vivaphilosophy | Unsorted

Telegram-канал vivaphilosophy - زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

5141

اینستاگرام «زنده باد فلسفه»: instagram.com/vivaphilosophy "فلسفه باید خودِ زندگی، و به سادگیِ خودِ زندگی، باشد؛ اما نه ساده‌تر." فهرست مطالب کانال: 1. t.me/vivaphilosophy/955 2. t.me/vivaphilosophy/956 3. t.me/vivaphilosophy/957 راه تماس: @massoud4474

Subscribe to a channel

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

✅ علاقه‌مندان برای سفارش فایل‌های صوتی این دوره میتوانند به دایرکت صفحهٔ اینستاگرام «زنده‌باد فلسفه» پیام بدهند.

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy

🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

ادامه از فرستهٔ پیشین
برای #دیوید_لینچ
#مسعود_زنجانی

لینچ عزیز! کاش ستایشگرانت که امروز برای ابرازِ عظمت تو «مرگ» را حقیر می‌شمرند، لااقل کتاب «صید ماهی بزرگ»* ات را می‌خواندند و کمی تو را واقعی‌تر و جدی‌تر می‌شناختند. شوربختانه، آنچه من در این سال‌ها و در این بازارِ پرهیاهوی کنارم شاهد بودم این بوده که بسیاری از مدعیان روشنفکری و روشنگری که به چند سلاح منطقی و تئوریک مجهز شده‌اند و با ژست‌ها و فیگورهای فریبنده‌ای مثل استدلال‌گرایی، تفکر انتقادی، علم‌گرایی، و فلسفه‌ورزی که البته تردیدی نیست که همهٔ آنها در جای خود مفید و ضروری هستند، به مهم‌ترین و محوری‌ترین بخش‌های هنر و اندیشهٔ تو و هنرمندان و خردمندانی مثل تو، بدون هیچ درنگ و تأمّل - چه برسد با پژوهش و تحقیق -، هجمه می‌بردند و برچسب‌هایی چون «خرافه» یا «شبه‌علم» می‌زدند؛ تو را با نگاهی عاقل اندر سفیه، «دیوانه» و «ابله» می‌خواندند و در مقابل، از وفور علم و فضل خود که با تأییدها و تشویق‌های مریدانشان گواهی و حمایت می‌شد، سرمست بودند.

* صید ماهی بزرگ (مراقبه، هوشیاری و خلاقیت) | دیوید لینچ | ترجمه علی‌ظفر قهرمانی‌نژاد | انتشارات بیدگل

🌈 @vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

ادامه از فرستهٔ پیشین
#مسعود_زنجانی

تجربه ای معنوی و عرفانی غیرقابل بیانی داشتی که کوشیده بودی با کلمات بدان اشارتی کنی. اما حقیقت چنین تجاربی را تنها وقتی که هر فرد خودش تجربه کند درخواهد یافت. و البته این سفر ضرورتی ندارد که سفر حج یا به هر جایی دیگر باشد، چراکه اساسا سفری درونی و انفسی است. به نظرم این تجربه را اگر «بی وطنی» بخوانیم، حُسنِ تعبیری برایش خواهد بود. باری، غربت و دوری از وطن کُشنده است و اگر طولانی شود ادمی را دِق می دهد، مگر آنکه آگاهی او از بی‌وطنی اش زنده باشد و آن را عملاً زندگی کند. این که همهٔ فرزانگان و عارفان می‌گفتند «بمیرید قبل از آنکه بمیرید»، یعنی بی‌وطنی را تجربه کنید، بی‌خانه بودن، بی‌خانواده بودن، تنهای تنها بودن را تجربه کنید. چراکه اگر آن را تجربه کنید، دیگر همه‌جا وطنِ شما و خانهٔ شماست و همه آدم‌ها خانوادهٔ شما هستند‌ و دیگر رنج جدایی و تنهایی برای شما نخواهد بود و یا لااقل از شما دور خواهد شد.

