varesoon | Unsorted

Telegram-канал varesoon - وارثون

6552

کانال وارثون؛ کانال عکس، اخبار، مطالب و نکات اخلاقی علما و بزرگان تشیع است. ارتباط با ادمین کانال: @varesoon_ir

Subscribe to a channel

وارثون

🎙سخنرانی شنیدنی آیت الله ضیاءآبادی در مورد الطاف خاص امام رضا (علیه السلام)

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

#عکس_اختصاصی

تصویر اختصاصی از ضریح مطهر و منور حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام)
در شب میلاد خجسته مولانا علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف تحیة و الثناء)

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

به نیت زیارت حضرتش در هر روز :

صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین

صلی الله علیک و رحمة الله و برکاته

#زیارت قبول

▪️@varesoon

Читать полностью…

وارثون

حضرت آیت الله محفوظی :
یکی از توصیه هایی که در منابع اسلامی در مورد صبر توصیه شده ، " صبر جمیل " است . خداوند متعال به پیامبر اکرم ( ص ) فرمود :
" فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلاً " :
" [ ای پیامبر ] صبرِ جمیل پیشه کن . "
گاهی انسان ها در مشکلات و مصیبت ها صبر می کنند ، ولی معمولا‌ً حرف هایی به زبان می رانند که نشانه ی ناسپاسی و عدم تحمل حادثه هاست و این ، صبر جمیل نیست .
شخصی از امام صادق ( ع ) پرسید : صبر جمیل چیست ؟
حضرت فرمود : « منظور از آن ، صبر بر بلایی است که شکایت بر مردم نشود » ، برای مردم ، از گرفتاری خود گله نکنید .
برگرفته از کتاب اخلاق اسلامی .

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

🔰 بدون ولایت، انسان به خداشناسی نمی‌رسد ...
🎙️ گفتاری از آیت الله فاضل لنکرانی

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

مرحوم استاد فاطمی‌نیا:
از دو لب آیت‌ الله بهجت شنیدم که می‌فرمود : اواخر که در خدمت مرحوم آیت‌ الله قاضی طباطبایی می‌رسیدیم ،فقط می‌فرمود : «نماز اوّل وقت»

@varesoon
@varesoon_bahjat

Читать полностью…

وارثون

قال امیرالمومنین (علیه‌السلام):
لَا تَبْخَلْ فَتُقَتِّرَ وَ لَا تُسْرِفْ فَتُفْرِطَ

نه بُخل بورز، که زندگی را بر خود تنگ کنی و نه زیاده روی کن که از حد بگذرانی.

