xtoon | Unsorted

Telegram-канал xtoon - ꧁ حرف روز ꧂

40

دریافت طنز روز

Subscribe to a channel

꧁ حرف روز ꧂

📓

آیا انسان در قرآن اشرف مخلوقات است؟
جایگاه آدم و مفهوم خلافت در پرتو آیات قرآن

مقدمه: پرسشی در مرز خاک و آگاهی

آیا انسان در قرآن، برترین آفریده‌ی خدا و اشرف مخلوقات است؟
آیا با سجده‌ی فرشتگان برای آدم، او در جایگاه جانشینی خدا قرار گرفت؟
یا این‌که قرآن از موجودی سخن می‌گوید که بر بسیاری از آفریده‌ها برتری یافته اما همچنان در معرض لغزش و مسئولیت است؟

پرسشی که در نگاه نخست ساده می‌نماید، اما وقتی متن قرآن را بی‌پیش‌فرض بخوانیم، تصویری دیگر آشکار می‌شود:
قرآن نه از برتری مطلق انسان سخن می‌گوید و نه از نمایندگی او از خدا، بلکه از کرامت، آگاهی و جایگزینی در زمین یاد می‌کند

کرامت انسانی؛ برتری محدود و مشروط

در سوره اسراء آیه‌ی ۷۰ آمده است:

«وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ... وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» ¹*


قرآن در این آیه از کرامت انسان سخن می‌گوید، اما هم‌زمان حدود آن را روشن می‌کند. واژه‌ی کَثیرٍ به‌معنای «بسیاری» است، نه «همه».
یعنی انسان از سوی خدا گرامی داشته شده و بر بسیاری از مخلوقات برتری یافته، اما این برتری همگانی و مطلق نیست

این دقت زبانی نشان می‌دهد که برتری انسان در قرآن نسبی و وابسته به رفتار و آگاهی اوست، نه امری ذاتی و فراگیر. انسان گرامی است چون می‌تواند مسیر آگاهی را بپیماید، اما اگر از این راه منحرف شود، از کرامت خود نیز فرو می‌افتد

خلافت در زمین؛ جایگزینی نسل‌ها، نه جانشینی خدا
در سوره بقره آیه‌ی ۳۰، خداوند می‌فرماید:

«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً...» ²*


واژه‌ی خلیفة از ریشه‌ی خ‌ل‌ف است، و در اصل به معنای «پشت سر آمدن»، «جایگزین شدن» یا «آمدن پس از دیگری» است.
قرآن نمی‌گوید «در آسمان»، بلکه تصریح دارد: «فی الأرض» — یعنی در زمین

بنابراین، خلافت در قرآن جانشینی خدا نیست، بلکه جایگزینی در زمین است؛ جایگزینی گونه‌ای نو از آفریده‌ها که به تعبیر فرشتگان، می‌تواند فساد کند و خون بریزد

پرسش فرشتگان:
«آیا کسی را در زمین می‌گماری که فساد کند و خون بریزد؟»
نشان می‌دهد پیش از انسان نیز موجوداتی در زمین زیسته و نابود شده بودند. انسان، گونه‌ای تازه با توان شناخت و اراده است که به‌جای نسل‌های پیشین بر زمین قرار گرفت
در نتیجه، مفهوم خلافت در قرآن بیش از آنکه مقام باشد، مسئولیت است؛ یعنی انسان جانشین خدا نیست، بلکه جایگزین موجودات پیشین و امانت‌دار زمین است

وسوسه‌ی فرشته شدن؛ نشان خودآگاهی ناپخته

در سوره اعراف آیه‌ی ۲۰ می‌خوانیم:

«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ... مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ»³*

شیطان به آدم و همسرش گفت: خدا شما را از این درخت بازنداشت، مگر برای آن‌که مبادا به مقام دو فرشته یا جاودانگی برسید

این وسوسه به روشنی نشان می‌دهد که آدم و همسرش خود را فراتر از فرشتگان نمی‌دانستند

آنان آرزوی رسیدن به مرتبه‌ای داشتند که آن را بالاتر از جایگاه خود می‌پنداشتند

اگر انسان از آغاز، برتر از فرشتگان بود، چنین وسوسه‌ای معنایی نداشت

در حقیقت، این آیه پرده از واقعیتی برداشته است: انسان، در آغاز راه آگاهی، نه به برتری خویش آگاه بود و نه به جایگاه خلافت به معنای الهی باور داشت. او هنوز در مرحله‌ی شناخت خود و حدود فرمان الهی بود

سجده‌ی فرشتگان؛ فرمان به اطاعت از آفرینش، نه برتری انسان

در آیات متعددی از جمله بقره ۳۴ آمده است:

«فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلیسَ»


اما قرآن در هیچ‌جا نمی‌گوید که دلیل سجده، برتری ذاتی انسان بود.

سجده‌ی فرشتگان در اجرای فرمان خدا و نشانه‌ی تسلیم در برابر اراده‌ی او بود، نه پرستش یا تعظیم مقام آدم

این سجده در حقیقت تأیید قدرت آفرینش الهی بود، نه تأیید برتری انسان

جمع‌بندی:
انسان، جایگزین آگاه و مسئول در زمین

در پرتو این سه آیه‌ی بنیادین، چهره‌ی انسان در قرآن چنان است:
او آفریده‌ای است که از کرامت برخوردار است¹*، جایگزین گونه‌هایی پیش از خود در زمین شد²*، و در آغاز راه، از مقام خود آگاهی کامل نداشت³*
قرآن انسان را نه اشرف مخلوقات می‌خواند و نه جانشین خدا، بلکه موجودی می‌داند که در مسیر رشد و آزمون، میان علم و نادانی، فرمان و تمایل، باید انتخاب کند
اگر در مسیر آگاهی، عدالت و پرهیز از فساد گام بردارد، به کرامت الهی خویش تحقق می‌بخشد؛
و اگر از مسیر فرمان الهی منحرف شود، همان هشداری را که فرشتگان در آغاز دادند، به حقیقت بدل می‌کند:
«آیا کسی را در زمین می‌گماری که فساد کند و خون بریزد؟»²*


از این رو، قرآن جایگاه انسان را در میان خاک و آگاهی ترسیم می‌کند؛
نه بر فراز همه‌ی مخلوقات، و نه در حضیض آن‌ها، بلکه در حدّ میانه‌ای که مسئولیت و اختیار، سرنوشت او را رقم می‌زند

مستندات
¹*اسراء ۷۰
²*بقره ۳۰
³*اعراف ۲۰
M.G ✍
@qoranme
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

.
آینده فقید ، ملی جدید
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
تطهیر در خانه‌ی پیامبر [أَهْلَ الْبَيْتِ]
از رفتار آنان تا اراده‌ی خدا

مقدمه: وقتی نزدیک‌ترین دل‌ها درس‌گیر می‌شوند

قرآن خانه‌ی پیامبر را فقط محل نزول وحی نمی‌داند؛
بلکه مدرسه‌ای از تربیت و پالایش درونی است.
در میان آیات آن، سوره‌ی احزاب تصویری ژرف از رابطه‌ی خدا با همسران پیامبر ترسیم می‌کند، زنانی که به سبب نزدیکی‌شان به رسول خدا، «امّهات المؤمنین» لقب گرفته‌اند؛ مادران روحی امت.

اما همین جایگاه والا، مسئولیتی دوچندان نیز به همراه دارد.

۱. زمینه‌ی آیه: از تذکر تا تطهیر
در آیات ۳۰ تا ۳۳ احزاب، خداوند با لحنی مهربان و اصلاح‌گرانه، همسران پیامبر را به رفتار مؤمنانه فرامی‌خواند:

«هر کس از شما کار زشتی آشکار کند، عذابش دوچندان است؛ و هر کس نیکوکار باشد، پاداشش دو برابر خواهد بود.»¹*
این دوبرابری، نشانه‌ی جایگاه تربیتی آنان است.
آنان در چشم مردم نماد خانه‌ی پیامبرند، و طهارتشان طهارت امت را نمایان می‌سازد.
از همین‌رو خداوند در ادامه می‌فرماید:

«در خانه‌های خود قرار گیرید... و خدا و پیامبرش را فرمان برید؛ که خدا فقط می‌خواهد پلیدی (رجس) را از شما اهل‌البیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»²*

اراده‌ی خدا در این آیه، اراده‌ای تربیتی و اصلاحی است؛
خواست الهی برای بازسازی اخلاقی کسانی که خانه‌ی پیامبر را در برابر فرهنگ جاهلی پاس می‌دارند.

۲. معنای «رجس» در قرآن
«رِجس» در قرآن، واژه‌ای جامع برای هرگونه آلودگی درونی و اخلاقی است.
در نُه مورد کاربرد آن، رجس به سه معنا برمی‌گردد:

آلودگی فکری مانند شرک و بی‌ایمانی (انعام ۱۲۵، یونس ۱۰۰)
آلودگی رفتاری مانند شراب، قمار و ناپاکی اخلاقی (مائده ۹۰، انعام ۱۴۵)
آلودگی اجتماعی و نفاق که فضای جامعه را تیره می‌سازد (توبه ۹۵، ۱۲۵)

در آیه‌ی تطهیر، مقصود از «رجس»، همین ناپاکی‌های اخلاقی و اجتماعی است؛

یعنی خدا می‌خواهد اهل‌البیت، به‌ویژه امهات المؤمنین، الگوی ایمان، وقار و صداقت باشند.

۳. نتیجه: طهارت به‌مثابه مسئولیت
طهارت در آیه‌ی ۳۳ احزاب، پاداشی آماده نیست؛
بلکه نتیجه‌ی اطاعت، ایمان و رفتار شایسته است.
خدا می‌خواهد خانه‌ی پیامبر پاک بماند، و این پاکی تنها با عمل آنان تحقق می‌یابد.
امهات المؤمنین در این نگاه، نه صرفاً اهل‌خانه‌ی رسول،
بلکه مادران اخلاقی امت‌اند؛
زنانی که در مسیر تربیت الهی، هم مخاطب تذکرند و هم مشمول رحمت و تطهیر.
و این پیام برای همه‌ی مؤمنان باقی است:

خدا می‌خواهد پلیدی را از ما بزداید،
اگر ما نیز بخواهیم در رفتار و نیت،
هم‌جهت با اراده‌ی او شویم.

نکته‌ی پایانی
طهارت در خانه‌ی پیامبر، نماد اراده‌ی خدا برای تربیت جامعه‌ی مؤمنان است؛
طهارتی که از خانه‌ی وحی آغاز شد و تا دل‌های مؤمنان ادامه دارد.

📚 مستندات

¹* «ای زنان پیامبر! هر کس از شما کار زشتی آشکار کند، عذابش دوچندان است؛ و هر کس از شما فرمانبردار و نیکوکار باشد، پاداشش دو برابر داده خواهد شد.»
‎احزاب/۳۰–۳۱

²* «در خانه‌های خود قرار گیرید و چون جاهلیت نخستین خودنمایی نکنید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و پیامبرش را فرمان برید؛ که خدا فقط می‌خواهد پلیدی را از شما اهل‌بیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
‎احزاب/۳۳

📖 مستندات
¹* يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ... – احزاب/۳۰–۳۱

²* وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى... إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا – احزاب/۳۳

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
اهل پیامبر و فرمان نماز

نگاهی به آیه‌ی ۱۳۲ سوره‌ی طه و پیوند آن با مفهوم اهل‌بیت در آیه‌ی ۳۳ احزاب
مقدمه: اهل پیامبر چه کسانی‌اند؟

وقتی خداوند به پیامبر اسلام ﷺ فرمان می‌دهد:

[ای پیامبر]اهلت را به نماز فرمان ده و بر آن پایدار باش…¹*
پرسشی روشن پیش می‌آید:
منظور از «اهل» در این آیه چه کسانی‌اند؟

اگر گفته شود اهل پیامبر فقط علی، فاطمه، حسن و حسین هستند، با چند اشکال روبه‌رو می‌شویم:
علی و فاطمه در خانه‌ی خود زندگی می‌کردند نه در بیت پیامبر،
و حسن و حسین نیز در زمان حیات پیامبر کودکانی نابالغ بودند
پس این فرمان الهی، درباره‌ی چه کسانی معنا می‌یابد؟
برای پاسخ، باید ببینیم واژه‌ی «أهل» در قرآن به چه معناست

فرمان نماز و تعریف قرآنی «أهل»
در آیه‌ی ۱۳۲ سوره‌ی طه آمده است:

«خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن پایدار باش؛ ما از تو روزی نمی‌خواهیم، ما خود روزی‌دهنده‌ی توییم، و فرجام نیک از آنِ تقواست.»¹*
در ادامه‌ی آیه، خداوند می‌فرماید:

«ما از تو روزی نمی‌خواهیم، ما خود روزی‌دهنده‌ی توییم.»
این جمله نشان می‌دهد که مقصود از «اهل»، کسانی هستند که نفقه و روزی‌شان بر عهده‌ی پیامبر است،
یعنی اعضای خانواده‌ای که در خانه‌ی او زندگی می‌کنن
بنابراین، «اهل» در این آیه همان اهل بیت است؛ خانواده‌ای که در بیت پیامبر به سر می‌برند و تحت مسئولیت او هستن

شاهد قرآنی: همسر ابراهیم به‌عنوان اهل‌بیت
نمونه‌ای روشن از کاربرد واژه‌ی «اهل‌بیت» در قرآن، آیه‌ی ۷۳ سوره‌ی هود است
:
«گفتند: آیا از فرمان خدا شگفتی می‌کنی؟ رحمت و برکات خدا بر شما، ای اهل‌بیت!»

³*
در این آیه، تنها مخاطب فرشتگان همسر ابراهیم است.
او در آن زمان فرزندی نداشت و همسر ابراهیم بود.
حال اگر همسرش از عنوان «اهل‌بیت» کنار گذاشته شود، دیگر هیچ مصداقی برای اهل‌بیت ابراهیم باقی نمی‌ماند

این آیه نشان می‌دهد که همسر، جزئی جدایی‌ناپذیر از اهل‌بیت پیامبر است،
حتی اگر هنوز فرزندی نداشته باشد؛ زیرا به سبب زندگی در خانه و پیوند خانوادگی، در زمره‌ی اهل‌بیت قرار می‌گیرد

پیوند آیه‌ی طه با آیه‌ی احزاب

آیه‌ی طه مأموریت پیامبر را درباره‌ی اهل خانه بیان می‌کند،
و آیه‌ی ۳۳ سوره‌ی احزاب مصداق آن را در خانواده‌ی پیامبر نشان می‌دهد:

‌و نماز را برپا دارید و زکات دهید و خدا و پیامبرش را فرمان برید؛ جز این نیست که خدا می‌خواهد پلیدی را از شما اهل‌بیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه گرداند»²*

سیاق آیات احزاب (۲۸ تا ۳۴) به‌روشنی درباره‌ی زنان پیامبر است.

