-
تمامِ واژگان صرف او میشود.. https://t.me/BiChatBot?start=sc-29587-DJkqnMq
دست همسر آیندمو کاملا باز میذارم تو انتخاب اینکه وسط کنسرت تیلور ازم خواستگاری کنه یا ویکند :)))
Читать полностью…
شما که غریبه نیستین ؛ ریدم با این مدل زندگی و جوونی کردنم.
Читать полностью…
جواد فروزان نژاد واقعا قشنگ توصیف میکنه👌🏼
شده یکبارم پادکستاشو گوش کنید.
پذیرش، بخش مهمی از پخته شدنه.
اما اگر ازم بپرسند بعد از «پذیرش» چی نشانه پختگی است، میگم «پافشاری نکردن» روی هیچ چیز این دنیا.
من پول تراپی ندارم اگر تراپیست هستید و میخواید پایتون قوی شه بیاید منو رایگان ویزیت کنید قول میدم همه چی داشته باشم.
Читать полностью…
کاش گربه بودم
نه کاری، نه دانشگاهی، نه استرس آینده، نه استرس پول .
همینقدر لوس،ناناز و محبوب.
این خانومه تراپیسته هم راست می‌گفتا، میگفت: "تو رفتی سمت مار سمی، بهش نزدیک شدی، باهاش حرف زدی و ازش قول گرفتی بهت آسیبی نزنه و نیشت نزنه! مگه میشه؟!
ارتباط با آدم سمی و تاکسیک هم همینه هرچقدر هم دوسش داشته باشی و برات مهم باشه اون در نهایت بهت آسیب میزنه."
محبت درست نشود مگر در میان دو تن،
که یکی دیگری را گوید ای من!
•عطار
با من بازی ایگنور کردن راه ننداز کسخل جون. در هر صورت من برنده ام.
Читать полностью…
وقتی میگم بعدا بهت زنگ میزنم، منظورم در ادامه‌ی زندگیه. نه که امروز.
Читать полностью…
امیدوارم شب با تو مهربان باشد، تو که روز در فرسودنت کم نگذاشت. 🌘
Читать полностью…
از لحاظ روحی احتیاج به شنیدن جمله‌ی «بریم خریدا رو بذاریم هتل، برگردیم لب ساحل شام بخوریم.» دارم.
Читать полностью…
ولی من تنها دلیلی که بخاطرش هنوزم عشق و دوست داشتن و تعهد رو باور دارم اینه که میبینم خودم چجوری میتونم بقیه رو دوست داشته باشم..
Читать полностью…
دچار بگاوو شدم. احساس میکنم این بگایی رو قبلا تجربه کردم.
Читать полностью…
من نمیدونم مامانا چجوری انقدر فعال و زرنگن؛
همیشه ظرفا شستس، لباسا تمیزه، جلوی پاشون همینجوری که دارن میرن مرتب میکنن، از مسافرت برگشتنی همه پاره ان اما مامانا وسایلو مرتب میکنن، چایی میذارن، غذا میپزن، حواسشون به همه چیز هست، دست از پا خطا کنی میفهمه، از خواب هم بیدارش کنی درجا کارتو راه میندازه.
جواب همه سوالا رو میدونه و همه اعضای خانواده رو عین کف دستش میشناسه. چجوری اینطورین واقعا
مامان بودن یه سوپرپاور میده به آدم شاید.
امروز یه چیزی خوندم به اسم"سالگرد تروما"!
یعنی ممکنه یک روز از خواب بیدار بشی بدون هیچ دلیلی احساس عصبانیت و پریشونی داشته باشی، چون بدنت یادشه پارسال یا قبلش‌ترش اون روز دقیقاً چه اتفاقی افتاده، حتی اگه خودت یادت نباشه.
من همش حس میکنم دیرم شده. و باید عجله کنم. نمیدونم کجای زندگی باید برسم که با خیال راحت بشینم استراحت کنم.
Читать полностью…
عاشق آدمایی‌ام که می‌پرسن «میتونم بهت زنگ بزنم؟»
معلومه که نمیتونی ولی خیلی با شعوری!
پروردگارا دیگه نمی‌تونم. اگه برات مهمه البته.
Читать полностью…
یه جایی نوشته بود احترام به خودت باید قوی‌تر از احساست باشه و این به نظرم درست‌ترین جمله‌ست.
Читать полностью…
«كُلنّا سيئون في قصة أحدهم»
همه‌ی ما، لااقل در داستان زندگی یک‌نفر، بدیم.
یکی میاد بلاخره تیکه هاتو کنار هم میذاره و بهت میگه همین چیزی که هستیو دوست داره.
Читать полностью…
بعضی وقتا دلم میخواد به آدمای مهم زندگیم بگم من به اندازه کافی دارم با خودم میجنگم، تو دیگه باهام نجنگ.
Читать полностью…
- رنج بزرگ؟
+گذشتن از آدمی که آخرین ذوقت بود.
بعضی وقتی اینقدر برای کار و آینده دیگران پیگیرم و تلاش میکنم ک روحم خسته میشه.
کاش یاد بگیرم هرکی مسئول زندگی خودشه،من همین ک گلیم خودمو از آب بکشم بیرون بسه.