گزارش هایی از پیکار و زندگی مردم
زنان شاغل و مبارزه برای پایان دادن به تبعیض جنسیتی و طبقاتی
افزایش لگامگسیخته هزینه زندگی بهموازات معوقات مزدی و بیمهای، عدم امنیت شغلی، تبعیض و بیکاری گسترده، ناشی از سیاست تعدیل ساختاری رژیم، معیشت کارگران و زحمتکشان و بهویژه زنان کارگر و سرپرست خانوار را با وضعیتی وخیم روبهرو ساخته است بدانگونه که هر روز عدهای بیشتر از زحمتکشان به ورطه فقر و فلاکت کشانده میشوند.
بر اساس آمارهای رسمی اعلام شده از سوی رژیم، بین سالهای ۹۰ تا ۹۸ افزایش حدود ۲۶.۸ درصدی زنان سرپرست خانوار را شاهد بودهایم و همین درصد از زنان سرپرست خانوار هیچگاه از امنیتی شغلی برخوردار نبودهاند. کار اغلب زنان کارگر اعم از زنان سرپرست خانوار یا زنان با اشتغال دائم، نیمهوقت، غیررسمی با درآمدهایی بسیار نازل همراه بوده است. رشد فقر در میان زنان سرپرست خانوار و زنان کارگر که در خط مقدم اخراجها قرار دارند در دو سال اخیر سیری صعودی داشته است. در آمارهای ارائه شده، افزایش نرخ بیکاری زنان نسبت به مردان در تمامی دورهها بهویژه از زمان اجرای سیاست تعدیل ساختاری و خصوصیسازیهای گسترده را شاهد بوده و هستیم.
در استانهای محروم، زنان قربانیان اصلی واپسماندگی و تحمیل آشکار تبعیض جنسی و جنسیتی هستند. بیشترین پستهای مدیریتی در این استانها به مردان اختصاص داده میشود. افزایش بیکاری زنان تحصیلکرده در بهویژه مناطق محروم باعث مهاجرت این زنان به شهرهای بزرگ شده است.
تبعیض مزدی در حق زنان شاغل اعم از کارگر، کارمند، سرپرست خانوار، درتمام کشور بهوضوح رواج دارد. آنان بهویژه زنان کارگر در صنوف از هرگونه حمایتی محرومند و به انجام مشاغل سخت و طاقت فرسا مجبورند و از بیمه بیکاری و بازنشستگی هم برخوردار نیستند.
رژیم در راستای تأمین منافع کلانسرمایهداران در چهارچوب “برنامه هفتم توسعه”، افزایش سن بازنشستگیِ را در دستورکار قرار داده است. یکی از هدفهای افزایش سن بازنشستگی بهویژه در مورد زنان کارگر و کارمند، بالابردن درجه بهرهکشی بیشتر از کار آنان است. شایان ذکر است که در “برنامه هفتم توسعه” نهتنها حقوق فردی و حریم خصوصی زنان شاغل در معرض تعرض بیشتر قرار میگیرد، بلکه دستیابی به شغل مناسب و مزدی مساوی در برابر کاری مساوی بیشازپیش ناممکن میگردد. مطابق ماده ۷۵ “برنامه هفتم توسعه”، حجاب اجباری در چهارچوب تجسس در حریم خصوصی افراد توسط ارگانهای امنیتی رصد شده و با حق خدشهناپذیر حجاب اختیاری سرکوبگرانه برخورد میشود.
زنان شاغل در مقابله با معضلهایی همچون ستم جنسی و جنسیتی و حجاب اجباری و عدم تساوی در بازار کار و دریافت مزدی کمتر در برابر کاری یکسان تا دستیابی به خواستهای برحقشان به مبارزه ادامه میدهند.
افزایش قیمت نان در آستانهٔ نوروز
خاندوزی، وزیر اقتصاد رژیم، در جواب سؤال یکی از خبرنگاران در مورد افزایش قیمت نان و نوسان و بینظمی حاکم بر قیمت نان، ضمن تأیید افزایش قیمت نان بهدرخواست استانها و تصویب افزایش قیمت در شورای آرد و نان استان مربوطه، ادعا کرد که بر اثر سیاستهای دولت سیزدهم سهم هزینه نان در معیشت خانوارها از ۲٫۵ به ۲ درصد کاهش پیدا کرده است (روزنامهٔ شرق، ۲۴ بهمنماه ۱۴۰۲). سابقه آمارسازی کارگزاران رژیم بهمنظور نشان دادن موفقیت حکومت در تحقق شعارها و وعدههای داده شده از جمله وعده انتخاباتی رئیسی برای “حفظ نان مردم”، برکسی پوشیده نیست. تا آنجا که به خانوارهای زحمتکشان و تهیدستان جامعه برمیگردد، عاملهایی چون تورم، افزایش قیمت نان، چه یارانهای و چه آزاد، گرانی سرسامآور دیگر مواد غذایی ازجمله گوشت و لبنیات (و درنتیجهٔ آن روی آوردن بیشتر مردم به مصرف نان) و دستمزدهای یک سوم خط فقر (و ترمیم نشدشان)، هزینه مصرف نان در سبد معیشت خانوارها را نهتنها نکاسته بلکه افزایش داده است.
لازم بهیادآوری است که در مردادماه امسال قیمت نان بهیکباره در بیش از ۱۰ استان کشور بهبهانهٔ “متوازنسازی” قیمتها، ۴۰ درصد افزایش پیدا کرد بهطوری که قیمت یک عدد نان سنگک بهگفته رئیس سازمان جهاد کشاورزی گلستان، تا ۹ هزار تومان افزایش پیدا کرد...
@tribunesarzaminman
مجری شبکه 14 اسراییل: آن هایی که به ما میگویند نسل کشی کردیم باید بدانند که ما در 4 ماه و نیم فقط 30 هزار نفر را در غزه کشتیم اما آمریکاییها پس از 11 سپتامبر نیم میلیون شهروند و غیرنظامی را کشتند.
@tribunesarzaminman
دستمزدهای پایینتر از نرخ واقعی تورم و هزینه سبد معیشت: مبارزه برای افزایش دستمزد ادامه دارد!
با فرا رسیدن زمان تصمیمگیری برای تعیین حداقل دستمزد کارگران، باردیگر مانورها و جوسازیهایی مختلف را شاهد هستیم. تردیدی نیست که تعیین دستمزد برای کارگران و زحمتکشان اهمیتی بسیار دارد. بررسی لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ از اول بهمنماه در مجلس شورای اسلامی آغاز شد. در نشست ۷ بهمنماه مجلس شورای اسلامی حداقل حقوق کارکنان دولت ۱۰ میلیون تومان تعیین شد، یعنی برابر با یکسوم هزینه سبد معیشت! شورای عالی کار در نشست ۹ بهمنماه تصمیم گرفته است که حداقل دستمزد کارگران را نه بر اساس منطقه بلکه بر اساس یک مزد ملی تعیین کند. درحالی که نرخ تورم رسمی و حکومتی ۴۳ درصد است، انتظار میرود حداقل دستمزدها هرچهبیشتر نسبت به تورم و هزینه سبد معیشت بیتناسبتر باشد. علاوه بر آن، آمار سازمان تأمین اجتماعی نشان میدهد که ۲۱ درصد کارگران فقط حداقل دستمزد را دریافت میکنند و بس. این بدان معنی است که فشار معیشتی بر اکثر زحمتکشان در سال نو ادامه خواهد یافت و جای شگفتی ندارد که در روزهای اخیر دهها تجمع و حرکتهای اعتراضی زحمتکشان در رابطه با خواست دستمزدهای عادلانه و در بسیاری موارد حتی بهعلت پرداخت نشدن دستمزدهای معوقه و حقوق و مزایا نیز بوده است. پارهای از این تجمعهای اعتراضی کارگران در رابطه با دستمزدهای ناعادلانه و دیگر خواستها در نیمه اول بهمنماه ۱۴۰۲ از این قرار بودهاند:
کارگران شرکت برق منطقهای غرب از طریق نمایندهذشان به شرایط دشوار شغلیاشان و این که بهعنوان کارگر پیمانی ناچار هستند با یک شرکت خصوصی پیمانکاری قرارداد داشته باشند اعتراض کردند. بهگفته نماینده این کارگران حقوق اپراتورهای شرکتی بهقدری پایین است که کفاف هزینه روزمره زندگی را نمیدهد و حتی با ۶۰ ساعت اضافهکاری، حق سنوات، و حق شیفتهای بیستوچهار ساعته، در حد یک کارگر رسمی حقوق ماهانه نمی گیرند.
اعتراض کارگران بازنشسته شرکت مخابرات راه دور ایران به عملی نشدن وعدهها و پرداخت نشدن مطالباتشان.
در حدود ۱۳۰۰ نفر کارگر بازنشسته این شرکت هنوز در انتظار دریافت دستمزد، مزایا، و سنواتشان هستند و ۱۲۵ نفر از همکاران آنان نیز پیش از دریافت حقوق قانونیشان درگذشتهاند.
اعتراض کارگران نگهبان قطار شهری اهواز به تعویق در پرداخت مطالبات مربوط به یک سال دستمزد پرداخت نشده و بیش از یک سال معوقات مزدی آنان در سالهای گذشته و جاری.
اعتراض کارگران پتروشیمی هگمتانه همدان در اعتراض به واریز نشدن بهموقع معوقات مزدی.
تجمع کارگران پروژه راه طرود به شاهرود در مقابل فرمانداری شاهرود در اعتراض به تعویق در پرداخت مطالباتشان.
شکایت کارگران روغننباتی جهان در پی تعطیلی این واحد تولیدی برای دریافت سنوات کاری و مطالبات معوقه مزدی قدیمی مربوط به سالهای ۹۲ تا ۹۷.
تجمع اعتراضی کارگران پروژه آب شیرین مکران واقع در سواحل چابهار استان سیستان و بلوچستان در اعتراض به پرداخت نشدن دستمزدشان از مهرماه ۱۴۰۲ به بعد.
اعتراض ۸۰ نفر کارگران شهرداری رودبار به پرداخت نشدن بیش از چهارماه دستمزد معوقهشان در سال ۱۴۰۰ و پرداخت نشدن اضافهکاری و ارائه نشدن لباس و کفش مناسب به کارگران.
اعتراض و تجمع پرستاران دانشگاههای علوم پزشکی استان مازندران به وضعیت مزد و شرایط شغلی در شهر ساری.
تجمع كارگران شرکت اركان ثالث نفت و گاز گچساران در اعتراض به وضعيت مزد و حقوقشان.
اشاره گذرا بهاین اعتراضها ازآنرو اهمیت دارد که نشانه نارضایتی عمیق کارگران و درعینحال نشانهٔ رشد آگاهی طبقاتی آنان است.
شرایط دشواری که کارگران و زحمتکشان میهن ما در رابطه با دستمزدها و سایر دغدغههای گذران زندگیشان که با آنها مواجه هستند، ناشی از دهها سال اجرای سیاستهای تعدیلساختاری توسط رژیم ولایت فقیه است. ازجمله این سیاستها، از سیاست تعیین حداقل دستمزدها که بسیار غیرعادلانهاند و نیز بیاعتنایی تمام و کمال رژیم به خواست حیاتی ترمیم مزد را میتوان نامبرد. آزادسازی دستمزدها، غارت سرمایههای سازمان تأمین اجتماعی، خصوصیسازی در قالب سیاست مولدسازی و تضمین نبودن امنیت شغلی با مجاز شمردن قراردادهای موقت، از دیگر اجزای سیاستهای ضدکارگری حکومت جمهوری اسلامی است. مبارزه برای افزایش عادلانه مزد خواست کارگران و زحمتکشان میهن ماست که میتوان برپایه این مطالبهٔ بهحق جنبش اعتصابی در مراکز مختلف صنعتی و خدماتی را تدارک و سازماندهی کرد.
@tribunesarzaminman
همبستگی فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری با جنبش اعتراضی کشاورزان
فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری همبستگی و احترام خود را نسبت به تظاهرات رزمجویانه کشاورزان در اروپا ابراز میدارد. صدها هزار کشاورز از سراسر اروپا با عزم راسخ علیه سیاستهای تحمیلی دولتهای اتحادیه اروپا که کشاورزان و مردم را فقیر میکند، بسیج شدهاند.
محاصره پاریس، تظاهرات اعتراضی در خارج از ساختمان کمیسیون و پارلمان اروپا، تظاهرات در آلمان، یونان، پرتغال، قبرس، و جاهای دیگر، و همچنین اعلام همبستگی با مبارزات آنان از هرگوشه جهان، ثابت میکند که مبارزات جنبش کشاورزان میتواند و باید پیروز گردد.
جنبش جهانی سندیکایی با مبارزات کشاورزان جهان همصدا شده و همواره در برابر هر سیاستی که مردم را فقیر میکند و بهنفع انحصارها و شرکتهای چندملیتی است مقابله کرده و در کنار کشاورزان میایستد! درعینحال، ما هرگونه تلاش برای سرکوب این اعتراضهای وسیع را محکوم میکنیم. صدای مردم معترض و مبارز را نمی توان خاموش کرد!