تصنیف غرر / ۶۵۶۴

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

🔶آیت الله حاج شیخ جواد جواهری نتیجه صاحب جواهر می فرمود:
عموی من که نوه صاحب جواهر می شدند از نظر معیشت سخت در فشار بودند و به لحاظ اقتصادی وضعیت نامناسبی داشتند.
.
🔶بنده به نظرم رسید که به خدمت علما بروم و از آنها نامه هایی بگیرم که یا برای وکلای خودشاندر ایران یا اشخاصی که از نظر مالی توانایی دارند و از وجود علما و بزرگان به حساب می آیند، بنویسند که به عموی ما مساعدتی بکنند تا از این وضعیت بیرون آید.
.
🔶با این انگیزه خدمت علما رسیدم و نامه هایی برای عمویم گرفتم.
بعد سوال کردم در همدان چه کسی هست که بتواند به ایشان کمک کند گفتند امیرافخم. سوال کردم در نجف چه کسی او را می شناسد؟
.
🔶گفتند: شاید اگر آخوند ملاحسینقلی همدانی برای ایشان چیزی بنویسد از آن جهت که ایشان هم همدانی است شاید ترتیب اثر بدهند.
.
🔶لذا رفتم خدمت آخوند ملاحسینقلی همدانی و مطلب را گفتم. ایشان فرمودند: ایشان امیر هستند و برای خودش خدم و حشم دارد به حرف من که در نجف منزوی هستم و کسی مرا نمی شناسد توجه نمی کند و از نوشتن عذر آوردند.
.
🔶من نیز اصرار کردم و به خدمت ایشان عرض کردم حالا اگر شما نامه ای بنویسید اگر نفعی نداشته باشد ضرری هم ندارد، نهایتا ترتیب اثر نمی دهد.
.
🔶ایشان نیز کاغذ ته سیگار خود را باز کردند و چیزی روی آن نوشته و آن را لوله کرده و به من دادند.
.
🔶من از اینکه ایشان این درخواست را روی چنین کاغذی نوشتند و حاجت مرا چنین اجابت کردند ناراحت شدم و می خواستم به ایشان چیزی بگوم اما منصرف شدم و چیزی نگفتم و بیرون آمدم.
.
🔶به هر حال نامه ها را جمع کردم و آمدم خدمت عمویمو نامه ها را به ایشان دادم و یادم به نامه آخوند همدانی آمد و آن را هم داده و گفتم این نامه را هم آخوند همدانی برای امیرافخم نوشته اند.
.
🔶عموی بنده از این نامه ناراحت شدند و گفتند آخر اگر من این نامه لوله شده را بدهم به امیرافخم نمی گوید عرب ها چقدر نادانند و این هم نشانه حماقت آنها.
.
🔶من عصبانیت عمو را با سخنان خود فرو نشاندم و گفتم حالا اگر چیزی بگوید به آخوند می گوید نه به تو.
.
🔶این نامه را پیش خودت نگه دار شاید به دردت بخورد. خلاصه عمو را بدرقه کردم و ایشان رهسپار شد.
.
🔶ایشان بعداً برایم تعریف کرد که چون به همدان رسیدم دیدم نام امیرافخم بر سر زبانهاست چون از منزلش پرسیدم گفتند در فلان محله همدان بارگاهی دارد چون به آنجا رفتم دیدم ساختمانی مجلل به همراه خدم و حشم دارد. پیش رفته و گفتم حامل نامه ای از آخوند ملاحسینقلی همدانی برای جناب امیرافخم هستم.
.
🔶ملازمان ایشان پیغام مرا برای وی بردند و خبر آوردند که به انتظار بمانم تا ایشان بیایند.
.
🔶به انتظار ایشان ماندم. پس از مدتی دیم همه به احترام ایستادند و از راهروی که از دور پیدا بود و این راهرو از میان اتاقهای تو در تو می گذشت دیدم که از دور پیر مردی قد خمیده و عصا بدست می آید تا رسید به من و من نامه جناب آخوند را به ایشان دادم.
.
🔶ایشان نیز قبل از اینکه نامه را باز کند و بخواند آن را در طول پیشانی بالای ابروهایش کشیده و صلوات فرستاد و این کار سه بار تکرار کرد و سپس نامه را باز کرد و خواند. با خواندن نامه شروع به گریه کرد و به شدت گریست و اطرافیان متأثر و منقلب شدند و من نیز تحت تأثیر قرار گرفته بودم.
.
🔶آخوند ملاحسینقلی همدانی به ایشان نوشته بود:
«امیر جُند(لشگر) جهنم؛ برای خلاصی از عذاب الهی، آورنده نامه جناب شیخ را مساعدت فرمایید. ملاحسینقلی همدانی»
.
🔶پس از آن به من گفت به همراه من بیا و با هم رفتیم تا به اندرونی منزل ایشان رسیدیم و به اتاق شخصی خودش رفتیم.
.
🔶به من گفت هزینه خرید یک باب منزل در نجف چقدر می شود؟
من گفتم فلان دینار. گفت چقدر قرض دارید؟ گفتم: فلان دینار. بعد یک کسیه زر به من داد و گفت: این مقدار کفایت می کند؟
.
🔶آن کیسه خیلی بیشتر از مقدار قرض و خرید یک خانه مناسب بود.
بعد گفت از آنجا که شما قصد ارض اقدس را دارید من مزاحم و مانع شما نمی شوم. لذا دو اسب آماده کرده و یک نفر به همراه من فرستاد که در طول سفر دنبال من باشد.
.
🔶مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی پس از یک عمر مجاهده با نفس و تربیت تشنگان معارف ، در ۲۸ شعبان سال ۱۳۱۱ ق در کربلا و در حالی که زائر حضرتش بود به دیار باقی شتافت و در چهارمین حجره صحن شریف ( که مرحوم سید مرتضی کشمیری نیز مدفون است ) به خاک سپرده شد.
.
@varesoon

