xaarda | Unsorted

Telegram-канал xaarda - اشعار خاردار

-

اشعار زیرخاکی را از ما بخواهید!📖 هزلیات و هجویات خود را برای ما بفرستید تا در کانال منتشر کنیم. راهِ ارتباط مشروع با ما: @andarooni_bot

Subscribe to a channel

اشعار خاردار

آن شنیده‌ستم که روزی در نماز
خورده‌بودی مومنی گویا پیاز

از قرار آبگوشت بودی آن ناهار
همرهش ترشی و آب‌دوغ و خیار
 
رفت تا در سجده آید پیش حق
بادی از ماتحت در شد با ترق

ابن‌شیرین که در ایام حیات
ندرتا کس دید وی را در صلات

از قضا او نیز بودی آن زمان
ایستاده در صفوف مومنان

گفت: اوضاع ای جماعت عادی است
این که بشنیدید، بمب بادی است

هیچ بمب واقعی در کار نیست
کار داعش یا که استکبار نیست

مومنی از خوف حق ترسیده است
بل‌که از آن خوف، بر خود ریده است

آن که ترکیده، دل آن مومن است
مابقی یک مشت حرف موهن است

خنده بر اهل عبادت چیره گشت
چشم حق بر این جماعت خیره گشت!

#عمو_جان_جانی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

حدیث آرزومندی در سحر

سحرگاهان که با ک‌ون گلابی
تو با این عشوه در نزدیک آبی

سپوخی را و ایضاُ کی‍‌‌ر وی را
نه تابی می‌گذاری و نه خوابی

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

بسی گرگان به چوپان درس دادند
بسی  قاری به طفلان درس دادند

مبارک باد روز اول مهر
به شیخان که به شیطان درس دادند!

#احسان_ناصر
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

اینگونه که لب زند ته رانش را
بر بیضهٔ او زنـد زنخدانش را

ترسم که برون کشد ازین مرد خدا
هم شیره و شهد جان، هم ایمانش را

#طوسی_اصفهانی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

بگشود دهان، مکید ساساتش را
طوری که خدا ببخشد امواتش را

این‌گونه که خایه با ولع می‌نوشد
ترسم بخورد شبی پروستاتش را!

#سیخکی_یزدی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#بی‌مبایلاتی
#بداهه‌گایی

[به مناسبت به چوخ رفتن گوشی موبایل عموجانی]


مانده‌ست رفیق جمع در خاموشی
باید برسانیم به او یک گوشی

از جلق بدون گوشی‌اش محروم است
آینده او عجیب نامعلوم است



ای کهنه‌رفیق اگر که هستی بیدار
ای آن که به دستان خودت دادی کار،

یک چند بمان بدون گوشی، ای دوست
گفتم که نکن درون گوشی، ای دوست

شاید کردی موبایل را انزالی
یا بدتر، با موبایل مقعدمالی

از بس پس‌وپیش کرده‌ای آن گوشی
دیگر نبرد ز دست، فرمان گوشی

ما را نه نشان تیزهوشی باشد
گر دوست ما بدون گوشی باشد

هر طور شده براش گوشی بخریم
ور چارهٔ کار کون‌فروشی باشد


سرخ و زرد و کبود در گوشی داشت
صدها رصد و شنود در گوشی داشت

از صفر شروع کرد و در شش هفته
هفتادهزار نود در گوشی داشت

بی‌گوشی زیستن عجب بد چیزی ست
خاصه که رفیق خوبمان گوشی‌زی ست


القصه که در موبایل خالی کرده‌ست
آن گوشی نیز اتصالی کرده‌ست

معلوم نشد چرا و چند و چونش
شاید کرده موبایل را در کونش

شاید تا ته به داخل رم کرده
آن گوشی وحشت‌زده هم رم کرده

ماها که زیادیم ولی کم داریم
پول و پله‌ای کاش فراهم آریم

فعلا بدهیم قرضِ لِلْمحرومش
بیرون بکشیم بعدا از حلقومش

گلریز کنیم و مبلغی گردد جور
زان پیش که زخم وی بگردد ناسور

خوب است که کمپین جهانی بکنیم
هشتگ بزنیم و هم‌رسانی بکنیم:

