مجله فرهنگ و علوم انسانی💡 ادمین: @Mrseed6863 اینستاگرام: https://www.instagram.com/asre_andishe/
📌مرشایمر: ایران بهراحتی میتواند آسیب شدیدی به اسرائیل بزند
📖نظریهپرداز برجستۀ مسائل بینالملل: فکر میکنم هم آمریکاییها و هم اسرائیلیها به این زودیها تمایلی به شروع جنگی دیگر با ایران نخواهند داشت.
🔻 رهبران اسرائیل خودشان را در دردسر بزرگی انداختهاند. ایرانیها موشکهای زیادی داشتند و این موشکها به هدف میخوردند. اسرائیلیها فهمیدند که در جنگ فرسایشی با ایران پیروز نخواهند شد و به آمریکاییها گفتند که وقت پایاندادن به جنگ است.
🔻 اسرائیل به اندازۀ یک تمبر پستی است و آسیبزدن به آن برای کشوری مثل ایران بسیار آسان است.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌تلویزیون جلیلی: «ای ایران بخوان» فانتزی است
چرا تلویزیون جلیلی از شکست خود پیروزی میسازد و از پیروزی مردم، شکست!
📖میکائیل دیانی: روزنامهنگار
پیشمقدمه:
آنچه بر صداوسیما رفت قطعا محکوم است و زدن رسانه ملی زدن آزادی بیان و آگاهیبخشی است و همچنین آنچه از خانم امامی در آن یک و نیم دقیقه دیدیم چیزی جز رشادت و حماسه نیست! و اما بعد…
1️⃣ اتفاقی که برای صداوسیما در میانه جنگ رخ نداد طبیعتا نباید باعث شود عملکرد مدیریت این رسانه در طول چهار سال اخیر و سقوط کیفی و کمی تولیدات و مخاطب آن نادیده گرفته شود. حتی آنچه در همین اتفاق اخیر هم رخ داد بخشی از تصمیمات غلط مدیران فعلی در تمرکزگرایی حوزه خبر است. وقتی همه ظرفیت های خبری تلویزیون (ساختمان و استودیوهای شبکه خبر؛ باشگاه خبرنگاران؛ واحد مرکزی خبر) را در یک تحریریه به نام خبرگزاری صداوسیما جمع کردند با این حمله همه ظرفیت یک جا از کار افتاد!
مدیران ساختمان شیشهای از فردای حمله جنگ را فراموش کردند و سوار بر موج موشک ها؛ نمایش ساختمان و تعریف و تمجید شنیدن برایشان مهمتر شد تا آنجا که تور شیشهای دیدن سوژه شوخیهای اهالی رسانه شد. حمله و موشک صرفا به صداوسیما نخورده و محدود کردن همه چیز به موشک های اصابت کرده به ساختمان شیشهای ظلم به دیگران و نادیده انگاشته شدن شهدایی است که در سازمان های مختلف سر کار بودند و مورد حمله قرار گرفتند. در واقع دستاورد صداوسیما یک شجاعت فردی و یک مسیر اشتباه سیستمی بوده و نباید این موضوع فراموش شود!
2️⃣ تفکر یا وجوه ایجابی برای عرضه دارد و یا با سلب دیگران خود را به نمایش می گذارد! گاهی کار آنقدر بیخ پیدا می کند که برای اعلام موجودیت و طرفیت داشتن ؛ دیگریای فرضی را طراحی می کند. کاری که وحید جلیلی در پساوحدت ملی جنگ ۱۲روزه کرد از همین جنس است. یک مصداق در فضای رسانهای کشور وجود ندارد که گزاره «کنار گذاشتن «به نام خدا» برای ایجاد انسجام و وحدت ملی» را گفته باشد! اما جلیلی برای اینکه از طرفیت رسانهای نیفتد ؛ یک طرف برای خود بوجود می آورد و در برابر آن طرف فرضی و خیالی خود را تعریف می کند و پس از آن نیز با آن گزاره «آغلی» در پس امر ملی شکاف ایجاد می کند؛ دقیقا همان کاری که در چهار سال مدیریتش بر صداوسیما کرد!
3️⃣ رفتار مدیران صداوسیما به گونهای است که انگار موشک ها را فرصتی برای تمدید دوران اشتباه مدیریتی خود می دانند اما نخبگان و اهل رسانه باید شفاف و بیپرده باشند و به صراحت آنچه بر این رسانه ملی در این چهار سال گذشته را بیان کنند! سقوط تعداد آثار؛ بی کیفیت شدن آثار؛ تمرکزگرایی نابودکننده خلاقیت: حرکت و پویایی در سازمان رسانه ای؛ ریزش شدید مخاطبان؛ حذف گسترده تفکرها و سلایق مختلف چه در میان تولیدکنندگان و چه در طرف مخاطبان و…. همه فجایعی است که با تفکر بسته و گنگی وحید جلیلی در چهار سال اخیر رخ داده است و حتی حالا پس از انکه رهبری معظم سفارش به خواندن «ای ایران» می کنند کارشناس مطبوعشان علیه رهبری هم در آنتن تلویزیون صحبت می کنند و ای ایران خواندن را رفتن فانتزی و به کجراهه رفتن می بینند. در واقع تلویزیون جلیلی از شکست خود پیروزی میسازد و از پیروزی مردم، شکست و همه می دانند که ادامه این مسیر به معنای پایان رسانه ملی است!
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌هویّتزدایی از گفتمانِ ایرانیان: اسلام بهمثابه منِ جمعیِ ما
📖مهدی جمشیدی:
۱. رهبر انقلاب در چند سال اخیر، بهطور خاص و محسوس، از کلمات «هویّت» و «آرمان» استفاده میکنند و نسبت به چالش «هویّتزدایی» و «آرمانزدایی»، هشدار میدهند. ایشان در بسیاری از گفتارهایی که این مسأله را مطرح کردهاند، اصحاب فکر و اندیشه را خطاب قرار دادهاند و تصریح کردهاند که باید در برابر این روند ایستاد و اجازه نداد نظام و جامعه، از ارزشهای اسلامی و انقلابی تهی شوند. از نظر ایشان، اولین خصوصیّت انقلابیگری، حسّاسیّت نسبت به «آرمانهای انقلابی» است؛ یعنی نباید اجازه داد که عملگرایی و میل به تواضع در برابر هنجارهای تجدّدی، آرمانهای انقلاب را کمرنگ و رقیق کنند. برایناساس، من معتقدم که تلاش لیبرالهای شبهمذهبی در دورۀ جنگ و پساجنگ در راستای اینکه مفاهیم «ایران» و «امر ملّی» و «منافع ملّی» و «وطن» و «میهن» را جایگزین «اسلام» و «انقلاب» و «نظام» و «هویّت» و «ارزشها» کنند، ریشه در سکولاریسمِ تحلیلی دارد و حاصلش، تبدّلِ گفتمانی خواهد بود.
۲. من در برابر این «دیگریِ فکری»، موضعگیری میکنم و به نقد روایت سکولارِ اینان از ایران میپردازم، نه اینکه خود نیز معتقد باشم میان ایران و اسلام، شکاف وجود دارد و بهناچار باید یکی را از این دو انتخاب کرد. ایران از نظر تاریخی، آمیختۀ با اسلام شده و اسلام، عنصرِ مرکزیِ هویّتِ ملّیِ ایرانیان است. همۀ متفکّرانِ اصیلِ انقلاب، چنین باوری داشتهاند؛ از جمله علامه مرتضی مطهری نیز همین روایت را داشت. در کتاب «نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری»، برداشت ایشان از نسبتِ میان ایران و اسلام را بهتفصیل نگاشتهام. این یعنی من بیش از یک دهه است که چنین نظری دارم. در کتاب «اندیشۀ فرهنگیِ آیتالله خامنهای» نیز در همین مدار قرار داشتم و این روایت را بازسازی کردم. در دورۀ جنگ تحمیلیِ اخیر نیز، یادداشتهایی در اینباره نوشتم و تعابیر زیبایی دربارۀ این ارتباط و اتصال به کار بردم، از جمله «روح اسلامی در کالبد ایرانی»، «تاریخ دینی در جغرافیای ایرانی»، «انسجام اجتماعی در آئینۀ باطنِ دینیِ جامعه»، «حیات دینی بهمثابه مقوّمِ هویّت ملّی» و ... . بااینحال، همۀ این روایتهای خلّاقانه و همگرایانه، نادیده گرفته میشود و عجولانه و ناآگاهانه، بر اساس یک بُرش موذیانه و فاقد صدر و ذیل از یک گفتار تلویزیونی، قضاوت میشود. دستکم انتظار میرفت که همان گفتار تلویزیونی، مشاهده و شنیده میشد، نه اینکه تکههای گزینشی و قطعههای بُرشخورده، مبنای قضاوت قرار بگیرند. گذشته از جریانِ فاسد اصلاحات و رسانههای آلودهشان، عدهای در این سو نیز بر من تاختهاند. اغلب آنها، سیاسیکار و سیاستباز هستند و یا دچار نقصان فهم و فکر هستند. اما باید از برخی دیگر، که وجه معرفتی دارند تعجب کرد، از جملۀ آقای میثم مهدیار.
