zaanone | Unsorted

Telegram-канал zaanone - سوتی های زنونه 😅😉❤❤

99470

خاطرات و سوتی های جالب خودتونو (نامزدی، متاهلی، هر چیزه جالب) برامون بفرستین تا توی کانال بزنیم @mehrbanQ تعرفه تبلیغات👇👇 @zaannoon 🥰💄کانال #جالبب چالشششمون عضو بشین 👇👇 @zaanoone کانال مشاوره درهم رو عضو بشیین 👇👇 @zaannonne

Subscribe to a channel

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام بر مهربانو مهربان و همه هم گروهیایه ماهمون خسته نباشید خدا قوت
تک تکتون ماهید خدا حفطتون کنه ممنون از آقای پسر کورد که اسم منم گفتن خوشحال شدم اسم زیاده ماشاءالله نمیشه همه رو اسم برد اما برای همتون از خداوند خیر وخوبی میخوام زندگی به کامتون شیرین باشه❤
یه خاطره از مشهد مقدس 😍
چند سال پیش به همراه خواهر شوهرم و دختراش و جاریم به زیارت امام رضا به مشهد رفتیم چند باری با آقایون رفتیم زیارت یه روز گفتیم خودمون زنونه بریم یه کم بیشتر بمونیم. ما جمع شدیم شب رفتیم زیارت. جاتون خالی حسابی زیارت کردیم قرآن نماز خوندیم بعد چند ساعت گفتیم که بریم چون بچه کوچیک داشتیم هتل مونده بودن پیش باباشون ، ما پاشدیم اومدیم حیاط حرم که ماشاءالله انقد بزرگه و من مثلا راه بلد گروه بودم گفتم از این در اومدیم بیاییم بریم چون شبیه هم هستن و ما اسماشونم حواسمون نبود که بخونیم رفتیم تو راه خواهر شوهرم گفت مطمئنی از همین در اومدیم گفتم آرررره بیایید نترسید🤓یکم که رفتیم رسیدیم به خیابون دیدم این خیابون اونی نیست که ما چند بار ازش رد شدیم رفتیم حرم. اینجا خیابونش نرده رنگی داره بره ما نداشت ساعت یک نصف شبم بود ترسیدم و با شرمندگی گفتم آبجی فک کنم اشتباه اومدیم🙈 اونم گفت وای گم شدیم خیلیم راه اومده بودیم سخت بود دوباره برگردیم حرم وایساده بودیم که چیکار کنیم زنگ بزنیم یکی از آقایون بیاد دنبالمون که دیدیم یه تاکسی وایساد جلومون خدا خیرش بده چقد مهربون بود گفت فک کنم راهتونو گم کردید زائرم هستین بیایید سوار بشید ببرم هتلی که هستید خلاصه ماهم با خوشحالی سوار شدیم رفتیم🌺 خدا از اون راننده راضی باشه که آدمایه خوب همیشه ب داد آدم میرسند 🌺و بعد اینکه رسیدیم هتل کلی بمن که راه بلد گروه بودم خندیدن 😜😂
( خاله کتی)💋
#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

ما مدرسه ک‌میرفتیم ابتدایی ک بودم‌مدرسه نزدیک بود سرویس نگرفتم
ولی راهنمای و دبیرستان دور بود سرویس داشتم
یردز ک سرویسمون نیومده بود ما پیاده میرفتیم مدرسه چند تا پسر افتادن دنبالمون چون چند تا مدرسه بود ن کنار هم با فاصله ی کوچه
هم دخترونه بودن هم‌پسرمونه پسرام‌داشتن‌میرفتن مدرسه مام بطری اب معدنی ب جا قمقمه میبردیم مدرسه یکی‌از پسرا بطری اب منو برد
دوستام گفتن وای فلانی ابتو برد 😳
پسرام بهم دیگه بطری ابو پرت میکردن مثل توپ‌بازی‌میکردن منم محل ندادم‌گفتم ولش‌کن نمیخوامش
دیدم پسره اومد بطری ابو داد گفت بیا دخترخانم ابتوبگیر گفتم‌ ابمو نمیخوام وای چند تا دختر ک‌از ما بزرگ‌تر بودن منفی فک‌کردن‌هی میخندیدن‌‌ما نمیدوستیم منظورشون چیه بعد چند سال فهمیدیم😂😂





#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام خوندم خاطره خانمی که اگر جوان بمیره با دستمال قرمز جلو ماشین عروس میرقصن که بدونن جوانمرگ شده. ما هم این رسم رو داریم. من اهل نجف آباد اصفهان هستم. طایفه ما اینجوری هستند. وبعضا دیدم تو طایفه های دیگه. ما دور از جان اگر جوان بمیره. وازدواج نکرده باشه. وقتی دارن تابوت رو از در خونه میبرن بیرون هلهله میکنیم ونقل میپاشیم روی تابوت. یه ماشین هم گل میزنیم جلوتر از تابوت میره. روز سوم هم برای مرده خنچه می‌بریم. لباس نو. کفش. کت دامن یا کت شلوار میوه. اجیل شیرینی می‌چینن روی خاک. ومیگن حسرت ازدواج داشت. خدا به همه ی جوان از دست داده ها صبر بده روح همه ی رفتگان هم شاد.



#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

تا یادم نرفته یکی دیگه م بگم دختر ملایری م🧚‍♂️
من و داداشم با هم رفته بودیم مرکز خرید و داداشم اونجا میخاست یه سری کارها رو به یه بنده خدایی که اونجا کار می‌کرد و ترک زبان بود بگه و این بنده خدا خیلی هم با نمک حرف می‌زد وخیلی به فارسي مسلط نبود من که متوجه نمی‌شدم چی میگه ولی وقتی صحبت می‌کرد خوشم میومد یه چیزایی گفت که من و داداشم همو نیگا کردیم به داداشم گفتم چی میگه تو متوجه میشی ؟؟؟ گفت الان باهاش ترکی حرف میزنم میفهمم یه دیقه وایسا و یه سری کلمات و جملات مثلا ترکی به اون بنده خدا گفت منم بادی به غبغب انداختم که به به برادرم به چند زبان زنده دنیا مسلطه😂😂😂😂😂
یهو دیدم اون بنده خدا با زبان دست و پا شکسته فارسی - ترکی به داداشم گفت آقا محمد من ترکی حالی نه(حالیم نمیشه)😂😂😂 فارسی د (فارسی بگو) من اولش نفهمیدم ولی یهو متوجه شدم که گفت من ترکی تون رو متوجه نمیشم همون فارسی حرف بزنید که من متوجه بشم 😂😂😂😂و من طبق معمول آنچنان خنده ای کردم که صدای خندم توی مجتمع پیچید و در حین خنده به برادرم میگفتم اخه برادر من مگه مجبوری ترکی حرف بزنی وقتی بلد نیستی خب همون فارسی خودمونو حرف بزن 😁😁😁این همون برادرمه که به مامان بابام میگفت وقتی اینو میبرم بیرون آبروی آدمو میبره😂😂😂😂



