totamghalam | Unsorted

Telegram-канал totamghalam - توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

105

@Behnamzanganeh بهنام زنگنه حقوقدان

Subscribe to a channel

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و تا پرچم هویتمان برافراشته است و باد به اهتزازش در می آورد ،صدایمان غرش دارد امان از اینکه پرچممان از دست بر افتد و هرروز به رنگی در آید،آنجاست که زیر رنگ رنگِ پرچم این و آن رنگی می شویم.
رنگی که شاید نه رنگ ما باشد و نه طعم و نه روی ما،فقط برای اینکه زیر پرچم و بیرقی رفته باشیم ،پرچم سُرایی می کنیم.

پرچم هر انسانی به ثبات رنگ و روی افراشتگی و غرورش است والا هر دستمال کهنه ای را می توان نماد پرچم دانست.


بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

در پَس و پیش این زمانه گاهی پیش می افتیم و گاه پس.

پس و پیش خودمان را خیالی نیست ،باید راهی برویم و قدمهایمان را طوری تنظیم کنیم که نه عقب باشیم و نه جلو.
همه چیز باید به وقتش باشد درست مثل عقربه های ساعت،با ضرب آهنگهای متضاد اما دقیق و همخوان.

بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

تَرَق تَرَق هیزم در آتش،های و هوی باد،زوزه ی سرما،صدای جرعه های آب رود،نور پیه سوز و آواز قو.

چقدر اصوات ما را به خودمان پس می دهد.
هر صوت و ندایی نهیبی است بر جان و دل
چقدر خوب است از لا بلای این آهنگ های آهنگین رد شوی و تازه شوی.

بهنام زنگنه


@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

یک ملت و یک کشور و یک نَدوشن را جا گذاشتی و رفتی.
گلبانگ رفتنت یک قوم را محزون کرد.

صفیر سیمرغت پا برجاست و بالهایش همیشه مامن امن مردمان سرزمینهای سفر کرده ات.

((سفر رفت و بازگشت است ؛ نه تنها سیر در مکان ، بلکه در زمان نیز، اما سیر اصلی در خود است ؛ به هرکجا برویم از خود نمی توان جدا شد..))

روحت شاد باد.

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

در خاطرمان دیر زمانی هنوز نمی گذرد که قالیبافان با رگ و ریشه و اندیشه ی خویش قالی می‌بافتند و برای کودکان خویش پای دار قالی لالایی سر می دادند و اصالت نقشِ فرش ایرانی را به نسل بعد خویش یاد آور می گشتند.

حال قالیباف ، آن قالیبافِ هنرمند پر سوز و گداز نیست،اینک کت و شلوار بر تن می کند بر صندلی سبز تکیه می زند ؛وعده و وعید می دهد و خط و نشان می کشد و مرز بندی می کند.
قالیبافِ ما دیگر در پنهانِ چشمها طیاره برای اهل بیت خویش قُرُق می‌کند که مبادا بشکند چینی نازک تنهایی خویش را.

چه پیوندی نا موزونی است میان قالیبافان ایران و ترکیه،یکی از اصالت می گوید و دیگری از تقلب و جالبتر آنکه قالیباف قصه ی ما خود را مرهون دست تقلب ترک می نماید تا صدای لالایی را ترک تبارانه به گوش فرزندان خویش بخواند تا نشان دهد که آبروی قالیبافان را هم برده است.


بهنام زنگنه


@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و اینک شبنم دریده شده با نور آفتاب را ببین که چگونه با آسمان پیمان اَبری می بندد.
غلتیدن شبنم بر روی برگ‌و ساقه و خیزش برای تبخیر.

زندگی همین شبنم است،ذات طراوت گونه دارد و نَفسی بخارگونه.چون به اتمام رسی بخاری بیش در میان اَبر نیستی و چرخه ی دوباره ی آب است که بالا پایینت می برد.

چنان شبنم باید جَست و جُست و خم و خیز داشت برای حرکت .


بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

خطهای آخر ورقه ی سال است و هی برگه ها را ورق میزنی و به برخی زل میزنی از برگی گذر میکنی و بر روی برگی میخندی و بر برگی دیگر اشک می ریزی.
سال ،درست مثل برگهای کاغذ است که هر روزش برگ ریزانی است برای رویش برگی دیگر .

این خطهای آخر که میرسی خستگی ملسی بر تن می آید و لبخندی بر لب و افقی بر دیده می‌نشیند.
زیر لب می گویی این سال نیز بگذشت و سال دیگر از راه رسید.
گرد و خاک از تن بر میگیری و به استقبال سال جدید می روی.
شاید امسال آن سالی باشد که باید و روزی باشد که شاید...

سال تا نو شود ،نو نوار است و مست و طرب خوان.

سالتان نکو و طالعتان بر مدار خوبی.


بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

من اندوهِ شبا هنگام چوپان را میان گله ی خویش از بیمِ هجوم گرگ و کفتار را می ستایم.
من آن هجرانِ بی پایان قایقرانِ ماهیگیرِ دل خسته را بر موجهای پر تلاطم دوست دارم.

من آن هنگامه ی دوری ز آغوش پدر و تر چشمیِ نوزاد چند ماهه را خوب می فهمم.
در این قیل و قال و های و هوی و دیر و دور من آن قندیلِ یخِ آفتاب دیده را می نویسم.

بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

از آه تا جان آدمی دمی است و ما بقی حاشیه است.
ادمی تا جان دارد با آه هم آغوش است و چون جان از تن برفت بر آه دیگران باقی است.

از آه تا جان و از جان تا آه راهی نیست.
تا آه و جان بر نیامده زندگی کنیم.


بهنام زنگنه


@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و ناقوس جنگ ،زنگ می زند و جنگ آغوش می گشاید به روی مردمان.
جَنگ برای عده ای جُنگ است تا سرشان گرم شود و در جای دیگری مردمی را آبستن کنند.
الان خوب می فهمیم که شوروی و روسیه ندارد هر دو بی غیرت تر از آن هستند که انسانیت و بشر دوستی برایشان جلوه گری کند.و از این وجه با سردمداران ما هم رای هستند.

تیک تاک ساعت و آژیر خطر و سراسیمه بودن و اشک و تلخی لبخند و غرور له شده و پاهای تاول زده. همه ی اینها را ملت ما در جنگ تجربه کرده و اینک رسانه ی ما ، نماینده ی روسیه در کشور ماست .

هیهات بر این ننگی که بر ما می رود و ما نُقل محافلمان صحبت از ارزانی برنج ایرانی و صف گوشت و مرغ و میوه ی موسم نوروز خویش است.


بهنام زنگنه


@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

آدمی را آتشفشانی است،چون گدازه ها از او بیرون زند با گزاره ها ،گدازه را به بند کشد.


بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و تو را خوشتر از عطر دریا یافتم؛

و تو را در گوشه ی کلبه ی جنگلی

میان هیزمها؛

صدا کردم

مریم مقدسِ من؛

وسط جنگل پر آشوب من

دود صلح به پا می کنی.



بهنام زنگنه


@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

آمده ام!
آمده ام تا بخوانم از دور و نزدیک ؛
از سیاه و سپید از طلوع و غروب و از غم و شادی.
آیا خوانش اینها دردی را دوا می کند؟
امده ام چاره ای کنم برای بیچارگان و نوایی باشم برای بینوایان.
آیا بینوایان و بیچارگان به نوا و چاره ای می رسند؟

همیشه تاریخ خوانده ام تا درد خویش را در لا به لای سطور تاریخی درمان کنم.
اینک
آیا تاریخ درمانگری برای ما هست؟!


بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و انقلاب کردید برای منقلب کردن و شدن
فقط انقلاب کردید که از قلبی به قلب دیگر دالان حفر کنید؟

هنوز بهمنِ انقلاب شما در بهمن ماه جان می گیرد و له می‌کند.
دیگر سر و جان‌ انقلابی هایی که رفتند و آنها که ماندند و آنهایی که می روند، نه سر سلامتی می‌خواهد و نه چاق سلامتی.
پرچم انقلابتان را بالا بردید اینک پای پرچمتان چه دارید؟

 سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ

شاید این راه برای بازگشتتان باز باشد و بازگشتگاهتان معلوم باشد و در آنجا به انقلاب بازی ادامه دهید.

میراث انقلابتان هم برای ما ارثی نداشت و اینک ما وارثان مشتهای تو خالی شماییم.

بهنام زنگنه


@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و ما درد مندانِ دردهای سامان یافته ایم.
در سرزمینی که پیروان این دردها خود زمانی دردمند بوده و اینک درد خواه شده اند.

دردهای زخم دارِ عمیقی هنوز بر پیکره ی این سرزمین خود نشانی می کند.
سازماندهی دردها خود قصه ی دیگری است!

بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و قلم آفریده شده تا انسان با قلم بیافریند.
قلم را خدای ساختن بر بروی زمین می توان نامید،قلم ابزار آدمی برای ابراز است،برای ماندن است ، برای بودن است .

روزی که قلم و آدمی از یکدیگر دور باشند نه جوهره ی آدمی معنا دارد و مَرکبی برای قلم می ماند.
قلم را باید سخت چنگ زد تا چنگال جهل و تعصب و خودکامگی انسان را نرباید.

بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

ما را برای پیوند زدن سر بریدن تا دوباره جوانه زنیم‌ و دانه دهیم.
سرزمین ما پر از پیوند خون‌ است و خونابه ها پای ریشه ها می دوند تا دوباره سبز شوند.
قصه ی پر غصه ای است که خود شروع کردیم و کسی را جز خود پایانی بر آن ندارد.

پیوند آب و آتش و خون و خشم و صبر و طغیان به راحتی نیست.شاید پیوندی دیگر برای خروشی لازم است.

بهنام زنگنه



@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

خوب بودن را باید زیست،خوب بودن فقط به حال خوب و روی خوب و جان خوب نیست.
خوب بودن یعنی تمام ابعاد وجود و فلسفه ی زیستی ما.
ملاک خوبی با تمامیت خوبی و خوب خواهی محاسبه می شود.

در این روزگارِ زرد اندود،خوبی و خوب بودن را فقط یک صفحه یک صفحه نشان هم می دهیم.

خوب بودن وصف حیات ماست،ما رسالتی جز خوبی نداریم .وسط هر موج و گرداب و طوفان حادثه وبلا و قضا و قَدَر ما اهرم خوبی را داریم.

خوب بودن و خوبی کردن؛
شایسته ی ذات آدمیان است.

بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و ما را تازیانه ی روزگار نوازش میدهد و تنبور قساوت می‌نوازد.
دنیاست دیگر،روزگار است،عمر است،زندگی است.
همه چیز هست و هیچ نیست.ما این وسط رقاصه هایی که هر آهنگی کوک کنند می رقصیم امان از رقاصه ای که ترک صحنه و محفل کند.
جهانی را به رقص می آورد....


بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

مرزها فقط خط جغرافیایی نیستند،مرزها تکه های جدا شده ی انسانی هستند که هرکدام طعم و رنگ خودشان را دارند.
از وقتی خط الرسم مرزها به میان آمد همه چیز مصنوعی شد و رنگ باخت.
آدمها با خط ، مرز بندی نمی شوند .ادمها با چشم و دلشان مرزها را ترسیم می کنند.


بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و آدمی را گران است که تکه های خود را کنار هم بچیند و در بغل گیرد و خودش برای خودش دلدار باشد و دم بر نیاورد و بگذرد.
گاهی ایستادنها ، بوی رفتن می دهد و گاهی رفتنها بوی ایستادن.

بهنام زنگنه


@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

در آسمان جَنگ ما کسی به صلح نمی رسد؛
در این شب سیاه و سرد کسی به صبح نمی رسد.

