Zanan Emrooz is a monthly Persian-language journal on women's issues Contact: zananemroozonline@gmail.com —————————- www.zananemrooz.com Instagram:zananemrooz Telegram:@zanan_emrooz —————————- WhatsApp: 09391367724
🖊 مریم دژمخوی
میتوان تصور کرد که پرسش از زناشویی در عصر قاجار پرسشی مکرر بوده که نهتنها در ادبیات تعلیمی و اندرزنامهها پیش کشیده میشد، بلکه موضوع اندیشه و تأمل زنان و مردان عادی آن روزگار نیز بود. درعینحال بیشتر کتابها و اسناد نوشتاری در این زمینه را مردان تولید کردهاند. از عقایدالنسای عصر صفوی گرفته تا آداب ملک و زنداری و تأدیبالنسوانهایی که در دوران قاجار به رشتۀ تحریر درآمدند، همگی بازتاب دیدگاههای مردان و بهویژه نخبگان سیاسی و دینی درباب زناشویی و زنان شوهردار است. خوشبختانه از عصر قاجار نوشتههای زنان درخصوص زناشویی نیز در دست است. هرچند انقلاب مشروطه در شکوفایی ادبیات زنانه و دست به قلم شدن زنان نقشی اساسی داشت، نوشتههای زنان درباب زناشویی به پیش از انقلاب مشروطه بازمیگردد. در این نوشتار عمدتاً بر نوشتهها و آرای زنان درزمینۀ زناشویی متمرکز خواهم شد و آن را در سه پرده پی خواهم گرفت.
ادامه این مطلب را در سایت زنان امروز:
zananemrooz.com/article/از-تأدیب-نسوان-تا-معایب-رجال-نگاهی-به-ت/
و یا در نسخه چاپی شماره ۴۲
store.zananemrooz.com
بخوانید.
عشق، اندیشه و قدرت در روابط روشنفکرانه
🖊 مهشاد شهبازی
در تاریخ اندیشه و هنر، رابطۀ میان زنان و مردان خلاق همواره با پرسشهایی عمیق دربرۀ قدرت، وابستگی و استقلال گره خورده است. برخی از این روابط بهعنوان نمونههایی از عشق و الهامبخشی دوسویه ستایش شدهاند و برخی دیگر، در بازخوانیهای دقیقتر، جلوهای از سلطۀ مردانه بر زنان اندیشمند را نمایان کردهاند. رابطۀ فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان در ایرانِ نیمۀ قرن بیستم و رابطۀ ژان پل سارتر و سیمون دو بووار در بستر فرانسۀ مدرن ازجملۀ این روابط پرسشبرانگیز و قابل توجهاند. روابطی برپایۀ عشق، اندیشه و دادوستدهای فکری، اما با تفاوتهایی بنیادین در پویایی قدرتِ ریشهدار در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی سرزمینهایشان...
ادامهٔ این مطلب را در سایت زنان امروز
zananemrooz.com/article/عشق،-اندیشه-و-قدرت-در-روابط-روشنفکرانه/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۲
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
بخوانید.
سالیان طولانی مطمئن بودم قدرت عشق ورزیدن ندارم. از مشاور خانواده و تراپیست گرفته تا دوستان و نزدیکان مرا سرزنش میکردند که تقصیر خودم است. تراپیستم میگفت تو مردها را اخته میکنی، نمیگذاری نزد تو قدرت و حمایتی را که میخواهند تجربه کنند داشته باشند. نه تو بهقدر کافی زن هستی و نه میگذاری آنها مرد باشند. این بحث هربار سر از جدل درمیآورد، تا جایی که او میپرسید: آهای! چرا اینقدر عصبانی هستی؟ و من خودم را میدیدم که بهسمت او خم شدهام و دستانم را در هوا تکان میدهم و نفسم گرفته است. در همۀ سالهایی که «دوران جوانی» میخوانندش، منتظر عاشق شدن بودم. دقیقتر بخواهم بگویم، منتظر اینکه ببینم اصلاً بلدم چنین احساسی را تجربه کنم؟ دوستداشتنی هستم؟ قدرت میل ورزیدن دارم؟ چه تغییراتی خواهم کرد؟
ادامهٔ این مطلب را در سایت زنان امروز
zananemrooz.com/article/نامه-به-معشوقی-که-هرگز-زاده-نشد/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۲
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
بخوانید.
فمینیسم و ناسیونالیسم: در میانه نزاع و همبستگی
💬 مناظره ستاره هاشمی و نوشین احمدی خراسانی
ظهور خیزش نا و عدم پاسخگویی حاکمیت به بحرانها و مطالبات انباشتشده درون جامعه به شکاف میان حاکمیت و مردم، وسعت بیسابقهای بخشید و آن را به تَرَکی بزرگ تبدیل کرد. اما حاکمیت، آنچنان که بهسادگی تصور میشد، صرفاً در ساختاری مجزا از «جامعه» و «مردم» وجود خارجی نداشت، بلکه بسیاری از تبعیضها و نابرابریها و زخمهایی که در جامعه وجود داشت با همدستیهای «قصدشده یا ناشده» بخشها و گروههایی از مردم در سطح جامعه شکل گرفته بود. ازاینرو، با گسترش خواست دگرگونی و «تخیل آیندهای بهتر» پس از خیزش ژینا، این ترکِ بزرگ در سطحی عمودی میان مردم و حاکمیت باقی نماند، بلکه در امتداد آن، تَرَکهای کوچکتری را در سطح افقی و میان گروههای مختلف مردم بهوجود آورد و درنتیجه، چالشهای گوناگونی را میان مردمانی که خواهان تغییرند، تشدید کرد؛ ازجمله شکافهای جنسیتی، شکاف میان اقوام/ملل مختلف، شکاف میان نسلها، شکاف میان داخل و خارج، شکاف میان طبقات مختلف اجتماعی و غیره.
رشد فزاینده چنین شکافهایی افزون بر ناهموار کردن مسیر همبستگی میان مردم، همبستگی میان فمینیستها را نیز دچار ابهام میکند. خلق همبستگی همواره موضوعی پیچیده و منازعهآمیز بوده است، بهویژه وقتی بحث تفاوتهای سیاسی، اقتصادی، اتنیکی و غیره مطرح باشد. آیا و چطور میتوان عاملیت جمعی را بهرغم اختلافات و تضادها، پرورش داد؟ در این گفتوگو میکوشیم علاوهبر مطرح کردن چالشهای پیش روی تحقق همبستگی بهطورکلی، با توجه به مسئلهمند شدن بیش از پیش رابطه مرکز-پیرامون، درک خود را بهطور خاص از شکاف اتنیکی و ارتباط آن با مسئله زنان با یکدیگر در میان بگذاریم. حفظ تکثر یکی از اصول مهم الگوی فمینیستی همبستگی بوده است که رویکردی خلاف تعبیر یکسانساز از وحدت را پیش میگیرد. ازاینروست که به رسمیت شناختن این شکافها و مورد بحث قرار دادنِ تفاوتها ازجمله پرسشهای پیش روی آن بخش از فمینیستهاست که تغییرات اجتماعی را بهطور جمعی امکانپذیر میدانند.
آنچه میخوانید مناظرهای است میان دو فعال حوزه زنان؛ نوشین احمدی خراسانی و ستاره هاشمی، دانشجوی دکتری جامعهشناسی، درباره فمینیسم، ناسیونالیسم و اتنیک.
