امروز از مدرسه برگشتنی سر کوچه یه ماشین باقالی وایساده بود، خانومه از بالکن داد زد آی باقالی بیا زیر پنجره، بعد زنبیل رو با طناب آویزون کرد پائین داخلش پول بود، آقاعه باقالی رو وزن کرد گذاشت تو زنبیل طنابو تکون داد خانومه با موهای وز که معلوم بود تو دکلره سوخته گفت مرسی باقالی و کشید بالا😂
@Twittfarsi
ما یه همسایه داشتیم فوزیه خانوم، تو پمپ بنزین دعواشون شد، شوهر ریز جثهی تریاکیای داشت که داشتن میزدنش ۵ نفری.
فوزیه خانوم با قفل فرمون میره پنج تاشونو میزنه و ثابت میکنه خدا ۲۰ کرمانشاه ۱۹.
@Twittfarsi
چند سال پیش ترکیه کار میکردم، مدت زیاد بودی حتی یه ایرانی رو هم از نزدیک ندیده بودم، یبار دیدم یکی فارسی حرف میزنه، خیلی ذوق کردم رفتم پیشش با لبخند گفتم سلام داداش ایرانی هستی؟؟ منم ایرانیام
لبخند زد و گفت به جهنم
@Twittfarsi
دخترخالهم فهمید بارداره، یه هفته گریه کرد که من چیکار کنم نمیتونم الآنو آمادگیشو ندارمو…، با بدختی ساکتش کردیم، امروز رفته سونو فهمیده ۲ قلو ان :)))) دیگه کاری از دستمون برنمیاد، ساکت نمیشه :))))))))
@Twittfarsi
نوه واقعا چیز عجیبیه. پدرم توی دسشویی داره بچگونه حرف میزنه و از نوه گرامیش خواهش میکنه جی جی تونه. قراره بعدش شعر دسشویی چقد تمیزه رو بخونن و حباب بازی تونن. ما هم این بیرون خودمونو خراب کنیم حرفم نزنیم چون چوس مثقال بچه ممکنه دچار استرس قبل از عن کردن بشه.
بدبختی🤦
@Twittfarsi
دختر خالم با دوستاش اومدن شمال
قراره شب بیان خونه من
گفتم کلید رو میدم ۵ ۶ تا دختر هستین من معذبم اینجوری
خودم میرم خونه دوستم
گیر داده که نه اگه خودت نباشی مام نمیایم://
دخترررر خوببب منه سیبیل وسط ۶ تا دختر چه گوهی بخورم اخهههه://////
@Twittfarsi
پریروز برا عموم رفتن خواستگاری بحث مهریه شده، بابای دختره برگشته گفته واقعیتش ما اصلا تو این موضوع سختگیر نیستیم خودتون به اندازهی شرفتون یه عدد بگید :)) بابام هنوز داره فک میکنه چی باید بگه:))))
@Twittfarsi
هر موقع میرم استخر دانشگاه دخترا هستن، بچه های شرق اسیا هستن، وایت ها هم هستن، منم شبیه یه موکت اون وسط هستم
جدی ما چرا اینقدر پشمالو ایم؟
@Twittfarsi
اولین باری که هدیه خریدم رو هیچوقت یادم نمیره
تولد دخترهمسایهمون بود
یه عروسک خوشگل که خودمم خیلی دوسش داشتم رو براش خریدیم
فرداش باهم دعوامون شد
رفتم عروسکو ازش پس گرفتم :)))
@Twittfarsi
🚀بالاترین ضرایب🚀
🏆بزرگترین بردها🏆
💶سریعترین برداشت💶
🤑تورنمنت میلیاردی🤑
📛بدون احراز هویت📛
🔝بالاترین نرخ ارزها🔝
😍امنیت بالا😍
✅همه و همه در آریانبت✅
🛰ادرس سایت:
wsclptdd.com
📲کانال رسمی ما:
https://t.me/joinchat/AAAAAFa7e_zsJYiHoLPBig
حراست دانشگاهمون خیلی جالبه
دیروز یه مانتو پوشیده بودم رام نداد تو
امروز دوباره با همون استایل رفتم گفتم الان اوکیه؟ گفت عاااا حالا شد، بفرمایید :))))
@Twittfarsi
یکي از رفقا میگفت بابام و مامانم پسردایی و دخترعمه بودن. یکي از همکارای بابام که خانم بود و مامانم رو تو مهمونی دیده بود گفته بود آقای رضایی، زن به این خوشگلی رو از کجا پیدا کردید؟
بابام گفته بود از بطن عمهم.
@Twittfarsi
یه شب دیر وقت بود داشتم میرفتم خونه
راه میانبر رو انتخاب کردم
وسط راه سه تا خانم طرفم اومدن و گفتن خیلی میترسن اگه میشه من تا سر جاده همراهیشون کنم
منم قبول کردم و راه افتادیم
بعدش وسط راه من گفتم:
من ترس شما رو درک میکنم، حق دارید من هم اون قدیما، وقتی که زنده بودم از این مسیر میترسیدم.
باید میبودید و میدیدید که چطور میدویدن😂
@Twittfarsi
رفتم قنادی نزدیک داروخونه شیرینی بخرم، گفتم این کیکا تازه ن؟ گفت آرههه، بعد همه کارکناشون واسه اینکه نشون بدن شیرینیا تازه ان نفری یه دونه ازش برداشتن خوردن و شروع کردن به به و چه چه :)))
بعد رفتنی گفتم من از بچه های داروخونه کناری ام چیزی خواستین بگین.
