عشق يك عكس يادگارى نيست،
وَ يك مزاح شش ماهه يا يكساله نيست،
واقعيت عشق در بقاى آن است؛
حقيقت عشق در عمق آن،
واين هر دو در اراده انسانى ست كه ميخواهد رفعت زندگى را به زندگى باز گرداند..
يك عاشقانه ى آرام/نادر ابراهيمی
@yavaashaki
كدهاى خوشبختى
خيلى هم پيچيده نيستند !
كمى بيخيالى را چاشنى روزمرگى هايت كن و در كنار شعله زندگى ، تَنِ شادى
و كودك درونت را گرم نگه دار
@yavaashaki
روز جهانی دختر رو تبریک بگیم به دخترایی که...
توی راه مستقل شدن و کار کردن بارها قلبش شکست اما جا نزد
به دختر بزرگ خونواده که پای درددل همه بود اما کسی نمیدونست چی داره توی دل اون میگذره
به اون دختری که وقتی بچه بود جای حمایت با جملهی " چون تو دختری" محدود شد اما پا پس نکشید
بیا روز جهانی دختر رو تبریک بگیم به اون دختری که بالشت زیر سرش بیشتر از خونواده و دوستاش حال واقعیش رو میدونست
تبریک به اون دختری که برای دوستاش هم مادری میکنه و همیشه الهام بخش و حامی اوناست
روز اونایی که بهشون گفتن نمیشه، از پسش بر نمیای، کار تو نیست، اما آخرش به همه
نشون دادن چقدر قوی و فوق العادن مبارک❤️
@yavaashaki
انسانها
به ميزان حقارتشان توهين میکنند،
به ميزان فرهنگشان عشق میورزند،
و به ميزان كمبودهايشان آزارت میدهند...
هرچه حقيرتر باشند،
بيشتر توهين میکنند تا حقارتشان را جبران كنند!
هر چه فرهنگشان غنیتر باشد،
بيشتر به ديگران عشق هدیه میدهند...
و هرچه هويّتشان عمیقتر باشد
محترمانه تر رفتار میکنند؛
به اندازه دركشان میفهمند
و به اندازه شعورشان به باورها و حرف هايشان عمل میکنند.
@yavaashaki
کسی که همیشه ازتون تعریف میکنه،
ناخواسته مانع پیشرفتتون میشه،
باعث میشه درجا بزنین
دو تا آدم رُک و ریزبین دورو برتون داشته باشین
که ایراداتونو بهتون یاداوری کنن.
ممکنه باعث رنجشتون شن
ولی یادتون باشه تغییرات معمولا درد دارن🌿
@yavaashaki
اگر آنسویِ پنجره نشستهای
و صدای باران قرارِ دلت را ربوده
رختِ پاییزیات را به تن کن
و ذوق دلت را قدم بزن
هیچ معلوم نیست
دوباره پاییز باشد
دوباره تو باشی
دوباره قرار دلت
به بارانی بیقرار شود…
@yavaashaki
هر روز با شکرگزاری، معجزهای در قلب و ذهن ما رخ میدهد. با انرژی مثبت و قدردانی، دنیای اطرافمان زیباتر میشود و قدرت جذب اتفاقات خوب را چند برابر میکنیم. حالا تصور کنید اگر این انرژی را با دوستانمان به اشتراک بگذاریم، چه موجی از شادمانی و معجزه در زندگی همگی جاری خواهد شد.
لطفاً عضو شوید و دوستانتان را دعوت کنید تا با هم یک انرژی همگانی بسازیم و شاهد معجزههای بزرگ در کنار هم باشیم! 🌟
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
لینک کانال دوستی با خدا ⏬️⬇️
/channel/+PCVpsb1TpJ-nNlDR
لینک گروه شکرگزاری 🙏⏬️⬇️
/channel/+8x2T5uCq-F0xMzZk
به جمع ما در گروه شکرگزاری بپیوندید و قدرت شگفتانگیز قدردانی را در زندگیتان تجربه کنید! با تمرین روزانهی شکرگزاری، نه تنها احساس بهتری نسبت به خود و زندگیتان پیدا خواهید کرد، بلکه انرژی و فرکانس شما نیز به سطحی بالاتر خواهد رسید. شکرگزاری میتواند راهی باشد برای جذب فراوانی، آرامش ذهنی و ایجاد تحولهای مثبت در زندگی.
