xaarda | Unsorted

Telegram-канал xaarda - اشعار خاردار

-

اشعار زیرخاکی را از ما بخواهید!📖 هزلیات و هجویات خود را برای ما بفرستید تا در کانال منتشر کنیم. راهِ ارتباط مشروع با ما: @andarooni_bot

Subscribe to a channel

اشعار خاردار

آن خدا که آفریده بیل را
آدم و حوا و اسب و فیل را

ناشیانه رنگی از هستی زده
این جهانِ پستِ هردمبیل را

هم چغندر داده و شلغم به ما
هم به بعضی‌ها موز و ازگیل را

تکه‌ای را کنده از کیرِ نهنگ
خلق‌کرده شخص کیم‌جونگ‌ایل را

تا که اشباه‌الرجال، آدم شوند
بسته دور کله‌شان مندیل را

تا کشیشان را به کوشش افکنَد
کشککی قالب‌زده انجیل را

تا که موسی جا کند در آن عصا
باز کرده لای پای نیل را

تا کند کون جهان را آش‌ولاش
تیز کرده کیر اسراییل را

تا جنایی‌تر شود این داستان
رج‌زده هابیل را، قابیل را

داده فرزندی به جای گوسفند
بهر ابراهیم، اسماعیل را

از فرشته دور خود را کرده پر
عزتی بخشیده عزراییل را

تا که جبرش را به ما قالب کند
قلب لشکر داده جبراییل را

تا تراشد مایکل از جنس مَلَک 
روی صحنه‌برده میکاییل را

بعد از این‌ها، گرچه این اسراف بود
بر سرش افزوده اسرافیل را

خالقی که این چنین در خلقتش
طول داده عرض این تفصیل را،

تا که دریابد نیاز جسم ما
آفریدی کاش "جسماییل" را!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

اندر انتخابات و انگشت جوهری

آنکس که صبور و بانجابت
اخطار به هر زبانتان داد

انگشت اشاره‌اش قلم شد
انگشت وسط نشانتان داد

#بانوی_دوزخ
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

از آن رو که بارها اشعار شروین سلیمانی را بی‌اجازه منتشر کرده‌ایم در این مورد هم بی‌اجازه دخول کردیم.
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

شب با نگاه گرم تو آغاز می‌شود
یک لحظه بعد زیپ شما باز می‌شود

گنجشک کوچکی که میان دو پای توست
لبریز از ترانه و آواز می‌شود

شُل می شوم کنار همین هیکل قناس
کم‌کم به جای نیش ک‌سم باز می‌شود

آن کفتر میان دو پای تو نیم‌خیز
آماده‌ی پریدن و پرواز می‌شود...

