اندیشه، آگاهی، اعتماد به نفس. مطالبی درباره ی زنان، برای همگان. کلیه متون اثر نویسنده زنان آگاه. بازنشر با ذکر لینک کانال و منبع آزاد. . *بدون تبلیغ.
هی! تویی که تلاش میکنی آیندهت رو بسازی! تویی که از عشق و آگاهیت به دیگران میبخشی!
۸ مارس، روز جهانی زنان مبارک دوست من💜🚺
#زن_زندگی_آزادی
کانال زنان آگاه @zanAneAgh
"آموزش چگونه با کلاهبرداری کاری کنیم که زن مهریه اش را ببخشد." :)
Читать полностью…زمانه ی ما، زمانه ی نقد است که همه چیز باید تسلیم آن شود.
دین از طریق تقدس خود و قانون به واسطه ی ابهت خود، معمولا می خواهند خود را از نقد معاف دارند.
ولی به این ترتیب، ظن موجهی علیه خود برمی انگیزند. و نمی توانند طالب احترام خالصانه ی عقل باشند.
یعنی احترامی که عقل تنها نثار چیزی می کند که بتواند در برابر آزمایش و آزمون گری آزاد، سربلند بیرون بیاید.
📚نقد عقل محض
اثر امانوئل کانت.
@zanAneAgah
نکته آن که استاد بیضایی و ابراهیم گلستان نگرش زن ستیزانه نداشتند، اما حتی رفت و آمد با آن ها باعث نشد کسی مثل نادر ابراهیمی نگاهش را نسبت به زنان تصحیح یا تلطیف نماید.
Читать полностью…روشنفکران چپ گرای عنقلابی، به خوبی اثبات می کنند که دست داشتن در ادبیات (یا هر شاخه ای از علوم انسانی یا سایر علوم یا هنر) نمی تواند زن ستیزی نهادینه شده را در وجود یک مرد ضعیف، خنثی سازند. به قلم زنان آگاه @zanAneAgah
Читать полностью…تقدیم به مظلومیت و جوانی تباه شده "مادرانی" که هیچ گاه "مواد اولیه" کافی برای یک غذای رنگارنگ را نداشتند، شبیه همه امیدهای رنگی که وعده کاذب بودند، آش نخورده چند نسل و دهان سوخته، به جلدهای قدیمی اما خوشمزه، از راهنمای طباخی، هنر آشپزی مدرن، طباخی عالی، طباخی ملل، طباخی نو، تا كتاب اسرارآمیز و همیشه حاضر در دستان مادران ایرانی، از آن کتاب هایی كه از کودکی هميشه آرزوي خوردن صفحاتش را داشتيم، آخرين "دستور غذای" بانوی اول آشپزخانه های ايران: خانم فاطمه بحرینی مشهور به "رزا منتظمی"، استاد آشپزی و نویسنده کتاب مشهور "هنر آشپزی" بود، دختر بصیرالسلطنه، زاده سیزدهم مرداد در شهسوار، نزدیک به یک قرن قبل، اولین زنی که آشپزی را با نگاهی مدرن به عنوان یک هنر وارد جامعه کرد. کتاب مشهور "هنر آشپزی" در دو مجلد، کتابی که برای نخستین بار در سال هزار و سیصد و چهل و هفت خورشیدی با ششصد دستور غذایی منتشر شد. این کتاب در چند دهه اخیر در منزل بیشتر ایرانی ها حضور داشت و یکی از هدایای دهه پنجاه و شصت به تازه عروس های جوان بود. کتابی که حتی در روزهای جنگ تحمیلی و اوج کمبود کاغذ و مشکلات چاپ در ایران، برای جلوگیری از فروش در بازار سیاه با "دفترچه بسیج اقتصادی" فروخته شد. در هنگام خرید کتاب این دفترچه ها ممهور به مهری می شد تا نشان دهنده آن باشد که خریدار سهمیه کتاب هنر آشپزی را دریافت کرده، رزا منتظمی، زنی ساکن خیابان بهار شیراز تهران، عاشق پیشرفت زنان کشورش. کتاب هنر آشپزی که سلیقۀ ایرانی و تجدد خواهی در آشپزی را به صدها هزار خانۀ ایرانی برده، و نام رزا منتظمی را زنده و پر جلا نگاه خواهد داشت. "رزای قصه ما" در هشتاد و هفت سالگی و در اول آبان سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت در تهران دار فانی را وداع گفت. بعد از انقلاب در دستورهای غذایی کتابش، واژه های شراب، لیکور، بیکن و الکل سانسور و از معادل های انقلابی نظیر کالباس اسلامی، سرکه و عرق بهارنارنج به جایش استفاده شد. ورق زدن عکس های غذاهایی رویایی در روزهایی سیاه، صدای آژیر و پناهگاه و آمار حجله های شهدا در کنار گراتن، بیکن، سالامی، کارامل، آرتیشو، تارت و کنیاک، وعده هایی ناصادق، و غذاهایی که شبیه رویاهای تباه شده چند نسل بود، سهم سرمایه داری کثیف و دستور غذایی برای خوراک اختلاس گران شکم گنده و انقلابی سال های بعد.