به موجهای واژگون،به ریگزار پر نمک،به آسمان بی رمق
به باتلاق نم زده،به گونه ی اقاقیا،به زخمه ی دو تار ما
کسی نگاه نمی کند.

بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و ما به جای اندیشه، استخوان و ریشه شده ایم استخوان و ریشه ای که بند بند وجودمان از هم گسیخته و لختی گوشت بر رویمان روییده.

مغزهایی که برای اندیشیدن خمیر مایه می خواهد پر از کاه شده ،کاهی که فقط دستور به خور و خواب میدهد.

ما مردمانی از نسل استخوان و ریشه ایم و آفتاب اندیشه هنوز هم بر نتابیده است.!

بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

من تو را آیینه ی بخت خدا می دانم
ناز ابروی تو را مصدر امواج خدا می دانم

گیسویِ مُشک دل آویز تو از نعمت پُر
آن سخن کاید کز دهن مست تو دُر


بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

قدیسه را بی گناهی گویند که پاک است و تمیز.
از آدم عاشق راست و درست تر مگر سراغ داریم؟
خرمن خویش را آتش می زند تا ناخالصی دفع کند و به زمین و آسمان می زند تا معشوق را در کف خویش گیرد و در بیابانها قدم می زند تا شوق دیدار یار نصیبش گردد.

قدیس و قدیسه تنها فرشتگان نیستند،آدمهای عاشق را باید قدیس نامید در این بی قدیسی روزگار.


بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

«موجود نازنینی به نام بابا»

در داستانهای هزار و یک شب
آمده است که:
مردی بود عبدالله نام
که از راه صید ماهی،
با درویشی و مسکنت،
خانواده خود را روزی می‌رساند.
روزی صید سنگینی به دامش افتاد،
که گمان برد ماهی بزرگ
و پربرکتی است.
اما وقتی دام را به ساحل آورد
و باز کرد مردی را دید،
به شکل و شمایل خویش
که از دام بیرون آمد.
پرسید کیستی و نامت چیست
و در این حوالی به چه کار آمده‌ای؟
گفت: من جفت و همزاد تو هستم
که در قعر دریا زندگی می‌کنم
و نامم عبدالله است.
من عبدالله دریایی،
و تو عبدالله زمینی.
به دیدن تو آمده‌ام
و سبدی از جواهرات جانانه
و شاهانه برایت هدیه آورده‌ام.
عبدالله گفت: قدمت مبارک،
خوش آمدی و چه خوشتر که
چندی میهمان ما باشی.
او را به خانه برد
و آنچه رسم مهمان دوستی بود،
بجا آورد،
تا زمانی که عبدالله دریایی
یاد وطن کرد
و نزد یاران دریایی بازگشت.
یاران دور او را گرفتند که
از عجایب و غرایب روی زمین
بر ما حکایت کن.
گفت: عجایب بسیار دیدم
اما از همه عجیب‌تر موجودی بود
که او را "بابا" می‌گفتند.
این مردِ مظلوم و محجوب،
هر روز صبح از خانه بیرون می‌رفت،
تا شام کار می‌کرد،
و به هر زحمتی تن می‌داد
و آنچه خانوده‌اش نیاز داشت
برای آنها می‌آورد.
و تازه خرده می‌گرفتند
که این چیست و آن چیست،
بهتر از این می‌باید.
و باز فردا مرد عازم کار می‌شد
و وعده می‌داد که
همه خواسته‌ها را
چنانکه پسند آنهاست برآورَد.
یاران گفتند: این ممکن نیست،
آن مرد می‌توانست وقتی می‌رود،
دیگر باز نگردد.
شاید زنجیری به پایش بسته بودند
و شب اورا خانه می‌کشیدند.
گفت:من هم همین گمان را داشتم
اما خوب نگاه کردم
و دیدم هیچ زنجیری به پا ندارد.
صبح با پای آزاد می‌رود
و شام با پای آزاد باز می‌گردد.

