#حکمت
#خارخار
در بـنـز آتـش میزدی از روی مـسـتـی
اکنون بده کـون بهر یک تیبای قسطی!
#سپوخی_تبریزی
@xaarda
#خارخار
#نقیضهگایی
ای که چو آوار غم
بر سرِ این ملتی
بوده در این سرزمین
منشا هر ذلتی
ملک جم افتاده در
دست چو تو نکبتی
جمله خونخوارگان
ریخته پر، پیشتان
خون جوانان ما
میچکد از ریشتان
#عقربالشعرا
@xaarda
با پول نمودیم در این دیر مکافات
صد جندهی لاشیِ خیابانیِ الوات
تا پول به جیب است دگر غم چه خورد آن
کاو دغدغهی سکس کِشَد اکثر اوقات؟
نه گول زند همسر مردم به چت و هم
زوری نکند کس که ندارد دل بدذات
یک روز اگر کس نکند خون خورَد و حرص
فردا دو برابر بکند در غم مافات
الحاصل اگر پول به جیب است زنی نیست
کز دولِ دُمِ موشی تو او نشود مات
لکسوس تو را تا که ببیند به خیابان
با خواهش و درخواست بیفتد به پر و پات
یک شب به خیابان گذری کن که بگردد
این حرف منِ بیسروپا بهر تو اثبات
#ابوالفرج_کونی
@xaarda
#نو_رباعی
تکلیف زبان سرخ
که روشن بود
تکلیف زبان قهوهای
مجهول است
#جواد_زرنیچه
@xaarda
#روز_زن
در سایهٔ دولتِ شما جان دادیم
رفتیم به گا ولی کماکان شادیم
دیدیم که روزِ زن شد و بیپولیم
بدجور به یاد زنتان افتادیم!
#قلندر
@xaarda
بیعلت اگر که شاد باشی کافی است
یا پیرو حزب باد باشی کافی است
دنیا چون تنگنای پرپیچوخمی است
یک ذره فقط گشاد باشی کافی ست
#جواد_زرنیچه
@xaarda
جواب نامه لیلی به مجنون:
سلام از بنده، ای زیبای مأبون!
چو وصل ما میسر نیست امشب
درازت را فرو کن در پس کـون
#سرمجک_یزدی
لـیـلـی بزنم دو لنگ تو بـاز کنم
در اول کـارم انـدکی نـاز کـنــم
تـا آخـر یـلـدا بکنم چـنـدان کـه
کون و کس تو زخمی و جانباز کنم
#ابوالمؤدب_شقزاده
@xaarda
با بانویی نیکروی و نیکخوی و خوشاندام و خوشکلام مصاحبتی و مُرافقتی افتاده بود که حشری فوق بشری داشت، اما از بدِ روزگار بیشتر میل به جلق داشت تا سکس با خلق! شبی تا سحر در این اندیشه که برای رضای خدا آتشِ حشرش را به آبِ ذَکَرم بنشانم و شیرینیِ معامله را به وی بچشانم، این شعر را برایش سرودم و در بستر خوشخیالی غنودم:
ساعتِ پنجِ صبح بیدارم
چِم شده! ظاهراً که میخارم
دیدم انگار مُستَعِد هستم
در خودم تخمِ شعر میکارم
دوست دارم ببافم این کصشعر
به تو هم احترام بگذارم
عذرخواهم اگر در این ابیات
حرفهای رکیک میآرم
وسطِ پای خود که میدانی
کیر نه! تولهگُربهای دارم!
چون شود شق شبیهِ دستههونگ
میکند پاره زیپِ شلوارم
بنده پیغمبرِ دو تا قومم
منتها یک کمی خطاکارم
مار میشد عصای موسی گاه
من عصا میشود گَهی مارم!
مشتری میشوی اگر یک بار
بزنی دستِ خود به سالارم
تا متاعی به این تمیزی هست
جق نزن ای عزیزِ دلدارم!
حَشَرَت هم اگر که بالا زد
بنده دربست مالِ سرکارم
"هارد داگی" پوزیشنِ خوبیست
گر تو باشی در این مُدل یارم
طعمِ من را بچش فقط یک بار
تا ابد میشوی گرفتارم
روی کیرم تتو کنم نامت
تا بدانی که دوستت دارم..
سکس، جام است و عشق، کهنهشراب
جام را بیشراب نگذارم
پس اگر پایهای بگو بعله
این دوشنبه بیا به دیدارم!
#شری_بلا
@xaarda
گاو گاو است و «امّا» ندارد
گاو بودن مداوا ندارد
صاحبش اسم شب را عوض کرد
#شیعه_امسال_یلدا_ندارد
از رباب و رقیّهست گریان
درد یلدا و مهسا ندارد
#درزی_بفشار
@xaarda
@Befshar
#یلدا
پیامک زد شبی مجنون به لیلی
تو را میخواهمت قد تریلی
بیا اینجا که امشب چون بلند است
به دیدار تو ما را هست میلی!