#داف‌الشعرای_جونی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

رفیق پیر مغان خوشگلی‌ست رشک‌انگیز
هوای کردن او کرده کـ‌یـر ما را تیز

به صدر مصطبه دیدم نشسته می در کف
به چشمکی و کرشمه کشیدمش سر میز

ز وی طلب چو نمودم که بوسه‌ای بدهد
نهیب داد و بگفتا مکن که باشد جیز

بگفتمش که منش طالبم به گادن او
به خنده گفت که تنها تو نیستی، همه نیز

به حیله دست ظریفش گرفتم و بردم
به زیر میز و بدادم به دست او مهمیز

گرفتش و خوشش آمد بجست و آمد پیش
مثال خنگ و شباهنگ خورده اسب‌انگیز

تلطفی و سلامی بداد و وعده نمود
که گشته بود ورا آتش طلب همه تیز

خدا کند که نباشد خلاف وعده در او
که نیست در من بی‌نام طاقتی سر بیز

#بی‌نام
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

قصیده در وصف افیون و بساط و تخلّص به مدح فلفل خاتون و قدح مزاحمان او


با ساقیان شیره برفتم به سیستان (۱)
با نشئه‌ای خزیده به مخ تافته به جان

با نشئه‌ای مقوّم تأثیر او نبات
با نشئه‌ای سریشم تقویم او دخان

نه نشئه‌ای که شیر بکاهد ورا اثر
نه نشئه‌ای که ترشی آرد بدو زیان

این نشئه را شبیه دگر نشئه‌ها مگیر
این نشئه‌ای‌ست حاصل تریاک زاهدان

دودش چو شیر مادر و سودش چو بیت‌کوین
بویش چو مشک اذفر و رنگش چو زعفران

یک دود از او اگر که بگیرند در اراک
جان را خبر شود به سه‌راه سلفچگان

نه رنگ او سیاه کند سرخی زغال
نه دود او به کام دهد تلخی دهان

هر دم کز او به ذوق فروکرده در ریه
در بازدم به رنج جدا کرده از روان

هر کام از او پیام رساندی به مغز من
کاین بست مر ترا ببرد سوی آسمان

بگرفته زود و در رَیتَیْنم نموده حبس
کرده ز نای و نایژه زندان و پاسبان

بهر بساط اوست که تولید می‌کنند
سوهان و ریس و گز قم و تبریز و اصفهان

بر گرد منقلی و حصیری نشسته‌ایم
خوش‌دل سه چار لوطی در جمع دوستان

مشغول کشف فلسفۀ خلق آدمی
مجذوب فحص منتهی عرصۀ مکان

گرگ‌اش زغال‌تاب و جهان‌تیغ چایچی
لگزایی است ساقی و ده‌مرده میزبان (۲)

ده‌مرده‌اش مخوان و بخوانش هزارمرد
بزمش چو بزم شاه و بساطش بساط خان

حقّه‌ش ز چینی است و زغال وی از بلوط
وافور از آبنوس و منبّت‌ش ز استخوان

یک عدّه گرم بحث حدوث و قدم شده
یک عدّه غرق نکتۀ «لو لاک» و «کن فکان»

هر حکمتی که گوید شخصی، برافکند
از شصت نکته پرده به هفتاد کهکشان

شیرینی زبان‌ْت یکی صد همی شود
بینی چو قاب‌ها پرِ شیرینی زبان،

قطّاب یزد و باقلوای سطنبلی
با نُقل اورمیّه و خرمای بهبهان

گه چون برآید از دل فردی «دل‌ای دل‌ای»
جمله دهیم کلّۀ خود را تکان‌تکان؛

گویی که عرّ و عرّ رفیقی نبود و بود
اوج و فرود چهچه افشاری بنان

ده طرح اقتصادی هر کس نهاده پیش
چون یار مهربان همه پرسود و بی‌زیان

نه یار مهربان که شنیدی به مدرسه
آخر کتاب نیست چنو خوب و خوش‌بیان:

آن یار مهربان که بود با منش نظر
آن سرو بوستان که بود سایه‌اش جنان

«فلفل» که هست سمبل خاتون و خانمی
«فلفل» که هست معنی بانوی بانوان

آن ماه‌روی مردربای عزب‌شکار
آن پارسی‌سرای لطیف عرب‌زبان

آن دل‌ربای دل‌بر دل‌بند دل‌پسند
دل‌خواه دل‌پذیر دل‌انگیز دل‌ستان

هات است آنچنان که گر افتد به ایسلند
حالی گدازد آن همه یخ در شمالگان

ماها روا بود که نگیری به دل تو از
مشتی فلان‌فلان‌شدة بن فلان‌فلان

جمعی دهاتی‌اند، زمخت و زبان‌نفهم
یک جوق جلقی‌اند، پلشت و ادب‌ندان

اسپرم‌های خرد دوپای رها ز عقل
رجّاله‌های خسته‌کننده‌یْ بری ز «فان»

