#مجابات
ای نهانجایی که پرهیزت ز زهد
بیگمان خود شیوه رندانهایست
چون که بردی از "سپوخی" نام، تو
از سپوخی مر تو را شکرانهایست
لیک در بیتی که بد ریدی بر آن
واژه از معنای خود بیگانهایست
هر زمان با مادرت خلوت کنم
در نهانجایی که جندهخانهایست،
هر کجا هستی، تو هم با وی بیا
تا بیاموزم تو را، یک جا نایست!
#سپوخی_تبریزی
@Xaarda
#نقیضهگایی
با یاد زندهنام استاد گلپا و ترانه ماندگارش:
موی سپید و توی آینه دیدم ...
کون سفیدی توی کوچه دیدم
اووفی بلند از ته دل کشیدم
با اسکناس و خواهش و بهونه
کشوندم و آوردمش تو خونه
تا شرت و زیرپوششو درآوردم
از نوک پا تا ممههاشو خوردم
کـیر باید پا در میونی کنه
تا خایه احساس جوونی کنه
#ابوالفرج_کونی
@xaarda
#نقیضهگایی
این کاسه زمانی سر پرشوری بود
این خشت دل نازک رنجوری بود
این باد که کوچهگرد و شوریدهسر است
روی لب ما نغمهٔ ماهوری بود
#امیرپیمان_رمضانی
این مرد خدا کسکش منفوری بود
وین قرص کمر حبّهٔ کافوری بود
وآن چوب که در تو کرد امروز نکیر
دی بر لب ما دستهٔ وافوری بود
#درزی_بفشار
دیوث عجب آدم نانکوری بود
بیخیرتر از گدا و مأموری بود
از خاکش کاسه ساختم، سوراخ است
از بس که خودش وصلهٔ ناجوری بود
#ابن_شیرین
روزی که مرا آلت پرزوری بود
در منظرهای که پشت سر نوری بود
تو رد شدی و دامن تو توری بود
در باقی ماجرا، نه منظوری بود!
#سپوخی_تبریزی
@xaarda
#حکایت
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را
گفت آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج
وین جهد میکند که بگیرد غریق را
#گلستان_سعدی
درماندهای ز کالجی آمد به حوزهای
بشکست عهد صحبت دارالعلوم را
گفتم: میان عالم و ملا چه فرق بود
تا درنهادی از همه اینجا قدوم را؟
گفت: آن گلیم خویش نبرده برون ز آب
سرکیسه کرده این ز مواجب عموم را
#زهدپرهیز_نهانجایی
@xaarda
گر حکم جهادمان دهد، زود همه،
با وحدت چفیه و شعار و کلمه،
خواهیم زدن به دشمن خود صدمه،
با شیوهٔ رزم قمبل و قابلمه
#درزی_بفشار
@Befshar
@xaarda
ای کاش دمِ زمستان
بازار تو گرم باشد
در زیر پتو، تن تو
هم یار تو گرم باشد
ای کاش به فصل سرما
شلوار تو گرم باشد
صدبار مهمتر از آن
سالار تو گرم باشد!
#سپوخی_تبریزی
@xaarda
#خداحافظ_دخترم 😔
آنان که درازریش و بُزدیدارند
پروانهی شغل زنبهمزدی دارند
در سابقهشان غارت و زندانسوزی،
کودککشی و جنازهدزدی دارند
#ابن_شیرین
@xaarda
#نقیضهگایی
... شرابم برده بود از دست در بزم وصال او
نمیدانم چهها گفتم، نمیدانم چهها کردم
ز انگشتم شمیم غنچه فردوس میآید
نمیدانم سحر بند گریبان که وا کردم ...