با دخل و تصرف از کافه نوستال
https://www.instagram.com/p/DEozBkZNB_u/?img_index=1
مهشید، و زنانی که حذف نشده اند
در تمامی برنامههای تلویزیونی دکتر Phil ، همسرش در تماشاچیان حضور داره و همیشه با اتمام برنامه، در دید همگان دست خانم رو میگیره و باهم استودیو رو ترک میکنند. عملی ساده و زیبا، که چشم ما بهش عادت نداره.
ما عادت داریم که همه شوهرها، زنشون رو پنهان کنند. در مجازی عکس بچه رو بذارند، عکس زن رو خیر. یا مثل آقای نصرالله رادش، عکس نصفه بریده شده همسر رو کنار خود منتشر کنند. یعنی من متاهلم ولی نباید چهره همسرم رو ببینید! با دلایل عجیبی مثل "من جامعه رو می شناسم (بابا جامعه شناس!!!!) صلاح نیست کسی تصویر همسرم رو ببینه. در حالی که مثلا در آمریکا وجود قاب عکسی از همسر و فرزند بر میز کار در اداره و شرکت و مغازه یک چیز عادیه!
دیده م که وقتی یک زوج پزشک با تخصص مشابه یا مرتبط، باهم در یک مطب کار می کنند، مراجعین نسبت به این که همسر آقای پزشک هم اون جا حضور داره واکنش منفی دارند. یا داستان درست می کنند که لابد خانم می خواد کنترلگری بکنه برای شوهرش. انگار کسی خوشش نمیاد همسر یک مرد رو ببینه. و بدون این که حتی گفتگویی با اون زن شکل بگیره، برچسب های بی ربط و منفی بهش می چسبونند! لازم به ذکره کسانی که از ابتدا زن رو حذف کرده اند مردان بوده اند اما کسانی که واکنش منفی دارند به حضور همسران، زنان دیگر هستند. چرا واقعا؟؟
ما به حذف زنان حتی در قشر سلبریتی و بازیگر و خواننده و نویسنده عادت داریم. و اگه کسی اون زن رو نشون بده، ابراز علاقه هم بکنه جلوی دوربین یا ازش تعریف بکنه، حرصمون میگیره! و میگردیم و حتما دلایلی پیدا میکنیم که از اون زن متنفر باشیم! نیمه تاریک وجود ما، چشم نداره زنی رو ببینه که حذف نشده. شاید اون زن آدمی خوب یا بد باشه. ولی چیزی که باید روش کار کنیم اون "حرص درونی" از دیده شدن همسر فرده. و البته کمتر اهمیت دادن به کل مبحث سلبریتیها و زندگیهاشون. (یادتون باشه حتی وقتی آقای ابی روی صحنه مست کرد و پخش زمین شد، این رفتار غیرحرفهای رو انداختند گردن زنش! درحالی که ابی یه مرد بزرگسال و سن-دار و با تجربه ست پس خودش مسئول کاراشه! بچه نیست که کار اشتباهش رو بندازیم گردن کوتاهی پدر و مادرش در تربیت فرزند.)
حذف نکردن و حذف نشدن همسر زیباست. بهتره به جای جستجو برای پیدا کردن ایراد و برچسب زنی به همسران (از همسر آقای دکتر فلانی گرفته تا همسر بازیگر و همسر مجری و خواننده) از جا افتادن "زوج بودن و زوج دیده شدن" لذت ببریم🌸
به قلم زنان آگاه @zanAneagah
با مرگش شادی وصف ناپذیری شروع میشد.
اما عذاب همین است: آن ها به موقع نمیمیرند!
آلبر کامو.
مسابقات انتخاب دختر شایسته در هلند بهطور کامل لغو شد. برگزار کنندگان با صدور بیانیهای در روزجمعه ۲۰ دسامبر (۳۰ آذر) اعلام کردند: "جهان در حال تغییر است و ما نیز باید تغییر کنیم."
برگزارکنندگان این رویداد اعلام کردند که مسابقه دختر شایسته اکنون دیگر با روح زمانه و ارزشهای امروزی همخوانی ندارد. در این بیانیه آمده است که پس از تاریخی سرشار از زرق و برق، استعداد و الهام، مسابقات دختر شایسته هلند به پایان رسید.
بهجای این مسابقات، یک پلتفرم آنلاین با نام "نه دیگر برای این زمان" راهاندازی شده است. این پلتفرم به موضوعاتی مانند سلامت روان، رسانههای اجتماعی، تنوع و خودبیانگری اختصاص دارد. در این پلتفرم، بهجای تاج و لباسهای فاخر، داستانهایی از زندگی واقعی به اشتراک گذاشته میشود که الهامبخش جوانان باشد. برگزارکنندگان اعلام کردند: "اینجا ما جوانان را تشویق میکنیم تا خودشان باشند، در دنیایی که در حال دگرگونی است."