هرچه تعداد بیشتری از ما به این گروه بپیوندیم و با هم در مسیر شکرگزاری قدم برداریم، انرژی مثبت جمعی بیشتری ایجاد خواهد شد که زندگی همهمان را غنیتر و شادتر میکند. بیایید
با هم، دنیایی پر از عشق، نور و نعمت بسازیم!
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
لینک کانال دوستی با خدا ⏬️⬇️
/channel/+PCVpsb1TpJ-nNlDR
لینک گروه شکرگزاری 🙏⏬️⬇️
/channel/+8x2T5uCq-F0xMzZk
هر روز با شکرگزاری، معجزهای در قلب و ذهن ما رخ میدهد. با انرژی مثبت و قدردانی، دنیای اطرافمان زیباتر میشود و قدرت جذب اتفاقات خوب را چند برابر میکنیم. حالا تصور کنید اگر این انرژی را با دوستانمان به اشتراک بگذاریم، چه موجی از شادمانی و معجزه در زندگی همگی جاری خواهد شد.
لطفاً عضو شوید و دوستانتان را دعوت کنید تا با هم یک انرژی همگانی بسازیم و شاهد معجزههای بزرگ در کنار هم باشیم! 🌟
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
لینک کانال دوستی با خدا ⏬️⬇️
/channel/+PCVpsb1TpJ-nNlDR
لینک گروه شکرگزاری 🙏⏬️⬇️
/channel/+8x2T5uCq-F0xMzZk
کم دوست داشتن را بلد نیستم، تمام زخمهای من از دوست داشتنهای زیاد من است.
@yavaashaki ✍
عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست، عیبی ندارد
اگر ساعتهای زیادی میخوابی و حوصلهی دیگران را نداری، عیبی ندارد اگر مدتهاست خیره شدهای به جایی و کاری نمیکنی، عیبی ندارد اگر ساکتی و هیچ حرفی نمیزنی، عیبی ندارد اگر دلت میخواهد تنها باشی و دور از همه. میدانی؟ «میخواهم بگویم آدم حق دارد که خسته باشد؛ قدری با خودِ غمگینت
مهربانتر باش.»
@yavaashaki
از عاشقانهترین درخواستهای تاریخ عشاق،
اونجاست که جناب مولانا میفرماید:
«من آنِ توام، مرا به من باز مده...»♥️
لطفا!
@yavaashaki
اگه نمیتونید،
اگه عرضهشو ندارید...
آدما رو حیف نکنید!
احساساتشونو، عشقشونو، حوصلشونو، ذوق و اعصابشونو کور نکنید!
بذارید یکی که بلده و لیاقتشونو داره کنارشون باشه..
@yavaashaki
برای هم عشق بخواهید ...
عشقی که تمام نشود ، که بماند ...
که حتی اگر خودشهم نبود ،
اثرش باشد ...
عشقی که اما و اگر نشناسد ...
که هر بلایی هم که نازل شد ،
به مو برسد و پاره نشود ...
که بماند ...
لنگان و خسته و تنها و درد کشیده !
ولی بماند ...
بماند و ترمیم کند
خودش را ، یارش را ، اثرش را ...
عشقی که ریشه بدواند و اصیل باشد ...
قدمت داشته باشد
و شکوهش ، دل را گرم کند ...
بخدا قسم که عشق همان است
و تنها همان است
که دستهایمان را میگیرد
و دلهایمان را نور میبخشد ...
#مهشاد_هاشمی
@yavaashaki
هر روز با شکرگزاری، معجزهای در قلب و ذهن ما رخ میدهد. با انرژی مثبت و قدردانی، دنیای اطرافمان زیباتر میشود و قدرت جذب اتفاقات خوب را چند برابر میکنیم. حالا تصور کنید اگر این انرژی را با دوستانمان به اشتراک بگذاریم، چه موجی از شادمانی و معجزه در زندگی همگی جاری خواهد شد.
لطفاً عضو شوید و دوستانتان را دعوت کنید تا با هم یک انرژی همگانی بسازیم و شاهد معجزههای بزرگ در کنار هم باشیم! 🌟
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
لینک کانال دوستی با خدا ⏬️⬇️
/channel/+PCVpsb1TpJ-nNlDR
لینک گروه شکرگزاری 🙏⏬️⬇️
/channel/+8x2T5uCq-F0xMzZk
مراقب گفتگوهای درونی
خویش باشید
وقتی افکار منفی در ذهنتان
درحال عبور و مروراست
بدانید درحال بدرفتاری
باخویش هستید.