منتشر شده در ویژهنامه ۸ مارس «زنان امروز»
لینک مطلب: zananemrooz.com/article/فمینیسم-و-ناسیونالیسم-در-میانه-نزاع-و-ه/
در بخش هنر شماره ۵۲ مجلهٔ زنان امروز موضوع عشق با سویههای کمتر دیدهشده دستمایه نگارش دو مقاله شده است. در مقاله اول با عنوان «عشق میاننسلی و زنان میانسال» به قلم معصومه گنجهای، نویسنده مروری بر روابط میاننسلی در سینما داشته و با مقدمهای از سینمای دهههای اخیر جهان، بر چند فیلم معروف چند سال اخیر با رویکرد روابط عاشقانۀ میاننسلی زنان با مردان جوانتر تمرکز کرده و عنوان نموده که سینمای بدنۀ غرب مسئلۀ «توان زن برای بازشناختن تمنای خود» در کانون توجه قرارداده و نسبت به لزوم آگاه شدن زنان از تمنای واقعی خودشان هشدار میدهد. در ادامه سینمای ایران نیز از همین منظر مورد بررسی قرار گرفته و به نمونههای معدود عشق میاننسلی در سینمای ایران پرداخته و نتایج قابل تاملی از مقایسه سینمای ایران و جهان در این زمینه ارائه شده است.
مقاله دوم با عنوان «طرحی نو در سینمای عاشقانۀ ایران» به قلم مهرداد بابادی، نگاهی دوباره دارد به فیلم کیک محبوب من. نویسنده مطلبش را با بررسی رئالیسم در این فیلم آغاز میکند و شجاعت فیلمسازان را در ارائۀ تصویری واقعگرایانه از تنهایی یک زن پابهسنگذاشته و میل و عاملیتش برای آشنایی با مردی به منظور برقراری رابطهای صمیمانه، میستاید. او در ادامه با مروری بر تاریخ سینمای ایران مسئله غیبت عشق و رابطه رمانتیک را بررسی می کند. به عقیده نویسنده، کلانروایت ادبیات غنایی همواره مسئلۀ فراق و جدایی و تمنای وصال بوده و همین، اساس سینمای رمانتیک ایران را هم شکل داده است.
لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
من، تو نخواهم شد
نگاهی به الگوهای استعماری در عشق رمانتیک
🖊 مائده صدیقی
اول. آنچه در رابطهام با او تجربه کرده بودم حس غیرقابل وصفی بود که علایم ظاهریاش از سرخ شدن گونهها تا تپش قلب به نیرویی گرمابخش همراه با اضطرابی شدید در بدنم تبدیل میشد. عشق بود آن نیروی رهاییبخش، نیرویی ماورایی که بدن را بر آنچه از پیش بود میشوراند. عشقی که من میشناختم و در کتابها خوانده بودم همین بود. آنها گفته بودند زبانشان در وصفش الکن و ابتر است. و من سرخوش از اینکه بالاخره فهمیدهام این نیروی ماورایی غیرقابل وصف چیست، در ابتدای جوانی، خودم را با او تعریف و تصور میکردم. بدون او من هیچ بودم. همه آنچه داشتم او بود و همه آنچه میخواستم. اما مانند اغلب داستانهای عاشقانه در دنیای واقعی، سرانجامش خوش نبود. نشد و من همه چیز را از دست دادم. مدتها به این فکر کردم که چرا من بی او هیچکسی نیستم، و چطور نتوانستم آنچه را داشتم حفظ کنم و بیشتر به دستش بیاورم. از اینکه آنقدر شکننده و ضعیف بودم میترسیدم و بدم میآمد. سالها بعد دوست عزیزی، در روز ولنتاین، متنی از یک فمینیست مصری برایم فرستاد که در آن از تجربۀ عشق ورزیدن در ۵۰ سالگیاش میگفت و اینکه چطور دوباره توانسته عشق را بیپروای با بروز آسیبپذیری از نو معنا کند. این را تعریف کردم که بگویم آن متنی که دوستم در روز ولنتاین برایم فرستاده بود، وقتی خود را دوباره آسیبپذیر و شکننده و بیپناه میدیدم، جرقهای بود که بیش از پیش به سیطرۀ الگوهای مردسالارانه بر روابط عاشقانه فکر کنم.
دوم. کنجکاویام نسبت به موضوع «توسعه»، با معانی و تعاریف متنوعش، من را به مبحث استعمار و سپس به بخشی از مطالعات پسااستعماری رساند. جایی که میشد آنچه میتوانستیم باشیم، آنچه هستیم، و آنچه میخواهیم باشیم را در جغرافیای آشفتهمان دقیقتر جستوجو کنم. اما بیش از هرچیز، ظرایف و پویایی رابطۀ استعمارگر و مستعمره مجذوبم کرد، آنجا که در نقشهای بزرگتر میشد روابط قدرت و هنجارهای مردسالارانه را نهفقط در اشکال مرئی، که در اشکال نرم و نامرئی هم جستوجو کرد. استعمار قدرت ایدۀ توسعه و پیشرفت را به استعمارشده تحمیل میکند. این کار ازطریق ایجاد دوگانههای ایدئولوژیک (متمدن و عقبمانده) و فرافکنی خیالات و آرزوهای استعمارگر بر مستعمره انجام میشود. این نهتنها چارچوبی برای واکاوی هستیشناسانۀ استعمار در ساحت مرئی، که از نظرم یک دستگاه فکری است که در تاروپود جهان روابط عاشقانه نیز بازتاب پیدا میکند.
ادامهٔ این مطلب را در سایت زنان امروز
zananemrooz.com/article/من،-تو-نخواهم-شد/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۲
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
بخوانید.
در بخش تاریخ شماره ۵۲ مجله زنان امروز، از آنجا که ارتباط بین زن و مرد یکی از عرصههای مورد مناقشه و پرچالش تاریخ معاصر ایران بوده است، تلاش کردهایم به سهم خود، به بخشی از این صورت مسألهٔ بازِ تاریخیمان بپردازیم. اینکه تغییرات اجتماعی در تاریخ معاصر چگونه باعث تغییر روابط زن و مرد و زناشویی ایرانی شده است؛ تغییری که هنوز نیز ادامه دارد. در این مسیر، برخی از محورهای رابطه زن و مرد را از منظر تغییرات فضای شهری، ادبیات، مجادلات روزنامهای و نامهها بازیابی کردیم.
در بخش تاریخ این شماره میخوانیم:
▪️مقالهٔ «فلانورهای ایرانی، عشق و لالهزار» نوشتهٔ مریم رضایی، تغییرات نوظهور فضای شهری و حضور زنان و مردانی که برای پرسهزنی در شهر از خانه بیرون میآمدند را در سالهای پسامشروطه بررسی کرده است. در این مقاله، فضای لالهزار بهعنوان اولین خیابان مدرن شهری، شیوههای تازه پرسهزنی سوژههای شهری و تولید امکانهای نو در فضای شهر از یک طرف و مقابلههای پلیسی با حضور زنان در خیابان و تلاش پلیس شهری در بیرون راندن زنان از فضای عمومی و اشغال مردانهٔ آن با کنترل فضا و زمان، از طرف دیگر، از منظر روایتهای تاریخی، روزنامهها و اولین رمانهای عاشقانهی شهری بررسی شده است.