ایشان بجای آن که به یمن قدوم تو
عزّت‌تپان کنند تو را و ادب‌تپان،

گفتند شعرهای بد جنسیت‌زده
رد داده بیت‌ها همه چون کردم امتحان

از هر خزعبلی که بجویی در او اثر
وز هر مزخرفی که بگویی بر او نشان

تو سالک فرازی و ما بندیِ نشیب
تو خود به فکر نامی و ما جمله فکر نان

گر با رعیّتش دل ارباب بد شود
بی‌شک فنا شوند همه روستائیان

گردیم بی تو ملعبهٔ انفجار عن (۳)
بودیم با تو گر‌ سبب رشک دشمنان

شاها مرو که قهر مصیبت شد و عذاب (۴)
ماها مرو مُحاق تو حرمان شد و غمان

ای بر گل جمال تو شارک مدیح‌گوی،
وی بر صفا و مهر تو «درزی» مجیزخوان،

در جست‌وجوی سوزن وصل تو نخ شدم
چون دزد ناشی‌ای که زند شب به کاهدان

تا دنبلان زنند به سیخ اهل اشتها
تا کهربا به کاه قرین باشد و قران،

دست من و مَراحم تو کاه و کهربا
شعر من و مزاحم تو سیخ و دنبلان


#درزی_بفشار

@xaarda

۱- با کاروان حُلّه برفتم ز سیستان
با حلّهٔ تنیده ز دل بافته ز جان
#فرخی
۲- گرگ، جهان‌تیغ، لگزایی و ده‌مرده: نام چهار طایفه (و چهار نام خانوادگی رایج) در استان عزیز سیستان و بلوچستان
۳- نسخهٔ فشافویه: نور
۴- تو قهر کردی و قهرت/ مصیبت شد و بارید (آهنگ «ساقی» هایده)

Читать полностью…

اشعار خاردار

ای خوشگلِ کون‌گلابیِ رویایی
توصیف کنم تو را به این زیبایی:

در چشم همه، اگر ز دنیا عقبی
هستی ز عقب برای خود دنیایی!

#احسان_ناصر
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

سرهای بی‌چشم، افکار گمراه
در سینه‌ها نیست جز دود صد آه

جاریست در شهر مردان اخته
اشرات٭ خالی است الحمدلله

بسیار گفتیم غم با طبیبان
در ما نکردند جز با تف و آه

ای وای ما را بر صدر بنشاند
چندان که کردند، رفتیم تا ماه

کـ‌یر کلفت و مزدور بی‌رحم
هر بار گفتیم رحمت به آن شاه

#سامادئوس

٭جمع شورت
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#خارخار

این پیامی نه از منِ بنده‌‌ست
بلکه از حلقِ ملتی زنده‌ست

ای که کُشتی و می‌کُشی ما را
شیخِ جلاد! مادرت زنده‌ست!

#عقرب‌الشعرا
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

[تصویر: پراید پس از تصادف]

گر فیل به گنجشک تجاوز بکند
شلیک اگر تانک به یک بز بکند

آسیب نمی‌رساند آن‌سان که پراید
تنها یک لحظه دیر ترمز بکند

#ابن_شیرین
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

ازدواج لَجباری

بــرای مــیـــخ دلـت چـکـشـم اگـر تو بخواهی
به جز خـودم همه را می‌کشم اگر تو بخواهی

نخواسـتـم کـه زنــم بـاشـی و زنـم شـدی امـا
به این که می‌ک‌نمت دلخوشم اگر تو بخواهی

#سبحان_گنجی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

من راه اگر به حق نبرم جلق می‌زنم
صابون خوب اگر نخرم جلق می‌زنم

با دست‌های کم‌هنرم کار می‌کنم
با دست‌های پرهنرم جلق می‌زنم

#سبحان_گنجی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

چهارتایی!

گر تیشه و ساطور جدا خواهد کرد
ور محبس و مأمور جدا خواهد کرد

اینها همگی موقتی خواهد بود
وافور و مرا گور جدا خواهد کرد

#شیرین_درز*

*این موجود حاصل کثافتکاری #درزی_بفشار و #ابن_شیرین است و سنی بیش از دو دهه دارد اما نامش را امروز برگزیدیم.

@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

[خوش‌آمدگویی سپوخی به فلفل‌خاتون]

خوش‌آمد فلفل و زین به چه باشد
که از فلفل، نمک بر من بپاشد؟!

