Zanan Emrooz is a monthly Persian-language journal on women's issues Contact: zananemroozonline@gmail.com —————————- www.zananemrooz.com Instagram:zananemrooz Telegram:@zanan_emrooz —————————- WhatsApp: 09391367724
🟣 صبح روز چهارم مهر، المیرا بهمنی از فعالان برابری جنسیتی و دانشآموخته کارشناسی ارشد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس در منزلش در رشت دستگیر شد.
ماموران امنیتی بدون ارائه حکم و ضمن ضبط وسایل شخصی، او را بازداشت کردند. از دلایل بازداشت وی تا کنون هیچ خبری در دست نیست.
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
@bidarzani
«تفکیک جنسیتی مدارس در منازعات گفتمانی پسامشروطه»
🖋️المیرا بهمنی
ایدۀ تأسیس مدارس نوین، که میرزا ملکمخان آنها را کارخانههای آدمسازی مینامید، اساس و مبنای درانداختن طرح جدیدی از شهروندی بود. شهروند مدرن، یعنی آن کس که در سرنوشت ملت نقش دارد، بایستی پیش از هر چیز آموزشی میدید که متناسب با فهم جدید از جامعه باشد. هرچند مدارس نوین پسرانه پیش از انقلاب مشروطه برپا شده بود، تأسیس مدارس دخترانه تا چندی پس از انقلاب مشروطه به تعویق افتاد. مشروطهخواهانی که حامی «جنبش» حق تحصیل بودند تحصیل دختران را با ترقی وطن پیوند میدادند و آن را اولین گام در راه پیشرفت ایران میدانستند. تحصیل دختران میتوانست از آنان مادرانی دانا، خانهدارانی مدبر و همسرانی همراه بسازد که در نظم جنسیتی پیشامدرن جایی نداشتند. در مدارس دخترانه، علاوه بر آموزش دانشهای مرتبط با جنسیت همچون خانهداری، بچهداری، خیاطی و آشپزی، به تدریس قرآن، حساب، جغرافیا، تاریخ و زبانهای فرانسوی یا انگلیسی میپرداختند. با وجود تأکید بر نقش جنسیتی زنان و تدریس دروس دینی در مدارس دخترانه، مخالفت با تحصیل دختران بهحدی بود که این مدارس چندی پس از بازگشایی مجبور به تعطیلی میشدند. آنچه مخالفان را در این ضدیت راسختر میکرد فهمی خاص و درونفرهنگی از نسبت قلم و سکسوالیتۀ زنانه بود. فرض جامعه بر این بود که توانایی نوشتن، بیعفتی زنان را در پی دارد چرا که به ردوبدل کردن نامههای عاشقانه منجر میشد. از همین رو بود که در ۱۲۸۶ شمسی، مدرسۀ هفدهنفرۀ «پرورش» سه روز بیشتر دوام نیاورد و دبستان «دوشیزگان» هم با حملۀ اوباش روبهرو شد...
ادامه این مطلب را در بخش تاریخ شماره ۴۵ مجله «زنان امروز» بخوانید.
لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com
@zanan_emrooz
متن کامل گفتوگو با نمایندگان «۸۰۰ زن» را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
zananemrooz.com/article/شکستن-تابوی-روایت-آزار/
@zanan_emrooz
▫️در پروندهی بخش تاریخ این شماره به موضوع «چالشهای تفکیک جنسیتی در تاریخ معاصر ایران» پرداختهایم. موضوعی که در طول یک قرن تلاش برای حضور و فعالیت اجتماعی زنان هنوز هم مانع و تهدیدی اساسی در زیست روزانهی زنان است. مقالات این پرونده بهاین قرار است:
▪️المیرا بهمنی در مقاله «ننگ باشد که تو در پرده و خلقی آزاد؛ تفکیک جنسیتی مدارس در منازعات گفتمانی پسامشروطه» دردسرهای خروج زنان از چارچوب اندرونی و مخالفتهایی که علیه راهاندازی مدارس دخترانه صورت گرفته است را از دریچهی ترس از خروج زنان از اندرونی بررسی کرده است. اینکه چطور تاسیس مدارس دخترانه در فضای همجنسآمیز پسامشروطه، دوگانه اندرونی-بیرونی را متزلزل ساخت.
▪️مریم دژم خوی در مقاله «جمعهای زنانه در عصر قاجار؛ از مردان واجبالتادیب تا خواهران وطنی» قدرت مبارزاتی جمعهای زنانه در اتمسفر اندرونی-بیرونی دورهی قاجار را بررسی کرده و نشان میدهد که چگونه نگارش و تولید کتابی چون معایبالرجال نتیجهی همین محفلها و دوستیهای زنانه بود.
▪️مقاله «تفکیک جنسیتی؛ مسئلهای مدرن در ساختار اجتماعی ایران» به قلم مهسا صباغی با پیگیری این مسئله در دوران صفوی و قاجار، نشان میدهد که برخلاف تصور عموم، چطور تفکیک جنسیتی اساسا مفهومی مدرن و ساختهی نظام کنترلی دولتهای مدرن بر نظام جنسیتی معاصر است.
▪️فائزه آژ در مقاله «زنان در مسیر مشتاقی و مهجوری؛ نگاهی تاریخی به فراز و نشیب تحصیل زنان در دانشگاه» در گزارشی خواندنی از مسیر آموزش دختران و موانع پیشاروی آن از دوره پهلوی اول تا انقلاب میگوید. در این مقاله میخوانیم که چگونه تفکیک و تبعیضهای موجود در طرح مواد درسی دختران در پهلوی اول نهایتا به تفکیک رشتههای تحصیلی دانشگاهی و مشاغل زنان در انقلاب میرسد.
▪️«هفت دختر حوا، میراث مادری و کلیشههای جنسیتی در باستانشناسی» به قلم سمانه نظیف اغلب تصورات عمومی از نظام جنسیتی در مورد دوران غارنشینی انسان را به نقد میکشد. این مقاله به شناسایی تبار مادری نوع بشر در یافتههای باستانشناسی پرداخته است.
لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com
بخش هنر شماره ۴۵ «زنان امروز»
▪️شکستن تابوی روایت آزار
مطالبه ای که سالها مسکوت مانده بود
گفتوگو با هیئت پیگیری مطالبات بیانیه «۸۰۰ زن»
🖋️فرشته حبیبی
بعد از انتشار بیانیه زنان سینماگر در اعتراض به خشونت علیه زنان در سینما، با کمیته ۵ نفره پیگیری مطالبات بیانیه «۸۰۰ زن» ( ترانه علیدوستی، هانیه توسلی، غزاله معتمد، مارال جیرانی و سمیه میرشمسی) به گفتگو نشستیم تا از محورهای بیانیه، مواضع گروه، مخالفتها و سایر نقد و نظرهای مطرح شده پیرامون این حرکت بشنویم. این گروه که اخیراً آییننامه منع خشونت جنسی/ جنسیتی علیه زنان در محیط کار را به خانه سینما و خانه تئاتر ارائه کرده، مصمماند کمیتهای متشکل از متخصصان برای رسیدگی به موضوع آزار تشکیل دهد.
▪این یعنی خود سینما
گزارشی از هفتاد و پنجمین جشنواره کن
🖋️عسل باقری
گزارش مفصلی از چند و چون حضور زنان در جشنواره کن، که امسال با حضور سه فیلم ایرانی (برادران لیلا، عنکبوت مقدس و تصور) که دوتای آنها در بخش اصلی رقابت داشتند، یکی از پرحاشیهترین حضورهای بینالمللی سینمای ایران بود. جایزه بهترین بازیگری زن برای زر امیرابراهیمی نیز موقعیت تازهای را برایش رقم زد. زنان، امسال چه در فیلمها و چه روی فرش قرمز عاری از ترس بودند، زنانی پرچمدار که عاملیت و استقلال از مهمترین شاخصههایشان است. گرچه هنوز راه بسیار درازی در پیش است.
▪️وسترن بدون گلوله
نگاهی به فیلم قدرت سگ آخرین ساخته جین کمپیون
🖋️آرمین اعتمادی
«قدرت سگ» که توانست جایزه کارگردانی اسکار ۲۰۲۲ را برای جین کمپیون به ارمغان بیاورد، در کارنامه این کارگردان ۶۸ ساله فیلم متفاوتی است. در این مطلب به شیوههای مدرنی که او برای ترسیم تقابل دراماتیک در یک «ضد وسترن» انتخاب کرده پرداختهایم. راوی فیلم مرد است و فضای غرب وحشی در دهۀ ۲۰ میلادی و گاوچرانها و شوخیهای مردانهشان نوید وسترنی مردانه را میدهد اما حتی یک گلوله از هیچ خشابی شلیک نمیشود.