۳. آنچه ایشان به اشارت گفته، امر مغفولی برای من نیست؛ زیرا چنانکه نوشتم، پانزده سال پیش آن را تقریر کردم. بنابراین، اعتنای به نوشتههای من، گویای این حقیقت است که سخن دوستان، امر تازهای برای من نیست و تضادی نیز با موضع من ندارد. سخن من در نقد بیانیۀ روشنفکریِ سکولار بود که در آن تصریح کرده بودند که خودِ ایران، مستقل از هر هویّتی، مبنای انسجام اجتماعی قرار گرفته و به این واسطه، «اسلام» را از دایرۀ هویّتیِ ایرانیان خارج کرده بودند. این ایران، «ایرانِ سکولار» است، درحالیکه واقعیّت اجتماعی در ایران، بر آن دلالت ندارد. سخن من، معطوف به «مقام اثبات» بود، نه «مقام ثبوت»؛ یعنی روایت روشنفکرانِ سکولار را نقد کردم، نه اینکه خودم معتقد باشم که در عینیّتِ جامعۀ ایران، چنین شکاف و تمایزی در میان باشد. در مقام ثبوت و از نظر تاریخی و عینی، اسلام در همۀ ساحاتِ حیاتِ جمعیِ ایرانیان رسوخ یافته و مقوّم هویّت آنهاست، اما مسأله این است که روشنفکریِ سکولار، میخواهد ایران را بهمثابه یک «جغرافیای محض» و «خاکِ بیهویّت» بنگرد و «تاریخِ دینی»اش را حذف کند. من در پی نفیِ این «اثباتِ لیبرالی» بودم، نه نفیِ ثبوتِ تاریخی.
۴. بنابراین، محل نزاع، دو روایتِ سکولار و دینی از ایران است؛ دو «روایت از ایران» و نه «خودِ ایران». من روایتِ سکولار را برنتابیدم و آن «ای ایران» را که هیچ نشانۀ دینی در آن به چشم نمیخورد و ایران را جز خاک و مرز جغرافیایی و قوم نمیبیند، نقد و نفی کردم. شعر «ای ایران، ای مرز پُرگهر» که مربوط به دورۀ پیش از انقلاب است، فاقد نماد دینی است؛ چنانکه «ای ایرانِ» محمد نوری نیز اینگونه است. ازاینرو، آیتالله خامنهای به نسخۀ «بازنویسیشده» و «دینیشدۀ» این شعر، روی خوش نشان دادند و خواندن آن را طلب کردند. این «ای ایران»، ترجمان و تعیّنِ معاصرِ «زیارت عاشورا» است.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌دسیسۀ آشکار!
کیهانلندن مدعی صدور بیانیهای از جانب مسعود رجوی در حمایت از پیشنهاد و رویکرد اخیر مهندس میرحسین موسوی شده است.
سالیان درازی است که از رجوی عکس یا فیلمی منتشر نشده و همین موضوع زنده بودن او را در محافل سیاسی دنیا با تردید جدی روبرو کرده است.
اگر ادعای کیهانلندن درست باشد، بیانیۀ منسوب به مسعود رجوی را بدون شک فقط میتوان در قالب ایجاد بیثباتی سیاسی در ایران تفسیر کرد.
در واقع سازمان متبوع رجوی عملاً به افراطیون داخلی بهانه داده است تا با علَم کردن این موضوع، علیه میرحسین و حامیانش شدت عمل به خرج دهند و ثبات جامعه را در این شرایط نیمهجنگی به هم بزنند.
البته شماری از محافل افراطی داخلی، منتظر بیانیۀ منسوب به رجوی هم نماندند و پیشاپیش به استقبال دسیسۀ سازمان رفتند!
نیروهای عاقلتر حکومت قاعدتاً باید متوجه این دسیسه و نیرنگ باشند و آن را خنثی کنند.
#احمد_زیدآبادی
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌سومین شماره فصلنامه به گواهی اسناد (گواه) منتشر شد.
📖در این شماره برای نخستین بار اسناد و نامههای احسان طبری منتشر شده است.
🔹در جلد دوم این شماره فصلنامه به موضوع فردوسی و سرنوشت آن پس از انقلاب اسلامی پرداخته می شود.
🔹از دیگر بخشهای ویژه این شماره، انتشار تاریخ شفاهی غلامعلی رشید از آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، انتشار اسناد نظر سنجی محرمانه از تهرانیها در دهه ۶۰، روایتی از زندگی و خاطرات اسدالله علم و ... است.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌توییت یک پروژهبگیر در زمان شاه!
📖تقی دژاکام نوشت: معروف است که در گذشته اهالی کسب و مشاغل پیش از شروع به کار، تأکید داشتهاند که حتماً مسائل شرعی مربوط به کسبوکار و مشخصاً شغل خودشان را پیش یک عالم یا کارشناس دینی فرا بگیرند، محدوده حلال و حرام و مال شبههناک و قرض و دین و میزان سود و شیوههای مشارکت و احکام شرعی مربوط را بخوبی و دقت بدانند. حتی بسیاری از کاسبان قدیم یک دور پای درس «مکاسب محرمه» مینشستند و بعد کارشان را کلید میزدند.
بعدها این دقت و حساسیت شرعی به اجبار قوانین موضوعه کشوری، جایش را به یادگرفتن قوانین حقوقی مربوط به کسب و کار داد و اولی را به مرور کمرنگ کرد تا جایی که اکنون کمترند کسانی که در هر شغل و حرفه، احکام شرعی مربوط به آن را بدانند.
۱۹۶ سال پیش در چنین روزی نخستین روزنامه در ایران منتشر شد. میرزاصالح شیرازی روزنامه خود را که «کاغذ اخبار» یا «اخبار وقایع دارالخلافه» نام گذاشته بود، هر روز در دو صفحه با چاپ سنگی منتشر میکرد و در آن مهمترین وقایع پایتخت و یکی دو کشور همسایه را به اطلاع مخاطبان میرساند.
از آنروز تا به امروز کمیت و کیفیت انتشار روزنامه در ایران بسیار تغییر کرده است. تعداد آن به حدود ۱۸۰ روزنامه در کشور رسیده که فقط ۱۰۰ عنوان آن مربوط به استان تهران است. همچنین کیفیت چاپ و تعداد صفحات و تنوع موضوعات و شیوهها و قالبهای اطلاعرسانی روزنامههای امروز کشور به هیچوجه قابل مقایسه با حتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیست که سهچهار روزنامه بیشتر نداشتیم، چه برسد به ۷۰ سال پیش از صدور فرمان مشروطیت در زمان انتشار «کاغذ اخبار» در دوران محمدشاه قاجار.
امروزه البته به مدد اینترنت و فضای مجازی، بسیاری از روزنامهها یا فقط در فضای مجازی منتشر میشوند یا همزمان به صورت کاغذی و مجازی در صفحات اینترنت جای میگیرند و مخاطبان هم بهجای آنکه مانند سالها پیش بعدازظهرها در جلوی دکههای سابقاً روزنامهفروشی، صف ببندند تا بتوانند کیهان و اطلاعات خود را پیش از تمامشدن بخرند، آنها را پیش از نیمهشب با بهترین کیفیت دیجیتال در صفحه گوشی خود دریافت و مطالعه میکنند.
اما خوب است به همین مناسبت، یکی دو سؤال و ابهام خودمان را هم مطرح کنیم و ببینیم نظر مخاطبان و صاحبنظران گرامی در این باره چیست.
اولین سؤال اینکه چگونه است اگر کسی در خیابان و مجامع عمومی به دیگری دشنام بدهد، تهمتی بزند، افترایی ببندد و به ناموسش تعرضی کند، با شدیدترین شیوه ممکن با او برخورد میشود، کار به پلیس ۱۱۰ و شکایت و دادسرا میکشد و دادگاه او را محکوم و مجازات میکند، اما همین کار اگر در روزنامهای و نشریهای صورت بگیرد، شدت و شیوه برخورد با او متفاوت میشود؟ چه تفاوتی بین این دو رفتار است؟
سؤال بعدی اینکه، فراتر از روزنامهها، حالا در عصر دیجیتال و شبکههای اطلاعرسانی و کانالها و گروههای فضای مجازی، چرا موضوع رهاشدهتر و بیصاحبتر و فضا بیدروپیکرتر است؟ بیشترین دروغها، اتهامها، فحاشیها و حملههای ناجوانمردانه در این فضا دیده میشود که کسی با آنها کاری ندارد. اگر یک فحاشی یا پردهدری در خیابان اتفاق بیفتد حداکثر همان چندنفری در جریان قرار میگیرند که صدا را شنیده و ماجرا را دیدهاند، اما یک دروغ، یک اتهام و یک بحرانسازی در فضای مجازی که به سرعت برقوباد بازنشر و گسترده میشود و حتی از فضای مخاطبان یک کشور گذشته و منطقه و جهان را تحت تأثیر قرار میدهد، با بیتوجهی و بیاعتنایی همان قاضی و دادگاهی مواجه میشود که به یک درگیری خیابانی رسیدگی کرده بود. علت این دوگانگی و چندگانگی در رسیدگی و بررسی و مجازات احتمالی متهمان ماجرا چیست؟ دایره و شعاع انتشار خبر و دروغ و بحران کوچکتر است؟ تأثیرگذاری آن بر روح و روان مخاطب کمتر است؟ احکام شرعی و قوانین موضوعه کشوری نسبت به آن حساس نیست یا موضعی ندارد؟
چگونه است که تهمت و دشنام خیابانی به پدر یک شهروند بیمجازات نمیماند، اما در فضای بیدروپیکر مجازی کسانی که پدر یک وزیر را که در دفاع مقدس به شهادت رسیده است با عنوان کمونیست وابسته به شوروی و عاشق لنین معرفی میکنند و به سرنوشت متعالیاش تعمداً اشاره نمیکنند، رها و آزادند؟ همان کسانی که به فرماندهان رشید و عالی کشورمان تهمتهای فراوان زدند و کسی آنها را نخواست و مجازات نکرد و آنها را برای ادامه افتراها و دروغها و لجنپراکنیهایشان آزاد گذاشت.