#سید_ابراهیم_نبوی

🌈 @vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

برای #سید_ابراهیم_نبوی
#مسعود_زنجانی

نمیدانی چقدر دوستت داشتم. آن موقع‌ها دانشجو بودم. سنم نصف الان بود، یعنی از زمستان ٧۶ که روزنامه «جامعه» منتشر می‌شد تا بهار ٧٩ که روزنامه «عصر آزادگان» همراه با ده‌ها روزنامه و نشریهٔ مستقل و منتقد آن روزها فلّه‌ای تعطیل شدند. آن ایام من هر روز صبح که می‌رفتم دانشگاه ۵ یا ۶ تا روزنامه می‌خریدم ولی روزنامهٔ محبوبم اونی بود که تو تویِ آن می‌نوشتی. اول از همه اون رو باز می‌کردم و مستقیم هم می‌رفتم سراغ ستون تو تا طنزنوشتهٔ آن روزت را بخوانم. یه جورایی تو را بیشتر از همه دوست داشتم.

ادامه در فرستهٔ بعد 👇
🌈 @vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_خیام (١):

چون ابر، به نوروز، رخِ لاله بِشُست
بر خیز و به جامِ باده کُن، عزمْ درست

کاین سبزه که امروز تماشاگهِ ماست
فردا همه از خاکِ تو برخواهد رُست
چو ابر به نوروز رخ لاله بشست
........
ابر آمد و زار بر سرِ سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ، نمی‌شاید زیست

این سبزه که امروز تماشاگهِ ماست
تا سبزهٔ خاکِ ما تماشاگهِ کیست

🍁سال نو مبارک!
🌾بهار فرخنده!
🍀نوروز خجسته!
🔰زنده‌باد فلسفه!

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

مراسم یادبود زنده یاد مهندس محمد رضوی با سخنرانی مصطفی ملکیان، سروش دباغ و مسعود زنجانی

youtube.com/watch?v=IVbxSCtHh78

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_خوآرز (۵):

به سمت تو برمی گردم،
در بستر و در زندگی،
و می بینم که تو از ناممکن ساخته شده ای.
آنگاه به سمت خویش برمی گردم
و می بینم خود نیز همین گونه ام.
هم از این رو ست که
هرچند که ما عاشق ممکن ایم،
اما آن را سرانجام در صندوقی محبوس خواهیم کرد،
تا دیگر مانع آن ناممکنی نشود
که بی‌وجودش ما دیگر با هم نمی‌بودیم.

روبرتو خوآرُز؛ شاعر ـ فیلسوف آرژانتینی‌؛ شعر و واقعیت + قطعات عمودی؛ ترجمهٔ بهروز صفدری

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_خوآرز (٣):

روزی واژه‌ای خواهم یافت
كه در بطنت رخنه كند و آن را بارور كند،
كه در آغوشت آرام گیرد،
همانند دستی كه همزمان باز و بسته است،
واژه‌ای خواهم یافت
كه جسمت را نگاه دارد و آن را دگرگون كند،
كه جسمت را احاطه كند،
و چشمانت را بگشاید همانند خدایی بی‌ابر،
و از بزاقت استفاده كند
و پاهایت را خَم كند،
شايد آن را نشنوی
یا شاید آن را درک نكنی،
نیازی نیست،
همانند چرخی به درونت خواهد رفت،
تمام وجودت را نقطه به نقطه خواهد پیمود،
بانوی من و غير من،
و هرگز باز نخواهد ايستاد؛
نه حتی به هنگام مرگ.

روبرتو خوآرُز؛ شاعر - فیلسوفِ آرژانتینی؛ ترجمهٔ پگاه قناعت

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

ضلعِ آفتابیِ سکوت

دوم اسفندماه بود که به لطف دوستی کتاب شعرش به دستم رسید: «ضلعِ آفتابیِ سکوت». و شب گذشته همان دوست خبر داد که «مهدی عزیز دیشب به رحمت خدا رفت». مهدی کیخانی. متولد ۱۳۵۷. شاعر کتابِ «ضلع آفتابی سکوت». پیش از آنکه بهار به تمامی دامن بگسترد و شکوفه‎های گیلاس مأموریت هرساله خود را که ریشخند مرگ است تکرار کنند. خبر درگذشت او به کلمات و شعرهایش رنگی دیگر بخشید. بار دیگر به سروقت شعرهایش رفتم و این بار با نگاهی که به برکت مرگ بی‎شعور بیدارتر شده بود. این بار شعرهایش طعمی دیگر داشت. مهدی کیخانی در اثر سرطان درگذشت. با مرگ پنجه در پنجه بود. نمی‌دانم، شاید هم دست در دست و دوست. هر چه بود، از شعرهایش پیداست که مستقیم و نافذ به چشم‌های درشت مرگ نگریسته است. اما در شعرهای مرگ‎آگاه او نسیم صلحی وزان است. صدای قدم‌های مرگ را می‌شنود که هر لحظه بلندتر است با این حال پی تدارک زیبایی است. و خوب می‌داند که زیبایی همیشه زاده‌ی پیوند است. پیوند نگاهی با جوانه‌ای یا دلی با لبخندی. حالا شعرهای او طنین بلندتری دارند. با قوّت و اعتقاد بیشتری با من حرف می‎زنند:

«از خودم بالا می‌روم
با نردبانی معلّق
بر شانه‌هایم می‌ایستم
و گوشه‌های آسمان را
گره می‌زنم به هم
دلم اما آرام نمی‌گیرد
به زمین نگاه می‌کنم
و با قُرُمب آسمان
فرو می‌افتم
قطره قطره
پای درختی که در خنکای سایه‌اش
در تابستانی دور
عاشق شده‌ام»

«مرگ را زیبا کن
ماهِ من
و نفوذ کن به تاریکی
از سادگی‌ات ببخش به مرگ
و آرامم کن

حالا که راه افتاده‌ام
راه را روشن کن
و در ملتقای راه بمان
با آغوشی باز
و بخوان مرا
به عمق چشمهایت
که اقیانوسی است زیبا»

شاعر کسی است که پیش از تن دادن به مرگ آن را زیبا می‌کند. حال که ناگزیر به رفتن است باید زیبا برود. که می‌خواهد این قوی، زیبا بمیرد.

@sedigh_63

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_داستایوفسکی (۴)

◽«ولی آیا من آزردگی‌ام را به یاد می‌آورم، ناستنکا؟ آیا بر آینهٔ روشن و مصفّای سعادتِ تو ابری تیره می‌پسندم؟ آیا در دلِ تو تلخیِ ملامت و افسونِ افسوس می‌دمم و آن را از ندامت‌های پنهانی آزرده می‌خواهم و آرزو می‌کنم که لحظاتِ شادکامی‌ات را با اندوه برآشوبم و آیا لطافتِ گل‌های مهری که تو جعدِ گیسوانِ سیاهت را با آنها آراستی که با او به زیرِ تاج ازدواج بپیوندی پژمرده می‌خواهم؟... نه هرگز، هرگز و صد بار هرگز. آرزو می‌کنم که آسمانِ سعادتت همیشه نورانی باشد و لبخندِ شیرینت همیشه روشن و مصفّا باشد و تو را برای آن دقیقهٔ شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدر شناس بخشیدی، دعا می‌کنم.
خدای من، یک دقیقهٔ تمامْ شادکامی! آیا این نعمت برای سراسرِ زندگیِ یک انسان کافی نیست؟»

* داستایوفسکی؛ شبهای روشن؛ ترجمه سروش حبیبی؛ نشر ماهی.

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_شلر (۴):

✅ فیلسوف در تکریمِ جهان می‌زیَد، در شگفتی از جهانِ ژرفاها و رازهای پایان‌ناپذیر.

ماکس شلر؛ به نقل از مدخلِ «ماکس شلر» از «دانشنامهٔ فلسفی استنفورد»؛ زَکری دیویس و آنتونی استاینباک؛ ترجمهٔ فرزاد جابرالانصار؛ انتشارات ققنوس
🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

ادامهٔ یادداشت بالا

«هنر عرصهٔ زايش و پرورشِ تخيّل است. هنر هم تخيّل‌زا و هم توهّم‌زدا است.
برای همين نيز هنر برایِ مرداک جايگاهی بسيار ارجمند و ارزشمند دارد. تربيتِ اخلاقی تنها با تربيتِ هنری ممکن می‌شود و اساساً هيچ مرزبندیِ قاطعی را نمی‌توان ميانِ فعاليت هنری و اخلاقی ترسيم کرد. در واقع، اخلاق و هنر دوجنبه از تلاشی واحدند.»١

١ - آیریس مرداک؛ «سیطرهٔ خیر»؛ ترجمهٔ شیرین طالقانی؛ مقدمه و ویراستهٔ مصطفی ملکیان؛ نشر شور.

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_شلر (٢):

هر فرد سبکِ فردی خود را در محبّت‌ورزی و معنابخشی دارا است، و ضرورتاً، جهانِ خاصِّ خودش را دارد. وقتی شخصی می‌میرد، نه تنها آن سبک بی‌همتایِ کنش‌گری، آن سبک بی‌همتایِ محبّت‌ورزی، بلکه آن جهان نیز از دست می‌رود.