Читать полностью…

وارثون

.
🔶یکی از اهل علم می‌گفت: «زمانی با مرحوم طباطبائی در درس آیت‌الله محمد حسین اصفهانی شرکت می‌کردیم. روزی یکی از شاگردان اشکال بی‌اساسی را مطرح کرد و همه خندیدند و من هم خنده ام گرفت.
.
🔶وقتی از کلاس بیرون آمدیم با آقای طباطبائی رو به رو شدم که چهره درهم کشیده بود.
.
🔶مرا که دید فرمود: «تو چرا خندیدی؟! اگر مطلبی را تو خوب و روان می‌فهمی باید خدا را شکر کنی نه اینکه به دیگران بخندی!».
.
@varesoon

Читать полностью…

وارثون

به نیت زیارت حضرتش در هر روز :

صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین

صلی الله علیک و رحمة الله و برکاته

#زیارت قبول

▪️@varesoon

Читать полностью…

وارثون

‍ 💠آیت الله جوادی آملی:
🔸اگر انسان در روز قیامت «با شفاعت یا توبه در دنیا یا....» وارد بهشت شود ودرآنجا از نعمات بهشتی ها متنعم باشد، ولی زمانی درخواست کند که میخواهم امام حسین(علیه السلام) را ببینم و درجواب بگویند شما «به خاطر کم بودن اعمال شایسته در دنیا» در مرتبه و جایگاهی نیستید که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را ببینید؛
🔸چنین بهشتی برای انسان از جهنم بدتر است.

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

🔶مدتی مرحوم شیخ مرتضی انصاری به دزفول آمده بود و به امور شرعیه مردم رسیدگی می‏ کرد.
.
🔶روزی دو نفر که باهم نزاعی داشتند خدمت شیخ رسیده درخواست کردند به مرافعه آنها خاتمه دهند.
.
🔶شیخ فرمود: فردا برای حکم حاضر شوید.
.
🔶شبانه یکی از شخصیتهای شهر به شیخ پیغام داد که چون یکی از این دو با او نسبت دارد استدعا دارد که از ایشان جانبداری کند.
.
🔶شیخ از این پیغام به قدری ناراحت شد که شبانه قصد هجرت از وطن خود نموده
.
🔶چنین فرمود:
شهری که متنفذین آن در احکام شرعش مداخله می‏ کنند توقف در آن جا صلاح نباشد.

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

🔸هنگام حرکت دسته عزاداران در عاشورا، آقا با پای برهنه، کفش و نعلین نمی پوشید و عاشورا نیز گاهی در فصل سرد و برف زمستان وارد می شد.
.
.
🔸و آقا گاهی با دمپائی و گاهی نیز با پای برهنه از برف ها رد می شد که حتی بعضی از خانم ها با دیدن این منظره و قرمز شدن پای برهنه آقا بیهوش می شدند.
.
.
🔸واطرافیان آقا به بهانه رفع خستگی، آقا را دعوت می کردند که سوار ماشین شود، اما آقا می فرمود: « بقیه آدم نیستند؟» و سوار نمی شد.
.
.
🔸دوستداران آقا نیز گاهی به تقلید از رفتارش با پای برهنه حرکت می کردند، ولی سرما و گرما و خار و خاشاک سر راه، آن ها را مجبور می کرد که کفش بپوشند. لذا آقا ملقب به « پابرهنه آقا » گشت، هر چند که خود راضی نبود به این لقب خوانده شود.
.
.
🔸در مسیر راهش پارچه و روسری می گذاشتند تا با قدوم آقا متبرک شوند. حتی بچه های نوزاد و قنداقه و کودکان مریض را سر راه آقا می گذاشتند تا شفا یابند و در مجالس و ضیافت های شام، از نیم خورده اش به قصد استشفاء می خوردند.
.
.
🔸عادت آقا بر این بود که پول را زیر حصیر می گذاشت و بعضی از افراد نیازمند و محجوب به حیاء مقدار لازم برمی داشتند، بدون آنکه به آقا بگویند.
.
.
🔸شخصی منزل آقا رفت که کمک نقدی به مقدار لارم به عنوان قرض بگیرد تا سرمایه کار خود کرده و مسترد گرداند، ولی خجالت کشید. لذا خود مقداری پول را از زیر حصیر بدون آنکه آقا متوجه شود برداشت و بیرون از منزل شمارد و بعد از شش ماه که وضع شغلی او به برکت پول آقا خوب شد آمد که پول را برگرداند. همین که وارد منزل شد، آقا فرمود: « ۴۳ تومان را آوردی؟ نمی خواهد، آنرا جای دیگر خرج کن.
.
.
🔸آیت الله سید محمدهادی میلانی در خصوص شخصیت منحصر به فرد آقا سید محمد نجفی می فرمودند: آیت الله سید محمد نجفی در صورت اقامت در قم در ردیف مراجع بزرگ تقلید مطرح می شدند...
.
.
🔸آیت الله سید محمد نجفی
فرزند مرحوم آیت الله سید حسین حسینی بادکوبه ای
.
🔸آیت الله سیّد محمد نجفی که در نهایت زهد و سادگی در بندر انزلی زندگی می کرد، سرانجام در روز ۱۶ مهرماه ۱۳۵۸ در سن ۸۲ سالگی به ملکوت اعلی پیوست و پیکر مطهرش در مسجد « سامانسر» غازیان انزلی که بعد ها به نام خود وی تغییر نام یافت به خاک سپرده شد.