شیرینیو ازم گرفتن عوض کردن تازه شو گذاشتن :)))))))
لاشیا :)
@Twittfarsi
اولین بار که با داداشم رفتیم آناناس بگیریم رو یادم نمیره، نمیدونستیم چیه، داداشم دو سه تا زد روش گفت: آقا قرمزه دیگه؟
@Twittfarsi
دوستم: تو دیت اول همه چی رو نگو.
من تو دیت اول: راستی بهت گفته بودم من سندروم رودهی تحریک پذیر دارم و زیاد که ادویه میخورم به ترتر میوفتم؟
@Twittfarsi
دایی ما رفته از آقای همسایه اجازه گرفته برا خواستگاری ، آقای همسایه هم گفته ما یه خانوم داریم تو خونه که زن منه اگه اجازه میدی زنم بمونه😂
داییمون رو با آب قند سرپا نگه داشتیم😂
@Twittfarsi
پارسال یکی سر ظهر تیرماه اومده بود درمانگاه با شکایت اینکه سر زمین کشاورزی داشتم کار میکردم عرق میکنم. پنج ماه پیش نبود این شکلی، گفتم پنج ماه پیش زمستون بود. قانع شد رفت😂
@Twittfarsi
از طبقهی پنجمِ خونهی مامانبزرگم کفش سایز ۴۷ عموم رو دزدیدن :) بله ۴۷ :))
تو کل ایران اون کفش نهایت اندازه پای ۳ نفر میشه واسه چی دزدیدیش آخه دیوث :))))
@Twittfarsi
سر کلاس با بچهها در مورد موضوعی شوخی میکردیم. گفتم: من همسن مادرتونم. به تجربیاتم گوش بدین.
یکیشون گفت نه خانوم. شما که همسن مادر ما نیستین.
گفتم ممنون عزیزم. درسته که بهم نمیخوره، ولی واقعیته.
گفت: خانوم اجازه بدین، جملهم ادامه داشت. مامان ما از شما کوچکتره :)))
@Twittfarsi
شیرینی خریدم دارم می رم مهمونی، به آقا پسر بسیار جوان اسنپی تعارف کردم گفت ببین منم چایی دارم.
هیچی دیگه باهم چایی شیرینی خوردیم.
بعدم گفت یه نخ سیگار باهم بزنیم دورهم می چسبه.
قربون ایران برم که روابط انسانی انقدر ساده و دلچسبه 😍😍
@Twittfarsi
خانم راننده اوبر میگفت یه مسافر جوون سوار کرده بودم
تازه اومده بود امریکا و تلاش میکرد مخمو بزنه…میگفت من از خانومای مسن مث شما خوشم میاد
گفتم اسکل اولین قدم برا مخ زدن اینه که یاد بگیری به یه خانوم نگی مسن😂
@Twittfarsi
یکی از جوجه ها صبح بهم میگفت تیچر تو رو یه جور دیگه دوس دارم. چی دوس داری بگیرم برات؟ گفتم برام نقاشی بکش. گفت برو بابا به مامانم گفتم برات طلا بگیره :)))
@Twittfarsi
مامانم الویه درست کرده
سس نداشتیم به جاش کشک ریخته
انگاری داری باجناق میرزا قاسمی رو میخوری
خدا رحمتت کنه پدر جان خوب زنی گرفتی
از هر انگشتش یه هنر میباره...
@Twittfarsi
رفیقم ۱۲ سال با یه دختره دوست بود، هروقت میگفتیم باهاش ازدواج کن، میگفت نه هنوز امیدی توی زندگیم نیست
دیروز خبردادن که میخوان آخر هفته عروسی بگیرن چون امید یه چندماه دیگه قراره به دنیا بیاد 😂😂😂
@Twittfarsi
من امروز فهمیدم بعد ازینکه به دنیا اومدم ۲۵ روز اسم نداشتم:)) به مامانم میگم خب شما چهجوری صدام میکردین تو اون ۲۵ روز؟ میگه واسه چی باید صدات میکردیم کلا بیحرکت یهگوشه خواب بودی دیگه:))))))))
کاملا حق باهاش بود :))
@Twittfarsi
امروز یه خانم اومده مدرسه سراغ منو گرفته
تو دفتر مستقیم اومده پیش من بعد تو جمع بلند میگه باهاتون کار خصوصی دارم میشه بیاید
معاون گفت بفرمائید کارتون چیه
خانمه گفت پسرم با شاگرد این خانم رفتن بیرون چیپس خوردن
آخه زن حسابی به من چه🤣🤣🤣
@Twittfarsi
برای کنفرانس امروز صب دیرم شد موتور گرفتم برسم،
با لباس ابروبادی و پاشنه بلند و فلان
گفت بشین رفتیم
مسیر یک ساعت و نیم رو بیست دقیقهای رسیدیم
جوری میرفت که توی پیچ با زاویه پونزده درجه موتور افقی خوابیده بود 🫡
آخرش فهمیدم راننده پیست و موتور سنگین بود 🥹🥲🤞🏼
@Twittfarsi
زمانی که داشتم از ایران مهاجرت میکردم با صدای بلند گریه میکردم،بابام پرسید چرا گریه میکنی گفتم شما مریض شید دیگه من نیستم که ببرمتون دکتر.همونجور لای گریه هام منو بغل کرد گفت مگه الان مریض میشیم تو ما رو میبری دکتر؟
@Twittfarsi
اسم یه ماشینم شایانه اسم اون یکی کیومرث، اینقدر که هر روز گفتم با کیومرث بیرونم یا با شایان بیرونم همین دوتا اسم به ظاهر ساده کلی مسئله ارتباط با پسر رو تو خونه ی ما عادی کرده...
جنگ روانی که میگن همینه😎
@Twittfarsi