سایت فدراسیون جهانی سندیکاهای کارگری – ۱۴ بهمن ماه ۱۴۰۲
@tribunesarzaminman
⏹ آدم فروشی بدتر از تن فروشی است
📝مهدی سلیمی
در فیلم "پرزیدنت" ساخته "محسن مخملباف" دیکتاتور فراری همراه نوه خود به زنی که قبلا عشق او بوده پناه میبرد و متوجه می شود آن زن از نداری به "خودفروشی" افتاده و همچنین خواهر آن زن را حکومت همین دیکتاتور به قتل رسانده
برای پیدا کردن رییس جمهور متواری از سوی انقلابیون جایزه قابل توجهی در نظر گرفته شده و او از زن فاحشه می پرسد که آیا اکنون قصد لو دادن او را دارد و زن پاسخ می دهد " من اگر آدم فروشی میکردم تن فروشی نمی کردم"
@tribunesarzaminman
8مارس (17اسفند) را به همه ازادیخواهان بویژه زنان شجاع و مبارز ایران تبریک می گوییم.
تریبون سرزمین من
چرا تجارت جنگافزارها وجود دارد؟
امروز، صنعت تسلیحات در قلب نظام سرمایهداری قرار دارد. پژوهشگران کتابخانه یادبود مارکس استدلال میکنند که ما باید با هر دو پدیده مقابله کنیم.
درگیریها و کشورگشاییهای نظامی و همچنین تولید و فروش جنگافزار همیشه در کانون نظام سرمایهداری بودهاند. در سال ۱۵۷۷/ ۹۵۶ خورشیدی فرانسیس دریک که در پی طلا و نقره بود، بهغارت اشغالگران اسپانیایی در آمریکای جنوبی پرداخت. او در خلال این حملهها منافع هلندیها، اسپانیاییها، و پرتغالیها در هند شرقی را نیز بهچالش کشید. شرکت بریتانیایی هند شرقی، بیدرنگ پس از شکست دادن ناوگان دریایی اسپانیا، منشور سلطنتیاش را از ملکه الیزابت در سال ۱۶۰۰ / ۹۷۹ دریافت نمود. در سال ۱۸۰۳/ ۱۱۸۲ این شرکت ارتشی خصوصی با بیش از ۲۵۰ هزار نفر، یعنی دو برابر ارتش بریتانیا، داشت.
پس از شکست دادن فرانسه در حکومت ناپلئون در سال ۱۸۱۵/ ۱۱۹۴ ثروت امپراتوری بریتانیا در سراسر جهان گسترش یافت و یک قرن طبقه حاکم این کشور از سلطهٔ تقریباً بدون چالش در جهان برخوردار شد. آنچه آرامش بریتانیایی یا “پَکس بریتانیکا” نام گرفت، درواقع مجموعهای از جنگهای دائم استعماری بود و با شعار “تجارت آزاد” همراه بود که به سرمایهداری بریتانیا فرصت تسلط بر تجارت جهانی را داد.
تسلط نظامی بریتانیا که محرک اصلی انقلاب صنعتی اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ بود، موجب شد زمان برگزاری “نمایشگاه بزرگ ۱۸۵۱/ ۱۲۳۰ لندن”، بریتانیا به “کارگاه جهانی”ای برای استثمار کارگران در داخل و خارج از کشور تبدیل گردد. در قله اوج خود امپراتوری بریتانیا در اوایل دهه ۱۹۲۰/ ۱۲۹۹که بزرگترین امپراتوری وقت در جهان بود، بیش از یکچهارم سطح زمین را دربر میگرفت. کتاب لنین، “امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایه داری” که در سال ۱۹۱۶ / ۱۲۹۵ نگاشته شد، استدلال میکرد رشد سرمایهداری انحصاری و ادغام سرمایه بانکی و صنعتی به “سرمایهٔ مالی” به بروز تضادهای داخلی جدید ازجمله بسته شدن بازار جهانی، پایان رقابت آزاد، و نیاز به صدور سرمایه (بهجای کالا) برای استثمار نیروی کار و سایر منابع در جاهای دیگر منجر شد. رقابت قدرتهای بزرگ لزوماً به “جنگهای اشغالگرایانه، وحشیانه، و غارتگرانهٔ” قلمروها و منابع طبیعی ختم شده بود.
پس از گذشت یک قرن (و دو جنگ جهانی) ولی با برخی تحولات مهم پس از تاریخ تألیف کتاب امپریالیسم لنین، این روند کماکان ادامه دارد. ازجمله این تحولات، از میان رفتن سلطه بریتانیا و تبدیل شدن سیاست خارجی آن به ابزاری در دست ایالات متحده است. ایالات متحده، به تنهایی، از سال ۱۹۴۵/ ۱۳۲۴ تا کنون به ۲۵ کشور مختلف حمله یا آنها را بمباران کرده است و با در نظر گرفتن عملیات مخفیانه، دو برابر این تعداد را عملیات نظامی داشته است.
بیشترین تمرکز نیروهای نظامی در اروپا، ژاپن، کره جنوبی، و خاورمیانه (کویت، بحرین، ترکیه، و عراق) است. ایالات متحده امروز حدود ۷۵۰ پایگاه نظامی در ۷۰ کشور دارد که تعداد ۱۳ پایگاه از آنها (با ۲۴ هزار پرسنل نظامی) در بریتانیا است. بریتانیا نیز خود در تمامی مناطق “بریتانیایی”اش و همچنین در قبرس (که اخیراً برای بمباران یمن از آن استفاده شد)، عراق، افغانستان، اوکراین، آلمان، برونئی، و کنیا (درمجموع ۱۳ کشور) پایگاههای نظامی دارد.
همزمان در بریتانیا و ایالات متحده مرز بین پلیس و ارتش بهطورفزایندهای مبهم شده است، و بریتانیا بیشازپیش در سرکوبگریهای پلیسی در سراسر جهان مشارکت دارد. این روند با افزایش عظیم تولید و فروش جنگافزار همراه بوده است که وضعیتی “برد- برد” است برای سرمایهداری و سودهایی کلان برای تولیدکنندگان اسلحه بههمراه دارد و درعینحال سلطه سرمایهداری در صحنه جهانی را حفظ نموده و نیروهای نظامی و وابستگی اقتصادی دولتهای خریدار اسلحه را تقویت می کند.
بریتانیا در مقام عضوی از سازمان ناتو متعهد است سالیانه ۲ درصد از تولید ناخالص ملیاش را صرف “هزینههای دفاعی” کند و یکی از تنها ۹ کشور عضو ناتو بود که در سال ۲۰۲۲/ ۱۴۰۱ بهاین هدف دست یافت و ۱/۲ درصد از تولید ناخالص ملیاش را صرف “دفاع” کرد. در خلال زمامداری ریشی سوناک (و بدون هیچگونه مخالفتی از جانب حزب کارگر بهرهبری کییر استارمر) این نسبت، به ۵/۲ درصد تولید ناخالص ملی افزایش خواهد یافت و درخواستهایی برای افزایش این نسبت به حداقل ۳ درصد وجود دارد...
@tribunesarzaminman
در کلمبیا زنان هزار هفته برای بازنشستگی میپردازند
رویکرد جنسیتی که آرام آرام در مصداقهای مختلف در کشورمان نیرو گرفته است، اکنون امکان زیر سؤال بردن قوهٔ مقننه و شرایطی را که داده شده و تغییرناپذیر فرض میشود، نشان میدهد.
این مورد تصمیم اخیر دادگاه قانون اساسی در مورد هفتههایی است که زنان برای دسترسی به حقوق بازنشستگی باید بپردازند، پس از ارزیابی شکایتی که از سوی “دیهگو آندرس لوپز سوارز (Diego Andrés López Suárez)”، وکیل، ارائه شد او استدلال میکند ناعادلانه است دولت از زنان همان چیزی را بخواهد که از مردان میخواهد، با در نظر گرفتن مشکلاتی که زنان در دسترسی به شغل مناسب و کارهایی مراقبتی که در خانه انجام میدهند.
برای اجرای این تصمیم، دادگاه به کنگره دستور داد تا سیاستی انتقالی ایجاد کند که آخرین مهلت آن ۳۱ دسامبر ۲۰۲۵/ ۱۰ دیماه ۱۴۰۴ است. اگر این امر تحقق نیابد، از اول ژانویۀ ۲۰۲۶/ ۱۱ دیماه ۱۴۰۴ زنان با هزار هفته بازنشسته خواهند شد.
بازنشستگی در کلمبیا چگونه بوده است؟
برای درک دامنۀ این تصمیم دادگاه قانون اساسی، تاریخچۀ حقوق بازنشستگی در کلمبیا کافی است. اولین تلاش برای ایجاد یک سیستم بازنشستگی در کلمبیا در سال ۱۹۱۲/ ۱۲۹۱ رخ داد، زمانی که صندوق اعتباری ارضی، صنعتی، و معدنی بهوجود آمد که شامل یک صندوق بازنشستگی برای کارگران در بخش معدن بود. بااینحال، این سیستم محدود بود و تنها گروهی کوچک از کارکنان را زیر پوشش قرار میداد.
بعدها، در سال ۱۹۴۶/ ۱۳۲۵، مؤسسۀ تأمین اجتماعی کلمبیا (ICSS)، با هدف ارائۀ خدمات تأمین اجتماعی به کارگران در بخشهای دولتی و خصوصی ایجاد شد. مؤسسۀ تأمین اجتماعی کلمبیا شامل یک طرح بازنشستگی بود که افراد وابسته را زیر پوشش قرار میداد و پس از رسیدن به سن مورد نیاز، حقوق بازنشستگی سالمندی را در اختیار آنها قرار میداد.
در طول دهههای بعد، سیستم بازنشستگی در کلمبیا بهتدریج گسترش یافت. در سال ۱۹۶۷/ ۱۳۴۶، مؤسسۀ تأمین اجتماعی برای اعتبار آموزشی، Icetex ایجاد شد که شامل یک صندوق بازنشستگی برای کارکنان بخش آموزش بود. در سال ۱۹۷۴/ ۱۳۵۳، مؤسسۀ تأمین اجتماعی کارگران مستقل ISSTI، برای پوشش کارگران مستقل تأسیس شد.
بااینحال، با شروع دهۀ ۱۹۹۰/ ۱۳۷۰، سیستم بازنشستگی کلمبیا با چالشهایی گوناگون مواجه شد و نیاز به اصلاح ساختاری آشکار شد. در سال ۱۹۹۳/ ۱۳۷۲، قانونِ ۱۰۰ بهاجرا درآمد و تغییرهایی چشمگیر در نظام تأمین اجتماعی کشور ایجاد کرد. این اصلاحات سیستم بازنشستگی عمومیای را بهوجود آورد که بهدنبال افزایش پوشش و بهبود پایداری مالی سیستم بود.
سیستم بازنشستگی عمومی مبتنی بر یک طرح ترکیبی است که یک طرح حق بیمۀ متوسط را با یک طرح پسانداز فردی ترکیب میکند. در رژیم حق بیمۀ متوسط، کارگران درصدی از حقوق خود را به یک صندوق مشترک میپردازند و حقوق بازنشستگی بر اساس زمان حق بیمه و میانگین حقوق محاسبه میشود. در رژیم پسانداز فردی، کارگران وابسته به صندوقهای بازنشستگی خصوصی به حسابهای فردی کمک میکنند و مستمری آنان بر اساس بازده سرمایهگذاریها محاسبه میشود.
@tribunesarzaminman
یکی از زیباترین شعر های فریدون مشیری
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
به در و دشت و دمن؟
یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
یا به یک خلوت و تنهایی امن
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
پیر فرزانه مرا بانگ برآورد
که این حرف نکوست ،
دل که تنگ است برو خانه دوست...
شانه اش جایگه گریه تو
سخنش راه گشا
بوسه اش مرهم زخم دل توست
عشق او چاره دلتنگی توست...
دل که تنگ است برو خانه دوست...
خانه اش خانه توست...
باز گفتم:
خانه دوست کجاست؟
گفت پیدایش کن
برو آنجاکه پر از مهر و صفاست
گفتمش در پاسخ:
دوستانی دارم
بهتر از برگ درخت
که دعایم گویند و دعاشان گویم ،
یادشان در دل من ،
قلبشان منزل من...!
صافى آب مرا ياد تو انداخت ، رفيق!
تو دلت سبز ،
لبت سرخ ،
چراغت روشن!
چرخ روزيت هميشه چرخان!
نفست داغ ،
تنت گرم ،
دعايت با من!
