znstory | Unsorted

Telegram-канал znstory - قصه ی زنجان

227

گاه دلنواز ، گاه دلگداز ادمین : afral@

Subscribe to a channel

قصه ی زنجان

.
قصه ی هفدهم : « یادی از مرحومین شیخ ابراهیم زنجانی و حاج علی اکبر توفیقی»

قسمت دوم : « تاریخچه ی مدرسه توفیق به قلم مرحوم حاج علی اکبر توفیقی »


" در اوایل ۱۲۹۴ مدرسه اسعدیه بهمت آقای اسعدالدوله سردار تاسیس و در اواخر ۱۲۹۷ بواسطه اشکال تراشی و ضدیت مخالفین معارف( که معارف زنجان منحصر بهمان یکباب مدرسه بود) منحل . دموکراتهای زنجان از این پیش آمد بطوری متاثر گشتند که تمام مذاکرات جلسات منحصر باین قضیه گردید تا اینکه نه نفر اشخاص مفصله الاسامی از سرآمدهای فرقه مزبور

آقای حاج سید اصغر ترابی
آقای عاصم السلطنه مظفری
آقای میرزا محمود خطیبی
آقای حاج عباس زندی
آقای دکتر علیمحمد خان نوایی
آقای آقا میرزا مشهود رهنما
آقای علیزاده باکوچی
آقای علی اشرف همایونی
حاجی علی اکبر توفیقی


با پانصد تومان سرمایه مقدماتی حاضر بتاسیس مدرسه شده و در ۱۲۹۸ تهیه اثاثیه و معلم و لوازمات دیده و عمارت فعلی را اول کرایه نموده و در ۱۲۹۹ موفق بافتتاح مدرسه توفیق گردید. در این بین مخالفین معارف دیدند که دارد اساس معارف از اول محکمتر میگردد بدست و پا افتاده که روز افتتاح مدرسه توفیق بهر وسیله بود وسایل حبس سه نفر از جدی ترین موسسها را فراهم آوردند ولی خوشبختانه این تشبسات باعث حرارت فوق العاده شد. دستور جشن افتتاح مدرسه را از حبس داده و پس از خلاص از حبس حاج علی اکبر توفیقی داوطلبانه بمدیریت کل افتخاری حاضر و از بذل مال و جان مضایقه نکرده ششماه ششماه در مرکز مانده موفق بگرفتن معلم از دولت گردیده مدرسه توفیق روزبروز برونق و ترقی خود افزوده بطوریکه در مدت دو سال هم متحمل یک هزار و پانصد تومان کسر بودجه شده و هم جدیت نموده با اعانه عمومی عمارت مدرسه را خریداری نمود. باین ها اکتفا نکرده آقا میرزا مشهود رهنما بمرکز رفته و متحمل زحمات و مخارج مدت اقامت شده موفق باصدار حکم واگذاری اصطبل دولتی( که یک پارچه مزبله گاه در مرکز شهر و باعث تنفر و انزجار اهالی و عابرین شده بود) بمدرسه توفیق شده و فورا در حد دو هزار تومان با مساعدت معارف خواهان زنجان بالخصوص اسعدالدوله سردار که تا امروز متجاوز از یک هزار تومان اعانت نموده اند مخارج گذاشته از حالت مزبله گی خارج نمود. پس از آن با وجود مساعدت وزارت جلیله متبوعه مطابق دفاتر منظمه موجوده همه ساله متحمل کسورات آن گردیده و در نتیجه فعلا متجاوز از پنجاه نفر شاگرد فارغ التحصیل این مدرسه در مدارس متوسطه و عالیه مرکز و جزو اعزامین باروپا مشغول تحصیل و اغلب معلمین ابتدایی زنجان هم از شاگردهای توفیق میباشند و امروز هم مدرسه توفیق دارای دویست و پنجاه شاگرد و تا کلاس سه متوسطه مطابق دستور وزارت جلیله متبوعه دایر میباشد. امروز که در ظل توجهات ذات شاهانه اعلیحضرت اقدس شاهنشاه پهلوی خلداله ملکه و از معارف پروری شخص وزیر جلیل بی نظیر کلیه نقاط ایران از پرتو معارف منور شده است ولایت خمسه که در تعداد ولایات با اهمیت ایران بوده بطوری که شخص ریاست معارف( که سالهای متمادی در این رشته بوده و بصیرت کامل دارند) مشاهده میفرمایند معارف آن بمنزله صفر میباشد نظری بمعارف این قسمت بفرمایند بلکه اهالی این ولایت نیز بتوانند بمساعدت و کمک اولیای محترم امور خود را از ورطه هولناک جهالت نجات دهند. درخاتمه چون نظر موسسین مدرسه توفیق فقط و فقط بسط و توسعه معارف بوده است و بس تا حال چندین دفعه پیشنهادهایی راجع بواگذار نمودن مدرسه بآن وزارت جلیله داده اند و فعلا هم هر تصمیمیکه در اصلاحات معارف خمسه اتخاذ فرمایند با کمال افتخار حاضر و تسلیم صرف میباشند