▪️«از تادیب نسوان تا معایب رجال: نگاهی به توصیههای اخلاق زناشویی در اواخر عصر قاجار» نوشتهٔ مریم دژمخوی به مقابلهٔ دو الگوی اخلاق زناشویی در تاریخ معاصر ایران پرداخته است. در این مقاله میخوانید که چطور روایت تادیب النسوانها در پی تغییرات اجتماعی نوظهور پیش از مشروطه، با نقد معایبالرجالها مواجه شدند و برای اولینبار صدای زنان، حوزهٔ اخلاق زناشویی مردسالار در ایران را به چالش کشید؛ چالشی که بهمرور تمامی عرصههای زناشویی زن و مرد ایرانی را با صورت مسألههای تازهای روبرو کرد و به دنبال آن باعث تغییر شکل خانواده ایرانی شد. اینکه چطور زنان در پاسخ مردانی که اطاعتپذیری و صغارت زنان را بهعنوان تجویز اخلاقی ترویج میکردند، بر الگوهای انسانیتر و عاشقانهتر در ارتباط زن و مرد پافشاری کردند.
▪️مقالهٔ «عروس فرنگی یا زوجهٔ ایرانی؟ بازخوانی یک مجادلهٔ روشنفکری» نوشته ساناز حمزهعلی به یکی از جنجالیترین موضوعات اوایل دوران پهلوی و اواخر قاجار، یعنی ترجیح مردان ایرانی تحصیلکرده در ازدواج با زن فرنگی میپردازد. موضوعی که نشان میدهد عقب نگه داشته شدن زن ایرانی، چگونه بر ترجیحات زناشویی مردان مدرن ایرانی تأثیر گذاشته است. در این میان، مجادلات بر سر درستی یا نادرستی ازدواج با زن فرنگی بین مدرنیستهای ایرانی و برخی از زنان فمینیست همچون صدیقه دولتآبادی عرصهٔ نقد شرایط زنان ایرانی میشود.
▪️«دو مرگ، دو خاکسپاری، دو زن» به قلم شیرین کریمی به یک صورت مسألهٔ تازه و پرداخته نشده در مورد حواشی مرگ و تنهایی دو زن هنرمند و رادیکال ایرانی؛ فروغ فرخزاد و قمرالملوک وزیری پرداخته است. خاکسپاری این دو که اتفاقاً در قبرستان ظهیرالدوله تهران صورت میگیرد، عرصهٔ تعمق در شکل زیستن، تنهایی و مرگ آنها بهعنوان دو زن آوانگارد هنرمند توسط نویسنده شده است.
لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
در شمارهٔ ۵۲ «زنان امروز» میخوانید:
▪️جامعه
من، تو نخواهم شد
نگاهی به الگوهای استعماری در عشق رمانتیک
🖋️ مائده صدیقی
مشکل عشق
تأملی دربارهٔ نسبت عشق و مرد سالاری
🖋️ رها نبوتی
نامه به معشوقی که هرگز
زاده نشد
🖋️ فردوس شیخالاسلام
تهران به روایت زنان
چگونه در شهر تهران پرسههای فمینیستی بزنیم؟
🖋️ محمد کریم آسایش، سوگل دانائی
▪️تاريخ
فلانورهای ایرانی، عشق و لالهزار
🖋️ مریم رضایی
از تأدیب نسوان تا معایب رجال:
نگاهی به توصیههای اخلاق زناشویی در اواخر عصر قاجار
🖋️ مریم دژمخوی
بازخوانی مجادلهٔ روشنفکران
عروس فرنگی یا زوجهٔ ایرانی؟
🖋️ ساناز حمزهعلی
دو مرگ، دو خاکسپاری، دو زن
🖋️ شیرین کریمی
▪️هنر
عشق میاننسلی و زنان میانسال
مروری بر روابط میاننسلی در سینما
🖋️ مصی گنجهای
طرحی نو در سینمای عاشقانهٔ ایران
ایدئالیسم رمانتیک در «کیک محبوب من»
🖋️ مهرداد بابادی
▪️ادبیات
روایتی دیگر از رابطهٔ فروغ و ابراهیم گلستان
همهٔ زخمهای او از عشق بود
گفتوگو با ناصر صفاریان
🖋️ مهشاد شهبازی
من معشوقه نیستم
گذاری بر رمان کام آخر
🖋️ سمیه آقاجانی
عشق، اندیشه و قدرت
در روابط روشنفکرانه
🖋️ مهشاد شهبازی
زیبا میرحسینی پژوهشگری مستقل است که درزمینۀ انسانشناسی حقوقی تخصص دارد و ساکن بریتانیاست. او نویسندۀ کتابهای ازدواج در دست دادرسی (۱۹۹۳) و اسلام و جنسیت (۱۹۹۹) است. در سال ۲۰۲۲ کتاب سوم زیبا میرحسینی با عنوان سفرهایی بهسوی برابری جنسیتی در اسلام منتشر شد. او در این کتاب به این پرسشها میپردازد: اگر عدالت ارزش ذاتی در اسلام است، چرا در سنت حقوقی اسلام با زنان بهمثابۀ شهروند درجۀ دو رفتار میشود؟ و امروز که در مفاهیم معاصرِ عدالتْ برابری بهمنزلۀ اصلی اساسی تثبیت شده است، آیا میتوان از دل سنت اسلامی برای برابری زن و مرد استدلال آورد؟ کتاب این پرسشها را در گفتوگوهایی با شش اصلاحطلب مسلمان — عبداللهی النعیم، آمنه ودود، اسماء المرابط، خالد ابوالفضل، محسن کدیور و صدیقه وسمقی — برمیرسد. متنی که در ادامه میآید گزیدهای از فصل سوم این کتاب است که در آن زیبا میرحسینی با آمنه ودود، قرآنپژوه و فمینیست امریکایی، گفتوگو میکند.
این متن را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
zananemrooz.com/article/از-سلفیگری-تا-برابریخواهی/
📁 ویژهنامهٔ هشت مارس
همبستگی، ضرورتی در تعلیق
پرسشهایی برای گفتوگوی جمعی
ماهسایه ساختۀ آزاده بیزارگیتی یک مستند پرتره است که تلاش میکند با استفاده از مواد آرشیوی شامل عکس و فیلم و دستخط، چهرۀ غبارگرفتۀ «فهیمه اکبر»، زنی فراموششده از اهالی موسیقی، را جان ببخشد و او را از کوچههای پنهان تاریخ احضار کند.
آنچه از روزگار جوانی او و نقطۀ اوج آوازخوانیاش بهجا مانده تنها یک عکس پرتره و چند عکس و فیلم خانوادگی است. سایر بهجاماندهها از او، بیش از آنکه معطوف به خودش و زندگی شخصیاش باشد، بیانگر علاقۀ مستمری است که به فعالیت در زمینههای مختلف از فرهنگ و هنر گرفته تا امور اجتماعی و خیریه داشته است. دو کتاب کوچک نیز از خود به یادگار گذاشته که نشان از شیدایی وافرش به سرزمین گیلان دارد. کتابی دربارۀ آشپزی گیلان که ثمرۀ سالها زندگی در گیلان و علاقهاش به پژوهش در فرهنگ گیلان است، و مجموعهای از ترانههای گیلکی که با نام اوخان (در گیلکی به معنی پژواک) گردآوری و منتشر کرده است.