@sireolama
@varesoon

Читать полностью…

وارثون

...خود و همسرم

◾آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی در رابطه با آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی می‌گوید: خودم دیدم که در نجف صاحبخانه بارها اثاث ایشان را به داخل خیابان گذاشتند و با اینکه ایشان مرجع تقلید بودند، ولی همچنان اجاره نشینی می‌کردند. آیت‌الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی روزی با همراهانش از کنار یک خرابه می‌گذشت، به یکی از همراهانش گفت: این خرابه را می‌بینی؟ من ۱۵ روز در این خرابه زندگی کرده‌ام. زمانی که صاحب خانه مرا جواب کرده بود و من مجبور شدم در این خرابه زندگی کنم.
.
◾هنگامی که آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی ازتنگدستی سید ابوالحسن اصفهانی با اطلاع شد، ۵۰۰ لیره طلا برای او فرستاد تا با آن مبلغ ، برای خود منزلی بخرد، ولی آیة الله اصفهانی آن ۵۰۰ لیره را در کمال تنگدستی خود به تعدادی از نانوایان شهر داد، تا با آن مبلغ نان مصرفی طلاب علوم دینی و تهیدستان تهیه شود.
.
◾دربارۀ دقت نظر ایشان در بیت المال، «شیخ عبدالنبی عراقی»، از همدرس و بحثهای ایشان، نقل می‌کند که در عصر زعامت سید ابوالحسن، در مضیقه شدیدی قرار می‌گیرد و با توجه به سابقۀ بین آنها، به ایشان می‌رساند که در تنگنای شدید قرار گرفته است و نیاز مبرم به مقداری پول دارد. او هم، مقداری پولِ خرد به او می‌دهد. آن شخص، به دلیل تاریکی شب و گمان اینکه لیره عراقی است با خوشحالی رهسپار خانه می‌شود؛ اما در روشنایی متوجه می‌شود، چند فلس پول کم ارزش است و بسیار ناراحت می‌شود و نامه بلند بالایی به عنوان شکایت و گله برایشان می‌نویسد به این مضمون که زندگی خوب، رفاه و آسایش، ریاست و مقام برای تو، و فقر، تنگدستی، گرفتاری، درماندگی و سختی برای من؛ اما چرا این چند فلس (پول کم ارزش) را به من دادی...
.
◾پس از اینکه نامه به دست ایشان می‌رسد، آیت الله اصفهانی وی را طلب می‌کند و به او می‌فرماید: «تمام دارایی من در آن شب، همانی بود که به تو دادم». سپس اضافه می‌کند: «فلانی! تو دربارۀ من چگونه می‌اندیشی؟ در همین زمان که مرجعیت بر عهده من است بارها شده است که خود و همسرم برای حمام پول نداشته‌ایم و غسل واجب خود را نسیه می‌گذاشتیم. وقتی تو گفتی من پول ندارم، بی پولیهای خودم به خاطرم رسید و با خود گفتم شاید تو هم مثل من برای غسل واجبت پول نداری؛ از اینرو هر چه داشتم به تو دادم و... .»
.
@varesoon