این افراد اگر توییتر در زمان شاه هم بود و فضای مجازی احتمالی آنزمان هم مثل دوران جمهوری اسلامی بیصاحب بود، مطمئناً بعد از اینکه کسانی مثل طیب در زندان درآستانه شهادت بودند، با گرفتن پروژههای نانوآبدار از رژیم پهلوی، توییت میزدند: «آقای طیب حاجرضایی فردی که به شرابخواری و قمهکشی شهره است، از آیتالله روحالله خمینی حمایت کرده است.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌تولدِ شهیدانی «دیگر»
شکستن کلیشهی رسمی «شهید» در عرصهی عمومی پس از جنگ دوازدهروزه
📖 محسنحسام مظاهری
[قسمت ۲ از ۳]
مشابه این برخورد را آیتالله خمینی با مرگ دکتر شریعتی نیز داشت و در مقابل اصرار برخی نزدیکانش که از ارادتمندان شریعتی بودند بر شهیدنامیدن شریعت، به این مضمون گفته بود که این روشنفکرها گمان میکنند به آسانی میشود به هرکسی شهید گفت. اینکه در این نگرش چه تغییری حاصل شد و یا اساساً میشود رویهی پس از انقلاب آیتالله خمینی را تغییر دانست یا نه، موضوع مهمی که بررسی مستقلی میطلبد و بحث یادداشت حاضر نیست.
۴
در تطور و توسع مفهوم شهید، مبارزات انقلاب اسلامی و مشخصاً دهههای ۴۰ و ۵۰ نقطهعطف مهمی است. در این مقطع، متأثر از فراگیری و اقبال به ادبیات چپ از یک سو و توسعه و فراگیری خوانش اسلام سیاسی (متأثر از جریانات و شخصیتهای اسلامگرای اهل سنت مصری و پاکستانی و...) از سوی دیگر، زمینه برای تحول در کاربست شهید فراهم شده بود. تحولی که انگارهی سنتیِ شهید در خوانش شیعی را شکست و انگارهای جدید را متولد ساخت. جامعهی انقلابی و در حال مبارزه، نیاز به اسطورهها و سرمشقهای مقدس داشت و با تنها یک حسین ـ که آن هم بیشتر در تصرف روضهخوانان و مداحان بود ـ نمیشد به جنگ حکومت مستقر و مسلح رفت. مضافاً که دیگر ملل مبارز در آن مقطع، سرمشقهایی امروزی داشتند که الهامبخش مبارزانشان بودند. اما جامعهی شیعهی ایرانی، سرمشقهایش همه به تاریخ گذشته تعلق داشتند. این نیاز و ضرورت انقلابی، به زایش مفهومی نو از شهید انجامید. اولاً از همان شخصیتهای تاریخی و اسطورهای (مانند امام حسین و حضرت زینب) خوانشی امروزی و مبارز ساخته و پرداخته شد، و ثانیاً با بسط مفهوم شهادت و کنارگذاشتن احتیاطات فقیهانه، همهی کشتگان مبارزه از هر گرایش فکری و حتی دینی (ازجمله کشتگان مارکسیست) «شهید» نامیده شدند. بهعبارت دیگر، شهادتِ سیاسی، شهادتِ فقهی را به حاشیه راند و در شرایط انقلابی توانست بر آن غالب شود. در این گذار از شهادت فقهی به شهادت سیاسی، بیش از همه، یکی دکتر شریعتی و دوم مجاهدین خلق نقش داشتند. (دربارهی نقش دکتر شریعتی پیشتر ازجمله در یادداشت کوتاه «فراخوان زینب» نوشتهام.)
۵
نکتهی مهم آن است که با پیروزی انقلاب اسلامی و به فاصلهی کوتاه پس از آن، وقوع جنگ تحمیلی، خوانش شهادت سیاسی به خوانش رسمی و غالب مبدل شد و حتی خواسته یا ناخواسته و آگاهانه یا غیرآگاهانه، مورد پذیرش فقهای مبارز و روحانیت سیاسی نیز قرار گرفت. در همان زمان البته جریان سنتگرای شیعی مسیر خودش را جدا کرد و کوشید مغلوب جو زمانه نشود. اما این جریان تضعیف شده بود و صدایش پژواکی نداشت. نشانهاش آنکه هم دکتر شریعتی و هم یکی از مخالفان سرسختش شیخ قاسم اسلامی (که جزو قربانیان گروه «فرقان» بود) هردو «شهید» نامیده شدند، اما افکار عمومی جامعهی آن زمان، «معلم شهید دکتر شریعتی» را پذیرفت، ولی «روحانی مجاهد شهید اسلامی» را نه. اولی بر نام اماکن و فضاهای عمومی نقش بست و در مطبوعات دربارهاش فراوان نوشتند، و دومی انعکاسی بیش از همسایگان «مسجد شیشه» (پایگاه شیخ قاسم) و برخی محافل غیررسمی مذهبی نیافت.
۶
در ماههای نخست جنگ و تا پیش از یکدستسازی فضای سیاسی در وقایع منجر به خرداد ۶۰، کاربست سیاسی دورهی مبارزه از شهید همچنان غالب بود. برای همین در نشریات پرشمار گروهها و احزاب سیاسی آن زمان، به طیف متکثری از «شهید»ها برمیخوریم. کمتر گروه سیاسی فعال در آن دوره را میتوان سراغ گرفت که خود را صاحب «شهید» نداند. شهید در آن دوره ـکه مشروعیت دفاع میهنی یک اصل مسلم و فراگیر بود ـ برای گروههای سیاسی یک دارایی محسوب میشد که جایگاه آنها را در رقابتهای سیاسی ارتقا میبخشید. بههمینجهت ارگانها و نشریات حزبی چند ماه پس از انقلاب پر است از تصاویر و زندگینامهی شهدایی که سمپات یا عضو آن گروه و حزب معرفی شدهاند. متکثرترین تعریف از شهید (سیاسی) را در همین چند ماه میتوان جست: شهیدِ فدایی خلق، شهیدِ تودهای، شهیدِ مجاهد خلق، شهیدِ حزب جمهوری و... . به تبع ماهیت ملی و مردمی دفاع، این تکثر فقط در گرایش سیاسی نیست، در بقیهی ویژگیها از طبقهی اجتماعی تا جنسیت و دین و پوشش نیز هست.
۷
با عبور از مقطع خرداد ۶۰ و پوستاندازی سیاست رسمی و غلبهی جریان مذهبی، اما به تدریج این تکثر رنگ باخته و جای خود را به کلیشهی تکرارشونده و ثابت میدهد.
ادامه 👇
#عصراندیشه
@Asreandisheh
در پایتخت کره شمالی، ساختمانهای اشرافی کمونیستی قدیمی با درهای بلند، مثل ساختمان هخامنشیها وجود داشت. همچنین هتلی داشتند که میگفتند کیم ایل سونگ رهبر بزرگ فرمودند: هتلی که آمریکا در نیویورک درست کرد و بزرگترین هتل دنیاست چندطبقه است؟ پاسخ داده بودند ۱۰۴ طبقه. کیم دستور داده بود هتل ۱۰۵ طبقهای بزرگتر از این هتل آمریکا بسازند.
📌جیک سالیوان: برجام توانست ۱۵ سال برنامه هستهای ایران را با کمترین هزینه محدود کند در صورتیکه حمله پرهزینه آمریکا و اسرائیل تنها چند ماه برنامه هستهای ایران را به تعویق انداخت!
مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید:
هدف اصلی ایران از ورود به توافق برجام، رهایی از تحریمها بود.
برجام بهترین آورده را برای امنیت آمریکا و اسرائیل به همراه داشت.
اگر شک دارید، از اسرائیلیها بپرسید. آنها تأیید خواهند کرد که ایران در سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ به تعهداتش پایبند بود، نه ذخایر اورانیوم را جابهجا میکرد و نه سانتریفیوژهای جدید نصب میکرد.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📖خبرنگار: آیا روسیه از تولید سلاح هسته ای توسط ایران حمایت میکند؟
ممدوف نایب رییس شورای امنیت روسیه:
ببینید شرایط کاملا تغییر کرده است؛شما دیدید که ایران مورد تهاجم دو کشور اتمی قرار گرفت،اکنون ما هیچ دلیلی برای مخالفت با این تصمیم احتمالی ایران نداریم.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌مقصود فراستخواه: برخی سیاستها در این چند دهه هویت جمعی ما را زخمی کرده است
📖مقصود فراستخواه، جامعه شناس: ما یک مابودگی، ملت-دولت و هویت جمعی داریم که همه با هم در یک سرزمین زندگی میکنیم؛ ملت و دولت به هم پیوستهاند و وقتی تجاوزی به کشور می شود، این مابودگی بیشتر احساس میشود.
🔹اما چه سیاستها و عملکردهایی در این چند دهه به این هویت جمعی ما لطمه زده و آن را زخمی کرده و از هم گسیختگی ایجاد کرده؟ سیاستهایی که برخلاف سیاست زندگی مردم بوده، زنان ما سبک زندگی متنوع دارند و سیاستهای ما این را تحمل نمیکند. برخی از این سیاستها علیه هنجارهای اجتماعی است.
🔹در سالهای گذشته مصادیق متعددی داشتیم که سیاست شورای عالی انقلاب فرهنگی و برخی بخشهای حکومتی خلاف سیاست زندگی مردم بود. ما با سیاستهای فیلترینگ عصر اطلاعات را نادیده میگیریم و جامعه را به خاطر سبک زندگی و تنوعاتش آزار میدهیم.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌شَرِّ «شِرّ و وِر»
📖محمد فاضلی: گفتهها و سخنانی که مردم به آنها «شِرّ و وِر» میگویند، اگرچه مهمل و پوچ هستند، اما میتوانند شَر به پا کنند. «شِرّ و وِر» سخن بیاثر نیست، میتواند نابودگر باشد. یک نمونه از آنرا مختصر تحلیل میکنم.