#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام به همه خواهر برادرای عزیزم، من قبلا یه بیو گرافی از خودم دادم اهل کرمانشاه هستم هفت خواهر ودو برادریم،همگی ازدواج کردیم خوب بریم سر اصل مطلب میخوام از رسم ورسومات کرمانشاهی بگم موقع فوت بستگان درجه یک خدا نصیب نکنه انشاالله، پدر من ۴ روز ماند عید ۹۲ فوت ‌کرد خیلی خیلی برای ما عزیز بود ودختر دوست خیلی هم اسم رسم داره چون خیلی نیت خیر داشت وبزرگ فامیل بود همه دوسش داشتن حتی خانواده شوهر من که غریبه هستند همیشه از پدرم به خوبی اسم می‌برند شوهرم همیشه میگه پدرت پروفسور بود ،بگذریم بریم از روز فوت پدرم بگم پدرم که فوت کرد ما خیلی بهم ریختیم وگریه وشیون ولی برعکس بعضی از کرمانشاهی ها نه مو کندیم ونه شلوغ بازی شب قبل از خاکسپاری چون خیلی ها خبر دار شدند وطایفه دار هستیم کلی مردم آمدند من خواهر سوم هستم ولی اکثر کارها من برنامه ریزی میکنم به خواهرا گفتم درسته بابا فوت کرده وبرای مل خیلی عزیز بوده اما غش وضعف نداریم همسایه وغریبه زیاد میاد ابرو برادرا رو نبریم در ضمن دوتا از خواهرا فامیلا ولی خانواده شوهر چهارخواهر غریبه هستند خلاصه خراب کاری نکنیم ،ما در کنار گریه وشیونی که برای پدرمان کردیم حواسمان هم جمع بود که سوتی ندیم ،بعد از اینکه مراسم خاکسپاری تمام شد یه پیرزن که از فامیلای پدرم بود روسر من بود منم خواهر کوچیکم اون موقع مجرد بود یهو داد زد بابا وخودشو میزد این خانم فکرد منم آمد خواست روی منو برگردونه که به اصطلاح بوسم کنه گرفت یه سر روسری شالی منو کشید یه سر روسریم گیر کرده بود یعنی خدا میدانه من مرگو به چشم خودم دیدم افتادم دست وپازدن روبروی منم عمه هام بودن انقد این گردن منو کشید من دادمیزدم میگفتم گردنمو شکستی هر که اونجا بود از خنده ترکید خودمم هر کاری کردم خندم بند نمی‌آمد آخرش عمه آمد گفت خدا برات نسازه پدرت مرده کم بخند گیس بریده ولی من کنترل نمی‌شدم الان بعضی وقتا میگم بابا جان ببخشی زیاد خندیدم حالا سوتیای دوباره هم میگم از مراسمای دیگش،شادی روح همه پدر مادرای عزیز صلوات 😢😢راستی یه اسم برای خودم انتخاب کردم اسمم باشه عروس خوب کرمانشاهی آخه خیلی خانواده همسرم دوسم دارن انصافا اونا هم خوبن من دوستشون دارم ،خدا نگهدار همتون
#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

باسلام خدمت همگروهی های عزیزم حال دلتون انشالله عالی باشه
گفتم یه خواهردارم خیلی حامی حیواناته باهم رفتیم شمال تومسیرهرجاسگ میدید به شوهرش میگفت نگه داره وغذای مخصوص خریده بودبراشون میریخت نمیدونم دیدین یانه من خودم ا لین باربودمیدیدم قهوه ای کم رنگ شبیه غلات صبحانه کودکانه ، دوسه کیلوخریده بود،رسیدیم شمال ماورم وبرادرم قبل مارسیده بودن خونه گرفته بودن، مااخرشب رسیدیم خابیدیم صبح که بیدارشدیم براخوردن صبحانه دیدم مادرم تندتندداره یه چیزی میخوره وبه بچه های برادرم میده دقت نکردم ،فقط گفت این چیزهای بدمزه چیه خریدین تاچشمم افتاددیدم غذای سگ😝😂😂😂گفتم وای مامان اونهاغذای سگه که دیدم بچه هاهم تف کردن میگه دیدم مزه ی خوبی نمیده تنده 😂😂😂😂 تاکی بچه هاتف میکردن ولی مادرم فقط میخندید میگفت مدیون سگهاشدم غذاشون روخوردم

کوچک هنه تون ننه قمر




#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

گُلتاکم☘


همون شب بعد رفتن پسر عموی پدرم عروسم خواست لباسای دخترش رو عوض کنه که من متوجه شدم شلوارش یه کم پاره است و امکان داره پارگی شلوار بیشتر بشه و ک...و...ن بچه معلوم بشه🫣
منم خواستم بگم شلوار سوراخه نده پاش
بهش گفتم : کونش سوراخه نده پاش😨