منبع گفت و شنود.
چرا هنوز روسری بر سرمان است؟
می خواهم، اما نمی شه!
از روانشناس می پرسم "آخه چی می شه وقتی یه دختر جوونی که هیچ باوری به حجاب نداره، روسریش رو برنمی داره؟ حتی بین دوستاش که دیگه بدون روسری بیرون می رن؟"
سال هاست دارد خصوصی ترین حرف های آدم ها را می شنود و عمیق ترین احساس هایشان را می بیند. می گوید "نخستین چیز، ترس و ناامنی ست". اما ترسیدن از چه کسی و احساس ناامنی از چه چیزی؟
توئیت های دختری جوان را با عنوان روزمرگی های بدون حجاب می خوانم. عکس خودش را در آینه آسانسور گذاشته. در آسانسور باز است و پارکینگ ساختمان پیدا. روسری ندارد. دامن سیاه بلندی به پا دارد و پیراهنی تقریبا آزاد و کمی گشاد . با خنده ای مهربان بر لب. در آینه آسانسور، نگاه می کند. نوشته "واسه ی شروع مسیرهای کوتاه خوبه. مثلا خرید از سوپر مارکت سر کوچه."
در صورتش نه ترس هست و نه ناامنی. یعنی ترس و ناامنی فقط چیزی درونی است که اگر بر آن غلبه کنیم، همین لحظه، روسری ای را که از آن متنفریم برمی داریم و آزاد قدم می زنیم؟ روان شناس به این عادت می گوید درماندگی آموخته شده. منطق و عقل می گوید که روسری را بردار، اما درماندگی آموخته شده تو را می ترساند و مانع می شود.
منشن های توئیتر از دنیای دیگری می گوید. کسی نوشته "حواست باشه، پلاک ماشین های توی پارکینگ پیداست. گیر نیفتی!" این یعنی همه چیز درماندگی آموخته شده نیست. یعنی باید علاوه بر مقابله با ترس درونی، با ترسی بیرونی هم جنگید. پیچیدگی های برداشتن یک روسری از سر مدام بیش تر و بیش تر می شود.
یک منشن دیگر "ببین!! این طوری می دیدمت تو کوچه مون، می خورررردمت!!" درماندگی آموخته شده، حکومت توتالیتر و مستبد و مذهبی، و حالا جامعه ای سکسیستی که خشونت جنسی کلامی و رفتاری در آن عادی سازی شده است.
بله ماجرا همین قدر پیچیده و بغرنج است. حالا اهمیت و بزرگی کاری که زنان این سرزمین انجام داده اند بیش تر مشخص می شود. هر حجاب اجباری که برداشته می شود، چیزی از انقلابی کوبا کم ندارد.
این روزها شاهد تغییر پوشش تعداد زیادی از زنان هستیم و چهره ی شهر تغییر چشمگیری کرده است. در این میان، زنانی اطرافمان هستند مانند هم کلاسی و همکار و فامیل، که عکس پروفایل شان بی حجاب است، در مهمانی ها بی حجاب هستند، اما نمی توانند روسری را کنار بگذارند. حالا که کمی از زوایای پر چالش این تصمیم را می دانیم، بهتر است همگی سعی کنیم هرچه بیش تر آن ها را درک کنیم و در رسیدن به راه آزادی کمکشان کنیم. زیرا آزادی تمرینی هر روزه است.
کسی نمی تواند آزادی را از ما بگیرد. فقط گاهی فراموش می کنیم که همیشه آزادیم.
@zanAneAgah
من ز مردان نا امیدم بی گمان
کاوه ی آینده ی ایران زن است
تاب آوری زندگی با والدین
😵💫: هر روز از ساعت 8:25 صبح پدر پیرم دیدن سریال های ترکیش رو شروع می کنه. خل شدم انقدر صدای سریال ترکی شنیدم. ذله شدم از تحمل خرده عادت های خانواده!! 😣😫😭
👩🏼🦰👱🏻♀️👩🏻👩🏽🦱🧑🦰👩🦳 : آخییییی نازی الهی زنده باشند! قدرشون رو بدون چون ناگهان زود دیر می شود!! اگه بمیرند تو می مونی و کلی حسرت ها!!
😒: یه لحظه اجازه بفرمایید!