▪️لینک ادامه مطلب:
zananemrooz.com/article/آوازهایی-در-گوش-باد/
بخش ادبیاتِ شمارهٔ ۵۱ «زنان امروز» با محوریت چگونگی بروز خودآگاهی زنانه در آثار زنان نویسنده و تحلیل ساختار هویت آنان، در پی ارائهٔ تصویری از پیچیدگیهای روند هویتیابی زنان و کشاکشهای درونی آنان در این مسیر است.
«زن، هویت و گمشدگی، با نگاهی به رمان احتمالاً گم شدهام» به قلم مهشاد شهبازی، درصدد واکاوی گمگشتگیهای زنان در فرآیند شکلگیری هویت آنان در جامعهای در حال تحول، بر آمده است: «زنـان فمینیسـت در بازگشـتهای مکررشـان به گذشـته و تداعـی و بازبینی آنچـه بر آنان رفتـه اسـت، همـواره در جسـتوجوی هویـت زنانـهای بودهاند کـه تنها از طریـق آن میتوانسـتند خود، جهان و حقیقـت حـق را بشناسـند. بیشـک، آنـان در ایـن مرحلـه از بازیابـی خودآگاهـی زنانـه، بیـش از هر چیز، نیازمنـد امـکان خوانشـی دوبارهانـد؛ خوانشـی خودمدارانـه از تاریـخ، دانـش، اعتقـاد و هرآنچـه دیرزمانـی خـارج از مرزهـای آن نـگاه داشـته شـدهاند. خوانشـی بر اسـاس بینشـی هستیشناسـانه که به آنـان مجالی بدهـد بـرای اندیشـیدن، آفریـدن و بـودن، بـهازای تمامـی دورههایی کـه نبودهاند»
رها مهرآیین در «هویتهای چندپارهٔ زنان در روایتهایی موازی»، به دو رمان احتمالاً گم شدهام اثر سارا سالار و حباب شیشهای اثر سیلویا پلات، از منظر تقابلهای درونی شخصیتهای زن داستانی و تلاش آنان برای یافتن جایگاه خویش در دو بستر فرهنگی متفاوت، نگریسته است. بنا بر باور نگارنده، «هویت، کلیدواژۀ درک و تحلیل آثار داسـتانی زنان نویسـنده، آنجا که از دریچۀ جنسـیت زنانـه بـه آن مینگریـم، اغلـب در هیأتـی تکهتکهشـده بـر مـا نمایـان میشـود. ایـن عدم انسـجام و نبـود یکپارچگـی در شـاکلۀ هویت زنـان از تعارض چارچوبهای تعریفشـده بـرای آنـان بهواسـطۀ کارکردهـای جنسـیتی بـدن زنانه و میل زنـان برای فراتـر رفتن از این فضـای محدودکننـده و تجربـۀ زیسـن بهمثابـۀ فـردی آزاد و خودآگاه، نشـئت میگیرد.»
مهشاد شهبازی همچنین در این بخش، به گفتوگو با سارا سالار مینشیند؛ نویسـندهای کـه صداقت در روایـت، آثـار او را بـه آیینـهای در برابـر خواننـده بدل کرده اسـت؛ آیینهای که تصویـرش گاه مبهم و گاه روشـن، امـا همـواره واقعی اسـت. با سارا سالار، دربـارۀ اینکـه چگونـه تجربههـای زیسـته و دغدغههـای درونـی نویسنده میتواننـد در قالـب روایتهـای ادبی جـای بگیرند و اینکـه آیـا ادبیـات میتوانـد پلـی بـرای عبـور از مرزهـای فـردی بـه جهانی گسـتردهتر باشـد، سـخن میگوییـم.
و در پایان، نگاهی میاندازیم به کتاب «لیلیت: حوای نخستین؛ وجوه تاریخی و روانشناختی سویهٔ تاریک زنانه» اثـر زیگمونـد هورویتـس که در ایـن کتاب بـا بهرهگیـری از متـون مذهبـی، فولکلـور و روانشناسـی یونگـی، بر اهمیـت دیرپـای لیلـت تأکید کرده و پژوهشـی ژرف دربـارۀ شـخصیت اسـطورهٔ ایلیلیـت در اسـاطیر باسـتانی بینالنهریـن و پـس از آن عرفـان یهـود، ارائه داده است. مهشاد شهبازی، خوانش این کتاب را، بـرای علاقهمندان به فمینیسـم، اسطورهشناسـی و روانشناسـی، دعوتی جذاب به بازشناسـی لیلیـت میداند؛ لیلیت نـه در مقام شـیطانی شرور، بلکه همچون سـمبلی نادیده گرفته شـده از خودمختـاری و قـدرت زنانـه.
در بخش اجتماعی شماره ۵۱ مجله سه یادداشت مختلف داریم:
«واژینیسموس: از هراس جنسی تا چالش روانی» مصاحبة طاهره جورکش با اعظم خیابانی، دانشآموخته رشته مامایی است که به بررسی اختلال واژینیسموس و تاثیرات آن بر زندگی جنسی و روانی زنان میپردازد. واژینیسموس، اختلال در عملکرد جنسی تعریف میشود که با انقباضهای غیرارادی عضلات واژن هنگام تلاش برای دخول جنسی همراه است. این اختلال علاوه بر ابعاد جسمی، جنبههای روانی، اجتماعی و فرهنگی نیز دارد. اعظم خیابانی در این مصاحبه از تعریف واژینیسموس، دستهبندیها، علل، درمان، تجربیات مراجعان و باورهای نادرست درباره آن میگوید.
سپیده صدفی یادداشتی با عنوان «از تبعیض تا تابآوری: سرگذشتپژوهی زنان خدمتکار سرپرست خانوار ساکن شهر تهران» دارد که بر اساس پایاننامه کارشناسیارشدش در رشتة مطالعات فرهنگی نوشته است. سپیده از زنانی مینویسد که علیرغم حضورشان در زندگی بسیاری از ما، به نوعی «نامرئی» هستند. او نشان میدهد که زنان خدمتکار علاوه بر تبعیض جنسیتی، تبعیضهای اجتماعی، طبقاتی و اتنیکی را نیز تجربه میکنند و این تبعیضها در موقعیت اجتماعی و اقتصادی آنها تأثیر بسزایی دارد. مهمترین دغدغه این زنان، علاوه بر تأمین نیازهای مالی، ایجاد امنیت و آینده بهتر برای فرزندانشان است.
«چه کسی شمارش میکند؟» عنوان مقالهای از سارا احمد است که آتنا کامل ترجمه کرده. سارا احمد در این مقاله به بررسی مفهوم «نظریه فمینیستی» میپردازد و تأکید میکند که این نوع نظریه نمیتواند به سادگی و بهطور جهانی تعریف شود، بلکه بستگی به زمان، مکان و شرایط نهادی دارد. او معتقد است که نظریه فمینیستی باید همزمان در فضای آکادمیک و زندگی روزمره شکل بگیرد و از اشکال مختلف نوشتار بهره ببرد. احمد همچنین به موضوع «نقد درونی» در فمینیسم میپردازد و آن را بهعنوان ابزاری اساسی برای به چالش کشیدن هنجارهای جنسیتی و بازاندیشی در کنشهای فمینیستی مطرح میکند.
لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۱/
در شمارهٔ ۵۱ مجلهٔ «زنان امروز» میخوانید:
جامعه▪️
واژینیسموس
از هراس جنسی تا چالش روانی
طاهره جورکش🖋️
زنان خدمتکار
از تبعیض تا تابآوری
سرگذشتپژوهی زنان خدمتکار سرپرست خانوار ساکن شهر تهران
سپیده صدفی🖋️
چه کسی شمارش میکند؟
سارا احمد، ترجمۀ آتنا کامل 🖋️
______________
تاریخ▪️
آمنه ودود
از سلفیگری تا برابریخواه
زیبا میرحسینی، ترجمۀ شیرین کریمی 🖋️
آرای شش متفکر فمینیسم اسلامی
مروری بر کتاب سفرهایی بهسوی برابری جنسیتی در اسلام
هدا مبصری 🖋️
__________
هنر▪️
آوازهایی در گوش باد
نگاهی به مستند ماهسایه، ساختۀ آزاده بیزارگیتی
فرشته حبیبی🖋️
جدایی
کنش رهاییبخش یا شوربختی عاشقانه
نگاهی به سریال در انتهای شب ساختۀ آیدا پناهنده
معصومه گنجهای 🖋️
ابزار مقاومت در تاریکترین لحظات
زنان هنرمند و جلوۀ مقاومت در فلسطین
مریم عمرانی🖋️
عصیان زنانه در فرمهای نوین
امین حامیخواه🖋️
__________
ادبیات▪️
زن، هویت و گمشدگی
با نگاهی به رمان احتمالاً گم شدهام
مهشاد شهبازی🖋️
هویتهای چندپارۀ زنان در روایتهایی موازی
رها مهرآیین🖋️
شخصیت زن داستان از نویسنده شجاعتر است
گفتوگو با سارا سالار
مهشاد شهبازی🖋️
نقدی بر کتاب لیلیت: حوّای نخستین
کهنالگوی قدرت و خودمختاری زنانه مهشاد شهبازی🖋️
این مرخصی به همراه حقوق خواهد بود و هر دو با وجود مرخصی میتوانند حقوقشان را دریافت کنند؛ مقدار حقوق دوره مرخصی زایمان ۸۰ درصد حقوق دریافتی شخص است.
به گزارش یورو نیوز، دولت سوئد برای تشویق هر چه بیشتر پدران برای فاصله گرفتن موقت از کار و سپری کردن وقت بیشتر با نوزادان، طرح دیگری نیز تصویب کرده که به زوج ها امکان میدهد از مزایای مالی تا حدود ۱۵۰۰ یورو استفاده کنند؛ برای استفاده از این قانون باید زمان مرخصی پدر و مادر نزدیک به یکدیگر باشد.
بسیاری از مادارن و پدران شاغل سوئدی که از مرخصی استفاده میکنند، هیچ نگرانی نسبت به از دست دادن کار خود ندارند؛ آنها با اطمینان از این مسئله، درخواست مرخصی میدهند و به نوزاد و خانواده خود میپردازند.
این موارد تنها بخشی از تسهیلات دولتی در جهت فرزندآوری است که با تمرکز بر نقش مادران، زنان تحصیلکرده و شاغل را نیز به این امر تشویق میکند و دیگر زنان را نیز از این فکر که با مادری دیگر زمانی برای خود ندارند و در زندانی همیشگی گرفتار میکند، دور میسازد.
در ایران عصر قاجار، مانند سایر جوامع کشاورز، زنان در جایگاه فرودست مردان قرار داشتند. همۀ مشاغل مهم در اختیار مردان بود. هیچ شغل رسمی درباری به زنان اختصاص نداشت. زنان در میان مقامات دیوانی و لشکری نیز جایی نداشتند و مقامهای دینی در سطوح بالا و متوسط نیز در انحصار مردان بود. در شیوۀ تولید کشاورزی نیز تنوع مشاغل اندک بود و قدرت بدنی برای کار و جنگاوری مزیت مهمی به حساب میآمد. زنان بهدلیل قدرت بدنی کمتر، دوران بارداری و شیردهی، و خشونت و ناامنی فضای عمومی، فرصتهای محدودی برای اشتغال و استقلال مالی داشتند. مشاغل خانگی و صنایع دستی کمدرآمد بودند و ازدواج بهترین راه تأمین معاش برای زنان بود. زنانی که شوهری نداشتند و بهدلایل مختلف از حمایت خانوادۀ خود (پدر، برادر و پسر) نیز محروم بودند، یا باید در فقر و گدایی میماندند یا تنفروشی میکردند.
ادامه این مطلب را در سایت زنان امروز:
zananemrooz.com/article/سقوط-آزاد-زنان-از-نردبان-اقتصاد/
و یا در نسخه چاپی شماره ۴۲
store.zananemrooz.com
بخوانید.
فلانورهای ایرانی، عشق و لالهزار
🖊 مریم رضایی
پا گذاشتن به عرصۀ عمومی در ایران عصر قاجار برای زنان چندان آسان نبود. شبکهای از موانع یدا و ناپیدا در عمق فرهنگ این سرزمین طراحی شده بود تا زنان خانهنشین و منزوی باشند. «زن خوب فرمانبر پارسا» یک بستۀ از پیش طراحیشده بود تا انسانی را تبدیل به موجودی رام و مهارشدنی کند.
در یک نمونۀ ساده از این شبکۀ تار عنکبوتی موانع، زنان حتی اگر قصد پا گذاشتن به بیرون از خانه را هم داشتند، هیچ کفش زنانهای به آنها اجازۀ راه رفتن طولانیمدت نمیداد. میگویم «پا گذاشتن» و بهتر است بدانیم که زنان فقط در میان حجمی اغراقآمیز از پوشانندههای سر و صورت و حالت بدن گرفتار نبودند، بلکه حتی کفشهایی به پا میکردند که بیشتر برای راه نرفتن طراحی شده بود. کلارا کولیور رایس، همسر یکی از مبلغان مذهبی ساکن جلفای اصفهان، در توصیف این کفشهای زنانه مینویسد:
«کفشهای ساخت وطن به لحاظ شکل ظاهر و رنگ بسیار زیبایند و از چرمهای زرد و سبز و آبی و قرمز ساخته میشوند. اما فقط دارای قسمت جلواند و پشتباز میباشند. اگر هم دارای قسمت پشت باشند، معمولاً آن را میخوابانند. پاشنۀ آنها نعل آهنی سنگینی دارد. درنتیجه، همواره پاشنۀ کفش لق میخورد و صدا میکند. یکی از دلایل این کار این است که کفش را بتواند جلوی درگاه اتاق بهآسانی از پای درآورد. دلیل دیگر آنکه غیرممکن است که زنی از خانه خارج شود و کسی متوجه نشود… زنان بهندرت کفشهای نرم کتانی یا گیوه به پا میکنند. هرگز آن سفری را که زنی ایرانی را همراه خود بردم فراموش نمیکنم و زمانی که مجبور شدیم از شیب صخرهای کوهی پایین رویم، عذابی را که بهخاطر به پا داشتن کفشهای لعنتی و وحشتناکش کشید از خاطر نمیبرم. گرچه خلاف رسم و رسوم بود، از این فرصت استفاده کردم و یک جفت گیوۀ راحت برای او خریدم که از آن پس زن دیگری شد…»
ادامهٔ این مطلب را در سایت زنان امروز
zananemrooz.com/article/فلانورهای-ایرانی،-عشق-و-لالهزار/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۲
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
بخوانید.