😂😂😭


گُلتاک(دختر بلوچم)☘



#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام مهربانوجان و همه دوستان عضوکانال انشالله که خوبین بازهم منم گلی،یاد یه خاطره افتادم از مادربزرگم👵👵(مادرمامانم)، اول بگم مامانم خیلی خوابالو هستش😴😴🥱🥱 هرجامی ره حتی مهمونی خوابش می گیره، مادربزرگم که یه چشمش توجوونی کورشده بود پارسال اون یکی چشمش آب مرواریدمی گیره می برن واسه عمل👩‍⚕️👩‍⚕️ قرارشده مامان من شب همراه بمونه ،بعد عمل وقت خواب که می شه مامان خوابش می گیره چون تخت خالی نبوده و واسه همراه بیمارصندلی داده بودن مامان هم راحت طلب، پایین تخت مادربزرگ می گیره می خوابه😴😴 وقتی پرستارمیادمامانوکه تو تخت مادربزرگ می بینه عصبانی میشه و اون هم سروته، می گه میخوای بالگد بزنی اون یکی چشمش هم توکورکنی پاشوبیاپایین، بعدرفتن پرستارمامانم می ره اتاق بغلی که تخت خالی داشته روتخت بازراحت می خوابه🛌🛌 😴😴بیچاره مادربزرگم که چشم سالمش که عمل شده بودچشمش رو بسته بودن نیمه شب می خوادبره دستشویی مادرم وصدا می زنه می بینن بازنیستش🧐🧐 بعد کلی صداکردن از اتاق بغلی پیداش می کنن بعدپرستاره کلی دعواش می کنه میگن نمی خوادهمراه بمونی ،برو خونت بخواب یه روز نمی تونی نخوابی بعد موقع اذان صبح می ره نماز می خونه، تونمازخونه می گیره می خوابه 😴😴،اصلاموندنش واسه مادربزرگ جزدردسرخیری نداشته از فرداش بیچاره مادربزرگم می گه دیگه نمی خوادبمونی عروسم پیشم می مونه. خدارحمتش کنه مادربزرگمو پنج ماهه فوت شده،😔🥰🥰😔اگه خندیدین واسه مادربزرگم یه صلوات بفرستین


#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

با سلام خیلی قدیما کہ ھنرستان درس میخوندم اخرای خرداد بود ومن امتھان داشتم تو ایوان با خواھر برادرا ومادربزرگ نشستہ بودیم ومن مٹلا درس میخوندم عروسی دختر ھمسایہ بود وطرف داماد با ساز واواز اومدہ بودن عروس عقد کنن منطقہ ما یہ سازی دارہ مخصوص چوب بازی شھرکرد اینا تو کوچہ ساز میزدن برادرای منم جو گیر شدہ بودن و پایین ھیاط چوب بازی میکردن در حین بازی چوب شکست اومد واومد از بخت بدم از بین اون ھمہ ادم با نوک خورد وسط سر من بیچارہ 😭😭😭داد منم رفت بہ اسمون در عرض یک ثانیہ خون مثل لولہ اب راہ افتاد طوری کہ دستم گزاشتم تو سرم خون از لای انگشتام میریخت داداشم کہ منا دید دست انداخت گردن داداش کوچیکہ گفت کشتیش دیگہ نزدیک بود اونم خفہ شہ کہ مادربزرگ و مادرم بزور جداشون کردن وسط سر منم یہ سوراخ بہ اندازہ بند انگشت بوجود اومد 😭😭😡😡😞😞😞


#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

بحث خوبی های مادر شوهر شد گفتم منم بگم از قافله عقب نمونم
جونم بهتون بگه : مادر شوهر من که گله انشا الله که مادر شوهر دخترش هم ی روزی یکم مث مادرشوهر من بشه
از خوبی های مادر شوهرم
۱:بنده ی خدا خونه بزرگ🏫 خودشو داده بمن خودش رفته توی یقلک🏚 جا نشسته مدیونین فکر کنین روزی بیاد منت بزار جلوی غریبه و آشنا
تا تقی ب توقی بخوره بگه برین از اینجا
۲: اگه ی روزی من مریض بشم🤕🤧 هم بفهمه من مریضم سریع حراسون قربونش بشم میاد😱 بالا یا یجا شوهرمو گیر میاره میگه ببرش خونه🏠 مامانش جمش کنه من نمیدونم چیکار کنم براش خوبه
۳:از مهربونیش نگم براتون😇 اگه غذایی 🥘🥗خوراکی 🥨🥜🌰چیزی تهفه ای باشه بیاره بالا یا بریم پایین علنن میگه بیا پسرم برا تو دخترت اسمی از من نمیاره😢
۴: فداش بشم از بس دوستم داره🥰اگه سرسفره باشیم همه نگاهش ب قاشق منه ببینه چقد از سهم گوشت🍖🍗 پسرشو میخورم خدا نکنه تو قاشقم ی تیکه گوشت باشه سریع ب پسرش 👦میگه چرا تو نمیخوری 🤔
۵: دورش بگردم بمن خیلی اعتماد داره😎 همه زندگیش دست منه تا دسشویی میخاد بره در خونشو قفل میزنه🔐 ولی کلید خونش دست دخترو دامادشه
۶: از همه مهمتر به حس چشایی😋👅 من خیلی خیلی اعتماد داره غذای مونده ای ک مطمعنه فاسد شده رو بزور میده من بچشم وقتی میگم چرا خودت نمیچشی میگه میترسم برام ضرر داشته باشه یا میگم بگو دخترت بچشه میگه بچس نمیفهمه ( درصورتیکه ۲۶سالشه)
۷:خیلی منو دوسداره🥰 همیشه دوستداره من برم خونش 😉 هر وقت دو روز پشت سرهم میرم پایین روز سوم ی بهونه ای جور میکنه تا یکی دو هفته ای پایین نرم
۸: انقده ک منو دوستداره🥰😇 حس ام پاتی سم پاتیش نسبت ب من زیاده خدا نکنه بگم فلان جام درد میکنه از فردا قربونش برم اونم همون مشکل منو داره با کلی ناز ادا بعد میگه من خیلی صبورم💪 تو ناز نازی👎
۹: انقده مهمون نوازه و بی غل غش هر وقت مهمون داره منم دعوت میکنه برم دفعه ی اخری گفتم مرسی گفت عزیزم برا کارش میترسی مث مهمون بیا مث مهمون برو
۱۰: دوس نداره وقتی داماد و دخترش👫 میان ماهم بریم برا دخترش سفره میندازه دیدنی🍖🍗🥩🥗🍺🍸🍏🍐🍑🫐 چون نمیخاد جلو دامادش کم بیاره جلو من غذا مونده چون من از جنس خودشم😏😇 با من راحته
قربونش برم خیلی گله🤩🤩
هنو خیلی دیگه از خوبی های مادر شوهر عزیزم مونده بگم که از حوصله اعضای عزیز گروه خارجه دوسداشتین بگین تا بازم از خوبیاش بگم
# صدا#قشنگه