نماینده مجلسی که عضو #کمیسیون_امنیت_ملی هم هست گفته «هواپیماهای B2 آمریکا قارقارک هستند، این هواپیماها ساخت ۳۵ سال پیش هستند، فرسودهاند و آمریکا در حال فروپاشی است.»
بدیهی است این عبارت به معنای اخص «شِرّ و وِر» است. آدم از استدلال برای اثبات «شِرّ و وِر» بودن این سخن هم خجالت میکشد. دقت کنید که عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نمیداند، نمیفهمد یا تجاهل میکند که:
یک. هواپیمای B2 بمبافکن استراتژیک است، و یکی از ستونهای قدرت متعارف و اتمی نیروی هوایی آمریکاست.
دو. گذشت سیوپنج سال از اولین ساخت و عملیاتی شدن این هواپیما تأثیری بر کارکرد آن ندارد.
سه. بمبافکن B52 از سال ۱۹۵۵ تا به امروز در خدمت ارتش آمریکاست (۷۰ سال) و کسی از قدیمی و فرسوده بودن آن نمیگوید. ظاهراً قرار است تا ۲۰۴۰ هم در خدمت باشد.
چهار. هواپیماها با توجه به فناوریهای روز بهسازی میشوند؛ بهینهسازی و نوسازی هواپیماهای نظامی متداولتر و رویه ارتشهاست.
بدیهی است که بلاهت موجود در «شِرّ و وِر»گویی زود آشکار میشود. اما کارکرد شرارتآمیز این گونه «شِرّ و وِر»گویی است که باید تحلیل کرد. شَرِّ «شِرّ و وِر»گویی این است که:
یک. روان شهروند عاقل را به سُخره میگیرد و عصبانیاش میکند. شَرِّ «شِرّ و وِر» در آسیب رساندن به روان شهروندان است.
دو. درست در میانه بحرانی بزرگ برای کشور که ایران به اعتماد نیاز دارد، شَرِّ «شِرّ و وِر»گویی این است که اندک اعتمادها را هم نابود میکند. شهروند میگوید این که نماینده کمیسیون امنیت ملی مجلس باشد، ولی به حال امنیت ملی، وای به حال کشور، وای به حال منِ شهروند.
سه. شهروند منتظر است نشانههای هر چند کوچکی از تغییر گفتار، بروز عقلانیت، سخن بخردانه و واقعبینی مشاهده کند. اما شَرِّ «شِرّ و وِر» این است که نشان میدهد در بر همان پاشنه میچرخد، کماکان برخی سخنگویان و تریبونداران، در هپروت توهم غوطهورند.
چهار. شَرِّ «شِرّ و وِر» این است که شهروند را در دوراهی دشواری قرار میدهد که از خود میپرسد اینگونه سخن گفتن از سر خُلبازی است یا منافعی پشت این نهفته است، یا گوینده واقعاً خُل است؟ هر کدام باشد، فاجعه است.
پنج. شَرِّ «شِرّ و وِر» این است که عین علف هرز در مزرعه رشد میکند و فراگیر میشود، و همان اندک رویشهای عقلانیت و اعتماد به عقلانیت و سخن/عمل عقلانی را از ریشه میسوزاند. شهروند وقتی گوشش از «شِرّ و وِر» پر شد و اعتمادش فروریخت، مستأصل و عصبانی میشود، و ظرفیت گرایش و عمل عقلانی در او هم کم میشود.
اینها بخشی از شَر و شرارتی است که در «شِرّ و وِر»گویی مردان و زنان سیاست نهفته است. سخن «شِرّ و وِر» از زبان افراد منتسب به حکومت، علف هرزی است که عقلانیت را میسوزاند، سازههای اعتماد را در هم میشکند، شهروند را با عقل سیاسی بیگانه میکند، و امید نجات از مسیر عقلانیت را به فنا میدهد.
واقعاً نمیدانم از «شِرّ و وِر»گویی دنبال چه میگردند! و کدام منفعت را دنبال میکنند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
رضاشاه وقتی به تخت نشست، هنوز رجال طراز اول قاجاریه بودند که خدمت میکردند و رضاشاه به کمک آنها محتاج بود. آن رجال یکیک میروند و جایشان را رجال تکنوکرات میگیرند. تکنوکراتها بیفرهنگترین آدمها هستند و برای آنها فرقی نمیکند در ایران باشند یا در تایلند و کویت، هر جا بروند مثل ماشین کار میکنند.
📌اکبر نبوی، روزنامهنگار اصولگرا: کاظم صدیقی با استعفا ندادن از ریاست ستاد امر به معروف و امامت جمعه، نشان داده که حاضر است بار منفی حواشی مربوط به خود را بر سر جامعه آوار کند
📖نبوی نوشت: حواشی مربوط به آقای کاظم صدیقی تاسفبار است. اما، وی با استعفا نکردن از ریاست ستاد امر به معروف و نهی از منکر و نیز با کنار نکشیدن از امامت جمعه نشان داده که حاضر است بار منفی این حواشی را همچنان بر سر جامعه آوار کند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌پرویز امینی درباره انتخاب آیتالله صدیقی به عنوان خطیب نماز جمعه: خلاف توجه به امر ملی است و این به امر ملی ضربه میزند
📖پرویز امینی در گفتوگو با فرهیختگان:
بعضی از صحبتها که در همین رسانه ملی به فاصله کوتاهی بعد از توقف درگیری شد و شبیه ریختن بمب روی انسجام اجتماعی بود، این سخنان نباید تکرار شود
▫️من درباره آقای صدیقی حکمی صادر نمیکنم ولی با توجه به حساسیتها و نگرشهای منفی که اطراف ایشان به هر شکل ممکن شکل گرفته، گذاشتن ایشان در جایگاه خطیب نمازجمعه، خلاف توجه به امر ملی است و این به امر ملی ضربه میزند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌نیویورک تایمز: پیشبینی میشد ایران در تابستان با آشوب داخلی مواجه شود، اما جنگ و فراخوان ترامپ و نتانیاهو به مردم ایران برای قیام علیه نظامشان، نتیجه عکس داد.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌من که زدم تو بزن!
📖اغراق و بیان غیر واقع بینانه حوادث از آفات بزرگ یک روایت است. این تصویری که این نماینده از شروع جنگ 12 روزه تا پایان آن میسازد نه تنها هیچ روایت ایران را فربه نمیکند، بلکه به شدت تضعیف هم میکند.
این که وزیر خارجه آمریکا پیشاپیش حمله اسرائیل را به ایران اطلاع داده باشد و سپس دولت ترامپ تماس گرفته و گفته باشد تاسیسات هستهای شما را میزنیم و شما هم بیایید یک پایگاه ما را بزنید، کل ماجرا را به یک بازی کودکانه و مزاح تلخ تقلیل میدهد.
این که آمریکا به ایران گفته باشد اسرائیل حمله میکند و آن را به حساب ما ننویسید، دیتا نیست، قبل از جنگ هم بارها ترامپ با همین مضمون حرفهایی زد. البته این گفته نماینده مجلس به گونهای نقل قولی را تایید میکند که آمریکا به یک کشور متحد خود و همسایه ایران اطلاع داده بود که اسرائیل شب جمعه حمله میکند؛ البته با علم به این که آن کشور هم به ایران اطلاع خواهد داد. گفته میشود که این «اطلاعرسانی امنیتی» یک تله برای کشاندن فرماندهان هوا فضای سپاه به مکان نشستهای خود بوده که از قبل شناسایی شده بود و اسرائیل در واقع میخواست همه آنها یکجا جمع شوند و ترور کند.
این روایت و بازی امنیتی به فرض صحت بیشتر با عقل و منطق و عمق روابط اسرائیل و آمریکا سازگار است؛ تا این که آمریکا بیاید و زیر آب اسرائیل را بزند و بگوید از ما نشنیده بگیرید؛ اسرائیل امشب حمله میکند و تو رو خدا با ما کاری نداشته باشید». کیست که نداند حمله به ایران با هماهنگی کامل آمریکا بود؛ از این رو، مفروض صحت این ادعا این است که یا آمریکا ما را گیر انداخته یا این نماینده.
اما درباره پایان جنگ هم بله شواهد و قراین زیادی نشان میدهد که ترامپ پس از حمله ایران به پایگاه العدید خواستار آتش بس شد. ترامپ به دلایل زیادی از جمله به خطر نیفتادن منافع آمریکا در منطقه و مسائل داخلی به دنبال گسترش جنگ نبود و دنبال یک تصویر مهم بود که فکر میکرد با بمباران فردو فراهم شده است. به نظر میرسد که میان ترامپ و نتانیاهو اینگونه تقسیم کار شده بود.
اما ارائه تصویری مستاصل، بسیار ضعیف و ناتوان از طرف مقابل که به دست و پا افتاده بود، جدا از این که خوانشی نادرست از اوضاع ارائه میدهد و میتواند بر سطح آمادگی در مواجهه با اقدامات بعدی اثر منفی بگذارد، بلکه این پرسش را نیز در دل خود دارد که با این حال چرا اساسا حمله کرد و از طرف دیگر چرا ایران آتش بس را پذیرفت؟ بلکه با این استیصال طرف اسرائیلی و آمریکایی باید ادامه میداد که کلا ادراک آنها را تغییر میداد تا هم اکنون کسی با شک و تردید از احتمال ازسرگیری جنگ و شکننده بودن آتش بس نگوید. یا دستکم امتیازاتی بزرگ مثلا در توقف تجاوزات اسرائیل در منطقه و پایان نسل کشی در غزه بگیرد.