تو! 👩🏼🦰 تا جایی که یادمه یک عدد بابای مهربون ولی سنتی و مذهبی داشتی که با مغلطه احترام به بزرگتر، دهنت رو سرویس کرده بود و رسما برای فرار از اون رفتی به دانشگاهی در شهری دور! خیلی هم اذیت شدی که همون جا بمونی و به هیچ قیمتی برنگردی پیش بابات. درسته؟؟
تو!👱🏻♀️ تا جایی که یادمه، در اولین فرصت با اولین دوست پسرت ازدواج کردی و رفتی و الان سال هاست که با خانواده زندگی نمی کنی و مشغول شوهر و بچه خودتی. هفته ای یه بار عین مهمون می ری خونه بابا و ازت پذیرایی می کنند و دو تا قابلمه غذا هم بهت می دند و می بری خونه. تو هیچ وقت هم زیستی طولانی مدت با خانواده در بزرگسالی رو تجربه نکردی، مگه نه؟؟
تو! 👩🏻 به همه گفتی که می خوام درس بخونم و پیش رفت کنم و مدرک فلان آمریکا رو بگیرم. ولی جلوی آینه خوب می دونی که هدف اول مهاجرتت دور شدن از خانواده ی گیر و رومخ و کنترلگرت بوده. حالا صدها کیلومتر دور تر از خانواده، در حالی که فاصله گرفتی و علی رغم نداشتن حمایت مالی، خیالت راحت شده از خیلی چیزها، فقط باهاشون اسکایپ می کنی و از دور قربون لرزش دست مامان و بابا می ری!! تو بابت مهاجرتت خیلی وقته که دیگه عصای دست خانواده پیرت نیستی. ولی الان کسی رو نصیحت می کنی که عصای دست خانواده ست و پاگیرشون شده. چه جالب!
و تو! 👩🏽🦱 خانواده ای داشتی که کمکت کردند زود مستقل بشی و پول پیش خونه دادند و خونه اجاره کردی. سال هاست برای خودت حریم خصوصی داری و مثل من نیستی که هر لحظه بابات با صرفا یه "تقه زدن" به در، یهو در اتاقت رو باز کنه و واسه حل یه مشکل موبایلی بیاد تو و دیگه هم نره!! تو تا نیمه شب می تونی با چراغ های خاموش فیلم ببینی که حس سینما داشته باشی. هر فیلمی که دلت می خواد نه فقط سریال ترکی! می تونی هر ساعتی موزیک بلند گوش بدی. می تونی دوستات رو بیاری خونه، بعضی شب ها خونه شون بمونی. می تونی چهار بعد از ظهر وسط هال خونه با دوست پسرت سکس کنی! و تو هم مثل اون شوهر کرده ها چند هفته یه بار یه سری به خانواده می زنی و با کلی سبزی قورمه آماده و دوتا قابلمه پلوخورش مامان پز بر می گردی خونه ت!
تو! 🧑🦰 که با خانواده زندگی می کنی. ولی عملا خونه برات جا-خوابه. شش صبح می ری سر کار، همون جا ناهار می خوری. بعد کار تازه با همکاران یا رفقا می ری کافه و دور دور. یا تازه می ری باشگاه. فوقش آخر شب یه خرید کوچیک بکنی واسه مامان که خسته نباشی واقعا. پنج شنبه جمعه ها می ری سفر یکی دو روزه یا کوه و دشت و صحرا و کویر. چقدر جدی با خانواده تعامل می کنی؟ چقدر خونه هستی که هی بیان تو اتاقت، هی ازت انواع کارها رو بخوان، هی ازت بپرسند کجا می ری و چه می کنی و با کدوم دوستت داری تلفنی حرف می زنی و با کی رفتی بیرون شام خوردی... سوالاتی که لزوما برای کنترلگری نیست و مثلا برای گفتگوی روزانه ست اما در عمل تبدیل به "گزارش دادن" به خانواده می شه. تو فقط تو خونه تون شام می خوری و می خوابی! مهمونی های خانوادگی رو هم می پیچونی یا اگه یه شب یلدا بری خونه عمه تا چند سال بابتش ناله می کنی که اون شب نتونستی با رفقا بری رستورانی که دی جی داشته!
حالا شماها دقیقا روی چه حسابی، کسی رو نصیحت می کنید ، که ناخواسته پاگیر خانواده شده، در این وضع اقتصادی نمی تونه خونه جدا بگیره، در این جامعه خراب و مردان فراری از تعهد نتونسته ازدواج کنه، و الان تبدیل به پشتیبانی بیست و چهار ساعته پدر و مادر شده؟؟ چه جوری توی دهنتون می چرخه که ازین حرف های ***زهرآگین*** بزنید، عذاب وجدان کاذب بدید، اونم بابت هیچ کار بد و اشتباهی نکردن! چه جوری آدم خسته و ذله شده از هم زیستی طولانی و بیش از حد با والدینی از نسل دیگر رو سرزنش می کنید؟ چه جوری در برابر یه درددل طبیعی و ساده و برحق، می گید "وااای نگو" و چه جوری تحمل خرده عادت های متفاوت افراد مسن رو یه چیز کم و بی اهمیت تلقی می کنید، در حالی که خود حتی یک روزم نمی تونید همون چیزها رو خارج از نقش مهمان تحمل کنید؟! دقیقا چند نفر که شانس زندگی مستقلانه رو داشته اند، توان روانی بازگشت و زندگی با پدر و مادر رو دارند و قبولش می کنند؟!