مدیر کل مدرسه متوسطه توفیق
علی اکبر توفیقی"


(۱۳۰۹ هجری خورشیدی)


t.me/znstory

Читать полностью…

قصه ی زنجان

.
ما چای و پلو خواهیم، مشروطه نمی‌خواهیم

بعد از آن که آن مقدار پول‌ها که گرفتید در حضرت عبدالعظیم به‌مصرف فساد رسانیدید، نمی‌دانم چقدر ذخیره کردید؟ و بالاخره از آن‌جا مأیوس شدید. این حرام که می‌گفتید، کم‌کم حلال شد و سکوت جایز گردید، زیرا شما تابع اشارات بودید. در واقعهٔ میدان توپخانه نمی‌دانم وجه ماخوذی به‌چه کثرت بود که به‌آن شدت اقدامات وحشیانه و متجاهرانه نمودید. خود را رئیس اسلام نامیده با مهتر و قاطرچی و ساربان و کلاه‌نمدی‌های محلات و اشرار همدست شده چادر در میدان زده در حضور مبارک شما، آن اشرار، مستانه فریادِ «ما چای و پلو خواهیم، مشروطه نمی‌خواهیم» بلند کرده و همه قِسم رذالت و فحاشی کردند و چند نفر بی‌گناه را کشتند و به‌اشاره و سکوت شما از درخت آویخته چشم مقتول را با خنجر در حضور عالی درآوردند. بفرمائید آن مقدار مصارف که به‌آن جمعیت با شرارت صرف می‌شد و جناب‌عالی شرکت داشتید از چه محل حلال بود؟ تلگرافات افساد شما به‌ شهرها، در تلگرافخانه‌ها موجود است. کدام افساد و شرارت را در آن چند روز محض میل محمدعلی‌میرزا فروگذار کردید؟ آیا می‌توان گفت که این است حمایت اسلام؟ شما را به‌هرچه اعتقاد دارید قسم می‌دهم اگر حضرت پیغمبر(ص) یا امام علیه‌السلام حاضر بودند، آن مجمع شما را به‌چه نام می‌دادند؟ 