بله! در جنگ 12 روزه، اسرائیل هدف ضربات موشکی سنگینی از طرف ایران قرار گرفت که از زمان شکل گیری در 1948 تاکنون عمق اسرائیل این چنین به شکلی بیسابقه هدف حمله قرار نگرفته و قفل نشده بود. سانسور خبری اعمال شده در این 12 روز هم بیسابقه بود و همین در دل خود ناگفتههایی دارد؛ اما با این حال در تحلیل باید واقعبینانه برخورد کرد و به نظر نگارنده تغییری در ادراک اسرائیل در جهت منتفی شدن هر گونه تجاوز و دست درازی به ایران حاصل نشده است.
واقعیت این است که چنین اتفاقات بزرگ و سهمگینی در دل خود درسها و عبرتهایی دارد که لازمه پی بردن به آنها شناختی واقعبینانه و دقیق و به دور از شعارزدگی است. این 12 روز در عین این که تهدید بزرگی بود، اما فرصت بزرگی نیز هست؛ اما به شرط و شروطی.
اکنون دو طرف به دور از شعار و تهدید کاملا و عملا با تواناییها و محدودیتهای یکدیگر آشنا هستند و فکر نکنم صرف تهدید دیگر تاثیری بر محاسبات آنها بگذارد.
کما این که اتفاقات ساعات نخست تجاوز و این حجم ترور همزمان و بیسابقه کاشف از این هم بود که هنوز در ایران شناخت دقیقی از اسرائیل و پیشبینی رفتارهای آن وجود ندارد. بر خلاف برخی تحلیلها، غافلگیری در اصل حمله نبود؛ چون اساسا نیروهای مسلح ایران در حالت آماده باش بودند و هر لحظه احتمال حمله میرفت، بلکه آنچه غافلگیر کننده و تقریبا غیر منتظره بود، این حجم حفرههای امنیتی و به تبع آن حضور شبکه عملیاتی وابسته به موساد و به پرواز درآوردن این اندازه ریزپرنده و پهپاد و .... بود؛ تا جایی که به گفته رئیس مجلس بیشتر حملات از داخل انجام میشد.
گویا تصور نمیشد که تجاوز اسرائیل ابعاد پیچیدهتری جز حمله به تاسیسات هستهای داشته باشد و در این سطح دست به ترور بزند و به شکل گسترده سایتهای موشکی و راداری و پدافندی را درگیر کند. نگارنده چند روز قبل از حمله نوشته بود که اقدام اسرائیل ممکن است هم حمله نظامی، هم خرابکاری و هم شامل ترورهای بزرگی باشد.
#صابر_گل_عنبری
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌مردم، پناهگاه یا پنهانگاه؟ نقدی بر متن «مردم به مثابه پناهگاه»
📖نویسنده: احسان مزدخواه: دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
متن «مردم به مثابه پناهگاه» در نخستین نگاه، کوششی است صادقانه برای بازخوانی رابطهی نظام سیاسی و مردم در لحظهای بحرانی از تاریخ معاصر ایران؛ لحظهای که جنگ، اضطراب موجودیتی، و فرسایش مشروعیت، همزمان بر ساختار سیاسی سایه انداختهاند. نویسنده با بهرهگیری از استعارهای پرکشش—«مهمانی»—سعی دارد به جای بازتولید منطق رویارویی، امکانی برای صلح، بازسازی اعتماد، و همزیستی بگشاید.
متن بر پایهی یک فرض مرکزی بنا شده است: نظام سیاسی که روزگاری مدعی بود مردم را در پناه خود دارد، اکنون ناچار است خود به پناه مردم بیاید. در ظاهر، این جابهجایی یک چرخش رادیکال و امیدبخش است؛ اما همین واژگونی، اگر در سطح زبان باقی بماند و به ساحت ساختار، قانون، و سیاست عمومی تسری نیابد، از اصلاح نمیگوید، بلکه از نوعی استتار بحران پرده برمیدارد. دعوت به مهمانی در خانهای که سالهاست در آن صداها و تکثرات خاموش و دیالوگ تبدیل به مونولوگ و یا اساسا رتوریک سیاسی شده، سفرهها تهی، و میزبانانِ واقعی به حاشیه رفتهاند، چیزی جز آرایش واژگان بر ویرانههای واقعیت نیست.
در این متن، شکافی بنیادین میان زبان اجتماعی و زبان رسمی سیاست نادیده گرفته شده است. مردم، زبان سیاست رسمی را دیگر نمیفهمند یا بهتر بگوییم: دیگر به آن اعتماد ندارند زبان سیاسی مردم و جامعه و به بیان دیگر زبان سیاسی امراجتماعی لحظه کنونی در قالب سیاست اروتیک یعنی آیا سیاستورزی باعث شده است که ما از زیستن و روزمرگی خود لذت ببریم یا خیر؟ تبدیل گشته است.
واژگانی چون «نظام»، «پناه»، «مردم»، «امنیت» و حتی «وفاداری ملی» در حافظه جمعی ایرانیان، بار معنایی خود را یا از دست دادهاند یا به ضد خود بدل شدهاند. این، نه حاصل بدفهمی مردم، بلکه نتیجهی انباشت تاریخی بحران ها و ناملایمات است. از همینرو، هرگونه پیشنهاد اصلاحطلبانهای که بخواهد بر این زبان شکسته بنا شود، ناگزیر به تکرار ابتذال امر ملی خواهد شد: تکرار مفاهیمی که نسبتی با زیست روزمره و واقعیت های موجود ندارد و نخواهد داشت.
فراتر از زبان، تضاد عمیقتری در واقعیت سپهر سیاسی کنونی ما وجود دارد: یعنی تضاد میان منطق زندگی و منطق قدرت که ایده مهمانی را با دشوارگی شدید روبه رو میسازد. پرسش بنیادین این است که آیا پناهآوردن از سر باور به حاکمیت مردم است یا از سر اضطرار بقاء؟ آیا این چرخش، بازگشت به عدالت و پاسخگویی است یا صرفاً ترفندی برای حفظ نظم مستقر در لحظهی ضعف؟ سیاست اگر به مردم پناه میبرد، باید ابتدا آنان را به رسمیت بشناسد، صدایشان را بازتاب دهد، و ابزار سروری خود را زمین بگذارد. خانه تخریب شده، سفره خالیست، و مهمانی که اکنون در نقش مهمانی فروتن ظاهر شده، بیآنکه تغییری در قواعد و سلسلهمراتب مهمانی داده باشد.
متن همچنین به گونهای از «مردم» سخن میگوید که گویی یکدست، هماهنگ و یکصدا هستند. اما واقعیت اجتماعی ایران، پر است از روایتهای متعدد و متکثر و همچنین مطالبات متضاد: اقلیتهای قومی و مذهبی، طبقات محروم، زنان، جوانان، کارگران، حاشیهنشینان و مخالفان سیاسی، هر یک با زبان و زخم خود زندگی میکنند. صداهای آنان در این متن محو یا حلشده در کلیتی بیچهرهاند. دعوت به مهمانی، وقتی فاقد شفافیت در دعوتشوندگان است، به سادگی میتواند بدل به بازتولید امرنامطلوب شود یعنی: حذف تفاوتها به نام وحدت.
در نهایت، پرسش اصلی این است: اگر نظام به مردم پناه میآورد، آیا مردم واقعاً توانایی «پناه دادن» دارند؟ آیا چیزی از اعتماد، منابع، صبر، یا امید در آنان باقی مانده؟ و اگر باقی مانده، در کجا و با چه سازوکاری باید امکان بروز بیابد؟ مردم، تا زمانی که تنها ابزارشان سکوت یا انفجار است، نمیتوانند پناهگاه هیچ نظمی باشند. پناهگاه، نهاد میخواهد؛ قانون میخواهد؛ مشارکت، شفافیت، چرخش قدرت، و پاسخگویی میطلبد.
در غیاب این ملزومات، واژگان زیبا، گرچه پرشکوه و انسانیاند، اما در عمل به چیزی شبیه پردهکشی بر خرابهای تبدیل میشوند. اگر سیاست قرار است به ضیافت بدل شود، باید ضیافتی حقیقی باشد: جایی که میزبان و مهمان در جایگاه انسانی و برابر نشستهاند، نه یکی در موضع فضل و دیگری در موضع تمنا. خانهای که تخریب شده، مهماندار نمیخواهد؛ بازسازی میخواهد. و پیش از آنکه سفرهای پهن شود، باید عدالت، آزادی، و گفتوگوی برابر، آجر به آجر ساخته شود.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌هلاکت شنگال گیفا فرمانده عملیات یگانهای کماندویی ارتش رژیم صهیونیستی در جریان کمین دقیق مقاومت اسلامی فلسطین در رفح.
در جریان این کمین حداقل ۵ راس دیگر از تن از کماندوهای فوق زبده جحودیان نیز طی انفجار ساختمان تله و بمبگذاری شده توسط تیپ خان یونس گردانهای شهید قسام به شدت زخمی شدهاند. نامبرده فردی است که انگشت شهید یحیی السنوار را بعد شهادتش برید و بر صندلی محل شهادت او نشست و این عکس تمسخر آمیز را گرفت.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌مردم به مثابه پناهگاه
-----
📖جواد کاشی نوشت: اخبار مربوط به دوازده روز جنگ، به تدریج عیان میشود. میتوان با قاطعیت گفت هدف اسرائیل سرنگون کردن نظام بوده است. شکست خورد، اما اظهارات مقامات این کشور نشانگر آن است که این هدف همچنان در دستور کار اسرائیل هست. به این ترتیب باید منتظر اقدامات بعدی باشیم. این اقدامات میتواند از سنخ اقدامات نظامی، اقتصادی یا سیاسی باشد.
