#خارخار
#الناز_رکابی
مخ تو چون شکم، پر از گند است
مقعدت بر دهانْت، پیوند است
این که گفتی حقیقت است ولی:
آبروی شما به مو بند است!
#سپوخی_تبریزی
#اشعار_خاردار
@xaarda
#زن_زندگی_آزادی
گرچه در هر کوی و برزن مار و کژدم ریخته
گو ببارد مار و کژدم ترس مردم ریخته
رقصرقصان خون به رگهای خیابان میدود
تا شراب انقلاب از شارب خم ریخته
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
سیل خون کز زلف هر موجش تلاطم ریخته
از سنندج زاهدا خون میرود تا زاهدان
از جوانرود آمدهست این خون که تا قم ریخته
خون سارینا و ژینا مانده بر دست زمین؟
یا دو چشم آسمان بر خاک، انجم ریخته؟
آسیاب انقلاب است اینکه میچرخد به خون
نانخور سرکوب در آن گرچه گندم ریخته
خشم مظلومان به خونخواهی خشاب انباشته
پشم ظلم و ظالم از اینسان تظلم ریخته😳
اینطرف خلق آتش جوش و خروش افروخته
آنطرف سرکوب و خون بنزین و هیزم ریخته
بانگ ملّت چشم برلین را به سقّز دوخته
آبروی دولت از رُم تا به جهرم ریخته
ای رعیّت قفل و زنجیر رعایت درشکن
کز حکومت چنگ و دندان تحکم ریخته
درمیآرد چرخ بازیگر ز یَکیَکشان دمار
گرچه در هر کوی و برزن مار و کژدم ریخته
#سیدحامد_احمدی
#اشعار_خاردار
@sokhanshahi
@xaarda
#خارخار
درشگفتم ز فرطِ گیجیتان
از عنادِ بد و لجوجیتان
این که گفتید نیز خواهد بود
شغل آن خواهرِ بسیجیتان!
#عقرب_الشعرا
#اشعار_خاردار
٭ تصویر از خبرگزاری سپاه
@xaarda
گاو است و به بیارادگی متهم است
نشخوارکُنِ یونجهٔ دشتِ ستم است
ایران نه حرم، که خانهٔ تکتک ماست
اما نظر الاغ هم محترم است
#قلندر
@xaarda
#استقبال
شمس منیر است پدرسوخته
عطر و عبیر است پدرسوخته
گرچه غرشمال و کمی قرتی است
روزهبـگـیـر است پدرسوخته
هرچه بگویی کند آهسته گوش
پـنـدپـذیـر است پدرسوخته
گرچه جوانتر به نظر می رسد
موذی و پیر است پدر سوخته
تا سخن از نرمی پستان کنی
عاشق شیر است پدرسوخته
در همه امری بود استاد فن
عین وزیر است پدرسوخته
باج ستاند ز خدا هم به زور
معرکهگیر است پدرسوخته
گر چه بزن در رو بی بته ای ست
در پی کـیـر است پدر سوخته
#صدرالمتقربین
#اشعار_خاردار
@xaarda
به همین قیاس:
کسکردن، کار سختی است. به همین خاطر اکثر مردم جلق میزنند.
سپوخی تبریزی
متجلق ایرانی
(۱۳۵۳-هنوز میزنه)
بیت:
بس که کسکردن بُوَد دشوار، خلق
میزنند از شدت اجبار، جلق!۱
۱- در نسخه محفوظ در کتابخانه نورسعیدسلطان، این مصرع چنین آمده:
میزنند از فرط استیصال جلق
که قطعاً ترجیح دارد، ولی چون پس از فروکردن شعر در کانال، از لحاظمان گذشت، لاجرم به تخم چپمان حوالت دادیم. فافهموا.