خوشا بعد از حدود یک‌‌دو سالم
شود با طعم فلفل، خوب حالم

بیا که فلفلانه آمده‌ستی
چو مرغی سوی لانه آمده‌ستی

اگرچه سرمه از فلفل بدانم
تو را بر تخم چشمم می‌نشانم

نه تخم چشم، چندان نازنینی
که باید بر سر کـ‌یرم نشینی

کماسابق اگرکه تیز و تندی
فزون از این مکن در کار کندی

بیا فلفل که کـ‌یرم در کف توست
که جان صد سپوخی، در صف توست!

#سپوخی_تبریزی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#رباعی

مخفی شده‌اند در پس اسم الله
از خلق بدزدند و هم از قِسم الله

مشتی اوباش تخم نابسم‌الله*
می‌پندارند خویش را جسم الله

#ابن_شیرین

* تخم نابسم‌الله ناسزایی است به معنای شرور و پلید.
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#خارخار

جوجه‌ها ناشمرده، سیخ شدند
رفت پاییز ما، زمستان شد

می‌شمارند گله را این بار
نوبت ذبح گوسفندان شد!

#عقرب‌الشعرا
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

برای استادبازی دوستان

باید که دهان او ز عن‌عن بستن
در آن ریدن نخست و بعداً بستن

استاد تو گاویست که نتوان او را
جای ورزا به گاو‌آهن بستن

@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

ببینید #نشر_طلایی چه بلایی بر سر کتاب من آورده است!

#شروین_سلیمانی
@ShervinSoleimani

#تحریف_کتاب
#نشر_طلایی

Читать полностью…

اشعار خاردار

ایضاً لغیره

لغزیدم و از گردنه‌ات افتادم
در درهٔ پایین‌تنه‌ات افتادم

شاشیدم و گور پدرت کردم یاد
عن دیدم و یاد ننه‌ات افتادم

#بیشعور
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#هجو


آن خاله‌کش خراب‌زاده
ناموس وی از دو سو گشاده
بر گردهٔ او قدم نهاده
یک فوج سوار و صد پیاده
کونش چو تمام شهر گاده
هر جا که نشست زارت گوزید

آن بی‌صفت گدای‌مایه
در بی‌نمکی علی‌النهایه
عمریست شبیه چارپایه
گاییده شده‌ست بالرضایه
از بس که گداست وی بغایه
هر بار کشید کارت گوزید

در دست بهانه داده تا من
هجوش بکنم درازدامن
چون شخصیتش یکیست با عن
کوبم ز چه آب را به هاون؟
می‌خواست هجا کند جواباً
چون بایدن اولد فارت۱گوزید

در پیش من او که دشمنی نیست
دشمن بشود هم او عنی نیست
در پاش اگرچه دامنی نیست
در حجلهٔ حمله جز زنی نیست
جای کرمی و روغنی نیست
پس کردم خشک و قارت گوزید

آن مغز، نه بلکه جوز پوکی است
از جلق کمر نگو که دوکی است
در چهر و سگال همچو غوکی است
آنکس که زنش نکرده او کیست؟!
پفیوز چو دولت سلوکی است
کز درد سپوز پارت گوزید

بر صورت او به غیر کک نیست
آن گونه که قابل بزک نیست
در مردن او چو ماترک نیست
ذکر پسرش به‌جز «درک» نیست
در صدپدریش هیچ شک نیست
شکی که در آن دکارت گوزید

گفتم: هنر تو چیست لاشی؟
مفعول کدام فرقه باشی؟
گفتا: هنر این که بی تلاشی
در خود بکنم سه ک‌یر کاشی۲
چونان که مداد در تراشی
وارد شد و خارت‌خارت گوزید

#ابن_شیرین
۱-گذشته از معنای لغوی اشاره به باد تنظیم‌نشدهٔ جو بایدن دارد(ر.ک old fart).
۲-کـ‌یر کاشی/کـ‌یره کاشی نوعی دیلدو سنتی و مورد معلاقه هنردوستان و اصل آن منسوب به هنردستان کاشان است.
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

چون مفتخری به خفت ماله‌کشی
چون ماله به گند قوم رجاله کشی

در حرفهٔ خویش ارتقا خواهی یافت
از ماله‌کشی به رتبهٔ خاله‌کشی
#ابن_شیرین


هستی -به خدا- تو مردم‌آزار دگر
در خلوت و جلوت بکنی کار دگر

با دیدن امثال شما افتادم
یاد دو سه‌جور فحش کش‌دار دگر
#شاکیر

@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

یادِ غزل و زمزمه‌ات افتادم
یادِ هنر و همهمه‌ات افتادم

از بس که سفید است سطوحِ بدنت
برف آمد و یاد ممه‌ات افتادم!