هر نظام مستقری حق دارد به تداوم خود بیاندیشد. اینک نظام جمهوری اسلامی در معرض یک خطر موجودیتی است. چه باید بکند؟
رهبران و متولیان امور همه از مردم سخن میگویند. تنها مردم، تنها مردماند که میتوانند پناهگاه نظام مستقر از این مهلکه خطرناک باشند. میدانند و میدانیم صرف سکوت مردم در روزهای جنگ را نمیتوان به حساب پشتیبانی تام و تمام مردم گذاشت. تنها میتوان استنباط کرد با دشمن متجاوز همراهی نکردهاند. همین و بس.
تبدیل شدن مردم به پناهگاه نظام، به شرط چرخشهایی در نظر و پیامد آن چرخشهایی در عمل اتفاق خواهد افتاد. من به یک نکته در زمینه چرخش نظری اشاره خواهم کرد.
آنچه این چرخش نظری را اجتناب ناپذیر میکند، معکوس شدن رابطهای است که تاکنون فرض شده است. بنیاد نظام جمهوری اسلامی بر این باور مبتنی شد که مردم در پناه نظاماند. امنیت و آسایش خود را وامدار نظاماند و تحت هدایت و راهبری آن، به سعادت دنیوی و اخروی خواهند رسید. آنکه بیش از حد پرسش و مخالفخوانی میکند، باید تادیب شود. مردم انگار اعضاء یک اردوگاه بزرگاند. همه باید مواظب رفتار و کردار خود باشند.
اینک رابطه معکوس شده، این نظام است که به مردم پناه میآورد. نظام میهمان ضیافت مردم شده است. اگر نظام آداب پناه آوردن به مردم را رعایت کند، خود را حفظ میکند و مردم به بزرگترین دستاورد سیاسی طی یکصد و اندی سال گذشته خواهند رسید.
مهمان در گوشهای مینشیند چشم خود را به همه زوایای مهمانسرا میچرخاند. هر گوشه کسی با رنگ و صدا و چهره و سلیقهای متمایز با دیگری نشسته است. باید دوربینها بچرخند و صدا و سیمای نظام، حتی الامکان آئینه تمام نمای مردم شود. مهمان عزیز است و عزیز میماند که حرمت همگان را پاس دارد. باید یخ رابطهها آب شوند. به جای آنکه ابرو گره کند گوشهای بنشیند، خوب است برخیزد، در مدیریت مهمانی کمک کند. در امکان خرسندی و شادمانی همه سهم خود را ادا کند.
باور کند شان سیاست بیشتر از سنخ همین مهمانی است. قرار است همه با یکدیگر با خرسندی زندگی کنند. مهمانان مقصد دوری ندارند. قرار است پس از پایان مهمانی هر کدام سراغ زندگی شخصیاش بروند. هدف از مهمانی چیزی نیست جز لذت بردن از وجود دیگری. این ممکن نمیشود مگر با سامان صمیمانه، عادلانه و آزاد. اگر سفرهای پهن شود کسانی بی غذا بمانند، یا اجازه صحبت نداشته باشند، این که هست مهمانی نیست. مردم در ضیافتهای متعارفشان همیشه این اصل را رعایت میکنند. خوب است مهمان این قاعده را بهم نزند.
نظامهای سیاسی قدرت امنیتی و اطلاعاتی و سرکوبگر دارند. اینهمه در خدمت سروری بر مردم نیست. در خدمت حراست از اصل و اساس این مهمانی جمعی است. نباید بر بالای مجلس بنشینند، مهمانی بالا و پایین ندارد. گرد است. بسته به اینکه کدام سو خوش سخنتر، داناتر، هنرمندتر و کارآزمودهتر است برای لحظاتی میدرخشد و جای خود را به دیگری میدهد.
حواسشان باشد، مردم نیستند که باید تحت نظر مدام قرار گیرند. متولیان امورند که تحت نظارت مردماند. باید دلنگران قضاوت مردم باشند. اگر اعتراضی میشنوند، ابتدا خود را مقصر بشناسند و برای جبران آن اقدام کنند. حتی اگر مقصر نباشند، تقصیر بپذیرند تا جبران مافات شود.
واژگون شدن رابطه مردم و نظام مستقر سیاسی، یک موهبت تاریخی است. نظامهای سیاسی به ویژه هنگامی که از یک انقلاب برآمده باشند، از موضع هدایتگری مردم پایین نمیآیند. شرایط امروز هزاران خطر و تهدید در چنته دارد. تنها با تبدیل کردن تهدید به فرصت میتوان مخاطرات آن را کنترل کرد. واژگون شدن رابطه نظام و مردم یک موهبت بزرگ است. موهبتی که از نخستین طلیعه مدرنیته ایرانی تا امروز محقق نشده است.
به جای بود و نبود این یا آن نظام باید به اصلاح ساختاری رابطهها اندیشید.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌تولدِ شهیدانی «دیگر»
📖محسنحسام مظاهری
[قسمت ۳ و پایانی]
به ویژه پس از فتح خرمشهر، و بهموازات تغلیظ تدریجی گفتمان دینی ـ شیعی در جنگ و کمرنگشدن گفتمان ملی ـ میهنی، هرچه به ماههای پایانی جنگ نزدیک میشویم، کلیشهی شهید تکامل و وضوح بیشتری مییابد: (۱) مردِ (۲) جوانِ (۳) مذهبیِ (۴) روستازاده یا متعلق به طبقهی پایین و مستضعف در ادبیات آن روزِ (۵) نوعاً با لباس خاکیِ بسیجی/سپاهی (۶) که کاملاً وفادار به نظام و معتقد به ولایت فقیه است.
در کلیشههای فرعی، زنان یا غیرجوانان هم حضور دارند؛ اما آنها هم باز چهارچوبی مشخص دارند: زنانی که محجبه اند، مردانی که ریش دارند و... . بدینگونه کلیشهی رسمی شهید در تشیع سیاسی ج.ا. شکل میگیرد؛ کلیشهای که تبلیغات (نقاشیهای دیواری، پوستر، عکس و....) و رسانه (صداوسیما و مطبوعات) نقش مهمی در تثبیت و تکثیر آن ایفا میکنند. در زمانهای که هنوز خبری از رسانههای عمومی غیررسمی و اینترنت نیست، این کلیشهسازی با موفقیت همراه است و کلیشه تثبیت میشود. حتی برای آن دسته از «شهیدان» که لزوماً منطق با شاخصهای کلیشه نبودند و در زندگی روزمره و معمولیشان سروشکل متفاوتی داشتند، هم باز روایت و شمایلی که پردازش میشد مشابهسازی به کلیشه بود؛ به ویژه در مورد زنان (مثلاً شهدای موشکباران شهرها و...).
۸
در سالهای پس از جنگ، کاربست شهید بسط زیادی یافت و عملاً شهید به مدال افتخاری تبدیل شد که برای تکریم یا دلجویی و جبران به سینهی گروههای مختلفی از افراد چسبانده شد؛ از آتشنشانها تا کشتهشدگان برخی سوانح مثل آتشسوزی مسجد ارک و مهمتر از همه «مدافعان حرم» همه شهید نامیده شدند. اما با این حال کلیشهی رسمی تغییر چندانی نکرد و تنها کمی بهروزرسانی شد. بهموازات روایت رسمی، برخی گروههای مخالفان نیز کوشیدند کشتهشدگان خود را شهید نام دهند. اما به دلایل مختلف ازجمله دست پایین جریانهای بدیل و رقیب در تولید و تثبیت گفتمان مذهبی و نیز طرد نظام رسمی، این لقبگذاریها اقبال فراگیر نیافت. تنها موردی که میتوانست تقاطعی میان این دو جریان ایجاد کند، قربانیان سانحهی هواپیمای اوکراینی بود که آنهم به دلایلی ازجمله بیرغبتی بخش عمدهی بازماندگان به همنوایی با روایت رسمی، پذیرفته نشد و به تدریج (به جز چند نفر که نزدیک به روایت رسمی بودند) فراموش شد.
۹
اما آنچه در جریان تجاوز اسراییل به ایران طی ۱۲ روز صورت گرفت، از جنس دیگری بود. ناگهان فهرستی از «شهیدان» به افکار عمومی معرفی شدند که بیشینهی تنوع و تکثر و تعلق به گروههای اجتماعی مختلف را دارا بودند. از شهیدِ با ظواهر مذهبی تا شهیدِ «غیرمذهبی»، از شهید باحجاب تا شهید بیحجاب،از شهید حامی نظام سیاسی تا شهیدِ منتقد آن و موارد دیگر. جملگی هم شهدایی که کسی نمیتوانست در شهیدنامیدنشان خدشه وارد کند: مظلومانِ کشتهشده به دست وحشیترین رژیم سیاسی و شاخصترین دشمن.
بله، پیشتر و در جنگ هشتساله هم شهدای بسیاری از طبقات و تیپهای مختلف بودند. اما یک تفاوت مهمِ شهدای تهرانِ ۱۴۰۴ با مثلاً شهدای تهرانِ ۱۳۶۶ را رسانه و مشخصاً شبکههای اجتماعی رقم زدند. تفاوت نه در تکثر، بلکه در امکان مدیریتِ تکثر است. تفاوت در زمانهای است که رسانهی عمومی منحصر میشد در صداوسیمای دوکاناله و چند روزنامهی رسمی شبیه بههم، با زمانهای که هر کس در جیبش یک صداوسیمای چندین کانالهی آزادِ فردیشده دارد. در چنین زمانهای و با چنین شرایطی، دیگر حفظ و بازسازی کلیشهی رسمی دیگر شدنی نیست. و کلیشه لاجرم میشکند. شهیدهای تازه، نه آنکه لزوماً واقعیتی متکثرتر از شهدای پیشین داشته باشند، بلکه روایت و نمایشی متفاوت دارند؛ بهتبع شکستن انحصار راوی. شهیدهایی دیگر؛ شهیدهایی با شمایلهای دیگر. شهیدی که خود محجبه بوده و توییتهایش در مخالفت با «گشت ارشاد» همچنان لایک میخورد، شهیدی که کلیپ رقصش در پیج اینستاگرامش است، شهیدی که در کل حسابهایش در شبکههای اجتماعی نمیشود یک عکس با حجاب پیدا کرد، شهیدی که دستهایش را تتو کرده و... .