#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام به همگی✋

باهاتون قهرم،چون دیدم هیشکی یادم نکرد😭😭😭

آقا دیدم تو گروه بحث مراسم عزاداریه،خواستم بگم تو اینجور مواقع خودزنی و شیون و زاری تو فامیلهای ماهم هست،خانم هایی که برای تسلیت میان هرچه نسبت فامیلی نزدیکتری داشته باشن باید بیشتر شیون و زاری بکنن و هرچه نسبت دورتر فقط آروم به صورت خودشون میزنن و حسین حسین میگن ، ما به این مراسم پُرسه میگیم.اگه خانواده متوفی خیلی گریه و زاری نکنن هم خیلیا پشت سر قضاوتشون میکنن که دیدی فلانی زیاد ناراحت نبود،گریه نمیکرد،یکی نیس بهشون بگه آخه مگه شما از دل صاحب عزا خبردارین😐😔
یه رسم خوب و جالب هم داریم وقتی کسی خدایی نکرده فوت میکنه بقیه ی فامیل هر خانواده مبلغی رو روی هم میذارن و به خانواده ی متوفی تقدیم میکنن که بهش میگیم پُرسی(اینم اضافه کنم باز هرچه نسبت فامیلی نزدیکتر اون مبلغ بیش تره،برای بقیه ی فامیل که نسبت دورتری دارن بزرگترای فامیل تعیین میکنن مثلا هر مرد متاهل فامیل یه تومن بزنن به فلان شماره کارت و وقتی کل پول جمع شد تقدیم میکنن،چیزی حدود ۵۰ میلیون،صدمیلیون جمع میشه ،حالا بیشتر یا کمترم هست البته)،چون اعتقادشون بر این هست وقتی کسی فوت میکنه چون یدفعه و ناگهانی اتفاق افتاده ممکنه خانواده ی متوفی دستشون اون لحظه خالی باشه برای برگزاری مراسم و اینطوری به همدیگه کمک میکنن.☺️
این رسم رو ندیدم خیلی از جاهای ایران عزیزمون باشه،گفتم بگم شاید براتون جالب باشه.😘😘

دختر بختیاری🫶

#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

گُلتاکم☘


سلام به همه دوستای عزیز و دوست داشتنی ام از سر تا سر ایران پهناور❤️
از اینکه از هر زبان و قومیتی تو این کانال در کنار هم جمع هستیم و لحظات شاد و غم انگیزمون رو با همدیگه به اشتراک میذاریم و با هم میخندیم و با هم غصه میخوریم خیلی خوشحال و خوشبختم☘


و اما اینبار بازم اومدم با سوتی برادر زاده ۵ ساله شر و شیطون و جذابم😁

پسر عموی پدرم مهمانمون بود و این بچه مثل همیشه لنگر انداخته بود تو خونه امون😂
در همین حین عروس بزرگم با دختر ۱ ساله اش هم اومدن خونمون و نشستیم دور هم و پسر عموی بابا چن تا ویفر همراش بود که یکی اشو داد دست اون برادر زاده یک ساله ام و بهش گفت: تو چقدر کوچولویی ناناز خانووم

برادر زاده ۵ ساله ام نه گذاشت نه برداشت برگشت گفت:نه عمو این خیلی وقته از مامانش در اومده خودش کوچیک مونده😂
(منظورش از در اومدن به دنیا اومدن بود)
عروس بیچاره ام تا اینو شنید سریع از جاش بلند شد رفت آشپزخونه
منم خودمو به نشنیدن زدم
پسر عموی پدرم هم اول اینجوری 🤨 و بعد برگشت گفت:آهان.
عروسم خیلی خجالت کشید از این حرف😂



گُلتاک(دختر بلوچم)☘
#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

خانم ابهری هستم🌺
سلام مهربانو جان شبتون بخیر 🌺
امروز سوتی ندارم .سریال کیمیا رو نگاه میکردم اونجایی ک کیمیا دنبال دوستش میگشت تو شبستان مسجد چند تا جنازه بود ک بالا سرشون نشسته بودن دقیقا مثل همون هوایی ک دوستانتون میگفتند عزاداری میکردم عکس گرفتم 🌺
برام جالب بود ک این مدل عزاداری رو عملا دیدم🌺
ایام ب کام😍



#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

#دختربهارم🌺🌼🌸

با سلام مجدد باز اومدم یه خاطره خنده دار تعریف کنم از شب حنابندون دختر ته تغاری جاری بزرگم

عروسیش چندسال قبل بود
اون زمان هنوز بعضی عروسیا توخونه بود و اون شب هم چون هوا خوب بود مهمانها توحیاط نشستن
و من و جاری کوچیکه و عمه ها و خاله های عروس پذیرایی میکردیم

ما مازندرانی هستیم و شب حنابندون بعد از شام همراه با میوه و شیرینی باقالی پخته یا خوراک لوبیا و برنج هم میدیم

اونشب هم خوراک لوبیا بود و من و بقیه پذیرایی کننده ها سینی لوبیا در دست به ترتیب پشت سر هم داشتیم از خونه به سمت حیاط میرفتیم

اول یکی ازخاله های عروس (که یه کم تپل هم بود)
بعدش من و بقیه هم پشت سر ما بودند

رسیدیم به پله ها که خاله عروس پاش رو اولین پله سرخورد و با سینی پر از لوبیا تو دستش و با باسن مبارک ( البته ببخشیدا ) تا پایین پله ها که یه ۵ ، ۶ تایی بود رفت😂😂

وای خدا نمیدونین چه صحنه ای بود😂😂😂
من همراه باخنده به زبون خودمون گفتم عهههههه بوردِه بوردِه بوردِه ( بوردِه به زبان مازندرانی یعنی رفت )😂😂