Читать полностью…

وارثون

#لحظات_ماندگار

از سمت راست به چپ
حضرات آیات و حجج اسلام :

۱- سیّد محمّد سیّدجمال هاشمی گلپایگانی
۲- سیّد احمد قائنی
۳- سیّد محمّدتقی بحرالعلوم
۴- سیّد علی اشکوری
۵- سیّد جواد شبر ( سخنران مشهور )
۶- نامشخص
۷- سیّد حسین هاشمی تنکابنی
۸- شیخ محمّدجواد فیضی بروجردی
۹- سیّد حسین شخص (سخنران اهل حجاز )
۱۰- سیّد عبدالرّضا شخص
۱۱- شیخ مهدی شوشتری ضیغمی

محل عکسبرداری :
بیرونی بیت آل بحرالعلوم
محلهٔ عماره نجف اشرف
.
@varesoon

Читать полностью…

وارثون

🙏حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «خادمی امام رضا علیه‌السلام افتخار من است.»

🔹️تصویری از مراسم غبارروبی حرم مطهر رضوی در محرم الحرام ۱۴۴۴ با حضور حضرت آیت الله خامنه‌ای

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏.

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

عن الحسین بن علیّ علیه السلام:
رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قامَ خَطیبا عَلی أصحابِهِ فَقالَ: أیُّهَا النّاسُ، کَأَنَّ المَوتَ فیها عَلی غَیرِنا کُتِبَ، و کَأَنَّ الحَقَّ فیها عَلی غَیرِنا وَجَبَ، و کَأَنَّ الَّذی نُشَیِّعُ مِنَ الأَمواتِ سَفرٌ عَمّا قَلیلٍ إلَینا راجِعونَ، نَأکُلُ تُراثَهُم کَأَنَّنا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم، قَد نَسینا کُلَّ واعِظَةٍ، و أ مِنّا کُلَّ جائِحَةٍ.

امام حسین (علیه السلام):
پیامبر خدا را دیدم که به سخن برای یارانش ایستاد و فرمود:
«ای مردم! گویی که مرگ بر غیر ما نوشته شده است.
گویی که حقّ آن، بر غیرِ ما واجب شده است.
گویی مردگانی را که تشییع می‌کنیم، مسافرند و به زودی به سوی ما باز می‌گردند.
میراثشان را چنان می‌خوریم که گویی پس از آنان، همیشه می‌مانیم.
هر عبرتی را از یاد برده ایم و خود را از هر هلاک کننده ای، ایمن می‌پنداریم.»

حلیة الأولیاء: ج ۳ ص ۲۰۲

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

#لحظات_ماندگار

مرحوم حضرت آیت‌الله شیخ محمد بلندنظر
عالم و فقیه اهل شهر الشتر استان لرستان

این عالم بزرگوار به جهت بهره‌مندی مردم از وجودشان، مرجعیت و کرسی درس در شهر مقدس نجف اشرف را رها کرده و به زادگاه خویش برگشته و سالیان سال محل رجوع و پناهگاه مردم بودند.

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

‌ آیت الله مجتهدی تهرانی:
اگر سر ظهر پدرت تو را صدا بزند و تو همان موقع بگویی بله
می گوید : بیا پدرجان کارت دارم
ولی اگر بعداز ظهر بروی بگویی : پدرجان ظهر مرا صدا کردید چه کار داشتید؟
پدر می گوید : الان جواب می دهی؟! من ظهر صدایت زدم
نماز هم، چنین است
یعنی خداوند اول ظهر صدا می زند
قد قامت الصلوه ولی تو بعد بروی بگوئی الله اکبر

