی بودن، متعلق به جایی یا کسی بودن
old
ساله, مسن, پیر
information
اطلاعات
whereabouts
جا محل، موقعیت
exactly
دقیقا
first
اولین , اول
receptionist
مسئول پذیرش
e.g. example
برای مثال
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_6
#درس_ششم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
18 Words
adverb
قید
noun
اسم
participle
وجه وصفی (دستور زبان)
definite article
حرف تعریف معین (دستور زبان) ،حرف معرفه
phrase
عبارت
plural noun
اسم جمع
irregular
بیقاعده (دستور زبان)
indefinite article
حرف تعریف نامعین (دستور زبان) حرف نکره
adjective
صفت
walk
راه رفتن، پیاده رفتن، قدم زدن
regular
با قاعده (دستور زبان)
singular
مفرد
pronoun
ضمیر
past participle
اسم مفعول (دستور زبان) صفت مفعولی
word
کلمه واژه، لغت
verb
فعل
preposition
حرف اضافه (دستور زبان)
sentence
جمله
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_4
#درس_چهارم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
(95 Words)
Saudi
اهل عربستان سعودی
Russian
اهل روسیه, روسی
Far East
خاور دور, شرق دور
Argentinian
آرژانتینی [وابسته به کشور آرژانتین]
Korean
زبان کره ای
Ireland
ایرلند
Switzerland
سوئیس
Egyptian
مصری [وابسته به مصر]، زبان مصری
Japanese
ژاپنی [وابسته به ژاپن و مردم آن]
Europe
اروپا
England
انگلستان, انگلیس
China
چین
from
اهل از [اصالت، ملیت]
Hungarian
مجارستانی [وابسته به کشور و مردم مجارستان]
USA
ایالات متحده امریکا
South Korea
کره جنوبی
Australia
استرالیا
Italian
اهل ایتالیا, ایتالیایی
English
زبان انگلیسی, اهل انگلیس
polish
لهستانی [وابسته به لهستان و مردم آن]
Australian
استرالیایی
Saudi
سعودی [وابسته به عربستان سعودی و مردم آن]
Mexican
اهل مکزیک, مکزیکی
Northern Ireland
ایرلند شمالی
Greece
یونان
France
فرانسه
Brazil
برزیل
Asia
آسیا
Russia
روسیه
Egyptian
اهل مصر
Cantonese
کانتونی [وابسته به شهر کانتون در کشور چین]
Portuguese
زبان پرتقالی
Thailand
تایلند
American
امریکایی
Turkish
ترک [وابسته به کشور ترکیه و مردم آن]
Arabic
عرب زبان عربی
Spain
اسپانیا
UK (united kingdom)
پادشاهی متحد بریتانیا , بریتانیا
Hungarian
زبان مجارستانی, مجاری
Indian
هندی [وابسته به مردم و کشور هندوستان]
polish
زبان لهستانی
Japan
ژاپن
Thai
اهل تایلند, تایلندی
Wales
(کشور) ولز
Mexican
مکزیکی [وابسته به مکزیک و مردم آن]
Saudi Arabia
عربستان سعودی
Hungry
مجارستان (کشور)
India
هندوستان, هند
Swiss
سوئیسی [وابسته به کشور سوئیس و مردم آن]
Canada
کانادا
Turkey
ترکیه
nationality
ملیت
Scotland
اسکاتلند
Portuguese
پرتغالی [وابسته به پرتغال و مردم آن]
Czech
اهل جمهوری چک, اهل چکاسلواکی، [وابسته به جمهوری چک]
Greek
یونانی, اهل یونان، [وابسته به کشور و مردم یونان]
come from
اهل جایی بودن متعلق به جایی یا کسی بودن
American
امریکایی [وابسته به ایالات متحده امریکا]
Canadian