▪️جشن بزرگ زنبیزاری
دادگاه امبر هرد و جانی دپ
🖋️مویرا دونگن، ترجمه سیمین زرگران
این مقاله ترجمهای است از نوشته مویرا دونکن که در آن به وجوه دیده نشدهای از یک دادرسی مرتبط با اتهامات خشونت خانگی پرداخت شده. حواشی این دادرسی و جنجالهای فضای مجازی که پخش مستقیم روند دادگاه از تلویزیون به ابعاد آن دامن میزد باعث شد دادگاه عملاً تبدیل به یک جشن بزرگ زنبیزاری شود. کمترین دستاورد این واکنشهای شدید خشونتآمیز، نمایش قربانینکوهی در سطح وسیع بود.
لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۵/
@zanan_emrooz
دیاسپورا، مهاجرت و احساس تعلق
در گفتوگو با آوتار براه، جامعهشناس
🖋️ ترجمه نرگس حسنلی
آوتار براه استاد افتخاری جامعهشناسی در دانشگاه بیرکبک لندن است. در دانشگاه لستر و دانشگاه اُپن انگلیس تحصیل کرده و حوزههای تخصصی او نژاد، جنسیت، طبقه، اتنیک و دیاسپوراست. براه تقاطعهای میان این محورهای قدرت را در زمینههای متنوعی مورد بررسی قرار داده است. آثار او بر دانشگاه، جنبشهای فمینیستی و اجتماعات دیاسپورا تأثیرگذار بوده و خود نیز در حوزههای مختلف کنشگری، فعالیتهای گوناگونی از سازماندهی تا عضویت داشته است.
کتاب پیشرو براه با نام «نقشهنگاریهای دیاسپورا: هویتهای رقیب» در ایجاد نظرگاههای جدید در مطالعۀ دیاسپورا در مفهوم و عمل سهم مهمی داشته است. «دورگهای و ناخرسندیها از آن: سیاست، علم، فرهنگ، اندیشه در هویتها: نژادپرستی، قومیت و فرهنگ» و «آیندههای جهانی: مهاجرت، محیطزیست و جهانی شدن» نیز مجموعه مقالاتی است که براه با همکاران خود منتشر کرده است.
متن حاضر بخشی از گفتوگوی برنا بِندار و رفیف زیاده با آوتار براه در کتاب «فمینیسمهای انقلابی: گفتوگوهایی دربارۀ کنش جمعی و تفکر رادیکال» است.
در این گفتوگو براه از فهم و تجربیاتش از دیاسپورا، پیوندش با نابرابریهای متقاطع و حس در خانه بودن یا احساس تعلق صحبت میکند.
▪️این مطلب را در شماره ۴۴ «زنان امروز» بخوانید:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۴/
ما از پَسَش برمیآییم
مهماننوازی و کمرنگ شدن مرزها
🖋 فائزه آژ
بدون شک مهاجرت از هر نوع آن میتواند یکی از بزرگترین تغییرات در زندگی هر فرد و اطرافیانش باشد. اما از میان همۀ گروههای مهاجر، پناهجویان در وضعیتی سختتر قرار دارند. نوع مهاجرت پناهجو، انواع خطراتی که او را در طول مسیر تهدید میکنند ــ از دزدیده شدن اموال تا خطر آزار و تجاوز جنسی برای زنان و کودکان یا مرگ در مسیر، دشواریهایی که هر پناهجو برای به رسمیت شناخته شدن در جامعۀ میزبان با آن روبهروست و ممکن است مهاجران دیگر کمتر لمسش کرده باشند، همه و همه ایجاب میکند که هنگام صحبت از مهاجرت، از این مهاجران بیپناه و آواره، از این ناشهروندانی که مرگ، پشت سر و پیش رو، رهایشان نمیکند و هیچجا، جایشان نیست هم یاد شود. به همین دلیل این نوشته دربارۀ مهاجرت از نوع پناهجویی است، و مسائل و دشواریهایش، و امکانها و گشایشهایی که ممکن است در برخی جوامع میزبان در طی این سالها ایجاد شده باشد.
برای این منظور، در این نوشته، ابتدا شرح کوتاهی از مفهوم «مهماننوازی» در اندیشۀ دریدا، که مفهومی مهم در بین متفکران و محققان حوزۀ مهاجرت است، میآید. در ادامه، با استناد به یکی از پژوهشهای فتانه فراهانی و همکارش نازلی سنسِس در زمینۀ مهاجرت، به مفهوم «مهماننوازی» و امکانهای آن به شکل مفصلتری پرداخته میشود. نکتۀ حائز اهمیت در این پژوهش آن است که برخلاف دیگر مطالعات در این حوزه که بر خود مهاجران و پناهجویان یا دولتها و سیاستهای کشورهای مهاجرپذیر متمرکز شدهاند، فراهانی و سنسس بر فعالیت سازمانهای مردمنهاد جامعۀ مقصد یا جامعۀ مدنیِ میزبان در زمینۀ مهمانپذیری تأکید کردهاند.
▪️ این مطلب را در شماره ۴۴ «زنان امروز» بخوانید:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۴/
@zanan_emrooz
مهاجرت و زنان طبقۀ متوسط ایرانی
🖋️شکوه افیونی
مهاجرت را نمیتوان تابع یک یا چند عامل ساده دانست. غالباً تصمیم به مهاجرت و جامۀ عمل پوشاندن به آن تحتتأثیر شرایط و عوامل پیچیده و متعددی است؛ از عوامل جمعیتشناختی مانند سن، جنس، جنسیت، تحصیلات و جز آن گرفته تا سرمایۀ فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی فرد. در واقع، ترکیبی از این وضعیتهاست که نهایتاً فرد یا افرادی از میان ما را به ترک مبدأ و خانه گزیدن موقت یا دائمی در مقصدی راغب میکند.
در این جستار به تجربۀ زیستۀ زنان طبقۀ متوسط ایرانی از مهاجرت پرداخته میشود. برای این کار با ۱۵ زن که در زمان مصاحبه ساکن دو کشور انگلیس و کانادا بودهاند در بازۀ زمانی سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۳۹۹، به هر دو شکل مجازی و حضوری، مصاحبه شده است. گفتنی است که تمامی این زنان تجربۀ تحصیلات دانشگاهی در کشور مبدأ یعنی ایران و کشور مقصد یعنی انگلیس یا کانادا را داشتهاند و همین مسئله به داشتن چشماندازی از سیستم آموزشی هر سه کشور کمک کرده است. تجربۀ مصاحبهشوندگان در این جستار بر اساس نظریۀ بویاد و گرایکو به سه مرحله تقسیم شده است. بر اساس این نظریه مهاجرت دارای سه مرحله است: مرحلۀ قبل از مهاجرت، مرحلۀ انتقالی و عبوری در طول مرزها، و در نهایت تجربۀ مهاجران در مقصد. در این یادداشت از زنان مهاجر دربارۀ تجربۀ آنها از هر سه مرحله سؤالاتی پرسیده شده است: عواملی که آنها را تشویق به مهاجرت کرده است، دلیل انتخاب کشور مقصد، مراحل اقدام برای ویزا/اقامت و تجربۀ آنها از اقامت در کشور مقصد.
▪این جستار را در شماره ۴۴ «زنان امروز» بخوانید.
▫لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۴/
@zanan_emrooz
از دیگریِ جنسیتی تا دیگریِ ملیتی
زنان و مهاجرت، با نگاهی به ادبیات معاصر عربی
🖋️شکوه حسینی
حوادث پرشماری که در کشورهای عربی، بهویژه از پایان نیمۀ نخست قرن بیستم، با اشغال فلسطین آغاز شد و در سالهای اخیر با درگیریهای پیچیده در کشورهای منطقه بالا گرفت مهاجرت را به معضلی جدی در این کشورها تبدیل کرده است.