□اصحاب دریا نمی‌دانستند
که در جهان زنجیرهای پنهانی هست
که مردان را می‌برد و می‌آورد:
زنجیر زلفش هر طرف دیوانه‌وارم می‌کِشد
با اشتیاقم می‌برد، بی‌اختیارم می‌کشد
مهدی الهی قمشه‌ای

این سودای عشق است که
مرد را به قعر دریا می‌کشاند
تا مرواریدی صید کند
و به گردن نازنینی بیندازد
که اورا دوست دارد.
اینهمه شور و غوغای شعر و غزل
و اینهمه عربده مستانه
و زمزمه شاعرانه
که بازار جهان را به خریداری گرم کرده
و کالای عشق را رونق بخشیده،
از کجاست:
بلبل اگر نه مست گل است این ترانه چیست
گر نیست عشق، زمزمه عاشقانه چیست
سلمان ساوجی

زمزمه همین بلبلان بیدل
و مردانِ مقبِل است
که فضای هزاران هزار خانه را
گرم کرده
و آوای جان‌بخش عشقِ من،
عشقِ من را
چون نسیم عطر گردان بهشتی،
همه جا به طنین آورده است.
و آفتاب نگاه این عاشقان است
که کودکان در آن نشو و نما می‌کنند
تا زنان و مردان شوند.
و زنان به ذوق کرشمه معشوقی،
بالهای بهشتی خود را
به سر مردان می‌گشایند.

چه خوشتر که زنان قدر عشق
و جان فشانی مردان را بدانند،
و مردان قدر این فرشته‌رویانِ فرشته‌خو را
که چون چراغ جادوی علاءالدین،
هزار کار شگفت از ایشان می‌آید
بیش از پیش دریابند.
و فرزندان نیز منزلت رفیع
این صورتِ فلکیِ دوپیکر را
که چون دو ستاره فرخنده‌فالِ
پدر و مادر،
در آسمان اقبالشان بهم پیوسته‌اند،
هر دم بیش از پیش قدر شناسند:

قدرِ آیینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست

برگرفته از داستانهای هزار و یک شب
به قلم حسین الهی قمشه ای


www.drelahighomshei.com

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

باران می آید،بارانی با نَمِ تند و ریزشی آهسته
این چنین ضرب آهنگی را فقط دل تجربه می کند .
تفاوت دل و باران آنجاست که خیسی باران بر زمین را همگان می بینند و تَری چشمان را فقط چشمها لمس می کنند.
این است تلاقی باران و دل.


بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

در دورانی هستیم که اگر کار فرهنگی کنی برچسب میخوری، افشای فساد و جنایت کنی می گیرند می برند و می بندند،فعال محیط زیستی شوی برچسب جاسوسی می خوری ، انتقادی کنی دهانت را گِل می گیرند.

نمی دانیم دوباره قرون وسطی آمده یا جمهوریت از کار افتاده یا دیکتاتوری به اوج رسیده!
فقط می دانیم این ره به ترکستان است.

بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

و ما عطرِ خارهای بیابان را به صدای قاصدکهای پیر گره می زنیم.
در دشت ارغوان سفره ی دل را به بلندای آسمان وصل می کنیم و شراره های آتش را برای وجودمان می‌تکانیم.

اینک بخارِ آب و جویبارِ زلال و های و هوی باد و غَلغله ی ابر برایمان ترانه ساز شده اند.

بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…

توتم قلم (نوشته های بهنام زنگنه)

باد زوزه کنان از بهمنِ تازه وارد سرازیر می شود.
باد است و زوزه اش از درد است که سوزش دارد، سوزی که از سرما می آید و حامل نعره ی خفته ی طبیعت در یخبندان است.

باد ،پرسوز و پر زوزه می آید و می رود و ما تماشاگر این سوز و گدازِ پر یخیم!

بهنام زنگنه

@totamghalam

Читать полностью…
Subscribe to a channel