ماکس شلر؛ به نقل از مدخلِ «ماکس شلر» از «دانشنامهٔ فلسفی استنفورد»؛ زَکری دیویس و آنتونی استاینباک؛ ترجمهٔ فرزاد جابرالانصار؛ انتشارات ققنوس
🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_هایدگر (۵):

اندیشه‌بر‌انگیزترین امر در زمانهٔ اندیشه‌برانگیزِ ما آن است که ما هنوز اندیشه نمی‌کنیم؛ هنوز هم نمی‌اندیشیم گرچه وضعیتِ جهان دم‌به‌دم اندیشه‌برانگیزتر می‌شود. البته می‌نُماید که روندِ اوضاعِ جهان چنین اقتضا می‌کند که بهتر است انسان بی‌ فوتِ وقت عمل کند تا این‌که در کنفرانس‌ها و گنگره‌ها دادِ سخن دهد و از صِرفِ پیشنهاد‌هایی در این‌باره که چه باید کرد و چگونه چنین باید کرد گامی فراتر ننهد.

با این‌همه، شاید انسانِ تاکنونی از قرن‌ها پیش تا به اکنون بسی زیاد عمل کرده است و بسی اندک تفکّر. اما درحالی که همه‌‌جا دلبستگیِ پرجنب‌وجوشی به فلسفه وجود دارد که هیاهویِ آن هر دم فزون‌تر می‌گردد و درحالی که کمابیش هرکس می‌خواهد بداند که فلسفه فی‌نفسه چه در چنته دارد، چگونه کسی می‌تواند مدّعی شود که ما هنوز فکر نمی‌کنیم؟....

کسی بر سرِ انکارِ این امر نیست که امروزه دلبستگی به فلسفه وجود دارد. لیکن آیا امروزه، آن هم به آن شیوه که «دلبسته بودن» را فهم می‌کنند، چیزِ دیگری هم هست که انسان دلبستهٔ آن نباشد؟.... این‌که مردم نسبت به فلسفه از خود دلبستگی نشان می‌دهند از آمادگیِ آنان برای تفکّر نشان ندارد. شک نیست که در هرجا دلمشغولیِ جدّی به فلسفه و پرسش‌هایِ آن وجود دارد. در حیطهٔ علم و فضل در پژوهش راجع به «تاریخِ فلسفه» زحمتی که صرف می‌شود درخورِ قدردانی است....

لیکن صِرفِ این واقعیت که سالیانِ متمادی از عمرِ خود را ژرفکاوانه صَرفِ رساله‌ها و نوشته‌هایِ متفکّرانِ بزرگ کنیم این وثوق را حاصل نمی‌آورد که ما خودمان نیز فکر می‌کنیم یا حتی آماده‌یِ آموختنِ تفکریم. برعکس: اشتغال به فلسفه می‌تواند حتی به شدید‌ترین نحو رهزنِ راهمان شود، بدین‌سان که ما را فریفتهٔ این پندارِ ظاهری سازد که چون پیوسته و بی‌وقفه «فلسفه می‌ورزیم» پس فکر می‌کنیم.

مارتین هایدگر ؛ «چه باشد آن‌چه خوانندش تفکر»؛ ترجمهٔ سیاوش جمادی

مشاهده در قالب اسلاید در اینستاگرام «زنده باد فلسفه» 👇
🌈
https://www.instagram.com/p/CLwlrLQpJce/?igshid=123u2uxufts37

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_هایدگر (۶):
امروزه تنها چیزهایِ جالبْ علاقهٔ ما را برمی‌انگیزد و چیزِ جالبْ همان چیزی است که حتّی یک لحظهٔ بعد به نظرِ ما بی‌تفاوت یا ملال‌آور می‌نُماید.

مارتین هایدگر؛ به نقل از «فلسفهٔ ملال» نوشتهٔ لارنس اسونسن؛ ترجمهٔ افشین خاکباز، نشر نو.