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

.
🔶مرحوم حضرت آیت الله امینی گلستانی: زمانی که بنده در نجف اشرف در حال تحصیل بودم حدود ۲۰ سال سن داشتم. بنده در این مقال به مسائل حدود ۶۷ سال قبل می پردازم البته بسیاری از مسائل از ذهنم فراموش شده است. اما آنچه بخاطرم مانده را عرض می کنم آن زمان بیشتر علما و اقشار مختلف شهر نجف اشرف در ایام مختلفی مانند عاشورا، غدیر و اینطور ایام با پای پیاده به زیارت کربلای معلی می‌رفتند.
.
🔶آن زمان از نجف دو مسیر برای رسیدن به کربلا وجود داشت، یک مسیر دوازده فرسخی بود که راه خشکی بود که الان تبدیل به اتوبان شده است و ماشین‌ها از آن مسیر در تردد هستند و  یک راه هجده فرسخی هم به کربلا منتهی می شد که از مسیر کوفه بود و از کنار شط فرات می‌گذشت و ما برای رسیدن به کربلا از این مسیر استفاده می‌کردیم،آن موقع بدلیل در دسترس بودن آب از این مسیر استفاده می‌کردند.
.
🔶البته امکان نداشت این مسیر را با کفش و نعلین طی کنیم، بنابر این تکه پوستی را زیر جوراب می‌دوختم و در مسیر از این وسیله استفاده می‌کردیم.
.
🔶روستائیان از زائرین پیاده در مضیف پذیرایی می‌کردند و التماس می‌کردند که حداقل یک لقمه از غذای آنها بخورند و مقداری از نان خشکی که به همراه زائرین است به آنها بدهند و قسم می‌خوردند که ما اصلاً دکتر نمی رویم و اگر بیماری داشته باشیم، از همین نان خشک‌ها که همراه زائرین هست به بیمار می‌دهیم و به احترام امام حسین بیمار شفا پیدا می‌کند و دیگر نیازی  به دکتر نداریم لذا زنان و مردان مسیر خیلی گریه می‌کردند تا از نان خشک خودمان به آنها بدهیم و از غذاهای گوناگونی که آماده می‌کردند به زائرین می‌دادند، با اینکه ما در مسیر بودیم و خسته بودیم، آنها رخت خواب های خوبی آماده می‌کردند که ما بیشتر استفاده کنیم.
.
🔶در این سفر سه نفر همراه بنده بودند، یکی آشیخ عبدالحمید بنابی، فرزند بزرگ مرحوم آیت الله شیخ یوسفعلی بنابی و دیگری آسید موسی بنابی و دیگری هم آشیخ جواد علیاری شتربانی که در حال حاضر ساکن تهران هستند و صاحب رساله اند.
البته بنده بعدها این رفقا را ندیدم و الحمد لله هر سه صاحب رساله بودند و بیشتر آنها از دنیا رفته اند.

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

🔶جوانی از آیت اللّه رحمتی سیرجانی پرسید:
.
🔶سخت ترین کار دنیا چیست؟
.
🔶معظم‌له پاسخ دادند؛
دوست داشتن کسی که دوستت ندارد و ماندن در کنار او یکی از سخت ترین کارهای دنیاست.

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

🔶از هيچكس به هيچ عنوان چيزى نمی پذيرفت. اگر مجبور میشد، از طرف مىخواست كه وجوه را نزد خود نگاه دارد و ايشان به افراد نيازمند و مستحق حواله مىدادند. يكى از ارادتمندان ايشان در اين باره گفته است:آقاى ارباب معمولاً سهم امام نمی گرفتند. كسانى آمدند مىخواستند سهم امام بدهند به ايشان، می فرمودند: برو ببين در بين اقوام يا دوستان و يا همسايگان فقيرى هست بده به آنها.
.
🔶شخصى آمد خدمت آية اللَّه ارباب و گفت: من میخواهم قدرى سهم امام براى نجف بفرستم. ايشان فرمودند: جان من، مستضعفين اين شهر را سير كرده ايد؟ احتياج ندارند كه میخواهيد بفرستيد نجف؟ اول اينها را سيرشان كنيد، اگر زياد آمد آن وقت بفرستيد نجف.
.
@varesoon