اینو گفتم و دیگه از شدت خنده سینی رو گذاشتم پایین و پخش زمین شدم بقیه هم دست کمی از من نداشتن😂😂😂
#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

فیلم لو رفته از گوینده سابق صدا و سیما 😳

خودش اعتراف کرد که عکس خودشه😳
و باهاش مصاحبه کردن تا به شایعات جراحیش پایان بدن👌

برای سفارش این محصول روی لینک زیر کلیک کنید 👇🏻👇🏻👇🏻
https://landing.saamim.com/saTy8
https://landing.saamim.com/saTy8

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

🫡درود بر شما دوستان☺️
چند سال پیش‌خونه خالم‌بودیم
خواستیم‌شام بخوریم‌
منو دختر خاله جان سفره انداختیم
دختر خالم‌اومد دیس برنج گذاشت رو سفره 
دیس برنج شکست😳
باباش کلی حرف بارش کرد بی عرضه دست و پا‌چلفتی و...
گفتیم اشکال  نداره اتفاقه دیگه ولش کن😐
باز دخترخالم بشقاب خورشت اورد همین ک‌گذاشت رو سفره خورد ب یبشقاب دیگه لب پر شد باز ما اینجوری😳
خندمون‌گرفته بود😂😂 پیش شوهر خالم جرات نمیکردیم بخندیم
باز شوهر خالم‌شروع کرد حرف زدن ب دختر خالم🤕🤕
گفتیم بیا بشین تو کار نکن گفت باشه بزارین لیوانارو بیارم😂
لیوارو ک‌اورد باور کنید چند تاشون  خوردن بهم‌شکستن😂  همون تو اشپز‌خونه انداخت سطل اشغال
ما دیگه مرده بودیم از خنده مامانم و خالم و من و پسر خاله ها بودیم
شوهر خالم داد زد باز صدای چی بود دختره نفهم‌چته تو چیکار میکنید
گفتیم چیزی نیست نترس گفت من‌میدونم‌شکسته صدا اومد
گفتم‌ن کو بیا ببین
زود خالم چند تا لیوان دیگه گذاشت تو سینی سطل زباله قایم کرد تو کابینت😂
وای‌خدا چقد خندیدیم اون‌شب
دخترلک

#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

یروز دیگم تو راه مدرسه
فرم مدرسه مون سبز کاهویی بود وایی چقد بهمون‌متلک مینداختن مانتو شلوار سبز کاهویی مقنعه سبز لجنی
بعد مقنعه هامون از این کراواتیا بود باید کراواتشو می اوردیم بالا سرمون مثل دوتا برگ میبستیم 🍃
پسرام‌میگفت‌گوجه سبزارو کاهو هارو خیار وای یروز چند تا پسر جلومون خم‌و راست شدن گفتن اسلام و علیک یا امام 😂😂😂
هی دوران خوبی بود😂😂
دختر لک




#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام تو‌مدرسه مام‌خیلی دخترا ارایش میکردن مخصوصا ز‌نگ اخر
زنگ‌اخر ک‌میشد  همه تو دستشویی ارایش میکردن بعضیام صبح ها ریمل زده مرتب
من‌اصلا خوشم‌نمی اومد‌تو‌مدرسه ارایش‌کنم‌
همیشم‌چون ارایش نداشتم بچه‌ها‌منو‌اول صف میزاشتن☺️
یروز ناظمون‌ک داشت بررسی‌میکرد
تا منو دید گفت‌دخترم‌برو دستشویی صورتوو بشور
گفتم‌واه😳😳 من ک‌چیزی نزدم‌گفت‌حالا‌تو برو‌
منم هی غر میزدم اخه چیزی‌نزدم‌ک‌برم😒
رفتم‌تو دستشویی ایینه رو‌ک دیدم‌خشکم‌زد 😳😳😬😬
نمیدونید چی دیدم
😵‍💫😵‍💫😵‍💫
چرک‌گوشه ای‌چشمم‌اومده بود پایین
وای‌خدایااا این چیه من‌ک‌صورتمو‌شستم‌ چند بار جلو ایینه مقنعه مو درست کردم‌چجوری ندیدم
یا دوستام چرا چیزی نگفتن
انقد حالم‌بد شد هی‌میگفتم‌چی‌پیش‌خودش‌فک‌کرده الان‌گفته چقد‌کثیف😬😬😬




#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام به گل سرسبد کانال 💐 مهربانو جون 💐 و خواهربرادرای گلم🌺🌺🌺🌺
دختر ملایری🧚‍♂️ اومد با یه سوتی داغ داغ از امشب(اینو نصفه شب خواب آلود براتون نوشتم🤪)
تا یادم نرفته دوستمون دختر بختیاری گفته بودن ما برای مراسم فوت پول جمع میکنیم و به صاحب عزا میدیم پیش خودم فکر کردم واقعا چه رسم درست و منطقیه چون دور از جون همه ، فوت یه وقتایی بی مقدمه اتفاق میفته و صاحب عزا آمادگی نداره ، ایشالا که همیشه شادی و جشن باشه🤲🤲🤲🤲🤲
یکی از آشناها به رحمت خدا رفته بود و ما امشب خونشون بودیم حالا همه ناراحت و غمگین نشسته بودن و گریه زاری میکردن منم نزدیک خواهر متوفی نشسته بودم که تلفنش زنگ خورد و از اون ور خط داشتن ازش آدرس میگرفتن و اسم کوچه متوفی رو میپرسیدن و چون این خواهر متوفی اسم کوچه رو نمی دونست به فرزند متوفی با اشک و زاری و ناله گفت اسم کوچتون چی بود؟؟؟🤨🤨🤨🤨🤨🤨
فرزند متوفی در اوج ناراحتی گفت شیخ کلینی و خواهر متوفی با صدای بلند تکرار کرد شیخ کلنگی اونم نه یه بار نه دوبار😂😂😂🤣🤣🤣
وای منو میگی یهو جا خوردم اومدم بگم نه شیخ کلینی که مگه خنده به من امون میداد خیلی سعی کردم خندم رو مهار کنم و وقتی بدتر شد که نگاهم به نگاه دوستم افتاد و دیدم اونم خندش گرفته و با دست جلوی دهنشو گرفته ولی در کل به فنا رفتیم البته خیلیام خندشون گرفته بود و علنی میخندیدن ولی خب من سعی کردم مثلا خودمو کنترل کنم اخه خدایی از اینهمه کلمه کلنگی نه آخه کلنگی؟؟؟😂😂😂😂😂
#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

