2139
مدیر @stedler آمدی جانم به قربانت ولی حالاچرا بی وفا حالاکه من افتاده ام از پا چرا مازندران ،قاےمشهر
گر دل از سنگِ جفایِ تو ننالد چه کند؟
شیشه هنگامِ شکستن به صــدا می‌آید
#فروغی_بسطامی
از لب شکّرین او بوسه
به جان خریده‌ایم...
زآنکه حلاوتی بود
جنس گران خریده را ...
#فروغی_بسطامی
آنقدَر دل بسته‌ام بر دکمه ی پیراهنش
فکر آغوشش لباسم را معطر می‌کند!
#علی_صفری
شب آفریدہ شـد
ڪہ لب شعرڪوچڪم؛
با #چشم‌‌هـایت
حق غزل را ادا ڪنـد....
#بهـار_امـامے
مقصود اگر از دیدن دنیا فقط این بود
دیدیم، ولی دیدن دنیا به چه قیمت؟
#فاضل_نظری
بوسه نه،خنده‌ی گرم از دهنت کافی بود
این همه عطر چرا؟ پیرهنت کافی بود...
#لاادری
با ماه شدم همسفر عشقِ خیالی
خورشید ولی آمد و منع از سفرم کرد
#محرم_زمانی
أنت أجمل شيء ینبض بقلبي کل ليلة
تو قشنگ‌ترین چیزی هستی که هر شب در قلبم می‌تپد...
#محمود_درویش
سینه راگفتم که بیغم شو دلِ غمناک گفت
باغمش جایی ک من باشم چ جای بیغمی
#هلالی_جغتایی
عمری‌به هر کوی و گذر گشتم...
که پیدایت کنم....
اکنون که پیدا کرده‌ام...
بنشین تماشایت کنم...
#فریدون_مشیری
شب سردیست و من با دل سرد
به خودم مے گویم خبرے نیست، بخواب...
#حميد_مصدق
دوش در خواب، لبِ نوشِ تو را بوسیدم
خوابِ ما بِه بُوَد از عالمِ بیداریِ ما
#فروغی_بسطامی
غبار صبح تماشاست...
هرچه بادا باد...
تو هم بخند...
جهانِ خراب می‌خندد...
#بیدل_دهلوی
نوازش‌های ناکس عاقبت آفت بُوَد ای دل
کُشد آخر همان بادی که سازد زنده آتش را
#آفرین_لاهوری
سرت گرم است و جای خالی من را نمی‌بينی
نمی‌آيد به چشم هيچ‌كس افتادنِ مویی ...
#حسين_زحمتکش
چنان مستم، چنان مستم من این دَم
که حوّا را بنشناسم ز آدم
#مولانا
یِک طایفه هَر صُبح
به اُمید تو بَرخاست...✨
#فروغ‌بسطامی
بود مهمان دل تیر غمت جایش به چشمم به
که نتوان داد جا در خانۀ تاریک مهمان را
#آگاه_قاجار
دوست داشتنت
سنجاق شده است
بر جانُ جهانم
این زیباترین
حالتِ عاشق شدن است
کدام صبح سعادت بود مبارک ازينم
که در برابرت آيم، صباح روی تو بينم
#هلالی‌جغتایی
از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت
بر در دل خیمه زن گر عالم جان بایدت
#خواجوی_کرمانی
چشام بارونیه
دست خودم نیست که...
گر شود آنروی روشن...
جلوه گر هنگام صبح...
پیش رخسارت کسی...
بر لب نیارد نام صبح...
#رهی_معیری
بی تو اشک و غم و حسرت همه مهمانِ منند
قدمی رنجه کن از مهر به مهمانیِ من
#پروین_اعتصامی
دور از رخ تو دم‌به‌دم...
از گوشه چشمم...
سیلا'ب سرشک آمد...
و طوفان بلا رفت...
#حافظ_شیرازی
از میان جان نگیرد عشق او هرگز ڪنار
ڪز میان جان هواے روے جانان می‌ڪنم
#عطار_نیشابورے
اڪَر ماه عطرے داشت
قطعا بوے تـو را می‌داد
اڪَر شـب رنڪَی بود
حتـما بہ سلیقـہ تـو لباس می‌پوشیـد
اڪَر چشمڪِ ستـاره‌ها صـدا داشت
شڪ ندارم تـو جایـشان حرف می‌زدے
مـن ڪہ بہ آسمان نرفتہ‌ام نمی‌دانم!
در تـو اما پـرواز ڪرده‌ام
مـاه و شـب و ستـاره
خودت هستی...
#سید_طہ_صداقت