#قلندر
#برف_بازی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

دیگر این زندگی به کیرم نیست
جلوه‌اش برق چشم‌گیرم نیست

آن چه باعث شود که برخیزد
آلت خواب سر به زیرم نیست

من درونِ درونِ خود شاهم
نسبتی با منِ حقیرم نیست

سَرِ عشق پری‌رخی دارم
هوس بچه‌ی صغیرم نیست

در ره عشق ثابت‌القدمم
سیر لغزان و برفگیرم نیست

شده‌ام نامدار از عشقش
زندگی فناپذیرم نیست

کس چه گویم؟ خودم که می‌دانم
هیچ قلبی دگر اسیرم نیست

نه زر و زور و دل‌ربایی و حسن
بر بدن جامه‌ی حریرم نیست

بس که شاشیده‌ام به اقبالم
توی گُه‌کارها نظیرم نیست

گاده دنیا مرا، همیشه شدم
زیر دنیا، کسی به زیرم نیست

از جوانی به هر که شد دادم
فرق بین جوان و پیرم نیست

کرد در ک‌ون ما هر آن که رسید
فرق بین شه و وزیرم نیست

ناتوان در دفاع از کـ‌ونم
طاقت گاو و قلب شیرم نیست

بس که ک‌ون داده‌ام دگر ترس از
این که میرم و یا نمیرم نیست

چون به دادن نموده‌ام عادت
دکمه‌ی رفع سیکتیرم نیست

بی‌صدا می‌دهم به هر کس شد
حرفی از ناله و نفیرم نیست

عادتم دادن است بعدش جق
ترسی از آفت کهیرم نیست

می‌پذیرم گناه خود را پس
بحث با منکر و نکیرم نیست

من که چسبیده‌ام به جای خودم
پس نیازی به قیف و قیرم نیست

راه من کون‌کشی است. بهر خدا
دیگر ای مومنان مسیرم نیست

#ابوالفرج_کونی
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

هم ساده و بی‌ریاست هم دارد ریش
هم کار کند برای من بیش از پیش

روزی که ندای انتخابات دهند
من رأی دهم به حضرتِ خایهٔ خویش!

#قلندر
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

زود است ولی دیر نگه نتوان داشت
دل در غل و زنجیر نگه نتوان داشت

آن سینه‌ی تو شیرِ فراوان دارد
دل در قفس شیر نگه نتوان داشت

#جواد‌_زرنیچه
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

تندی با فلفل!

چو فلفل کار ما را زار کرده
ز خودکامی مرا بیزار کرده

«مبادا خالیش شکر ز منقار»
که بند از ک‌یر ما بگشود شلوار

سر پیری مرا جانی نمانده‌ست
به انبانم دگر نانی نمانده‌ست

اگر آن فلفل تند و سبک‌بال
نشیند بر سرش بی ناز و بی قال

دهد جانی دوباره بر میانم
کنم قربان او شعر و زبانم

چرا فلفل حسابی داغ کرده؟
هوس این‌ قدر بهر باغ کرده؟

نمی‌دانم که فلفل از چه جنسی‌ است
چه دارد در میانش یا که سکسی‌ است؟

اگر مردی بگو، ما را چه باک است
سر پیری زنم ک‍‌ونی که پاک است

#بی‌غصه
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

[در راستا و پهنا و بلندای فتنه اخیر؛ فلفل هنوز قربانی می‌گیرد]