۱۰
چنانکه در اثنای جنگ به کوتاهی نوشتم و وعده دادم که تفصیلش را بعدتر خواهم نوشت، یکی از پیامدهای تجاوز اسراییل برای ایران پساجنگ، همین شکستن کلیشه و تغییر شمایل شهید در قاموس روایت رسمی است که ـ به گمان من ـ فرصت تازهای را برای جامعهی ایرانی پدید آورده و میتواند بستری برای گفتگو و پذیرش و تعامل و نهایتاً وفاق ملی در لایههای بیشتر جامعه باشد. جامعهای با سرعت تغییرات فوقالعاده شتابان؛ که تا همین چند ماه قبل همچنان قانون حجاب موضوع پرچالش افکار عمومی بود و برخورد با بیحجابان در صدر دغدغههای بسیاری از مسئولان کشور، و حالا تصاویر چند دختر و زن بدون حجاب در مراسمی رسمی پشت سر رییسجمهور نقش میبندد؛ آنهم با لقبِ «شهید».
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌تولد شهیدانی «دیگر»
شکستن کلیشهی رسمی «شهید» در عرصهی عمومی پس از جنگ دوازدهروزه
📖محسنحسام مظاهری
[قسمت ۱ از ۳]
۱
مفهوم «شهید» از آن دسته مفاهیم دینی است که تا زمان ما تطور زیادی را تجربه کرده است. به نظر میرسد در قرون نخستین، سه خوانش اصلی از این مفهوم در بین مسلمانان وجود داشته است: یکی خوانش اهل سنت (خوانش رسمی: اکثریت)، دوم خوانش شیعه، و سوم خوانش خوارج. خوانش شیعی نیز خود به دو شاخهی امامی و زیدی تفکیک میشود. بهتدریج و با افول خوارج، خوانش آنها نیز به حاشیه رفته و دو خوانش سنی و شیعه باقی ماندند. به دلیل تجربهی تاریخی اقلیتبودگی و فشار و سرکوب سیاسی، طبیعتاً شیعه اقبال بیشتری به مفهوم شهید داشته است. به عبارت دیگر، منطقِ موقعیت، شیعه را به سمت مفهوم شهید و پروبالدادن به آن و ازآنخودکردن آن سوق داده بود. این میان، اهتمام و انگیزهی تشیع زیدی بیشتر بوده و در کاربست این مفهوم گشادهدستانهتر عمل کردند. در مقابل، تشیع امامی در قرون میانی و حتی میشود گفت تا پیش از دورهی معاصر در کاربست این مفهوم محتاط و محافظهکار بوده است. مصداق این احتیاط را در ادبیات کلاسیک شیعی مانند منابع حدیثی میتوان دید که صرفاً برای معدودی از شخصیتهای اسلامی ـ شیعی از این صفت استفاده شده است. حمزه، امام حسین، زید بن علی و یحیی بن زید مشخصاً چهار شهید شاخص در فرهنگ شیعی سنتی محسوب میشوند که در منابع شیعی بیش از دیگران برای آنها صفت شهید ذکر شده است. جالب آنکه تا پیش از دورهی معاصر حتی برای اغلب امامان نیز استفاده از تعبیر شهادت رایج نبوده است و این صفت نوعاً اطلاق به امام حسین داشته است. چنانکه برای سالروز درگذشت بسیاری از امامان، اصطلاح «وفات» پربسامدترین بوده و حتی در ادبیات آیینی مجالس و تقویم مناسکی نیز استعمال میشده است.
۲
همینجا باید این نکته را متذکر شوم که بین مقام شهید یا معادل آن (که نزد خدا است و فقط او از آن مطلع است) با اطلاق صفت شهید (که امری مربوط به این دنیا است) باید تفاوت قائل شد. احتیاطی که به آن اشاره شد و همهی چالشهای بعدی، مربوط به کاربست دنیوی این صفت است. وگرنه طبق برخی احادیث، گروههای متنوعی از افراد نزد خدا مقام شهادت دارند؛ از زن بارداری که موقع زایمان جان خود را از دست داده تا مردی که در مسیر تأمین معاش اهل و عیالش درگذشته است و طالب علمی که در مسیر دانشاندوزی عمرش سر آمده باشد و بیماری که در بستر میمیرد اما معرفت به خدا دارد و موارد دیگر. شهیددانستن این موارد را فقها براساس اطلاق تنزیلی میدانند. احتیاط در کاربست صفت شهید هم بیشتر از جنس احتیاط فقیهانه است و بهدلیل شرایط خاصی که برای شهادتدانستنِ مرگ در فقه ذکر شده است. مشخصهی اصلی شهید در تعریف فقهی، کشتهشدن فرد در جهاد با کفار به اذن پیامبر یا امام معصوم است. بههمینجهت مصداق شهادتدانستنِ کشتهشدن در جهاد دفاعی یا در عصر غیبت و بدون اذن امام از موضوعات اختلافی است و به همین دلیل است که فقهای سنتی (لااقل تا پیش از دورهی معاصر) در شهیدنامیدن کشتگان در کشمکشهای سیاسی و حتی جنگها نهایت احتیاط را داشتند.
۳
احتیاط در اطلاق شهید تنها مختص فقهای سنتگرا نبوده است. بهعنوان مثال حتی آیتالله خمینی هم پیش از پیروزی انقلاب ـ چنانکه از برخی اسناد و منقولات استنباط میشود ـ مواجههی متفاوتی با این مفهوم داشته است. یک نمونهی گویا و جالب، برخورد ایشان با درگذشت سیدمحمدرضا سعیدی است. سعیدی، روحانی جوان مبارزی بود که امامت جماعت مسجد موسی بن جعفر در محلهی دولاب تهران را برعهده داشت و در دفاع از آیتالله خمینی و اعتراض به رژیم پهلوی، زبان گزنده و بیپروایی داشت که قابل مقایسه با اغلب روحانیون انقلابی دیگر نبود. پس از دستگیریها و شکنجههای مکرر، وی در خرداد ۱۳۴۹، در زندان قزل قلعه جانش را از دست میدهد. این درگذشت، به ویژه که در زندان هم بوده، در محافل انقلابیون به سرعت به شهادت تعبیر میشود. اما برخلاف انتظار، آیتالله خمینی در این زمینه سکوت کرده و اعلامیهای صادر نمیکند. در نامهای هم به نمازگزاران مسجد سعیدی، وی را «مقتول» مینامد. این موضوع، اعتراض برخی نزدیکان آیتالله را برمیانگیزد. پاسخ وی در موضوع این یادداشت بسیار مهم است. ایشان گفته بود چون من از ایران دور هستم (در تبعید نجف) ازکموکیف مرگ وی اطلاع دقیق ندارم. کسی را فرستادهام تحقیق کند که آیا واقعاً مرگ وی بر اثر شکنجه بوده که بشود او را شهید نامید یا نه. این تحقیق چند ماه طول کشید و نهایتاً ایشان در فروردین سال بعد ضمن نامهای به دامادِ سعیدی (سیدمهدی طباطبایی) از سعیدی با صفت «فقید شهید» یاد میکند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌بزودی شرکتها اقدام به تعدیل نیرو خواهند کرد
رکودی بسیار عمیق و بیسابقه کل اقتصاد رو فرا گرفته
کاهش نرخ بهره و دلار در روزهای اخیر نتیجه همین رکود سنگینه نه به خاطر هنر بانک مرکزی!
شاخص مدیران خرید در خرداد به کمترین میزان خودش در یک دهه اخیر رسیده
آقایون به فکر بستههای سیاسی و اقتصادی نجات اقتصاد باشید وگرنه تابستان سختی برای بنگاها و بازار کار در پیشه
شرکتها اقدام به تعدیل نیرو خواهند
#عصراندیشه
@Asreandisheh
دیدار از پیش اعلام نشدهی علی لاریجانی و پوتین؛
۱۴۰۴/۰۴/۲۹ ۱۸۱۰
#عصراندیشه
@Asreandisheh
یه کارگردان ساواک رو تطهیر میکنه ،یه کارگردان فیلم لجن پیر پسر رو میسازه،یکی برادران لیلا رو میسازه!
رهبر انقلاب چند سال پیش فرمودن مراقب شبیخون فرهنگی علیه کشور باشید ،ولی انگار مسئولین امر خواب هستن!
🗣 مهدخت🇮🇷🇵🇸
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌فراستی: برای سخنگوی دولت متاسفم که از «پیرپسر» دفاع کرد/ این فیلم یکی از کثیفترین فیلمفارسیها است
#عصراندیشه
@Asreandisheh
علی لاریجانی: اسرائیل اگر بخواهد گسترش پیدا کند، شبیه بند تنبون پاره میشود.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌از «وکالت تسخیری متجاوز» تا تسلیح حقیقی دشمن/پاسخی به مغالطات مشترک آقایان محقق داماد و محمد درویشزاده
📖«علی کاکادزفولی» جامعهشناس سیاسی: یادداشت مشترک آقایان محقق داماد و جناب درویشزاده با عنوان «از جهل مقدس تا تسلیح حقوقی دشمن» مصداق قابل تأملی از چارچوب معرفتشناختی ناکارآمد در تحلیل پدیدههای سیاسی و امنیتی است. این نوشتار، علیرغم ظاهر مبتنی بر عقلانیت در تحلیل نهایی خود به نتیجهای جز «مشروعیتزدایی از راهبردهای مقاومت» و «تأمین ناخواسته مستندات برای طرف متخاصم» منتهی نمیشود. نویسندگان، با اطلاق مفهوم «جهل مقدس» به بخشی از رویکردهای حاکمیتی و مردمی، خود به ورطهی نوعی «جهل مرکب آکادمیک» دچار شدهاند.