#طالب_آملی
✧
عرق در خیک خود با دوستان تا دسته جاکردم
"نمیدانم چهها گفتم، نمیدانم چهها کردم"
سحر برخاستم با درد کیر و خایه از بستر
نمیدانم میان اینهمه کونی که را کردم
#سپوخی_تبریزی
@xaarda
ما هجو نگفتهایم تا بد بکنیم
بل تا خر و گاو را مخلّد بکنیم
این قحبهٔ خایهمال ابله را نیز
مطرحتر از آنچه بوده باید بکنیم
#درزی_بفشار
@Befshar
@xaarda
پ.ن. «مطرح» در لغت یعنی «جایِ نهادن چیزی»
#رباعی در باب اعطای مدرک الکی افتخاری به زکزاکی:
زنهار که با بوی کباب اینجایی
اینجا خر داغ میکنند آقایی
امروز نبین که دکترایت دادند
فردا تو زغال منقل عظمایی
ایضاً #بیت:
من از اعطای پیاچدی به زیگزاگی چه فهمیدم؟
که خر عالم نمیگردد از این مدرکگرفتنها
#زهدپرهیز_نهانجایی
#xaarda
#نقیضهگایی
آرامِ دلِ مرا بخوانید
بر مردمِ چشمِ من نشانید...
عشق انده و حسرت است و خواری
"عاشق مشوید اگر توانید"
#سیدحسن_غزنوی
✧
"عاشق مشوید اگر توانید"
تا در غم عاشقی نمانید...
این است نصیحت سنایی
"عاشق مشوید اگر توانید"
#سنایی_غزنوی
✧✧
از بنده به عاشقان رسانید
بیزحمت، شعرِ من بخوانید
وقتیکه به عاشقی نشینید
این پند به گوش خود نشانید
دور و بر مخزدن نچرخید
یا شیوه مخزدن بدانید
هر داف، مناسب دهان نیست
آب از لبولوچه کم چکانید
از عشق اگر به خود برینید
کامِ دلِ خویش چون برانید؟!
یا فتح کنید قلعهاش را
یا فاتحه طرف بخوانید
ای وای اگر به گاهِ پیری
در آرزوی زنی جوانید
آن زن به شما نمیدهد پا
گر خویش به کون وی تپانید
القصه که حد نگاه دارید
تا بر سرِ پای خود بمانید
عشق البته غیر کسخلی نیست
"عاشق مشوید اگر توانید"
#سپوخی_تبریزی
@xaarda
حیف از هجو
ظاهرش شوخی است و طنازی
طنز نه جمله کسنمکبازی
لوس و لیم و دهنلق و لختی
لات و فحاش و تخمۀ تازی
غرچه و کلّهپهن و انباننرم
رام و تسلیم و طالب و راضی
روی بر خاک و زانوان به زمین
پشت داده به مفتی و غازی
از گشادی چنان شده کونش
که به خدمت پوتین سربازی
عرصۀ گهخوریش گسترده
از نجف تا دمشق و بنغازی
میشود زنبهمزد را سردیس
کلهی کیریاش اگر سازی
نیش همچون کس خرش بازست
سمت مردم به جفتکاندازی
عصر هر روز توی تلویزیون
مردک گهبهریش، شهبازی
#کاوه_خارگا
@xaarda
نبودم لحظهای در زندگی شاد
که گنج از من ستاند و رنج پس داد
بخواهم سینهای از بهر گریه
که باشد سایزش بالای هشتاد
#رضا_ج
@xaarda
در هجو عنی که حیف عن خواندن او
در چله شدم چو اهل عرفان
بر چشم و دهان خود زدم کوک
از روزه روز و زوزهٔ شب
شد پیکر فربهم چنان دوک
زین راه به معرفت رسیدم
ارزندهتر از طلای مسکوک
در شانس به لطف حضرت حق
گوی سبقت ربودم از لوک
با حضرت حق چنین بگفتم:
المقنع فی الجواب ارجوک
یا رب به چه حکمت آفریدی
آن بندهٔ بینوای مفلوک؟
آن یُبسروانِ هرزگفتار
با کون گشاد و کلهٔ پوک؟
در شیوهٔ زندگی چو زالو
در چهره چو کارتْملی غوک
وآن دامنش از معاصی زشت
چون کهنهٔ حیض هند ملکوک
هاتف گفتا که جمع کردیم
تخم از کفتار و تخمک از خوک
از خلقت شرش این مآل است؛
عبرت گیرند بندگان بوک
#ابن_شیرین
@xaarda