*سلام *
*اسماعیل *هستم حقوق بگیر دولت
چهار فرزند دارم قد و نیم قد دو به دو دبیرستانی و دانشگاهیند
ارباب خانه *(همسرم )* هم خانه داری می کند
سر برج که حقوق می گیرم
همسرم به بچه ها می گوید *<<آقا اسماعيل *>>را اذیت نکنید خسته است
دهم برج که می شود *<<آقا *>>را حذف کرده می گوید *اسماعیل *را بگوید
شام حاضر است
به بیستم که می رسیم می گوید به *اسمال *بگوئید برنج نداریم حتمآ بگیرد
بیست و پنجم قهر کرده و می گوید به *<< چسمال *>>بگوئید برنج که نخریدی
نان یادت نرود
تو را خدا یکی حقوق ما را بقدری اضافه کنید که تا آخر ماه نهایتا * اسمال *بمونیم و به *<< چسمال >>* نرسیم *
باتشكر از مسؤلین * 😂😂😂😁😁😅😅😅😅😅
کاپیتان هستم دیدم خیلی خنده دار واقعیت امروز حقوق بگیرا گفتم شما دوستان هم بخندین با دورد 🙏🙏

#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام به همگی✋

یکی از خانمها تعریف کردن که بعضی کلمات رو اشتباهی خوندن یاد خاطره زنعموم و پسرش افتادم.😊
پسرعموم تعریف میکرد که یه بار با مادرم تو ماشین بودیم دیدم داره یه چیزی رو باخودش تکرار میکنه گفتم چی میگی؟گفت اونجا نوشته سه تیم صوتی☺️
گفت تو دلم گفتم خدایا سه تیم صوتی دیگه چیه🧐🧐🧐
دیدم مادرم سر در یه مغازه رو نشونم داد که روش نوشته بود سیستم صوتی😂😂
دیگه از اونموقع به بعد به سیستم صوتی میگیم سه تیم صوتی😜😜

دختربختیاری🫶



#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

چیزهای خوب این دنیا
بی پـایان است
همه کاری که باید انجام دهی
این است که به خودت
جـرات کشف کردن آنها را بدهی
و روزت را با یک لبخند شروع کنی

@zaanone
سلااام
صبح چهارشنبه تون بخیر ❤️

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

فرشته:
سلام مهربانوی عزیز و همه ی خانما واقایون چند سال پیش که حامله بودم ماههای اخر خیلی مامانم سر کار میزاشتم که دردم شروع شد یا کیسه ابم پاره شد 😂😂😂کلی نگرانش میکردم بعد میگفتم خوبم 😊تا وقت زایمانم شد دقیقا ۷ سال پیش اول بگم شوهرم رفت بیرون منم باهش قهر بودم که شب اگر دردم بگیره چیکار کنم که اخر با قهر اومد خونه گرفت خوابید منم ساعت ۲ تو خواب نازم دردم گرفت اول پاشدم یک قوری چای زنجفیل خوردم که دردم بیشتر بشه بعد راه رفتم اخر دیدم نمیشه رفتم اقا رو بیدار کردم فکر میکنید چی گفت 😐😐گفت بخواب الان نصف شبه صبح میریم بیمارستان 😴😴یکم دیگه راه رفتم هی اخ واوخ کردم تا پاشد

ا ون شب ماشینش خراب شد خونه ما به خونه دختر عمه ش نزدیک بود رفت ماشین اونا رو گرفت پسرم رو برد گذاشت اونجا اومد دنبالم تو راهم همش میگفت تو معلوم نیست که زایمان کنی 😒😒رفتیم بیمارستان و ساعت ۷صبح زایمان کردم تا ساعت ۹ زنگ به مامانم نزدم چون تو بخش نبودم گوشیم هم نبود معمولاچون مامانم میره سرکار من ۸ بهش زنگ میرنم 😂😂اون روز ۹ زنگ زدم مامانم دعوام کرد که چرا جواب نمیدی مردم از نگرانی وقتی گفتم زایمان کردم باور نکرد 😐😐انقدر قسم خوردم اخر صدای بیمارستان شنید تا باور کردچقدر خوشحال شد که نصف شب بیدارش نکردم 🤪🤪🤪
راستی از سوتی هاو خاطره های خنده دار زایمان تونم بگید دوستای قشنگم😍😍😍