کانادایی [مربوط به کانادا]
Canadian
کانادایی
Thai
تایلندی [وابسته به تایلند و مردن آن]
Britain
بریتانیا
Chinese
چینی
Egypt
مصر (کشور)
Portugal
پرتغال (کشور)
Australasia
استرالزی, بخش از اقیانوسیه
Japanese
زبان ژاپنی
Czech
اهل جمهوری چک
Swiss
اهل سوئیس, سوئیسی
Argentina
آرژانتین
Greek
اهل یونان, یونانی
Czech Republic
جمهوری چک
Brazilian
برزیلی [وابسته به برزیل و مردم آن]
German
آلمانی, زبان آلمانی
Indian
زبان هندی
Central America
امریکای مرکزی
European
اروپایی [وابسته به اروپا یا اتحادیه اروپا]
French
فرانسوی
Africa
آفریقا
area
منطقه, ناحیه
Spanish
اهل اسپانیا, اسپانیایی
Poland
(کشور) لهستان
English
انگلیسی [وابسته به انگلیس و مردم آن]
language
زبان
Italian
ایتالیایی [وابسته به ایتالیا و مردم آن]
Italy
ایتالیا
United States of America
ایالات متحده امریکا
North America
آمریکای شمالی
Middle East
خاورمیانه
Mexico
(کشور) مکزیک
Spanish
اسپانیایی [وابسته به اسپانیا و مردم آن]
Great Britain
بریتانیای کبیر
Korean
کرهای [وابسته به کره و مردم آن]
Turkish
زبان ترکی استانبولی
United Kingdom
پادشاهی متحد بریتانیا, بریتانیا
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_2
#درس_دوم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
(19 Words)
quarter
ربع (ساعت) یک ربع
after
بعد از بعد از آن
midday
ظهر نیم روز
night
شب
afternoon
بعد از ظهر
half past
نیم ساعت گذشته از
just after
درست بعد از دقیقا بعد از
evening
اول شب عصر، شب
o'clock
ساعت
almost
تقریبا نزدیک بود
at
در (زمان)
past
گذشته پس از
in
در (زمان)
morning
صبح
clock
ساعت
time
ساعت
nearly
تقریبا نزدیک بود
midnight
نیمه شب بامداد
p.m. post meridiem
بعد از ظهر
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
سلام خدمت همه ی اعضای محترم.
کتاب های واژگان آکسفورد، از جمله کتاب های موثر در یادگیری واژگان است. که شامل سه کتاب بوده و هر کتاب ۸۰ درس دارد.
تدریس از بخش ابتدایی یعنی کتاب اول شروع می شود و تا کتاب آخر با شما خواهیم بود.
امید که مفید واقع شود.
موفق باشید 👍
@TOEFL_and_Writing
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_25
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_بیست_و_پنجم
lemon
لیمو
bitter
تلخ تند و تیز
apple
سیب
grape
انگور
tomato
گوجه فرنگی
avocado
آووکادو گلابی تمساح
taste
مزه داشتن مزه دادن
raw
نپخته (غذا) خام (مواد و غذا)
bean
لوبیا باقالی، دانه
lettuce
کاهو
courgette
کدو سبز
potato
سیبزمینی
peach
هلو
pear
گلابی
pea
نخود فرنگی
mushroom
قارچ
fresh
تازه
tin
قوطی
onion
پیاز
melon
ملون (خربزه، طالبی و ...)
carrot
هویج
cabbage
کلم
cherry
گیلاس
garlic
سیر (سبزیجات)
frozen
منجمد یخزده
cooked
پخته پخته شده
orange
پرتقال
clove
حبه (سیر)
cauliflower
گل کلم
banana
موز
mango
انبه
strawberry
توتفرنگی
pepper
فلفل
aubergine
بادمجان
chilli
فلفل (قرمز، سبز و ...)