به مناسبت آغاز سال تحصیلی
خوشا به حالت ای روستایی
تو میتوانی که خر بگایی
هم میکنی گاو، هم میفروشی
هم میتوانی آن را بدوشی
در کوه و صحرا در فصل گندم
راحت گذاری لاپای مردم
هم میتوانی نزدیک چشمه
دختر بیابی با یک کرشمه
در شهر ما نیست یک جای خالی
تا سینهای را راحت بمالی
اوضاع این شهر بسیار کیری است
اینجا پلیسش موجود گیری است
چون که مکان نیست اینجا مهیا
آخر زنم دل، روزی به دریا
بیرون زنم من از این اداره
زینجا گریزم با کـون پاره
آیم به آنجا، آن جای آرام
تا خر بگایم از بام تا شام
#ابن_شیرین
@xaarda
#نقیضهگایی
شمع رویت را دلم پروانهایست
لیک عقل از عشق چون بیگانهایست
#عطار
✧
کـیر من دور از کـست بیخانهایست
کـون تو از جندگی ویرانهایست
جندگان دوشیزه گر گیرند نام
نام دوشیزه تو را افسانهایست
پای تو این شورت قرمزرنگ را
دیدهام هرجا که خلوتخانهایست
پنجشنبهشب سپوخی میکنند(۱)
کار تو اما شب و روزانهایست
کـس اگر دارد به پیرامون کسی
کـیر او از جقزدن بیگانهایست
خایه را مِنبعد اصلاحش کنم
چون که موی خایهام در شانهایست
کـون تو مفتوح خواهم کرد از آنک
هر فتوح از کـون تو کاشانهایست
- «میشود تنها به کـیر من دهی؟»
هر که گفت این را به تو، دیوانهایست
ما شراب از انبه و موز میکشیم
تا منی را مقعدت پیمانهایست
دست تو گر کاه هم بنهد کسی
کردنت را مبلغ بیعانهایست
ار نهانجا کـس بگاید بیکدو
لاجرم کـیر خرش تا چانهایست
#زهدپرهیز_نهانجایی
۱-مصدر "سپوخیکردن" در فرهنگها نیامده و گویا جناب زهدپرهیز این را از همان نهانجای خویشتنشان درآوردهاند. شاید هم چندان خطا نباشد، اما همین اشاره سببساز پاسخی نهانجاسوز از جناب سپوخی تبریزی شد که به زودی خدمتتان فروخواهد شد. واقف دم سوزان سپوخیانه باشید.
@Xaarda
#بداهه
هنوز صبح با شب نزدیکی نکرده بود که حضرت #سپوخی به رسم مستان سحرخیز به #عمو_جانی پیام داد که به زنخواست این مفعوله مدخوله برود لکن #ابن_شیرین که هوشیار و نشئه از ثلاثه حبَابه(آن سه بست زعفرانی که سحر با وافور میکشد) بود زنهار داد که:
ای که پنجاه رفته و عزبی
بکر هم از جلو هم از عقبی
پـا اگــر در چنین رهـی بـنـهـی
کون خود را در آن به باد دهی
این سپوخی چو اهل و صالح نیست
نظرش مُحصِل مطامح نیست
مکن این کار با خودت جانی
مرو این سان به فاک مجانی
گوشهی خلوتی و صابونی
به که آدم فدا کند کـونی
#ابن_شیرین
@xaarda
گِلی خوشبوی در حمام روزی ....
#گلستان_سعدی
متاع حقی از تریاک دیروز
رسید از دست همبستی به دستم
زغال افروختم از چوب لیمو
گرفتم حقه را در دست و بستم
اگرچه میکشم روزی دو مثقال
دو حبّش داد با سختی شکستم
فتادم گوشهای نالان و خاران
تو گویی مست از جام الستم
بگفتم: خارکسه چیست این جنس
"که از بوی دلاویز تو مستم"
بگفتا جنس خوب از بد ندانم
ولی با ساقی خوبی نشستم
چو پول خوب دادم جنس خوبی
به من داد و چو تو سگنشئه هستم
#ابن_شیرین
@xaarda
همین دیروز خیلی جوان بودم و گوشهای از کتاب سازمانهای بینالمللی نوشته بودم:
درویش رو هر گلیم پاره
شب خانم میاره
هرکجا بذاره
براش فرقی نداره ...