در این میان، زنان که در گذشته در فرایند مهاجرت تابع مردان بودهاند اکنون در معادلات نوبنیاد دنیای مدرن نقشهای متفاوتی یافتهاند و در بسیاری موارد بهطرز چشمگیری، به انگیزۀ آزادی و ایفای حقوق پایمالشده در نقش «دیگریِ جنسیتی»، آگاهانه و با اختیار اقدام به مهاجرت میکنند. در ابتدای مهاجرت، معمولاً زن احساس آزادی توأم با نیل به مقصود دارد و احساس میکند تمام آرزوهایش محقق شده و توانسته است خود را از چرخۀ «دیگریِ جنسیتی» خارج کند. لمس عینیت نامطلوب زندگی در کشور مهاجرپذیر (که اکنون عمدتاً امریکا و کشورهای اروپایی هستند) بهتدریج نهتنها احساس در حاشیه بودن بهعنوان «دیگریِ ملیتی» را در زن مهاجر ایجاد میکند، بلکه تبعیضهای نژادی، دینی و مذهبی (البته با ظاهری مدرن) بار دیگر او را به حاشیه میراند و احساس «دیگری» بودن را در زن مهاجر دوچندان میکند.
این نوشتار گزارشی مختصر از پژوهشی مفصّل با رویکردی فمینیستی دربارۀ «رمان مهاجرت زنان عرب» است. آثار سه رماننویس زن از سه کشور عربیِ درگیر با پدیدۀ گستردۀ مهاجرت (غادةالسّمان از سوریه، احلام مستغانمی از الجزایر و سحر خلیفه از فلسطین) بررسی شدهاند که هر کدام نمایندۀ یکی از پیامدهای تبعید، مهاجرت و آوارگی هستند. این سه رماننویس فعالیت جدی خود را در عرصۀ ادبیات از دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ آغاز کردهاند و همچنان ادامه میدهند. آنها در طول این چند دهه نهتنها بهعنوان سه رماننویس زن عرب شهرت یافتهاند، بلکه از بارزترین چهرههای عربی در ادبیات معاصر و بهویژه در رماننویسی بهشمار میروند.
جایگاه ادبی هر کدام از این سه نویسنده باعث شده همسنگ زبان و ادبیاتی که در آثارشان به کار گرفته شده نگاه عمیقی هم در پسِ آن خودنمایی کند. هر کدام از این نویسندگان تکههای وجودشان را در شخصیتهایی که در دنیای رمانهایشان آفریدهاند به نمایش گذاشتهاند و پژوهشگر، با مهندسی معکوس، تکهپارههای وجود آنها را با تکمیل پازلی از شخصیتهای رمانهایشان جمع کرده و به تبیین آن پرداخته است.
هر کدام از این رمانها آیینۀ تمامنمای شخصیت این سه زن نویسنده (سحر خلیفه، غادهالسّمان و احلام مستغانمی) هستند که امید میرود این پژوهش تا حدودی از خلال آنها چهرۀ زن فرهیختۀ عرب را به خوانندگان نشان دهد.
این مطلب را در شماره ۴۴ «زنان امروز» بخوانید.
لینک خرید این شماره:
http://store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۴/
شورشِ ۱۹۱۷:
راهپیمایی زنان روسیه برای نان و صلح
🖋️ مگان ترودل، ترجمۀ هلیا عسگری
سال ۱۹۱۷ در کشورهای مختلف مصادف بود با شورش غذا در نتیجۀ افزایش قیمتها. در ماه فوریه، در نیویورک، زنان که از افزایش قیمتها و فقر خشمگین بودند اعتصاب کردند. پس از آن نیز در خیابانهای وین و پتروگراد (سنپترزبورگ) زنان به خیابانها آمدند، جایی که شورشیان نان در روسیه جرقۀ انقلاب فوریه را زدند.
در آخرین یکشنبۀ ماه فوریۀ سال ۱۹۱۷ در تقویم قدیمی روسی (مصادف با ۸ مارس)، در روز جهانی زن که روز مهمی در تقویم سوسیالیستی بود، زنان روسیه در خیابان نوسکی پراسپکت ــ خیابان اصلی در پتروگراد ــ تجمع کردند و درحالیکه پلاکاردهایی در دست داشتند در مخالفت با خطمشی سیاستمداران این کشور و اعتراض به کشته شدن بیش از دومیلیون سرباز روس در جریان جنگ جهانی اول شعارهایی دادند. آنها در این اعتصاب موسوم به اعتراض «نان و صلح» خواستار پایان دادن به جنگ جهانی اول، کمبود موادغذایی در روسیه و حکومت استبدادی شدند. در این تجمع گروههای مختلفی از زنان شرکت داشتند؛ فمینیستها، دختران دانشجو، زنان شاغل و از همه مهمتر زنان کارگر. این انقلاب را کارگران زن آغاز کردند، نه مردان. نکتهای که وجود دارد این است که شورشهای غذا همیشه مسئلهای فراتر از اعتراض به کمبود موادغذایی و گرانی بوده است. با توجه به این دیدگاه میتوان گفت که حضور زنان در سال ۱۹۱۷ در پتروگراد صرفاً برای کاهش قیمت موادغذایی نبوده است. آنها از این طریق تلاش کردند، در کنار مطالبات خود، صدایشان را به گوش دیگران برسانند. مگان ترودل در این مقالۀ به شورش زنان پتروگراد علیه فقر و بیعدالتی پرداخته است.
این مقاله را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
http://zananemrooz.com/article/شورش۱۹۱۷-راهپیمایی-زنان-روسیه/
افکار عمومی یا عواطف عمومی؟
🖋️ فرنگیس بیات
در زمانۀ دشواری به سر میبریم. روند عادی زندگی گویی شبیه قبل نیست. بار سنگین مشکلات روزمرۀ اقتصادی، در کنار کشمکشهای خانوادگی، اداری، اجتماعی و سیاسی با خود، با دوست و با سازمان هایی که شاید گذرمان به آنها بیفتد، دست و پای ما را در توری از گرفتاریهای بههممتصل بسته است. گاهی از خواب که بلند میشویم، تعجب میکنیم که چطور داریم تحمل میکنیم. از تکان حوادث روزهای گذشته هنوز آرام نگرفتهایم که از وقوع فاجعۀ دیگری خبر میرسد. سیلی آمده و شهرهایی ویران شدهاند. در روزنامه گزارش قماربازی با جان کودکان را میخوانیم و فکر میکنیم که دیگر برای این هفته هیچ ظرفیت باقیماندهای نداریم که خرج حادثۀ غمبار دیگری کنیم. پس هنوز از حوادث آبان خلاص نشدهایم که سرنگون شدن هواپیما فاجعۀ دیگری را رقم میزند. اخبار فسادهای پیدرپی و شرایطی که گویی هر روز به ما خیانت میشود. از چیزهایی ضربه میخوریم که در پشت صحنه روند عادی زندگیمان را مختل کردهاند. تکرار آنها ما را به این وحشت کشانده که فردا با خیانتهای بیشتری روبهروییم و ما فقط منفعلانه این ضربهها را دریافت میکنیم، تحلیل میرویم و بهتدریج در مقابل آنها تخریب میشویم.
سازوکارهای معیوب تصمیمگیریهای اقتصادی/سیاسی و شیوۀ محفلی تعیین سرنوشت جمعی باعث شده است تا سرریز بحران به شکل بیکاری، تورم هیولایی و بیثباتیِ فزاینده و از بین رفتن توان پیشبینیِ زندگیِ فردی آرامش را از شهروندان در همۀ ساحتهای زندگی دور کند. این شیوههای تصمیمگیری از سویی فرصتهای اشتغال و خوداشتغالی را از بین برده است و از سوی دیگر نظام حمایت اجتماعی را مختل کرده است. پاسخگو نبودن در برابر مردم و ناکارآمدی نهادهایی که در روزگاری نهچندان دور به طور نسبی مشغول رسیدگی به امور شهروندان و منشأ اثر بودند حسی از رهاشدگی و سرگشتگی را در جامعه دامن زده است. در چنین روزگاری، خشم طبیعیترین واکنش عمومی و انسانیترین عاطفهای است که به طور جمعی بروز میکند. انباشت ناملایماتی که روح جمعی را خسته و درمانده کرده است شاید قابل ردگیریترین معیار سنجش وضعیت عمومی باشد...
▪️لینک ادامه این مطلب:
http://zananemrooz.com/article/افکار-عمومی-یا-عواطف-عمومی/
«چهره زنانه جنگ»
🖋️سپیده سالاروند
مواجهۀ بیواسطه با ظلم و شنیدن درد دیگران بار سنگینی بر دوش آدم میگذارد. نمیتوانی شنوندۀ صِرف باشی. میخواهی طغیان کنی. از دنیایی که در آن زندگی میکنی متنفر میشوی. میخواهی همهچیز را زیر و رو کنی. اما از طرفی حالا عددها و آمارها چهره و صدا دارند، انیس را میشناسی، فریبا را میشناسی، میخواهی کمک کنی، بهدنبال حداقلها میروی. حداقلهایی که فراهمکردنشان اصلاً کار راحتی نیست، بهخصوص که صاحبان قدرت شرایط را برای حضور آنان چندان تسهیل نمیکنند.