در میان همین دستورات، آیه‌ی تطهیر آمده و آنان را با عنوان «اهل‌البیت» معرفی کرده است
بنابراین، آیه‌ی طه درباره‌ی وظیفه‌ی پیامبر در برابر اهلش است،
و آیه‌ی احزاب، نشان‌دهنده‌ی تحقق همین فرمان در مورد همسران اوست

رزق و مسئولیت در خانواده‌ی پیامبر

جمله‌ی «ما از تو روزی نمی‌خواهیم، ما خود روزی‌دهنده‌ی توییم» در آیه‌ی طه،
یادآور این است که اهل پیامبر کسانی‌اند که در قلمرو مسئولیت معیشتی و تربیتی او قرار دارند.
این تعبیر دقیقاً با موقعیت همسران پیامبر در «بیوت النبی» سازگار است

جمع‌بندی

۱. در قرآن، واژه‌ی «أهل» به خانواده‌ی ساکن در خانه و زیر سرپرستی شخص گفته می‌شود.
۲. در آیه‌ی طه، خداوند به پیامبر فرمان می‌دهد اهلش را به نماز امر کند؛ یعنی همان کسانی که نفقه و تربیتشان با اوست.
۳. آیه‌ی هود نشان می‌دهد که همسر، رکن اصلی اهل‌بیت است؛ زیرا همسر ابراهیم بدون داشتن فرزند، اهل‌بیت او خوانده شد.
۴. آیه‌ی احزاب نیز زنان پیامبر را اهل‌بیت می‌نامد و طهارت آنان را اراده‌ی الهی معرفی می‌کند.
۵. پس حذف همسران پیامبر از عنوان اهل‌بیت، نه با منطق قرآن سازگار است و نه با سیاق آیات.
اگر همسر ابراهیم از اهل‌بیت حذف شود، دیگر اهل‌بیتی برای ابراهیم نمی‌ماند؛
و اگر همسران پیامبر اسلام ﷺ کنار گذاشته شوند، مفهوم خانوادگی اهل‌بیت در قرآن از معنا تهی می‌شود

📖مستندات

١*
خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن پایدار باش؛ ما از تو روزی نمی‌خواهیم، ما خود روزی‌دهنده‌ی توییم، و فرجام نیک از آنِ تقواست»طه/۱۳۲
²*
و نماز را برپا دارید و زکات دهید و خدا و پیامبرش را فرمان برید؛ جز این نیست که خدا می‌خواهد پلیدی را از شما اهل‌بیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه گرداند»احزاب/۳۳
³*
گفتند: آیا از فرمان خدا شگفتی می‌کنی؟ رحمت و برکات خدا بر شما، ای اهل‌بیت! او ستوده و بزرگوار است»هود/۷۳

📖 متن
١*
وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا، لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا، نَحْنُ نَرْزُقُكَ، وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى طه١٣٢
²*
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»الأحزاب٣٣
³*
قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ، رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ، إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ» هود٧٣
M.G ✍
📓 @qoranme

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓

شرحی از وضعیت بازماندگان پیامبر اسلام ﷺ در هنگام وفات ایشان
‎(سال ۱۱ هجری قمری / ۶۳۲ میلادی)


در سال یازدهم هجری، هنگامی که پیامبر اسلام ﷺ در حدود شصت و سه سالگی از دنیا رفتند، چند تن از همسران، دامادها و نوه‌های ایشان در قید حیات بودند.

از میان همسران پیامبر، خدیجه بنت خویلد ـ که نخستین همسر ایشان بود ـ سال‌ها پیش از هجرت، در مکه، حدود سال دهم پیش از هجرت درگذشته بود و هنگام وفاتش حدود شصت و پنج سال داشت.

همسر دیگر ایشان، زینب بنت خزیمه، نیز در مدینه، تنها چند ماه پس از ازدواج با پیامبر، در حدود سال سوم هجری، در حدود سی سالگی از دنیا رفت.

در هنگام وفات پیامبر، نه همسر دیگر ایشان زنده بودند.

عایشه بنت ابی‌بکر، [که در روایات مختلف از حدود نه سالگی تا سنین بالاتر که نقل شده] با پیامبر ازدواج کرد و در سال یازدهم هجری حدود هجده سال داشت، پس از پیامبر حدود چهل و هفت سال دیگر زندگی کرد و در سال ۵۸ هجری در حدود شصت و شش سالگی درگذشت.

حفصه بنت عمر، دختر خلیفه دوم، در هنگام وفات پیامبر حدود بیست‌وهفت سال داشت و در سال ۴۵ هجری در حدود شصت سالگی از دنیا رفت.

ام‌سلمه، که نام اصلی‌اش هند بنت ابی‌امیه بود، از زنان بزرگوار و با ایمان صدر اسلام بود. او هنگام وفات پیامبر حدود سی‌وشش سال داشت و سال‌ها بعد، در حدود سال ۶۲ هجری، در سن نزدیک به هفتاد سالگی درگذشت.

زینب بنت جحش، که از قریش بود و ازدواجش با پیامبر به فرمان الهی انجام شد، در هنگام وفات ایشان حدود چهل‌ودوساله بود و در سال بیستم هجری، در حدود پنجاه‌ساله‌گی، وفات یافت.

جویریه بنت حارث، که از قبیله بنی‌مصطلق بود، هنگام وفات پیامبر حدود بیست‌وچهار سال داشت و در سال پنجاهم هجری درگذشت.

صفیه بنت حیی، از تبار بنی‌نضیر، هنگام رحلت پیامبر حدود بیست‌ودو ساله بود و تا سال پنجاهم هجری زنده ماند.

میمونه بنت حارث، آخرین زنی بود که پیامبر با او ازدواج کرد. او در زمان وفات پیامبر حدود سی‌وهشت سال داشت و در حدود سال پنجاهم هجری درگذشت.

سوده بنت زمعه، دومین همسر پیامبر پس از خدیجه، زنی مهربان و سالخورده بود. او در زمان وفات پیامبر حدود پنجاه‌ودو سال داشت و در حدود سال ۵۴ هجری از دنیا رفت.

ام‌حبیبه، رمله بنت ابی‌سفیان، نیز در آن هنگام حدود چهل‌وسه سال داشت و در حدود سال چهل‌وچهارم هجری وفات یافت.

از میان فرزندان پیامبر، سه پسر ایشان ـ قاسم، عبدالله (که به طیب و طاهر نیز شهرت داشت)، و ابراهیم ـ همگی در کودکی درگذشتند.

قاسم در مکه، پیش از بعثت، در حدود دو سالگی از دنیا رفت.
عبدالله نیز در مکه، در خردسالی، پیش از هجرت وفات یافت.
ابراهیم، که از ماریه قبطیه بود، در مدینه در سال دهم هجری، در حدود هجده‌ماهه‌گی از دنیا رفت.


از دختران پیامبر، زینب، رقیه، ام‌کلثوم و فاطمه زهرا بودند.

زینب، بزرگ‌ترین دختر پیامبر، همسر ابوالعاص بن ربیع بود و در سال هشتم هجری، در حدود سی‌وسه سالگی وفات یافت.

رقیه، همسر عثمان بن عفان، در سال دوم هجری، هنگام بازگشت مسلمانان از بدر، در حدود بیست‌ویک سالگی درگذشت.

ام‌کلثوم، که پس از وفات خواهرش رقیه به ازدواج عثمان درآمد، در سال نهم هجری، در حدود بیست‌وشش‌سالگی وفات یافت.

تنها دختر زنده پیامبر در هنگام وفات ایشان، فاطمه زهرا بود. او در آن زمان حدود بیست‌وهفت سال داشت و تنها شش ماه پس از پدرش، در سال یازدهم هجری، در مدینه درگذشت.

دامادهای پیامبر نیز در آن هنگام چنین بودند: علی‌ابن‌ابی‌طالب، همسر فاطمه، در زمان وفات پیامبر حدود سی‌وسه ساله بود و بعدها در سال چهلم هجری، در شصت‌وسه‌سالگی به شهادت رسید.

عثمان‌ابن‌عفان، که همسر دو دختر پیامبر بود، در حدود چهل‌وهفت‌سالگی قرار داشت و در سال سی‌وپنجم هجری، در حدود هشتاد سالگی به شهادت رسید.

ابوالعاص بن ربیع، شوهر زینب، نیز در هنگام وفات پیامبر حدود چهل‌وسه سال داشت و چند سال بعد، در حدود سال دوازدهم هجری درگذشت.

در میان نوه‌های پیامبر، حسن‌ابن‌علی در سال سوم هجری به دنیا آمد و در هنگام وفات پیامبر حدود هشت‌ساله بود.

حسین‌ابن‌علی در سال چهارم هجری متولد شد و در آن هنگام حدود هفت‌ساله بود. هر دو از دامن فاطمه و علی برخاسته بودند.

زینب کبری، دختر دیگر علی و فاطمه، در حدود سال پنجم هجری متولد شد و در هنگام رحلت پیامبر حدود شش سال داشت.

ام‌کلثوم بنت‌علی نیز در حدود سال ششم هجری زاده شد و حدود پنج‌ساله بود.

بنابراین، در روز رحلت پیامبر اسلام ﷺ در سال یازدهم هجری، همسران ایشان بین هجده تا پنجاه‌ودو سال سن داشتند، تنها دختر زنده‌شان فاطمه زهرا (س) بیست‌وهفت‌ساله بود،
دامادشان علی سی‌وسه‌ساله، و نوه‌هایشان حسن و حسین به ترتیب حدود هشت و هفت سال داشتند.

پس از رحلت پیامبر، تقریباً همه این افراد سال‌ها دیگر زیستند و نقش مهمی در تاریخ صدر اسلام بر جای گذاشتند.

عضویت در گروه و بیان دیدگاه
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

🔹 صلوة در قرآن؛ پیوند دوسویه‌ی رحمت میان خدا، پیامبر و مؤمنان

مقدمه

آیا درود فرستادن بر پیامبر تنها یک ذکر زبانی است یا نشانه‌ای از پیوندی زنده میان خدا، پیامبر و جامعه‌ی مؤمنان؟
قرآن کریم واژه‌ی صلوة را در آیاتی به‌کار می‌برد که از جریان رحمت، تأیید و مهر متقابل میان خدا، فرشتگان، پیامبر و اهل ایمان سخن می‌گوید.
این مفهوم، نه به‌عنوان آیینی خشک، بلکه به‌عنوان زبان جاری رحمت الهی در میان هستی جلوه‌گر است؛
رحمتی که از خدا آغاز می‌شود، در پیامبر و مؤمنان تداوم می‌یابد و میان آنان به صورت متقابل به گردش درمی‌آید.

۱. صلوة خدا و فرشتگان بر پیامبر و فرمان به مؤمنان

قرآن در آیه‌ای از سوره‌ی احزاب به پیوند آسمان و زمین در مقام پیامبر اشاره می‌کند:

«در حقیقت، خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و سلامی نیکو گویید.» ¹*
در این آیه، واژه‌ی یُصَلّونَ درباره‌ی خدا و فرشتگان و سپس صَلّوا درباره‌ی مؤمنان به‌کار رفته است.
صلوة خدا نماد رحمت، تکریم و تأیید الهی است،
صلوة فرشتگان بیانگر دعای خیر و همراهی معنوی،
و صلوة مؤمنان نشانه‌ی درود و تسلیم قلبی در برابر پیامبر.
این هماهنگی میان عالم ملک و ملکوت، تصویری از نظام رحمت خداوندی است که در آن، پیامبر مُبَلغِ کتابی از جنس نور الهی و مهر میان خالق و مخلوق می‌شود.

۲. صلوة پیامبر بر مؤمنان

در سوره‌ی توبه، خداوند به پیامبر فرمان می‌دهد تا بر مؤمنان صلوة فرستد:

«از اموال آنان صدقه‌ای بگیر تا پاکشان سازی و پرورششان دهی، و بر آنان درود فرست، که درود تو مایه‌ی آرامش برای آنان است، و خدا شنوای داناست.» ²*
در اینجا فعل صَلِّ بیانگر دعای رحمت و آرامش‌بخش پیامبر است.
صلوة پیامبر بر مؤمنان در حقیقت نزول سکینه و اطمینان الهی در دل‌های آنان است.
به این ترتیب، صلوة حلقه‌ای متقابل میان پیامبر و امت می‌سازد: مؤمنان بر او درود می‌فرستند، و او نیز با صلوة خود آنان را در پرتو رحمت الهی قرار می‌دهد.

۳. صلوة خدا و فرشتگان بر مؤمنان

در همان سوره‌ی احزاب، گستره‌ی این رحمت از پیامبر به تمام اهل ایمان گسترش می‌یابد:

«اوست که بر شما درود می‌فرستد و فرشتگان او نیز، تا شما را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون آورد، و او همواره نسبت به مؤمنان مهربان است.» ³*
فعل يُصَلِّي درباره‌ی خدا و فرشتگان آمده است.
صلوة خدا در این مقام به معنای هدایت و رحمت نازل‌شونده است؛
رحمتی که تاریکی‌ها را می‌زداید و جان انسان را به سوی نور فرا می‌خواند.
صلوة فرشتگان نیز نشانه‌ی همراهی و تأیید معنوی آنان در مسیر هدایت انسان است.
به این معنا، صلوة در وجود مؤمنان همان پرتوی از رحمت الهی است که آنان را در مسیر نور و رشد نگاه می‌دارد.

۴. صلوة مؤمنان بر پیامبر و بر یکدیگر

قرآن، مؤمنان را به درود بر پیامبر و نیز دعای خیر برای یکدیگر فرا می‌خواند
:
«و کسانی که پس از آنان آمدند، می‌گویند: پروردگارا، ما و برادرانمان را که پیش از ما ایمان آوردند بیامرز، و در دل‌هایمان نسبت به مؤمنان کینه‌ای مگذار؛ پروردگارا، تو رئوف و مهربانی.»⁵
*
در این آیه، روح صلوة متقابل میان دل‌های مؤمنان نمایان است؛
صلوة در این معنا، تنها دعا نیست، بلکه پیوندی از محبت و بخشش درون جامعه‌ی ایمانی است.
چنین صلوة‌ای، رحمت الهی را از سطح آسمانی به روابط انسانی می‌کشاند و جامعه‌ی ایمان را بر محور مهربانی و صفا استوار می‌سازد.

۵. نهی از صلوة بر منافقان

در برابر این شبکه‌ی رحمت، قرآن پیامبر را از صلوة بر منافقان بازمی‌دار
د:

«هرگز بر هیچ‌یک از آنان که مرده‌اند صلوة مگزار و بر قبرشان نایست، زیرا آنان به خدا و پیامبر او کفر ورزیده‌اند و در حال نافرمانی مرده‌اند.
» ⁴*

در اینجا، تُصَلِّ به معنای دعای رحمت و طلب مغفرت است.
اما چون منافقان آگاهانه از ایمان بریدند، از این جریان رحمت بیرون مانده‌اند.
بدین‌سان، صلوة نه تنها نشانه‌ی مهر و توجه الهی، بلکه معیار پیوند حقیقی ایمان است؛
آنجا که دل از رحمت جدا شود، صلوة نیز از او بازمی‌ماند.

جمع‌بندی

در سراسر قرآن، واژه‌ی صلوة و مشتقات آن تصویری هماهنگ از رحمت، ارتباط و نور متقابل میان آسمان و انسان ارائه می‌دهد.
خدا بر پیامبر و بر مؤمنان صلوة می‌فرستد، فرشتگان در این رحمت همراه‌اند،
پیامبر با صلوة خود دل‌های مؤمنان را آرام می‌سازد،
و مؤمنان نیز با صلوة و دعای خیر بر پیامبر و بر یکدیگر، این چرخه‌ی نور را تداوم می‌بخشند.
صلوة، زبان مهر خدا در هستی است؛
نظامی زنده که از خالق آغاز می‌شود، در میان انسان‌ها می‌چرخد و به سوی او بازمی‌گردد.
در این چرخه‌ی بی‌پایان، هر صلوة پلی است میان دل و آسمان،
و نشانه‌ای است از این‌که:

رحمت الهی در عالم، نه ایستا بلکه در گردش است.

📚 مستند آیات

¹* (احزاب ۵۶)
²* (توبه ۱۰۳)
³* (احزاب ۴۳)
⁴* (توبه ۸۴)
⁵* (حشر ۱۰)

✍ یک برداشت آزاد از M.G
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
ایمان در دل طغیان، نذر در دامان اخلاص

+از کاخ فرعون تا نذر همسر عمران؛ نشانه‌های ایمان خالص و دعاهای بی‌واسطه در قرآن

مقدمه

آیا ممکن است انسان در میان طغیان و نافرمانی، یا در تنهایی و بیم، بی‌هیچ واسطه‌ای با خدا سخن بگوید و پاسخش را بیابد؟
قرآن کریم با بیانی ژرف و روشن به این پرسش پاسخ می‌دهد.
در صفحات آن، زنانی به تصویر کشیده می‌شوند که بی‌اعتنا به قدرت یا محیط، با صدق نیت و ایمان درونی، مستقیم با خدا راز گفتند و دعایشان به اجابت رسید.
در یک سو، همسر فرعون قرار دارد؛ زنی که در کاخ قدرت و شرک، تنها به پروردگار حقیقی دل سپرد و دعا کرد.
در سوی دیگر، همسر عمران [مادر مریم(س)] است که در خلوت مادرانه، فرزند در رحم خود را به خدا نذر نمود و دعایش با پذیرش الهی همراه شد.
این دو چهره نشان می‌دهند که ایمان و ارتباط با خدا، در نسب و ظاهر نیست؛
بلکه در نیت راست و گفت‌وگوی بی‌واسطه‌ی دل با پروردگار معنا می‌یابد

۱. همسر فرعون؛ ایمان در کاخ ادعای خدایی

قرآن در سوره‌ی تحریم، همسر فرعون را نمونه‌ای برای مؤمنان معرفی می‌کند.
در حالی که فرعون خود را «پروردگار برتر» می‌خواند، همسرش به پروردگار حقیقی پناه برد و چنین گفت:

«پروردگارا، برای من نزد خودت خانه‌ای در بهشت بنا کن و مرا از فرعون و کردار او نجات ده و مرا از گروه ستمکاران برهان.» ¹*


در این دعا، او نه تنها نجات از ظلم ظاهری را می‌خواهد، بلکه از آلودگی درونیِ کردار ستمگرانه نیز رهایی می‌طلبد.
بی‌آن‌که از کسی جز خدا یاری بخواهد، در خلوت دل خود پناه به او می‌برد.
در این بیان، ایمان از مرزهای محیط و نسبت گذشته و در نیت خالص او جلوه می‌یابد.
او نه از کاخ و مقام، بلکه از ظلم و شرک روی برمی‌گرداند و مقصدش خداست، نه تنها بهشت.
ایمانش بی‌واسطه است؛ میان او و خدای خود، پرده‌ای نیست

۲. همسر عمران [مادر مریم(س)]؛ نذر و نیایش مادرانه در صدق نیت

در سوره‌ی آل‌عمران، قرآن از زنی سخن می‌گوید که با اخلاص و ایمان، فرزند در رحم خود را به خدا نذر می‌کند.