شب به خیر آقای گلپا
@xaarda
محور مقابلمت
آماده همیشه توی هر مِیدانیم
در عرصه جنگ نیز دُم جنبانیم
بدبخت شود رژیم اسراییلی
هرگاه که ما قابلمه برگردانیم!
#قزل_دششاق
@xaarda
ما با شعار و مشت کوبنده به میدانیم
در آرزوی کیک با ساندیس درباری
دلواپس اعراب لبنان و فلسطینیم
بی عِرق میهن بدتر از شاهان قاجاری
تا قدس را ما پس نگیریم از یهودیها
آرام کی میگیگیریم؟ ای ابلهان، آری!
ایرانیان را ما خفه کردیم این چل سال
از بس هواخواهی نمودیم و هواداری
با نهی منکر سخت مشغولیم با نسوان
گردان ما بر هم زده بیلان بیکاری
ما عقدههای جنسی خود را در این میدان
خالی نماییم از همین راه زن آزاری
ریش بلند و چفیه و این پاچهخاری را
هر کس که دارد دور میماند ز بیگاری
ای شاعری که وصف ما را میکنی هشدار!
معلوم شد بر ما تو هم بد جور می خاری
#احسان_ناصر
@xaarda
#خارخار
#برادر_عرزشی_غزه_نری_جاکشی
تویی که در همه حال، مخالف سازشی
به فکر فتح قدسی، به شیوه چکشی
به ثبت نام اعزام به منطقه، دلخوشی
"برادر عرزشی، غزه نری جاکشی"
#عقرب_الشعرا
@xaarda
"فراکیر"
ندا اومد که زندگیت سر اومد
تا جُنبیدم جون از کونم در اومد!
مُردم و روح از بدنم پر کشید
یهو دیدم روزِ قیامت رسید!
از چیزی که میترسیدم پیدا شد
وقتِ شهادت دادنِ عُضوا شد!
دست و زبون و چشم و گوش و گردن
هر چی که رازه برملا میکردن!
یهو تو این اوضاعِ بیقاعده
کیرم بلند شد که شهادت بده!
دیدم مثِ آتیشِ زیرِ بوته
لب وا کنه به گا میرم سهسوته!
خوب میدونست که تشنهٔ بهشتم
میخواست بِرینه توی سرنوشتم!
دیدم اگه یه لحظه دیر بجُنبم
فرشتهها چوب میکنن تو دُنبهم!
تا خواست دهن وا کنه گفتمش: هیس!
هرچی بگی به نفعِ هر دومون نیس!
قبول دارم زندگیتو ساییدم
هر چی که میشد و با تو گاییدم!
قبول دارم عمری تو رو کشوندم
تو هر سوراخی که میشد چِپوندم!
قبول دارم که منِ ناحسابی
یه شب نذاشتم که دُرُس بخوابی!
با اینهمه اگه مَنو بفروشی
تو هر گُهی برم خودت هم توشی!
از خرِ شیطون بیا پایین گُلم
نذار بِدَن توی جهنم هُلَم!
اگه بشم جهنّمی یه روزی
بدون که قبلِ من خودت میسوزی!
ولی اگه اینجا نگی تو چیزی
میریم بهشت خیلی ریلکس و ایزی!
اگه باهم بریم بهشت عزیزم
صبح تا غروب حوری به پات میریزم!
بَدِه همه اونجا به ما حلالن؟
بَدِه فرشتهها تو رو بمالن؟!
بَدِه بریم حال بکنیم حسابی؟
بَدِه که شب تا صبح رو کُس بخوابی؟!
بَدِه روزی دَه دَفه لیسلیس بشی؟
تو دهنِ حور و پری خیس بشی؟!
دوست نداری وقتی تَنت میخاره
از چپ و راست کُس رو سرت بباره؟!
دوست نداری سربهسرت بذارن؟
حور و پری آبِتو دربیارن؟!
دوست نداری حوری که رد شد پاشی
آبتو روی ممههاش بپاشی؟!
دوست نداری رو دافِ کون قُلمبه
بیست و چهاری بزنی تلمبه؟!