«چهره زنانه جنگ» تجربه زنان افغانستانی پس از قدرتگیری طالبان را روایت میکند. زنانی که ناچار به ترک وطن و عبور پر مخاطره از مرزها شدند. او در این مقاله از گفتگوهایش با پنج زنی نوشته که «از خانههایشان چیزی باقی نمانده بود یا هر چه داشتند فروخته و خرج قاچاقبر کرده بودند تا خودشان را به جایی امن برسانند».
▫️این مطلب را در سایت «زنان امروز» بخوانید.
http://zananemrooz.com/article/چهره-زنانه-جنگ/
«چاقویِ نابرابری بر بدن زنان»
🖋️ مزدک دانشور
نابرابری چطور بدن ما را تغییر میدهد؟ آیا نابرابری صرفاً مسئلهای اقتصادی است؟ تحقیقات مربوط به نابرابری در سالهای ۲۰۰۰ به بعد دچار تغییرات شگرفی شدهاند. پیش از این، تحقیقات مربوط به نابرابری بیشتر به فاصله میان طبقه، جنسیت، نژاد، زبان و قومیت در دسترسی و برخورداری افراد به منابع تمرکز داشت. اینکه چگونه شکافهای طبقاتی و جنسیتی و امثالهم باعث میشوند که بسیاری از افراد از دریافت عادلانه امکانات، محروم بمانند و نتوانند در شکوفایی و رشد و توسعه خویش بکوشند، در مرکز توجه این تحقیقات قرار داشت.
اما تحقیقات جدید بر روی جنبهای دیگر از نابرابری نیز تمرکز کردهاند؛ اینکه نابرابری چه تأثیری بر روان ما میگذارد. تا پیش از شیوه تولید سرمایهدارانه، نیرویی بیرونی بود که مقرر میداشت که "ارباب در خانه و بنده بر در خانه" باشد. انسان در تقدیر مقدر خویش ماندگار بود و تمامی ساختارهای روبنایی، این انگاره را تقویت میکردند. اما این سامانه هوشمند و آگاه در یک جامعهٔ سلسله مراتبیِ نوین دچار آشفتگی شناختی شده است. زیرا از یک سو این تصور، تقویت و تشویق میشود که انسان با تلاش و تمرکز میتواند به اهداف بلند و جاهطلبانهاش برسد ولی در مقابل، به علت ساختار پیچیده سرمایهداری نوین بسیاری از افراد محکوم به ماندن در لایههای پایینتر هستند، درنتیجه باور دارند که خود، عامل ماندنِ خود در این لایههای زیرین هستند! چون به اندازه کافی تلاش نکردهاند. این تناقض میان آنچه تبلیغ میشود و آنچه وجود دارد، میتواند به تقویت حس حقارت منجر شود.
جراحیهای فزاینده زیبایی فقط به رابطه بحرانی با بدن مربوط نیست. بلکه نشان از بحرانی فزاینده در روابط اجتماعی ما دارد. مقایسهها در اجتماعی که فاصلههای عمودی در آن زیادتر است، بیرحمانهتر و شدیدتر است و بر ذهن ما اثری رنجور کننده دارد.
این مطلب را در شماره ۴۴ «زنان امروز» بخوانید.
لینک خرید این شماره:
http://store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۴/
◾در ایران عصر قاجار، مانند سایر جوامع کشاورز، زنان در جایگاه فرودست مردان قرار داشتند. همۀ مشاغل مهم در اختیار مردان بود. هیچ شغل رسمی درباری به زنان اختصاص نداشت. زنان در میان مقامات دیوانی و لشکری نیز جایی نداشتند و مقامهای دینی در سطوح بالا و متوسط نیز در انحصار مردان بود. در شیوۀ تولید کشاورزی نیز تنوع مشاغل اندک بود و قدرت بدنی برای کار و جنگاوری مزیت مهمی به حساب میآمد. زنان بهدلیل قدرت بدنی کمتر، دوران بارداری و شیردهی، و خشونت و ناامنی فضای عمومی، فرصتهای محدودی برای اشتغال و استقلال مالی داشتند. مشاغل خانگی و صنایع دستی کمدرآمد بودند و ازدواج بهترین راه تأمین معاش برای زنان بود. زنانی که شوهری نداشتند و بهدلایل مختلف از حمایت خانوادۀ خود (پدر، برادر و پسر) نیز محروم بودند، یا باید در فقر و گدایی میماندند یا تنفروشی میکردند.
تجربۀ زیستۀ همۀ زنان یکسان نبود. به گفتۀ اغلب جهانگردان و شاهدان خارجی، زنان روستایی در برداشت محصول مزرعه و باغ به مردان کمک میکردند و در عین حال وظایفی همچون تهیۀ مواد غذایی (پخت نان یا گرفتن ماست و پنیر و کره از شیر گاو و گوسفند)، تهیۀ پوشاک (خیاطی، نخریسی، بافندگی و...)، بافت زیرانداز (قالی، گلیم) و تبدیل تپاله به سوخت را هم به عهده داشتند. تعدادی از زنان در قالب مهریه، جهیزیه یا ارث، دارای حق آب، زمین، باغ، احشام و غیره بودند. بنا بر فقه اسلامی، اموال زنان متأهل به خود آنها تعلق داشت و به زنان امکان تأثیرگذاری بر حیات اجتماعی و اقتصادی خود و دیگران را میبخشید. با این حال، دارایی زنان بخشی از داراییهای خانواده محسوب میشد و تحت نظارت مردان مورد بهرهبرداری قرار میگرفت و بعدتر به فرزندان ارث میرسید...
از مطلب: «سقوط آزاد زنان از نردبان اقتصاد»
درآمدی بر تاریخ حضور زنان در بازار کار ایران.
نوشته فاطمه موسوی ویایه
در بخش تاریخ شماره ۴۲ «زنان امروز».
لینک خرید این شماره:
Store.zananemrooz.com
در زبان فارسی، بسیاری از داستانها از نقش ویژۀ زنان، مادران فقیر و زنان سالخورده در به چالش کشیدن نیروهای حاکم در ایران و فرهنگ ایرانی حکایت میکنند؛ از پیرزنان که راه بر شاهان میبندند و به قصه و پند و کنایه از آنان میخواهند صدای رنج فقرا را ناشنیده نگذارند و از استواری کاخ حکومتشان بیمناک باشند، تا تصویر مادرانی که کودکان گرسنه و گریان را به اعلامیۀ حقانیتشان در برابر ظلم حاکم تبدیل میکنند. این نقش، گرچه در ایران ویژگیها و زبان خاص خود را دارد، در تاریخ جهان پرتکرار است.
«نان و گل سرخ» نوشته مریم رضایی، دربارهٔ نقش زنان در شورشهای نان است.
این مطلب را در سایت «زنان امروز» مطالعه کنید.
لینک مطلب :
http://zananemrooz.com/article/نان-و-گل-سرخ
@zanan_emrooz
جشن بزرگ زنبیزاری
دادگاه امبر هرد و جانی دپ
🖋️مویرا دونگن، ترجمۀ سیمین زرگران
جانی دپ، در پیامهایی به دوستانش، قتل خیالی همسرش امبر هرد را اینطور توصیف کرده است: «حتی با جسد سوختهاش همخوابه میشوم تا از مرگش مطمئن شوم.» او در پیامی دیگر بدن همسرش را با این عبارات بهتآور زن بیزارانه تحقیر کرده است: «ماهی بازاری بیخاصیت شل و ولِ بیش از حد استفادهشدهٔ شیربرنج».
این پیامها در دادگاه رسیدگی به شکایت دپ از هرد در ویرجینیا مطرح شد. ظاهراً دپ به دلیل انتشار مقالهای از هرد در سال ۲۰۱۸ در واشنگتن پست با عنوان «از تجربۀ خشونت جنسیام که صحبت کردم با خشم عمومی روبهرو شدم» از او شکایت میکند. هرد در آن مقاله مینویسد: «دو سال پیش، من فرد شناخته شدهای بودم که در معرض خشونت خانگی قرار گرفته بود.» او در مقاله به نام دپ اشارهای نکرده، اما وکلای دپ مدعی شدند که این مطلب دربارۀ جانی دپ و توهینآمیز است و باعث لغو قراردادهای شغلی دپ و خدشهدار شدن اعتبار حرفهای او شده. دپ برای این پانزده کلمه خواهان ۵۰ میلیون دلار شده بود.