#سپوخی_تبریزی
#اشعار_خاردار
@xaarda
عضو جدید در آوردیم👍
یک عضو جدید در کانالت هستم
چون جوجه به زیر پر و بالت هستم
این بیت فقط معارفه باشد و بس
نی فکر کنی که خایه مالت هستم
#مازی_مار
#اشعار_خاردار
@xaarda
#مجابات
باید بیرونتان بـیـنـدازم من
از نو کانال بهتری سازم من
واللهِ و إنْ تَجَمَّعَ الدَهرُ عَلَیّْ
هیهات اگر قافیه را بازم من
#ابن_شیرین
#اشعار_خاردار
@xaarda
#مجابات
از سعدی و مارکس تا شلایرماخر
تا اندی و ساسی مانکن و شوماخر
کس میگفتند و جمله ابله بودند
آدم تنها تویی و شعرت فاخــر
#عیبالنساء_لاهیچی
#اشعار_خاردار
@xaarda
#مجابات
دیروز ز ترکیه رسیدی دیوث
ناآمده آه غم کشیدی دیوث؟
از تپـهٔ ریدمـان خود مینگری
در هزل،که غیر خود ندیدی دیوث
#عیبالنساء_لاهیچی
#اشعار_خاردار
@xaarda
#هجوگایی
جز گوز برون نآید از آن کلّهٔ پوک
ای صوت و نگاهت همه یادآور غوک
پوسیده ز بوی دهنت سبلت تو
زیر بغلت خنده زده بر عن خوک
#عموجان_جانی
#اشعار_خاردار
@xaarda
[مثنوی در احتفاظ مایعات]
آنچه بر بادت دهد از بیخ و بن
بچه است ای سید شیرین سَخُن
چوب اگر در پاچهٔ آدم رود
بهتر از این است کلاً گم شود
بچهداری حاصل ناپختگی است
کاندوم در رفتن و آشفتگی است
حاصل بیدقتی و خستگی
در زمان گردک و پیوستگی
کاندوم از نوع خوبش را بخر
یا بکن چوبت غلاف ای کرّهخر
#شاکیر
#عموجان_جانی
#اشعار_خاردار
@xaarda
#قطعه
دوستی مصدع شد و ابتدا از آشوب در زندگی مشترکش دردِدل کرد و آخر بر منبر نشست که بانوی منزلم بابت خدمات جنسی مهریه طلب کرده و این چه قانون و چه معاملت است با من که پرفسورای گوزشناسی و خانه در سگمحلآباد دارم و...
اینک پاسخ تخصصی دارالوکاله شیخنا:
اوّل اگرچه سفرهٔ دل را گشودهای
بعدا دهان به گوهخوری اما گشادهای
گرزی درست باید و گودرز پهلوان
وآنگه برای عشق چو فرهاد ارادهای
گر این بُوَد چه فرق کند از برای زن
جراح قلب بازی و حمال سادهای؟
دل خوش مکن که صاحب مالی و مکنتی
یا شاخ اینستایی و اربابزادهای
آبستن است همسرت از نارضایتی
پس در قمار زندگیت باخت دادهای
مهریهای که میکند اکنون زنت طلب
تاوان مدتی است که او را نگادهای!
#ابن_شیرین
#اشعار_خاردار
@xaarda
#قطعه
گفت یاری به من سوختهجان
که تو ای شاعر خوب طبری
عظمت نیست مگر شعر ترت
که سبق برده ز گلبرگ طری
گفتم ای نور دل و دیدهٔ من
که ز هر خوبتری خوبتری
عظمت در نگه تخمی توست
نه به چیزی که درآن مینگری
#مسمار_الشعرا
#اشعار_خاردار
@xaarda
[کماکان ماجرای سپوخی و ...]
سپوخی ناگهان آواره گشته
تو گویی مردکی کـونش بِهَشته
برفته عشق و حال و کردنِ یار
ولی عکسش شده این کار، این بار
چو شد پاره غشای آلت و کـیر
تو گویی که سپوخی خفته آن زیر
شدن پاره در آن هنگام کاندوم
نباشد کمتر از دادن به مردم
بلی اکنون سپوخی پاره گشته
تو گویی مردکی کـونش بِهَشته
#ابن_بکن_اصفهانی
#اشعار_خاردار
@xaarda
چـلـپـاسـه بشرتر اسـت از این منگلها
نـسـنـاس، مـسـلـمـانتـر از ایـن اُمّـلها
چـیـن نیز نساختهاست از این بنجلها
خر پرفسور است پیش این کسخلها
#ابن_شیرین
@xaarda
#دبیرستان_شاهد
به مردم اردبیل
از شوکتتان سیاه روزی مانده است
از قامت سرو ترک قوزی مانده است
این شرم به خون خود بشویید اگر
از غیرتتان به قدر گوزی مانده است
#خواهر_ماری_کوری
#اشعار_خاردار
@xaarda
سرو است؟نه،آماس غم است و ورم است
از شش جهتش بار به دوش است و خم است
یک لغزش ریز هم برایش کافیست
یک پای حکومت لب گور عدم است
#مازی_مار
@xaarda
کیر است و به جای پاشدن خوابیده
کیری که فقط به ششجهت شاشیده
شعرت همه ارزانیِ این یک مصراع:
جمهوری اسلامی ایران ریده
#سهنقطةالشعراء
*
کیر است و به ایستادگی متهم است
از هر جهت آماده رفتن به فَم است
کیرم همه ارزانی کسّ ننه ات
آری ننه و فَمَت که کیرم دو دم است
#بینام
@xaarda
در سایهسار کون
ای چشم بسته بر هنر برگ و بار کون
در پای کون فتاده ببینمت خوار کون
شاهان شکار جرگه نکردندی ار شدی
روزی نخست قسمت ایشان شکار کون
رستهز قیلوقال جهان خوش نشستهاند
پیران به پارک از چه بهجز ز انتظار کون؟!