او چنین گفت:

«پروردگارا، آنچه در رحم دارم نذر کرده‌ام که آزاد و مخصوص تو باشد، پس آن را از من بپذیر، که تو شنوا و دانایی.» ²*


و چون فرزندش را به دنیا آورد، ادامه داد:

«پروردگارا، او را دختر زاییده‌ام – و خدا داناتر بود به آنچه زایید – و پسر چون دختر نیست، و نامش را مریم نهادم، و او و نسلش را به تو پناه می‌دهم از شیطان رانده‌شده.» ³*

در این نیایش، صداقت و خلوص دیده می‌شود.
او نه به جایگاه و توان خود، بلکه تنها به پذیرش الهی دل بسته است.
نذرش، نمادی از ایمان درونی است؛ نذری که در نیت پاک و ارتباط بی‌واسطه با خدا معنا دارد.
وقتی درمی‌یابد فرزندش دختر است، در عهد خود نمی‌لغزد، بلکه همان لحظه او را و نسلش را به خدا می‌سپارد.
دعایش نه در بلندای قدرت، بلکه در عمق اخلاص شنیده می‌شود و به اجابت می‌رسد.
از نذر او دختری متولد می‌شود که خود، نشانه‌ای برای ایمان و بندگی خالصانه می‌گردد

۳. همسران نوح و لوط؛ بی‌باوری در کنار نبوت

در همان سوره‌ی تحریم، خداوند از دو زن یاد می‌کند که در کنار پیامبران زیستند اما دل به ایمان نسپردند:

«و خدا برای کسانی که کافر شدند، همسر نوح و همسر لوط را مثال زده است، آن دو زیر فرمان دو بنده‌ی شایسته از بندگان ما بودند، ولی به آنان خیانت کردند، پس آن دو برایشان در برابر خدا سودی نداشتند، و گفته شد: داخل آتش شوید با درآیندگان.»⁴*

آنان به ظاهر در کنار پیامبران بودند، اما در باطن از حقیقت ایمان جدا ماندند.
قرآن هیچ دعایی از آنان نقل نمی‌کند، زیرا میان دل آنان و خدا پیوندی برقرار نشد.
بدین‌سان، قرآن نشان می‌دهد که نزدیکی ظاهری به بندگان صالح، جایگزین ایمان واقعی نیست.
در مقابل، همسر فرعون در کاخ شرک و همسر عمران در خلوت ایمان، بی‌واسطه به خدا روی آوردند و هر دو در مقام بندگی، مقبول درگاه الهی شدند

جمع‌بندی

در سه چهره از قرآن، معیار ایمان و اجابت روشن می‌شود:

١. همسر فرعون در دل طغیان و قدرت‌پرستی، با نیت پاک و دعای صادقانه، به خدا پناه برد و دعایش به عنوان الگویی برای مؤمنان ثبت شد

٢. همسر عمران در خلوت مادرانه، نذر خالصانه‌ای کرد و در صدق نیتش، دعایش پذیرفته شد

٣. همسران نوح و لوط در کنار پیامبران بودند، اما چون دل به ایمان نسپردند، از اجابت محروم ماندند

در نگاه قرآن، دعا همان نیت است، و اجابت، پاسخ به صداقت آن نیت.
راه رسیدن به خدا در دل انسان است، نه در واسطه‌ها و ظاهرها.
هرکس با صدق دل به او پناه ببرد، بی‌واسطه با او سخن گفته و دعایش شنیده می‌شود

📚 مستندات

¹* تحریم: ١١
²* آل‌عمران: ٣٥
³* آل‌عمران: ٣٦
⁴* تحریم: ١٠

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓

توسل به غیرخدا و شفاعت خواستن از از غیر خدا شرک است،

عبدالعلی_بازرگان

عضویت در گروه و بیان دیدگاه
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂


📖
«کُن فَيَكُون»؛ فرمان خداوند
‎و تسلیم بی‌چون‌وچرای هستی

مستندات:

📚: ترجمه کامل آیات

¹* «پدیدآورندۀ آسمان‌ها و زمین است؛ و هنگامی که چیزی را اراده کند، فقط می‌گوید: موجود باش! پس موجود می‌شود.» (بقره، ۱۱۷)
²* «[مریم] گفت: پروردگارا! چگونه برای من فرزندی خواهد بود در حالی که هیچ انسانی با من تماس نداشته است؟ گفت: چنین است؛ خدا هر چه بخواهد می‌آفریند؛ چون فرمان چیزی را صادر کند، فقط به آن می‌گوید: باش! پس می‌شود.» (آل عمران، ۴۷)
³* «همانا مثل عیسی نزد خداوند همچون مثل آدم است؛ او را از خاک آفرید، سپس به او گفت: باش! پس شد.» (آل عمران، ۵۹)
⁴* «شایسته نیست برای خدا که فرزندی بگیرد؛ منزه است او! هنگامی که کاری را مقدر کند، تنها می‌گوید: باش! پس می‌شود.» (مریم، ۳۵)
⁵* «همانا فرمان ما به چیزی، هنگامی که آن را اراده کنیم، فقط این است که به آن می‌گوییم: باش! پس می‌شود.» (نحل، ۴۰)
⁶* «فرمان او چنین است که چون چیزی را بخواهد، کافی است به آن بگوید: باش! پس می‌شود.» (یس، ۸۲)
⁷* «او کسی است که آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید؛ و روزی که گوید: باش! پس می‌شود؛ سخنش حق است؛ و فرمانروایی در آن روز که در صور دمیده شود، از آنِ اوست؛ دانای نهان و آشکار است؛ و او حکیم و آگاه است.» (انعام، ۷۳)
⁸* «از تو درباره روح می‌پرسند؛ بگو: روح از امر پروردگار من است و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است.» (اسراء، ۸۵)

📖: متن کامل آیات

¹* بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (بقره، ۱۱۷)
²* قَالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي وَلَدٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ ۖ قَالَ كَذَٰلِكِ اللَّهُ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (آل عمران، ۴۷)
³* إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (آل عمران، ۵۹)
⁴* مَا كَانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ ۖ سُبْحَانَهُ ۚ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (مریم، ۳۵)
⁵* إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (نحل، ۴۰)
⁶* إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (یس، ۸۲)
⁷* وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۖ وَيَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ ۚ قَوْلُهُ الْحَقُّ ۚ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ ۚ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ (انعام، ۷۳)
⁸* «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا» (اسراء، ۸۵)

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)

عضویت در گروه و بیان دیدگاه
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓

آیا می‌دانید یک روز در ماه برابر با ۲۹٫۵۳ روز در زمین است؟
و یک سال در ماه برابر با ۱۲٫۳۷ روز است؟
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
تفاوت روح و ملائکه؛
پرسشی بنیادین درباره دو حقیقت متفاوت


مقدمه

روح حقیقتی است فراتر از جنس مخلوقات، که قرآن آن را «از امر پروردگار» معرفی کرده است

اگر روح همان یک فرشته بود، چرا در آیات قرآن گاه با افعالی چون دمیده‌شدن، تمثیل‌شدن و وحی‌شدن معرفی می‌شود، اما ملائکه با اوصافی چون آمدن، نازل‌شدن، دیده‌شدن و سجده‌کردن؟

و اگر روح همان فرشته‌ای چون جبرائیل است، پس چگونه هم‌زمان می‌تواند در آدم دمیده شود و در همان لحظه در بیرون، همراه دیگر ملائکه به سجده افتد؟

پرسش بنیادین این است: چرا قرآن، روح را «امر خدا» می‌نامد و نه «یکی از ملائکه»؟

۱. شیوه‌ی ارتباط خدا با بشر

در سوره‌ی شوری آمده است: «و شایسته‌ی هیچ بشری نیست که خدا با او سخن گوید، جز از راه وحی، یا از پشت حجابی، یا آنکه فرستاده‌ای بفرستد و به فرمان او وحی کند»¹*. این آیه سه راه ارتباطی را روشن می‌سازد:

۱. وحی مستقیم؛ القای روح بر قلب پیامبر.
۲. سخن از پشت حجاب؛ شنیدن بدون دیدن.
۳. ارسال رسول (فرشته)؛ حضور ملکی حامل پیام

اینجا روح، محتوای وحی و حقیقت کلامی است، اما ملائکه، واسطه‌های حامل وحی‌اند.

۲. نقش در وحی و هدایت

در ادامه‌ی همان سوره آمده است: «و بدین‌گونه به تو روحی از امر خود وحی کردیم»²*. قرآن به صراحت بیان می‌کند که آنچه به پیامبر نازل شده، روح است
اما در جای دیگر: «فرشتگان را با روحی از فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل می‌کند»³*. اینجا ملائکه حامل روح‌اند، نه اینکه خود روح باشند

بنابراین روح همان کلام و امر الهی است که به قلب القاء می‌شود؛ ملائکه تنها واسطه‌ی رساندن این کلام هستند

۳. دیده‌شدن و تمثیل

تفاوتی ظریف میان تمثیل روح و حضور فرشتگان در قرآن وجود دارد:
درباره‌ی مریم آمده است: «پس روح ما بر او عرضه شد و برای او به صورت بشری کامل تمثیل شد»⁴*. این تمثیل، تصویری برای درک انسانی از روح است
اما درباره‌ی ابراهیم می‌خوانیم: «و فرستادگان ما به سراغ ابراهیم با مژده آمدند»⁵*. ابراهیم فرشتگان را دید، با آنان سخن گفت و آنان را مهمان کرد
روح تمثیل‌شدنی است، ولی ملائکه حضور واقعی و دیدنی دارند

۴. نسبت با خلقت و حیات

درباره‌ی آدم: «پس چون او را درست پرداختم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده‌گر شوید»⁶*. دمیدن روح آغاز حیات انسان بود.
و درست پس از دمیده‌شدن روح، قرآن می‌گوید: «پس فرشتگان همگی سجده کردند»⁷*

این هماهنگی نشان می‌دهد: روح حقیقتی غیرمادی و فرمانی الهی است که حیات را جاری می‌سازد؛ و ملائکه تنها مأموران اطاعت هستند

۵. افعال متفاوت در قرآن

روح: دمیده‌شدنی، القاءشدنی، وحی‌شدنی، تمثیل‌شدنی.
ملائکه: آمدنی، نازل‌شدنی، دیده‌شدنی، سجده‌کننده.
این تفاوت افعال در قرآن تصادفی نیست؛ بلکه نشانه‌ای روشن از تفاوت ذاتی میان این دو حقیقت است.

جمع‌بندی

از بررسی آیات روشن شد که:
روح، امر خداست؛ کلامی الهی، حقیقتی غیرمادی، واحد و یکتا که به قلب دمیده و القاء می‌شود

ملائکه، مخلوق خدا هستند؛ موجوداتی کثیر، مستقل، دیدنی و مجریان فرمان

پرسش چالش‌برانگیز که در مقدمه طرح شد، اینجا بار دیگر برجسته می‌شود:
اگر روح همان جبرائیل یا یکی از ملائکه بود، چرا خداوند نفرمود «قل الروح ملک من ملائکة ربی»، بلکه صریحاً فرمود: «قل الروح من أمر ربی»؟

📚 مستندات

¹* و هیچ بشری را نسزد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی یا از پس پرده‌ای یا فرستاده‌ای بفرستد پس به اذن او آنچه را خواهد وحی کند؛ اوست بلندمرتبه و حکیم»
«وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَكِیمٌ»شوری/۵۱

²* و بدین‌گونه به تو روحی از امر خود وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان چیست، ولی آن را نوری قرار دادیم که به وسیله‌ی آن هر کس از بندگانمان را بخواهیم راه می‌بریم؛ و بی‌گمان تو راهنمایی به راهی راست»
«وَكَذَلِكَ أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِی مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»شوری/۵۲

³* فرشتگان را با روحی از فرمان خود بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل می‌کند تا بیم دهند که جز من خدایی نیست، پس از من پروا کنید»نحل/۲

⁴* پس روح خود را به سوی او فرستادیم، و او برایش به صورت بشری درست و کامل تمثیل شد»
«فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا»مریم/۱۷

⁵* و فرستادگان ما با مژده نزد ابراهیم آمدند، گفتند سلام؛ او گفت سلام، و زود بزغاله‌ای بریان آورد»هود/۶۹

⁶* پس چون او را درست پرداختم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده‌کنان بیفتید»حجر/۲۹

⁷* پس فرشتگان همگی با هم سجده کردند»حجر/۳۰
M.G ✍
📓 @qoranme
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓

روح چیست؟ آیا فرشته‌ای مانند جبرائیل است؟

روح چیست؟ آیا فرشته‌ای مانند جبرائیل است یا امری از امر پروردگار که با یک فرمان الهی، مدیریت جریان خلقت، حیات و هدایت را به سرانجام می‌رساند؟

این پرسشی است که اگر به‌دقت بررسی شود، باور کسانی را که روح را صرفاً یک فرشته می‌دانند، به چالش جدی می‌کشد.

اگر روح همان جبرائیل یا فرشته‌ای دیگر باشد، چگونه ممکن است هم‌زمان هم در وجود آدم دمیده شود و هم در بیرون از او در صف فرشتگان، در حال افتادن به سجده بر آدم حضور داشته باشد؟

این تناقض روشن نشان می‌دهد که حقیقت روح چیزی فراتر از یک مخلوق است؛ روح «امری از امر پروردگار» است که به اذن خدا، مدیریت و تحقق خلقت را سامان می‌دهد.