شعور یعنی درک کردن. درک کنیم، نصیحت بی جای آب دوغ خیاری نکنیم. آدم امن باشیم. عذاب وجدان کاذب ندیم. با این شعارها به بهشت نخواهید رفت و مدال "فرزند صالح" هم نخواهید گرفت. محدودیت تاب آوری روانی رفتارهای رو مخ یه چیز طبیعیه. این رو به مرگ و میر و عذاب وجدان و مزخرفات هم ربط ندید.
به قلم زنان آگاه @zanAneAgah
زنان آگاه: متاسفانه در اکثر موارد کاملا درسته! افراد بیدست و پا همیشه دنبال یک مامان/ بابا میگردند که جمعشون بکنه و معمولا پیداش هم میکنند. و این موضوع برای دختران مستقل نابود کنندهست. برای یک پسر بی دست و پا، چه موقعیتی بهتر از دختری که انتظارات مادی و غیرمادی و کمکی و... نداره؟؟ حواستون باشه به اسم این که "من مستقلم و کمک نمیخوام و..." یه عوضی رو به زندگیتون دعوت نکنید. حتما مطمئن بشید پسری که از استقلال شما استقبال کرده یک انگل نیست! از این رو
به خاطر بسپرید (حتی اگر خوشتون نمیاد) که مرد شایسته هرچقدرم شما توانا و... باشید، قصد حمایت و کمک کردنش قطع نمیشه و کنار نمیایسته تا خودتون مشکلاتتون رو حل کنید. دقت کنید، این درباره شما نیست، درباره اوناست. مرد شایسته تحت هر شرایطی شمارو حمایت میکنه. چه توانا باشید چه نباشید. @zanAneAgah
عزیزان حقوق انسانی و اون چه که میشه در #شروط_ضمن_عقد قید بشه، مثل کیف مدارک شماست. اگر کیف مدارک شما دست کسی بیفته، وظیفه داره اونارو به صاحبشون برگردونه. آدم مدارکش رو با هیچ چیزی معامله نمیکنه یا "طاق نمیزنه". بعد از چند سال خوندن و دیدن زندگی زنان بیمهریه، یا کسانی که فکر کردند چقدر شیکه اگر "به جای مهریه" شروط ضمن عقد وضع کنند (و در عمل خیلی هاشون دیدند که علی رغم ثبت شروط نمی شه در ج.ا به اون حقوق طبیعی رسید) الان با بلندترین صدا میگم: بدون مهریه ازدواج نکنید. بدون مهریه ازدواج نکنید. شروط بدون مهریه در عمل خیلی وقت ها به درد نمی خوره. در صورت خوشبختی صد درصدی و یک عمر زندگی مشترک و پیر شدن به پای هم، زمانی که بعد ۱۲۰ سال خدای ناکرده شوهر فوت بشه، اون موقع شما در پیری و محدودیت های جسمی اون سن به مهریه تون نیاز خواهید داشت. شروط ضمن عقد اصلا کافی نیست. مهریه نداشتن هم روشنفکری نیست. با زنانی که سی چهل سال از زندگی مشترک شون گذشته حرف بزنید و از تجربه اون ها بپرسید. با زنان بیوه و بچه دار یا طلاق گرفته حرف بزنید... با هر حقوقدان معتمد که می خواین حرف بزنید. ولی نه بی مهریه ازدواج کنید و نه مجانی ببخشید. خام بازی های کلامی مردان امروزی که دچار سندرم بی عرضگی شده اند هم نشید. "تو مگه اسلام رو قبول داری که مهریه شو می خوای؟" "نه ولی زندگی خودم رو قبول دارم و برای زندگیم بیمه میخوام. شروط + مهریه بیمه ی زندگی منه".
امتحان این موضوع هم متاسفانه مجانی نیست. هزینهش کل زندگی آدمه.
به قلم زنان آگاه @zanAneAgah
کابوس بارداری مجدد، یک رازمگو
یکی از کابوس های تکراری که تو این شش ساله دیدم ، کابوس بارداری مجدد و زایمان و حاملگیه ؛ هیچوقت اینجا ازش حرف نزدم اما اونقدر بارداری و زایمان و مادر شدن برای من دردناک بود که تو این شش سال هر بار و هر بار شرایط زندگیم و روانی ام سخت بوده این کابوس رو دیدم که باردارم اونهم بدون برنامه ریزی و به این فکر میکنم که چطور خودم رو از این وضعیت نجات بدم و همش در حال تقلا برای نجات خودم از اون وضعیتم !