sweet
شیرین
pineapple
آناناس
cucumber
خیار
به کانال های دیگر هم بپیوندید👇👇👇
/channel/EilyaGroupBookss
/channel/TOEFL_and_Writing
/channel/EGBPodcastlistening
/channel/EGB_English1Min
/channel/EGB_Qurantranslation
/channel/+T4G5gzG9Db1-htAK
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_23
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_بیست_و_سوم
plaster
چسب زخم
cut
بریدن برش زدن
cream
کرم (بهداشتی)
cotton wool
پنبه آرایشی پنبه خام
something
چیزی یک چیزی
medicine
دارو
tissue
دستمال کاغذی
try
سعی کردن تلاش کردن
wool
پشم
tablet
قرص
antiseptic
(مایع) ضد عفونی کننده
could
توانستن [شکل گذشته ی فعل can]
chemist's
داروخانه (انگلیس)
customer
مشتری
take
مصرف کردن (دارو یا مواد مخدر) خوردن
cough
سرفه کردن
pharmacist
داروساز- دارو فروش
sore throat
گلودرد
@TOEFL_and_Writing
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_21
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_بیست_و_یکم
41 words
cloud
ابر
changeable
متغیر ناپایدار، تغییر پذیر
snow
برف
sunny
آفتابی
storm
توفان
breeze
نسیم
cloudy
ابری
blow
وزیدن
sunshine
آفتاب نور آفتاب
lightning
آذرخش برق
have got
داشتن
dry
خشک
freezing
منجمد بسیار سرد
rain
باران
rain
باران آمدن باران گرفتن، باریدن
lot
بسیار خیلی، زیاد
fog
مه
windy
توفانی همراه با باد
shower
رگبار (باران یا برف) بارش
wet
خیس مرطوب
ice
یخ
hot
داغ خیلی گرم
damp
مرطوب نمناک ( سرد وکمی مرطوب)
what
چی چه چیزی، آنچه
heavy
شدید سنگین (مجازی)
foggy
مهآلود
thunder
تندر رعد، آسمان غرنبه، آسمان غرش
icy
یخزده پوشیده از یخ
pleasant
خوشایند دلپذیر، مطلوب، خوشمشرب
sun
خورشید آفتاب
a lot of
خیلی بسیار، مقدار زیاد
humid
مرطوب (آب و هوا) دمدار( گرم و مرطوب)
a lot
خیلی بسیار
cool
خنک کمی سرد
wind
باد
cold
سرد
snow
برف آمدن برف باریدن
bit
کم اندک، ذره
what
چه
coast
ساحل
desert
بیابان
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_19
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_نوزدهم
37 words
wrong
اشتباه غلط، نادرست
too
بیش از حد زیادی
pay
پرداخت کردن حساب کردن
large
بزرگ
take
پوشیدن
shop assistant
فروشنده متصدی فروش
cash desk
صندوق [محل پرداخت پول در رستوران و ...]
need
نیاز داشتن احتیاج داشتن
size
اندازه سایز
expensive
گران پر هزینه، گران قیمت
awful
افتضاح بسیار بد
long
بلند طولانی، دراز
try on
پوشیدن امتحان کردن (لباس)
horrible
بسیار بد وحشتناک، گند (بو)
lovely
زیبا جذاب
look
به دنبال (چیزی) گشتن در جستجوی (چیزی) بودن
uncomfortable
نا راحت نامساعد
cheap
ارزان
medium
متوسط
tight
تنگ
big
بزرگ درشت
nice
خوب خوشحال، زیبا، مهربان
little
کوچک
changing room
اتاق تعویض لباس اتاق پرو
fit
اندازه بودن
small
کوچک کم
loose
گشاد (لباس) آزاد
smart
شیک تر و تمیز
help
کمک
comfortable
راحت آسوده
casual
راحتی غیررسمی
help
کمک کردن بهتر کردن
can
توانستن
credit card
کارت اعتباری
customer
مشتری
very
خیلی بسیار
short
کوتاه، مختصر
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_18
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_هجدهم
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_17
#کتاب_واژگان_آکسفورد_کتاب_اول
#درس_هفدهم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_15
#درس_پانزدهم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