#ملوک_عابدی
@xaarda
#مجابات
ای که مالیدهای به من انگشت
دوست داری بمالمت با مشت؟
ظاهرم را چگونه دید زدی؟!
تو مگر چشم داشتی از پشت؟
#ابن_شیرین
@xaarda
مطایبه با #ابن_شیرین
ابن شیرینی و لبت شور است
من بر آنم که موی تو بور است
روی تو ماه و پشم تو کوتاه
لمبر تو بلور چون حور است
#رضا_ج
@xaarda
#سوالوجواب
پرسشی دارم سپوخیوار و پاسخ هم مراست:
-چون سپوخی با خودش پیوسته در چونوچراست -
گر زناشویی به هر صورت به خرزه قاٸم است
خرزه را ناآزمودن قبل تزویج از چهراست؟
همچنان که پرده را باید به طرزی آزمود
فرج مردان را مگر چیزی کم از فرج نساست؟
کیر را هم راستی شرط است دانستن از آنک
راست یا ناراست بودن در همه کاری رواست
پاسخش را بشنو و بر گوش خود آویزه کن
چون سپوخی هرچه گوید، جمله همسنگ طلاست:
از دو حالت نیست خارج حال آلت، در جهان
در همین یک نکته هم چون بنگری خود نکتههاست؛
کیر یا بر لای پای اغنیا دارد قرار
یا فقیران راست آن کیری که جایش لای پاست؛
اغنیا را مال، ستار عیوب است ای پسر
پس زنان را کار هرگز کی به کیر اغنیاست!؟
وز دگرسو نیست تردیدی در این که روز و شب
کیر بدبختان چو بخت اغنیا، داٸم بهپاست!
حکیم #سپوخی_تبریزی
@xaarda
جر خورده اگر خشتک لاپای تو، الغوث!
آویخته زنگوله از آنجای تو، الغوث!
الغوث از این سجده خوشحالت تخمی
از ملت سرگرم تماشای تو، الغوث!
#سپوخی_تبریزی
@xaarda
#مناجات_نامه
خداوندا در این دنیای جافی
جفاهای خودت را کن تلافی؛
نخست اینکه در این اوضاع تخمی
عنایت کن به این بنده کفافی
که باشد بر سرم سقفی مهیا
به زیرم بستری، رویم لحافی
نخواهم مال دنیا را نه چندان
که از ثروت زنم هر لحظه لافی
دودیگر این که از انواع مشروب
فراهم مینما مقدار کافی
سر پیری اگر وافور گیرم
رسان تریاک در میزان وافی۱،
چرا که از خماری سخت ترسم
تو خود آگاهی از این خوف خافی۲
سهدیگر این که شغلی ساده خواهم
نه سر در گم، چو پیچیده کلافی
به غیر از خوردن و نوشیدنیها
ز اقسام امور زیرنافی،
به واقع بندهات از کردنیها
نمیخواهد ز تو غیر از شکافی
چرا که هر که خنجر آفریده
بباید سازد از بهرش غلافی
کنارش هم اگر زحمت نباشد
دو تا پستان چاق و کون صافی
الهی بیش از اینها میتوان گفت
نمانده لیک چیزی از قوافی
ببخشد #درزی_بفشار اگر که
به "یاء" قافیه دیده شکافی
سپوخی نیز چون وی گاه بوده
ز روی مصلحت، اهل خلافی
دعای آخرم این است یارب:
"وَ أَرزقنا کثیراً مِن دَوافی۳"!
#سپوخی_تبریزی
۱- فراوان
۲- پنهان، پوشیده
۳- جمع مکسر داف باشد.
@Xaarda
#حکایت
مردی دوزنه، مقیم اهواز
نام دو زنش شهین و شهناز
میخواست برای کسب روزی
هنگام سحر کند سرآغاز
دیدش که شهین گرفته ماتم
تب دارد عجیب و لرز، همراز*
رو کرد شهین به همسر خویش
با عشوه و شیوه، غمزه و ناز:
از بــهــر هــوو بـگـیــر دارو
چـلــوار بــرای مـن ز بـــزاز
این پیرهنم ببین چه کهنه است
هم کفشم و مانتوی جلوباز!
چون مرد شنید گفتهٔ وی
افتاد به روی هر دو طناز
گاهی ز عقب، گهی ز پهلو
گاهی ز جلو، به شکل پاباز
چون خوب تپاند هر دوان را
مانند کسی که کرده اعجاز
زن گفت که بود پیرهن نو
افتاد تب از دگــر دغـلباز
بنشست کنار تخت آن دو
ماننده جم، به تخت شیراز
رو کرد به کـیرش آن جوانمرد
میگفت سخن چنین به آواز:
نازم به تن و سر و کلاهت
بزّازی و دکتر، ای سرافراز!