روح؛ امری از امر پروردگار

۱. دمیدن روح و فرمان به سجده¹*

در [سوره‌ی حجر] آمده است: «پس چون او [آدم] را درست کردم و از روح خویش در او دمیدم، برای او سجده‌گر باشید». و در [سوره‌ی ص] نیز تأکید شده است: «پس چون او [آدم] را درست کردم و از روح خویش در او دمیدم، بر او به سجده افتید». این دو آیه نشان می‌دهند که دمیدن روح همان لحظه‌ی حیاتی است که جسم بی‌جان به موجودی زنده تبدیل می‌شود و درست پس از این دمیدن، فرشتگان یک‌صدا مأمور شدند و در حال افتادن به سجده قرار گرفتند. بنابراین اگر روح همان فرشته‌ای مانند جبرائیل بود، باید پذیرفت که هم درون آدم دمیده شد و هم در بیرون در حال سجده بود! این تناقض آشکار نشان می‌دهد که روح نه فرشته، بلکه امر و فرمان الهی است

۲. روح؛ بهره‌ای اندک از امر الهی²*

در سوره‌ی اسراء آمده است: «و از تو درباره‌ی روح می‌پرسند. بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است»
این آیه به‌روشنی بیان می‌کند که روح یک مخلوق مستقل مانند ملائکه نیست، بلکه جزئی از فرمان و امر خداست؛ بخشی از اراده‌ی الهی که فراتر از درک بشر است و عامل تحقق حیات و آگاهی در اوست

۳. روح و تحقق فرمان «کُن [=موجود باش]»³*

در سوره‌ی یس آمده است: «فرمان او چون چیزی را بخواهد تنها این است که به آن می‌گوید: باش! پس می‌شود». این فرمان همان اصل امرِ الهی است؛ همان حقیقتی که در دمیدن روح در آدم و در تمام رخدادهای خلقت، حیات و وجود را محقق می‌سازد

۴. «روحی[روح‌من]»؛ نسبت دادن روح به خدا⁴*

خداوند در آیات متعددی می‌فرماید:
۱- «"از روح خودم" در او دمیدم». اگر روح، جبرائیل یا فرشته‌ای دیگر بود، باید خداوند می‌گفت: «از جبرائیل‌خودم» یا «از فرشته‌ام»

۲- همچنین اگر روح، موجودی مستقل و ماهیتش از ملائکه بود، باید در قرآن چنین تعریفی دیده می‌شد. اما خداوند تصریح می‌کند: «روح از "امر پروردگار من" است». این نشان می‌دهد که روح نه ملک [فرشته] است و نه موجودی خلق‌شده در کنار فرشتگان، بلکه همان امر و فرمان خداست که تحقق اراده‌ی او را ممکن می‌کند

۳- خداوند حتی می‌تواند این امر را به صورت تصویری و نمایشی آشکار سازد؛ مانند ماجرای مریم (س) که روح به تمثیل انسانی کامل تجلی یافت تا پیام امر الهی را درباره‌ی خلقت عیسی (ع) از دختری باکره ابلاغ کند
… فَأَرْسَلْنٰا إِلَيْهٰا رُوحَنٰا فَتَمَثَّلَ لَهٰا بَشَراً سَوِيًّا

جمع‌بندی

روح در قرآن هرگز به‌عنوان یک فرشته معرفی نشده است. بلکه «امری از امر پروردگار» است که سرچشمه‌ی حیات، ادراک و هدایت در مخلوقات است. اگر روح را صرفاً جبرائیل بدانیم، دچار تناقض می‌شویم: چگونه ممکن است یک فرشته هم‌زمان در وجود آدم دمیده شود و هم در بیرون مأمور به سجده باشد؟ حقیقت روشن است: روح همان امر و فرمان الهی است؛ جلوه‌ای از اراده‌ی خداوند که به موجودات حیات و آگاهی می‌بخشد و حتی می‌تواند در موقعیت‌هایی خاص، به صورت تصویری آشکار شود

📚 مستندات

¹* «پس چون او را درست کردم و از روح خویش در او دمیدم، برای او سجده‌گر باشید» (الحجر، ۲۹؛ ص، ۷۲)
²* «و از تو درباره‌ی روح می‌پرسند. بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است» (اسراء، ۸۵)
³* «فرمان او چون چیزی را بخواهد تنها این است که به آن می‌گوید: باش! پس می‌شود» (یس، ۸۲)
⁴* و [مریم] در برابر آنان پرده‌اى بر خود گرفت. پس روح خود را به سوى او فرستادیم تا به [تمثیل] بشرى خوش اندام بر او نمایان شد. (۱۷)

📖: متن

¹* «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ» (الحجر، ۲۹؛ ص، ۷۲)
²* «وَیَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (الإسراء، ۸۵)
³* «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ» (یس، ۸۲)
⁴* فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجٰاباً فَأَرْسَلْنٰا إِلَيْهٰا رُوحَنٰا فَتَمَثَّلَ لَهٰا بَشَراً سَوِيًّا ﴿۱۷﴾
⁴* و (الحجر، ۲۹؛ ص، ۷۲)

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)

عضویت در گروه و بیان دیدگاه
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓

مقاله: بررسی مفهوم «نفس» در قرآن کریم

مقدمه

در ادبیات قرآن، واژه‌ی «نفس» جایگاهی کلیدی دارد و بیش از دویست‌بار به کار رفته است. این واژه به معنای «خود»، «جان»، «شخص» و «هویت درونی» انسان معرفی می‌شود.
قرآن کریم نفس را محور مسئولیت، تکامل و سقوط انسان دانسته و مراحل و حالات گوناگونی برای آن بیان کرده است.

۱. آفرینش انسان و حقیقت نفس

قرآن آغاز آفرینش بشر را با تعبیر «نفس واحده» بیان می‌کند (نساء:۱؛ اعراف:۱۸۹؛ زمر:۶). این اشاره نشان می‌دهد که همه‌ی انسان‌ها ریشه‌ی واحدی دارند و تفاوت‌های ظاهری، حقیقت مشترک نفس انسانی را از بین نمی‌برد.

۲. مراتب و حالات نفس

قرآن برای نفس انسان مراتبی ذکر می‌کند که بیانگر سیر تکامل یا انحطاط آن است:

نفس امّاره: حالتی که نفس انسان گرایش به بدی و شهوات دارد و او را به گناه می‌کشاند (یوسف:۵۳).

نفس لوّامه: مرحله‌ای که وجدان بیدار می‌شود و انسان را به خاطر لغزش‌ها سرزنش می‌کند (قیامة:۲).

نفس مطمئنّه: بالاترین مرتبه، جایی که جان در آرامش و رضایت کامل الهی قرار می‌گیرد و به سوی پروردگار بازمی‌گردد (فجر:۲۷-۳۰).

این سه مرحله نشان می‌دهد که نفس انسان قابلیت تغییر دارد و با مجاهده می‌تواند از حالت ابتدایی به مرحله‌ی کمال برسد.

۳. مسئولیت فردی نفس

قرآن بارها تأکید می‌کند که هر انسانی در گرو اعمال خویش است (مدثر:۳۸)، هیچ‌کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد (انعام:۱۶۴)، و هر کس نتیجه‌ی کار خود را خواهد دید (جاثیه:۱۵؛ فصلت:۴۶). این اصل، بنیاد عدالت الهی و مسئولیت اخلاقی در زندگی انسان است.

۴. نفس و مرگ

قرآن یادآور می‌شود که هر نفسی مرگ را خواهد چشید (آل عمران:۱۸۵؛ انبیاء:۳۵؛ عنکبوت:۵۷). این بیان، پایان موقتی حیات مادی و آغاز مرحله‌ی بازگشت به سوی خدا را نشان می‌دهد. بدین ترتیب، نفس حامل سرنوشت ابدی انسان است.

۵. نفس و امتحان الهی

خداوند در قرآن می‌فرماید که نفس انسان دارای توانایی تشخیص فجور و تقواست (شمس:۷-۱۰). این بیانگر آن است که درون انسان قدرت شناخت خیر و شر نهاده شده و او مسئول تزکیه و یا آلودگی نفس خود است. افزون بر این، آزمون‌های زندگی وسیله‌ای برای آشکار شدن آنچه در نفس‌هاست معرفی شده‌اند (آل عمران:۱۵۴).

۶. نفس و بازگشت به خدا

در بسیاری از آیات، تأکید می‌شود که انسان‌ها به خودشان ستم می‌کنند، نه اینکه خدا بر آنان ستم روا دارد (یونس:۴۴). همچنین قرآن آفرینش و برانگیختن همه‌ی انسان‌ها را همچون یک نفس واحد می‌داند (لقمان:۲۸). این بیانگر یگانگی مسیر انسان‌ها در آغاز و انجام است.

۷. تفاوت «نفس» و «روح»

در قرآن میان «نفس» و «روح» تمایز وجود دارد:
نفس، هویت فردی انسان است که با بدن پیوند دارد و حالات مختلفی چون امّاره، لوّامه و مطمئنّه را تجربه می‌کند. نفس موضوع مسئولیت اخلاقی و دینی است، و پاداش یا کیفر بر اساس آن تعیین می‌شود.
روح، به معنای «امر الهی» است که خداوند آن را در کالبد انسان دمید (سجده:۹؛ حجر:۲۹). روح مبدأ حیات و نشانه‌ای از ارتباط مستقیم انسان با خداست. روح از عالم امر است، در حالی که نفس بیشتر با عالم خلق و تجربه‌ی فردی پیوند دارد.
به بیان دیگر، روح سرچشمه‌ی حیات الهی در انسان است و نفس عرصه‌ی تجربه و انتخاب او در مسیر زندگی. نفس در معرض امتحان و تغییر قرار می‌گیرد، اما روح، جلوه‌ای ثابت از امر الهی در وجود آدمی است.

نتیجه‌گیری

بر اساس قرآن، نفس جوهره‌ی انسانی است که هم ظرفیت سقوط دارد و هم قابلیت صعود. با تزکیه و تربیت، نفس از مرحله‌ی امّاره به مطمئنّه می‌رسد و به آرامش جاودانه‌ی الهی دست می‌یابد. اما اگر آلوده شود، انسان را به هلاکت می‌کشاند. در عین حال، روح به‌عنوان امر الهی در وجود انسان، پیوندی آسمانی است که مبدأ حیات و امکان تعالی را برای نفس فراهم می‌سازد.

عضویت در گروه و بیان دیدگاه
📓 @qoranme
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂


آیا قرآن اصل را بر عزاداری برای گواهی‌دهندگان راه خدا [آنان که در این مسیر به قتل رسیده و در نزد پروردگارشان با رزقی نیکو در شادمانی به سر می‌برند] قرار داده است؟

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
آیا قرآن اصل را بر عزاداری برای گواهی‌دهندگان راه خدا قرار داده؟

مقدمه

آیا قرآن اصل را بر عزاداری برای گواهی‌دهندگان راه خدا [آنان که در این مسیر به قتل رسیده و در نزد پروردگارشان با رزقی نیکو در شادمانی به سر می‌برند] قرار داده است؟

پرسش بنیادین اینجاست: وقتی قرآن با صراحت بیان می‌کند که این گواهان زنده‌اند، در نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند و از فضل الهی شادمانند، آیا غرق شدن ما در اندوه و ماتم‌های تکراری، جز نشانه‌ای از ناآگاهی و غفلت از حقیقت است؟
امروز ما شاهدیم که فرهنگ عزاداری نه‌تنها در سطح فردی، بلکه در سطح اجتماعی به صورت یک جریان نهادینه گسترش یافته است. این در حالی است که حقیقت قرآنی خلاف این فرهنگ است. جامعه به اشتباه آنان را تنها پس از قتل «شهید» می‌خواند، در حالی که واقعیت این است که آنان در زمان حیات، گواهان زنده و شاهدان راه خدا بودند و با مرگشان پرچم گواهی به دست برادران دینی‌شان سپرده می‌شود

جایگاه گواهی‌دهندگان راه خدا در قرآن

قرآن با تأکید می‌فرماید: «هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندارید؛ بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند»¹*

این افراد پیش از قتل، گواهان و شاهدان راه خدا در میان جامعه بودند و حقیقت را آشکار می‌کردند. بعد از قتل، جامعه به اشتباه آنان را «شهید» می‌نامد، گویی شهادتشان فقط پس از مرگ محقق شده است، در حالی‌که قرآن تصریح دارد آنان پیش از مرگ، شاهدان زنده‌ی راه خدا بوده‌اند

با مرگ این گواهان، پرچم گواهی خاموش نمی‌شود، بلکه به دست برادران دینی‌شان منتقل می‌گردد. این ادامه‌ی راه، همان مسئولیتی است که مؤمنان باید بر عهده گیرند. در مقابل، اشاعه‌ی فرهنگ عزاداری، چهره‌ای وارونه از این حقیقت ارائه می‌دهد و پیام زنده بودن گواهان را به حاشیه می‌برد

شادی در برابر اندوه

آیات قرآن صریح است: مقتولان راه خدا «شادمانند به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است و برای کسانی که هنوز به آنان نپیوسته‌اند نیز شادمانی می‌کنند»²*

این تصویر قرآنی از آنان، تصویری سرشار از حیات، امید و آرامش است. اما جامعه، به جای تکیه بر شادی مقتولان، به عزاداری و غم‌پروری روی آورده است. این گسترش فرهنگ اندوه، در حقیقت فاصله گرفتن از فرهنگ قرآنی است

واقعیت آن است که آنان در زمان حیات، گواهان بودند و بعد از قتلشان نیز همچنان زنده‌اند. پس عزاداری برای کسانی که خداوند زنده و شادمان معرفی کرده، چیزی جز انکار حقیقت وحی و پذیرش روایت‌های خلاف قرآن نیست

ناباوران و منکران حقیقت

قرآن هشدار می‌دهد: «به کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نگویید، بلکه زنده‌اند، ولی شما درک نمی‌کنید»³*

کسی که با وجود این آیات روشن، همچنان بر فرهنگ عزاداری پای می‌فشارد و بر این باور است که حقیقت این گواهان با مرگشان پایان یافته، در واقع در شمار منکران و ناباوران آیات خدا قرار دارد چنین کسانی از دایره‌ی ایمان و گواهی‌دهندگی بیرون می‌روند، چراکه پذیرش این آیات و زندگی مطابق با آن‌ها، اساس ایمان است

راز حیات و روزی نیکو

خداوند در سوره حج می‌فرماید: «کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا مردند، خداوند قطعاً به آنان رزقی نیکو می‌بخشد و آنان را به جایگاهی درمی‌آورد که خود آن را می‌پسندند»⁴*

این نشان می‌دهد که این گواهان زنده، در آرامش و شادی نزد پروردگارند. جامعه اما به خطا آنان را پس از قتل، شهید می‌خواند، بی‌آنکه درک کند حقیقت گواهی آن‌ها پیش از مرگ آشکار بوده است. اگر ما فرهنگ عزاداری را اشاعه دهیم، در واقع تصویری معکوس از این حقیقت قرآنی عرضه می‌کنیم و جامعه را از درک پیام وحی محروم می‌سازیم

جمع‌بندی

حقیقت روشن قرآن این است که: گواهان و شاهدان راه خدا زنده‌اند، در نزد پروردگارشان روزی نیکو می‌یابند و در شادی به سر می‌برند

آنان در زمان حیات، گواهان واقعی بودند و بعد از قتل، جامعه به اشتباه آنان را تنها با عنوان «شهید» یاد می‌کند، در حالی که پرچم گواهی از همان ابتدا در دستان آنان برافراشته بود و پس از قتل، این پرچم به برادران دینی‌شان واگذار می‌شود

قرآن اصل را بر حیات و شادی قرار داده است، نه بر مرگ و اندوه. هرکس این آیات روشن را نپذیرد، از مؤمنان واقعی خارج و در شمار ناباوران و منکران آیات الهی قرار می‌گیرد

پس اگر می‌خواهیم گواهی‌دهندگان حقیقی آیات خدا باشیم، باید فرهنگ امید و شادمانی قرآنی را جایگزین فرهنگ عزاداری کنیم؛ فرهنگی که خداوند به صراحت آن را انکار کرده است

مستندات

¹* «و هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندار، بلکه زنده‌اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند» (آل‌عمران/۱۶۹)

²* «شادمانند به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، و خوشحال می‌شوند به خاطر کسانی که هنوز به آنان نپیوسته‌اند، که هیچ بیم و اندوهی بر ایشان نیست» (آل‌عمران/۱۷۰)

ادامه…
M.G ✍

@qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
از آدم تا خاتم:
دو روی یک حقیقت در مرز حلال و حرام


مقدمه
اگر حلال و حرام را تنها خطی میان «باید» و «نباید» بدانیم، چرا خداوند در آغاز و پایان تاریخ بشر، در سرگذشت آدم و پیامبر محمد(ص) بر عبور از حد الهی مکث کرده است؟

آدم و همسرش، تحت وسوسه شیطان، از درختی که خدا نهی کرده بود چشیدند¹*؛ و پیامبر، برای رضایت همسرانش، چیزی را که خدا حلال کرده بود بر خود حرام ساخت²*.
در ظاهر، یکی حرام را حلال شمرد و دیگری حلال را حرام کرد، اما شباهت اصلی در این است که هر دو، همراه همسران خود، مرز الهی را نقض کردند.

این رخدادها نشان می‌دهد که حدود و وسعت حلال‌ها را تنها خدا تعیین می‌کند و عبور از آن، حتی با نیت خیر، پیامدهای انسانی و تربیتی دارد.