Читать полностью…

وارثون

◾علامه جعفری: روزگارى كه در اين ديار (آذربايجان) قحطى بود، پدرم دوستى داشت كه نانوا بود.
.
◾در آن زمان، يك قرص نان اهميتي فراوان داشت. دوست پدرم به وى گفته بود: بيا در نانوايى من كار كن.
.
◾پدرم گفته بود: «اگر من بيايم آنجا كار كنم، وضعيت فردى كه آنجا كار میكند، چه خواهد شد؟
.
◾دوستش گفته بود: «خوب، با وجود شما، ديگر نيازى به وجود او در نانوايى نيست».
.
◾پدرم، مرحوم حاج كريم، گفته بود: «اگر من باعث شوم نان (معيشت) يك نفر قطع شود، ديگر انسان نيستم»! او درخواست دوستش را اجابت نكرده بود.

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

قیلَ لِلحُسَینِ علیه السلام:
ما سَمِعتَ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله؟ قالَ: سَمِعتُهُ یَقولُ : «  مَن یُطِعِ اللّهَ یَرفَعهُ، و مَن یَعصِ اللّهَ یَضَعهُ، و مَن یُخلِص نِیَّتَهُ للّهِ ِ یُزِنهُ، و مَن یَثِق بِما عِندَ اللّهِ یُغنِهِ، و مَن یَتَعَزَّز عَلَی اللّهِ یُذِلَّهُ»

به امام حسین (علیه السلام) گفته شد: از پیامبر خدا چه شنیده ای؟
فرمودند: شنیدم که می‌فرماید:
هر کس از خدا اطاعت کند، او را بالا میبرد و هر کس نافرمانی اش کند، او را خوار میکند.
هر کس نیّتش را برای خدا خالص کند، او را می‌آراید و هر کس به آنچه نزد خداست، اعتماد کند، بی نیازش می‌سازد و هر کس به خدا اظهار بزرگی و فخر کند ، خوارش می‌کند.

تاریخ الیعقوبی: ج ۲ ص ۲۴۶

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

‍ ✅آیت الله حق‌شناس:

🔹شرح احوال حاجی اشرفی
ایشان استاد همان کسی بود که یک کاغذ برای حضرت ثامن‌الحجج (علیه السلام) نوشت و به یکی از رفقا که مشرف می‌شد، گفت:
🔻این را بینداز توی ضریح مطهر و جوابش را همانجا بگیر و بیاور!!
ایشان پیش خودش فکر کرد که حاجی چه حرف‌ها می‌زند؟ کاغذ را در حرم بیندازم و جوابش را هم بگیرم بیاورم؟ چه حرف‌ها!
🔻 بالاخره با تعجب رفت. شب آخر که خواست خداحافظی بکند و دعای وداع را بخواند، دید که خدمه حرم می‌گویند: فی ‌أمان ‌الله، فی‌ أمان ‌الله که مردم حرم را خلوت کنند!
اما کسی متعرض ایشان نمی‌شد، یک دفعه یادش افتاد که جواب حاجی اشرفی را باید بگیرد،

🔹این ندا آمد:

آیینه شو، جمال پری طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه سپس میهمان طلب

🔻یعنی اول باید خانه را جاروب کرد، داداش جون! رفع موانع کرد! اگر غیبت کردی، به کسی بدهکاری داری، بدهکاری را پرداخت کن! از کسی طلبکاری داری، مهلتش بده، «إذا تَابَ الْعَبْدُ وَ لَمْ یُرْضِ الْخُصَمَاءَ فَلَیْسَ بِتَائِب»؛
🔹نبی‌اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
🔻«اگر کسی توبه کند، ولی طلبکارها را راضی نکند، این شخص توبه نکرده است».
🔹آن شخص وقتی که آمد به در خانه تا جواب نامه‌ حاجی اشرفی را بدهد، از پشت در آقا فرمود:
🔻آئینه شو جمال پری طلعتان طلب! حالا دل ما چه جوری شده؟ ما چه جوری هستیم؟ چه کار کنیم؟

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

قال امیرالمومنین (علیه‌السلام):
وَ لَئِنْ أَمْهَلَ اللَّهُ تَعَالَی الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَهُ أَخْذَهُ وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَی مَجَازِ طَرِيقِهِ وَ مَوْضِعِ الشَّجَا مِنْ مَجَازِ رِيقِهِ

اگر خداوند ستمكار را مهلت دهد، هرگز فرصت مؤاخذه او از دستش نمی‌رود و خداوند بر سر راه او در حالی كه گلويش در دست قدرت اوست در كمين است.