#رضا_ج
*هوو
@xaarda
#بداهه
غم نیست اگر چهرهٔ مقبول نداریم
چون ضعف شعور و کمر و دول نداریم
از دولت دولیم سرافراز و ازین روی
گر پول نداریم غم پول نداریم
گر نیست چپت پُر به چپت باد برادر
تا گردن و دودول چو مفتول نداریم
در جملهٔ «میگایم» الا بوالفرجِ کون
فیالجمله ز تو بهتر مفعول نداریم
در هزلسرایان جهان -گشتم و دیدم-
مثل تو یکی شاعر سوسول نداریم
#بیشعور
@xaarda
#درد_دل_روانپزشک
ای که از حال دل و احوال ماها غافلی
در پزشکی هم تو بر طب روانی مایلی
سالها زحمت کشیدم درس خواندم روز و شب
تا شدم حالا پزشک مهربان و قابلی
گرچه خیلی خبره هستم در روانکاوی ولی
از طبابت نیست مارا غیر حسرت حاصلی
دوستی دارم پزشکی خواند و الان دکتر است
مثل من احمق نبود و بود مرد عاقلی
همکلاسم بود و الان شد پزشک بانوان
من ولی در انتخاب رشته کردم کاهلی
این عدالت نیست وقتی روز و شب هنگام کار
او ببیند دائما کـس، من ببینم کُسخلی
#خیرالنساء
@xaarda
جنگ ای شیخ، باسن و ممه نیست
کار سختی است، حَدّت این همه نیست
ای که گفتی نه حمله و نه سکوت
این همان اصطلاح "سکلمه"* نیست!؟
#عقرب_الشعرا
* همآمیزی دو کلمه سکوت و حمله است، بر وزن دکلمه، اما به ترکی "به کیر زدن" و "به گا دادن" هم معنا میدهد. (با سپاس از توضیحات استاد سپوخی تبریزی.)
@xaarda
#ترانه_برای_لیلی
تـو لـیـلـی تـا وقــتـی کــنـــار مـنی
پر از شـادی میشه همه لحظههام
چه عالیــه وقتی که میـگی به من
که دلتنگ شونهت شدن هر دو پام
#احسان_ناصر
@xaarda
یلدا ادامه دارد....
نفرین سر نماز تقدیم تو باد
آواز خوش گراز تقدیم تو باد
ای دولت ششکلاسه در این یلدا
کیری سیه و دراز تقدیم تو باد
#بگای_کاریزی
@xaarda
حدیث کون و فساد مؤمن
مؤمنین کون هم میگذارند
کون هم بیش و کم میگذارند
گوییا در جهادند با کفر
زود در پشت خم میگذارند
بیبصیرت نباشند و در خویش
توی راه حرم میگذارند
گاه پولی، گهی هم مرامی
هم گشایند و هم میگذارند
مؤمنین پای کارند تا بیخ
کون هم همقسم میگذارند
توی هیئت چه دم میدهند و
چای هم را چه دم میگذارند
خوشنویسند و در لیغهٔ هم
یک دو تا خط قلم میگذارند
کون کافر نیابند ناچار
کون هم بد رقم میگذارند
#شاکیر
@xaarda
#نقیضهگایی
تخته مشقِ سکوت است زبان در دهنم
#طغرای_مشهدی
✧
تخته مشقِ سکوت است زبان در دهنت
ای که هستی ز سکوتت نگران، در دهنت!
#سپوخی_تبریزی
@xaarda
#یلدایی
چایِ هَوسم کنارِ قند است امشب
دستم به دو گیسویِ تو بند است امشب
لذت ببر از تمامِ من تا خودِ صبح
حالا که به لطفِ حق بلند است امشب!
#قلندر
@xaarda
گر بالشت از سمور خواهدبودن
آرامگه تو گور خواهدبودن
وآن کس که ز بوس عاشقان میرنجد
همخانهٔ مار و مور خواهدبودن
#هزلمنهزلنیستتعلیمست
@befshar
@xaarda
در استقبال از شعر استاد #شروین_سلیمانی
شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
از آنهایی که شروین بوده در هر شعر منظورش
از آنهایی که هر پاییز شیخ و پاچه خارانش
بگیرد با هزاران التماس از شاه دستورش
از آنهایی که هرکس خورده با سر راه میرفته
به کتفش بوده نیش عقرب جرّار و زنبورش
از آنهایی که قصابِ بداخلاق محل داده
برای جرعهای از آن سبیل پهن و ساطورش
از آنهایی که قاضی را هوایی میکند در دم
ندیده یک نظر حتی میان خواب، مأمورش
از آنهایی که هر شیخی برای یک قُلُپ از آن
دهد تسبیح و نعلین و عبا و شورت و پاسورش
از آنهایی که میکوبد لحد را بالگد میّت
بیافتد قطره ای از آن اگر یک بار بر گورش
از آنهایی که در دریا بریزد شام، یک صیاد
برقصد کوسه ماهی تا اذانِ صبح در تورش
از آنی که لبش را تر کند فرماندهای با آن
ز یادش میرود جنگ و شکست و زخم ناسورش
شراب تلخ میخواهم از آن معجون سرخی که
فشرده حضرت رازی به دست خویش انگورش
#قان_قوسان_کیشی
@xaarda
[با اجازه از حضرت سعدی]
پول چای
چه کردهاید در این ملک ای شیوخ ضلال
که از تعفن خود طعنه میزند به مبال؟
مسافری که چهل دزد غارتش بکنند
نمیرسد به چنین فقر و اَکْرهُ الاحوال
خزانهای که ندارد ترامپ همسنگش
ربودهاند مدیران دبش ظرف سه سال!