دلت نمیخواد لبِ جویِ شراب
با سه تا کُس بری تویِ تختخواب؟!
دلت نمیخواد لبِ جویِ عسل
بِلیسَنِت کُلِ کُسای محل؟!
دلت نمیخواد که موفق باشی؟
آبت بیاد ولی بازم شق باشی؟!
میدونی حوری پریود نمیشه؟
میدونی که دلش میخواد همیشه؟!
میدونی حوری شورتِ توری داره؟!
میدونی واژنِ بلوری داره؟!
میدونی که میتونی توش بریزی؟
نه کاندومی میخواد نه قرص و چیزی؟
ا---------------------------------
کیرم شنید و تِرَنِش راه افتاد!
بدجوری آب از دهنش راه افتاد!
یه چشمکی به من زد از ارادت
سینهشو صاف کرد که بِده شهادت!
به مأمورِ حساب کتاب گفت ببین..
مؤمنِ واقعی همینه، همین!
من که یه عُمرِ آزگار کیرشم
فکر میکردم که بواسیرشم!
تو زندگیم رنگِ کُسو ندیدم
گاهی بلند شدم فقط شاشیدم!
با اینکه تو کفم بودن دخترا
من کُس و کونی ندیدم اینوَرا!
صاحبِ من یه حرفِ ناحق نزد
جُنب میشد ولی باهام جق نزد!
فراری از شیطونایِ رجیم بود
با من توی صراطِ مسقیم بود!
تو اون جهانِ خاکیِ خَرتوخَر
من که خطا ندیدم از این بشر!
بینِ مُسلمونا با این جاذبه
بهشت فقط به این یکی واجبه!
ا--------------------------------------
حرفای کیرم که به آخر رسید
شوکه شدم، فیوز میوزم پرید!
ندیده بودم توی این ولایت
وکیل مدافعی به این صلابت!
با این خطابهای که پا شد و خوند
رو دستِ ما برگهٔ آس و کوبوند!
ندا اومد بندهٔ ما شاکِره
مُجوّز و بهش بدین تا بِره!
ما هم مثِ فیلمای سینمایی
رد شدیم از پُلِ صراط دوتایی!
الان تَهِ جادهٔ سرنوشتیم
جاتون خالی هر دو توی بهشتیم!
غرق شدیم تو کُس و کون و ممه
وفور نعمته، فقط وقت کمه!
#قلندر
@xaarda
#بداهه
بیرون بروی شیره سرت میمالند
مشغول به سر شوی درت میمالند
ای تف به جهانی که اگر چون ماشین
چادر نکشی به همسرت میمالند!
#ابن_شیرین
@xaarda
خطاب به ضارب
لـعـنـت به تـو با حضور نامیمونت
از کسدستی هدر شد* آخر خونت
خوب است کلاشینکُفِ با سـرنیزه
در حالـت رگــبــار رود در کــونـت
*هدر شدن خون اصطلاح فقهی است به این معنا که قتل آن شخص قصاص ندارد.
#عیبالنساء_لاهیچی
@xaarda
#نقیضه
#بداهه
گل نعمتیست هدیهفرستاده از بهشت
مردم کریمتر شود اندر نعیم گل
ای گلفروش گل چه فروشی بجای سیم
وز گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل؟
#کسائی_مروزی*
**
تَل نعمتیست هدیهفرستاده از بهشت
مردم کریمتر شود اندر نعیم تل
ای تلفروش تل چه فروشی بجای سیم
وز تل عزیزتر چه ستانی به سیم تل
هرکس به سوی حق ز مسیر خودش رود
ما از مسیر منطقی و مستقیم تل
دیوانه-جندهخانهٔ دنیا تحمّلش
دشوار بود اگر نبُدی حبّ جیم تل
آشوب و استرس، غم و نومیدی و غضب
غالب نمیشوند به اهل فهیم تل
با ما دو روز بادهگسارا بیا که تا
خلق سگ تو گردد خلق کریم تل
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
در آب حل کنیم چو درّ یتیم تل
میخواند کنج محفل ما صبح و ظهر و شام
بر شاخ حقّهٔ رفقا یاکریم تل
بهتر ز بست کوچک تل نیست در جهان
غیر از یکی و آن هم بست حجیم تل
باری کجاست نعمت فردوس واقعی؟
آنجا که منقلیست و بر آن ادیم تل
چای و زغال و منقل و خرما فراهم است
وقت است تا شود به زمینه ضمیمه تل
درویش و پادشاه و غنی و فقیر را
یکسان کند خماری و درد وخیم تل
بهتر ز بار بیکسی ای یار، بار دوست
بهتر ز بیم بیتلی ای دوست بیم تل
همواره پادشاه مواد است حضرتش
آیا بود همیشه بمانم ندیم تل؟
در دامن محبّت او رشد کردهام
مپسند ای خدا که شوم من یتیم تل
در عمر رفته ریدی و زنهار ای رفیق
گر این دو روز مانده نباشی مقیم تل
#شیخ_سوزمانیپناه
#ابن_شیرین
@xaarda
*دربارهٔ معنی «گل» در شعر حکیم مروزی بین صاحبنظران اختلاف است.