#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام بر مهربانو ❤️❤️ و دوستان🌸🌸🌸پیرو سوتی اون دوستمون که گفتند پیش مادربزرگ دختره پشت سرش حرف زدند. یه خاطره ای یادم اومد گفتم براتون بنویسم. (حدوداًمال ۲۳سال پیشه)من تازه نامزد کرده بودم.پسر دایی شوهرمم تازه نامزد کرده بود. من عروس خانومو ندیده بودم.(من یه دو ماه زودتر عقد کرده بودم) هر دو هم سن و سال بودیم شوهرامون هم همینطور،پسر دایی شوهرم جای برادری قیافه خوبی داشت.ولی همه می گفتن یه دختری براش گرفتن شبیه میمونه،🐒حتی خودِمادر شوهرم اینا هم می گفتند. یعنی کل محله به اون بزرگی، همه می گفتند ما تو محلمون یه خانوم آرایشگر👱‍♀ داشتیم که هم خانوم خون گرمی بود هم بنده خدا کمی ساده بود.اینم حالا خانواده عروس رو خیلی نمیشناخت ولی خُب طبق شنیده ها حرف میزد من با مادرم رفته بودم آرایشگاه که موهامو یکم کوتاه کنم.این بنده خدا هم داشت صورت یه دختر جوون رو بند مینداخت چون پشت آرایشگره به ما بود ما نمی دیدیم که دختره چه قیافه ای داره.گفتش که شنیدم که پسر دایی نامزدت هم نامزد کرده،گفتم بله ولی من عروس خانوم رو ندیدم ایشالله که خوشبخت باشن برگشت گفت میگن پسره خوشگله ولی عروسه خیلی زشته شبیه میمونه،مادر پسره چرا اونو برا پسرش گرفته؟ میگن پسره هم داره وکالت🧑‍🎓 می خونه،گفتم ولله نمی دونم،گفت:میگن خواهر بزرگه ی عروس،چون عروس بزرگه ی این خونواده بوده،اون جفت و جورش کرده،گفتم والله منم تازه اومدم تو این طایفه درست نمی دونم بعدم برگشتم گفتم همه چی که قیافه نیست بالاخره فامیل بودند میشناسنش دیگه، شاید دختر خوبی بوده که گرفتنش.خوبه چیز دیگه ای نگفتم،نگو همون که داره صورتشو بند میندازه همون عروس خانومه هستش😱😱بعدم هی گفت مادرشوهر تو زرنگه رفته همه ی عروساشو خوشگل گرفته و از این حرفا یکم صحبت کرد.بعد،عروسه از زیر دستش بلند شد،خودشو معرفی کرد گفت اونی که می گید منم،وااااای بیچاره آرایشگره وا رفت کللللی معذرت خواست ولی خدایی دختره چیزی نگفت حساب کرد و رفت. حالا همه بلند شدند برا این آب قند بیارن
هی می گفت یکی نیست به من بگه به تو چه؟وقتی کسی رو نمی شناسی چرا حرفشونو میزنی دیگه انقد به خودش فحش داد که نگو ولی بازم عبرت نمی شد براش،کلا این آرایشگره از این سوتیا زیاد میداد چون اهل شهرستان ما نبود با پسر یکی از هم محله ای هامون عروسی کرده بود اومده بود اونجا و آرایشگاه زده بود.خیلیا رو نمی شناخت اونجوری سوتی میداد بعد هم کللی حرص میخورد و باز ادامه میداد.
ببخشید طولانی شد.

#هلسین


#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام به مهربانوی عزیز ❤️
🔹خواهر خوبم z.a خاطره چیتان پیتان و عزاداری کردن تون عالی بود همچنین اون زنایی که چادر رو از پشت می‌بندن ما هم چنین رسم‌های مشابهی داریم کلا با خاطرات تون همذات پنداری میکنم 😂😂😂🔹
عروس مادر فولادزره سلام خدمت شما واقعا خاطره عروس بردن تون جالب و غم انگیز بود صحبت داماد و🔹 اخوازم 🔹گفتنش خیلی جالب بود ما ایلامی ها هم معمولا میگیم 🔹خوازم 🔹🔹 گفتین لر هستین من هم اصالتم یعنی جد پدری ام مال محله زاغه خرم آباد و طایفه بیرانوند هست ضمن اینکه به کورد بودن مان هم با تمام وجودم افتخار میکنم 🔹
امیر جان ممنون بابت اظهار لطفت و همچنین خاطرات و سوتی هایت ❤️🔹 خاله خودپسند عزیز من با شما موافقم چون اگر با آدمهای بی ملاحظه مثل خودشان رفتار کرد دیگر انسانیت معنا نداشت البته میشه با سرسنگینی بهشون فهماند که کارشون اشتباه هست ولی مثل خودشان رفتار کردن واقعا در توان ماها نیست خدایی ❤️فرانک خانم ما هم یک مادربزرگ داشتیم خدا رحمتش کنه بین نوه هاش فرق می‌ذاشت 🔹اون خواهر عزیزی که درباره فیلم پورن و تماشا کردنش پرسیده بودن من بعنوان برادرتون عرض کنم متاسفانه این روزها روابط آزاد تو خانواده ها و عدم رعایت شئونات خیلی به چشم میخوره و یقینا همکار شما در چنین خانواده آزادی رشد کرده است و شاید نشود خرده ای بهش گرفت شما هم نگران نباشین کسی که ذاتش درست باشه با یکی دو بار دیدن منحرف نمیشه🔹 فاطی از اراک 🔹پری از قم 🔹 چشم آفتاب پرستی 🔹دختر بی خیال 🔹رز نارنجی 🔹/میم .نون /🔹سیاهدونه عزیز ممنون به من لطف دارین 🔹مصوم بلا از تهران سوتی هات قشنگ بود 😅🔹
بحث مراسم عزا و شیون هنوز تو گروه گرم هست بچه بودم پدربزرگم روحشون شاد فوت شد 😔
وای چه مراسم دست و پاگیری اون زمانها بود گوسفند و گوساله بود که قربانی میشد و صرف ناهار و شام ملت میشد از همه جای ایلام طوایف و روستاها ملت با ماشین که خیلی کم بود و اسب و قاطر میومدن و مثل الان مسجد نبود دو سه تا خانه بزرگ واسه مردها و زن ها خالی میکردن همه سیاه پوش و عزادار رادیو و اگر تلویزیونی بود خاموش میشد خنده از لب صاحب عزا رخت می بست من خودم دیدم مردها از جنس سیاه چادر لباس میدوختن میپوشیدن به نشانه عزاداری و سیاه پوشیدن و کفش یا همون کلاش مشکی به پا میکردن من که اون وقت ها نبودم ولی میگن همین پدربزرگم وقتی دو تا داداشش فوت میکنن واسه هر کدام تا دو سال از جنس سیاه چادر لباس درست کرده بود میپوشید 😔
خلاصه قیامتی بود 🙏
این وسط هم اگر قدیمی ها یادشان باشه روی یک سینی واسه پیرمردها وپیرزن ها سیگار تعارف می کردند که به نیت شادی روح میت سیگاری دود کنند حالا این کشیدن سیگار چه ربطی به آمرزش میت داشت من نمیدانم 😂😂😂
من شاید پنج سالم بود بی نهایت کنجکاو و تا حدی بازیگوش 😅 البته تا حدی رو چه عرض کنم 😂😂
سیگار کشیدن ملت رو که میدیدم هوس کردم من هم سیگاری بدزدم و دزدکی دود کنم 😂😂😂
دم دمای ظهر قبل از ناهار از تو مطبخ غذا یک سیگار و کبریت
را سرقت کردم و انباری داشتیم مخصوص برنج و دیدم یک گونی بزرگ مخصوص کاه که ما بهش میگیم 🔹شلیف🔹 گوشه انباری هست پریدم تو شلیف و درش رو مچاله کردم روی خودم 😂😂😂 سیگار رو روشن کردم به هر زحمتی بود بلد هم نبودم سیگار بکشم دودش را فوت میکردم بیرون 😅😅😅😅
حالا شما تصور کن یک گونی که ازش دود بلند میشه 😂😂😂
خدا رحمت کند دختر عمویی داشتم این میاد برنج واسه ناهار برداره دود رو میبینه جیغ میزنه که بیایین انبار آتش گرفته حالا منم از ترس و بی آبرویی سیگار کشیدن مگه جرات دارم بیام بیرون 😰😰
سرتون رو درد نیارم دو سه تا از پسرهای فامیل بدو اومدن در شلیف رو باز کردن دیدن من مثل بچه گربه ای سیگار دستم واسه خودم نشستم 😅😅😅😅😅
منو آوردن بیرون و مفصل کتکم زدن که تو الان سیگار میکشی آخر و عاقبتت به کجا می‌کشه 😂😂😂😂😂
حالا خدا رو شکر اون تنبیه بچگی تو ذهنم موند و دیگه تا الان لب به سیگار نزدم 😃😃😃😃😃
پسر کوردم از ایلام 💙
#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