بعد از این که از فساد میدان توپخانه نتیجهٔ مطلوبه حاصل نکردید، با دست‌های مخفی که هوشیاران می‌دیدند، در همه قسم فساد و هرج‌ومرج در اجتماعات و انجمن‌ها و اغتشاش بلاد و مغشوش‌کردن ذهن محمدعلی‌میرزا و تقویت او به‌مخالفت با ملت اقدام کافیه کردید. در بیرون رفتن محمدعلی‌میرزا از شهر به‌ باغ‌شاه، و ترتیب مقدماتِ تخریب مجلس شورا و محل امید مردم ایران به‌دست شاپشال یهودی و امیربهادر و مفاخرالملک و صنیع حضرت و مجدالدوله و حاج‌محمداسماعیل مغازه و امثال ایشان، سر سلسله، شما بودید و اکثر دستورالعمل‌ها را شما می‌دادید. آیا در شکستن عهد و قَسَم و توپ بستن به‌خانهٔ خدا و قتل نفوس و هتک قرآن و زدن افترا و بهتان به‌ وکلای مردم بی‌تقصیر و کشتن آن جمع کثیر، محمدعلی‌میرزا را مصاب می‌دانستید یا مخطی ؟ اگر مخطی می‌دانستید چرا نهی نکردید؟ و اگر قدرت نداشتید چرا مثل ملت عَلمِ مخالفت و اعتراض و تحصن به‌ حضرت عبدالعظیم و جمع‌کردن مردم و جلوگیری از منکر و رفع فساد نکردید؟ بلکه با کمال خرمی و انبساط به‌ تبریک رفته و اظهار شادمانی کردید و تائیر شدت‌هائی که کردید نمودید؟

بخشی از ادعانامه ی شیخ ابراهیم زنجانی علیه شیخ فضل الله نوری

@znstory
.

Читать полностью…

قصه ی زنجان

.
"شیخ فضل الله را گرفته بودند محاکمه می کردند. وحیدالملک شیبانی و آقا شیخ ابراهیم زنجانی که خودش از علمای زنجان و وکیل مجلس در دوره ی اول بود شیخ فضل الله را محاکمه کردند. برای اینکه صورت محاکمه ای داشته باشند گفتند که آمدی حکم کشتار مشروطه طلب ها را دادی. عاقبت آقا شیخ ابراهیم زنجانی ادعانامه ای نوشته بود که چاپ شده. گفتند جواب بده او هم اعتنایی نمی کرد. آخرش گفتند جزای این اعدام است. هیچ کس خیال نمی کرد مجتهد بزرگی را بکشند ولی حکم اعدام دادند که در میدان توپخانه دار زدند. عضدالملک که نایب السلطنه بود و مرید شیخ فضل الله بود خیلی برآشفته شد ولی کشتند. گفتند در آخرین لحظه گفته :
اگر نامهربان بودیم رفتیم/ اگر بار گران بودیم رفتیم
شما در خاندان خود بمانید/ که ما بی خانمان بودیم و رفتیم
وحید الملک گفت که می گفت :
همه تان بابی هستید. همه تان بابی هستید"

از کتاب خاطرات سید حسن تقی زاده وکیل مردم تبریز در مجلس شورای ملی

@znstory

Читать полностью…

قصه ی زنجان

.
علی اصغر اتابک امین السلطان :

"امیر الامرا‌‌‌ العظام احتشام السلطنه دام اقباله سابق بشما ابلاغ شد که شهر زنجان و مساحت اطراف و جمعیت آن و قصبات خمسه و مراتع و ایلات و نفوس و سوار و کوهها و معادن و رودخانه ها و قرا خمسه را بترتیب حروف تهجی نوشته ارسال دارید بعرض خاکپای مبارک برسد حال حسب الامر اکیدا اظهار میشود زود نوشته ارسال دارید."
امین السلطان ۱۹ جمادی الاخری ۱۳۰۷ هجری قمری

اشاره ی احتشام السلطنه در خاطراتش به اجرای دستور امین السلطان :

" تعداد نفوس ( را برآورد) کردم که البته آن تعداد نفوس قطعی و صحیح نبود و تقریبی صرف بود و چه بسا مردم به ملاحظه اینکه حکومت می خواهد سرشماری ( سرباز) بگیرد از عده ی عائله خود می کاستند. "
@znstory
.