هیئت منصفه اما او را مستحق دریافت ۱۵ میلیون دلار دانست. در نهایت رأی پرونده صادر و اعلام شد که هرد زمانی که خود را قربانی خشونت خانگی توصیف کرده، رفتارش همراه با «کینهتوزی» بوده و همین امر موجب بدنامی دپ شده است. به طرز عجیبی، همان هیئت منصفه در روند دادگاه به این نتیجه رسید که یکی از وکلای دپ هم زمانی که هرد برای بازسازی صحنۀ آزار و اذیت همراه پلیس به خانهشان رفته بودند به او تهمت فریبکاری زده و او را بدنام کرده است. حکم دادگاه پس از محاکمهای صادر شد که، در وضعیتی بسیار نادر، یک دادرسی مرتبط با اتهامات خشونت خانگی به طور کامل از تلویزیون پخش میشد و تقریباً هم در تمام مراحل به نفع یکی از طرفین دعوا (جانی دپ) پوشش داده میشد. یک رئالیتی شوی تفریحی تلویزیونی که در آن هر یک از طرفین سعی میکرد خود را بیش از دیگری قربانی نشان دهد.
ادامه این مطلب را در سایت «زنان امروز» بخوانید.
http://zananemrooz.com/notes/جشن-بزرگ-زن-بیزاری/
«طرد و مقاومت زن کنشگر در دانشگاه»
🖋️ فرشته طوسی
چندین دهه است که دانشگاه در ایران میانجی مهمی در اجتماع شناخته میشود. اما آیا این نهاد توانسته در رابطه با دانشجو فارغ از تمایزگذاری از یک سو و تحمیل نکردن قواعد همسانساز از سوی دیگر عمل کند؟ اعمال قدرت در این نهاد و جنبشهای برآمده از آن چگونه بر «زن دانشجوی کنشگر» تأثیر گذاشته است؟
نظریهپردازی، هر اندازه خرد و کوچک، نمیتواند خارج از میدان عمل رخ دهد. تماشاچی از بازیگران تئاتر متمایز است. برای همین در بدو امر باید مشخص کرد که چگونه قرار است پیوندی میان تئوریک و پراتیک برقرار شود. تجربه و کنش در درون یک میدان مشخص، زاویۀ دید را برای هرگونه تئوریپردازی دگرگون میکند. کنشگر نمیتواند بیرون از دایرۀ نظریه به کنش خود معنا ببخشد و نظریهپرداز هم نمیتواند خودش را نظارهگری صرف بنامد، چرا که در این صورت یا ایدهای ناقص و ضعیف زاده میشود و یا کنشی که نمیتواند مازادی داشته باشد.
نظریههای فمینیستی، در کنار تجربۀ زیستۀ افراد و بیان روایات، میتواند به شناخت بیشتر رویدادهای تبعیضآمیزی کمک کند که پیوسته در حال رخ دادن است. اما صورتبندی این رویهها بدون این نظرگاه ناممکن یا بسیار دشوار است. از درون همین وضعیت است که تازه مسئله ساخته میشود: زمانی که زن دانشجو، با خودآگاهی نسبت به وضعیت خود، تصمیم به کنشگری در دانشگاهی میگیرد که همانند دیگر نهادها از ساختار مردسالار حاکم تعذیه میکند.
در واقع، زمانی که زنانْ فمینیست میشوند، اتفاق تعیینکننده این است که میتوانند واقعیات را از موضع دیگری ببینند، از جایگاه خودشان بهعنوان سوژه. فمینیسم یک تفسیر سیاسی از شرایط زن بودن است و بر شناختن آن شرایط بهعنوان مبنایی برای هویت سیاسی اصرار میورزد.
در همین نقطه و در ادامۀ این فعالیتهاست که این ارادۀ کنشگری میتواند در دو ساحت مورد بررسی قرار گیرد. اول اینکه چگونه خود نهاد دانشگاه، با توجه به سازوکارهایی که در درونش وجود دارد، به فعال دانشجویی زن فشار وارد میکند و دوم اینکه چگونه جنبش دانشجویی به این سازوکارهای طرد و حذف در درون خود دامن میزند.
این مطلب را در شماره ۴۵ مجله «زنان امروز».
لینک خرید این شماره:
https://store.zananemrooz.com/
نسخه دیجیتال شماره ۴۵ مجله «زنان امروز» هماکنون برای خرید در وبسایت قابل دسترسی است.
لینک فروشگاه اینترنتی:
store.zananemrooz.com
بخش اجتماعی این شماره را به دانشگاه اختصاص دادهایم. چهار مقاله با چهار موضوع قابل تأمل؛
▪️نخستین مقاله با عنوان «طرد و مقاومتِ زن کنشگر در دانشگاه» به قلم فرشته طوسی است. او تلاش میکند به این سؤال پاسخ دهد که «اعمال قدرت در نهاد دانشگاه و جنبشهای برآمده از آن چگونه بر زن دانشجوی کنشگر تأثیر گذاشته است؟». در این مقاله نقلقولهایی از فعالان دانشجویی زن انجمنهای اسلامی دانشگاههای تهران در دل تحلیلی از حذف و مقاومت آنها در دانشگاه جای گرفته است.
▪️«بیگانهای در میان: تجربه زنانه جذب در نهاد دانشگاه» مقالهای است که مینا عزیزی و شقایق یوسفی مقدم به طور مشترک نوشتهاند. عنوان مقاله «بیگانهای در میان»، متأثر از تجربه شخصی پاتریشیا هیل کالینز، استاد زن سیاهپوست از تدریس در فضای دانشگاهی آمریکای دهه هشتاد است و به این نکته اشاره دارد که زنان سیاهپوست حتی پس از ورود به حرفه دانشگاهی نیز موقعیت فرودستی را تجربه میکنند که حاصل تقاطع جنسیت، طبقه و نژاد است. در این مقاله نیز نقلقولهایی از دانشجویان دکتری، استادان تازه جذب شده و فارغالتحصیلانی که تجربه شرکت در فراخوانهای جذب هیات علمی را داشتند، در کنار تحلیلشان آمده است.
▪️عنوان سومین مقاله «آزار جنسی و قلدری در دانشگاه»، نوشته آتنا کامل است. هر دو موضوع آزار جنسی و قلدری از مباحث مهم در هر فضای کاری و اشتراکی از جمله دانشگاه است که در ایران چندان به آنها پرداخته نشده است. در این مقاله با یازده دانشجو و فارغالتحصیل زن از دانشگاهها و رشتههای مختلف مصاحبه شده و متن در واقع تلاشی است برای گشودن بحث فراگیر اما ناگفته آزارهای جنسی و جنسیتی، قلدری و زورگویی و فضای سلسلهمراتبی و سوءاستفاده از قدرت در دانشگاه و از طرف دیگر نحوه مواجهه دانشجویان با چنین مصائب و مشکلاتی.
▪️«تجربه یک زن از دانشگاه»، چهارمین و آخرین مقاله، به قلم مهسا اسدالهنژاد است. مهسا در همان ابتدای متن مشخص میکند که مراد از تجربه در این متن تجربهای است که او با مختصات و ویژگیهای خاص خودش از سر گذارنده و «به این معنا هر گاه از صفتهای دیگری برای زن و یا از جنسیتی دیگر سخن به میان آید، جنس مواجهه متفاوت خواهد بود». این مقاله به طور مختصر به سراغ چند سطح از مواجهه دانشگاهی میرود: اول، فضاهای غیررسمی میان دانشجویان و مکانهان کمتر رسمی در تشکلهای دانشجویی، دوم، فضای کلاس درس، سوم، ارتباط با استاد/استادان، چهارم، ارتباط با حراست دانشکده/دانشگاه و پنجم، دوران پس از دانشجویی.
لینک خرید این شماره:
http://store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۵/
چهلوپنجمین شماره مجله «زنان امروز» منتشر شد.
لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۵/
صاحبامتیاز، سردبیر ومدیر مسئول: شهلا شرکت
دبیران:
|جامعه: آتنا کامل
|تاریخ: مریم رضایی
|هنر: فرشته حبیبی
|ادبیات: شورای نویسندگان
|ویرایش: لیلا صمدی، هایده عبدالحسینزاده
|شبکههای اجتماعی: رابعه حیدرنژاد
|عکس: رامتین جیحون
طراحی گرافیک: استدیو مرکزی، سعید فروتن، مریم ترابی
@zanan_emrooz
ضرورت فمینیستی پرداختن به سقط ناخواستۀ جنین
🖋 غنچه قوامی
سقط ناخواستۀ جنین بهمثابۀ پدیدهای عمیقاً جنسیتی که طیف وسیعی از زنان را بهطور مستقیم تحت تأثیر قرار میدهد تاکنون توجه فمینیستی چندانی به خود جلب نکرده است. جنبش عدالت باروری در غرب توانسته تا حدودی تمرکز یکهتازانه بر موضوع سقط خودخواستۀ جنین را به چالش بکشد و مباحثی چون عقیمسازی اجباری و دیگر رویههای سرکوبگرانۀ دولتها علیه باروری زنان فرودست و رنگینپوست را نیز علنی و مطرح کند. در نتیجۀ این تلاشها، بسیاری از فمینیستها به این باور رسیدهاند که حق باروری نه بهاندازۀ حق عدم باروری اما همانند آن در معرض تهدید و سرکوب دولتهاست. اما تعیین جایگاه «باروری ناموفق» در سیاست فمینیستیِ معطوف به «عدم باروری» نیازمند پرداخت نظری و تفصیلی بیشتری است.
سقط ناخواستۀ جنین عموماً مسئلهای شخصی قلمداد میشود یا به امری صرفاً پزشکی تقلیل مییابد و در بدترین حالت به «قصور زن» نسبت داده میشود، بهطوریکه ابعاد نظری و سیاسی آن پنهان میماند. این پدیده از آنچه عموم تصور میکنند شیوع بیشتری دارد. طبق نتایج تحقیقات صورتگرفته در امریکا، ۲۰ درصد بارداریها به سقط ناخواسته ختم میشود و با این حال ۵۵ درصد از مردم این کشور گمان میکنند پدیدهای نادر است. البته بسیاری از سقطهای ناخواستۀ زودهنگام پیش از آنکه فرد متوجه بارداری خود شود رخ میدهند و آمار حقیقی حدود ۳۰ درصد تخمین زده میشود.
از دست رفتن زودهنگام بارداری تجربهای شوکآور و تروماتیک برای بسیاری از زنان است که ممکن است به دورهای از اضطراب عاطفی منجر شود و آثار آن تا ماهها بعد باقی بماند. پس از سقط ناخواستۀ جنین، در ۲۰ درصد زنان علائم افسردگی و اضطراب ظاهر میشود که بسته به کیفیت زندگی و بارداریهای آتی میتواند بین یک تا سه سال تداوم پیدا کند. احتمال بروز این عوارض روانی در زنان جوانتر، زنان مهاجر و دارای موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی فرودست، زنانی که بدون برنامهریزی باردار میشوند، و زنانی که سابقۀ ناباروری یا سقط جنین دارند بیشتر است. از طرف دیگر، زنان همچنان بابت سقط ناخواسته مورد سرزنش اجتماعی و گاه حتی تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند.
پوروی پاتل اولین زنی بود که در سال ۲۰۱۵ در امریکا به جنینکشی متهم و به مجازات حبس طولانیمدت محکوم شد. او در سال ۲۰۱۳، در ایالت ایندیانا، با خونریزی شدید به اورژانس مراجعه و ادعا کرد که دچار سقط ناخواستۀ جنین شده، اما متهم شد که با مصرف قرص اقدام به سقط کرده است. این در حالی بود که در آزمایشها هیچ نشانهای از مصرف قرص سقط جنین دیده نشده بود. برای مواجهه با این چالشهای کیفری، برخی فمینیستها با تأکید بر انتخاب فردی تلاش میکنند میان سقط ناخواسته و خودخواسته تمایز قائل شوند و همین موضوع بیش از پیش مبحث سقط ناخواسته را به حاشیه رانده است...
▪ادامه این مطلب را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
zananemrooz.com/article/ضرورت-فمینیستی-پرداختن-به-سقط-ناخواست/
@zanan_emrooz
«کالو»ی ایرانی
ایران درودیای که میشناختم
🖋️ امید بنکدار
ایران درودی بیتردید یکی از موفقترین زنان هنرمند سرزمین ماست، اگر توفیق را به محبوبیت در جامعه، استمرار در کار و حضور درازمدت در رسانهها و فضای هنری تعبیر کنیم. کمتر زن یا به بیان دقیقتر کمتر هنرمندی مانند او توانسته است پیش از انقلاب، در سنین جوانی، صاحب چنین جایگاهی در میان روشنفکران شود و پس از انقلاب کتاب خاطرات منتشر کند یا نقاشیهایش را در موزۀ هنرهای معاصر و خانۀ هنرمندان (معتبرترین فضاهای نمایش آثار هنری تحت نظارت دولت) به تماشا بگذارد، بدون آنکه به شخص یا جایی باج دهد و یا به مصلحتی در منش و ظاهر خود تغییری فاحش ایجاد کند. او با کار مستمر از میان مرزها و حاشیهها عبور کرد و هوشمندانه توانست جایگاهی مثالزدنی برای خود دستوپا کند.
درودی زنی بود که به جنسیت خود میبالید، در مواجهه با مردان در جایگاهی برابر میایستاد و برای زن بودنش امتیاز ویژهای طلب نمیکرد، چون خودش را جنس ضعیفِ وابسته به مرد نمیدانست. از اینکه در مقاطع مختلف زندگیاش خود را متأثر از مردان هنرمندی مانند احمد شاملو، پورداود، پرویز ناتلخانلری، غلامحسین ساعدی، نادر نادرپور، سالوادور دالی، ژان کوکتو، و اورسن ولز بداند ابایی نداشت. رفتار راحت و شخصیت فروتنی داشت، اما در عین فروتنی به جایگاهش آگاه بود و بی تلاش و جلوهنمایی احترام طرف مقابل را برمیانگیخت. همیشه تواناییهایش را در آشپزی و خانهداری به سخره میگرفت. خاطرۀ «سوپ شپشک» را، که ماجرای درست کردن سوپ با آردِ مانده بوده، کمتر زنی حاضر است در کتاب خاطراتش بنویسد و منتشر کند. اما او از اینکه خودش را در خانهداری بیدستوپا معرفی کند واهمهای نداشت...
▪️این مطلب را در شماره ۴۴ « زنان امروز» بخوانید.
🔗 لینک خرید این شماره:
http://store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۴/
@zanan_emrooz
رد پای زنان در تاریخ سینما
دربارۀ مستند «زنان فیلم میسازند: یک فیلم جادهای نوین از آغاز تا امروزِ سینما»
🖋️آرمین اعتمادی
«زنان فیلم میسازند» یک مستند ۱۴ساعته ساختۀ مارک کازینز منتقد و مستندساز معروف ایرلندی ـ بریتانیایی است. این مستند نخستین بار در سال ۲۰۱۸ در جشنوارۀ فیلم ونیز نمایش داده شد. از مارک کازینز کارهای زیادی در حوزۀ پژوهش در تاریخ سینما سراغ داریم. معروفترین آنها مستند داستان فیلم: یک اودیسه (۲۰۱۱) است که در ۱۵ قسمت به بررسی جامع روند تحول و تطور سینمای ملل مختلف، تحت تأثیر جنبشهای سیاسی، اجتماعی و هنری در طول تاریخ میپردازد. اما کازینز در مستند زنان فیلم میسازند کار دشوارتری کرده و تصمیم گرفته از بخش پنهان و ناگفتهای از تاریخ سینما بگوید، بخشی که اکثر منابع تاریخی و حتی پژوهشهای سینمایی با بیتوجهی از کنار آن رد شدهاند: فیلمسازان زن.
این مستند، در ۴۰ قسمت و ۱۴ ساعت، ۱۸۳ فیلمساز مهم زن تاریخ سینما را به ما میشناساند. تفاوت تحلیلی اساسی این مستند با نمونههای مشابه پژوهشی در این است که در اینجا نه مستقیماً به بیوگرافی این زنان فیلمساز پرداخته میشود و نه حتی سیر تاریخی حضور آنان در سینما مورد بررسی قرار میگیرد. مارک کازینز یکراست به سراغ آثاری میرود که این زنان خلق کردهاند. این مستند سرشار از لحظات و صحنههای فیلمهای مهم و تأثیرگذاری است که اکثرشان را نمیشناسیم. در واقع، ما از طریق آثار شگفتانگیز این زنان با آنها آشنا میشویم و نه لزوماً تاریخ تولد و مرگ یا جوایز بینالمللیشان. در رویکردی که کازینز در مستند خود اتخاذ میکند، انگار در حال تماشای یک ورکشاپ آموزشی سینمایی هستیم که نمونههای ذکرشده در آن از آثار فراموششدۀ سینماست، ورکشاپی که همۀ استادان آن در تمام جلسات زنان هستند. زنان این بار در مقام سوژه و خالقِ مهمترین آثار سینمایی (و نه صرفاً ابژه و تحت تأثیر نگاه مردانه) به طرح ۴۰ سؤال اساسی در خصوص هنر سینما میپردازند و برای پاسخ به آنها، به نمونههایی که خودشان خلق کردهاند ارجاع میدهند.