partner
شریک (زندگی)، شریک (کاری)
together
با هم
give
دادن
meet
ملاقات کردن ،دیدن، دور هم جمع شدن، آشنا شدن
boyfriend
دوست پسر
ex-boyfriend
دوست پسر سابق
get on
(با کسی) کنار آمدن ، خوب بودن (با یکدیگر)
couple
زوج
advice
نصیحت ، راهنمایی، مشاوره، پیشنهاد
well
به خوبی، خوب
best friend
بهترین دوست، دوست صمیمی
baby
بچه، کودک
flatmate
همخانه، هماتاقی
each other
یکدیگر
relationship
رابطه
ex-friend
دوست سابق
divorced
طلاق گرفته، مطلقه، جدا شده
friend
دوست، رفیق
know
شناختن، آشنایی داشتن
become
شدن، تبدیل شدن
see
دیدن، نگاه کردن، تماشا کردن، ملاقات کردن
get to know
(کسی را) شناختن آشنا شدن
ex-wife
همسر سابق
go out
بیرون رفتن
girlfriend
دوست (مونث)
have a baby
بچهدار شدن، بچه به دنیا آوردن
get married
ازدواج کردن
closest friend
صمیمی ترین دوست، نزدیکترین دوست
split up
جدا شدن ، بهم زدن (رابطه عاشقانه)
ex-husband
شوهر سابق
wives
همسران
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_13
#درس_سیزدهم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
how
چقدر , چند, چطور
child
کودک, بچه، فرزند
late
آخر, انتها، اواخر
have got
داشتن
average
معمولی متوسط
weight
وزن
black
سیاه پوست
fat
چاق
children
فرزندان [صورت جمع واژه : child]
weigh
وزن داشتن
baby
بچه کودک
curly
فرفری
young
جوان کم سن
colour
رنگ
brown
قهوهای
elderly
سالمند
middle-aged
میان سال
straight
صاف
person
فرد , نفر، شخص
good-looking
خوشقیافه, زیبا، خوشتیپ
ugly
زشت
beard
ریش
thin
لاغر, نازک، باریک
length
طول قد
tall
قد بلند
in
در (زمان)
wavy
موجدار
long
بلند , طولانی، دراز
moustache
سبیل
grey
طوسی خاکستری، جوگندمی
teenager
نوجوان
beautiful
زیبا, جذاب، خوشایند
adult
بزرگسال, بزرگسالی
teens
دوران نوجوانی
height
قد
medium-length
قد متوسط, طول متوسط
slim
لاغر باریکاندام
short
کوتاه, مختصر
overweight
چاق , اضافه وزن
blonde
موطلایی
attractive
جذاب, زیبا
dark
سبزه (پوست), سیاه
light
روشن (رنگ) , کمرنگ
blond
طلایی, بلوند
blond
موطلایی
how much
چقدر, چه مقدار
adult
بزرگسال، بالغ، بزرگ
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_11
#درس_یازدهم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
close
بستن
turn on
روشن کردن
pull
کشیدن کشیده شدن (ماهیچه)
sit down
نشستن
get off
پیاده شدن (از)
put someting down
زمین گذاشتن
hold
نگه داشتن گرفتن
push
هل دادن
stand up
بلند شدن بر پا شدن، ایستادن
fall over
(به زمین) افتادن
open
باز کردن باز شدن
run
دویدن
lie down
دراز کشیدن
get on
سوار شدن
shut
بستن
walk
راه رفتن پیاده رفتن، قدم زدن
dance
رقصیدن
pick something up
بلند کردن برداشتن
break
شکستن
touch
دست زدن لمس کردن
ride
سوار شدن سواری کردن، راندن
dance
رقص مراسم [مهمانی] رقص
climb
بالا رفتن صعود کردن
drop
(به زمین) انداختن
carry
حمل کردن همراه خود داشتن
jump
پریدن
jump
پرش
give
تقدیم داشتن، واگذار کردن، بخشیدن، دادن
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_9
#درس_نهم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
18 Words
forename
نام کوچک اسم
Mrs
خانم - متاهل
email
ایمیل, پست الکترونیکی
status
جایگاه, وضعیت، شأن
birth
تولد
signature
امضا
Ms
خانم دوشیزه یا متاهل
occupation
شغل, حرفه
tick
(علامت) تیک
daytime
(هنگام) روز روزانه
level
سطح
mother tongue
زبان مادری
Mr.