به اختلال مشاعر دچار خواهد شد
اگر حساب کند آدم این عدد به ریال
به موی دخترکان بند کردهاید فقط
کجاست غیرتتان پیش دزد بیتالمال؟
جماعتی که عرق را حرام میگویند
عرق حرام بکردند و پول چای حلال
سؤال هم بکنی میبرند آنجایت
که چوب توی فلانت کنند بهر سؤال
ز آه خلق و ز روز جزا نمیترسید
اگر حساب و کتابی بود-زبانم لال-؟
دوای درد جهان شعر نیست میدانم
"ولیک نالهٔ بیچارگان خوش است بنال"
#امیرپیمان_رمضانی
@xaarda
تقدیم به #ابن_بکن_اصفهانی به خاطر رفاقت پررنگ، پرخاطره و پرخطرش.
به مناسبت سفر ایشان به شبهقاره که همه لوطیان هند با دیدن این قند پارسی شکرشکن و بشکنبزن شدند.
با خود از هند میمون بیاور
آن هم از نوع بابون بیاور
آن شنیدم که رنگیست کونش
آبی و سبز و گلگون بیاور
پودر کـیر کبـرا درآمیز
با کس فیل و معجون بیاور
معدن فیلمنامه است آنجا
ایدهٔ ناب و مضمون بیاور
تک درختی که دورش برقصند
چند لیلا و مجنون بیاور
قصهٔ طفل گمگشته در بحر
گشته پیدا به هامون بیاور
بهر سوغات این یار دیرین
چند هندوی مأبون بیاور
مثل فردین برایم مرامی
قدری از گنج قارون بیاور
چند بازیگر فیلم هندی
بهر دعوا به تهرون! بیاور
اشتباهی نگیری، نگفتم
از دماغ کسی خون بیاور
چند بانوی شیرین شمایل
با بـدنـهای مـوزون بیاور
کسکشی نیست، صرفا چو این کار
هست با صرفه مقرون بیاور
قصد کار بدی هم ندارم
تا کنم دانش افزون، بیاور
رشوهای ده به مرتاض و کاهن
اندکی سحر و افسون بیاور
هر چه گفتم ز آن بینیازم
بهر من حبّ افیون بیاور
حبّ افیون خودم دارم ای دوست
دستناخورده، آن کـون بیاور
#ابن_شیرین
@xaarda
#چهارتایی
زود است که چرخمان هوا سازد چرخ
اندوختههای ما فنا سازد چرخ
با الکل و دود وقت خود را پر کن
زان پیش که باد ما رها سازد چرخ
#ابن_شیرین
@xaarda
پیکِ شادی!
"شرابی تلخ میخواهم که مرداَفکن بُوَد زورش"
از آنهایی که مالِ ارمنستان است انگورش!
از آنهایی که حافظ خورده و در شعر آورده
ولی یک عده میگویند عرفانیست منظورش!
از آنهایی که میگویی به ساقی زود جورش کن
و ساقی نیز در عرضِ دو ساعت میکند جورش!
از آنهایی که وقتی میروی بالا دو پِیکش را
به زانویِ چپت هم نیست مُلک و امپراطورش!
از آنهایی که میاُفتی به یادِ رازی و کشفش
و گویی نور بر قبرش ببارد، قبر بر نورش!
از آنها که اگر غَسّال با آن مُرده را شویَد
لبِ کارونِ آغاسی بخوانَد مُرده در گورش!
اگر شیخی بفرماید حرام است این که مینوشی
بنوشی پیکِ بعدی را به عشقِ شیخ و دستورش!
اگر گوید کسی در آتشِ دوزخ بسوزی تو
بنوشی تا بسوزد هم دلش، هم جای مذکورش!
نپرس از من چرا در کوچهها با دَبّه میگردی
شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بُوَد زورش!
#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani
@Xaarda