سیل آمده‌است و ناکجا را برده‌ست
گوشیِ رفیق ناقلا را برده‌ست

آن شب که فشار سیل بالا زده‌است
بر گوشی نام‌برده گویا زده‌است

سیل آمده و وارد جاجیم شده‌ست
او هم زیر فشار تسلیم شده‌ست

از چندی و  چونی و چرایش گذریم،
کون هم شده می‌دهیم، گوشی بخریم

بار من و‌ تو اگر زمین می‌افتاد
فی‌الفور همان رفیق هم کون می‌داد

کون همه مان فدای یک مویش باد
کس تا به ابد به زیر یا رویش باد

کیرش همه ساله شق و رق باد همی
هر جا که بُوَد، گشاد و دلشاد همی!

#ابن_شیرین
#سپوخی_تبریزی
#درزی_بفشار
#شاکیر
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#باجناقیه

-یک
سلطان که نه موش کور جنگل شده‌ایم
در لانه‌ی تنگ خودمان یل شده‌ایم
هر چند که آخر جهانیم ولی
در صنعت باجناق اوّل شده‌ایم

-دو
دیگر به حرم دست‌درازی نکنید
با زور رسانه صحنه‌سازی نکنید
تصویر به ما نمی‌رسد ای حضرات!
با آنتن باجناق بازی نکنید

-سه
باید که شما حلّ معمّا بکنید
اسرار نهفته را هویدا بکنید
ای حجت اسلام! شما زن دارید
زشت است که باجناقتان را ...


#علیرضا_غلامی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

من خریت کردم و از صبح تا شب جق زدم
شب که شد خوابیدم و با حالت تب جق زدم

چار دیواری ما چون اختیاری بود پس
هر زمانی خواستم در این مکعّب جق زدم

گاه روی پشت بام و گاه هم توی حیاط
گاه توی حوض و گاهی هم همان لب جق زدم

خشمگین بودم ز کار و بار دنیا جق زدم
شاد بودم با لب خندان، مودّب جق زدم

با دل خونین لب خندان بیاوردم چو جام
شعر حافظ خوانده با جام لبالب جق زدم

هر زمان اعصاب من خُرد و خراب و خشک بود
تا روان سازم روانم را مرتّب جق زدم

گاه شقّ و رقّ و گاهی سرفکنده، سر به زیر
گاه گاهی مستقیم و گه مورّب جق زدم

چون که بانویی به زیر خود ندیدم لاجرم
توی فکر همسر مردم معذّب جق زدم

کارنامه عمر خود را چون نظر کردم دریغ
تازه فهمیدم تمام عمر اغلب جق زدم

#ابوالفرج_کونی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

دل می‌رود ز دستم صاحبدلان آقا رو
در «خاردار» داریم این کونده‌بازیا رو؟!


#واحد‌گوه‌خوری‌اشعارخاردار، دایرهٔ ادمین‌ها


@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

از آن به‌هواداده پس از بادهٔ ناب
تا این به‌رکوع‌رفته رو در محراب

هر نوع از کون به چشم درزی خوب است
از خانم کارداشیان تا سهراب

#درزی_بفشار


@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

در رسمِ شماست قُلدری کردن هم
از خلقِ گرسنه نان‌بُری کردن هم

بر خوردنِ مالِ مردمان افزودید
روزی دو سه وعده گُه‌خوری کردن هم!

#شروین_سلیمانی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#بداهه
خبر کوتاه جانکاه: در اراک عروس به جای حجله داماد به زندان افتاد چون در نظر اینها حجابش کم بود.(شب عروسی ها !!!!!!!)