روزهايت پى هم خوش باشد
@tribunesarzaminman
تأملی بر ضرورت تقویت نقش جنبش کارگری و سندیکایی درمبارزه بر ضد دیکتاتوری حاکم
اهمیت سازماندهی اعتراضهای کارگری در کارزار “نه” به دیکتاتوری و تحریم سراسری انتخابات
طی هفتههای اخیر علی خامنهای از هر فرصتی برای تأکید بر “حضور گسترده در انتخابات” استفاده کرده و خواهان گرمکردن تنور انتخابات شده است. سخنان ولی فقیه در ارتباط با انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان آمیزهای از تهدید، دروغ، و نیرنگ است. این مواضع که عمدتاً تحت پوشش “حفظ امنیت ملی” و “راه ترمیم و حل مشکلات“ انتخابات است، مانورهایی فریبکارانه می باشند که با خواست های طبقه کارگر، و زحمتکشان درمغایرت قرار دارد. ولی فقیه درحالی از ضرورت حضور در انتخابات برای بهاصطلاح ترمیم و حل مشکلات سخن بهمیان میآورد که پیشتر بهدفاع تمامقد از برنامه خصوصیسازی و بهطورکلی تعدیل ساختاری برخاست و بهاینترتیب مضمون راهحل ترمیم و حل مشکلات البته بهسود تکیهگاه طبقاتی حکومت جمهوری اسلامی یعنی کلانسرمایهداران و لایههای غیرمولد و انگلی طبقه سرمایهدار ایران را ترسیم کرده بود.
سخنان چندی پیش علی خامنهای پیرامون برنامه خصوصیسازی در جمهوری اسلامی و تأکید وی بر “حمایت صحیح از بخش خصوصی” درحالی بیان شد که اثرهای فاجعهبار این برنامه ضدملی که در چارچوب فرمانهای صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در میهن ما بهاجرا درآمده برکسی پوشیده نیست. حمایتهای ولی فقیه از برنامه خصوصیسازی در آستانه انتخابات فرمایشی صرفاً مانوری تبلیغاتی ارزیابی نمیشود. همزمان با موضعگیری خامنهای و تعریف و تمجید او از اجرای برنامه تعدیل ساختاری، مرکز پژوهشهای اتاق بازرگانی ایران در سومین گزارش “پایش اجرای قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار” مواردی معین را مورد تأکید قرار داد. در گزارش یاد شده، اتاق بارزگانی اعلام میکند نیمی از هدفهای قانون بهبود محیط کسب و کار محقق شده و سپس ادامه و گسترش برنامه خصوصیسازی و مقرراتزدایی بهویژه با تمرکز بر تأمین امنیت سرمایه را خواستار میگردد. همچنین دومین نشست از رشته نشستهای بررسی سند نقشه راهبردی صنعتی با همکاری مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری و مجمع کارآفرینان ایران (بخوان: کارفرمایان ایران) برگزار شد. در این نشست نیز با دفاع جانانه از برنامه خصوصیسازی اعلام میشود:”۸۵ درصد حجم کل اقتصاد در دست بخش دولتی است… اقتصاد باید اقتصاد آزاد باشد. اگر به اقتصاد آزاد و رقابتی باور نداشته باشیم تمام مسائلی که مطرح میگردد بیهوده است” (خبرگزاری مهر، ۹ بهمنماه ۱۴۰۲).
چنانکه پیداست سخنان اخیر ولی فقیه در دفاع از خصوصیسازی بهیکباره بیان نشدهاند. انطباق و همسویی نظرات ولی فقیه، اتاق بازرگانی، گزارش مجمع کارآفرینان (کارفرمایان)، و مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری اتفاقی نیست و واقعیتهایی مشخص را برملا میسازد. چنین موضعگیریهایی درحالی با گستردگی تبلیغ میشوند که منافع طبقه کارگر، زحمتکشان فکری و یدی، و بهطورکلی زحمتکشان شهر و روستا در تضاد با سمتگیری اقتصادی- اجتماعی حکومت جمهوری اسلامی قرار دارد. در سالیان اخیر مبارزه دلیرانه کارگران و زحمتکشان علیه برنامه خصوصیسازی و نقش ویرانگر بخش خصوصی دلال و انگلی پیشِ روی ماست، اما چرا ولی فقیه همراه با اتاق بارزگانی همچنان مدافع چنین برنامههایی هستند؟ در این زمینه دیدگاههای علی خامنهای در دفاع از برنامههای اقتصادی و اجتماعی ضدمردمی و اهمیت پشتیبانی از کلانسرمایهداران را برای حفظ نظام باید مدنظر قرار داد. ولی فقیه و کارگزاران رژیم با تأکید بر حمایت از برنامه خصوصیسازی و تقویت نقش بخش خصوصی انگل و غیرمولد درحقیقت امر به پایگاه و تکیهگاه طبقاتیشان یعنی کلانسرمایهداری اطمینانخاطر میدهند و غارتگری آنها را با حفظ روبنای سیاسی فاسد تضمین میکنند. بهعلاوه، تأکید ولی فقیه بر چنین برنامههایی ضدملی بهمفهوم تعیین نقش جمهوری اسلامی و پافشاری بر آن در تقسیم کار سرمایهداری جهانی است. این بدان معناست که در مقابل، منافع و حقوق طبقه کارگر و لایههای تهیدست جامعه همچنان در معرض یورش و دستبرد قرار خواهند گرفت.
بههمین دلیل تشدید مبارزه در همه عرصههای کار و زندگی و مقاومت در برابر اجرای سیاستهای ضدکارگری وظیفهٔ تأخیرناپذیر در اوضاع کنونی است...
@tribunesarzaminman
سخن نخست – ۴۵ سال از انقلاب بهمن و ۴۰ سال از تیرباران رفقا افضلی و یاران گذشت
تو نمیدانی غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجۀ یک شکست نمینالد
چه کوهیست!
تو نمیدانی نگاهِ بیمژۀ محکومِ یک اطمینان
وقتی که در چشمِ حاکمِ یک هراس خیره میشود
چه دریاییست!
تو نمیدانی مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگیست!
از قصیده برای انسان _ احمد شاملو
میخواستیم راه را بهسوی آبی اقیانوس باز کنیم اما با جمهوری اسلامی به مرداب رسیدیم. میخواستیم در پرتو بیش از هفت دهه مبارزۀ صبورانه و قهرمانانه و از فراز جنبش مشروطیت و جنبش ملی شدن نفت آسمانها را فراچنگ خود آوریم، اما با جمهوری اسلامی به ژرفنای چاه جمکران فروغلتیدیم. میخواستیم آزادی را این بار در پهنۀ ایران بگسترانیم اما با جمهوری اسلامی به ”اسلام سیاسی“ و سیاهترین استبداد رسیدیم. انقلاب شکست خورد و آنهمه مبارزه و آنهمه آمال و آرزوهای شکوهمند برباد رفت و جمهوری اسلامی به کابوسی برای میلیونها تن ایرانی بدل شد.
۴۵ سال از انقلاب بهمن و ۴۰ سال از تیرباران رفقای قهرمان ما، رفقا ناخدا بهرام افضلی، سرهنگ بیژن کبیری، سرهنگ هوشنگ عطاریان، سرهنگ حسن آذرفر، شاهرخ جهانگیری، فرزاد جهاد، ابوالفضل بهرامی نژاد، محمد بهرامی نژاد، رضا خاضعی و خسرولطفی گذشت.
در سپیده دم روزهای دهه اول اسفند ۱۳۶۲ رژیم جمهوری اسلامی ده تن از بهترین رفقای ما و از زبدهترین افسران و فرزندان رشید و میهندوست کشور را تیرباران کرد تا بر تیرگی و ظلمت سایه استبداد حاکم بر میهنمان بیفزاید و آرامش گورستانی را بر کشورمان برقرار کند.
سرشت رژیم کژنهاد جمهوری اسلامی با تاروپود اعدام و تیرباران بافته شده است. و نه آن تیربارانها در آن هنگام، نخستین آنها بودند و نه میتوان انتظار داشت تا زمانی که این رژیم پابرجاست دیگر اعدامی نخواهد بود. تنها در روزهای نخست بهمنماه (در خلال چند هفته گذشته) رژیم ولایی شش نفر از مخالفانش به نامهای محمد قبادلو ، فرهاد سلیمی، پژمان فاتحی ، محسن مظلوم، محمد فرامرزی و وفا آذربار را به چوبۀ دار آویخته است.
سرکوب نیروهای مترقی و دگراندیش در جمهوری اسلامی چیزی تازه نیست. از همان آغاز انقلاب و پس از واژگونی رژیم استبدادی سلطنتی نیروهای ”حزب اللهی“ سرکوب دگراندیشان را آغاز کردند و رفته رفته دستبرد و شبیخون به نیروهای مردمی و پیشرو کشور شدت گرفت. با شکست کامل انقلاب بهمن و چیرگی یکسره واپسگرایان بر کشور، شبیخونهای سبعانه رژیم علیه نیروهای سیاسی دگراندیش و دگراندیشان شکلی سازمند و منسجم بهخود گرفت. یورشها علیه سازمانهای سیاسی همانند حزب دمکرات کردستان ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران، حزب توۀ ایران، و دیگر سازمانها مانند سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) و دیگر نیروهای دگراندیش با کمال خشونت و قساوت از سوی رژیم یکی پس از دیگری طراحی، تدارک و به پیش برده شد...
@tribunesarzaminman
همه ی ابرها باید بمیرند
اما ابرهایی هستند که می میرند
و هرگز
باران هایشان از یاد این سرزمین نخواهد رفت.
همه ی درخت ها هم می میرند
اما درخت هایی هستند که می میرند
و هرگز
زیبایی شان از یاد باغ نخواهد رفت.
شیرکو بیکس
ترجمه:بهروز حسن زاده
@tribunesarzaminman
گزارش هایی از پیکار و زندگی مردم
حرکتهای اعتراضی کارگران و بازنشستگان واحدهای مختلف ادامه دارد
در هفتههای گذشته نهتنها خللی در ادامۀ اعتراضهای کارگری و بازنشستگان بهوجود نیامد، بلکه منسجمتر شدن صفهای آنان خصوصاً در یکشنبههای اعتراضی را مشاهده کردیم. نکتۀ قابلتوجه در این حرکتهای اعتراضی شعارها و پلاکاردهایی بودند با مضمون مخالفت با مصوبههایی از قبیل لایحۀ هفتم توسعه، اعتراض به به تهی کردن درمان رایگان در مراکز سازمان تأمین اجتماعی، و نیز گرانی سرسامآور و همچنین سر دادن شعارهایی مشخص در مورد رأی ندادن. ادامۀ اعتراضهای کارگران غیور شرکت نفت از جمله کارگران ارکان ثالث نفت و نیز پالایشگاههای پارس جنوبی و تأکید بر خواستههای بهحقشان از آگاهی طبقاتی آنان نشان دارد.
سراسیمگی رژیم در آستانۀ انتخابات فرمایشی
با نزدیکتر شدن موعد انتخابات فرمایشی، رژیم سراسیمه بهدنبال گرم کردن تنور انتخابات است. بر این اساس حرکتها و موضعگیریهایش از دستپاچگی و استیصال کامل حکایت دارد. از این جهت است که از یک طرف اعلام میکند زنان بیحجاب حق شرکت در انتخابات را دارند و از طرف دیگر طبق لایحۀ “حجاب و عفاف” زنان “بدحجاب” امکان ورود به مکانهای عمومی را ندارند، از یک طرف اعلام میشود بیحجابی در دوران “انتخابات” جرم نیست، از طرف دیگر حکم شلاق رویا حشمتی در دیماه اجرا میشود. علاوه بر آن، عدهٔ پرشماری از زنان مبارز میهنمان در دیماه بهعلت مبارزه برای حق حجاب اختیاری توسط پلیس “امنیت اخلاقی” دستگیر و روانه کلانتریها میگردند. خبرنگاران مبارز زن، نیلوفر حامدی و الهه محمدی، درست پس از سپری شدن یک روز از رهاییشان از حبس غیرقانونی هفدهماههشان بهقید وثیقهای سنگین، با اعلام “جرم” جدیدی بهدلیل بیحجابی مواجه میشوند. رژیم بهخوبی میداند مردم از هر شیوهای برای ابراز مخالفت با با دیکتاتوری حاکم استفاده خواهد کرد. و مسلماً شرکت نکردن در انتخابات فرمایشی آتی یکی از این شیوههاست. بههمین دلیل است که کارگران و زحمتکشان و بازنشستگان در اعتراضهای تقریباً هرروزهشان در هفتۀهای اخیر شعار دقیق “ما دیگه رأی نمی دیم/ همش دروغ شنیدیم” را سر میدادند.
عشایر- زندگی در سایهٔ فقر
هنگام بحث دربارهٔ کلیات لایحه بودجه سال آینده یکی از موضوعاتی که کمتر به آن توجه شد وضعیت عشایر کشور بود. سرپرست سازمان امور عشایری جمهوری اسلامی در اوایل دیماه امسال اعلامکرد دو هزار میلیارد تومان تسهیلات برای بهرهمندی جامعه عشایری کشور اختصاص یافته است. این مقام مسئول مدعی شد اعتبارات عشایر ۲۰ درصد افزایش یافته است.