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#دوره_جدید
🔰 جنون و نبوغ؛ سفری فلسفی در سپهر سینما
به روایت مسعود
#زنجانی

✅ در این دوره ٨ فیلم شاخص تاریخ سینما با محوریت موضوع «جنون و نبوغ» تحلیل و تفسیر خواهد شد. فیلم‌ها عبارتند از:

١. دیوانه از قفس پرید | 1975 | میلوش فورمن
٢. کلوپ صبحانه | 1985 | جان هیوز
٣. سکوت بره‌ها | 1991 | جاناتان دمی
۴. در جستجوی بابی فیشر | 1993 | استیون زایلیان
۵. ویل هانتینگ نابغه | 1997 | گاس ون سنت
۶. پی | 1998 | دارن آرونوفسکی
٧. دفترچه امیدبخش | 2012 | دیوید اوون راسل
٨. رشتهٔ خیال  | 2017 | پل توماس اندرسون

✅ برای معرفی بیشتر این دوره، پنجشنبه ٢ اسفند، ساعت ٢١، نشستی به صورت لایو عمومی برگزار خواهد شد.

✅ این دوره، به طور رسمی، از یکشنبه، ۵ اسفند، با برگزاری ٨ نشست در روزهای یکشنبه و سه‌شنبه ادامه خواهد یافت.

✅ ساعت نشست‌ها: ٢٠:٣٠ تا ٢٢:٣٠

✅ نشست‌ها به صورت آنلاین در پلتفرم «بیگ بلو باتن» برگزار خواهد شد و فایل صوتی هر نشست روز بعد، در کانال تلگرامی مخصوص اعضا آپلود خواهد شد.

✅ علاقه‌مندان برای ثبت‌نام می‌بایست به دایرکت صفحهٔ اینستاگرام «زنده‌باد فلسفه» پیام بدهند.

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

برای #دیوید_لینچ
#مسعود_زنجانی


بدرود دیوید لینچ عزیز!
بدرود تنها کارگردان بزرگ غربی که تمام ایده‌های خلاق خود را که با معیارها و کلیشه‌های رایج «پست‌مدرن» و «سوررئالیستی» و یا عناوین پرطمطراق دیگر خوانده می‌شد، با شجاعت و صراحت، محصول و معلولِ آشنایی و تجربهٔ پنجاه سالهٔ خود از بینش‌های معنویِ شرق و به طور خاص مدیتیشن متعالی (TM) می‌شمرد.
اما دریغا که در این وادی هر کس از ظن خود یار تو می‌شد و به رغم این که بیست سال مدرسه‌ای را برای ترویج و تعلیم آموزه‌ها و ورزه‌های معنوی بنا کرده بودی، کمتر کسی این سخنانت تو را می‌شنید، و این سویه و ساحت تو را می‌دید. گفتن ندارد که در جامعهٔ ما - مثل اکثر موارد مشابه - در مقایسه با دیگر جاهای دنیا، این ضایعه با ابعادی مصیبت‌بارتر و مضحک‌تر همراه بوده و هست.

ادامه در فرستهٔ بعد 👇
🌈 @vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

ادامه از فرستهٔ پیشین
#مسعود_زنجانی

از قضا چند روز پیش یادت کردم. تویِ کتابام کتابِ سفرنامهٔ حَج ات را پیدا کردم که به خاطر اینکه روزنامه‌نگار برگزیده سال شده بودی، به عنوان جایزه حج رفته بودی و بعداً سفرنامه‌ات را منتشر کرده بودی. اول کتاب جملهٔ نغزی نوشته بودم و تاریخ زده بودم. برایم جالب بود ولی راستش کتاب را که تورّق کردم تصمیم گرفتم از کتابخانه خارج کنم. به نظرم آمد که دیگه به کارم نمی‌آید. ولی دیشب که خبر رفتنت را شنیدم ناخودآگاه دوباره رفتم آوردمش. اتفاقی صفحه‌ای آمد که شوک شدم و یه جورایی سرّ ِ نوشتهٔ خودم را هم  یافتم.

ادامه در فرستهٔ بعد 👇
🌈 @vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_برگسون (١):

هر آنچه در زندگی جدّی‌ است، ناشی از آزادیِ ارادهٔ ما است. احساساتی که در خود اندوخته‌ایم، عواطفی که پرورانده‌ایم، اَعمالی که طرّاحی و اجرا کرده‌ایم و سرانجام هر چه از ما سَرمی‌زند و هر چه به ما تعلّق دارد، همه و همه چیزهایی‌ است که وضع و حالِ زندگانیِ ما را تعیین می‌کند، وضع و حالی که گاه درام، گاه مهیّج، و گاه دشوار و جدّی‌ است. چه باید کرد تا این‌ها همه کمدی شود؟ باید در نظر داشت که آزادیِ ظاهریِ انسان پوششی‌ است برایِ یک بازی با نخ (نخِ عروسکِ خیمه‌شب‌بازی)، و چنانکه شاعر می‌گوید:

ما عروسک‌هایی هستیم
که سرِ نخ‌هایِ ما به دستِ ضرورت است.