خروج از مرز الهی در آغاز آفرینش

خداوند به آدم فرمود:
«ای آدم، تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از هرجا که خواستید بخورید، اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد.»¹*
شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از شرمگاهشان پنهان بود آشکار شود و گفت:
«پروردگارتان شما را از این درخت بازنداشت مگر برای آنکه فرشتگانی شوید یا جاودان بمانید.»
با این وسوسه، آدم و همسرش از درخت چشیدند و زشتی‌هایشان آشکار شد و برگ‌های بهشت را بر خود دوختند.
خداوند آنان را ندا داد:
«آیا شما را از آن درخت نهی نکردم و نگفتم شیطان دشمن آشکار شماست؟»
آنان پاسخ دادند:
«پروردگارا، ما بر خود ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود.»¹*
  در این روایت، نکته‌ی کلیدی آن است که آدم و همسرش هر دو، با وسوسه شیطان و وعده‌ی جاودانگی و فرشته شدن، از مرز الهی عبور کردند. اما همان‌جا، درِ مغفرت نیز گشوده شد:
«آدم از پروردگارش کلماتی دریافت کرد، پس خدا توبه‌اش را پذیرفت و هدایتش کرد.»³*

خروج از مرز الهی در پایان رسالت

در عصر پیامبر اسلام، داستانی مشابه رخ داد، اما این بار انگیزه انسانی از جنس عاطفه و محبت بود.
خداوند در سوره تحریم می‌فرماید:
«ای پیامبر، چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده است، برای رضایت همسرانت بر خود حرام می‌کنی؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است.»²*
پیامبر نیز، همراه همسرانش، از مرز الهی عبور کرد. او حلال خدا را بر خود بست تا دل همسرانش آرام شود. این رفتار، با انگیزه‌ای انسانی و عاطفی انجام شد، اما همانند آدم و همسرش، نشان می‌دهد که تجاوز از مرز الهی، حتی با نیت خوب، خطا محسوب می‌شود و نیازمند تذکر و بازگشت به اصل است.

دو روی یک سکه

این دو ماجرا در دو سوی یک حقیقت قرار دارند:
آدم و همسرش از ترس از دست دادن جاودانگی و وسوسه شیطان، حد الهی را شکستند¹*؛
پیامبر و همسرانش از سر مهر و محبت، حد الهی را نقض کردند²*.
در هر دو مورد، هم انسان و هم همسرش در کنار هم از مرز عبور کردند و خداوند هم تذکر داد و هم آمرزید.
این تکرار نشان می‌دهد که مرز حلال و حرام تنها در اختیار خداست و حتی نیکان، اگر از آن عبور کنند، اثرات تربیتی و رفتاری برای آیندگان دارند.

نتیجه‌گیری

آدم و محمد، آغاز و پایان مسیر انسانی‌اند؛ هر دو با همسران خود از حد الهی گذشتند، اما با توبه و بخشش خدا بازگشتند.
این رخداد، هشداری برای پیروان آینده است: اگر افراد، حتی از سر محبت یا وسوسه، مرزهای الهی را نقض کنند، می‌تواند نسل‌های بعدی را به تقلید از خطای آنان و تکرار لغزش سوق دهد.
بنابراین درس قرآن روشن است: محبت و انگیزه‌های انسانی هرگز جایگزین اطاعت از خداوند نمی‌شوند و عبور از مرز الهی حتی به نرمی، پیامدهای تربیتی و اخلاقی برای آیندگان دارد.

📚 مستندات

¹* اعراف ١٩–٢٣
ای آدم، تو و همسرت در بهشت سکونت کنید و از هرجا که خواستید بخورید، ولی به این درخت نزدیک نشوید که از تجاوزکنندگان خواهید شد.
شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از آنان پنهان بود آشکار شود و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت بازنداشت مگر برای آنکه فرشتگانی شوید یا جاودانه بمانید.
پس با فریب لغزاندشان، و چون از درخت چشیدند، زشتی‌هایشان آشکار شد و برگ‌های بهشت را بر خود دوختند.
پروردگارشان ندا داد: آیا شما را از آن درخت نهی نکردم؟ گفتند: پروردگارا، بر خود ستم کردیم، اگر نیامرزی و رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود.
²* تحریم ١–٢
ای پیامبر، چرا چیزی را که خدا بر تو حلال ساخته است، برای رضایت همسرانت بر خود حرام می‌کنی؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است.
خدا برای شما گشودن سوگندهایتان را مقرر کرده است، و او سرپرست شماست، دانا و حکیم است.
³* طه ١٢١–١٢٢
پس آدم پروردگار خود را نافرمانی کرد و لغزید، سپس پروردگارش او را برگزید و توبه‌اش را پذیرفت و هدایتش کرد.

³* طه ١٢١–١٢٢
وَعَصَىٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَىٰ
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَىٰ

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)

عضویت در گروه و بیان دیدگاه
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

.
بانک ملی گفته: ایران‌مال واس‌ماس
چون ما خودمون ماس‌مالی‌ش کردیم

اسم ایران‌مال رو هم یا می‌زاریم ایران‌مال‌ملی یا ملی‌مال یا ماس‌ملی‌مال یا شاید هم گذاشتیم ماس‌مال‌ملی
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
أهل در قرآن
پیوند انسان و موضوع از نگاه قرآن

مقدمه

آیا واژهٔ «أهل» در قرآن صرفاً به معنای «خانواده» است؟
یا مفهومی گسترده‌تر دارد که می‌تواند هر گروه انسانی را، بر پایهٔ پیوندی مشترک — همچون ایمان، دانش، تقوا یا سکونت در یک مکان — دربرگیرد؟

پرسش مهم‌تر آن است که:
چه کسی صلاحیت دارد تشخیص دهد واقعاً چه کسی «أهلِ» چه چیزی است؟
برای پاسخ، باید کاربردهای واژهٔ «أهل» در قرآن را با دقت بررسی کرد.

معنای قرآنی واژهٔ «أهل»

در قرآن، «أهل» و مشتقات آن (أَهْلِهِ، أَهْلَهُ، أَهْلَ الْبَيْتِ، أَهْلَ الْكِتَابِ، أَهْلَ الذِّكْرِ، أَهْلَ التَّقْوَىٰ و…) همواره به گروهی از انسان‌ها اشاره دارد که با پیوندی واقعی و مشترک در محور خاصی گرد آمده‌اند.
این پیوند می‌تواند خانوادگی، مکانی، دینی، معرفتی یا اخلاقی باشد.

أهل در محور خانواده و بیت

وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا(النمل:٧)¹
فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ(القصص:٢٩)²


در این آیات، «أَهْلِهِ» به خانواده و همراهان نزدیک موسی اشاره دارد؛ کسانی که در یک «بیت» گرد آمده‌اند و با زندگی و سرنوشت او پیوند دارند.
قرآن میانِ «بیت» (خانه به عنوان مکان) و «أهلِ البیت» (ساکنان دارای پیوند نسبی یا ایمانی با صاحب خانه) تمایز قائل می‌شود:

إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا(الأحزاب:٣٣)³


در این آیه، «أهل البیت» اشاره به انسان‌هایی دارد که با محور ایمان و طهارت درون آن خانه مرتبط‌اند، نه به خودِ ساختمان.

أهل در محور اجتماعی و مکانی

وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَىٰ بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ(هود:١١٧)⁴
وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَىٰ إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ(القصص:٥٩)⁵

در این کاربرد، «أهل» به ساکنان یک شهر اشاره دارد که با رفتار جمعی خود سرنوشت جامعه را تعیین می‌کنند.
اینجا محور اشتراک، محل سکونت و رفتار اجتماعی است

أهل در محور معرفت و آگاهی

فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(النحل:٤٣)⁶


«أهلِ الذكر» در این آیه به صاحبان علم و آگاهی اشاره دارد؛ کسانی که محور جمع آنان معرفت و ارتباط با وحی است.
برخی مفسران آن را به عالمان یهود و نصارا تعبیر کرده‌اند، و برخی آن را به أهل علم در هر زمان تعمیم داده‌اند

أهل در محور دینی و کتابی

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ(النساء:١٧١)⁷
قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ(آل‌عمران:٦٤)⁸


«أهلِ الكتاب» عنوانی است برای پیروان کتاب‌های آسمانی، که محور اشتراک آنان کتاب وحی‌شده است.
قرآن، واژهٔ «أهل» را در اینجا نیز بر اساس نسبت واقعی با محور ایمان به کار می‌برد، نه صرف ادعا یا انتساب ظاهری

أهل در محور اخلاقی و معنوی

ذَٰلِكَ جَزَاءُ أَهْلِ التَّقْوَىٰ(الزمر:٣٤–٣٥)⁹


در این آیه، «أهلِ التقوى» بیانگر گروهی است که ویژگی تقوا در آنان نهادینه شده است

أهل تقوا یعنی کسانی که محور پیوندشان پرهیز از گناه و پایبندی به خداست

مرز نهایی اهلیت از دید قرآن

در داستان نوح (ع)، مفهوم «أهل» از محدودهٔ نسب فراتر می‌رود:

وَنَادَىٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي(هود:٤٥)¹⁰
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ(هود:٤٦)¹¹

نوح پنداشت فرزندش از أهلِ اوست، چون از نسل او بود؛ اما خداوند فرمود او از أهلِ تو نیست، زیرا پیوند حقیقی بر پایهٔ ایمان و عمل صالح است.

از این‌رو، قرآن تشخیص «اهلیت حقیقی» را تنها در اختیار خدا می‌داند

🔬 جمع‌بندی

در همهٔ کاربردهای قرآنی، واژهٔ «أهل» دلالت بر نوعی پیوند واقعی و محوری میان انسان‌ها دارد؛ پیوندی که می‌تواند خانوادگی، اجتماعی، معرفتی، دینی یا اخلاقی باشد

در آیات مربوط به موسی¹،² «أهل» ناظر به خانواده و همراهان است
در آیهٔ تطهیر³ پیوند خانوادگی ، ایمانی و طهارت را نشان می‌دهد
در آیات مربوط به قُرى⁴،⁵ رابطهٔ اجتماعی و جمعی را بازمی‌نمایاند
در آیهٔ «أهل الذکر»⁶ محور دانش و آگاهی را مطرح می‌کند،
در خطاب به «أهل الکتاب»⁷،⁸ وابستگی به کتاب‌های وحیانی را نشان می‌دهد،
و در «أهل التقوى»⁹ ارتباط اخلاقی و معنوی را
اما در داستان نوح¹⁰،¹¹ مرز نهایی اهلیت آشکار می‌شود:
أهل بودن نه با نسب و ادعا، بلکه با ایمان و عمل صالح سنجیده می‌شود

بنابراین، از نگاه قرآن، اهلیت مفهومی وجودی است نه ظاهری

هر انسانی به اندازهٔ پیوند حقیقی‌اش با محور ایمان، علم یا تقوا، «أهلِ» آن حوزه به شمار می‌آید؛ و داوری نهایی در این‌باره تنها از آنِ خداوند است

📖 مستندات

¹ النمل:٧
² القصص:٢٩
³ الأحزاب:٣٣
⁴ هود:١١٧
⁵ القصص:٥٩
⁶ النحل:٤٣
⁷ النساء:١٧١
⁸ آل‌عمران:٦٤
⁹ الزمر:٣٤–٣٥
¹⁰ هود:٤٥
¹¹ هود:٤٦
M.G ✍
📓 @qoranme
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
انسان و تفاوت مسئولیت در نگاه قرآن

مقدمه: پرسشی از دل عدالت

چرا خداوند در قرآن برای گروه‌های مختلف احکامی متفاوت آورده است؟
چرا همسران پیامبر در برابر کار نیک و بد، پاداش و کیفر دوبرابر دارند، اما بردگان نصف مجازات را؟
چرا برای دشمن جنگ است و برای اهل کتاب صلح؟
آیا این تفاوت‌ها نشانه‌ی تبعیض است یا عدالت بر پایه‌ی آگاهی و موقعیت؟
قرآن انسان را در جایگاه‌های گوناگون می‌بیند؛ هرکس به اندازه‌ی دانایی، آزادی و اثرِاجتماعی‌اش مسئول‌تر است

در این نگاه، عدالت یعنی تناسب میان اختیار و مسئولیت، نه شباهت ظاهریِ همه‌ی انسان‌ها

۱. پیامبر و[اهل‌بیت پیامبر(همسران)]؛ مسئولیتی سنگین‌تر

در آیات قرآن، همسران پیامبر جایگاهی خاص دارند[ام‌المومنین]. آنان چون در کنار پیامبرند، الگوی جامعه به شمار می‌آیند

«ای همسران پیامبر! شما چون دیگر زنان نیستید، اگر تقوا پیشه کنید…»¹*


قرآن سپس می‌گوید:

«هر یک از شما اگر کار نیک کند، پاداشش دو برابر است، و اگر گناه آشکار کند، عذابش دو برابر خواهد بود»²*
این تفاوت نه برای امتیاز، بلکه نشانه‌ی مسئولیت بیشتر است؛ چون تأثیر رفتار آنان در جامعه گسترده‌تر است

۲. مؤمنان آزاد؛ معیار عمومی ایمان

بیشتر احکام قرآن خطاب به «ای کسانی که ایمان آورده‌اید» است.
این گروه مؤمنانی‌اند که با اختیار خود ایمان آورده و در برابر اعمالشان کاملاً مسئول‌اند
نماز، روزه، زکات، عدالت و جهاد، همه در این سطح معنا می‌یابد؛ جایی که ایمان، آزادی و مسئولیت در تعادل‌اند

۳. مؤمنان غیرآزاد؛ ایمان در تنگنا

غلامان و کنیزان در جامعه‌ی نخستین اسلام هنوز وجود داشتند. قرآن با پذیرفتن ایمان آنان، در احکام نیز تخفیف داد:

«اگر مرتکب زنا شوند، بر آنان نیمی از عذابی است که بر زنان آزاد است»³*


این تخفیف از سر دلسوزی نیست، بلکه بر پایه‌ی محدود بودن آزادی تصمیم آنان است. قرآن در همین مسیر، راه آزادی و کرامت انسانی را گشود

۴. اهل کتاب و هم‌پیمانان؛ صلح بر پایه‌ی احترام

قرآن دستور می‌دهد با پیروان دیگر ادیان که دشمنی نمی‌کنند، با عدالت و نیکی رفتار شود:

«خدا شما را از نیکی و عدالت نسبت به کسانی که با شما نجنگیدند و شما را بیرون نکردند، باز نمی‌دارد»⁴*

رابطه با آنان بر پیمان و احترام است، نه بر دشمنی. قرآن در این سطح، عدالت را به معنای همزیستی صلح‌آمیز معرفی می‌کند

۵. دشمنان و مهاجمان؛ دفاع برای عدالت

در برابر کسانی که به جنگ برخاستند، قرآن اجازه‌ی دفاع داده است:

«با کسانی که با شما می‌جنگند در راه خدا بجنگید، ولی تجاوز نکنید» ⁵*


اما اگر دشمن تمایل به صلح نشان دهد، جنگ باید پایان یابد:

«و اگر به صلح گرایش یافتند، تو نیز بدان گرایش یاب و بر خدا توکل کن»⁶*


جنگ در قرآن، ابزار دفاع از صلح است، نه هدف

جمع‌بندی: پیمانی از جنس آگاهی

قرآن نظامی از احکام چندلایه دارد که بر پایه‌ی آگاهی و مسئولیت انسان‌ها شکل می‌گیرد. هرچه انسان آگاه‌تر و آزادتر باشد، پیمانش با خداوند محکم‌تر و مسئولیتش سنگین‌تر است

می‌توان این رابطه را به پیمان‌های انسانی یا سطوح مختلف بیمه تشبیه کرد؛ هر سطح، تعهد و پوشش متفاوتی دارد. در پیمان الهی نیز، هرکس بر اساس موقعیت و شناختش، پاسخ‌گوتر است

عدالت در نگاه قرآن یعنی تناسب، نه تساوی ظاهری. در این نظام، تفاوت‌ها راهی برای رشد‌اند، نه مرزی برای تبعیض

📚 مستندات

¹*«ای همسران پیامبر! شما مانند هیچ‌یک از زنان دیگر نیستید، اگر تقوا پیشه کنید، پس با نرمی سخن نگویید تا کسی که در دلش بیماری است طمع نکند و سخن شایسته بگویید»أحزاب/٣٢
²*«هر یک از شما که گناه آشکار مرتکب شود، عذابش دو برابر خواهد بود، و هر یک از شما که برای خدا و پیامبرش فرمانبردار باشد و کار شایسته انجام دهد، پاداشش دو برابر است و روزی گرامی برای او آماده کرده‌ایم»أحزاب/٣۰٫۳۱
³*«و چون آنان (کنیزان) شوهردار شوند و مرتکب زنا شوند، باید بر آنان نیمی از عذابی که بر زنان آزاد است، جاری گردد»نساء/۲۵
⁴*«خدا شما را از نیکی و عدالت نسبت به کسانی که با شما نجنگیدند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نکردند، باز نمی‌دارد؛ زیرا خداوند عدالت‌پیشگان را دوست دارد»ممتحنه/۸
⁵*«با کسانی که با شما می‌جنگند در راه خدا بجنگید، ولی تجاوز نکنید که خدا تجاوزکاران را دوست ندارد»بقره/۱۹۰
⁶*«و اگر به صلح گرایش یافتند، تو نیز بدان گرایش یاب و بر خدا توکل کن که او شنوا و داناست»انفال/۶۱

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
اهل‌بیت در نگاه قرآن

وقتی قرآن از «اهل‌بیت» سخن می‌گوید، خودش روشن کرده که همسر نیز در این عنوان جای می‌گیرد.