این مدعیات درحالی بیان و در تبلیغات حکومتی بزرگنمایی میگردد که در ابتدای سال جاری سازمان امور عشایری ایران اعتراف کرده بود سهم عشایر از اعتبارات استانی عمدتاً پرداخت نشده است. این امر چالشهایی جدی در زندگی عشایر پدید آورده است. تخصیص ندادن بودجه و اعتبارات لازم به عشایر فقر فزایندهٔ این جامعه کوچنده کشور را موجب شده است. در اواخر تابستان امسال نهادهای حکومتی با تبلیغاتی پرسروصدا از افزایش درآمد عشایر با اجرای “طرح تولید قراردادی” سخن بهمیان آوردند. طرحی که هنوز مرکب آن خشک نشده بود بهگفته مسئولان رژیم “با توجه به شرایط کنونی اجرای آن عملی نیست.” علت عدم اجرای چنین طرحی فارغ از محتوای آن روشن است. یکی از محورهای اصلی طرح تولید قراردادی بهاصطلاح جلوگیری از هدر رفتن منابع و عرضه زودهنگام دام عشایر به بازار مصرف بود. در سالیان اخیر در چارچوب برنامههای آزادسازی اقتصادی دست دلالهای مرتبط با نهادهای مذهبی وابسته به حکومت برای خرید دام زنده از عشایر باز گذاشته شده و این نهادها با حمایت ارگانهای دولتی دام زنده عشایر را زیر قیمت واقعی و بسیار ارزان خریداری میکنند. همین نهادها و ارگانها مانع اجرای هرگونه طرحی برای بهبود زندگی عشایر هستند. افزون بر این، رشد نرخ تورم و افزایش سرسامآور قیمت کالاها و خدمات عمومی موجب دشواری معیشت برای عشایر شده است. نهتنها نقش عشایر در تأمین گوشت در بازار مصرف کشور کمرنگتر شده، بلکه آنان بیش از پیش بهکالاها و خدمات نیازمند شدهاند و البته از تأمین آنها عاجزند...
@tribunesarzaminman
من اندر خود نمییابم که روی از دوست برتابم
بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم
تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی
وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم
بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه
که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم
مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان
وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم
مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه
که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم
سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم
دگر ره پای میبندد وفای عهد اصحابم
نگفتی بیوفا یارا که دلداری کنی ما را
الا ار دست میگیری بیا کز سر گذشت آبم
زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم
حیات سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد
دری دیگر نمیدانم مکن محروم از این بابم
#سعدی
@tribunesarzaminman
✅شش دقیقه زندگی با سوپر مولتی میلیاردرهای تهران!
اینجا منطقه اختلاسگران و رانت خواران حکومتی است.
بله اینجا گوشه ای از تهران است.
وقتی پول داشته باشی از قید و بند همه چی آزادی .
@tribunesarzaminman
منشأ موسیقی
بر اساس نظریه زنده یاد دکتر امیر حسین آریان پور
در مراحل اوليهي حيات و زندگي انسان، كار به صورت گروهي است. افراد هر گروه براي غلبه بر مشكلات توان فرسا ي پيش از تاريخ مشتركاً و به طرزي هماهنگ كار مي كردند و چون هركاري مثلاً غلتاندن سنگ يا كندن خاك يا فرو انداختن درخت يا پارو زدن ، مركب از حركاتي مكرر و منظم است، مردم ابتدايي در حين كار جمعي رفتاري موزون داشتند. با يكديگر پيش و پس ميرفتند . دستها را بالا و پايين ميبردند. ابزارها را به كار ميانداختند ودم ميزدند. همانطور كه هيزم شكنان كنوني هنگام زدن تبر به چوب، نفس خود را به شدت و با صدا از سينه بيرون ميرانند، مردم ابتدايي نيز موافق حركات موزون خود، فرياد و شهيق ميكشيدند و از حنجره اصواتي خارج ميكردند.
اصوات ناشي از حنجره كه با اصوات ناشي از برخورد ابزارهاي كار بر موارد مورد عمل ملازم بودند، به سبب وزن و هماهنگي كار،بهرهاي از هماهنگي داشتند.
انسانهاي ابتدايي در ضمن كار نيز به مقتضاي احوال خود، كلماتي را بر زبان ميراندند. اين كلمات مقدس بودند و اعتقاد داشتند كه بر زبان جاري كردن آنها منجر به ازدياد محصول ودرست انجام شدن كار ميشود. اين كلمات مرتباً به وسيلهي فرياد كار و صداي ابزار كار قطع مي گرديدند.
بدين ترتيب ترانه هاي ابتدايي فراهم آمدند. صداي ابزارهاي كار كه با اين كلمات نوعي هماهنگي ايجاد ميكرد، انسان را به ساختن ا بزار موسيقي كشاند. به نظر ميرسد كه برخي از ابزارهاي موسيقي هم مستقيماً از ابزارهاي كار پديد آمده است. از آن جمله است،سازهاي زهي كه به الهام از كمان ساخته شدند و يكي از سادهترين آنها چنگ است.
هنوز هم در بسياري از جوامع ابتدايي موجود، موسيقي به همان شيوهاي كه گذشت، ساخته ميشود: گروهي به كاري دست ميزنند؛ از آن ميان يكي به تناسب حركات كار، براي خود زمزمه ميكند. چون اين گروه از هماهنگي و همكاري برخوردارند. زمزمه او توجه ديگران را به خود ميكشد، پس يكي ديگر موافق نواي زمزمه او كه با وزن كار جمعي تناسب دارد، كلماتي را بر زبان ميآورد. سپس ديگران با حركات بدن و صداي خود آن دو را همراهي ميكنند. به اين طريق زمينهي يك آهنگ و يك شعر و يك رقص فراهم ميشود و بر اثر تكرار، تصحيح و تثبيت و زبانزد همهي اعضاي گروه ميشود.
بر اساس این نظریه موسیقی همانند دیگر عرصه های هنر ، بر دو پایه استوار است :
1- از " زندگی " سرچشمه می گیرد.
2- با " اندیشه " عجین است.
به نظر می رسد که امروزه نیز نمی توان موسیقی و هنر را فارغ از این دو دانست.
@tribunesarzaminman
ببوس مرا، ببوس فراوان
آندره ریو و لورا انگل
زير نويس : وارش فيلم
ببوس مرا،ببوس مرا فراوان
همچنانکه باشد امشب
آخرین مجال
ببوس مرا،ببوس مرا فراوان
که ترسم به دست آوردنت را
و آن هنگامه ی از دست دادنت را
ببوس مرا،ببوس مرا فراوان
همچنانکه باشد امشب
آخرین مجال
ببوس مرا،ببوس مرا فراوان
که ترسم به دست آوردنت را
و آن هنگامه ی از دست دادنت را
تو را خواهم چنان نزدیکتر که
بینم خود را از میان چشم هایت
و یافتن بودنت در کنارم
بیاندیش که شاید فردا
من در دور دستها باشم
بسی دوردست تر از تو
ببوس مرا،ببوس مرا فراوان
همچنانکه باشد امشب
آخرین مجال
ببوس مرا،ببوس مرا فراوان
که ترسم به دست آوردنت را
و آن هنگامه ی از دست دادنت را
@tribunesarzaminman
«ماگا»، جوهر فاشیسم در ایالات متحد آمریکا در قرن بیستویکم
ماگا “Make America Great Again”یا “MAGA”- مخففش با حروف اول آن- بهمعنای:”آمریکا را دوباره بزرگ کنیم”، شعار و جنبش سیاسیای آمریکایی است که از سوی د. ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری در سال ۲۰۱۶ / ۱۳۹۵ و پس از آن محبوبیت یافت و برای اشاره به پایگاه سیاسی آن یا برای اشاره به افراد یا گروهی از افراد در آن پایگاه (یک MAGA یا MAGAs) با محتوای راست افراطی است که یادآور فاشیسم- نازیسم- فالانژیسم سالهای دهههای ۱۹۴۰-۱۹۲۰ / ۱۲۹۹- ۱۳۱۹ خورشیدی است. بههرحال، بسیاری از افراد مورداشاره در بالا نمیدانند کلاههای “ماگا”ی آنان از قضا در چین تولید میشود. این عبارت در ابتدا از سوی رونالد ریگان در مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوریاش در سال ۱۹۸۰ / ۱۳۵۹ بهکار برده شد و آکنده از نژادپرستی، بیگانههراسی، ناسیونالیسم افراطی، جعل تاریخی، ستایش خشونت و بهطورخلاصه، فاشیسم بود. این درواقع یک ایدئولوژی نیست، بلکه مجموعهای ناهمگون از ضدارزشها است. دانشگاهیان و روشنفکران معتقدند که “ماگا” دربر دارندهٔ زبانی رمزگذاریشده۱ یا تاکتیک “سوت برای سگها”۲ است که بهمنظور خشنود کردن گروههایی مختلف در ایالات متحد و کاهش ناامیدی آنان از آن استفاده میشود.
فاشیسم در ایالات متحد: هیچچیزی جدید زیر آفتاب وجود ندارد
در اوایل دههٔ ۱۹۲۰/ ۱۲۹۹ برخی از روشنفکران آمریکایی به جنبش فاشیستی موسولینی در ایتالیا توجه داشتند، اما شمار کمی از آنان حامیان آن بودند، ولی فاشیسم در بین آمریکاییهای ایتالیاییتبار محبوبت داشت. در سالهای دههٔ ۱۹۳۰/ ۱۳۰۹ سازمان شبهنظامی “لژیون سیاه”، شاخهای از “KKK” که بهدنبال ایجاد فاشیسم در ایالات متحد بود، هویدا شد.
بهگفتهٔ نوام چامسکی، دولتهای ایالات متحد و بریتانیا جامعهٔ تجاری و بخشی چشمگیر از طبقات ثروتمند تا حدی زیاد با نگاهی مثبت به ظهور فاشیسم نگریستند. بینش فاشیستی جامعهٔ سرمایهداری به آنان وعدهٔ مقابله با چپ و اتحادیهها را میداد و تا زمان تجاوز مستقیم به بریتانیا و ایالات متحد، هیتلر از حمایت قوی آنها برخوردار بود.
“اتحادیهٔ آلمانی- آمریکایی” برجستهترین و سازمانیافتهترین سازمان فاشیستی در ایالات متحد بود. این اتحادیه در سال ۱۹۳۶ / ۱۳۱۵ با الگوبرداری از چندین گروه کوچکتر ازجمله “دوستان آلمان جدید” (۱۹۳۳/ ۱۳۱۲)، “لژیون نقرهای آمریکا” (۱۹۳۳/ ۱۳۱۱)، و “انجمن آزاد توتونیا” (Teutonia) بنیاد نهاده شدند. هدف اصلی آنها ترویج دیدگاهی مطلوب نسبت به آلمان نازی بود. اعضای آن یونیفورم دریافت می کردند و در اردوگاههای آموزشی نظامی شرکت داشتند. آنان دولت رئیسجمهور، فراکلین د. روزولت، یهودیان، کمونیسم، و اتحادیههایی “با رهبری مسکو” را محکوم می کردند. آنان بیشرمانه اعلام کردند که ج. واشنگتن اولین فاشیست بود، زیرا باور نداشت که دموکراسی بتواند کارکرد داشته باشد.
پیشینهٔ تاریخی “ماگا” در ایالات متحد
ریشههای “ترامپیسم” و “ماگا” به دوران ریاستجمهوری آ. جکسون (۱۸۳۷-۱۸۲۹/ ۱۲۰۸- ۱۲۱۶خورشیدی) برمیگردد. اریک راوچوی (Eric Rauchway ) اظهار داشت: “ترامپیسم ریشهٔ عمیقی در تاریخ ایالات متحد دارد. اما خود ترامپ به آن یک هدف جدید و شریرانه داد.”
پیروان آ. جکسون احساس میکردند که ترامپ یکی از آنانست و با اشتیاق از چالش او با قانون اساسی (مانند ماگاهای امروزی) هنگامی که مانع جاهطلبیهایشان میشد، پشتیبانی کردند. جکسون بهنفع مردم محلی سفیدپوست اقدام بهاخراج اجباری چروکیها (Cherokee) از سرزمینشان کرد که منجر به کشته شدن حدود ۶ هزار چروکی (مرد، زن و کودک) منجر شد. جکسونیسم پیشینهٔ تاریخی جنبش حامیان ترامپ را توضیح میدهد که شامل ترکیبی از: تحقیر پایگاه نژاد سفید نسبت به نخبگان روشنفکر، بیاعتمادی عمیق نسبت به خارجیها، جنون نسبت به قدرت و حاکمیت ایالات متحد است، یعنی جنبش سیاسیای بیگانهستیز، “فقط برای سفیدپوستان”...
@tribunesarzaminman
نبودِ شرایط ایمنی و افزایش سوانح کار نتیجهٔ سیاستهای ضد کارگری مقرراتزدایی و خصوصیسازی است!