هیچ صحنهٔ واقعی، حتّی درامی وجود ندارد که خیال نتواند، با نشان‌دادنِ همین تصویرِ ساده، آن را، به کُمیک مبدّل کند.

آنری برگسون؛ خنده؛ ترجمهٔ عباس باقری؛ نشر شباویز

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_فیلسوفان (٢٩):

دلا، دلا غمین مباش و
تقدیرت را تاب بیاور!
بهارِ نو، دوباره باز پس می‌دهد،
هرچه را که زمستان از تو رُبود.
و چه بسیار که بهرِ تو مانده است!
و چه زیباست جهان هنوز!
دلا، هر چه خوشَش می‌داری
همه را، همه را می‌توانی دوست بداری!

هاینریش هاینه‌؛ شاعر - فیلسوفِ رمانتیک آلمانی

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_خوآرز (۶):

انسان از هیچ سفری باز نمی‌گردد.

روبرتو خوآرُز؛ شاعر ـ فیلسوف آرژانتینی؛ شعر و واقعیت + قطعات عمودی؛ ترجمهٔ بهروز صفدری

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_خوآرز (۴):
چیزی را جستجو کردن،
همیشه یافتن چیز دیگری است.
پس برای یافتن چیزی،
باید به جستجوی آنچه نیست بروی. 

پرنده ای را جستجو کردن، گل سرخی را یافتن؛
عشق را جستجو کردن، تبعید را یافتن؛
هیچ را جستجو کردن، انسان را شناختن؛
به عقب رفتن، برای پیشروی کردن.

 رازِ راه نه در فرعی‌هایش،
نه آغازِ مشکوک،
و پایانِ تردیدآمیزش،
که در طنز گزنده‌ٔ
دوطرفه‌هایش است.

همیشه می‌رسی،
ولی به جایی دیگر.
همه چیز می گذرد،
اما در دیگر سو.

روبرتو خوآرُز؛ شاعر ـ فیلسوف آرژانتینی؛ ترجمهٔ مؤدّب میرعلایی

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_خوآرز (٢):

چگونه عاشق هر آنچه ناقص است شویم، در حالی‌كه همهٔ آنچه كه كامل است ما را فرا می‌خوانَد؟

چگونه در سقوط و شكست مسائل، رد پای هر آن چه كه سقوط نمی‌كند و شكست نمی‌خورَد را ادامه دهيم؟

شايد بايد ياد بگيريم هر آنچه كه ناقص است شكل ديگری از كمال است: شكلی كه كمال به خود می‌گيرد تا بتوان به آن عشق ورزيد.

روبرتو خوآرُز؛ شاعر - فیلسوفِ آرژانتینی؛ ترجمهٔ پگاه قناعت

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_خوآرز (۱):

برگی بر یک درخت، درخت را توجیه می‌كند. اما درختی بدون برگ همه چیز را توجیه می‌كند.

روبرتو خوآرُز؛ شاعر - فیلسوفِ آرژانتینی؛ ترجمهٔ پگاه قناعت

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_فیلسوفان (٢٨)

◽️ آیا سهم من از سرنوشت همین بوده که در تمامِ زندگی‌‌ام تنها لحظه‌ای در نزدیکی قلبِ تو باشم؟
یا اصلاً برای این متولّد شده‌ام که صباحی در جوارِ دلِ تو زندگی کنم؟

* بخشی از شعر «گُل» تورگنیف که داستایوفسکی نیز در مطلعِ «شب‌های روشن» آن را نقلِ قول کرده است.

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_شلر (٣):

✅ فلسفه کنشِ محبت‌آمیزِ سهیم‌شدنِ جانِ انسان در ذاتِ تمامیِ اشیاء و امور است.