دوش مرغی به حبس می‌نالید
از چه باشد خروس در زندان؟

چه کسی دیده است موسیقی،
دهل و ارگ و کوس در زندان؟

جمع فامیل و ایل از چه کنند
بغل و رقص و بوس در زندان؟

وسط زیر هشت* چون عاقد
می‌نماید جلوس در زندان؟

از چه داماد می‌دهد شاباش
به جمیع نفوس در زندان؟

چه کسی و چگونه ول کرده‌است
این‌ همه طفل لوس در زندان؟

دوربین روی لقمهٔ مردم
کرده حتی فوکوس در زندان!؟

همه اینها چرا به زندانند؟
چون که باشد عروس در زندان

*بخشی از زندان در دسترس و دیدرس نگاهبانان که وقتی کاری با زندانی داشته باشند باید در آن محل حاضر شود.

#ابن_شیرین
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

آن کس که به خـویـشـتـن تـلـنـگـر نزند
افـــســـار بـه نــفــس پـرتــکــبــــر نزند

بسیار بعید است که در این دو سه روز
ســیــلــی به پـرسـتـار و به دکـتـر نزند


#ابن_شیرین
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

لواط ما را نمی‌هلد

یک عمر چنان زخمِ عفونی بودیم
در برههٔ حساسِ کنونی بودیم

معلوم شد اما که اسیرِ دستِ
یک مشت لواطکارِ کونی بودیم!