نمونه‌اش در سوره هود، آیه ۷۳ است؛ جایی که فرشتگان به همسر ابراهیم گفتند:

«رحمت و برکات خدا بر شما، ای اهل‌بیت!»

در اینجا، تنها مخاطبِ آیه همسر ابراهیم است، و خداوند او را در زمره‌ی اهل‌بیت معرفی کرده.
بنابراین، «اهل‌بیت» در قرآن مفهومی گسترده دارد و صرفاً به مردان یا فرزندان خانه محدود نمی‌شود.
در سوره احزاب نیز، آیه‌ی معروف تطهیر (آیه ۳۳)، دقیقاً در میان آیاتی آمده که خطاب مستقیم به همسران پیامبر است:
«(ای زنان پیامبر) در خانه‌های خود آرام بگیرید... نماز را برپا دارید... زکات بدهید... خدا می‌خواهد پلیدی را از شما اهل‌بیت بزداید و شما را پاکیزه سازد»
بنابراین، جدا کردن این آیه از سیاق و ادعا کردن اینکه همسران پیامبر در عنوان اهل‌بیت داخل نیستند، نه با متن آیه سازگار است و نه با نمونه‌ی روشن قرآنی در داستان ابراهیم.
از نظر زبان‌شناسی نیز، تغییر ضمیر در عبارت «عَنْكُمُ» هیچ دلیلی بر حذف زنان ندارد. در زبان عربی، واژه‌ی «أهل» و ترکیب «أهل‌البیت» از نظر دستوری مذکر است، حتی وقتی مخاطب آن زن باشد. همان‌طور که در آیه‌ی سوره هود، درباره‌ی همسر ابراهیم نیز از ضمیر مذکر «عَلَيْكُم» استفاده شده، نه «عَلَيْكُنَّ».
در نتیجه، قرآن همسر ابراهیم را با ضمیر مذکر «عَلَيْكُم» اهل‌بیت معرفی کرده، و سیاق سوره احزاب نیز نشان می‌دهد همسران پیامبر در زمره‌ی اهل‌بیت قرار دارند. حذف آنان از این عنوان، نه با قواعد زبان عربی سازگار است و نه با منطق قرآنی.
افزون بر این، در جای دیگری از قرآن، خداوند به پیامبر خود دستور می‌دهد که خانواده‌اش (اهلش) را به نماز فرمان دهد:

«وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا...» (طه، ۱۳۲)
«خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیبا باش»

این آیه، پیوندی میان اهل پیامبر و عبادت و پاکی برقرار می‌کند؛ همان مضمون تربیتی و الهی که در آیه‌ی تطهیر نیز دیده می‌شود.
در هر دو مورد، اراده‌ی خداوند بر این است که اهل پیامبر در مسیر طهارت، بندگی و یاد خدا تربیت شوند.

📓 پرسشی از مصادیق اهل‌بیت در پرتو آیه‌ی تطهیر

وقتی آیه تطهیر در دل آیاتی نازل شده که سراسر خطاب به همسران پیامبر ﷺ است، آیا می‌توان آنان را از دایره‌ی «اهل‌بیت» کنار گذاشت، در حالی که خداوند خود آنان را مخاطب قرار داده و به پاک‌سازی و زدودن رجس وعده داده است؟

🔬 تحقیق و پژوهش

در سوره احزاب، آیات ۲۸ تا ۳۴ همگی با خطاب مستقیم به همسران پیامبر اکرم ﷺ آغاز می‌شود.
در این بخش، خداوند آنان را به آرامش در خانه، پرهیز از جلوه‌گری جاهلی، برپایی نماز، پرداخت زکات و اطاعت از خدا و رسول سفارش می‌کند.
در میانه‌ی همین دستورهاست که آیه‌ی تطهیر می‌ابد
‌«ای همسران پیامبر... خدا می‌خواهد پلیدی را از شما اهل‌بیت دور کند و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»

این سیاق آشکار می‌سازد که همسران پیامبر ﷺ در متن آیه‌ی تطهیر حضور دارند، همان‌گونه که قرآن، همسر ابراهیم را اهل‌بیت او خوانده بود.
از سوی دیگر، تعبیر «لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ» نشان می‌دهد که امکان آلودگی وجود داشته، و خداوند با اراده‌ی خویش و از رهگذر همین دستورها، اهل‌بیت را به سوی طهارت کامل رهنمون می‌سازد.
تطهیر در این معنا، یک فرایند الهی ـ تربیتی است؛ یعنی خداوند اهل‌بیت را در مسیر عمل به توصیه‌هایش، از هرگونه رجس می‌پیراید

جمع‌بندی

آیه‌ی تطهیر در متنِ توصیه‌های صریح به همسران پیامبر ﷺ آمده است؛
ازاین‌رو، آنان در زمره‌ی اهل‌بیت به‌شمار می‌آیند و اراده‌ی الهی بر پاک‌سازی آنان تعلق گرفته است.
همان‌گونه که همسر ابراهیم اهل‌بیت او نامیده شد، همسران پیامبر خاتم ﷺ نیز جایگاه روشنی در عنوان اهل‌بیت دارند.
طهارت در اینجا وعده‌ی الهی به زدودن هر رجس و رساندن به پاکی کامل است؛
نه امتیازی تاریخی، بلکه درسی زنده برای همه مؤمنان

نکته‌ی پایانی

با نگاهی منصفانه به سیاق قرآن، روشن است که نوک پیکان آیه «اهل‌بیت پیامبر» دربردارنده‌ی همسران ایشان است.

با این حال، برخی دیدگاه‌ها، اهل‌بیت پیامبر را چنان محدود می‌کنند که تعریف آنان بیش از آن‌که به «اهل‌بیت پیامبر اسلام ﷺ» شباهت داشته باشد، به «اهل‌بیت علی‌بن‌ابی‌طالب» نزدیک می‌شود.
در حالی‌که قرآن، معیار انتساب به اهل‌بیت را ایمان، پاکی، بندگی و طهارت در سایه‌ی اراده‌ی الهی می‌داند؛ نه صرفاً نسب خونی یا جایگاه تاریخی

مستندات
١.
«يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ ... إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا» (الأحزاب/٣٢–٣٤)

٢.
«قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ... إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»(هود/٧٣)

٣.
«وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَىٰ»(طه/١٣٢)
✍️ برداشت آزاد از M.G
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

.
"چگونه می‌‌توان استراتژی‌ای چید که هم از جنگ ضرر کنی هم از مذاکره و هم از صلح"

صلح حماس به زیان جمهوری‌اسلامی است!

چندی قبل به دوستی گفتم که خامنه‌ای در تمام عمر رهبری‌اش حتی یک تصمیم درست هم نگرفته است که شاید کمی اغراق‌آمیز به‌نظر برسد اما خودتان وضعیت فعلی را ببینید:

حماس با پول و منابع دریافتی از جمهوری‌ اسلامی و درعین‌حال بدون اطلاع دادن [یا با اطلاع دادن] به جمهوری اسلامی حملهٔ فاجعه‌بار هفت اکتبر را مرتکب شد، بدین‌ترتیب تمامی ارکان محور مقاومت را درگیر کرد و بر سر آن حزب‌الله را عملاً به باد فنا داد؛ با تحلیل رفتن پشتیبانی نیروهای حزب‌الله از سوریه، متعاقباً حکومت بشار اسد هم سقوط کرد و بعد هم مقامات نظامی، متخصصان و البته تأسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی دود شدند و به هوا رفتند.

با این میزان هزینه‌ای که حماسی‌ها با هفت اکتبر روی دست جمهوری اسلامی و البته ملت بیچارهٔ ایران گذاشتند، حالا که حماس به صلح رسیده، در بیانیه‌اش حتی تشکری خشک و خالی هم از جمهوری اسلامی یا رهبر معظم دیده نمی‌شود، هیچ اشاره‌ای به محور مقاومت نرفته است و این در حالی است که در همین بیانیه از «ترامپ قمارباز» عمیقاً قدردانی شده است.

در این میان قطر امتیاز گرفت، ترکیه امتیاز گرفت، همه‌وهمه امتیازاتی گرفتند جز جمهوری اسلامی. چگونه می‌‌توان استراتژی‌ای چید که هم از جنگ ضرر کنی هم از مذاکره و هم از صلح؟
اگر این حماقت نیست پس چیست؟
.‎و این تازه اول راه است

حالا که همهٔ کشورهای منطقه به‌نوعی سهم خود را گرفته‌اند، توافقات بعدی بر سر حذف همیشگی جمهوری اسلامی از معادلات منطقه هم در راه خواهد بود.

𓄂𓆃
اخبار و ویدئوهای بیشتر 👇
Join → @xtooon
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓

زمان در نگاه قرآن و علم

وقتی نور، زمان را متوقف می‌کند و وعده، نزدیک‌تر از آن است که می‌پنداریم

مقدمه

آیا گذر زمان برای همه یکسان است؟

قرآن در چند آیه از تفاوت زمان میان انسان و مراتب بالاتر هستی سخن می‌گوید:

یک روز نزد خداوند، برابر با هزار سال است و در جایی دیگر، روزی برابر با پنجاه‌هزار سال توصیف شده است.

آیا این تفاوت صرفاً نمادین است یا نشانه‌ای از واقعیتی است که علم امروز آن را «نسبیت زمان» می‌نامد؟

۱. تفاوت مقیاس زمان در قرآن

در سه آیه‌ی قرآن، اختلاف مقیاس زمانی میان عالم الهی و انسانی آشکار است:
«فرشتگان و روح به سوی او عروج می‌کنند در روزی که مقدارش پنجاه‌هزار سال است.»¹*
«کار [جهان] را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند، سپس در روزی که مقدارش هزار سال از آنچه شما می‌شمارید به سوی او بازمی‌گردد.»²*
«و به‌راستی که یک روز نزد پروردگارت همچون هزار سال است از آنچه شما می‌شمارید.»³*
هدف این آیات بیان عدد نیست، بلکه نشان دادن این حقیقت است که زمان در همه‌جا یکسان نمی‌گذرد و با سطح وجود و نوع حرکت موجودات تغییر می‌کند.

۲. نگاه فیزیک به زمان

در نظریه‌ی نسبیت خاص اینشتین، گذر زمان وابسته به سرعت است.
هرچه سرعت بیشتر شود، زمان کندتر می‌گذرد، و در سرعت نور، زمان تقریباً متوقف می‌شود:
\gamma = \frac{1}{\sqrt{1 - v^2/c^2}}
وقتی نسبت زمانی میان دو ناظر بسیار بزرگ باشد، مانند نسبت «پنجاه‌هزار سال به یک روز»، تنها در سرعت‌هایی نزدیک به سرعت نور قابل تحقق است.

۳. پنجاه‌هزار سال؛ استعاره‌ای از مرز نور

اگر «یک روز» الهی را برابر با «پنجاه‌هزار سال» انسانی بگیریم، اختلاف زمانی حدود هجده میلیون برابر می‌شود.

چنین اختلافی، در محاسبات فیزیکی، تنها در سرعتی تقریباً برابر با سرعت نور رخ می‌دهد.
حتی اگر عدد پنجاه‌هزار را ۲۵هزار یا ۱۰۰هزار سال در نظر بگیریم، نتیجه تغییر چندانی نمی‌کند؛
زیرا هرچه نسبت بزرگ‌تر شود، سرعت به نور نزدیک‌تر می‌شود.
بنابراین، عدد خاصی مقدس نیست؛ پیام، همان تفاوت عظیم مقیاس زمان است.

۴. نگاه از بیرون زمان

در ادامه‌ی آیه‌ی معارج آمده است:

«آنان آن را دور می‌بینند و ما آن را نزدیک می‌بینیم.»¹*


این جمله به‌زیبایی مفهوم «ناظر بیرونی» را بیان می‌کند.
انسان در چارچوب زمان، وقوع وعده‌ها را دور می‌بیند،
اما خداوند که بیرون از زمان و مکان است، آن را هم‌اکنون و نزدیک می‌بیند.
همانند دو ناظر در فیزیک که یک رویداد را در زمان‌های متفاوت تجربه می‌کنند.

جمع‌بندی

آیات قرآن درباره‌ی «هزار» و «پنجاه‌هزار سال» بیانگر نسبی بودن زمان‌اند؛
زمان در هر مرتبه‌ی وجود، معنا و مقیاس خاص خود را دارد.
از نگاه الهی، وعده‌ها نزدیک‌اند، حتی اگر انسان آن‌ها را دور ببیند.

مستندات

📚 ترجمهٔ کامل آیات

¹* «فرشتگان و روح به سوی او عروج می‌کنند در روزی که مقدارش پنجاه‌هزار سال است. پس شکیبا باش، شکیبایی نیکو؛ آنان آن را دور می‌بینند و ما آن را نزدیک می‌بینیم.» (سورهٔ معارج، آیات ۴–۷)
²* «کار [جهان] را از آسمان تا زمین تدبیر می‌کند، سپس در روزی که مقدارش هزار سال از آنچه شما می‌شمارید به سوی او بازمی‌گردد.» (سورهٔ سجده، آیهٔ ۵)
³* «و به‌راستی که یک روز نزد پروردگارت همچون هزار سال است از آنچه شما می‌شمارید.» (سورهٔ حج، آیهٔ ۴۷)

📖 متن کامل آیات

¹* تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ • فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا • إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا • وَنَرَاهُ قَرِيبًا

²* يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ

³* وَإِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ

عضویت در گروه و بیان دیدگاه
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓

یک روز "یوم" نزد پروردگار؛
‎پژوهشی درباره یوم و مفهوم زمان در قرآن


مقدمه: آیا زمان و یوم مطلق است؟

آیا آنچه ما «زمان و یوم (شبانه‌روز)» می‌نامیم، حقیقتی ثابت و مطلق است یا تنها معیاری وابسته به شرایط زندگی ما بر روی زمین؟

این پرسشی است که هم در فلسفه و هم در علوم طبیعی همواره مطرح بوده است.

قرآن کریم در آیه ۴۷ سوره حج پاسخی ژرف و تکان‌دهنده به این پرسش می‌دهد:
«و در حقیقت، یک روز نزد پروردگارت مانند هزار سال است از آنچه می‌شمارید»¹*.
این بیان ساده اما عمیق، نه تنها اندیشه انسان را نسبت به محدودیت فهم خود در برابر عظمت الهی برمی‌انگیزد، بلکه نگاه او را به خلقت هفت آسمان و هفت زمین نیز روشن‌تر و زیباتر می‌کند.

زمان و یوم(شبانه‌روز)؛ نسبی یا مطلق؟
معیار انسانی زمان

انسان زمان را با گردش زمین تعریف می‌کند:

یک روز در زمین ≈ ۲۴ ساعت.
یک سال در زمین ≈ ۳۶۵ روز.

این معیارها تنها بر اساس شرایط زمین‌اند. اما قرآن با بیان «مِمّا تَعُدّون [از آنچه شما می‌شمارید]» به ما گوشزد می‌کند که شمارش و محاسبه‌ی ما محدود و نسبی است.