گُلتاک☘

برامون نیرو جدید اومده که خیلی خوش خنده است و به همه چیز میخنده و این رفتارش رو اعصابمه😭
من فک میکردم بدتر از من وجود نداره این چن لول بالا تر از منه
چند روز پیش چند تا فرم دادم به ارباب رجوع و گفتم ببر اداره اصلی متوجه نشد دوباره پرسید کجا ببرم؟
گفتم :اداره ببر
دوباره متوجه نشد و گفتم کجا اداره برق
همکارم تا اینو شنید چنان شروع کرد به قهقه زدن که من واقعا از خندیدن همکارم خجالت زده شدم و اعصابم خرد شد و خیلی جدی برگشتم بهش گفتم: برو بیرون از اتاق
چون میدونستم اگه به خندیدنش ادامه بده منم خنده ام میگیره و اعصابم بدتر خرد میشه
چون ارباب رجوع از این حرکتمون دلخور میشه.
بنده خدا کم بینا هم بود و بیشتر به همین علت اعصابم خرد شد که خدایی نکرده بهشون بر نخوره.




گُلتاک(دختر بلوچم)☘


_به هم نخندیم با هم بخندیم😁
#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

درود به همه عزیزانم ندید همه رو دوستدارم ❤️❤️ و البته مهربانو جان❤️

درود به پسر کورد ایلام
متشکرم که از من یاد کردید
متشکرم از متنهای خاص شما🙏🙏
عروس خوشگله😍
ندید میگم اسم خوبی برای خودت گذاشتی
چون دیدت، نگاهت، درکت ،زیباس که خوبی های خانواده شوهرت رو می‌بینی و بازخورد انرژی مثبت خودت رو میگیری از بقیه آرزو  میکنم همیشه دلت شاد باشه ❤️❤️❤️
فرفری سیم تلفنی😍
دوستم یه دخمل سه ساله ناز داره با موهای فر فری زیبا و من  با اجازه شما بهش میگم فرفری سیم تلفنی😍😍❤️


و اما سوتی یا کارما که در لحظه اتفاق افتاد😂
قبلا هم گفتم یه سگ آمده تو کوچه ما زندگی میکنه شده رفیق ما😍
من هر روز میرم پیاده روی و این هاپوی با وفا هم منو همراهی میکنه و به ماشینا واق واق بعدم یه نگاه به من که ببین من هواتو دارم😍😂😂
برگشتیم تو کوچه دیدم خانم همسایه دارن ماشین میشورن و گرم صحبت شدیم ایشون گفتند که من شاید از سگ خوشم نیاد ولی اگر ببینم کسی این سگ رو اذیت میکنه بیچاره اش میکنم اینو گفتتتتت😂😂😂
یه موتور سیکلت امد تو کوچه از قصد با خنده صاف رفت رو سگ که خوابیده بود
سگ بیچاره هم سروصدا من واقعا حالم بد شد به اون اقا گفتم چرررا اینکارو کردی نخند خدا بهت شعور بده و ناراحت سگ هم پاشو بالا گرفت ناله میکرد 😭😭😭 اون اقا هم میخندید 
و در کمال ناباروری خانم همسایه سکوت کرد و فقط نگاه کرد😐😐😑😂😂😂😂

#شمیم
#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام مهربانو خانم سلام عزیزان سوتی پرداز
پیرو دوستمون که خاطره ارایشگاه ولوله تعریف کردن منم یه روز رفته بودم ارایشگاه بعد که کارم تموم شد خواستم آژانس بگیرم از ارایشگر پرسیدم اسم ارایشگاه چیه گفت فرموژه منم ایقدر عجله داشتم برای برگشتن به طرف می گفتم بیا ارایشگاه فرفوژه تابلو زده فر فوژه نگه دار چند بارم تکرار می کردم دیگه اینا که نشسته بودنم تو ارایشگاه متوجه شدن همگی کلی خندیدیدم یادش بخیر جوانی هم بهاری بود بگذشت دلمون شاد بود از غصه ازاد بودیم



#سوتی_های_زنونه

/channel/+Tm34_2A5zKEwhz3V


برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید😍♥️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

ذهن آدمی مانند ساعتی است
که مدام از کار می‌افتد
ذهن را باید با اندیشه های خوب کوک کرد...
امروزتون رو پر از اندیشه های بکر و خوب شروع کنید،
ذهنتون رو خالی از هرگونه بدی کنید، زیبایی ها را ببینید...
@zaanone
سلااام
صبح جمعه‌تون بخیر ❤️

Читать полностью…

سوتی های زنونه 😅😉❤❤

سلام
این پرسشنامه برای کیفیت زناشویی خانم های متاهل طراحی شده. ممنون از وقتی که برای پر کردن میذارید🌺

https://survey.porsline.ir/s/YO1aZ7uB

Читать полностью…
Subscribe to a channel