فجایع ناشی از نبود بهداشت و ایمنی در محیطهای کار در عرصههای گوناگون تولید، معدنها، پالایش و استخراج نفت و گاز، و فعالیتهای خدماتی و درمانی را میتوان هر روز در اخبار ناگوار سوانح کار مشاهده کرد. مصدوم شدن و جان باختن هر روزهٔ کارگران در حین رفت و آمد به محل کار، در محل اشتغال، و همچنین در اثر بیماریهای ناشی از آلودگی محیط کار و نبود امکانات درمانی اضطراری امری طبیعی نیست . شواهد موجود نشان میدهند سیاستهای ضد مردمی تعدیل ساختاری، مقرراتزدایی، و خصوصیسازی صنایع و بنگاههای تولیدی و خدماتی توسط حکومت جمهوری اسلامی از عوامل اصلی تشدید وقوع این نوع فجایع است.
رژیم ولایت فقیه با گرتهبرداری از سیاستهای موسوم به اجماع واشنگتن و صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، و پیشبرد سیاست های خصوصیسازی و مقرراتزدایی (حذف یا کاهش تأثیر قوانین روابط کار و تولید) امنیت کارگران و زحمتکشان در محیط کار و حفاظت از محیط زیست را فدای سودهای هنگفت سرمایههای داخلی خودی و فرا ملی میکند. نمونههای فجایع ناشی از این سیاستها در کشورهای درحالتوسعه بیشمارند: امسال ده سال است که از فاجعه رعنا پلازا (Rana Plaza) در بنگلادش میگذرد. در این حادثه ۱۱۳۴ کارگر صنعت پوشاک در اثر ریزش ساختمان کارگاه نا امن و فرسوده جان خود را از دست دادند. درحالی که شرکتهای فراملی فروش پوشاک در اروپا و آمریکای شمالی به استثمار زحمتکشان در بنگلادش و سایر کشورهای درحالتوسعه ادامه میدهند، تکرار این نوع فجایع تعجببرانگیز نیست. مسمومیت و مرگ هزاران نفر در انفجار کارخانهٔ شیمیایی صنعتی آمریکایی یونیون کارباید (Union Carbide) در سال ۱۹۸۴/ ۱۳۶۳ شهر بوپال (Bhopal) هندوستان بر اثر نادیده گرفتن اصول ایمنی و تعمیر و نگهداری تجهیزات نمونهای دیگر از نتایج مقرراتزدایی و تحمیل شرایط ضد کارگری از طرف سرمایهداری جهانی به کشورهای درحالتوسعه است که علاوه بر بهخطر انداختن جان زحمتکشان، موجب تخریب محیط زیست نیز میشود. افزون بر فجایعی که در اثر نبود شرایط ایمنی در محیط کار خبرساز میشوند، هر روزه مواجه هستیم با آلودگی محیط کار که تندرستی زحمتکشان را تحت تأثیر قرار میدهد.
شرایط نبود ایمنی در ایران نیز از این قاعده که در کشورهای درحالتوسعه وجود دارد، مستثنی نیست: انفجار در معدن زغالسنگ رزمجاه طزره دامغان برای چندمین بار در سالهای اخیر در شهریورماه ۱۴۰۲ با ۶ نفر تلفات مانند اکثریت مُطلق سوانح محیط کار که درصورت توجه به شرایط ایمنی قابل پیشگیری هستند، از زمره نمونههای فجایعی است که کارفرما طی آن بارها بدون رعایت مقررات و قوانین ایمنی بهدنبال منافع خود برای سودورزی بیشتر اقدام میکند. قبل از این نیز در سالهای ۱۳۹۷، ۱۳۹۸، ۱۴۰۰، و ۱۴۰۱ تعدادی از معدنکاران شاغل در معدن طزره دامغان مصدوم شدند و یا جان خود را در اثر ریزش تونل و گاز گرفتگی از دست دادند. با وجود اینکه در طی این سالها بارها امکان و فرصت جلوگیری از تکرار این حوادث وجود داشت، این کارفرما (بخشی از شرکت البرز شرقی) و در موارد دیگر بسیاری از سایر کارفرماها از اقدامهای عاجل و ضروری برای ایجاد شرایط ایمنی در محل کار سرباز میزنند. علت خودداری آنان از تأمین شرایط ایمنی در این مورد و موارد مشابه روشن است؛ کارفرما و رژیم مجری سیاستهای ضد کارگری حامی آن ترجیح میدهند برای افزایش سوددهی هر چه بیشتر تولید، همراه با کاهش دستمزدها، هزینههای لازم برای اجرای اصول ایمنی کارگران کاهش یابند و یا حذف شوند و در هر صورت تولید برای اجرای تغییرات لازم ایمنی در معدن و یا سایر واحدهای تولیدی دیگر متوقف نشود. در شرایطی که منافع و تندرستی طبقه کارگر مدنظر کلانسرمایهداران مورد حمایت رژیم نیست، توجه صاحبان واحدهای تولیدی و مدیران به ایمنی در محیط کار طبیعتاً در رابطه با تداوم تولید و امنیت سرمایه تولیدی است که در اثر حادثه کاری در معرض خطر و نابودی قرار میگیرد. کارگر و نیروی بازوی او در شرایط ناعادلانه روابط کار و سرمایه در رژیم ولایت فقیه عملاً کالایی قلمداد میشود که بهای ناچیزی دارد و میتوان آن را با هزینهای کمتر جایگزین کرد.
کلاً نبود و کمبود شرایط ایمنی در محل کار بدان معنی است که در چارچوب سیاستهای مقرراتزدایی و خصوصیسازی رژیم ولایت فقیه، و در مقایسه با سودورزی معدنها و شرکتها، جان و زندگی کارگر و خانواده او بیارزش است...
@tribunesarzaminman
به کشتار مردم فلسطین خاتمه دهید! کشور مستقل فلسطین را به رسمیت بشناسید!
ادامهٔ پیشروی ماشین جنگی و کشتار اسرائیل در نوار غزه زیر چتر حمایت قدرتهای امپریالیستی
بمباران و خونریزی و کشتار و آوارگی و گرسنگی و ناامنی در غزه همچنان ادامه دارد. نیروهای نظامی اسرائیل پس از آنکه بخش بزرگی از ساکنان شهرهای غزه و خان یونس در شمال و مرکز نوار غزه را بهزور بمبارانهای هوایی بهطرف جنوب این باریکه و بهسوی منطقه و گذرگاه رفح در نزدیکی مصر راندند، اکنون گویا کشتار گسترده فلسطینیان در رفح و بیرون راندن کامل آنها از این ناحیه را در برنامه دارند.
اگرچه سازمان ملل متحد، آمریکا، اتحادیه اروپا، و کشورهای عربی از جمله عمان و مصر به اسرائیل در مورد حمله زمینی به رفح و بمباران این ناحیه و وقوع فاجعهٔ انسانی هشدار دادهاند، نیروهای اسرائیلی همچنان در حال پیشروی بهسمت شهر رفح در نزدیکی مرز مصر هستند. بنی گانتس، عضو بدون وزارتخانهٔ کابینهٔ جنگی اسرائیل، پیشتر گفته بود: «اگر تا ماه رمضان گروگانهای ما در خانه نباشند، جنگ تا منطقه رفح ادامه خواهد داشت.» بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، نیز روز شنبه ۵ اسفند اعلام کرد که برنامه ارتش اسرائیل برای رفح که شامل تخلیه غیرنظامیان نیز میشود، در چند روز آینده در کابینه اسرائیل بررسی و تصویب خواهد شد.
رفح شهری بسیار کوچک در جنوبیترین نقطهٔ باریکهٔ غزه اکنون محل استقرار بیش از یک میلیون و سیصد هزار نفر فلسطینی آواره در چادرها و سرپناههای موقتی است. بهنظر میآید که هدف غایی کابینهٔ راست افراطی اسرائیل بیرون کردن کامل ساکنان فلسطینی از نوار غزه [ و اسکان اجباری آن ها در کمپ های در حال ایجاد در خاک مصر] و اشغال کامل این باریکه و الحاق آن به سرزمینهای کشور اسرائیل است. همزمان، نیروهای نظامی اسرائیل و شبهنظامیان شهرکنشین اسرائیلی در کرانهٔ باختری نیز به اذیت و آزار و کشتار فلسطینیها و گسترش شهرکسازی در این بخش از سرزمینهای اشغالی ادامه میدهند. به گزارش خبرگزاریها، در طرحی که نتانیاهو به کابینه جنگی اسرائیل داده است، «کنترل کامل اسرائیل بر امنیت و امور غیرنظامیان در نوار غزه و بر کرانهٔ باختری» پس از جنگ منظور شده است.
تلاش نهادها و دولتهای متعدد برای برقراری آتشبس درازمدت در نوار غزه نیز تا کنون به نتیجه نرسیده است. در تازهترین مورد، پیشنویس قطعنامهای که الجزایر به جلسهٔ شورای امنیت سازمان ملل متحد آورده بود در شامگاه سهشنبه یکم اسفند (۲۰ فوریه) با وتوی آمریکا روبهرو شد و به تصویب نرسید. این سومین بار بود که آمریکا مانع تصویب قطعنامهای برای برقراری آتشبس و کمکرسانی به مردم غزه شد. از میان پانزده عضو شورای امنیت، نمایندگان سیزده کشور به پیشنویس پیشنهادی الجزایر رأی مثبت دادند و نمایندهٔ بریتانیا نیز رأی ممتنع به آن داد. پایبندی اسرائیل به حکم دادگاه بینالمللی کیفری نیز از دیگر موارد ذکرشده در این پیشنویس بود و برقراری آتشبس در آن با آزادی گروگانها پیوند داده نشده بود.
عمار بنجاما، سفیر الجزایر در سازمان ملل متحد، پیش از رأیگیری درباره قطعنامه مزبور گفت: «رأی به این قطعنامه حمایت از حق حیات فلسطینیها است. در مقابل، رأی ندادن به آن بهمعنای تأیید خشونت وحشیانه و مجازات جمعی علیه آنها است.» همچنین، ریاض منصور، فرستادهٔ فلسطین در سازمان ملل به شورای امنیت، گفت: «پیامی که امروز با این حق وتو به اسرائیل داده شد این است که میتواند به کشتار ادامه دهد.»
در روزهای اخیر آمریکا خودش پیشنویس قطعنامهای را به شورای امنیت سازمان ملل پیشنهاد کرده است که در آن برای نخستین بار خواستار «آتشبس» موقت و هرچه زودتر در نوار غزه شده و با حمله زمینی اسرائیل به شهر رفح مخالفت کرده است. در این پیشنویس آمده است که «شورای امنیت نباید بگذارد که چنین حملهٔ زمینی بزرگی در اوضاع کنونی ادامه یابد» و باید بر «آتشبس موقت […] در ازای آزادی همهٔ گروگانها تأکید کند» و «موانع سر راه تأمین کمکهای بشردوستانه را بردارد.» همهٔ اینها در حالی است که آمریکا همچنان به تجهیز نظامی گستردهٔ اسرائیل، متحد منطقهییاش، ادامه میدهد.
قطع این کمکهای نظامی (و مالی)، چه از جانب آمریکا و چه از جانب بریتانیا و کشورهای اتحادیهٔ اروپا، در عمل میتواند اسرائیل را مجبور به توقف کشتار و برقراری آتشبس کند، ولی این دولتها حاضر نیستند چنین اقدامی کنند. حتی یک کارخانهٔ خصوصی تولید پهپاد در هند نیز بیش از بیست هواپیمای بدون سرنشین «هرمس ۹۰۰» به اسرائیل فروخته است. همچنین، بهدلیل اخراج کارگران فلسطینی از اسرائیل، دولت اسرائیل برای وارد کردن نیروی کار از هند توافقی با آن دولت امضا کرده است...
@tribunesarzaminman
حزب کمونیست ژاپن برای اولین بار یک رفیق زن، «توموکو تامورا»، را بهمقام رهبری برگزید
حزب کمونیست ژاپن بهتازگی با برگزیدن نخستین رهبر زن تاریخساز شد. نمایندگان حزبی در بیستونهمین کنگرهٔ این حزب، روزهای پایانی دیماه ۱۴۰۲، رفیق “توموکو تامورا” را بهمقام رهبر جدید کمیتهٔ اجرایی حزب کمونیست ژاپن برگزیدند. او بهجای رفیق “کازو شیی”، رهبر دیرین حزب کمونیست ژاپن، که از این پس ریاست نشست های کمیته مرکزی را عهده دار خواهد بود، بهاین مقام برگزیده شد. با گزینش آگاهانهٔ زنی استوار و توانمند از سوی کمونیستها بهمقام رهبر حزب، به رأیدهندگان و جامعه ژاپنی که از دیرباز مردسالار بوده است نشان میدهند که حزب آنان حزبی آیندهنگر و مصمم به ایجاد دگرگونیهای اجتماعی است. برکشیدن تامورا از مقام ریاست کمیسیون سیاستگذاری حزب بهمقام دبیر اولی در سن ۵۸ سالگی، همچنین نشاندهنده دگرگونی نسلی در حزب کمونیست ژاپن است.