با خودتان مهربان باشید 😊
@yavaashaki
وسواسی باشید
در انتخاب کتابی که میخوانید
فیلمی که میبینید
آدمی که با آن معاشرت میکنید
موضوعی که به آن فکر میکنید
اینها غذای روح شما هستند ...
@yavaashaki
هر روز با شکرگزاری، معجزهای در قلب و ذهن ما رخ میدهد. با انرژی مثبت و قدردانی، دنیای اطرافمان زیباتر میشود و قدرت جذب اتفاقات خوب را چند برابر میکنیم. حالا تصور کنید اگر این انرژی را با دوستانمان به اشتراک بگذاریم، چه موجی از شادمانی و معجزه در زندگی همگی جاری خواهد شد.
لطفاً عضو شوید و دوستانتان را دعوت کنید تا با هم یک انرژی همگانی بسازیم و شاهد معجزههای بزرگ در کنار هم باشیم! 🌟
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
لینک کانال دوستی با خدا ⏬️⬇️
/channel/+PCVpsb1TpJ-nNlDR
لینک گروه شکرگزاری 🙏⏬️⬇️
/channel/+8x2T5uCq-F0xMzZk
"معجزهی شکرگزاری" کتابی از راندا برن است که به قدرت و تاثیر شکرگزاری در تغییر و بهبود زندگی میپردازد. در این کتاب، شکرگزاری به عنوان یک نیروی مثبت و تغییر دهندهی زندگی معرفی میشود که میتواند شادی، سلامتی، و موفقیت را به زندگی افراد وارد کند. نویسنده معتقد است که با تمرکز بر داشتهها و نعمات زندگی و شکرگزاری مداوم برای آنها، میتوان انرژی مثبت جذب کرد و فراوانی بیشتری به زندگی آورد.
### نحوهی شروع شکرگزاری:
برای شروع این تمرین، کتاب پیشنهاد میکند که ابتدا آگاهی خود را نسبت به تمام چیزهای مثبت و نعماتی که در زندگی داریم، بالا ببریم. این ممکن است چیزهای سادهای مانند سلامتی، خانواده، دوستان، سقف بالای سر، یا حتی یک روز خوب باشد.
- گام اول: روزانه لیستی از ۱۰ نعمت زندگیات تهیه کن. این نعمتها میتوانند هرچیزی باشند که برای آنها احساس قدردانی داری.
- گام دوم: بعد از نوشتن هر نعمت، دلیل شکرگزاری خود را بیان کن. مثلاً "از داشتن سلامتی خودم شکرگزارم چون باعث میشود بتوانم با انرژی و سرزندگی کارهای روزمرهام را انجام دهم."
- گام سوم: هر روز این تمرین را تکرار کن و در طول روز به یاد داشته باش که برای هر آنچه داری شکرگزار باشی.
این تمرین ساده اما موثر است که به مرور باعث میشود توجهت به جای تمرکز بر کمبودها، بر فراوانیها و داشتهها متمرکز شود.
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
لینک کانال دوستی با خدا ⏬️⬇️
/channel/+PCVpsb1TpJ-nNlDR
لینک گروه شکرگزاری 🙏⏬️⬇️
/channel/+8x2T5uCq-F0xMzZk
باور کن من یهویی از رابطه نرفتم
باور کن من یک شبه رفاقتمو با تو تمام نکردم
باور کن که من یه دفعه ای خسته نشدم
باور کن من الکی جا نزدم
من خیلی تلاش کردم همه چیز درست کنم خیلی تحمل کردم خیلی صبر کردم ولی تو کمکم نکردی !
به خودم اومدم دیدم تنهایی نمیشه واسه همین
رفتم.
@yavaashaki
آدمی که فکرش درگیر باشه حتی اگه کل شهر رو هم پیاده راه بره خسته نمیشه.
@yavaashaki ✍
#تمنای_باران
#به_قلم_شکیبا_پشتیبان
#قسمت_18
-آفرین. همین جوری به حرفم گوش کنی زود خوب میشی .
- پتو دیگه.
دانیال اخم غلیظی کرد و نی را به آبمیوه زد و دست باران سپرد و باران آن را خورد
و بعد با دستش آبمیوهی آناناس را نشان داد که دانیال گفت:
- آبمیوه آناناس می خوای؟
باران سرش را به معنای " بله " تکان داد. دانیال نی را به آبمیوه آناناس زد و دست
باران سپرد که باران آن را هم خورد.
- خب خدا رو شکر مشکل تغذیه نداری .
- اوهوم.