▪این مطلب را در شماره ۴۴ «زنان امروز» بخوانید.
🔗 لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۴۴/
@zanan_emrooz
بیرون از قاب هشتگ
🖊 شیما وزوایی
منـهم، دو کلمۀ ساده و قوی در یک هشتگ که نهتنها آزار جنسی را به حوزۀ عمومی کشانده بلکه، با ایجاد حس توانافزاییِ همدلانه، همبستگی، مشارکت، و جنبشی بینالمللی و ادامهدار را در پی داشته است.
اما پیچیدگی تجربۀ ایرانی جنبش منـهم در کجاست و چرا هر قصهای که از ایران روایت میشود استثنا و متفاوت فهم و نقد میشود؟ مسئله نادیده گرفتن ویژگیهای خاص ایران و اثراتش بر جنبش منـهم نیست، بلکه سؤال اینجاست که آیا این جنبش، جنبشی «غربی» و بالادستی است و نمیتواند به تغییر اجتماعی پایدار بینجامد؟
استثناگرایی ایرانی در تلاقی ایدئولوژیهای ملی و جنسیتی سالهاست که زن ایرانی را در سلسلهمراتب جنسیتی قدرت در جایگاه فرودست قرار داده است. استثناگرایی ایرانی همان تفکری است که جملههای روزانهمان را با «هیچ جای دنیا بهجز ایران …» آغاز میکند، همان نگاهی است که فرهنگ ایرانی را غنی و برتر میشمارد، اما ایرانی را «بیفرهنگ» و عقبمانده میداند. به عبارت دیگر، چنین ایدئولوژی متقاطعی تعلیقدهنده و بازدارندۀ تحرک اجتماعی است.
در سطحی دیگر، استثناگرایی ایرانی آن ایدئولوژیای است که زن ایرانی را مقابل یک کلّ برتر خارجی/غربی قرار میدهد. روایتهای آزاری که در رسانههای اجتماعی شکل میگیرند همچون کنشی اتصالی (که برخی آن را کنش هشتگی هم نامیدهاند) این کل را به اجزایی متفاوت اما در پیوند با یکدیگر تبدیل میکنند و، با غالب کردن خواست جمعی زنان بر سیاستها و ساختارهای اجتماعی، به رهاییبخشی و تغییر میانجامند.
این مقاله با بررسی جنبش منـهم و موج اخیر آن در ایران از منظر رسانه و ارتباطات در تلاش است نشان دهد نگاه به جنبش منـهم بهمثابۀ کنش اتصالی در شبکههای اجتماعی چطور میتواند خاست جمعی زنان ایرانی علیه آزار جنسی را از قابهای کلیشهای متصور برای زن ایرانی برهاند و همزمان آن را در پیوند با دیگر امواج و اشکال این جنبش بینالمللی در کشورهای دیگر بهویژه جهان جنوب قرار دهد.
این مطلب را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
zananemrooz.com/article/بیرون-از-قاب-هشتگ/
صعود از آبشار
🖋️ سمانه معظم، اسمعیل خلیلی
و ناگهان امید و ناگهان این فردِ منفرد که از خود محو میشود و این جامعه که در آن فرد، احیا و آشکار! اینک این ما و این امیدِ پدیدار اما نه در هیئت و هیبتِ هیولای کهن؛ امیدی که این بار لویاتان نیست، معجون و مخمورِ تودهها نیست، نویدگر بهشت موعود یا نوپدید نیست!
پرسش امید در ایران امروز نمیتواند جدا از پرسش از وارون شدن یا دگرگون شدن روند امید در جهان اجتماعی امروز ما باشد: چگونگی کُنش در جهان اجتماعی امروز ایرانیان را میتوان در جهانی وارونشده و دیگرگونه یافت که ارادهای درخور برای بهسازی جامعه در آن سربرآورده است، در همان حال که امید به بهروزیِ فردی در چشماندازِ قابل تشخیص کمجان و ناچیز است! مجموعۀ رخدادها، مشاهدات و بررسیها حاکی از آناند که تا چندی قبل بسیاری از ایرانیان هم نسبت به آیندۀ جامعه هم نسبت به مؤثر بودن فعل و کُنشِ خود برای پیافکندن آیندۀ ایران ناامید بودند و میکوشیدند از طریق برکشیدن خویش، حین نفی نسبی یا نادیدهانگاری جامعه و منفک از جامعهای که بیآینده مینمود، آیندۀ فردی خود را بسازند؛ اما گویی امروز در ذهن و عمل بسیاری از ما نسبت آیندۀ فرد با آیندۀ جامعه دگرگون شده و در حالی که بسی از ما امیدی چندان به بهبود سرنوشت خویش در آیندهای بلافصل، که خودمان برای جامعه رقم میزنیم، نداریم، میخواهیم امیدوارانه برای ایجاد آن ایران بکوشیم. امیدواری و ناامیدی در این جامعه را نمیتوان بدون توجه درخور به این تغییرِ روند شناخت؛ هرچند این جستار نیز تنها آغازی بر این فرضیه است. هرچند این جستار وجوه فرضیۀ خود را در بررسی کنش سیاسی جامعه دنبال میکند، موضوع آن، فهم امکان امید اجتماعی و شرایط کنونی آن است.
این یادداشت را در سایت «زنان امروز» بخوانید.
http://zananemrooz.com/article/صعود-از-آبشار/
«کنشی برای خود»
🖋️ جین همپتن
ترجمه: ساغر درویش حسینی
قراردادگرایی نظریهای است که ابتدا در حوزهی فلسفهی سیاسی و توسط توماس هابز مطرح شد. این نظریه مبتنی بر خودمحوری اخلاقی است و کنشهای خودمحورانهی افراد را مجاز و جزیی از ذات انسانها تلقی میکرد. جین همپتن فیلسوف و فمینیست آمریکایی با بسط این نظریه در تمامی ابعاد زندگی افراد از جمله روابط خصوصیتر، «خودمحوری» را این بار به عنوان «توصیهای اخلاقی» مطرح میکند. همپتن معتقد است با مبنا قراردادن خودمحوری و روابط قراردادگرایانه است که میتوان مانع از شکلگیری انواع سوءاستفادهها از طرف ضعیفتر رابطه شد. اگر تمامی اعضای جامعه به این نتیجه برسند که نباید خواستههای خود را نادیده بگیرند، در آن صورت جامعهای مطالبهگر خواهیم داشت که زیر بار روابطی که آنها را منزوی و محدود میکند، نمیروند. بنابراین برای سلامت جامعه توصیهی خودمحوری ضروریتر از توصیه به فداکاری و ازخودگذشتگی است. جین همپتن ایدهی خود را که بر اساس قراردادگرایی بنا شده بود در کتاب خود «ارزش ذاتی افراد: قراردادگرایی در فلسفه اخلاقی و سیاسی » و مقالات متعدد دیگری مطرح کرده است. متن پیش رو ترجمهی بخشی از مقالهی «خرد خودمحوری: آثار اخلاقی و سیاسی ارزشمند شمردن خود » است که رهیافت خودمحوری برای جامعه را از نظر همپتن روشن میکند.
▪️این مطلب را در سایت زنان امروز بخوانید:
http://zananemrooz.com/article/کنشی-برای-خود/
سقوط آزاد زنان از نردبان اقتصاد
درآمدی بر تاریخ حضور زنان در بازار کار ایران
🖋️فاطمه موسویویایه
اگرچه رویکردها به مقولۀ کار کردن زنان بسیار تغییر کرده، این دیدگاه همچنان غالب است که در زمینۀ اشتغال به کار اولویت با مردان است. کارفرمایان مردان را نانآور خانه میدانند و اگر قرار باشد دست به انتخاب بزنند، در شرایط مساوی بین زن و مرد، نیروی کار مرد را برمیگزینند. در مواردی هم با اعتقاد بر اینکه چون زنان نانآور خانه نیستند با حقوق کمتر میسازند، خواستار بهکارگیری زنان با دستمزد کمتر از مردان هستند. برخی از کارفرمایان نیز همچنان بر این نظرند که زنان قدرت، توان و مهارت کمتری برای کار کردن دارند. این شرایط زنان را بر آن داشته تا کسب و کار خودشان را راه بیندازند و اداره کنند. با این حال این مشاغل خرد در برابر نوسانات اقتصادی بهشدت آسیبپذیر هستند. آمارهای داخلی نشان میدهد با شیوع کرونا و از دست رفتن مشاغل خرد، نرخ اشتغال زنان کمتر شده است و در یک سال و چند ماه اخیر نزدیک به یک میلیون زن بیکار شدهاند.