تنوع زمان در کیهان

در آسمان‌ها و اجرام دیگر، تعریف «روز» کاملاً متفاوت است:

یک روز در ماه ≈ ۲۹/۵ روز زمینی.
یک روز در زهره طولانی‌تر از یک سال آن است.
یک روز در مریخ کمی طولانی‌تر از روز زمینی است.

پس «یوم» در حقیقت یک مفهوم نسبی است که برای هر سیاره یا قمر، تعریف منحصر به فردی دارد.

پیام آیه: فرازمانی بودن خداوند

آیه ۴۷ سوره حج تصریح می‌کند که یک روز نزد خداوند همانند هزار سال از شمارش ماست¹*.

این حقیقت بیانگر دو اصل بنیادین است:

۱- خداوند خالق زمان است و محدود به آن نمی‌شود.
۲- ادراک انسان از زمان بسیار محدود است و نباید آن را معیار مطلق هستی دانست.

این بیان، هم پاسخی به شتاب‌زدگی انسان‌ها در درخواست عذاب است و هم نشان‌دهنده‌ی بُعد فرازمانی و مطلق قدرت خداوند

پیوند با خلقت هفت آسمان و هفت زمین

قرآن در آیاتی دیگر به «هفت آسمان» و «هفت زمین مثلش» اشاره می‌کند²*
این بیان نشان‌دهنده‌ی نظم و پیچیدگی عظیم در آفرینش است. همان‌گونه که «یوم» نسبی است و در کیهان مقیاس‌های گوناگون دارد، آسمان‌ها و زمین‌ها مثل آن نیز لایه‌ها و سطوحی گوناگون دارند که از توان درک محدود ما فراترند.
«هفت آسمان» می‌تواند نمادی از طبقات متعدد کیهان باشد.
«هفت زمین» می‌تواند اشاره به لایه‌های زمینی همسان و مثل آسمان‌ها و یا جهان‌های مشابه در آفرینش داشته باشد.
پیوند این دو آموزه نشان می‌دهد که قرآن با بیانی زیبا و نمادین، انسان را به تفکر در عظمت و گستره‌ی هستی دعوت می‌کند.

اشاره به مفهوم شش روز در خلقت

قرآن بارها آفرینش آسمان‌ها و زمین را در «شش روز» یا «ایام» بیان کرده است. در پرتو آیه ۴۷ سوره حج، روشن می‌شود که این «روزها» معیار زمینی ما نیستند، بلکه روزهایی با مقیاس الهی‌اند. هر «یوم» نزد خداوند می‌تواند معادل هزار سال از شمارش ما باشد، یعنی یک روز خدا برابر با گردش ۳۶۵٬۲۵۰ بار زمین به دور خودش یا همان شبانه‌روزهای زمینی است. این بیان، رمزوارگی شگفت‌انگیز قرآن را نشان می‌دهد که با بیانی ساده، حقیقتی عظیم و کیهانی را آشکار می‌سازد.

جمع‌بندی

آیه ۴۷ سوره حج با جمله‌ای کوتاه اما پرمعنا، حقیقتی کیهانی و الهی را روشن می‌سازد: «یک روز نزد پروردگار مانند هزار سال از شمارش شماست»¹*. این آیه نشان می‌دهد که:
زمان نزد خداوند نسبی نیست، بلکه فرازمانی و مطلق است.
آنچه ما زمان می‌پنداریم، تنها معیار زمینی و محدود است.
عظمت خلقت در هفت آسمان و هفت زمین نشان‌دهنده‌ی قدرت مطلق خداوند است.
آفرینش در شش روز، نمادی از نظم فرازمانی در آفرینش الهی است که با مقیاس‌های بشری قابل اندازه‌گیری نیست.
به این ترتیب، این آیه پلی است میان ایمان دینی، تأمل فلسفی و درک علمی از جهان، و انسان را به تفکر در ژرفای آفرینش فرامی‌خواند.

📚 مستندات

¹* «و از تو با شتاب تقاضاى عذاب مى‌کنند، با آنکه هرگز خدا وعده‌اش را خلاف نمى‌کند، و در حقیقت، یک روز نزد پروردگارت مانند هزار سال است از آنچه مى‌شمرید» (حج/۴۷)

²* «خداوند همان کسى است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آنها را؛ فرمان او در میان آنها پیوسته فرود مى‌آید تا بدانید خدا بر هر چیزى تواناست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد» (طلاق/۱۲)

📖 متن آیات:

¹* سوره حج، آیه ۴۷:
﴿وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَ لَنْ يُخْلِفَ اللّٰهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ يَوْماً عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ﴾

²* سوره طلاق، آیه ۱۲:
﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا﴾

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
«کُن فَيَكُون»؛ فرمان خداوند
‎و تسلیم بی‌چون‌وچرای هستی

مقدمه

آیا تا به حال اندیشیده‌ایم که چه نیرویی جهان پهناور، آسمان‌ها، زمین و همه اجزای آشکار و پنهان آن را اداره می‌کند؟
چگونه است که از دل نیستی، موجودات بی‌شمار پدیدار می‌شوند و هر پدیده‌ای به موقع خویش رخ می‌دهد؟
خداوند در قرآن کریم برای پاسخ به این پرسش اساسی، حقیقتی بنیادین را آشکار می‌سازد:

خداوند هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «باش» و آن چیز تسلیم محض شده و تحقق می‌یابد

تعبیر ژرف «كُنْ فَيَكُونُ» در هفت آیه قرآن آمده و هر بار در زمینه‌ای متفاوت، اما با یک پیام مشترک: همه هستی فرمان‌بردار و گوش‌به‌فرمان خداست، خواه تحقق آن امر در لحظه آشکار گردد یا با گذر زمان، چرا که در هر صورت، هیچ مقاومتی در برابر اراده الهی وجود ندارد

فرمان الهی و حقیقت «كُنْ فَيَكُونُ»

در آیات متعدد، خداوند خود را «بدیع السماوات و الارض» معرفی می‌کند؛ یعنی پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین¹*
این تعبیر تأکید دارد که آفرینش نخستین و نظام هستی با ابزار یا زمان تدریجی تحقق نیافته، بلکه تنها بر اساس فرمان خداوند شکل گرفته است. او به چیزی که اراده کند، می‌گوید: «باش» و آن چیز بی‌هیچ تأخیر و به طور کامل تسلیم فرمان می‌شود

نمونه‌های ویژه از آفرینش
آفرینش حضرت عیسی (ع)

سه بار در قرآن، «كُنْ فَيَكُونُ» در ارتباط با تولد شگفت‌انگیز حضرت عیسی (ع) آمده است
مریم (س) وقتی از چگونگی فرزنددار شدن بدون تماس با بشر پرسید، پاسخ شنید که خداوند هر چه بخواهد می‌آفریند و کافی است بگوید: «باش» تا بشود²*

در ادامه، خداوند آفرینش عیسی را همانند آفرینش آدم دانست: او را از خاک آفرید و سپس فرمان داد: «باش!» و موجود شد³*. این بیان نشان می‌دهد که خداوند در آفرینش، مقید به اسباب عادی نیست و می‌تواند بدون پدر و مادر (آدم) یا فقط بدون پدر (عیسی) بیافریند

رد نسبت فرزند به خدا

در سوره مریم، خداوند با نفی هر گونه فرزند داشتن برای خویش، بر قدرت مطلق خود تأکید می‌کند: هنگامی که کاری را مقدر کند، تنها می‌گوید «باش» و آن چیز موجود می‌شود⁴*

حاکمیت مطلق اراده خدا

در دو آیه دیگر، حقیقتی کلی‌تر بیان شده است: فرمان خداوند بر همه چیز مطلق و نافذ است. او هرگاه چیزی را اراده کند، تنها فرمان «كُنْ» را می‌دهد و آن بی‌درنگ موجود می‌شود⁵. این بی‌درنگ در قرآن نه الزاماً به معنای آنی بودن در لحظه، بلکه به معنای اطاعت کامل و تسلیم بی‌چون‌وچرا است. حتی اگر تحقق یک امر با گذر زمان همراه باشد، اصل آن در برابر فرمان خدا هیچ مقاومت و تأخیری ندارد

تفاوت اراده انسان و خداوند

انسان برای انجام کوچک‌ترین کار نیازمند زمان، ابزار و مقدمات است، در حالی که خداوند بی‌نیاز از همه این‌هاست. فرمان او نه با تلاش، که تنها با اراده و گفتار تحقق می‌یابد. همین حقیقت، جایگاه انسان را در برابر خالق آشکار می‌سازد: موجودی محدود در برابر قدرت بی‌کران

جمع‌بندی

بر اساس آیات قرآن، «كُنْ فَيَكُونُ» بیانگر فلسفه آفرینش و راز ربوبیت خداوند است. اوست که:
آسمان‌ها و زمین را پدید آورده است¹*
قادر است انسانی را بدون پدر یا مادر بیافریند²³*
از هرگونه نیاز و وابستگی منزه است⁴*
و هرچه را اراده کند، تسلیم محض اوست⁵⁷*
بنابراین، سراسر جهان هستی گوش‌به‌فرمان خداست و روح حاکم بر آن چیزی جز امر الهی نیست. فرمان باش رمز قدرت بی‌پایان خدا و تواضع بی‌چون‌وچرای هستی در برابر اوست

و چه زیبا قرآن در ادامه این حقیقت پرده از راز «امر» برمی‌دارد:

«وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا
از تو درباره روح می‌پرسند؛ بگو: روح از امر پروردگار من است و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است»اسراء/۸۵

این بیان لطیف‌ترین جمع‌بندی برای موضوع «كُنْ فَيَكُونُ» است: همان امر الهی که سرچشمه پیدایش و حرکت همه هستی است، در حقیقت روحی است که بر کل آفرینش جاری و حاکم است

📚 مستندات

¹*پدیدآورندۀ آسمان‌ها و زمین است؛ و هنگامی که چیزی را اراده کند، فقط می‌گوید: موجود باش پس موجود می‌شود»بقره/۱۱۷
²*[مریم]گفت: پروردگارا! چگونه برای من فرزندی خواهد بود در حالی که هیچ انسانی با من تماس نداشته است؟ گفت: چنین است؛ خدا هر چه بخواهد می‌آفریند؛ چون فرمان چیزی را صادر کند، فقط به آن می‌گوید: باش پس می‌شود»آل‌عمران/۴۷
³*همانا مثل عیسی نزد خداوند همچون مثل آدم است؛ او را از خاک آفرید، سپس به او گفت: باش پس شد.»آل‌عمران/۵۹
⁴*شایسته نیست برای خدا که فرزندی بگیرد؛ منزه است او! هنگامی که کاری را مقدر کند، تنها می‌گوید: باش! پس می‌شود»مریم/۳۵
⁵*همانا فرمان ما به چیزی، هنگامی که آن را اراده کنیم، فقط این است که به آن می‌گوییم: باش پس می‌شود»نحل/۴۰
⁶*یس/۸۲
⁷*انعام/۷۳
⁸*اسراء/۸۵
M.G ✍

📓 @qoranme
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

.
نتایج نمایش سریال یوسف در تلویزیون جمهوری اسلامی:

احسن القصص در [قرآن تحریف شده‌ی شیعی] روایت از زنی متأهل دارد که عاشق پسری زیبا شده

در این [روایت به سبک تفاسیر داستانی شیعیان] که زلیخا قصد داره به همسرش خیانت کنه، خیلی قشنگه ، آخرش هم هردو به عشق‌شون می‌رسن ،

پس به لطف [تفسیرات اسلامی شیعی] وقتی به شوهرانتتون خیانت کردید ، نه ناراحت باشید نه ناامید بشید ، وقتی به خیانت عشقی‌تون رسیدید ، قشنگ پاک پاکیزه می‌شیدو مقدس‌و الگوی خائنین زنان جهان


صدا سیمای جمهوری اسلامی ، با سریالی که [با اضافه کردن اسرائیلیاتی که وارد تفاسیر قرآن مذهبی تشیع شده] ساختش ، این کار [خیانت به همسر] مقدس هم شد و زد رو دست سریال‌های عشقی ماهواره‌ای که همه به هم خیانت می‌کنن، منتها با این شاهکار اسلامی شیعی ، این کار [خیانت به شوهر] مقدس هم شد ،

یک خیانت عشقی که نه تنها ناکام نشد ، بلکه مقدس‌ترین داستان خیانت عشقی جهان [شیعی] هم شد.
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓

روح در قرآن؛ تمثیل یا حضور؟

پرسشی بنیادین

روح چیست؟ آیا همان جبرائیل یا یکی از ملائکه است، یا حقیقتی فراتر؛ امری از امر پروردگار؟
کلید فهم این پرسش در یک واژه‌ی قرآنی نهفته است: «فَتَمَثَّلَ»

در سوره‌ی مریم، قرآن می‌گوید: «روح ما به سوی مریم فرستاده شد و برای او به صورت بشری کامل تمثّل یافت»

چرا درباره‌ی روح از «تمثّل» سخن گفته شده، ولی درباره‌ی ملائکه‌ای که نزد ابراهیم ، همسرش و لوط آمدند، از «جاءت رسلنا» (فرستادگان ما آمدند) استفاده شده است؟

این تفاوت زبانی و معنایی، مرزی مهم میان روح و ملائکه را آشکار می‌سازد

۱. تمثّل روح برای مریم¹*

آیه‌ی ۱۷ سوره‌ی مریم می‌گوید:
«… پس روح خود را به سوی او فرستادیم و برای او به صورت بشری کامل تمثّل یافت»

🔹 واژه‌ی «فَتَمَثَّلَ» نشان می‌دهد که روح به‌صورت واقعی نازل نشد، بلکه در قالبی نمادین و تصویری جلوه کرد

🔹 این واژه تفاوتی ظریف با «مثل و مانند» دارد؛ تمثیل بازنمایی یک حقیقت فراتر است، نه شبیه‌سازی یک موجود

🔹 این تمثّل به مریم خبر می‌داد که امر خداوند درباره‌ی تولد عیسی در حال تحقق است

👈 اگر روح همان جبرائیل یا یکی از ملائکه بود، انتظار می‌رفت از تعبیر «جاء» یا «نزل» استفاده شود، همان‌گونه که در آیات دیگر درباره‌ی فرشتگان آمده است.