#قلندر
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

سفرنامه قم

دوباره رفتم قم، باز بود عن تو عن
هوا گرفته و مسموم و غرق بوی عفن

نمای روز به شب بیشتر شباهت داشت
سیاه چون رخ آن کس که کشت اویس قرن

گرفته شهر از این وضع بوی گه هر چند
که رجس دور از آن بارگاه و آن مأمن

چه مایه لعن شنیدم به حاکمان از خلق
صدای فحش می‌آمد ز هر در و برزن

خیانتی به وطن کرده‌اند این اوباش
که وقت جنگ و تصرف نمی‌کند دشمن

ضرر به کشور طوری زدند بی‌مغزان
که هوش مصنوعی هم نمی‌زند عمداً

یکی بلیت خریده گریزد از این شهر
به سوی تهران کالودگیش هست خفن

یکی گرفته به زیر دماغ خویش پهن
که با پیاز برانند بوی گه ز دهن

مگر کمک رسد از سوی غیب کاین مردم
خلاص میهن بینند از بلا و محن

که در حکومت و اعوان آن نمی‌بینم
نه حال حلّ مسائل نه همّ و حبّ وطن

نمی‌زنند مگر حرفهای بی‌سروته
نمی‌دهند مگر وعدهٔ سر خرمن

تو که برای محرم سیاه پوشیدی
برای خود که مصیبت شدیم بر سر زن

چنین که مملکت آلوده شد بعید مدان
که آرزوی محالی شود هوا خوردن

#ابن_شیرین
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

تا میایی که بگویی:«دوس...» لذت می‌برم
می‌کنی خود را برایم ل‍‌ـوس لذت می‌برم

هر زمانی می‌کنی بر من غضب این را بدان
که به نحوی ریز و نامحسوس لذت می‌برم‌

گاه گاهی می‌شوی بدجور یک دنده که من
می‌روم در دنده‌ی معکوس، لذت می‌برم

با تمسخر هم که می‌خندی به من باور بکن
می‌شوم با خنده‌ات مأنوس لذت می‌برم

گربه‌ی لوس خودت را که نوازش می‌کنی
من ز کِیف کوک آن دیوث لذت می‌برم

در کنار تختخوابم می‌نشینی قبل خواب
می‌دهی یک بوسه‌ی مخصوص لذت می‌برم

چون خیالت می‌نشیند روبه‌رویم روز و شب
در نهایت می‌شوی ملموس لذت می‌برم

با وجود این خزعبلهای بالا نیستم
از خودِ ناشاعرم مأیوس: لذت می‌برم

#جواد_زرنیچه
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#هجونامه

بدان که با‌ادبم پس سلام می‌کنمت
بدون فاصله تخم‌حرام می‌کنمت

چهارشنبه همین هفته طبق وعدهٔ پیش
درست ساعت ده بعد شام می‌کنمت

کسی نداد که آخر به منصبی نرسید
بدان که صاحب جاه و مقام می‌کنمت

اگرچه پشت به من کرده‌ای ز بی‌ادبی
مؤدبم من و با احترام می‌کنمت

نه کون‌کن است که گه تند و گاه خسته‌ کند
به من بده که بکوب و مدام می‌کنمت

شبی گرفته به یک دست خویش زلف تو را
به دست دیگر خود نیز جام می‌کنمت

به چنگم افتی اگر راست‌پنج‌گاه کنم
سپس زمین زده در دَه مقام می‌کنمت

اگر به دست تو مرقومه‌ام رسید بخوان
خلاصه می‌کنمش «والسلام می‌کنمت»

#ابن_شیرین
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

به مناسبت نزدیکی کردن اول مهر با معلم و دانش‌آموز

بعد از دوسه‌سال شادبازی
شل‌کردن و بی‌سوادبازی

بدجور محصل و معلم
خوکرده به کون‌گشادبازی!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#استقبال

درخت خانلری خشکید، از آن آزادیان افتاد
گل فرهنگیان در آخور ارشادیان افتاد

ببین کرسی تدریس بهار و مینوی‌ها را
که زیر کون سیف و قزوه و حدادیان افتاد

جهالت‌های این قوم ثمود و لوط ای «درزی»
عذاب زامبی‌ها بود و بر ما عادیان افتاد
#درزی_بفشار

ز موی دختران لرزه به کاخ بادیان افتد
و خواب خوش ز چشم خواب استبدادیان افتد

ز دادن‌های این امّ‌المصائب من چه می‌گویم
حرامی زادگان را بی‌پدر اولادیان افتد

به هنگام بلوغش آن زنازاده چو شد قاری
و آن مادرخطا در جرگه دامادیان افتد

به ک*ن باجناق خویش می‌کردند و می‌گفتند
خدا با ما که تقدیری مبارک‌بادیان افتد

پس از عمری سخنرانی ز اخلاق و مسلمانی
لباس از شیخ‌شاه لخت مادرزادیان افتد

بدان ای هاله نور از صدای روشن مردم
توانی در گلوگاه تن فریادیان افتد

نترس از سختی دوران که حتماً بگذرد امروز
اگر قرعه به نام شیخ این شیادیان افتد

چرا که‌از وحشت آهنگ توماج و یراحی‌ها
به اندام ستم رقصیدن خردادیان افتد
#هاله_نور
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

ریشه در اعماق دارد جلق ما
با خدا میثاق دارد جلق ما

من گمانم با تکامل از قدیم
آتش چخماق دارد جلق ما

#بی_غصه
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#نقیضه‌گایی

پیش از اینَت بیش از این اندیشهٔ عُشّاق بود
مِهرورزیِ تو با ما شُهرهٔ آفاق بود

#حافظ
 ✧
پیش از اینم بیش از این اندیشه عشاق بود
لیک از این پس خواهدم عشاق بر دششاق بود

سینه‌‌ای می‌خواستم از بهر درد اشتیاق
سینه‌اش اما به مالیدن فقط مشتاق بود

رو به او گر داده‌بودم، بی‌شک از روی حشر
زیر کیرم مثل خایه، داٸما سنجاق بود

آن‌که از حیث ممه، آن گونه لاغر می‌نمود
در شگفتم که چرا از پشت آن‌سان چاق بود

رفتنش چون رفتن یک باغ‌وحش از شهر ماست
گاوِ خرفهمی که شکل خوک و سگ‌اخلاق بود

لاف از کم‌کاری و در حد صفری می‌زد و
بردمش بر روی چال و دیدمش اوراق بود

بر درش کوبیدم آلت تا به کون راضی نشد
چون که او کُس گفته بود و چاره‌اش شلاق بود

رشته تشبیه اگر بگسست، معذورم بدار
هزل در دست سپوخی، گاه با اغراق بود!