Читать полностью…

قصه ی زنجان

عرض میشود
ملفوفه فرمان قضاجریان همایون شاهنشاهی که به سرافرازی این غلام شرفصدور یافته بود/زیارت گردید و زیب تارک نمود از اراده علیه در تعداد آحاد و افراد نفوس خمسه مستحضر شد و در رفیعه تفصیل تعیین و تشخیص آحاد و افراد/نفوس اعم از مرد و زن و نوکر و رعیت بقسمی که مرقوم فرموده بودند معلوم گردید الان مشغول تعیین مامور و دادن دستورالعمل است از قرار تعلیقه مطاعه /لیکن مرقوم شده است که دستورالعمل مخصوص و نسخ متعدد به اطراف داده شده است بر سبیل لزوم معروض میدارد که دستورالعمل مزبور با چاپار نبود/اگر فراموش شده است مقرر فرمایند یک نسخه بزودی برسانند که از قرار دستورالعمل معمول و مجری دارد حکم و مقررات چهارماهه از غره ذی قعده/صورت تعداد و نفوس باید برسد الان بیست و دویم ذیقعده است و در هفدهم  تعلیقه رفیعه زیارت شده و هنوز دستورالعمل نرسیده است در نظر مبارک باشد/اینجانب در خدمت دولت کوتاهی نخواهد کرد / ۲۲ ذیقعده ۱۲۹۴

( مکاتبه ی عبدالصمدمیرزا عزالدوله پسر محمد شاه قاجار و برادر ناصرالدین شاه در سال ۱۲۹۴ ه.ق معادل ۱۲۵۶ هجری خورشیدی در خصوص جمع آوری آمار نفوس شهر زنجان)

@znstory

Читать полностью…

قصه ی زنجان

.
قصه ی شانزدهم : « سرشماری زنجان در عصر قاجار»

قسمت دوم : « دوره ی ناصرالدین شاه قاجار »


همانطور که در قسمت قبل اشاره شد اول بار که کلمه ی «سرشمار» را در مکاتبات دوره ی قاجاریه توانستیم بیابیم مربوط به سال 1251 هجری قمری و دوره ی محمدشاه قاجار است. بررسی بیوتات سلطنتی را در مورد زنجان ادامه دادیم و تاکنون چهار مکتوب که نشان از تهیه ی آمار نفوس زنجان توسط حکام رسمی زنجان دارد را در دست داریم که به شرح زیر است:

1- محمد تقی میرزا رکن الدوله
2- عبدالصمد میرزا عزالدوله
3- ناصرقلی خان عمیدالملک
4- محمود علامیر احتشام السلطنه

البته با توجه به اینکه اولین سرشماری منسجم و ثبت شده ی دوره ی قاجار مربوط به سرشماری تهران توسط مهندس عبدالغفار اصفهانی(نجم الدوله) است که با همراهی هشت تن از شاگردان مدرسه ی دارالفنون انجام شده است جست و جوی زیادی برای پیدا کردن ردپای احتمالی نجم الدوله یا شاگردان دارالفنون در زنجان انجام دادیم. منجمله مکاتبه ای پیدا کردیم مربوط به سال 1275 هجری قمری (1238 هجری خورشیدی) با امضای سراج الملک که خبر از ورود 40 تن از شاگردان دارالفنون و مقرب الخاقان «زمان خان» به زنجان و عزیمت به محل ماموریت می دهد:

« هو
فدایت شوم. امروز که نوزدهم شهر رمضان المبارک بود مقرب الخاقان میرزا حسین خان وزیرمختار و ایلچی مقیم دولت علیه وارد زنجان شدند . فردا روانه صوب مقصد میشوند همچنین عالیشان مقرب الخاقان میرزا زمانخان و چهل نفر از نجبای ایران شاگردان دارالفنون هم دو سه روز قبل وارد و روانه محل ماموریت گردیدند ...»

از آنجا که نام زمان خان در مساحی سایر ایالات کشور ذکر شده بود کل تیر و مرداد امسال را یکپارچه بخاطر این مکاتبه سرکار بودیم تا از دلیل حضور زمان خان و شاگردان دارالفنون در زنجان سر در بیاوریم. و سرانجام سرنخ را در تاریخ منتظم ناصری یافتیم . آنجا که اشاره به اعزام 42 نفر از شاگردان دارالفنون به سرپرستی شخصی به نام عبدالرسول خان به قصد « تحصیل فنون مختلفه» در «مدارس علمیه ی پاریس» نموده است. مقرب الخاقان میرزا زمانخان هم ربطی به شاگردان دارالفنون نداشته و برای عزیمت به مصر برای استقرار در کنسول ایران در مصر از زنجان عبور کرده است.
خب هر چه باشد زنجان همیشه محل گذر و عبور بوده است. نا امید و مایوس از یافته ی جدید و گشوده نشدن معمای سرشماری زنجان این مطالب را برای دوست بزرگواری نقل کردم و ایشان فرمودند : « مبارک است! معلوم می شود که سابقا راه پاریس از زنجان می گذشته است.»