از ضعف کون مدار شکایت، به من سپار
بالله که گر بیفتدت از نو فشار کون
کاین تیر نیمگز چو تبر راست میزنم
بر چشم تنگْ بستهٔ اسفندیار کون
رخشات چه قابل است؟ الا کونگلابیا
کیرت به کون بنز، که هستی سوار کون
اسکندرم مگر که چنین خونی از تنِ
دارای کُس بریزم و جانوسیار کون
هرچند نزد من نبود کُس به وقت گای
جز پیشمرگ و پیشکش و پیشکار کون
شاخ چنار و ابر بهار است توأمان
هرگه فتد به برزن کیرم گذار کون
دنیا خراب ظلم و دل ما خراب سکس
خلقی خمار منقل و «درزی» خمار کون
#درزی_بفشار
#اشعار_خاردار
@xaarda
صبحتون بخیر بچهها،
ما از این قرتیبازیا اینجا نداریم؛ صبح بخیر شب بخیر و این صحبتها.
فقط خواستیم بگیم اول بهاره و هوا خیلی سرد و گرم میشه.
اگر یه وقت سرما خوردید و تب کردید بهترین موقع شعر گفتنه. حالا خود دانید.
آب دماغتان برای شعر گفتن همیشه جاری!
🌺🌺🌺
#بخت
این زندگی پوچ چه با من لج بود
هر روز به شام خستگی منتج بود
زاییده و گاییده شدم در ایران
چون بار خر بخت از اول کج بود
#احسان_ناصر
#اشعار_خاردار
@xaarda
#مجابات
[در حمایت از #عیبالنساء_لاهیچی]
آنقدر ادامـه این مضامین بدهیم
تا آنکه به مستبد نشان این* بدهیم
هم کار ز دست ابن شیرین گیریم
هم کار به دست ابن شیرین بدهیم
*منظور از این دقیقا همین این است.
#الف_هزالی
#اشعار_خاردار
@xaarda
#مجابات
عـنـتـر! انگار واقـعـا عن داری
دیرآمده قصد زود رفتن داری
مگذار که با هجو لجنمال کنم
نامی که ز خایهمالی من داری
#ابن_شیرین
#اشعار_خاردار
@xaarda
[در اینستا دیدم که جناب #ابن_بکن_اصفهانی برای تعطیلات به خارج سفر کرده و سگش را نیز همراه برده است]
در هزل نباشد سخُن* از من بهتر
کی در فکند کسی بن از من بهتر؟
من در تهران اسیر و او در سفر است
حال سگ ابن بکن از من بهتر
*مثلاً زبان شعر من خیلی آرکاییک و خفن است و اصلا محدودیت قافیه در کار نیست.
#ابن_شیرین
#اشعار_خاردار
@xaarda
#بداهه
[مثنوی در انشقاق و شایعات]
ابنشیرین را خبر آمد ز کس
کز چه رو غافل نشستی بوالهوس؟
شعر هزلی ساختندی در خفا
آن دو یار بامرام و باوفا
کردهاند از جمع گویا انشقاق
الامان ای خارداران از نفاق
زیر هم رفته، نفاق آوردهاند
اتفاقا در اتاق آوردهاند
این اتاق البته باشد در مَجاز
لاجرم باشد سرِ قصه دراز
جانی و شاکیر با هم خلوتی
کردهاند و احتمالاً مدتی ...