برآمده از مردم
تامورا در شهر ناگانو دیده بهجهان گشود و کنشگری خود را هنگامی که در دانشگاه واسِدا دانشجو بود آغاز کرد و پس از چندی رهبری جنبش علیه افزایش شهریه را بهدست گرفت. او در جوانی به حزب کمونیست پیوست و در مقام دستیار اعضای کمونیست پارلمان ژاپن خدمت کرد. او پیش از اینکه برای نخستین بار در سال ۲۰۱۰/ ۱۳۸۹ و پس از بهاجرا درآمدن قانون نظام نمایندگی تناسبی، توانست بهکسب یک کرسی در مجلس موفق شود و چهار دوره برای نمایندگی در “دایت”، مجلس قانونگذاری ژاپن، نامزد شده بود. رأیدهندگان او را در انتخابات سراسری ۲۰۱۶/ ۱۳۹۵ و ۲۰۲۲/ ۱۴۰۰ بهنمایندگی انتخاب کرده و به مجلس بازگرداندند. اگرچه او مدتها رهبری شناخته شده در بین اعضای حزب کمونیست ژاپن بود، اما شماری گستردهتر از مردم ژاپن در ماه نوامبر ۲۰۱۹/ آبانماه ۱۳۹۸ با تامورا آشنایی یافتند، و آن هنگامی بود که اقدامهای “شینزو آبه”، نخستوزیر وقت، را که پنهانی از صندوق پولی غیرقانونی برای خرید رأیدهندگان و پاداش دادن به حامیانش هزینه میکرد برملا کرد. “شینزو آبه” در طول چندین سال با روشی ناشایست بیش از ۳۰ میلیون ین (۲۰۰ هزار دلار آمریکا) از بودجه سیاسی دولت را برای پرداخت هزینههای شام و سایر هزینههای پشتیبانانش بهمنظور شرکت آنان در گردهماییهایی موسوم به “میهمانیهای دیدن شکوفههای گیلاس” هزینه کرده بود که در جریان آن از حامیانش برای شام یا ناهار با نرخ یارانهای پذیرایی میشد و آنان میتوانستند در کنار مشاهدهٔ شکوفههای درختان گیلاس با نخست وزیر هم دیدار کنند. تامورا نخستین کسی بود که پرسشهایی را در این مورد مطرح کرد. بررسی موشکافانهٔ تامورا سبب شد که پژوهش حقوقیای دامنهدار درباره روشهای آبه انجام گیرد که به “رسوایی شکوفههای گیلاس” شناخته شد. تامورا حتا پیش از افشای این رسوایی همچون خاری در چشم حزب حاکم شهرت پیدا کرده بود. هنگامی که آبه در سال ۲۰۱۴/ ۱۳۸۵ به انتصاب نمادین چند زن در دولت خود دست زد، تامورا این حرکت را نمایشی مردود “برای مصرف عمومی” نامید. تامورا گفت، قانونگذاران زن از حزب “لیبرال دموکرات” آبه، تنها درصورتی از سوی رهبران خود بهمقامهایی بالاتر ارتقا مییابند که به نقشهای جنسیتی محافظهکارانهٔ سنتی پایبند بمانند. او خاطرنشان کرد یکی از زنانی که در دولت آبه بهوزارت گماشته شد به لایحهای که برای برابری جنسیتی ارائه شد رأی منفی داده بود. تامورا در آن زمان گفت: “این سیاستمداران زن که بهتازگی منصوب شدهاند، کسانی نیستند که در پیشبرد حقوق برابری جنسیتی در جامعه ژاپن یا توانمندسازی زنان فعالیت میکردند. این کار تنها بهقصد ظاهرسازی انجام گرفته است.”
یک حزب مردمیِ آیندهنگر
اکنون تامورا رهبری حزب کمونیست ژاپن را در شرایطی تقبل میکند که کمیتهٔ مرکزی حزب با عضویت ۶۸ زن از ۲۱۵ نفر اعضایش در آن، بیشترین شمار زنان عضو رهبری حزب را در تاریخ خود دارد. افزون بر این، ۴۵ درصد نمایندگان بیستونهمین کنگرهٔ حزب را زنان تشکیل میدادند که ۱۰ درصد بیش از کنگرهٔ پیشین بودند و از کارساز بودن تلاشهای حزب بهمنظور بهبود توازن نداشتن درونحزبی بهلحاظ جنسیتی نموداری روشن بهشمار میرود.
در مقایسه، حزب لیبرال دمکرات در سال ۲۰۲۱/ ۱۴۰۰ با فخرفروشی اعلام کرد با دعوت از پنج قانونگذار زن برای شرکت در نشستهای هیئتمدیرهٔ مردمحور تا زمانی که ابرازنظر نکنند در شرکت دادن زنان پیشگام شده است. بهاین نمایندگان زن اجازه داده شد که نشستها را نظاره کنند و برداشتهایشان را بهصورت کتبی تسلیم هیئتمدیره کنند...
@tribunesarzaminman
مبارزهٔ کارگران «ارکانثالث»، «حجمی» و «روزمزد» صنعت نفت برای مزد مساوی در برابر کار مساوی
بهرهکشی وحشیانۀ رژیم فاسد ولایی از کارگران و زحمتکشان در صنعت ملی نفت اعتصابها و اعتراضهایی گسترده در تابستانهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ را موجب گردید که در ادامه آنها در بهمنماه امسال بهاوج خود رسید. بیش از ۶۵ درصد کارگران نفت را کارگران “ارکانثالث”، “حجمی”، “روزمزد” و جز اینها، تشکیل میدهند که در صنایع نفت، گاز، و پتروشیمی رفع تبعیض و برقراری امنیت شغلی، “مزد برابر در شرایط کار برابر”، امکانات و رفاهیات یکسان برای کار یکسان و بهخصوص اجرای طرح مترقی طبقهبندی مشاغل را خواهان هستند. بهعنوان نمونههایی از مبارزات این کارگران، کارگران “ارکانثالث” نفت روز ۱۷ بهمنماه با سفر به تهران تجمع اعتراضیای گسترده مقابل وزارت نفت برگزار کردند و حذف پیمانکاران تأمین نیروی انسانی، اجرای فاز دوم و اصلاحیه طرح طبقهبندی مشاغل با در نظر گرفتن عدالت در پرداخت بین همه کارکنان رسمی، ارکان ثالث و قراردادی، بهرهمندی از بن کارت و نفت کارت و استفاده از خدمات رفاهی و تسهیلات قرضالحسنه را خواهان شدند و گفتند: “نباید یک کارگر ارکان ثالث یکسوم یک نیروی رسمی حقوق بگیرد و امید به آینده هم نداشته باشد.” پیش از آن روز ۱۴ بهمنماه نیز کارگران پیمانکاری مجتمعهای پارس جنوبی برای پنجمینبار و بهروال هفتههای قبل از آن دست از کار کشیدند و مقابل پالایشگاههای مجتمع گردهماییای اعتراضی برگزار کرده و بازنگری در طرح طبقهبندی مشاغل، تغییر سیستم اقماری نیروهای اداری پشتیبانی به ۱۴ روز کار و ۱۴ روز استراحت و ساماندهی وضعیت رانندگان استیجاری را خواهان شدند. همچنین ۱۵ بهمنماه کارگران ارکان ثالث و پیمانکاری پالایشگاه پنجم، ششم، و هشتم مجتمع گاز پارس جنوبی در تجمعهای اعتراضیای گسترده رسیدگی فوری به مطالباتشان را خواهان شدند.
با سرمایهگذاریای هزار و ۲۰۰ میلیارد تومانی در سال ۹۹، پتروشیمی هگمتانه در استان همدان اولین و تنها پتروشیمی منطقه با توان تولید پلی وینیل کلراید (PVC) با گرید پزشکی و خوراکی آغاز بهکار کرد. ۲۰۰ کارگر این پتروشیمی در ادامه اعتصاب یکهفتهایشان در ۱۶ بهمنماه، واریز معوقات مزدیشان را خواستار شدند. بهعلاوه، کارگران پیمانکاری پتروشیمی چوار ایلام در ادامه اعتراضهای “چندین”سالهشان روز ۳۰ بهمنماه “افزایش عادلانه” دستمزدشان را خواستار شدند. روز ۲۶ بهمنماه یکی از ۱۵۳ کارگر “روزمزدی” پتروشیمی جم عسلویه با سابقه کاری “۴ تا ۹ سال” و حدود ۱۲ ساعت کار روزانه، با تأکید بر اینکه “کار ٬روزمزدی٬ و ٬حجمی٬ معنایی جز بیگاری ندارد”، به ایلنا گفت: “ما با شرح وظایف یکسان و سابقه کار مستمر بدلیل عدم تبدیل وضعیت، از امتیازات برابر با همکاران قراردادی و رسمی محرومیم و با وجود سالها خدمت در بخش خدمات شرکت، متاسفانه حق اضافهکاری و تعطیل کاری و پاداش بهرهوری، اجرای طرح طبقهبندی و حتی عیدی و سنوات پایان سال به ما تعلق نمیگیرد.” کارکنان رسمی وزارت نفت شاغل در شرکت بهرهبرداری نفت و گاز آغاجاری با تکرار تجمعهای اعتراضی هفتگیشان بار دیگر در ۱۶ بهمنماه این موارد را خواستار شدند: “حذف کامل سقف حقوق، حذف محدودیت حق سنوات بازنشستگی، عودت کسورات مازاد مالیات، اجرای کامل ماده ۱۰ و پرداخت بکپی و عدم دستدرازی به صندوق بازنشستگی کارکنان نفت”. ۲۷ بهمنماه و در دور جدید اعتصاب، کارگران گروه ملی صنعت فولاد اهواز- مانند مبارزات کارگران نفت، بهرغم تحمیل افزایش مزد و بازگشت به کار کارگران اخراجی به مدیریت، با اعتصاب و توقف تولید در تمام بخشها- پایبندی مدیریت به وعدۀ قبلیاش برای اجرای صحیح طرح طبقهبندی مشاغل را خواهان هستند. برای اولین بار شعار “عدالتی ندیدیم، ما دیگه رأی نمیدیم” را ۸ بهمنماه کارگران فولاد اهواز در خیابانهای اهواز سردادند. ۲۳ بهمنماه بازنشستگان مخابرات نیز در تجمعهای سراسریشان این شعار را تکرار کردند. ۲۹ بهمنماه بازنشستگان تأمین اجتماعی و کشوری در تجمع اعتراضی مشترکشان در کرمانشاه شعار: “بس که دروغ شنیدیم، ما دیگه رأی نمیدیم” را سردادند. با اتحاد و مبارزهای مشترک میتوان این رژیم فاسد را به عقبنشینی واداشت و سپس درهم شکست.
@tribunesarzaminman
محمد مصدق ( تولد ۲۹ اردیبهشت ۱۲۵۸- درگذشته ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ ) مشهور به دکتر مصدق ؛ سیاستمدار ، حقوقدان ، نماینده هشت دوره مجلس شورای ملی ، وزیر و دو دوره نخست وزیر ایران بود .
وی نخستین ایرانی دارنده مدرک دکترای رشته حقوق بود . وی دمکراسیخواه و یکی از منتقدین دیکتاتوری رضا شاه بود . مصدق در زمان رضا شاه ، به زندان افتاد و مدتی را در حصر و تبعید گذراند .
وی بعد از سقوط رضاشاه ، از تبعید به عرصه سیاست بازگشت . وی در سال ۱۳۲۸ با همکاری افرادی مانند حسین فاطمی به تاسیس جبهه ملی ایران اقدام کرد . جبهه ملی و در راس آنها مصدق ، به پیشنهاد فاطمی برای شروع استعمار ستیزی در ایران ، ملی شدن صنعت نفت را مطرح کردند .
مصدق در سال ۱۳۳۰ به نخست وزیری رسید و در اولین قدم ، نفت ایران را ملی اعلام کرد . به همین دلیل طرح سقوط دولت او توسط انگلستان ریخته شد و سرانجام در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ که توسط سازمان سیا و با حمایت شاه و ارتش انجام شد ، دولت مصدق بر کنار شد .
یکی دیگر از دلایل سقوط دولت او ، مخالفت های ابوالقاسم کاشانی با مصدق بود . کاشانی به همراه جمعی از روحانیون به مخالفت با مصدق برخاست .
پس از آن مصدق در دادگاه نظامی محاکمه شد و علی رغم دفاعیه مستندی که از خود ارائه داد . به سه سال حبس انفرادی محکوم شد پس از تحمل سه سال زندان ، مصدق به دستور محمدرضا شاه به قلعه احمدآباد تبعید شد و تا پایان عمر خود ، در آنجا تحت نظارت قرارداشت .
مصدق سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ براثر بیماری سرطان در ۸۷ سالگی درگذشت و به دلیل مخالفت شاه با وصیت او مبنی بر به خاک سپرده شدن در کنار کشته شدگان قیام ۳۰ تیر در قبرستان ابن بابویه ، در ملک شخصیاش واقع در قلعه احمدآباد به خاک سپرده شد .
