مدیر @stedler آمدی جانم به قربانت ولی حالاچرا بی وفا حالاکه من افتاده ام از پا چرا مازندران ،قاےمشهر
نیازی
به
قسم صبح نیست
از
همین
چشمهای
تو
میشود فهمید
گرگ
در
خیال
پیراهن
کدام
آشناست
#حامی_شریبی
هر شاهدی که
در نظر آمد به دلبری
در دل نیافت راه
که آنجا
مکان توست
#سعدی
اتفاقے یہ روز رد شدم از اون خیابون؛
دیدمت یخ زدم چہ پیر شدیم ما هر دو تامون...!
..."محشر...
قرار نیست ما کامل باشیم
تا دوست داشتنی باشیم
کسی که میخواد کنارت باشه
قراره با ضعف هات تو رو بپذیره
#سپهر_خدابنده
بغلت گرم ودل کوچک من سرمایی ست
زیر پیراهنت ای کاش برایم جا بود ..
#سوسن_درفش
هرشب که میخوام بخوابم، سرم که رو بالشته با خودم فکر میکنم ولی من سزاوار این همه غم سخت نبودم.
اگر در آغوش کشیدن تو نامشروع است
و عاشق تو بودن دیوانگی
من تا ابد بی دین ترین مجنون شهرم🩵
تو مرجانی
تو در جانی
تو مروارید غلتانی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی
- مولانا
من به یک صبح
که با خنده اَت آغاز شود
می اندیشم؛
و به یک حبه ی قند
که از کنجِ لبت بردارم؛
کاش این صبح بیاید
و اندیشه ی من رنگِ رویا نشود...!
#لیلا_مقربی
دو دستم هر دو در بند است، در زلف و لب ساقی
ندانم گر بگیرم جام، بگذارم کدامین را
#کلیم_کاشانی
تا شهریور
روزهاے سبزش را
در تقویم ، مے گذراند،
تو هم بیا...
مے ترسم ورق، برگردد
روزگار، آن روے زردش را
زودتر نشان بدهد
و تو هنوز
راہ رفتہ را ڪوتاہ نیامدہ باشی
بیا ڪہ بادها
دست فصل ها را خواندہ اند و
خبر از پاییز زودرس مے دهند...
#مینا_آقازادہ
آنکه بی یار کند یار شود ، یار تویی ..!
آنکه دل داده شود دل ببرد ، باز تویی !
#مولانا
شب میگوید :
منطقی باش ، بُگذار خواب
مهمانِ چشمانت شود!
فکر و خیال ڪافیست
من اما میگویم :
عشق که منطق نمی شناسد..!!
وشب سکوت میکند .....
#مژگان_بوربور
تو در ضمیر منی؛
چگونه از تو گریزم که ناااگزیر منی؟
#حمید_مصدق
قرار نبود هر شب یکی پشت پنجره اشک هایش را پاک کند ،
و به اندازه ی دلتنگی هایش ستاره ها را بشمرد …
حتی قرار نبود کسی برود ،
و من این ها را بنویسم !
#بهنام_محبی_فر
عاشقت شدم کہ شعرهایم
مخاطب خاص داشتہ باشند
و آدمها من و تو راباهمورقبزنند
#شیماسبحاني
هر شڪایت ڪه
مرا از تو بوَد در دِل تنڪَ
چون ڪنم یاد وصالت همہ از یاد رَود
#قاآنی
انقدر از تو سرودم
که یک شهر عاشق تو شد
درد عشقت کم بود
حالا با کوه رقیبان چه کنم ؟
به دوست داشتنت
همچون گنجشکهای اول صبح میمانم
بیقرار و بیتاب...
#علاء_ماجون
در ازدحام نگاهم می دوید؛پابرهنه
اندوهی که ؛ یادگار ردّ نگاهت بود
#یلدا_کولیوند
قَسم به چشم تو،که کور باد چشمانم
اگر به غیر تو با دیگری نظر دارم...
#حسین_منزوی
تو
به اندازه ی هزار واژه ایی بر لبانم و هر لحظه ، واژه ، واژه ، تو را میسرایم ، بهترینم...
#سیمین_صائمی
اونجا که فریدون مشیری در وصف چشماش میگه :
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشایِ نگاهت
دیشب با خدا دعوایم شد ... باهم قهر کردیم فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد رفتم گوشه ای نشستم چند قطره اشک ریختم
وخوابم برد صبح که بیدار شدم مادرم گفت . نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می امد...😢😢😢😢
برای کسانی که دوستشان دارید و
دوستتان دارند
گوشهی دنج باشید
گاهی یک لبخند
یک آغوش
یا یک سکوت صبورانه
مرهم زخمهای عمیق میشود
امن بودن را بلد باشیم ...
#شهره_عابد
امواج نوای تو ،
به من میرسد از دور
دریایی و من تشنهی مهر تو ،
چو ماهی...
#فریدون_مشیری
یک صبح ببام آی و ز رخ پرده برانداز
آوازه به عالم زن و خورشید برانداز
ای زینت بالین رقیبان شده عمری
بر من که ز هم میگذرم یک نظر انداز
َ#محتشم_کاشانی
#صبحتون_پیوست_ب_خوشی_و_شادی_ها
دوستت دارم
بیشتر از وسعتِ دیدِ چشمانت
نزدیکتر از روزنههای پوستت!
#عبلة_الرويني
عاشق روی توام با کفر و ایمانم چه کار
می پرستم من ترا با این و با آنم چکار
#بهایی شیرازی