#نقیضه
من آمدهام گلی بکارم
در گوشه کنار مرغزارم
از دانهی سرخ ناشناسی
شاید گل تازهای برآرم
این بذر رسیده در خزان را
اینک به بهار میسپارم
من در پی چشمهای زلالم
در سینهی تنگ بیقرارم
تا شیره بگیرم از دل سنگ
اکلیل از آسمان ببارم
جادوگر بیبدیل دوران
من شعبدهباز روزگارم
میرقصم و عطر میفشانم
میچرخم و کشته میشمارم
هر جا بروم ز چوب جادو
آثار به جای میگذارم
تو در پی کار و بار خود باش
تا من برسم به کار و بارم
بردار که زیر پا نماند
من با دل تو چه کار دارم
#سمانه_کهربائیان
***
تا بر موتور سخن سوارم
همواره کسی به ترک دارم
تاس تو زدهست چرخ و آنگاه
«جُفهفت» نشسته در قمارم
گردون به منت چو پیشکش کرد
دندان تو را نمیشمارم
شفتالوی بوستان حسنت،
زیباست نشسته بر خیارم
ای شاخهٔ ترد باغ عرفان
زین بیل کلفت شرمسارم
بر گنبد تو حدیث پرواز
با جوهر عشق مینگارم
عهدیست مرا که در زمینت
جز تخم رضای تو نکارم
هر داف که با تو بد سگالد
شلوار ز پای او درآرم
ور زشترخی تو را رفیق است
من در رفقا نمیگذارم
دشوارپسند اگرچه هستم
با این همه ورچه بردبارم،
در آرزوی لبِ جگرها
دندان به جگر نمیفشارم
دلدار نُنُر خدا هم ار بود
او را به خدا همیسپارم
هنگام وداع گفت «تا بعد»
گفتم «عسلم، امیدوارم»
کبکی که کباب دیشبم بود
پنداشت که من گیاهخوارم
گویند «مگوی هزل، درزی»
ای کاش بُدی در اختیارم
#درزی_بفشار
@Befshar
@xaarda
#نقیضهگایی
میجویمت ای هوای نایاب شده
میخوانمت ای صدای در خواب شده
چون کودک تشنه در تب تابستان
میخواهمت ای بستنی آب شده
#ناصر_حامدی
✧
مییابمت ای جنده کمیابشده
میگایمت ای کون و کس قابشده
این کیر به پا خاسته در تابستان
بیکردن تو کی بشود خوابشده؟!
#سپوخی_تبریزی
@xaarda
آهم اثر نکرد به قلب چون آهنت
آتش بیفتد از همه جا روی خرمنت
ای پاچهی تو پارهتر از قلب ما همه
بنگر که خیس و گرم و سفید است دامنت
یک عمر خاطرات خوشی داشت هر کسی
در خانههای تیمی این شهر، با زنت
اینک شده حکایت وصل پس از فراق:
تیر چراغبرق خیابان و باسنت
ای کاش بعد مرگ تو آه ای غرور محض!
یک سگ، فروتنانه بریند به مدفنت
#بشکاف
@xaarda