در ادامه تصاویر مکاتبات چهار حاکم پیش گفته شده را برایتان پست خواهم کرد. دوباره وظیفه دارم از بررسی موشکافانه ی استاد عزیزم جناب آقای دکتر محسن توفیقی بر روی نامه ها و اسناد خطی مرتبط با این پست صمیمانه سپاسگزاری نمایم.

t.me/znstor

Читать полностью…

قصه ی زنجان

.

شما که خود را از رؤسای اسلام نامیده و می‌گویید نهی از منکر می‌کردید. چرا سایر منکرات را ردع نکردید؟ آیا این حبس و زجرها و گوش‌بریدن و دهان‌توپ‌گذاردن و مهار‌کردن و جریمه‌ها و رشوه‌ها و غارت‌ها و تعرض به عِرض مسلمانان و چوب‌بستن و شلاق‌زدن و شکنجه‌کردن و داغ‌نمودن و تعطیل حدود اسلام و مساجد و احکام و رشوه و شهادت ناحق و ناسخ و منسوخ و خوردن اوقاف، وصیت‌های اجباری، و جمع مال فقرا و صرف تجملات و فسق و معصیت‌های واضح و تعطیل مساجد، منکرات نیستند؟ چرا به نهی و ردع اقدام نکردید و مضبطه ننوشتید و فریادِ نمی‌خواهم بلند نکردید؟ همه را بر سر عدالت و حقانیت نیاوردید؟

قسمت هایی از ادعانامه ی شیخ ابراهیم زنجانی علیه شیخ فضل الله نوری

@znstory
.

Читать полностью…

قصه ی زنجان

.
اعضای دادگاه انقلابی که شیخ فضل الله نوری را محکوم به اعدام کردند:

۱.شیخ ابراهیم زنجانی ۲.میرزا محمد مدیر روزنامه نجات ۳.سردار بهادر بختیاری ۴.سید محمد معروف به امامزاده ۵.نصراله خان خلعتبری(اعتلاء الملک) ۶.جعفرقلی خان یکی از ساکنین اسلامبول ۷.عبدالحسین خان سپانی وحیدالملک ۸.عبدالحمیدخان یمین نظام ۹.میرزا محمدعلی خان مجاهد ۱۰.احمدعلی خان مجاهد

منبع : روزنانه ی اطلاعات

(جالب اینکه نویسنده مقاله روزنامه اطلاعات سیدحسن تقی زاده را عضو هیات مدیره انقلاب که حکم دادگاه را تایید نموده معرفی کرده است چنانچه این مطلب درست باشد تقی زاده در خاطراتش این موضوع را به کلی کتمان کرده است)

@znstory
.

Читать полностью…

قصه ی زنجان

.
قصه ی هفدهم : « یادی از مرحومین شیخ ابراهیم زنجانی و حاج علی اکبر توفیقی»

قسمت اول : « لکن قطعا حقوق معلمین بسیار کم است »

گاه به سادگی فراموش می کنیم که برخی نهادهای اجتماعی یا سیاسی که از گذشتگان به ارث برده ایم با تحمل چه مرارت ها و مشقت ها و چه جانفشانی هایی به دست آمده و برپا شده اند. از آن جمله نهاد مدرسه و مجلس هستند. تاریخ زنجان گواهی می دهد که هواخواهان مشروطه که خواستار برپایی مجلس و عدلیه بود چگونه بدست سنت گرایانی که درک درستی از مشروطه نداشته اند در کوچه پس کوچه های شهر زنجان قتل عام شده اند و گواهی می دهد که اولین بانیان مدارس زنجان چگونه تکفیر شده اند و از پا ننشسته اند.