🖋️مهشاد شهبازی
خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا، زادهی ۲۸ مارس ۱۹۳۶ در پرو، یکی از برجستهترین رماننویسان، منتقدان و روشنفکران سیاسی است که آثارش تأثیری ژرف بر ادبیات جهان گذاشتهاند؛ از چهرههای شاخص «شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین» در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی که نویسندگانی چون گابریلگارسیا مارکز، کارلوس فوئنتس و خولیو کورتاسار نیز در آن نقش داشتند.
او با تلفیقی از روایتهای چندلایه، صداهای متکثر، تحلیلهای روانشناختی و موضعگیریهایفلسفی و سیاسی، به نقد ساختارهای قدرت، فساد نهادهای سیاسی و خشونت دولتها پرداخت و تقلای انسان در جستوجوی آزادی و معنا در جهانی بیثبات را به تصویر کشید. رمانهای شاخص بارگاس یوسا همچون خانهی سبز، گفتوگو در کاتدرال، سور بز و جنگ آخرالزمان، نه فقط روایاتی از دیکتاتوری و خشونت، بلکه کندوکاوهایی عمیق برای بازشناسی موقعیت انسان در برابر قدرت، وجدان در برابر سرسپردگی و واقعیت در برابر رسانهاند.
او در سال ۲۰۱۰ میلادی نوبل ادبیات را از آن خود کرد؛ نشانی که نه تنها برای قدرت قلمش، که برای تعهدش به مقاومت و دفاعش از لیبرالیسم و آزادی فردی، به او تعلق گرفت.
درگذشت خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا، نه پایان یک نویسنده، بلکه پایانی بر فصلی از رماننویسی است که ادبیات را فراتر از عرصهی تخیل و فضایی برای تأملات ژرف سیاسی، اجتماعی و اخلاقی میدانست؛ فقدان نویسندهای متعهد که به قدرت رمان و روایت ایمان داشت و بر این باور بود که ادبیات، به مثابه امکانی برای نقد، بیداری و زندهماندن، میتواند جهان را تغییر دهد.
گفتوگو با ناصر صفاریان؛ مستندساز و پژوهشگری که تحقیقات گستردۀ او دربارۀ زندگی فروغ، بهویژه مستند سهگانهاش، وی را به یکی از آگاهترین پویندگان این عرصه تبدیل کرده است. سالها پژوهش، مصاحبه و بررسی اسناد، او را در جایگاهی قرار داده است که بتواند زوایای کمتر دیدهشدۀ هنر و چالشهای زندگی شخصی فروغ را روشن کند. در این گفتوگو تلاش میکنیم از روایتهای افسانهای و دوگانههای مطلق فراتر برویم و به درکی ژرفتر از این رابطه برسیم؛ رابطهای که نهتنها بر زندگی فروغ و ابراهیم گلستان تأثیر گذاشت، بلکه ردپایش در ادبیات و
سینمای ایران نیز برجا ماند.
این گفتوگو را در سایت زنان امروز
zananemrooz.com/article/همۀ-زخمهای-او-از-عشق-بود/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۲
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
بخوانید.
در بخش ادبیات شمارهٔ ۵۲، عشق، قدرت و هویت زنانه در مواضعی تحلیل میشوند که در تجربههای زیستهٔ زنان نویسنده و روشنفکر شکل میگیرند. این بخش با گفتوگوی مفصل و خواندنیِ مهشاد شهبازی با ناصر صفاریان با عنوان همهٔ زخمهای او از عشق بود آغاز میشود؛ نگاهی به رابطهٔ فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان و تأملی بر پیوند عشق و رنج در زیست شاعرانه زنی روشنفکر.
در ادامه، سمیه آقاجانی در مقالهٔ من معشوقه نیستم با بررسی رمان کام آخر از هیفا بیطار، نویسندهٔ عرب، به روایت زنی میپردازد که تلاش میکند از نقش تثبیتشدهٔ معشوقه بودن فراتر رود و در دل رابطهای عاطفی، اقدام به بازتعریف خود کند.
در آخر، مهشاد شهبازی در گفتار عشق، اندیشه و قدرت در روابط روشنفکرانه، از جایگاه زنانی مینویسد که در پیوندهای عاطفی با مردان نویسنده و روشنفکر، همواره در سایه آنان قرار گرفتهاند؛ نگاهی انتقادی به مناسبات نابرابر قدرت در روابطی که در ظاهر بر برابری و هماندیشی بنا شدهاند، اما در ژرفا، ساختار قدرت را بازتولید میکنند.
این بخش دعوتی است به بازاندیشی در روایتهایی از عشق و قدرت و فرصتی برای شنیدن صداهایی که از مرزهای خاموشی عبور کردهاند.
لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
📣 آغاز به کار کانال تلگرامی "کارزار سهشنبههای نه به اعدام" | No to Execution Tuesdays Campaign
با تبریک سال نو به تمامی مردم ستمدیده و همراهان کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» و با امید به برچیده شدن چوبههای دار در سال ۱۴۰۴، به آگاهی میرسانیم که کانال رسمی این کارزار از نخستین هفتهٔ سال جدید فعالیت خود را آغاز میکند.
از تمامی کسانی که تاکنون به هر شیوهای در مقابله با اعدام تلاش کردهاند، صدای کارزار و دادخواهان بودهاند، و رنج محکومان به اعدام و خانوادههای آنان را بازتاب دادهاند، صمیمانه سپاسگزاریم.
از شما دعوت میکنیم با معرفی و گسترش این کانال، ما را در تداوم این مبارزه یاری نمایید.
با سپاس و به امید آزادی
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
🔸🔸🔸
لینک کانال کارزار:
/channel/No_To_Execution_Tuesdays
بخش اجتماعی شماره ۵۲، چهار مقاله دارد که سه تای آنها به نقد روابط عاشقانه و تاثیر ساختارهای اجتماعی بر این روابط میپردازد. مقاله چهارم و آخر تلاش میکند به این سوال پاسخ دهد که چگونه در شهر تهران پرسههای فمینیستی بزنیم؟
مائده صدیقی در مقالهای با عنوان «من، تو نخواهم شد: نگاهی به الگوهای استعماری در عشق رمانتیک» به تاثیر پنهان ساختارهای اجتماعی و فرهنگی بر روابط عاشقانه میپردازد. آنچه در ابتدا تجربهای شیرین و پرشور از عشق به نظر میرسد، میتواند به سوالات و تردیدهایی درباره هویت فردی، قدرت و نابرابریها منجر شود. مائده تلاش میکند با کمک نظریات ماریا لوگونز نشان دهد عشق میتواند در قالبی مشابه استعمار، به طور تدریجی فرد را از خودش جدا کند و او را به ابژهای برای تحقق ایگوی دیگری تبدیل کند.
«مشکل عشق: تاملی درباره نسبت عشق و مردسالاری» مقالهای به قلم رها نبوتی است که تلاش میکند عشق را از دریچة فمینیستی نقد کند. او نشان میدهد عشق از ساختارهای سلطه جدا نیست، بلکه عشق، میل و سلطه در هم تنیدهاند. رها با اشاره به نظریات بل هوکس و آدری لرد، از ضرورت بارتعریف عشق مینویسد: مفهوم «اروس»، امکانی برای بازتعریف عشق بهمثابه نیرویی رهاییبخش و جمعی پیشنهاد میدهد. این نگاه به عشق، آن را از تقلیل به رابطة دگرجنسگرایانهی سلطهمحور رها کرده و مرز آن را با دوستی کمرنگ میکند.