ماکس شلر؛ به نقل از مدخلِ «ماکس شلر» از «دانشنامهٔ فلسفی استنفورد»؛ زَکری دیویس و آنتونی استاینباک؛ ترجمهٔ فرزاد جابرالانصار؛ انتشارات ققنوس
🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#درباره_ها_و_دوگانه_ها
درنگی در بابِ «تخيّل» و «توهّم»
(با اشاره به ضرورتِ اخلاقیِ هنر)

✍ مسعود
#زنجانی

«تخيّل» و «توهّم» تشابه‌ها و تفاوت‌های جدّی با يکديگر دارند. از نظر برخی متفکّران همچون آیریس مرداک، تخيّل مفيد است و توهّم مخرّب. برای مرداک، تخيّلْ پيامدهای اخلاقی و روان‌شناختیِ به شدّت مثبتی دارد، اما پيامدهای اخلاقی و روانشناختیِ توهّم کاملاً منفی است. تشابه تخيّل و توهّم در اين نهفته است که در هر دو، شاهدِ گونه‌ای گذار از مرزهایِ «واقعیتِ تجربی» (~ واقعیتِ روزمره) هستیم. به عبارت ديگر، در تخيّل و توهّم، به گونه‌ای، امکانِ تجربهٔ «نا-واقعيت» یا «واقعیتِ فراتجربی» فراهم می‌شود. بنابراين، تخيّل و توهّم، هر دو، ساختاری «ناواقع‌گرایانه» دارند و «نفیِ» واقعيتِ تجربی ويژگیِ مشترکِ آنها است.

تفاوت تخيّل و توهّم در اين نهفته است که «فردِ متخيّل» آگاهانه واقعيت‌هایِ تجربی را در می‌نوردد، امّا «فردِ متوهّم» ناآگاهانه از اين واقعيت‌ها در می‌مانَد. بنابراين، وضعيتِ «آگاهی» در مرزبندیِ تخيّل و توهّم بسيار تعيين‌کننده است. اگر فرد در «وضعيتِ مابعدِ آگاهی» باشد در تخيّل سير می‌کند و اگر او در «وضعيتِ ماقبلِ آگاهی» باشد در توهّم به سر می‌بَرد. تخيّل احراز و فراروی از واقعيتِ تجربی است، حال آنکه توهّمْ احتراز و فرومانی از آن است. از این رو، تخيّلْ نتيجهٔ توانايیِ انسان است و توهّمْ ناشی از ناتوانیِ او. می‌توان گفت که محتوایِ تخيّل «نقدِ» واقعيت‌ها است، امّا محتوایِ توهّم «نقضِ» آنها است. به عبارتِ ديگر، در تخيّل، «نفیْ» جنبهٔ «استعلايی» (~ فرارونده) دارد و در توهّم، جنبهٔ «منطقی».

در توهّم، هر تصوّری، گویی، تحقّق نيز دارد، چرا که «فردِ متوهّم» در «ناآگاهی» به سر می‌بَرد. او سنجه‌ای برای ارزيابیِ تصوّراتِ خود، در مقامِ تصوّر، در اختيار ندارد، و از اين رو، تصوّرِ نا-واقعیت در او به تصديقِ آنها نيز منجر می‌شود. فردِ متوهّم توهّماتِ خویش را واقعيت می‌داند، بنابراین ساده‌انگارانه مطلوب‌هایِ توهّمیِ خویش را موجود می‌پندارد و ديگر خود را برای تحقّقِ آنها مسئول نمی‌شمارد؛ چنانکه نامطلوبهای توهّمی خویش را هم موجود می‌داند و دون‌کیشوت‌وار با توطئه‌های آنها می‌جنگد. در مقابل، «فردِ متخيّل»، ترديد ندارد که بايد برایِ تحقّقِ مطلوب‌های خویش خالصانه و مجدّانه تلاش کند، زيرا او در ارزيابیِ تصوّرات یا تخیّلاتِ خود، وجهِ ايده‌آلِ آنها را انکار نمی‌کند. در مقابل، «فردِ متخيّل»، ترديد ندارد که بايد برایِ تحقّقِ مطلوب‌های خویش خالصانه و مجدّانه تلاش کند، زيرا او در ارزيابیِ تصوّرات یا تخیّلاتِ خود، وجهِ ايده‌آلِ آنها را انکار نمی‌کند.