البته باید خاطرنشان کرد که در طول یکصد و اندی سال گذشته نهاد مدرسه و پارلمان هر کدام مسیرهای تکامل متفاوتی پیموده اند. نهاد پارلمان از سوی ارباب قدرت روز به روز بیشتر محدود شده است، به توپ بسته شده است، فرمایشی شده است، لوث شده است و به سخره گرفته شده است و بعضا استحاله شده و به ابزار اعمال زور تبدیل شده است اما مدرسه کمابیش این اقبال را یافته است که اندکی بیشتر ببالد و تکامل پیدا کند. این دو نهاد در طول این سالها از سوی مردم هم با اقبال یکسانی مواجه نشده اند. همان مردمی که برای ثبت نام کودکان شان در بهترین مدارس شهر با هم در رقابتند تا موقعیت های تحصیلی بهتری برای فرزندانشان فراهم کنند بعضا حضور در خان چایی برای چیدن اوشقون و یملیک و داغ تره سی و غاز ایاقی و چیدان را به حضور در پای صندوق های رای مجلس ترجیح داده اند! ( که البته دلیل اش را تقریبا همه می دانیم)

غافل از اینکه کلاف سردرگم توسعه و آزادی در ایران هیچگاه بدون داشتن پارلمان مردمی و کارآمد باز نخواهد شد.

بگذریم. در این نوشتار به مناسبت مهرماه و بازگشایی دوباره ی مدارس بعد از ایام کرونا ، دو تن از اولین حامیان و بانیان مدارس زنجان را یاد خواهیم کرد :

شیخ ابراهیم زنجانی
و حاج علی اکبر توفیقی


قبلا در قصه ی دوم تحت عنوان « آخوند هملت خوان» راجع به شیخ ابراهیم زنجانی نوشته ایم. وی وکیل چند دوره مجلس شورای ملی و رییس اداره اوقاف و همچنین عضو کمیسیون معارف کشور بوده است. وی به علوم طبیعی و علوم جدیده علاقه مند بود و یک روحانی متجدد به حساب می آمد. می توان گفت که این روحانی متولد سرخه دیزج زنجان پس از گذشت قریب به یک قرن از مرگش از نظر درک مدرنیته و اسباب و لوازم آن از بسیاری از روحانیون عصر حاضر فرسنگ ها جلوتر ایستاده است. باری شیخ ابراهیم زنجانی در تاریخ سوم خرداد سال 1300 هجری خورشیدی نامه ای به وزارت معارف نوشته است و  در این نامه گزارش مختصری از وضعیت مدارس زنجان داده است و پیشنهاد تشکیل کلاس پنجم را مطرح نموده و ضمن انضمام دو فقره نامه ی دیگر به قلم کفیل معارف زنجان و مامور مالیه ی زنجان خواستار حمایت بیشتر از مدارس زنجان شده است :

« 16 شهر صیام  1339
مقام منیع وزارت جلیله معارف دامت شوکته
دو مکتوب یکی از کفیل معارف زنجان و یکی از مامور مالیه بتوسط این بنده راجع بمدرسه زنجان رسیده بود تقدیم حضور گردید علاوه بر آن مکتوب ها اطلاعاتیکه اهالی زنجان داده اند شاگردان مدارس آنجا بسیار خوب امتحان داده و از عهده برآمده اند بطوریکه جلب توجه تمام اهالی و بزرگان را کرده بقدر صد و پنجاه تومان در مجلس امتحان برای شاگردان فقرا قیمت لباس داده اند لکن قطعا حقوق معلمین بسیار کم است و با آن حقوق با وضع حاضر نمی توانند خودداری نمایند بعلاوه تشکیل کلاس پنجم ضرورت دارد و سابقا بتقاضای اهالی علاوه بر حقوق معارفی ....... ماهی یکصد و بیست تومان از وجه نواقل بلد از طرف هیئت دولت تصویب شده که فعلا بمصرف نمیرسد مستدعی است مقرر فرمایند آن وجه بمصرف مدارس رسیده حقوق کافی بمعلمین داده شده و نواقص کار مدارس رفع شود میرزا محمدخان نامی که ناظم مدارس دولتی و کفیل معارف است بسیار خوب خدمت کرده مرحمت فرموده او را دلگرم فرمایند کارهای آنجا را مرتب نماید تا اینکه رییس معارفی برای آنجا معین فرمایند مستدعی است توجه کامل بحال معارف آنجا بشود بنده می توانم دستور صحیح کامل داده بدست اشخاص معتمد اطمینان بوزارت جلیله بدهم که عایدات معارفی کاملا بمصرف خود برسد.
ابراهیم زنجانی »