شبی را تا سحر ک‌یرم نمی‌خفت
دمـادم بر لـبـانـش ذکـر می‌گفت

زمـانــی زار مـی‌زد از تــه دل
گهی می‌گفت: وای از ک‌ون فلفل

گذشت از آن شب تاریک سالی
بـهـار آمـد سیه‌رو شـد زغـالـی

ز هجرش هم‌چو نی کـ‌یر کلفتم
چه شبهایی که با یادش نخفتم

نهان گردید و شد پیدا به آنی
تو گویی مرده را دادند جانی

بزن جارو و آبی فلفل آمد
دلیل شادیِ این محفل آمد

خودارضایی مکن کان خوشگل آمد
چـو آب آمـد تـیـمـم باطل آمد

تبر شد ک‌یر همچون مویِ دیرین
شهودی دارم اینجا، ابن شیرین*

به دنــدان سوتین را وا نمودم
دو سینه توی مشتم جا نمودم

نمودم بیضه مهمان در مضیفش
لــبــانم روی لــبــهــای ظریفش

چو مالیدم کسش را با دو انگشت
هوس کردم بگایم آنک از پشت

دو باسن را به دستم وا نمودم
ز فلفل این‌چنین نجوا شنودم:

قَـدَر بردم قضا آورد زیـرت
الهی من بگردم دور کـ‌یرت

* بنده هرگونه رؤیت قضیب ایشان را تکذیب می‌کنم.
ابن شیرین

#رضا_ج
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#مجابات

الا ای گشته پستان‌هات خوش‌فرم
خدا بر من ببخشاید به این جرم

که فکرم کردنِ فلفل فقط بود
مرا عشق مِمَت در دل فقط بود

همی پرسم که فلفل را چه افتاد
چرا رفت و کجا رفت و کجا داد؟

گهی پنداشتم فلفل به‌ گا رفت
گهی گفتم که از دار فنا رفت

چو گلزارش ندیدم عاقبت من
بسی افسوس خوردم بی‌جهت من

خدا را شاکرم خوب و خش آمد
چو ققنوس از ورای آتش آمد

میان جمعمان این نازپستان
چو تریاک است اندر زابلستان

درون نرکده فلفل چو گنج است
همه چون تیغ و فلفل چون ترنج است

عجب از لیموی شیرین فلفل
هم از پایین او که می‌برد دل

کنون که آمدی ای جان فلفل
بیا درمان بکن تو درد عادل

بیا فلفل بیا فلفل بیا پیش
بیا رو دنده بنشین و بده شیش!!

#عادل_الدول (دول، به ضم دال و فتح واو)
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

[بازگشت فلفل‌خاتون]

الا ای گشته بستان‌های بسیار
مرا که خار بستانم، به یادآر

که فلفل‌خورده را فلفل نخوردن
نگردد باعثِ از یاد بردن

نمی‌پرسی که فلفل را چه افتاد
چرا رفت و کجا رفت و کجا داد؟!

در این ایام بر فلفل، همان رفت
که بر خوارزم از چنگیز‌خان رفت

چو در گلزارتان خار از میان رفت
به گایی سخت چون خوارزمیان رفت

قضا گرچه ورا منحوس‌تر خواست
ز خاکستر چنان ققنوس برخاست

میان جمعتان این نارپستان
سمرقند است اندر ازبکستان

به عشق‌آبادتان مرو است فلفل
شما گر کاشمر، سرو است فلفل

بیا فلفل بگو شعر درخشان
محک بر شیشه کن لعل بدخشان

بیا فلفل بیفزا دارِ چینی
بدین دیگ پر از سیبِ زمینی

به آتش آششان را تیزتر کن
بگو کانالشان را جیزتر کن

#فلفل_خاتون
@xaarda

Читать полностью…

اشعار خاردار

#شامگایی

عمری‌ست که بر جنون‌مان می‌خندیم
بر طالعِ واژگون‌مان می‌خندیم

چون بستنیِ عروسکیِ میهن
با چوبِ درونِ ک‌ون‌مان می‌خندیم!

#قلندر
#اشعار_خاردار

تک‌خور نباشید و کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید👇

@xaarda

Читать полностью…
Subscribe to a channel