تصنیف غرر / ۷۸۳۶

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

.
🔶مادرم اواخر عمرش شدیدا مریض و بستری بود، می‌خواستم بروم بیمارستان پیش مادرم؛ با شگردهای بسیار، استاد را مجاب کردم که در خانه بماند و من از بیمارستان وضعیت مادرم را به ایشان اطلاع دهم.
.
🔶وقتی رسیدیم بیمارستان، مادرم در حال احتضار بود به کمک خواهرانم، تختش را رو به قبله کردیم دقایقی نگذشته بود که من دستی را روی دوشم احساس کردم؛ برگشتم دیدم علامه است؛ نتوانسته بود منتظر تلفن بماند و حالا حس درونی بود یا ... ایشان را به بیمارستان کشانده بود خدا می‌داند.
.
🔶علامه وقتی دیدند مادرم در حال احتضار است از حفظ شروع کردند به خواندن دعای عدیله یادم، هست دست مادرم را گرفته بود و در حالی که اشک از چشمانشان جاری بود دهانشان را به گوش مادرم نزدیک کرده و به زبان آذری
پرسیدند.
.
🔶«جمیله خانم منی حلال اِئلیسن؟» یعنی جمیله خانم مرا حلال می‌کنی؟ مادرم حالش به شدت بد بود و در حال احتضار بود و قادر به تکلم نبود و فقط با سر اشاره کرد که بلی حلال می‌کنم.
.
@varesoon

Читать полностью…

وارثون

.
آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی می گوید: به هنگام جوانی روزی در جلسه ای با حضور عده ای از علما که در میان آنان آقا میرزا محمد تقی شیرازی و آقا شیخ فضل اللَّه نوری نیز دیده می شد، نشسته بودیم. درآن هنگام پیر مردی ژولیده و لاغر اندام، که دستمال مانندی به سر بسته و عبایی وصله دار بر دوش انداخته بود، در نهایت سادگی به آن جلسه داخل شد. میرزا محمد تقی شیرازی فوراً بلند شده و با احترام تمام آن پیر مرد را به حضور جمع آورده و نزد خویش بنشاند.

او با اشاره به آقا فضل اللَّه، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟

میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل اللَّه نوری است و او را کاملًا معرفی کرد.

پیر مرد روشن ضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل اللَّه نامی را در تهران بر دار می کشند، او تو نباشی؟! سپس نام مرا از میرزا پرسید. میرزا گفت: او آقا شیخ عبدالکریم یزدی و از فضلاست.

مسئله ای از من پرسید: و من چون پاسخ آن را خیلی واضح و پیش پا افتاده می دانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزا بر من خشم گرفت و شدیداً ناراحت شد و خودش پاسخ داد. در آن هنگام آن مرد ساده پوش خود پاسخ را به صورت دیگر تقریر کرد، میرزا نیز گفته های او را نوشت و به او نشان داده و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟!

او تأئید کرد. آن گاه به من رو کرد و گفت چندی بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبدالکریم نامی به احتزاز در می آید، او تو نباشی؟!

آنگاه بر خاست و میرزا محمد تقی شیرازی کفش پیش پای او نهاد و او را بدرقه کرد و برگشت.

بر من عصبانی شد که چرا به او بی اعتنایی کردم و توضیح داد که او آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی است.

پی نوشت:
[1] تاریخ حکما و عرفا، ص 249.
.
#آخوند_ملا_فتحعلی_سلطان_آبادی
#میرزای_شیرازی
#شیخ_عبدالکریم_حائری
#شیخ_فضل_الله_نوری

@varesoon

Читать полностью…

وارثون

به نیت زیارت حضرتش در هر روز :

صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا أباعبدالله الحسین

صلی الله علیک و رحمة الله و برکاته

#زیارت قبول

▪️@varesoon

Читать полностью…
Subscribe to a channel