خلوت شاکیر و جانی دیر شد
کی ولی این یک، از آن یک سیر شد؟
ردشان را میتوان راحت گرفت
میتوان کرد آندو را ناگاه خفت
تا ببینیم آنچه یکسر کردهاند
شعر بوده یا که دیگر کردهاند
چون سخن از کاندوم بوده است و چوب
من که میگویم یکیشان کرده خوب
گرچه باید دور بود از سوءظن
لیک هر دو بودهاند از اهل فن
حتم دارم پس یکی داده فریب
دیگری را و در او کرده قضیب۱
آنچنان که گفته قبلا شهریار
کرده شاهدباز با شاهد چهکار۲
۱- اسم آلت
۲- شاهدی را که شود همدم دزد ناموس
شک نکن کو بدهد پرده عصمت را لو
"شهریار"
#سپوخی_تبریزی
#ابن_شیرین
#اشعار_خاردار
@xaarda
#نقیضه
گر بمانیم زنده بردوزیم
مقعدی کز فراق چاک شده
گر نمانیم هم خیالی نیست
ای بسا آرزو که خاک شده
#مسمار_الشعرا
#اشعار_خاردار
@xaarda
#هزل_بنگ
در سالن انتظار دادن
زیر پل و آبشار دادن
در غار و کویر و کوه و جنگل
در سبزه و جویبار دادن
در خانه به شهر و روستا یا
در جاده و در قطار دادن
در کیش و میانه و سمرقند
در بصره و سبزوار دادن
در بهمن و مهر و تیر و مرداد
والبتّه که در بهار دادن:
هرجا و همیشه در همه حال
کارت شده ای نگار، دادن،
شد عید سعید جفتگیری
زین رو شده خارخار، دادن!
ما نیز به پای خاست خواهیم
کیرم دهن «شعار دادن»
باید ممهای گزیدن آن گاه
صاحبممه را فشار دادن
این خرزهٔ بیقرار خر را
تا دسته در او قرار دادن
دست دو سه گندهگوز بیکار
با گادن سخت کار دادن
وآنگه چه بسا کلیپ و سیدی
از این عمل انتشار دادن
در لهو و لعب به دست دافی
جامی می خوشگوار دادن
وآن را که میاش نمیگوارد
یک حبّهٔ کوکنار(۱) دادن
با کردنت ای عزیز قصدم
باشد به تو اعتبار دادن
من مفتخرم به کردن تو
ممنونم از «افتخار دادن»،
با آن کس بد ولی به «درزی»
ممکن نبود دو بار دادن
*
برخیز ز موسموسکردن
بشتاب به بیگدار دادن
دیگر به کسی نده به تومان
شرط است که با دلار دادن
با من به سفر بیا و دریاب
هر گوشه و هر کنار دادن
*
ای کونده بس است خاکبازی
بایست که دل به کار دادن
اما چه خوش است خالصانه
بیمنت و انتظار دادن
از دکتر مملکت گرفته
تا در به در خمار دادن
یا فکر محیطزیست بودن
سوراخ نشان مار دادن
خوب است کتاب عکسداری
دربارهاش انتشار دادن
#درزی_بفشار
#سپوخی_تبریزی
#ابن_شیرین
#اشعار_خاردار
۱- کوکنار: خشخاش، تریاک
@xaarda
#جوابیه
تو ای ابنبکن از اصفهانا
بیا بشنو ز من رازی نهانا:
سپوخی کون و کسها پاره کرده
خودش را ای بسا بیچاره کرده
اگر آرامتر میکوفت تقه
نمیشد کاندوم وی شقهشقه
کسی که بوده زیرش، بدحَشَر بود
عجب کون و کسی در آن بشر بود
دودستی در کمرگاهم درآویخت
فشار آورد چندان که فروریخت
ز پیچوتاب وی، پشمام فرخورد
بمانَد این که کاندوم نیز جِر خورد
خلاصه بگذریم از چند و چونی
شنو این راز را، ای بچهکونی:
سپوخی این زمان در گیرودار است
چرا که مادر تو باردار است!
#سپوخی_تبریزی
#اشعار_خاردار
@xaarda
نامش به ظهور و ننگ و نامش مستور
نزدیکی میکند ولی از ره دور
از من به سپوخندهی تبریز بگو
«برعکس نهند نام زنگی کافور»
#مجنون_جقوی
#اشعار_خاردار
@xaarda