ناگفته نماند که مقام مسول در وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه ( احتمالا وزیر) به اداره کل معارف دستور داده است که  « اقدامی که لازم است بعمل آید» و پاراف دیگری در نامه خوانده می شود که اشاره به عدم دریافت نامه های پیوست شده است : « مکتوبی در جوف نبود»

همچنین ناگفته نماند که این پست قرار بود به مناسبت اول مهر منتشر شود اما بخاطر قطعی اینترنت چند روزی طول کشید تا موفق شدیم که نوشته را پست کنیم!  

t.me/znstory

Читать полностью…

قصه ی زنجان

.
فدایت شوم
در باب تحریر نفوس و خانه شمار و تعیین مساجد و حمامات/ و سایر فقرات بنحویکه در ملفوفه فرمان مبارک مرقوم گردیده بود زیارت شد/ چند روز است در شهر مشغول انجام این کار هستند ان شالله تعالی/ دهات و بلوکات نیز بهمان طور معین و صورت آن/ عرضه داشت (داشته) می شود علی العجاله آدم گماشته است عمل شهر را معین دارند.

(مکاتبه ی ناصرقلی خان عمیدالملک پسردایی ناصرالدین شاه در خصوص جمع آوری آمار از شهر زنجان و سایر دهات و بلوکات خمسه)

عمیدالملک که بعدها به حاجی امجدالدوله ملقب شد ۴ مرتبه به سال های ۱۲۸۵ و ۱۲۹۵ و ۱۳۰۱ و ۱۳۱۰ هجری قمری به حکومت زنجان منسوب شده است.
بابت پایین بودن کیفیت عکس رجال از مخاطبین عزیز عذرخواهیم.

@znstory

Читать полностью…

قصه ی زنجان

هو / مقرر رفته است که عدد نفوس این ولایت را بطور تحقیق معین کرده صورت بخاکپای مبارک بفرستد/و هم چنین معلوم و مشخص کند که اشخاص شایسته و مستعد که در وقت لزوم جهاز و علیق و اجرت گرفته/ بحکم دولت با اسب و اسلحه در محل ماموریت بقدر لزوم حاضر خدمت توانند بود چه قدر است/بامتثال امر قدر قدر همایون عنقریب هر دو صورت را بعد از دقت کامل و اطمینان در کتابچه نویسانده بخاکپای مبارک میفرستد و از اثر تربیت ملوکانه عدد این اشخاص رزمی را که از هر بابت مستعد کار باشند/ بطوری معین میتواند کرد که خود اینغلام بتواند ضمانت آنها را هم بنماید و متعهد است که کتابچه ایفادی اینغلام در خاکپای مبارک سمت مزیت به سایر کتابچه ها داشته باشد و موقع قبول بیابد ان شالله/فی 15 شوال 1290 معروض افتاد

( مکاتبه ی محمدتقی میرزا رکن الدوله پسر محمد شاه قاجار و برادر ناصرالدین شاه در سال ۱۲۹۰ ه.ق معادل ۱۲۵۲ هجری خورشیدی در خصوص جمع آوری آمار نفوس شهر زنجان)

@znstory

Читать полностью…
Subscribe to a channel