پيامدهای اخلاقی و روان‌شناختیِ تخيّل و توهّم هنگامی روشن‌تر می‌شود که تفاوت آنها را در عرصهٔ ارتباطاتِ انسانی مورد مشاهده و مطالعه قرار دهیم. در این راستا، پرسشِ کانونی را می‌توان چنین صورت‌بندی کرد: «در هر یک از فرایندهایِ «تخيّل» و «توهّم»، «ديگری» که از هستی و موقعيتی «تراژيک»، و بدین معنا، «فراتجربی» برخوردار است، چگونه ادراک می‌گردد و تا چه حد به رسمیت شناخته می‌شود؟
بنا بر آنچه پيش‌تر رفت، در تخيّل، امکانِ «ترکِ خود» و جهان آشنایِ خود ممکن می‌گردد و آنگاه فرصتِ «درکِ ديگری» در «ديگربودگیِ» تکرارناشدنی و منحصربه‌فرد او فراهم می‌شود تا آنجا که موردِ تأیید و تکریم نیز واقع شود. اما در توهّم، «ديگری» تنها تا آنجا که در تطبيق با «هویّتِ» فردِ متوهّم باشد پذیرفته می‌شود، و از آن پس، به مثابهٔ «بیگانه» تلقّی خواهد شد و حتّی مورد تحدید و تهدید نیز واقع می‌گردد.

باری، تخيّل نوعی «فرارویِ ديگرپذيرانه» را برای «خود» ممکن می‌کند که در عمل می‌تواند به «ديگردوستی» منجر شود، اما توهّم، تجربهٔ نوعی «فروماندگیِ ديگرگريزانه» برای «خود» است که در عمل می‌تواند به «ديگرستيزی» منتهی شود. با آيريس مرداک می‌توان هم‌دل بود که تخيّل مهمترين شرطِ اخلاقی زيستن است و توهّم مهمترين مانعِ آن. از نظر مرداک، گوهر اخلاقی زيستن «عشق» است، اما عشق به ديگری بدونِ همدردی يا همذات‌پنداری با وی ممکن نيست. از سوی ديگر، همدردی با ديگری نيز مستلزمِ درک شدنِ او است که چنانکه ديديم اين درک شدن تنها با نيرویِ تخيّل ممکن می‌شود. در مقابل، توهّم نه به عشق که به خودخواهی، و حتّی نفرت و کین‌توزی می‌انجامد.

بنابراین، تخيّلِ خلّاقانه و متأمّلانه که هم در تجاربِ نابی همچون بینش‌هایِ سالکانه و هم در آفرینش‌هایِ هنرمندانه مجالی جدّی برای جلوه می‌یابد، از آنجا که پيشاپیش از فهمِ نقّادانهٔ «واقعیت» آغازیده است، قادر است که تجربهٔ نوعی «فرا-واقعیت» یا «واقعیتِ فراتر» را که بر خلافِ تجربهٔ واقعیتِ روزمرّه، سرشار از معنا و با تعبیرپذیریِ بی‌پایان است، به ما هدیه کند.

مشاهده در قالب اسلاید در اینستاگرام
🌈
https://www.instagram.com/p/CL-JoKSB56R/?igshid=4adgdjk3qt73

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#کلمات_شلر (١):

عشق تنها احساس نیست و توسطِ عشق، امری شناخته نمی‌شود؛ بلکه عشق ارزشی را درمی‌یابد که قبلا عرضه نشده است. عاشق به همین دلیل قادر نیست بیان کند که بخاطر چه ارزشی، انسانی را دوست دارد. او هر چه هم بکوشد که برای آن دلیلی بیاورد، آن دلیل با آنچه او بخاطرِ آن، به معشوق عشق می‌ورزد، انطباق ندارد.

ماکس شلر؛ به نقل از «فلسفه ماکس شلر»؛ نوشتهٔ ابوالقاسم ذاکر زاده

🌈
Instagram.com/vivaphilosophy
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

#گفتارها
🌺 مسعود
#زنجانی (Instagram | Live)
🌺 هایدگر چه می‌گوید؟ (چرا نباید «آدم» باشیم؟)
🌺 ۵ اسفند ۱۳۹۹
🌺 ٩٧ دقیقه
🌺 ویدئوی این برنامه را در نشانی‌ زیر ببینید:
🌈
https://www.instagram.com/tv/CLpS32gJF8a/?igshid=11lfa8qak8l6r
🌺 کانال «زنده باد فلسفه»: 👇
🌈
@vivaphilosophy

Читать полностью…

زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی

🌈 Instagram.com/vivaphilosophy

Читать полностью…
Subscribe to a channel