۲. حضور واقعی ملائکه نزد ابراهیم و همسرش²*

در سوره‌ی هود، آیه‌ی ۶۹ آمده است:
«و همانا فرستادگان ما به سوی ابراهیم [و همسرش] بشارت‌آور آمدند، سلام گفتند؛ گفت: سلام بر شما. و درنگ نکرد که گوساله‌ای بریان آورد»

🔹 در این روایت، هیچ سخنی از تمثّل نیست
🔹 ملائکه موجوداتی واقعی‌اند که نزد ابراهیم آمدند، با او گفتگو کردند و حتی غذایی برایشان آماده شد (هرچند نخوردند)
🔹 قرآن این حضور را با فعل «جاءت» (آمدند) بیان کرده است، که بر حضور واقعی و بیرونی دلالت دارد

۳. نزول ملائکه نزد لوط و قوم‌های کافر³*

در همان سوره‌ی هود و دیگر سوره‌ها، ورود فرشتگان نزد لوط و مواجهه‌ی او با قومش تکرار می‌شود

🔹 در همه‌ی این موارد، واژگانی مانند «جاءت» (آمدند) و «دخلوا» (وارد شدند) به‌کار رفته است، نه «تمثّل»

🔹 این حضور، حضوری واقعی و فیزیکی است، نه نمادین

۴. تفاوت معنا‌دار میان روح و ملائکه

از مقایسه‌ی این آیات به دست می‌آید:

ملائکه: موجوداتی مستقل و واقعی‌اند؛ حضورشان در قرآن با «آمدن» و «نزول» معرفی شده است

روح: در سوره‌ی مریم با «فَتَمَثَّلَ» بیان شده است؛ یعنی تجسم نمادین حقیقتی فراتر، نه حضور موجودی مخلوق

👈 این تفاوت نشان می‌دهد که روح نه جبرائیل است و نه هیچ ملک دیگری

روح در قرآن به‌صراحت «از امر پروردگار» معرفی شده است؛ یعنی فرمان و اراده‌ی خداوند که می‌تواند برای رساندن پیام، در برابر انسان به‌صورت تمثیلی تجسم یابد

۵. روح؛ امری از امر پروردگار⁴*

در سوره‌ی اسراء آمده است:
«و از تو درباره‌ی روح می‌پرسند. بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است»

🔹 این آیه آشکار می‌سازد که روح مخلوقی مستقل مانند ملائکه نیست، بلکه امری از اوامر خداوند است

🔹 روح همان نمود اراده‌ی خداوند است؛ فرمانی الهی که می‌تواند خلقت و حیات را محقق کند

🔬جمع‌بندی:

۱. ملائکه در قرآن همیشه با «جاءت» و «نزل» معرفی می‌شوند؛ یعنی حضور واقعی

۲. روح با واژه‌ی «فَتَمَثَّلَ» توصیف می‌شود؛ یعنی تجسم نمادین یک حقیقت فراتر

۳. روح به‌صراحت «از امر پروردگار» معرفی شده است؛ یعنی همان فرمان و اراده‌ی خداوند

بنابراین پرسش چالش‌برانگیز اینجاست:

اگر روح همان جبرائیل یا یکی از ملائکه بود، چرا قرآن برای آن از واژه‌ی «تمثّل» استفاده کرد و نه «نزول» یا «جاء»؟


📚: مستندات

¹* «… پس روح خود را به سوی او فرستادیم و برای او به صورت بشری کامل تمثّل یافت» (مریم/۱۷)
²* «و همانا فرستادگان ما به سوی ابراهیم بشارت‌آور آمدند، سلام گفتند؛ گفت: سلام بر شما. و درنگ نکرد که گوساله‌ای بریان آورد» (هود/۶۹)
³* «و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند، او به سبب آنان اندوهگین شد و دلش برایشان تنگ شد…» (هود/۷۷)
⁴* «و از تو درباره‌ی روح می‌پرسند. بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است» (اسراء/۸۵)

📖: متن

¹* «فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا» (مریم/۱۷)
²* «وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ» (هود/۶۹)
³* «وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِیءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا…» (هود/۷۷)
⁴* «وَیَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (الإسراء/۸۵)

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)

عضویت در گروه و بیان دیدگاه
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓

روح چیست؟ آیا فرشته‌ای مانند جبرائیل است؟

روح چیست؟ آیا فرشته‌ای مانند جبرائیل است یا امری از امر پروردگار که با یک فرمان الهی، مدیریت جریان خلقت، حیات و هدایت را به سرانجام می‌رساند؟

این پرسشی است که اگر به‌دقت بررسی شود، باور کسانی را که روح را صرفاً یک فرشته می‌دانند، به چالش جدی می‌کشد.

اگر روح همان جبرائیل یا فرشته‌ای دیگر باشد، چگونه ممکن است هم‌زمان هم در وجود آدم دمیده شود و هم در بیرون از او در صف فرشتگان، در حال افتادن به سجده بر آدم حضور داشته باشد؟

این تناقض روشن نشان می‌دهد که حقیقت روح چیزی فراتر از یک مخلوق است؛ روح «امری از امر پروردگار» است که به اذن خدا، مدیریت و تحقق خلقت را سامان می‌دهد.

روح؛ امری از امر پروردگار

۱. دمیدن روح و فرمان به سجده¹*

در سوره‌ی حجر آمده است: «پس چون او را درست کردم و از روح خویش در او دمیدم، برای او سجده‌گر باشید». و در سوره‌ی ص نیز تأکید شده است: «پس چون او را درست کردم و از روح خویش در او دمیدم، بر او به سجده افتید». این دو آیه نشان می‌دهند که دمیدن روح همان لحظه‌ی حیاتی است که جسم بی‌جان به موجودی زنده تبدیل می‌شود و درست پس از این دمیدن، فرشتگان یک‌صدا مأمور شدند و در حال افتادن به سجده قرار گرفتند. بنابراین اگر روح همان فرشته‌ای مانند جبرائیل بود، باید پذیرفت که هم درون آدم دمیده شد و هم در بیرون در حال سجده بود! این تناقض آشکار نشان می‌دهد که روح نه فرشته، بلکه امری الهی است

۲. روح؛ بهره‌ای اندک از امر الهی²*

در سوره‌ی اسراء آمده است: «و از تو درباره‌ی روح می‌پرسند. بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است». این آیه به‌روشنی بیان می‌کند که روح یک مخلوق مستقل مانند ملائکه نیست، بلکه جزئی از فرمان و امر خداست؛ بخشی از اراده‌ی الهی که فراتر از درک بشر است و عامل تحقق حیات و آگاهی در اوست

۳. روح و تحقق فرمان «کُن»³*

در سوره‌ی یس آمده است: «فرمان او چون چیزی را بخواهد تنها این است که به آن می‌گوید: باش! پس می‌شود». این فرمان همان اصل امر الهی است؛ همان حقیقتی که در دمیدن روح در آدم و در تمام رخدادهای خلقت، حیات و وجود را محقق می‌سازد

۴. «روحی»؛ نسبت دادن روح به خدا⁴*

خداوند در آیات متعددی می‌فرماید: «از روح خودم در او دمیدم». اگر روح، جبرائیل یا فرشته‌ای دیگر بود، باید خداوند می‌گفت: «از جبرائیل خودم» یا «از فرشته‌ام». همچنین اگر روح، موجودی مستقل از ملائکه بود، باید در قرآن چنین تعریفی دیده می‌شد. اما خداوند تصریح می‌کند: «روح از امر پروردگار من است». این نشان می‌دهد که روح نه ملک است و نه موجودی خلق‌شده در کنار فرشتگان، بلکه همان امر و فرمان خداست که تحقق اراده‌ی او را ممکن می‌کند. خداوند حتی می‌تواند این امر را به صورت تصویری آشکار سازد؛ مانند ماجرای مریم (س) که روح به شکل انسانی کامل تجلی یافت تا پیام امر الهی را درباره‌ی خلقت عیسی (ع) از دختری باکره ابلاغ کند

جمع‌بندی

روح در قرآن هرگز به‌عنوان یک فرشته معرفی نشده است. بلکه «امری از امر پروردگار» است که سرچشمه‌ی حیات، ادراک و هدایت در مخلوقات است. اگر روح را صرفاً جبرائیل بدانیم، دچار تناقض می‌شویم: چگونه ممکن است یک فرشته هم‌زمان در وجود آدم دمیده شود و هم در بیرون مأمور به سجده باشد؟ حقیقت روشن است: روح همان امر و فرمان الهی است؛ جلوه‌ای از اراده‌ی خداوند که به موجودات حیات و آگاهی می‌بخشد و حتی می‌تواند در موقعیت‌هایی خاص، به صورت تصویری آشکار شود

📚 مستندات

¹* «پس چون او را درست کردم و از روح خویش در او دمیدم، برای او سجده‌گر باشید» (حجر، ۲۹).
¹* «پس چون او را درست کردم و از روح خویش در او دمیدم، بر او به سجده افتید» (ص، ۷۲).
²* «و از تو درباره‌ی روح می‌پرسند. بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی داده نشده است» (اسراء، ۸۵).
³* «فرمان او چون چیزی را بخواهد تنها این است که به آن می‌گوید: باش! پس می‌شود» (یس، ۸۲).
⁴* «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی...» (اشاره در آیات متعدد)

📖: متن

¹* «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ» (الحجر، ۲۹).
¹* «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ» (ص، ۷۲).
²* «وَیَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا» (الإسراء، ۸۵).
³* «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ» (یس، ۸۲).
⁴* «فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی...» (الحجر، ۲۹؛ ص، ۷۲).

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)

عضویت در گروه و بیان دیدگاه
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂


آیا این اعمال در اسلام نیست و از بدعت‌های حرام هستند؟
‎‌

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📖

آیا قرآن اصل را بر عزاداری برای گواهی‌دهندگان راه خدا ـ آنان که در این مسیر به قتل رسیده و در نزد پروردگارشان با رزقی نیکو در شادمانی به سر می‌برند ـ قرار داده است؟


✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)

مستند آیات

ترجمه

¹* «و هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندار، بلکه زنده‌اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.» (آل‌عمران، آیه ۱۶۹)

²* «شادمانند به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است، و خوشحال می‌شوند به خاطر کسانی که هنوز به آنان نپیوسته‌اند، که هیچ بیم و اندوهی بر ایشان نیست.» (آل‌عمران، آیه ۱۷۰)

³* «و به کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نگویید، بلکه زنده‌اند، ولی شما درک نمی‌کنید.» (بقره، آیه ۱۵۴)

⁴* «و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا مردند، خداوند قطعا به آنان رزقی نیکو می‌بخشد، و همانا خداوند بهترین روزی‌دهندگان است. قطعاً آنان را به جایگاهی درمی‌آورد که خود آن را می‌پسندند، و خداوند دانای بردبار است.» (حج، آیات ۵۸ و ۵۹)

متن عربی

📖 آل‌عمران، آیات ۱۶۹ و ۱۷۰:
«وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمٰا آتٰاهُمُ اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّٰ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاٰ هُمْ يَحْزَنُونَ»

📖 بقره، آیه ۱۵۴:
«وَ لاٰ تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتٌ بَلْ أَحْيٰاءٌ وَ لٰكِنْ لاٰ تَشْعُرُونَ»

📖 حج، آیات ۵۸ و ۵۹:
«وَ اَلَّذِينَ هٰاجَرُوا فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مٰاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اَللّٰهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اَللّٰهَ لَهُوَ خَيْرُ اَلرّٰازِقِينَ * لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلاً يَرْضَوْنَهُ وَ إِنَّ اَللّٰهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ»

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)

عضویت در گروه و بیان دیدگاه
📓 @qoran_alive
.

Читать полностью…

꧁ حرف روز ꧂

📓
📌 مقاله: مدل ارث در قرآن؛ آزادی وصیت و حکمت تقسیم پیش‌فرض الهی

مقدمه

اگر روزی به این پرسش بیندیشیم که چرا قرآن در ارث، سهم پسر را دو برابر دختر قرار داده است، نخستین گاممان باید روشن باشد: آیا این تقسیم برای کاستن از کرامت زن است یا برای تنظیم مسئولیت‌های اقتصادی خانواده؟ چرا قرآن قبل از تقسیم ارث، مسئله‌ی وصیت را مطرح کرده و آن را بر تقسیم مقدم داشته است؟ و از همه مهم‌تر، آیا قرآن جایی سخن از تفاوت دیه‌ی زن و مرد گفته است؟
این پرسش‌ها دروازه‌ای هستند برای فهم نگاه عمیق قرآن به عدالت، آزادی وصیت‌دهنده، حفظ کرامت زن و سامان‌دهی مسئولیت‌های اقتصادی مرد در خانواده.

⚖️ پژوهش و بررسی

۱. آزادی وصیت‌دهنده؛ احترام به اختیار انسان

قرآن بارها تأکید می‌کند که تقسیم ارث پس از اجرای وصیت متوفی و پرداخت بدهی‌های او انجام می‌شود:

«… بعد از انجام وصيتى كه او كرده يا اداى دَين» ¹*

این یعنی اصل اول، اختیار صاحب مال است. او بهتر از هر کس دیگری به وضعیت فرزندان و بستگانش آگاه است، و می‌تواند با وصیت، اراده و خواست خود را اعمال کند.
بنابراین تقسیم قرآنی نه محدودیت، بلکه یک مدل پیش‌فرض (دیفالت) است برای کسانی که وصیتی نکرده‌اند. به تعبیر دیگر، قرآن بارِ دشوارِ تصمیم‌گیری درباره‌ی «سهم مازاد ذکور» را از دوش متوفی برمی‌دارد. کسی که وصیتی نکرده باشد، نگرانی ندارد، زیرا قرآن تقسیم را به شکل عادلانه و آماده تعیین کرده است

۲. چرا سهم پسر دو برابر است؟

آیه‌ی ١١ سوره نساء با صراحت می‌گوید:

«خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش مى‌كند: سهم پسر، همانند سهم دو دختر است…» ²*

این بیان قرآن، حقیقت را دقیق و مثبت می‌نمایاند: پسر دو برابر می‌برد، نه اینکه دختر نصف می‌برد.
این تفاوت نه از کاستی زن، بلکه از وظایف مالی مرد ناشی می‌شود. قرآن بارها تأکید کرده است:
مرد موظف است نفقه همسر و فرزندان را تأمین کند (نساء: ٣٤) ³*.
مرد باید مهریه را بپردازد (نساء: ٤) ⁴*.
مرد عهده‌دار تأمین هزینه‌های زندگی مشترک است.
در مقابل، زن از این وظایف معاف است؛ و اموال، ارث، و دارایی‌های او کاملاً مستقل باقی می‌ماند. بنابراین سهم دوبرابری پسر نه امتیاز، بلکه بار مسئولیت است.

۳. مزایای مدل قرآنی تقسیم ارث

حفظ عدالت و توازن: سهم بیشتر پسر در برابر مسئولیت مالی اوست، و سهم دختر بدون وظیفه‌ی اقتصادی است.
آزادی تصمیم وصیت‌دهنده: قرآن به صاحب مال فرصت می‌دهد تا مطابق شناخت و شرایطش تصمیم بگیرد.
برداشتن بار تقسیم از دوش متوفی: اگر وصیت نکند، نگرانی ندارد؛ قرآن یک مدل پایلوت آماده کرده است.
کرامت زن: سهم زن مستقل و محفوظ است؛ هیچ‌کس نمی‌تواند او را وادار به خرج مالش کند.
پرهیز از اختلافات خانوادگی: مدل پیش‌فرض الهی زمینه‌ی آرامش بعد از مرگ متوفی را فراهم می‌کند

۴. نگاه مرد به ارث خانواده همسر

مردی که همسر اختیار می‌کند، باید بداند که همسرش در خانواده‌اش سهمی کمتر از او می‌برد. پس نباید چشم‌داشتی به اموال خانواده همسر داشته باشد. قرآن می‌خواهد ملاک انتخاب همسر ایمان، اخلاق و محبت باشد، نه دارایی

۵. مسئله‌ی دیه در قرآن


در قرآن آیات متعددی درباره‌ی قصاص و دیه آمده است:

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بر شما نوشته شد که درباره کشته‌شدگان قصاص کنید: آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، زن در برابر زن… و اگر کسی از طرف برادرش چیزی به او بخشیده شد، باید به طور پسندیده رفتار کند و دیه را به او به خوبی بپردازد…» (بقره: ١٧٨) ⁵*

نکته‌ی کلیدی این است که در هیچ جای قرآن تفاوتی میان دیه‌ی مرد و زن ذکر نشده است. قرآن تنها اصل قصاص و پرداخت دیه به خانواده‌ی مقتول را بیان کرده است. بنابراین هرگونه تفاوت جنسیتی در مقدار دیه، در قرآن مستند ندارد و در سنت یا فقه مطرح شده است.

✅ جمع‌بندی

۱. قرآن در مسئله‌ی ارث، نخست اختیار وصیت‌دهنده را مقدم می‌داند؛ او آزاد است مطابق آگاهی و خواست خود وصیت کند

۲. اگر وصیتی نباشد، مدل تقسیم قرآن به‌عنوان پیش‌فرض عمل می‌کند؛ مدلی که بار تصمیم‌گیری را از دوش متوفی برداشته و عدالت را برقرار می‌سازد

۳. سهم دوبرابری پسر نه به معنای کاهش کرامت زن، بلکه به دلیل مسئولیت‌های مالی سنگین مرد است. زن از این وظایف معاف است و سهمش محفوظ

۴. مرد نباید دارایی خانواده همسر را ملاک ازدواج قرار دهد

۵. در قرآن هیچ تفاوتی میان دیه زن و مرد نیامده است؛ تنها اصل قصاص و پرداخت دیه به بازماندگان ذکر شده است

این ساختار نشان می‌دهد که قرآن در عین حفظ عدالت و نظم اجتماعی، کرامت زن و اختیار انسان را پاس داشته است

📚 مستندات

¹* نساء: ١١
«… بعد از انجام وصيتى كه او كرده يا اداى دَين. شما نمى‌دانيد كدام يك از پدران و فرزندان شما براى شما سودمندترند. اين فريضه‌اى است از جانب خداوند؛ همانا خداوند داناى حكيم است.»

ادامه مستندات 👇

✍️ مقاله (یک برداشت آزاد از M.G)
📓 @qoranme
.

Читать полностью…
Subscribe to a channel