آقا
marital status
وضعیت تاهل
date
تاریخ
surname
نام خانوادگی نام فامیلی
tongue
زبان (گویش)
miss
خانم مجرد
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_7
#درس_هفتم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
20 Words
wrong
اشتباه غلط، نادرست
mean
به معنی (چیزی) بودن معنا داشتن
sure
مطمئن
double
دو ،دوتایی
correct
تصحیح کردن، اصلاح کردن
meaning
معنی معنا، مفهوم
explain
توضیح دادن ،شرح دادن
difference
تفاوت فرق
article
حرف تعریف
between
بین میان
definite article
حرف تعریف معین (دستور زبان) حرف معرفه
spell
هجی کردن
know
دانستن ،فهمیدن
say
گفتن حرف زدن، اظهار داشتن، بیان کردن
right
درست، صحیح
pronounce
تلفظ کردن
opposite
مخالف، متضاد
call
نامیدن صدا زدن، صدا کردن
remember
به یاد آوردن، به خاطر آوردن
could
توانستن [شکل گذشته ی فعل can]
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_5
#درس_پنجم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
(22 Words)
desk
میز تحریر میز مطالعه/کار
piece
تکه برش
noticeboard
تابلو اعلانات
rubber
پاک کن
board
تخته صفحه
dictionary
واژه نامه دیکشنری، فرهنگ لغت
ruler
خط کش
table
میز
bag
کیف چمدان
CD
لوح فشرده سی دی
paper
کاغذ
CD player
دستگاه پخش سی دی
player
دستگاه پخش
pen
خودکار
notebook
دفتر دفترچه یادداشت
pencil
مداد
cassette player
دستگاه پخش نوار (کاست) ضبط صوت
pencil sharpener
مداد تراش
chair
صندلی
board pen
ماژیک
folder
پوشه پوشه (رایانه)
classroom
کلاس
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_3
#درس_سوم_کتاب_ابتدایی_واژگان_OWS
(17 Words)
week
هفته، هفت روز
third
سوم، سومین
autumn
پاییز
date
تاریخ
year
سال
day
روز
spring
بهار
season
فصل
winter
زمستان
month
ماه، 30 روز
birthday
(روز) تولد
christmas
کریسمس، زاد روز حضرت عیسی
summer
تابستان
New Year's day
روز اول ژانویه (آغاز سال نو مسیحیان ) اولین روز سال نو
spotlight
توجه - نورافکن
capital letter
حرف بزرگ
ordinal
ترتیبی
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#Oxford_Word_skills_Basic
#Unit_1
#درس_اول_کتاب_ابتدایی_واژگان_آکسفورد
OWS => Oxford Word Skills
6 Words
thousand
هزار
hundred
صد عدد 100
million
میلیون
about
حدود تقریبا
a.m. anti meridiem
قبل از ظهر (ساعت) بامداد، صبح
hyphen (_)
خط ربط
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani
#TOEFL_Essential_Words_Learning
#Lesson_30
#Persian_translation
#واژگان_ضروری_تافل_درس_30
درس آخر کتاب واژگان ضروری تافل
charisma
جذبه، گیرایی، کاریزما
clever
زرنگ، با هوش، با استعداد، زیرک
convince
راضی کردن، قانع کردن، متقاعد کردن
endure
تحمل کردن، تاب آوردن،، بردباری کردن
forfeit
واگذار کردن، دست کشیدن، جریمه، تاوان
precarious
مشکوک، متزلزل، پر مخاطره، نامطمئن
severe
سخت، شدید، دشوار، مشکل
sporadic
پراکنده، متفرق، متناوب، گهگاهی
stumble upon
اتفاقی کشف کردن، برخورد اتفاقی، ملاقات تصادفی
superior
مافوق، رئیس، ارشد، عالی، بهتر، فوق العاده
truncate
کوتاه کردن، بریدن، ناقص کردن
wanton
عیاش، بازیگوش، سر به هوا، گستاخ، بی بند و بار، شهوانی، هرزه
widespread
متداول، شایع، گسترده، فراوان، رایج
wisdom
حکمت، دانش، خردمندی، معرفت، عقل، دانایی
witticism
شوخی، لطیفه، مسخره
woo
جلب کردن، به دست آوردن، اظهار عشق کردن
@TOEFL_and_Writing
By: Eilya Zamani