یادش گرامی
@tribunesarzaminman
نگاه کن چه فروتنانه بر خاک میگستَرَد
آن که نهالِ نازکِ دستانش
از عشق
خداست
و پیشِ عصیانش
بالای جهنم
پست است.
آن کو به یکی «آری» میمیرد
نه به زخمِ صد خنجر،
و مرگش در نمیرسد
مگر آن که از تبِ وهن
دق کند.
قلعهیی عظیم
که طلسمِ دروازهاش
کلامِ کوچکِ دوستیست.
انکارِ عشق را
چنین که به سرسختی پا سفت کردهای
دشنهیی مگر
به آستیناندر
نهان کرده باشی. ــ
که عاشق
اعتراف را چنان به فریاد آمد
که وجودش همه
بانگی شد.
نگاه کن
چه فروتنانه بر درگاهِ نجابت به خاک میشکند
رخسارهیی که توفاناش
مسخ نیارست کرد.
چه فروتنانه بر آستانهی تو به خاک میافتد
آن که در کمرگاهِ دریا
دست حلقه توانست کرد.
نگاه کن
چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آن که مرگش میلادِ پُرهیاهای هزار شهزاده بود.
نگاه کن!
احمد شاملو
@tribunesarzaminman
انجمن علمی سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه تهران:
چالشهای تعیین حداقل دستمزد ۱۴۰۳
سخنران: حسین اکبری
اطلاعیه حزب توده ایران: تداوم مبارزه کارگران فولاد اهواز؛ اتحاد عمل، تشدید مبارزه، سازماندهی اعتصاب و کارزار «نه» قاطع به نمایش انتخاباتی پاسخ زحمتکشان به رژیم ولایتفقیه است!
پیش بهسوی شکلگیری جنبش اعتصابی سراسری کارگران ایران!
دور جدید اعتصاب کارگران گروه ملی – صنعتی فولاد اهواز از روز سهشنبه اول اسفند ماه با اعتراض به اخراج شماری از کارگران آغاز شد. مهمترین خواستههای کارگران مبارز گروه ملی فولاد اهواز در دور قبلی اعتصاب خود اجرای صحیح طرح طبقهبندی مشاغل، همسانسازی دستمزدها با شرکتهای فولادی مشابه، و بازگشت به کار اخراجیها بود. مدیریت کارخانه خواستههای کارگران را قبول و وعده انجام آن خواستهها را داد. کارگران اعتصابی سر کار بازگشتند و قرار بود اجرای صحیح طرح طبقهبندی مشاغل در حقوق دیماه کارگران اعمال شود؛ ولی به این وعده عمل نشد. کارگران روز شنبه بیست و یکم بهمن در اعتصابی اخطاری، برای ساعاتی تولید در بخشهای مختلف را متوقف کردند. سپس هوشیارانه با تأکید بر وجود نواقص و ایرادهای اساسی در برخی مواد طرح طبقهبندی و مطالبه همسانسازی دستمزدها با شرکتهای فولادی مشابه همه فعالیتهای شرکت در تمامی بخشها را متوقف کردند. اول اسفندماه کارگزاران رژیم فاسد ولایی کارت تردد ۵ نفر از کارگران را مسدود و عملاً آنها را از کار اخراج کردند، و کارگران با برپایی چادر مقابل در ورودی کارخانه تحصن کردند. همزمان با اعتصاب کارگران فولاد اهواز، کارگران بخشهایی از صنعت ملی نفت ایران نیز دست به اعتراض زدند. مزد مساوی در برابر کار مساوی و لغو قراردادهای موقت از خواستههای این نفت گران بهشمار میآید. همچنانکه یکی از کارگران معترض ارکانثالث صنعت نفت به ایلنا گفت، “یک نوع آپارتاید سنگین در صنعت نفت حاکم است. ” برای ایجاد تفرقه و نفاق در بدنه طبقه کارگر و ادامه استثمار وحشیانه، با ایجادلایههای مختلف کارگران و تحمیل دستمزدهای مختلف و چندین بار زیر خطفقر، رژیم غارتگر ولایی هدف ادامه تحمیل “آپارتاید سنگین” به کارگران شاغل در صنعت فولاد را دارد.
کارگران مستقل گروه ملی فولاد طی یک بیانیه “از کارگران و همکاران و بازنشستگان صنایع فولادی در تمام اهواز و ایران” خواستند همصدا با آنها “در برابر مافیای فربه و سرمایهپرست فولاد بایستند. ” کارگران در بیانیه خود افزودند، “درد یکی است و درمان آن با اتحاد فراگیر و متحدانه میسر خواهد بود. کارگران و برادران صنعتگر در شرکتهای فولاد کاویان و لولهسازی خوزستان و ذوبآهن اصفهان و فولاد اکسین و فولاد مبارکه و… ما یک تن واحدیم در برابر دزدان و زورگویان که زحمات و دشواریهای پرسنل شرکتهای بزرگ و سودآور را اینجنین حیف و میل میکنند… روزی شما به اعتراض برخاستید و امروز ما در کف اهواز با صدای رسا میگوییم: فولادی داد بزن حق تو فریاد بزن!… تا وقتی چرخ زندگی کارگر نمیچرخد نباید چرخ این صنعت هم بچرخد. ما باور داریم به خواستههای اساسی که زندگی شرافتمندانه برای طبقه کارگر است میرسیم… اعتراض مان را بر کف خیابان حک میکنیم و با قدرت واحد ریشه ظلمو میکنیم. ”
یکی از مهمترین شعارهای اعتصاب کارگران فولاد اهواز و بازنشستگان در هفتههای اخیر و در شرایطی که دیکتاتوری ولایی غارتگر در تدارک یک نمایش انتخاباتی رسوا برای یکدستتر کردن ارگانهای حکومتی میباشد، عبارتاست از: “عدالتی ندیدیم، ما دیگه رأی نمیدیم” این شعار نمودار حرکت رو به گسترش جنبش اعتراضی زحمتکشان و رشد آگاهی سیاسی و طبقاتی آنان است. باید با تشدید مبارزه و برقراری پیوند میان حرکتهای اعتراضی و اعتصابهای مختلف در مناطق گوناگون بهسمت شکلگیری جنبش اعتصابی گام به پیش برداشت. حزب توده ایران حمایت قاطع خود از مبارزه برحق کارگران فولاد اهواز، نفت گران، بازنشستگان و سایر کارگران و زحمتکشان اعلام میکند.
@tribunesarzaminman
🔴ارسالی از طرف یکی از همراهان کانال
منشأ موسیقی
بر اساس نظریه زنده یاد دکتر امیر حسین آریان پور
در مراحل اوليهي حيات و زندگي انسان، كار به صورت گروهي است. افراد هر گروه براي غلبه بر مشكلات توان فرسا ي پيش از تاريخ مشتركاً و به طرزي هماهنگ كار مي كردند و چون هركاري مثلاً غلتاندن سنگ يا كندن خاك يا فرو انداختن درخت يا پارو زدن ، مركب از حركاتي مكرر و منظم است، مردم ابتدايي در حين كار جمعي رفتاري موزون داشتند. با يكديگر پيش و پس ميرفتند . دستها را بالا و پايين ميبردند. ابزارها را به كار ميانداختند ودم ميزدند. همانطور كه هيزم شكنان كنوني هنگام زدن تبر به چوب، نفس خود را به شدت و با صدا از سينه بيرون ميرانند، مردم ابتدايي نيز موافق حركات موزون خود، فرياد و شهيق ميكشيدند و از حنجره اصواتي خارج ميكردند.
اصوات ناشي از حنجره كه با اصوات ناشي از برخورد ابزارهاي كار بر موارد مورد عمل ملازم بودند، به سبب وزن و هماهنگي كار،بهرهاي از هماهنگي داشتند.
انسانهاي ابتدايي در ضمن كار نيز به مقتضاي احوال خود، كلماتي را بر زبان ميراندند. اين كلمات مقدس بودند و اعتقاد داشتند كه بر زبان جاري كردن آنها منجر به ازدياد محصول ودرست انجام شدن كار ميشود. اين كلمات مرتباً به وسيلهي فرياد كار و صداي ابزار كار قطع مي گرديدند.
بدين ترتيب ترانه هاي ابتدايي فراهم آمدند. صداي ابزارهاي كار كه با اين كلمات نوعي هماهنگي ايجاد ميكرد، انسان را به ساختن ا بزار موسيقي كشاند. به نظر ميرسد كه برخي از ابزارهاي موسيقي هم مستقيماً از ابزارهاي كار پديد آمده است. از آن جمله است،سازهاي زهي كه به الهام از كمان ساخته شدند و يكي از سادهترين آنها چنگ است.
هنوز هم در بسياري از جوامع ابتدايي موجود، موسيقي به همان شيوهاي كه گذشت، ساخته ميشود: گروهي به كاري دست ميزنند؛ از آن ميان يكي به تناسب حركات كار، براي خود زمزمه ميكند. چون اين گروه از هماهنگي و همكاري برخوردارند. زمزمه او توجه ديگران را به خود ميكشد، پس يكي ديگر موافق نواي زمزمه او كه با وزن كار جمعي تناسب دارد، كلماتي را بر زبان ميآورد. سپس ديگران با حركات بدن و صداي خود آن دو را همراهي ميكنند. به اين طريق زمينهي يك آهنگ و يك شعر و يك رقص فراهم ميشود و بر اثر تكرار، تصحيح و تثبيت و زبانزد همهي اعضاي گروه ميشود.
بر اساس این نظریه موسیقی همانند دیگر عرصه های هنر ، بر دو پایه استوار است :
1- از " زندگی " سرچشمه می گیرد.
2- با " اندیشه " عجین است.
به نظر می رسد که امروزه نیز نمی توان موسیقی و هنر را فارغ از این دو دانست.
tribunesarzaminman
درود آتشین به: کارگران مبارزِ گروه ملی فولاد اهواز
مبارزه گستردۀ کارگران گروه ملی فولاد اهواز برای اجرای طرح “طبقهبندیِ مشاغل”
شعار کارگران در مرکز شهر و با حمایت مردمی: “عدالتی ندیدیم، ما دیگه رأی نمیدیم!”
حتا مطابق قانون کار رژیم ضدکارگری و غارتگر ولایی، بنگاهها با ۵۰ کارگر شاغل، بهاجرای طرح “طبقهبندیِ مشاغل” موظف هستند. کارگران کارخانه گروه ملی فولاد اهواز، با ۳ هزار کارگر شاغل، در مبارزات سالیان اخیرش پس از خصوصیسازی شرکت در سال ۱۳۸۸، بهخصوص در خلال ۸ سال اخیر، خواستار اجرای این طرح بودهاند که اجرا نشده است. بنابراین، نهفقط قانون باید اجرا شود، بلکه کارفرما هم جریمهٔ دیرکرد عمل نکردن به قانون را باید بپردازد. در یکی از اعتصابها و اعتراضهای اخیر کارگران به اجرا نشدن طرح “طبقهبندیِ مشاغل” و بسته شدن کارت ۲۱ نفر از کارگران و ممنوعالورود کردن آنان از ورود به کارخانه، روز ۲ دیماه ۱۴۰۲، مدیرعامل گروه ملی فولاد، علی محمدی، گفت: “[ما] عدد ۱۰ درصد [اجرای ۱۰ درصدِ طرح “طبقهبندیِ مشاغل”] را پیشنهاد دادیم اما کارگران معترض آن را نپذیرفتند و اظهار کردند که متناسبسازی باید در حدی اجرا شود که حقوق کارگران به متوسطِ دریافتیِ گروه فولاد اکسین و گروه فولاد خوزستان و جز اینها، برسد و برای این امر باید ۷۰ درصد به حقوق متوسط کارکنان اضافه شود.” در ادامه یافتن اعتصاب کارگران، کارت ورودی ۱۷ کارگر دیگر بسته شد و ۳۸ نفر از کارگران بهدلیل اعتراض به اجرا نشدن طرح “طبقهبندیِ مشاغل” ممنوعالورود به کارخانه شدند. در دومین روز اعتصاب در ۳ دیماه ۱۴۰۲، مزدوران رژیم در قالب یگان ویژه در محل اعتصاب و تجمع کارگران مستقر شدند.