اونقدر زنانی مثل من در جامعه نادیده گرفته و طرد شدن که هرگز جرات نکردیم از این حرف بزنیم که برای زن و یک مادر ، مادر شدن دوباره میتونه یک کابوس باشه ! چون از نظر مردم و فرهنگ عمومی و جامعه ما زنان ناسپاسی هستیم که لایق مادری نیستیم ! چون تنبل و بی مسولیتم چون بی عرضه هستیم و هزار و یک چیز دیگه که حتی به ذهن مون خطور نمیکنه ! یادم حتی یکبار یک نفر بهم گفت احتمالا جنسیتت زن نیست یا هورمون زنانه ندارم چون هیچ زنی نیست که اینجوری ترس از بارداری مجدد داشته باشه !!!!
میدونید هر وقت راجع به این احساس از این کابوس تکراری حتی در جمع کوچک عزیزانم صحبت کردم یکی بوده که بهم متذکر شده ایشالا که الان پسرک رو دوست دارم ! و کمتر کسی درک کرده که اینکه زنانی مثل من بارداری دوباره براشون شبیه کابوسه به این معنی نیست که مادران خوبی نیستند یا فرزندان خودشون رو دوست ندارند یا مسولیت پذیر نیستند چه بسا که از بسیاری از والدین دیگه آگاه تر و مسولیت پذیرترند و حتی همین مسولیت پذیری اونها مانع تصمیم مجدد شده !!!
اگر شبیه منی و بارداری و زایمان مجدد برات کابوسه بدون تنها نیستی !
تو حق داری دوست نداشته باشی دوباره اینها رو تجربه کنی
تو حق داری تو این موضوع خودخواه باشی و قبل از هر چیزی بفکر خودت باشی و مهم نیست اگر کسی باور نکنه تو مادر خوبی برای تنها فرزندت هستی ! مهم کاری که تو انجام میدی عشقی که به فرزندت داری و تلاش میکنی بهترین مادر برای فرزندت باشی !
به قلم مینا موسوی 🌺
@zanAneAgah
بخشی از جنایات خاندان پهلوی به شرح زیر می باشد:
۱۳۱۰ -کاوش های علمی تخت جمشید
۱۳۱۲- ساخت آرامگاه فردوسی
۱۳۱۳ -برگزاری هزاره فردوسی
۱۳۱۴-تاسیس فرهنگستان ایران
۱۳۱۴ -موزه حضرت معصومه
۱۳۱۵-ساخت موزه پارس
۱۳۱۶-ساخت موزه ملی ایران
۱۳۱۶-تاسیس کتابخانه ملی ایران
۱۳۲۳-انجمن احیای آثار تاریخی
۱۳۳۰-افتتاح اردوهای رامس
۱۳۳۱-ساخت آرامگاه سعدی
۱۳۳۱-انجمن ملی حمایت از کودکان
۱۳۳۳-برگزاری هزاره پور سینا
۱۳۳۷-کانون کار آموزی کشور
۱۳۴۲-ساخت آرامگاه عطار
۱۳۴۲-ساخت آرامگاه خیام .
۱۳۴۲-ساخت آرامگاه کمال الملک
۱۳۴۲-ساخت آرامگاه نادر شاه افشار
۱۳۴۳-ایجاد سپاه دانش
۱۳۴۳-بنیاد فرهنگ ایران
۱۳۴۳-مرمت تخت جمشید
۱۳۴۳-آموزشگاه نابینایان پهلوی
۱۳۴۶-ساخت آرامگاه بابا طاهر
۱۳۴۶-ساخت تالار رودکی
۱۳۴۶-تاسیس وزارت علوم
۱۳۴۶-ساخت تئاتر شهر تهران
۱۳۴۶-سازمان جشن هنر شیراز
۱۳۴۴-کانون پرورش فکری و کودکان ونوجوانان
۱۳۵۰-جشن ۲۵۰۰ساله
۱۳۵۱-جشنواره فیلم جهانی تهران
۱۳۵۳-جشنواره توس
۱۳۵۵-انجمن بازسازی حرم امام رضا
۱۳۵۶-طرح تغذیه رایگان
۱۳۵۶-ساخت موزه رضا عباسی
۱۳۵۶-ساخت موزه فرش ایران
۱۳۵۶-ایجاد موزه در فلک الافلاک لرستان
۱۳۵۶-تاسیس موزه هنر های زیبا
۱۳۵۶-جشن هنرهای مردمی اصفهان
۱۳۵۰ -ساخت دانشگاه افسری
۱۳۰۴-تاسیس پیش آهنگی
۱۳۰۷-تاسیس دانشسرای عالی
۱۳۰۷-دانشگاه خواجه نصیر الدین
۱۳۰۸-اعزام دانشجویان به اروپا
۱۳۴۷-دانشگاه علم و صنعت
۱۳۱۴-دانشگاه تهران
۱۳۵۲-تاسیس دانشگاه علوم دریایی
۱۳۲۵-دانشگاه پهلوی شیراز
۱۳۲۸-دانشگاه تبریز
۱۳۳۴-دانشگاه جندی شاهپور اهواز
۱۳۲۸-دانشگاه فردوسی مشهد
۱۳۵۳-دانشگاه گرگان
۱۳۳۷-دانشگاه پلی تکنیک
۱۳۳۸-دانشگاه ملی ایران
۱۳۴۴-دانشگاه آریامهر
۱۳۴۸-دانشگاه صدا وسیما
۱۳۵۰-دانشگاه صنعت آب وبرق
۱۳۵۰-دانشگاه رازی کرمانشاه
۱۳۳۴-دانشگاه جندی شاهپور
۱۳۵۲-دانشگاه کاشان
۱۳۵۳-دانشگاه ساری
۱۳۵۶-دانشگاه بوعلی سینا
۱۳۵۶-دانشگاه هنر اصفهان
۱۳۵۶-دانشگاه فارابی اصفهان
۱۳۵۶-دانشگاه شهرکرد
۱۱۳۵۰-دانشگاه کرمانشاه
بنیان و اساس تمام زیر ساختهای کشور در زمان پهلوی اول و دوم ساخته شده. 43 فرودگاه و 19 سد .