#سپوخی_تبریزی


@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#هجو

هجوت حلال شد سگ پیر حرام گوز
پایت کنار گورت و کارت مدام گوز

ای قوت لا یموت تو فی کل یوم گوه
ای صوت لایفوت تو در صبح و شام گوز

ای از کمینه کمتر و از هیچ پوچ‌تر
گوز کدام کونی و کَون کدام گوز؟

بدگویی و دروغ پراکندن تو را
در خور چه پاسخی است فقط یک کلام: گوز

این هجو نیست شمه‌ای از خشم شاعر است
اینک بترس از قلم انتقام، گوز!

گر هجو گویمت همهٔ خلق بعد از این
در شهر می‌زنند صدایت غلام‌گوز

از پیش من جریده رو ور نه دریده شو
پیوست شعر خویش فرستم پیام: گوز

#ابن_شیرین
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

هرچند که پایان جهان پیدا نیست
هر چیز که امروز بُوَد، فردا نیست

خوش باش و بکن کون و کس دنیا را
فرجام تو، غیرِ رفتن بر گا نیست!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

برای آنهایی که بیخوابی زده به سرشون .
حتی می‌تونین چشمایتان را ببندید🥰

Читать полностью…

اشعار خاردار

تبلیغ عفاف یا حجاب است
یا فیلم جدید پورن‌هاب است؟!

این قمبل و قوس را چه نامم؟
تصویر دعای مستجاب است!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#عروس_کشون

کرد بیدارمان نه بانگ خروس
بلکه اخبار حبس و بند عروس

چون ز مجلس عروس را بردند
شاه‌‌داماد! ک‌ون شحنه ببوس

گـوز گـوز رجـال ایـرانـی
حفظ حرمت نکرد از ناموس؟

تخم در مردها نمی‌یابید
گشته‌ ام بیست‌سال با فانوس

گوز قاطر به ریش این اوباش
غائط بز به چهره‌های عبوس

ای که افکار و اعتقاد شما
متعلق به عهد دقیانوس

با دو سه فحش کهنه بهر شما
ساختم یک کلاژ؛ پفکشیوس!

کاش از این طویله بگریزم
با شنا از میان اقیانوس

راستی خرج حبس و پول وکیل
پای داماد بود یا که عروس؟

#خواهر_ماری_کوری
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

همچنان از ...

خواهرزنم به هر جا پا داد رفته باشد
با رفتنش ز منزل غمباد رفته باشد

من باجناق خود را بسیار دوست دارم
حتی اگر ز عمرش هفتاد رفته باشد

گفتم ز درس دوری، باید کنی مروری
گر مبحث لواطت از یاد رفته باشد

هستند چون که اقوام دردست بهر هر کام
دلاله ورشکسته، قواد رفته باشد

دیشب ز باجناقم خط و خبر نیامد
یارب مباد بی من ارشاد رفته باشد

#الف_هزالی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

ظاهراً باجناقیه به یک نوع ادبی تبدیل شد


لطفی بکن ای خیّر فی‌الارض به من
من مستحقم محبّتی ورز به من

حالا که تو باجناق کردن بلدی
ای کاش زنت را بدهی قرض به من

#علیرضا_غلامی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#باجناق

ای کاش به رویِ کونِ چاقت بودم
در سوزِ خزان، گرمِ اجاقت بودم

هر مرتبه قبلِ سکس، قر می‌دادی
القصه که کاش باجناقت بودم!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#لواط_گیت
دوستان با سخن شیخ مسهل الدین درزی پرونده کون باجناق را می‌بندیم.

آن گنده هَوَنگ جای ده‌ها دسته ست
بوی عن او دماغ ما را خسته‌ست

مسئولک لات لاطی آسوده بخواب
پروندهٔ کون باجناقت بسته ست

#درزی_بفشار
@xaarda

Читать полностью…
Subscribe to a channel