سیاست اجتماعی در ایران همچنان بر الگوی «مرد نانآور و زن خانهدار» تأکید دارد و بهرغم برخورداری زنان از فرصت تحصیل در دانشگاه، فرصت اشتغال آنان در نظام اداری و بازار کار دوگانه و حتی مشاغل پارهوقت بسیار محدود است. این در حالی است که تجربۀ تاریخی کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه نشان میدهد توسعۀ پایدار و رفاه اجتماعی با حضور فعالانۀ زنان در عرصۀ عمومی و اشتغال آنان تحقق مییابد.
این مطلب درآمدی است بر تاریخ حضور زنان در بازار کار ایران:
http://zananemrooz.com/article/سقوط-آزاد-زنان-از-نردبان-اقتصاد/
جلدِ آخرین شماره مجله «زنان امروز» بر اساس عکسهایی از مهشید نوشیروانی طراحی شده است. او در سال ۱۳۲۹ در تهران، به دنیا آمد و رشته عکاسی مستند را در دانشگاه «ییل» امریکا تحصیل کرد.
عکسهای او، اردیبهشت ماه سال جاری در گالری امکان به نمایش درآمدند.
در بیانیه این مجموعه آمده؛
این عکسها در سال ۵۷ در کارخانههای مختلفی مانند مالیبل و زیرمجموعههای مارگارین از جمله خروسنشان و خلیج گرفته شده و اولینبار در سال ۱۳۵۸، در مرکز هنری باغ فردوس با عنوان «کار و کارگر» به نمایش در آمدهاند. لحن صمیمی دوربین در این عکسها کاری سهل و ممتنع را به انجام رسانده؛ فراهم کردن مجالی برای آنکه کارگران حضور خود را با آن نگاههای راسخشان رو به دوربین
یادآور شوند. شرایط سختِ کاری، لباسهای فرم بیقواره، بدنهای تحلیلرفته در کاری تکراری، جوانیهای از دست رفته یا رؤیاهایی که احتمالاً هرگز محقق نشدند همه و همه در این عکسها مشهودند، بیآنکه نشانی از ضعف و التماس در عکسها باشد. آنها فقط وادارمان میکنند بنگریم.
@zanan_emrooz
«زنان در قاب یک قرن»
پیشدرآمدی بر بخش تاریخ شماره ۴۲ «زنان امروز»
نوشته مریم رضایی
آستانۀ قرن سیزده هجری برای ایرانیان مقارن بود با پایان جنگ جهانی اول؛ جنگی که بهرغم اعلام بیطرفی به درون خاک ایران نیز کشیده شد و کشور را عرصۀ جنگ نیابتیِ سه نیروی متخاصم روس، انگلیس و عثمانی کرد، تا حدی که در معاهدۀ متارکۀ جنگ با آلمان خروج نیروهای روسیه از ایران به مواد آن افزوده شد. با این حال، این جنگ در کنار ضعف قدرت مرکزی ایران به شکلگیری نیروهای اعتراضی مختلف از شمال تا جنوب و شرق و غرب کشور انجامید. بروز قحطی و شیوع بیماریهای همهگیر طاعون، وبا و حصبه در نقاط مختلف ایران نیز شرایط را سختتر کرده بود. کشتی امیدی که از دل مشروطه برخاسته بود حالا بازیچۀ سیلاب مصائب بیپایان شده بود.
جنگ در آبان ۱۲۹۷ پایان یافت. نیروهای روس و عثمانی مجبور به ترک خاک ایران شدند و انگلیس بیرقیب در کشور باقی ماند. صدیقه دولتآبادی نشریۀ زبان زنان را در سال ۱۲۹۸ در اصفهان منتشر کرد. اولین بار بود که از اسم زنان در عنوان یک نشریه استفاده شد و در مجله قید شد که فقط مقالاتِ به قلم زنان چاپ میشوند. در همان سال انگلیس با قرارداد ۱۹۱۹ بهدنبال این بود که امتیازات فراوانی را نصیب کشورش کند. صدیقه دولتآبادی همزبان با بسیاری از روشنفکران به طرح انتقادهای شدیداللحنی از این قرارداد پرداخت. در این هنگام، عدهای به نام اینکه نشریه بیحجابی را ترویج میکند به دفتر آن هجوم بردند و دولتآبادی را مورد ضرب و جرح قرار دادند. زبان زنان توقیف شد. در ادامه، برخی از افرادی که به دفتر نشریه حمله برده بودند شناسایی شدند. یکی از آنان نوکر شخصیِ قنسول انگلیس بود. ظاهراً آن انتقاد دولتآبادی باعث این توقیف و حمله شده بود.
در سال ۱۳۰۲، زنانِ «جمعیت نسوان وطنخواه» در مقابل ساختمان نظمیه، در میدان توپخانۀ تهران، جزوههای مکر زنان را در اعتراض به ادبیات مردسالارانۀ تاریخی به آتش کشیدند و محترم اسکندری اظهار کرد که «این اقدام برای دفاع از آبرو و حیثیت مادران و خواهران شماست و ما زنان هم مثل همۀ انسانها عقل داریم و مکار نیستیم». آنها از این طریق میخواستند اعتراض نمادین خود را به گفتمان مردانۀ محدودکنندۀ زنان به گوش همگان برسانند. این اقدام پاسخی عملی به کسانی بود که از یک طرف زنان را صغیر و محلِ تربیت مردان میدانستند و از طرف دیگر به عقل زنانه نام مکر میدادند.
در اتفاقی دیگر، «جمعیت نسوان وطنخواه» در اردیبهشت سال ۱۳۰۳، زمانی که قرار است با نمایش یک تئاتر خانگی به اسم سیب و آدم و حوا در بهشت با بازیگری مادام وارتوطریان و دو بازیگر ارمنی مبلغی برای راهاندازی یک اکابر زنانه جمعآوری کند، با حملۀ اوباش به خانۀ محل نمایش، به اسم اینکه اقدام خلاف عرف صورت گرفته است، ضربۀ سختی میخورد. به قصد تحریک، شایع شده بود که این نمایش برای کشف حجاب زنان ترتیب داده شده است. پس از این اتفاق و تبعات آن، جمعیت نسوان شیوههای محتاطانهتری در پیش میگیرد...
ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید:
http://zananemrooz.com/article/زنان-در-قاب-یک-قرن/
«سوزان تابِس غرق شده بود. خودش را در آب خفه کرده بود.» این جواب سؤالی بود که از مدتها پیش ذهن او را به خود مشغول کرده بود. سؤالی که نهفقط دلیل یا دلایل مرگ خودخواستۀ زنی چون سوزان تابس را، که چگونگی مرگ او و دلیل انتخابش برای نحوۀ مرگ را جستوجو میکرد.
در جایی خوانده بود که وقتی سوزان سانتاگ، از دوستان سوزان تابس، خبر خودکشی او را شنید گفته بود که «بالاخره کار خودش را کرد! زن ابله!» و به یاد میآورد جایی خوانده بود که توماس مان، زمانی که خبر خودکشی اشتفان تسوایگ را در برزیل شنید، در مواجهه با خبر مرگ او عکسالعملی داشته تاحدودی شبیه به عکسالعمل سوزان سانتاگ در مواجهه با خبر مرگ سوزان تابس. برایش این شباهت عجیب و دردناک بین سوزان تابس و اشتفان تسوایگ به سؤالی پیچیده تبدیل شده بود. سؤالی که در ضمن هر گفتوگویی با دوستان و همکارانش در غیرممکنترین حالت به آن میرسید و هیچ جوابی به نظرش جوابی نبود که به جستوجوی او پایان دهد.
بخشی از مطلب «داستان یک جدایی»، نوشته مریم پالیزبان
در شماره ۴۲ «زنان امروز»
لینک خرید این شماره:
Store.zananemrooz.com