صدها بیمارستان و درمانگاه .صدها مدرسه ودانشگاه و صدها کارخانه و موزه وسینما و هزاران کیلومتر جاده ریلی .
زنان آگاه: سلطنت طلبی یا اعتقاد به نظام جمهوری به نگاه سیاسی افراد بر می گردد و می تواند متفاوت باشد.
اما "قدرشناسی" و یا "نمک نشناسی" ویژگی های اخلاقی اند و به انسانیت برمی گردد.
هر دیدگاه سیاسی که داریم، نمک نشناس نباشیم.
پ.ن: تک تک تاریخ های بالا با منابع چک شده است.
@zanAneAgah
نادر ابراهیمی.نویسنده رمان یک عاشقانه آرام / روشنفکران چپ گرای عنقلابی، به خوبی اثبات می کنند که دست داشتن در ادبیات (یا هر شاخه ای از علوم انسانی یا سایر علوم یا هنر) نمی تواند زن ستیزی نهادینه شده را در وجود یک مرد ضعیف، خنثی سازند. به قلم زنان آگاه @zanAneAgah
Читать полностью…انقلاب سفید... / عوضش الان زنان تنها راهی که دارند برای گرفتن حضانت فرزند خودشون ، بخشیدن مهریه ست. همونم چهل ساله تک سویه دارند تبلیغ میکنند که کلا مهریه نکنید! در حالی که حقوق طبیعی زن، مثل کیف مدارکشه. اگر به ناحق کیف مدارک کسی بیفته دستمون، وظیفه داریم بهش پس بدیم. تاق زدن و معامله با مهریه نداره! راستی اگر فقط یک مادر میگفت مهریهم رو بدید، حضانت بچه مال خودتون چی می گفتند؟ می گفتند زنه بچهشو به پول فروخت. خب این دقیقا همون کاریه که هزاران پدر طلاق گرفته کرده اند. حق مالیت رو از زندگی مشترکی که زحمت کشیدی کنار من ساختی نخواه، تا بچه ت رو بهت بدم!! (بچهت!!)
به قلم زنان آگاه @zanAneAgah
"مهشید و زنانی که حذف نشدند"
بخوانید در زنان آگاه @zanAneAgah
وقتی میگم مومنین مهربان وظیفه دارند در برابر ظلم دینی کاری بکنند، نه که هی تماشا کنند و بگند "مارو با حکومت یکی نکنید" منظورم چنین چیزیه. اگرچه که این آقا هم مومن نیست! هم چنان مومنین عزیز هیچ حرکتی نزده اند در این مسایل. آسه بریم آسه بیایم، که گربه شاخمون نزنه.
زنان آگاه @zanAneAgah
گویا (هنوز) در برخی شهرهای ایران، کل فامیل میرند منزل صاحب عزا و چهل شب خودشون رو به سه وعده غذا مهمان میکنند 😐😐😐
به عبارت دیگه، فرصت سوگواری و پذیرش نبودن یک عزیز رو از خانواده سوگوار میگیرند. و در ادامه کلی هزینه و اضطراب بهشون تحمیل میکنند. این چه کاریه واقعا؟
درستش اینه هر روز یکی از اعضای فامیل، یک قابلمه غذا هم برای سوگوار ببره/ببریم که در روزهای سوگواری حداقل دغدغه خرید و آشپزی برای خانواده خودشونم نداشته باشند. این هم شکلی از درک و همدلی با یک داغداره. نه؟🤍🤍
به قلم زنان آگاه @zanAneAgah
فرض کنیم زنی به دلیل بارداری یا زایمان یا یک مشکل پزشکی یا...، به مدت دو ماه قادر به برقراری رابطه جنسی نباشد .
در این حالت، چه کسی از رفع نیاز خود به سکس دور افتاده؟
الف) آقا .
ب) خانم .
ج) هر دو .
گزینه صحیح "هر دو" می باشد.