فردوس شیخالاسلام در «نامه به معشوقی که هرگز زاده نشد» از رابطهای پر ابهام همراه با درگیریهای درونی مینویسد و نشان میدهد چطور مسائل اجتماعی بر تجربة عشق اثرگذارند: «سالیان طولانی مطمئن بودم قدرت عشق ورزیدن ندارم. از مشاور خانواده و تراپیست گرفته تا دوستان و نزدیکان مرا سرزنش میکردند که تقصیر خودم است. تراپیستم میگفت تو مردها را اخته میکنی، نمیگذاری نزد تو قدرت و حمایتی را که میخواهند تجربه کنند داشته باشند. نه تو بهقدر کافی زن هستی و نه میگذاری آنها مرد باشند..».
در نهایت «تهران به روایت زنان: چگونه در شهر تهران پرسههای فمینیستی بزنیم؟» گزارشی است به قلم سوگل دانایی و محمدکریم آسایش که در آن تلاش کردند فضاهایی که در شهر تهران به نوعی با رخدادهای مرتبط با زنان پیوند داشتهاند و در حافظة جمعی ثبت شدند را با کمک نظرسنجی از زنان فعال در حوزههای مختلف و از نسلهای متفاوت ثبت کنند. آنها در این گزارش به ده مکان اشاره میکنند؛ از گراند هتل و پارک دانشجو تا کتابخانه صدیقه دولتآبادی و قهوهخانه عموحسن.
لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره
در طول دههها مبارزه، هنر به یکی از ابزارهای قدرتمند هنرمندان فلسطینی برای روایت رنجها و مقاومتهایشان تبدیل شده است. نویسنده در این نوشتار، با نگاهی به وقایع تاریخی و بستر تحولات فلسطین، و با نام بردن از برخی زنان هنرمند هر دوره، به معرفی چهار هنرمند زن فلسطینی پرداخته است که در سه نسل مختلف، هریک در تلاش برای روایت آنچه بر مردم فلسطین گذشته نقشی مهم ایفا کردهاند.
این مطلب را در سایت «زنان امروز» بخوانید:
zananemrooz.com/article/ابزار-مقاومت-در-تاریکترین-لحظات-زنان/
در بهمن ماه ۱۴۰۳ میزگردی به گردانندگی فاطمه علمدار و با حضور مهدی سلیمانیه، حسام سلامت و ایمان واقفی در مجله زنان برگزار شد که در آن هر یک از افراد موقعیتهایی را از تجربه زیستهشان بیرون کشیدند و سعی کردند به فهم عمیقتری از تجربیات جنسیتی در دنیای پساژینا نزدیک شوند.
🎧نسخهٔ شنیداری این میزگرد را میتوانید در پادکست هشت (پادکست مجله زنان امروز) در کست باکس و تمامی پادگیرها بشنوید.
https://castbox.fm/vd/785811016
🔗 لینک حمایت از پادکست:
store.zananemrooz.com/محصول/کمک-مالی/
ویژهنامهٔ هشت مارس مجلهٔ زنان امروز
مجموعهٔ پیشرو، بهمنظور گسترش گفتوگوهای فمینیستی، فارغ از فضاهای «دوقطبیشدۀ» رايج تهیه شده تا در حد امکان به فهم دغدغههای يكديگر و همدلیهای بيشتر دامن بزند. چراكه بدون همدلی، همقدمی و همبستگی امكانپذير نيست و بدون همبستگی، ايجاد تغيير به نفع زنان ناممكن میشود.
مقالات چندصداییاند؛ برخی دو نویسنده دارند که از منظرهای مختلف به موضوع پرداختهاند و برخی ماحصل گفتوگو دربارهٔ تجربیات زیستهٔ زنان و مردان در پساژینا است. اين گفتوگوها با اين اميد در كنار هم قرار گرفتهاند كه در آينده، ديگر گروههای خُردِ زنان بتوانند در سطحي وسيعتر، به چنين گفتوگوهایی دامن بزنند تا بتوان از دل آن به قسمی از «همبستگی» در ميان كنشگران زن با ديدگاههای گوناگون دست يافت.
لینک دانلود رایگان این مجموعه مقاله:
zananemrooz.com/article/همبستگی،-ضرورتی-در-تعلیق/
@zanan_emrooz
▪️منبع: پایگاه خبری دیدبان ایران
لایحه منع خشونت علیه زنان که حالا بعد از گذشت ۱۴ سال با تغییرات بسیار زیاد توسط قوه قضاییه و دولتهای قبلی، از سوی دولت جدید و تحت عنوان «پیشگیری از آسیبدیدگی زنان و ارتقای امنیت آنان در برابر سوء رفتار» به مجلس فرستاده شده است، بازهم در صف انتظار قرار گرفته و هنوز زمان رسیدگی خارج از نوبت و به صورت یک فوریت به آن نرسیده است.
در همین راستا با شیما قوشه، وکیل پایه یک دادگستری و عضو کانون وکلای مرکز درباره علت طولانی شدن مسیر تصویب این لایحه به گفتوگو پرداختیم:
🔗 zananemrooz.com/article/مسألهٔ-زنان-هیچگاه-اولویت-حاکمیت-نبو/
عشق؛ رهایی یا ایدئولوژی
🖊️ مریم رضایی
عشق رهایی است؛ عشق ایدئولوژی است. اندیشیدن به عشق، اینجا و اکنون، از جایی میانِ این دو گزاره باید آغاز شود. نوشتهٔ حاضر از یکسو رویههای ایدئولوژیکشدنِ عشق را بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند درمقامِ روکشی ایدئولوژیک تنها سلطهٔ مردانه بر زنان را بازتولید کند؛ اما ازسویدیگر عشق درمقامِ افقِ رهایی، از خصلتِ تصادفی، رخدادگون و پیشبینیناپذیر برخوردار است که آینده آن را میسازد.
امروزه عشق به موضوعی برای پرفروشترین کتابها و پربینندهترین فیلمها تبدیل شده است. بااینحال، این گستردگیِ همهجانبه تماماً خالی از هرگونه تحولِ بنیادییست که بتواند در پس این مفهوم، نویدبخشِ جهانی انسانیتر باشد. تاریخ مفصل عشقنامهها کماکان توانِ تغییرات بنیادی در روابط زن و مرد را نداشته است. حتی قدیمیترین قصههای بشری نیز باعث تغییر در مواجهه با عشق نشده است: همان پدرانی که روایتِ جانسوز لیلی و مجنون را سینهبهسینه نقل کردهاند، دخترانشان را علیرغم میلشان مجبور به ازدواج هم کردهاند؛ روایت شیرین و فرهاد هیچگاه باعثِ ازبین رفتن نظامِ کاستها و طبقاتِ اجتماعی درجهتِ نزدیکی دو انسان نشده است.
▪️لینک ادامهٔ مطلب:
zananemrooz.com/article/عشق؛-رهایی-یا-ایدئولوژی/
خانمها و آقایان نماینده در مجلس
درحالیکه شما لوایحی مانند «حجاب و عفاف» را با دو فوریت در مجلس تصویب میکنید، هر دو روز یک زن در ایران به دست مردان خانوادهاش کشته میشود.
