گفت برایم توصیف کن که عشق چگونه است؟
گفتم انگار هرچه روزی از دست داده بودم، برگشت.
جدی love language من اینه که گردنبندی که پارتنرم واسم میگیره و هیچوقت از گردنم در نمیارم.
Читать полностью…از بین تموم کارهایی که تنهایی انجام دادم؛تنهایی خرید کردن بوده که در حین غمانگیز بودن بهم حس قدرت میده.
Читать полностью…یه روایتی هست میگه که یه دفعه آیت ا... طالقانی مریض بوده و روی تخت بیمارستان داشته سیگار میکشیده. بهش میگن، نکش برات بده. یه نگاه به نوک سیگارش میکنه و میگه این تنها نقطهی روشن زندگی منه. میخاین اینم خاموش کنم؟
Читать полностью…مامانم میگه میخواهیم بریم مسافرت، یه هفته ده روز مرخصی بگیر. میگم مامانجان یه هفته ده روز که مرخصی نمیدن!
میگه بگو با خانواده میخوام برم مسافرت.
واقعا بر این باوره که به شرکت بگم با خانواده میخوام برم مسافرت، مدیرمون تا زانو خم میشه میگه چشممم مهساجون سفر خوش بگذره بهتون:)
با آنان كه نا اميدت نموده بودند چگونه تا كردى؟
هيچ، گذشتم
انگار كه هرگز نبوده اند..
حالا خوبه یه چیزی یاد گرفتید، هر چی میشه میپرسید پریودی/پیاماسی؟ نه، شاید تو کسشری و دوست دارم برینم بهت.
Читать полностью…من دیگه توان سرمایه گذاری عاطفی ، ساختن چیزی و بعد کنار اومدن با نابودیش رو ندارم.
Читать полностью…استادای دانشگاهم واقعا عجیبن،کوری نمیبینی پرنسس جلوته؟؟ یعنی چی که میخوای ازش امتحان بگیری رعیت
Читать полностью…