اگر خانمی در تعطیلات پریود می شود چه طور؟ به چه کسی ظلم می شود؟ به آقایی که نمی تواند در تعطیلات سکس داشته باشد یا به زنی که در تعطیلات باید مدام قرص بخورد و بخوابد و حداقل چهل و هشت ساعت از تعطیلات چیزی نمی فهمد؟ پاسخ: خانم.
خانم های عزیز لطفا این فرمول فکری را در کلیه مسایل به خاطر داشته باشید. این که از نگاه همسر به مسائل نگاه کنید زیباست، اما لزوما درست نیست! آیا شوهر می خواهد پس از یک روز کاری خسته کننده، یک زن سرحال و پرانرژی ببیند؟ خب شما هم یک شوهر سرحال و پرانرژی را به شوهر خسته و بی حوصله ترجیح می دهید، مگر نه؟ اما با چای و قهوه از شوهر خسته استقبال و پذیرایی می کنید. آیا شوهر دوست دارد هر از گاهی با رفقا برود مثلا دماوند و می رود؟ خب شما چرا باید دل دل کنید تا شوهر "راضی" شود برای یک سفر دوستانه ی زنانه؟ آیا وقتی شوهر برای کاری _تفریحی یا غیر تفریحی_ چند ساعت دیرتر از همیشه به منزل می آید، تنها ماندن همسر با بچه یکی دو ساله موضوع شاقی ست و اصلا یک مشکل به حساب می آید؟ چرا چند ساعت بیرون ماندن شما و تنهایی پدر با بچه ی خودش یک "مشکل" و وضعیت ناخوشایند و یک "ظلم و خودخواهی" زن نسبت به "کانون گرم خانواده " به حساب می آید؟
رابطه مثل یک شعر است. یک مصرع تو، یک مصرع من. یک بیت تو، یک بیت هم من. بی خودی بابت خود بودن یا سرویس بیست و چهارساعته ندادن عذاب وجدان نداشته باشید و در قالب محبت، خود را فراموش نکنید. در حق خود منصف باشید و آن را به همسر نیز آموزش دهید.
پ.ن: مردانی که از عدالت فقط و فقط و فقط بحث مالی را می بینند و قادر به تحلیل مسایل غیرمادی نیستند، عجیب رقت انگیزند و به نظر هوش عاطفی پایینی دارند.
به قلم زنان آگاه @zanAneAgah
« بر سر ما سایه ی اهریمن است
هستی ما زیر پای دشمن است
در مزار آباد ما آهسته رو
کاندر این مرداب خون تا دامن است
سالها رفته است و وحشت برقرار
همچنان تکرار تیر و بهمن است
در افق ها چهره ای می پَروَرَد
ماه رخساری که پشت توسن است
گیسوان افشانده بر تاراج باد
تیغ بر کف راست چون روئین تن است
من ز مردان نا امیدم بی گمان
کاوه ی آینده ی ایران زن است
زانکه این آزرده جانان قرن هاست
طوق خون آلودشان بر گردن است
صبرشان روزی به پایان می رسد
پیش من این نکته روز روشن است
گرچه اینک نام این نازک دلان
لاله و نسرین و ناز و سوسن* است
باش تا گُرد آفریدی بر جهد
تا ببینی ، زن نه آتش ، آهن است
دست در شمشیر آرد ناگزیر
آنکه دستش خون چکان از سوسن است
بگَسلَد زنجیر ها تا بنگری
تیغ ازنین شور افکنان شیر افکن است
من ز مردان نا امیدم بی گمان
کاوه ی آینده ی ایران زن است...»
فریدون مشیری
رابطه با والدین در ایران و فرهنگ های مشابه، سرشار از رازهای مگوست مگه نه؟؟
چه چیز ترسناک تر از تقدس زدایی از کسانی که مقدس نیستند؟
در نوجوانی، برای اولین بار دخترکی در کلاس زبان به استادمون گفت یلدا مبارک! همه با تعجب گفتیم وا! یلدا مگه مبارک گفتن داره؟ خب شب یلداست دیگه...🤷🏻♀ بعدا کیک های یلدایی و شیرینیهای خلاقانه یلدا ساخته شد. باز دوستی به من گفت یلدا مگه تولده که کیک داشته باشه؟؟
حالا فکر میکنم چه قشنگه که به هم یلدا رو تبریک میگیم. چه قشنگه که این همه کیک و شیرینی یلدایی چشمهامون رو نوازش میده و کام هارو شیرین میکنه... و هر روز دقایق زیادی رو در مجازی به تماشای کیکها و تزئینات زیبای یلدایی میگذرونم و لذت می برم حتی اگر برای خودم ساده برگزار کنم... خیلی قشنگه که برمیگردیم به شادیهای ایران قدیممون. 🌺 امسال دلم هم روشنه که یلدای آزادی مون هم از راه برسه. این شب طولانی تموم میشه و بیداری خورشید رو باهم جشن میگیریم... به زودی!! ✌️✌️✌️
یلدا مبارک🌺
به قلم زنان آگاه @zanAneAgah