کمپوت دیگر و دو آبمیوهی باقی مانده را هم به خورد او داد و بعد جعبه خالی را
جمع کرد و داخل سطل زباله ی کنار تخت انداخت و بعد هم دو شانهی او را فشرد
و کمی او را خم کرد.
- آی.
- دیگه باید استراحت کنی .
و بیشتر او را خم کرد.
- آی آ ی. پهلوم.
بالاخره او را روی تخت خواباند و از کشوی میز قرص تب بر برداشت و یکی را از
بسته جدا کرد و بقیه را درون کشو نهاد و قرص را زیر زبان باران قرار داد و گفت:
- بهتره تا موقع ناهار استراحت کنی. بعد باهم کلی حرف داریم باران خانوم.
و بعد هم از اتاق بیرون رفت.
موقع ظهر که شد، نرگس ناهار را آماده کرده بود و به همراه دانیال و سهیل
ناهارشان صرف شده بود.
پس از آن که همگی ناهارشان را خوردند، نرگس غذای باران را آماده کرد و به اتاق
او برد و آهسته او را روی تخت نشاند و باران غذایش را خورد سپس تشکر کرد و
گفت:
- ممنون خیلی خوشمزه بود. نرگس خانوم.
- نوش جونت گلم. اسم تو چیه؟
- بارانم.
- قشنگه. خب باران تو حموم گفتی یه پلیس و دوست داری . راست گفتی ؟
باران شرمگین سر به زیر برد و گفت:
- آره.
- اون هم دوستت داره؟ البته اگه دوست داری بگو.
- اون و نمیدونم . ولی من تو دلم دوستش دارم.
-صبر کن. بذار بب ینم درست متوجه شدم! تو یکی و دوست داری ولی اون
نمیدونه که تو دوستش داری . آره؟
- آره.
- حالا چرا پلیس؟
- نمی دونم.
- اگه چیز ی هست بگو. من رازدار خوبیم. حرفات تو دلم می مونه.
- نرگس خانوم؟
- بهم بگو نرگس راحتترم.
- باشه. نرگس؟
- جانم؟
- چرا اول از من بدت می اومد؟
- خب بذار باهات روراست باشم. چون فکر می کردم می خوای زندگی من و شوهرم
و بپاشونی و صاحب شوهرم بشی . به خاطر همون. ولی وقتی تو حموم گفتی
عاشق یکی هستی که هرگز هم بهش خیانت نمی کنی خیالم راحت شد.
- من از اون دخترای بد خانه خراب کن نیستم به خدا.
- میدونم. ولی باران جان. نمیگم که مزاحمی یا نمی خوام اینجا باشی . ولی چون
تحت تعقیب پلیسی ممکنه بودنت اینجا واسه خانواده من مشکل ا یجاد کنه.
باران از حرف او ناراحت شد ولی،ناراحتی اش را پنهان کرد و با لحنی شرمسار
گفت:
- ببخشید براتون مزاحمت ایجاد کردم. به خدا من نمی خواستم اینطور بشه.
- این چه حرفیه می زنی ؟ امیدوارم از حرفم ناراحت نشده باشی .
- نه اصلا.
ولی ناراحت شده بود و به دل کوچک او بر خورده بود و خودش را در این خانه ی
غریبه موجودی اضافی میدید.
نرگس دست او را گرم فشرد و بعد هم کلی با هم شوخی و خنده کردند و حدود
دو ساعت بعد نرگس از پیش او رفت. نرگس که رفت دوباره چهره ی باران غم انگیز
شد. و حرف نرگس در مغزش اکو شد که گفته بود:
- وجودت برای خانوادهام یه دردسر بزرگه.
با خودش فکر کرد که مخفیانه برود. ولی چطور؟ اگر از این خانه هم می رفت دیگر
پناهی نداشت، ولی کجا م ی رفت، دانیال به او گفته بود هیچ حرکتی برای او خوب
نیست. با آن حال باران درمانده بود. دو دستش را رو ی سرش نهاد و نگاهی به
ِیه گوشه کوچک اتاق کرد. ساعت سه تمام عصر بود و کمتر از یک ساعت
ساعت دیواروقت داشت. به پهلوی چپ که سلام بود خم شد و به سخت ی و ناله وار بلند شد و
با درد و گریه به سختی از رو ی تخت برخاست و لنگ لنگان سمت پنجره رفت و
آن را باز کرد و پایین را دید. فاصله ی زیادی نبود. خواست بالای پنجره برود که
همزمان در باز شد و دانیال با جعبه ابزار وارد شد. همان که سرش را بلند کرد...
#ادامه_دارد
@yavaashaki 📚