تنها در ماه گذشته (ژانویه ۲۰۲۵) دست کم ۱۸ مورد زنکشی در شهرهای مختلف ایران ثبت شده است(هه نگاو). این در حالی است که آمار دقیق رسمی آن اعلام نمیشود و همواره تعداد جنایت و خشونت علیه زنان پنهان میشود.
قتل زنان به دست مردان خانواده در شهرهای ایران از جمله تهران، مشهد، آبادان، سنندج و زاهدان پراکنده است.
طی سه ماهه نخست سالهای ۱۴۰۱، ۱۴۰۲ و ۱۴۰۳، دستکم ۸۵ زن و دختر توسط شوهر، پدر، برادر یا سایر مردان نزدیک خود کشته شدهاند. بیشترین موارد قتل در سه ماهه نخست سال ۱۴۰۳ در شهرهای ارومیه، تالش، تبریز، مشهد، ایرانشهر و تهران بوده که تهران در صدر قرار دارد.
لینک ادامهٔ یادداشت:
zananemrooz.com/article/زنان-در-حال-جاندادناند-شما-در-چه-حال/
شمارهٔ ۵۱ مجلهٔ «زنان امروز» منتشر شد.
▪️لینک خرید این شماره:
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۱/
زندان مادری
و اهمیت توجه به مادران در فرزندآوری
🖋️ یاسمن آرنگ
امروز مادری برایم زیر مقالهای دربارهٔ نقش پدر و اطرافیان در نگهداری از فرزند نوشت: «من تا قبل از مادر شدن حالم خیلی خوب بود، اما الان با وجودی که بچم ۵ سالش هست بازم حالم خوب نیست، انگار که تو یک زندان هستم.»
«زندان مادری» ترکیب غریبی است! وقتی زنان با تردید و ترس لب میگشایند و از درون خود و ناگفتهها میگویند استعارههای تازهای متولد و تعابیر نویی به دایرهٔ واژگانی افزوده میشود.
اگر بار سنگین فرزندپروری را به دو بخش پیش از تولد و پس از آن تقسیم کنیم در بخش نخست، زنان با وجود پیشرفت فراوان علم همچنان تنها پرورندهٔ فرزند هستند؛ نه ماه بار گرانی را در خواب و بیداری و بیرون از خانه و در خانه حمل میکنند با تغییر مزاج، اندازه و حال روحی که در اینجا قصد پرداختن به آن را ندارم، همه طبیعتا بر عهده مادر است و پدر و دیگر نزدیکان تنها با فراهم کردن شرایط مناسب میتوانند به مادر تنها کمک کنند. در واقع در این زمان تنها کسی که بار سنگین فرزندپروری را به دوش میکشد مادر است چنانکه با زایمان، آخرین رمق مادر از دست میرود و او از نظر جسمی و روحی در ضعیفترین حالت ممکن به سر میبرد، در این حال باز بنا به اجبار فرهنگی عموماً تنها مسئول نگهداری و پرورش فرزند مادر دانسته میشود، در گذشته دایه ها و لله ها زنان و مردانی بودند که در این کار سهیم میشدند، امروزه در مواردی پرستار کودک جایگزین آنها شده و به کمک مادران آمده است هرچند همچنان از این گزینه تنها خانوادههای با سطح اقتصادی_اجتماعی بالا میتوانند بهره بگیرند، در خانوادههای متوسط و زیر متوسط این بار سنگین به چه شکل تقسیم میشود؟
امروزه به دلیل سنتهای پایدار فرهنگی و شرایط اقتصادی عموماً بعد از زایمان نیز پدر نمیخواهد یا نمیتواند نقش والدی چندانی در نگهداری از فرزند به عهده بگیرد و باز هم تنها مادر است که باید از اشتغالات شخصی و نقش اجتماعی خود دور بماند و به کارهای قبل، کار تمام وقت دیگری نیز بیفزاید، بعضی از خانوادهها از مادربزرگها، خالهها و عمهها کمک میگیرند و به اجبار این بار مسئولیت را روی دوش دیگرانی که نقشی در تصمیمگیری برای فرزندآوری نداشتهاند، میپراکنند اما دولت در این زمینه چطور میتواند ایفای نقش کند؟ آیا اختصاص تسهیلات مالی به پدر و تشویق مالی او برای ترغیب به فرزندآوری کفایت میکند؟
آیا دلیل بی رغبتی به تولیدمثل تنها مشکلات اقتصادی است؟ یعنی باری که سبک زندگی سنتی بر دوش پدران گذاشته است؟ مادران به عنوان نخستین مسئول و پرورندهٔ فرزند که از جسم، روح و وقت خود مایه میگذارند چه؟
در امر فرزندآوری و فرزندپروری، دولت و جامعه در زمینههای مختلف و پدر _ در سطح خصوصی _ بهرهمند و منتفع هستند اما بار اصلی زادن و پروردن که سالهای متمادی از زیست پرورنده را دربرمیگیرد بر عهده مادر است که مطالبات و نیازهای او در اولویت توجه، رسیدگی و بازنگری حقوقی قرار نمیگیرد.
صدای مادران به سختی از درون زخم خورده شان برمیآید، در گفتگویم با مادران بسیار، نزدیک به صددرصد آنها به تلخی بیان کردند، نه تنها ساعتی برای شخصیترین کارهای خود ندارند که یک دقیقه فرصت برای حتی قضای حاجت و نظافت شخصی ندارند و اگر گلایهای کنند سرزنش و قضاوت میشوند و ترجیح میدهند سکوت کنند و دم برنیاورند... در موارد بسیار آنچه به افسردگی پس از زایمان منجر میشود آگاهی مادران از این واقعیت است که دیگر مالکیتی بر زمان و سبک زندگی خود ندارند، باید از گذشتهٔ خود فاصله بگیرند و تمام وقت خود را به این کار اختصاص دهند، در اینجا قصد ندارم از حقوق قانونی والدی که مادران از آن محروماند بنویسم، تنها میخواهم کشوری همچون سوئد را نمونه بیاورم که الگوی بسیار خوبی در سیاستگذاری فرزندآوری با در نظر گرفتن حقوق اجتماعی مادر است.
قانون مرخصی فرزند پروری در سوئد به تازگی امکان مراقبت از کودک و دریافت دستمزد در ازای این کار را برای اعضای خانواده، نزدیکان و دوستان فراهم کرده است. در واقع نگهداری از نوهها در سوئد برای پدربزرگها و مادربزرگها و نزدیکان مورد اعتماد درآمدزا است.
سوئد اولین کشوری بود که در سال ۱۹۷۴ مرخصی استحقاقی والدین را به پدران نیز تعمیم داد.
با گذشت ۵۰ سال از مرخصی استحقاقی پس از زایمان به پدران، پدربزرگها و مادربزرگها هم در سوئد میتوانند برای نگهداری از نوههای خود حقوق بگیرند.
به گزارش گاردین، سوئد به طور مداوم به عنوان یکی از بهترین کشورهای جهان در این زمینه رتبهبندی میشود که به پدران مرخصی میدهد؛ پس از تولد فرزند، هر دو والدین واجد شرایط مرخصی ۴۸۰ روزه هستند.