به پایان فکر نکن
اندیشیدن به پایان هر چیز،
شیرینی حضورش را تلخ میکند.
بگذار پایان تو را غافلگیر کند ؛
درست مثل آغاز...🍃
#صادقهدایت
از من پرسيد: تا حالا ديوونه شدى؟
فكر كردم. گفتم: نمى دونم.
دوباره پرسيد: تا حالا ديوونه شدى؟
اين بار عميق تر فكر كردم. گفتم: آره.
ابروهايش سر به فلك كشيدند.
گفت: چه عجب اعتراف كردى. كِى؟
پرسيدم: چرا برات مهمه؟
سكوت اش حرف مى زد.
گفتم: سرما بيشتر شده. استخون هام مى سوزن. بيشتر از هميشه سرگيجه دارم.
پرسيد: چرا؟
گفتم: چند روز پيش يه نفر بهم دروغ گفت.
پرسيد: چى گفت؟
گفتم: مهم نيست. ولى هر چى كه گفت دروغ بود.
گفت: سرما بيشتر شده...استخون هام...
گفتم: اينا نشونه ى ديوونگيه...
اخم كرد. خودش را جمع كرد. زير گوشم گفت: تا حالا ديوونه شدى؟
بدنم لرزيد. نه به خاطر سوالش. به خاطر لبخند مسخره اش، به خاطر چال گونه اش، به خاطر دروغ گفتن اش.
من هم لبخند زدم.
سرش را به معنىِ تكرار سوالش تكان داد.
گفتم: مطمئن نيستم. نمى دونم.
#امير_صائمى
@amirsaemi_art
میدونی آدم کِی احساس تنهایی میکنه؟ وقتی میخواد یه نفر رو بیشتر از خودش دوست داشته باشه. میدونی آدم کی فرو میریزه؟ وقتی میفهمه به خاطر دوست داشتن یه نفر از قبل تنهاتر شده.
#پویا_جمشیدی
میگذرند ؛ زودتر از آنچه فکر کنی میگذرند !
عشقها ، اضطرابها ، هیجانها باد و بارانهایِ یک تابستانند ...
👤 رسول یونان
@MorphineTel
《مِلوگپ 🤖》 هستم، بامن میتونی
📡افراد نزدیک یا 👫هم سن خودت رو پیدا کنی و بصورت ناشناس باهاشون چت کنی...
اگه حوصله ات سر رفته همین الان رو لینک بزن😃👇
http://t.me/melogapbot?start=x_N1AjPD
✅ #رایگان و کاملا #واقعی 😎
براي فراموشي تو هیچ راهي وجود ندارد خودم را به هر راهي که ميزنم.
روزي با تو رفته بودم...
چه سخت دور بودم...
از همه كس، از همه جا
از ذهن ها و از دل ها
به دور از تزلزل
به دور از سكون
چه سخت دور بودم...
با آلوده ها راه رفتم
حرف زدم، خنديدم
از پاكى دور شدم
تا اين كه هيچ در سبدم
پيدا نكردم جز لكه اى سياه
لكه اى بر صورت قلبم
چه سخت دور بودم...
چه آسان از دست دادم
ذهنم را، ظاهرم را، قلمم را
چه ساده از كنارم رفت
آنكه سقف خانه ام بود
آنكه دليل تپش ديوانه وار قلبم بود
آنكه صدايش لالايى اكنونم بود
آنكه نفس اش زندگى بخش بود
آنكه گرمى دستان چروكيده اش
سرچشمه ى هُرم وجودم بود
چه سخت دور بودم...
در اوج خستگى ها و تشنگى ها
پريدن ها و سقوط كردن ها
زنده ماندم اما زندگى نكردم
اما...
اكنون آمدم...
تا بغض كهنه و خفته ى قلمم را بشكانم
تا ذهن پادزهر خورده ام را بشكافم
عجب زمانى بازگشتم
زمانى كه غنچه ى پاييز شكفت
زيبايى را سرريز شد و ريخت
و غبار آينه را زدود
با پاييز آمدم...
شايد روزى با پاييز بروم
روزى شايد دور.
#امير_صائمى
@amirsaemi_art
رو هر آدمى به این نتیجه میرسی که این دیگه واقعاً اسمش رفیق واقعیه، در زودترین زمان بهت ثابت میکنه که نخیر تو یه احمقی
Читать полностью…سخت است عزيز جانم
نگاه به چشمانى كه در اوج خنده مى گريند. چشمانى كه زمانى فقط اشك هايى حاصل از ذوق در آن ها لانه مى كرد. اما الان چيزى جز درد ندارند.
چرا خنديدن سخت شده؟
عزيز جانم...
نوازش هاى لذت بخش موهاى طلايى، آرزو شده است.آرزو شده است براى كسى كه زمانى موهاى طلايى را با احساسى عاشقانه مى بافت.
چرا خنديدن سخت شده؟
عزيز جانم...
كسانى كه مى خندند كم شده اند...با يك رفتن، با يك وداع، با يك دور شدن، ديگر خنده روى لب هايمان جايى ندارد.
اما بخنديم...حتى اگر سخت است!
#امير_صائمى
@amirsaemi_art
باران ببارد و تو باشى
غروب سر برسد و تو باشى
غنچه ى گل بخندد و تو باشى
شبنم تن افرا را نوازش كند و تو باشى
شمعدانى در گلدان برقصد و تو باشى
تو باشى و تو باشى
همه ى اينها تو باشى قشنگ است.
#امير_صائمى
@amirsaemi_art
-×| شاید پشماتون بریزه ولی تو ویدیوی بالا هیچ چیز درحقیقت حرکت نمیکنه 😐
-×|♥️🔚{ @Theoryland } | #AY