در توافقی که اخیراً با کارگران شده بود، کارگران وعدۀ اجرای طرح “طبقهبندیِ مشاغل” و انعکاس افزایش حقوق در حقوق دیماه خود را دریافت کرده بودند. بهعلت عمل نشدن به وعدهٔ مدیریت، روز ۴ بهمنماه کارگران دست از کار کشیدند و دُور جدید اعتصاب و اعتراضشان را آغاز کردند. جالب اینجاست که اگر مدیرعامل فولاد در دُور قبلی اعتراضها پیشنهاد اجرای ۱۰ درصد از طرح “طبقهبندیِ مشاغل” را داده بود، اینبار اجرای ۵ درصد از طرح را پیشنهاد کرده است. در سالهای اخیر زحمتکشان عمدتاً تجمعها و اعتراضهایشان را مقابل استانداری و فرمانداریها و نهاد غارتگر اصلی برگزار میکنند. روز ۷ بهمنماه کارگران “گروه ملی صنعتی ایران” تجمع اعتراضیشان را مقابل استانداری خوزستان برگزار کردند. روز ششم اعتصاب در ۸ بهمنماه، کارگران گروه ملی فولاد اهواز در نمایشی باشکوه تجمع اعتراضیشان را مقابل استانداری خوزستان در اهواز آغاز کردند و بعد با راهپیمایی از محل تجمع در مقابل استانداری به سمت فرمانداری اهواز و سپس به سمت ساختمان مرکزی بانک ملی استان و خیابانهای مرکزی شهر پیش رفتند و با سردادن این شعارهای: “ما کارگران فولاد، علیه ظلم و بیداد، میجنگیم میجنگیم”، “ما را محک نزنید ما فولاد گداختهایم” که از جمله شعارهای کارگران در حین راهپیمایی بود. کارگران بازگشت به کار کارگران اخراج شده قبلی، اجرای کامل و فوری طرح طبقهبندیِ مشاغل، همسانسازی دستمزدها برابر دریافتی کارگران شرکتهای فولادی همجوار، برکناریِ مدیرعامل فاسد، خلع مالکیت از بانک ملی، و بازگشت شرکت به دولت، و مشارکت کارگران در امر مدیریت شرکتی که متعلق به خود کارگران است را خواهان هستند. در نزدیک به چهار دههٔ اخیر و بر اساس تعلیمات غارتگر ارشد ولی خامنهای و دیگر رهبران رژیم، کارگزاران رژیم ولایی در مجلس و دولتهای مختلفش، سیاست غارت اموال ملی، تعرض به امنیت شغلی زحمتکشان، محروم کردن آنان از معیشت بسیار حداقلی، و تجاوز به حقوق انسانی آنان بهاسم اجرای “عدالت” را پیش برده و به آن ادامه دادهاند. در تظاهرات گستردهٔ کارگران گروه ملی فولاد اهواز در مرکز شهر اهواز و با حمایت مردمی کارگران شعار میدادند: “عدالتی ندیدیم، ما دیگه رأی نمیدیم!»
حزب تودۀ ایران هر نوع تجاوز به حقوق کارگران گروه ملی فولاد اهواز و سرکوب آنان را محکوم میکند و قاطعانه از خواستهای بهحق کارگران دفاع میکند!
@tribunesarzaminman
گسترش اعتصابهای کارگری؛ مبارزه برای خواستهای صنفی جدای از پیکار علیه سمتگیری اقتصادی – اجتماعی حکومت جمهوری اسلامی نیست
اعتصاب و اعتراضهای کارگران و زحمتکشان در چهار گوشهٔ کشور یکی از ویژگیهای صحنهٔ سیاسی و مبارزات مردمی علیه دیکتاتوری حاکم در این مقطع زمانی است. اعتصاب کارگران و کارکنان بخشهای مختلف صنایع نفت، گاز، پتروشیمی در روزهای اخیر اعتصاب کارگران ارکان ثالث شرکت ملی حفاری در حداقل هفت دکل نفتی و اعتصابهای کارگران پولاد اهواز، راهآهن، و تجمعهای بازنشستگان و نظایر آن درحالی انجام میشوند که دولت رئیسی بهپیروی از سیاستهای کلی نظام برنامهٔ جراحی اقتصادی را بهاجرا گذاشتهاست. اجرای این برنامهها ازسویی بهرشد فقر و فلاکت در ابعادی هولناک منجر گردیده و مستقیماً امنیت شغلی طبقه کارگر و زحمتکشان شهر و روستا را هدف قرار میدهد؛ از دیگر سو اجرای چنین سیاستهایی پایههای اقتصاد ملی و باقیماندهٔ بنیه تولیدی کشور را بهسود منافع لایههای مرفه و انگلی طبقه سرمایهدار ایران میفرساید.
از زمان اجرای برنامه تعدیل ساختاری حقوق و دستاوردهای تاریخی کارگران و زحمتکشان پیوسته مورد یورش قرار گرفته و رژیم آگاهانه بهتفرقه در صفهای طبقه کارگر بههدف حذف آن از معادلههای صحنه سیاسی مبادرت کرده است. این سیاست همچنان با خشونت و سرکوب اعمال میشود. جلوگیری از افزایش عادلانه حداقل دستمزد و سپس ممانعت از ترمیم مزد همراه با اصلاح قانون کار بهسود کلان سرمایهداران، آزادسازی مزد، دستبرد به داراییهای سازمان تأمین اجتماعی، خصوصیسازی و رواج قراردادهای موقت همراه با یکهتازی پیمانکاران دلال نیروی کار نمونهها و پیامدهای این اعمال سیاست سرکوب در مقابله با طبقه کارگر و زحمتکشان میهن ماست.
رشد و گسترش اعتراض و اعتصابهای کارگران و زحمتکشان بر محور عمدتاً خواستهای صنفی از دل این سیاست سرکوبگرانهٔ حکومت جمهوری اسلامی بیرون آمده و بهپیش حرکت میکند. حزب ما در ترسیم این پویهٔ مبارزاتی همواره بر اهمیت آن توجه و ضرورت ارتقای سطح سازماندهی و تقویتش را با ارائه راهکارهایی مناسب یادآوری و مورد تأکید قرار داده است. گسترش اعتصابها و شکلگیری نطفهٔ جنبش اعتصابی در مقطع زمانی کنونی امری ناگهانی یا تصادفی نبوده و نیست. مبارزه بر سر خواستهای صنفی- رفاهی با همهٔ محدودیتهایی که دارد، فضای لازم در شرایط اختناق برای تقویت بنیهٔ جنبش سندیکایی در جریان مبارزهٔ روزمره را فراهم میسازد. خواستهای صنفی و رفاهی در هر مرحله از ویژگیهایی معین برخوردارند که باید بهآنها توجه دقیق داشت. مهمترین ویژگی این مرحله از مبارزات عمدتاً صنفی، خصلت سیاسی و پیوند ناگزیر آن با معادلههای صحنه سیاسی کشور و کنش و واکنش طبقه و لایههای حاضر و درگیرِ مبارزهٔ طبقاتی در بطن جامعهٔ ماست. بنابراین، جنبش اعتراضی زحمتکشان و اعتصابهای بزرگ و کوچک کارگری و حرکتهای اعتراضی پراهمیت پرستاران، فرهنگیان، و بازنشستگان پیوند و رابطهٔ تنگاتنگ با جنبش سراسری ضددیکتاتوری مردم ایران دارد. تأکید بر این واقعیت از آن روی اهمیت دارد که تجربهٔ خیزشهای مردمی چند سال اخیر این نکتهٔ کلیدی را بهاثبات رسانده که حضور طبقه کارگر و زحمتکشان برای ارتقای سطح رزمندگی جنبش همگانی ضددیکتاتوری و مقابله با مداخلههای امپریالیسم جهانی ضرورتی غیرقابل چشمپوشیاست. آینده جنبش مبارزاتی مردم و گذار از دیکتاتوری حاکم به مرحلهٔ ملی و دمکراتیک و تأمین خواستهای اساسی مردم میهن ما در گروِ حضور متشکل و سازمانیافتهٔ جنبش کارگری است...
@tribunesarzaminman
بُنبست سیاستهای رژیم ولایت فقیه و تنگتر شدن حلقۀ «خودیترین خودیها»
حدود یک سال پس از فروکش کردن تظاهرات و خیزشهای مردمی سال گذشته با شعار اصلی “زن، زندگی، آزادی”، اکنون پیامدهای تعیینکنندۀ آن حرکت تاریخساز را در جامعه و بهویژه در شکاف وسیع و عمیق پُرنشدنی بین اکثر مردم و دیکتاتوری حاکم بهروشنی میتوان دید. در چند سال اخیر، بهعلت تحریمهای وسیع انتخابات نمایشی و ورود مستقیم مردم به صحنۀ اعتراض به دیکتاتوری مذهبی حاکم، رابطۀ مردم با کل حکومت ولایی و در رأس آن خامنهای و طیفهای درون جناحهای اصولگرا و اصلاحطلب در وضع جدیدی قرار گرفته است.
جمهوری اسلامی اکنون در برابر اکثر مردم در چنان وضع نامتعادلی قرار گرفته است که دیگر امکان بازگشت به شرایط پیشین و جلب اعتماد مردم و کسب اعتبار در افکار عمومی را ندارد. گفتار و کردار سران و کارگزاران و رسانههای تبلیغاتی حکومت نهتنها دیگر اثری در افکار عمومی و ذهن جامعه و در ترمیم شکاف ژرف بین مردم و دیکتاتوری ندارد، بلکه تأثیر برعکس دارد. اکثر مردم از جمهوری اسلامی عبور کردهاند و پاسخ حکومت به مردم هم چیزی جز دروغ و سرکوب و اعدام برای زهرچشم گرفتن نیست.
بخش اعظم جامعه، کارگران و معلمان و کارمندان و شاغلان حرفهیی و دیگر زحمتکشان شهر و روستا و دانشجویان، در برخورد با معضلات روزمره، در همهجا و با بیانی بسیار گویا و مستقیم، نظام سیاسی حاکم را عامل اصلی بحرانهای اقتصادی-اجتماعی و زیستمحیطی میدانند. حزب ما همواره تأکید کرده است که امروزه طیف وسیعی از مسلمانان ایران نیز، بهویژه خانوادههایی که مزدبگیر رژیم و وابسته به آن نیستند، به این واقعیت پی بردهاند که حکومت بر شالودهٔ “اسلام سیاسی” و خلافتی توان، خواست، یا ارادۀ مدیریت کشور برای تأمین منافع ملی و ایجاد رفاه و ثبات در جامعه به سود اکثر مردم را ندارد.
به دیگر سخن، بخش وسیعی از جامعه نهتنها مدتهاست همراهی با حکومت ولایی ندارد، بلکه به آن پشت کرده است. این بخش بزرگ جامعه خواست و توان بالقوه برای مقابلهٔ جمعی با رژیم حاکم و ضربه زدن به آن را دارد. در اساس، این همان بخش وسیع جمعیت کشور است که در جنبش انقلابی ۵۷ برای سرنگون کردن رژیم شاهنشاهی شرکت فعالانه داشت. اما سرانجام خمینی، بهاتکای این بخش از جامعه و با خدعهگری، توانست نیروی مادّی و معنوی برای مسلط کردن انحصاری “اسلام سیاسی” و حکومت خلافتی بر محور ولی فقیه را دور خود گرد آورد.
امروزه نیز دیکتاتوری ولایی، مانند رژیم شاهنشاهی، با وجود نیروهای سرکوبگری که دارد، بهعلت نارضایتی گسترده در جامعه، ضربهپذیر شده است. حتی روند ریزش نیروهای “مؤمن به دین و حکومت” در بخشهای اصلی پایگاه اجتماعی آن نیز شتاب گرفته و بازگشتناپذیر شده است. تلاش رأس “نظام” خامنهای و دستگاه تبلیغات حکومتی در بازسازی این پایگاه اجتماعی از دست رفته نیز بیثمر است. هشدارهای فریبکارانه در مورد تهدید “دشمن خارجی” علیه اسلام یا وعدههای پوچ در مورد رؤیای خلافت اسلامی در منطقه، یا ضرورت مبارزه با “استکبار جهانی” و بیان انواع خدعههای دینی مبتذل، یا اشک تمساح ریختن برای قربانیان یورش خونین اسرائیل در غزه، همگی در مجموع ابزارهایی بیاثر شده است. تقدیس فرهنگ “شهدای اسلام” برای “جبهۀ مقاومت اسلامی”، فعالیتهای برونمرزی ماجراجویانۀ نیروی قدس سپاه پاسداران در سوریه زیر عنوان دفاع از “حرم حضرت زینب کبری”، یا اسطورهسازی از قاسم سلیمانی و جز اینها، با هدف تهییج باورهای مذهبی صورت میگیرد و صرفاً برای مصرف ذوبشدگان در ولایت است و اثری در گسترهٔ بزرگ جامعه ندارد.
واقعیت این است که اکثریت قاطع مردم میهن ما دیگر فریب حکومت جمهوری اسلامی و سخنرانی بی محتوی رهبر آنرا نمیخورند و حاضر نیستند برای “دفاع از اسلام” از خواستهای اقتصادی-اجتماعی شان چشم بپوشند. خامنهای دیگر نمیتواند “تودۀ مردم” را مانند دورۀ رهبری خمینی با سوءاستفاده از باورهای دینی و با شعارهای ضدّمردمی مانند “جنگ نعمت است” به جنگ بکشاند و به گوشت دم توپ تبدیل کند. نفرت مردم از رژیم چنان زیاد است که حتی باعث شده است بهدلیل پشتیبانی مادّی و معنوی جمهوری اسلامی از حماس و جهاد اسلامی و حوثیها، متأسفانه حمایت مردمی لازم از آرمان مردم فلسطین در مقابل اشغالگران اسرائیلی نیز بیان نشود...
@tribunesarzaminman