🔹مغالطه اول: در گوش گرگ، کتاب قانون زمزمه نمیکنند
بنیادیترین خطای تحلیلی مقاله، در این پیشفرض پنهان است که رژیم صهیونیستی و هیئت حاکمه ایالات متحده، بازیگرانی هنجارمحور هستند که کنشهای خود را بر مبنای «مستندات حقوقی» تنظیم میکنند. دشمن متخاصم، دادگاه بیطرف نیست که بتوان با ارائهی لوایح حقوقی آن را مجاب ساخت؛ بلکه قدرتی سلطهگر است که از «حقوق» به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع خود بهره میگیرد. انگیزهی اصلی خصومت، ریشه در نفس وجود قدرت مستقل و الهامبخشی به نام جمهوری اسلامی ایران دارد. تمرکز افراطی مقاله بر «رویههای حقوقی» و غفلت از «ماهیت بازیگران» مصداق دقیق همان «جهل مقدسی» است که نویسندگان دیگران را به آن متهم میکنند.
🔹مغالطه دوم: عَلَم را به گناه افراشته بودن، بر زمین نمیکوبند
شعار زوال رژیم صهیونیستی، بیش از آنکه برنامه نظامی کوتاهمدت باشد، آرمانی راهبردی است که به کنش، معنا میبخشد. بخشی از قدرت بازدارندگی از طریق «نمایش اراده» محقق میشود. کنشهای نمادین و ایدئولوژیک نیز پیام «بازدارندگی نرم» مخابره میکنند. در چنین وضعیتی همین نمادها و شعارها هستند که کارکرد «سنگرهای هویتی» را ایفا کرده و مرز میان «دوست» و «دشمن» را برای عموم جامعه شفاف نگه میدارند. عقلانیت ضرورتا بیان گزارههای منطقی نیست؛ بلکه پیشبرد عقلانیتی مدون از تمام قالبها و چارچوبهای ممکن است که چارچوب های احساسی و هیجان جمعی هم تحت شرایطی میتوانند جزیی از آن باشند.
🔹مغالطه سوم: به خیال تصحیح بیت، شاهنامه را به آتش نمیکشند
زمانی که یک شخصیت علمی و حوزوی در داخل کشور طی تحلیل تفصیلی اذعان میکند که اقدامات نظام، مصداق تسلیح حقوقی دشمن است، این دیگر پروپاگاندا نیست؛ بلکه اعترافی از درون است. مقاله آقایان محقق داماد و درویشزاده، عملاً «کیفرخواستی داخلی» علیه سیاستهای راهبردی ایران است. این مقاله بیش از تمام روزشمارهای نابودی اسرائیل، دشمن را به «تسلیحات گفتمانی» مجهز میکند. هیچ دولت عاقلی در بحبوحهی جنگ امنیتی و روانی، ابعاد دقیق آسیبپذیریهای خود را به نمایش عمومی نمیگذارد تا طرف مقابل، راهبرد حمله بعدی خود را بر اساس آن تنظیم کند.
🔹عقلانیت در مسلخ ترس نامقدس؛ خواب خرگوشان در بیشه شیران
نوشته ایشان از یک سو در درک ماهیت طرف متخاصم دچار خوشبینی روششناختی است و از سوی دیگر، کارکردهای جامعهشناختی و راهبردی مقاومت روانی را نادیده گرفته است. راهبرد ضمنی آن، یعنی سکوت و انفعال تاکتیکی به بهانه «بهانه ندادن به دست دشمن»، مسیری است که به تسلیم تدریجی و فرسایش قدرت ملی منتهی میشود. واقعبینی حکم میکند که در نظم کنونی جهان، این «قدرت» در ابعاد مختلف آن است که بازدارندگی و احترام ایجاد میکند، نه انفعال. جهل مقدس نه در کنشهای نمادین هویتبخش یک ملت برای حفظ روحیه مقاومت، بلکه در گفتمانهای روشنفکرانهای نهفته است که از هراس رویارویی، به انفعال رضایت داده و برای توجیه این رضایت، نام آن را «عقلانیت» و «خردمندی» میگذارند.
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌مشاور قالیباف، کاظم صدیقی را «امام جمعه سابق» خواند و «بازگشت» او را «تعجب برانگیز» خواند
🔸ابراهیم رسولی نوشت: «از خبر بازگشت امام جمعه سابق ، آنهم بدون هیچ مقدمه ای یا توضیحی ... متعجب شدم
#عصراندیشه
@Asreandisheh
📌 اسرائیل و سویدای سوریه!
🔹️صابر گل عنبری نوشت: شنبه شب گذشته، شبهنظامیان وابسته به شورای نظامی سویدا تحت امر شیخ حکمت الهجری رهبر معنوی دروزیان چند بادیه نشین عرب را در محله مقوس سویدا ربوده و در مقابل هم آنها 14 جوان دروزی را به گروگان گرفتند و درگیری خونینی میان مسلحین دو طرف درگرفت و دهها کشته و زخمی برجای گذاشت. قبل از این حادثه هم اتفاقات فرقهای مشابهی در این منطقه رخ داده بود.
▫️متعاقب این ربایشها و گروگانگیریهای متقابل، صبح یکشنبه گذشته، وزارت دفاع و نیروهای امنیتی سوریه از اعزام تشکیلاتی نظامی برای پایان دادن به درگیری میان دو طرف خبر داد، اما نیروهای اعزامی در منطقه المزرعه در هدف کمینی مرگبار قرار گرفته و 18 نفر از آنها کشته شده و شورای نظامی تحت امر الهجری تصاویری از مثله کردن اجساد نظامیان کشته شده منتشر کرد. سپس، دمشق ادوات نظامی گستردهای با شمول تانک و موشکانداز به منطقه گسیل داشت و تحولات در نتیجه نبود موازنه قوا میان دو طرف به سمت گسترش بسط سلطه مرکزی دمشق بر این منطقه پیش میرفت.
▫️در این هنگام اسرائیل به نفع دروزیها و برای جلوگیری از بر هم خوردن معادلات امنیتی شکل گرفته در سویدا پس از سقوط نظام سابق وارد عمل شد و نیروهای دولتی، کاخ ریاست جمهوری، وزارت دفاع و غیره را بمباران کرد. سپس توافق آتش بسی برقرار شد که نیروهای ارتش از سویدا خارج شوند؛اما الهجری آن را نپذیرفته است.
▫️اما چرا اسرائیل مداخله کرد؟
تل آویو پس از سقوط اسد سیاست سیطره امنیتی بر جنوب سوریه را در دستور کار جدی قرار داد. این سیاست هم در چارچوب راهبرد منطقهای کلانی برای شکل دهی به ترتیبات امنیتی جدید در شعاع چند کیلومتری محیط پیرامونی اسرائیل از جنوب سوریه و جنوب لیتانی در لبنان و نوار غزه تا صحرای سینا در مصر (پیمان کامپ دیوید) پیگیری میشود.
▫️راهبرد ایجاد چنین مناطقی پیرامون اسرائیل با هدف پایان حضور نظامی (حماس در جنوب و حزب الله در شمال) به عنوان دو ضلع «محور مقاومت»، جلوگیری از شکل گیری چنین وضعیتی در جنوب سوریه و تداوم وضعیت در سیناست.
▫️در این میان، اما جنوب سوریه به ویژه استان سویدا از چند جهت برای اسرائیل حائز اهمیت است؛ نخست موقعیت استراتژیک آن با توجه قرار گرفتن در مثلث مرزی سوریه، اسرائیل و لبنان و نقشی است که این منطقه میتواند برای تسلیح مجدد حزب الله در آینده داشته باشد. دوم این که اسرائیل به آن به عنوان دروازه تضمین نفوذ و تاثیرگذاری بر دمشق مینگرد. از این رو، اسرائیل نه تنها به دنبال خشکاندن ریشه هر نوع حضور نیروی مخالف خود در جنوب سوریه و سویداست، بلکه هم از طریق حضور نظامی خود و هم ایجاد و نیز ساماندهی تشکیلات نظامی متحد (دروزیها) میخواهد هم این منطقه را برای همیشه تحت سلطه امنیتی خود قرار دهد؛ هم دمشق را کنترل کند و نیز از این رهگذر چهره امنیتی و ژئوپلیتیکی شامات و خاورمیانه را به نوع خود تغییر دهد.
▫️حملات سنگین اخیر اسرائیل در بحبوحه مذاکرات دولت سوریه و مقامات اسرائیلی در چند کشور روی داد؛ اما حمایت تمام قد اسرائیل از دروزیهای سوریه در مقابل دولت مرکزی جدا از دلایل پیشگفته و بیاعتمادی به نظام جدید سوریه نوعی ادای دین به دروزیهاست که طی روزهای اخیر با بستن خیابان در اسرائیل و رفتن برخی به داخل سوریه خواستار جنگ با دمشق شدند.
در کل با وجود مخالفت برخی جریانهای دروزی در شامات با اسرائیل، اما این طایفه وفادارترین متحد اسرائیل به شمار میرود. در خود اسرائیل بر خلاف مسیحیان و مسلمانان از قبل در دستگاههای حکومتی به ویژه ارتش و سازمانهای امنیتی حضور پررنگ دارند و نمونه بارز آنها غسان علیان اولین فرمانده غیر یهودی تیپ زبده گولانی است.
▫️در واقع نیروهای امنیتی و نظامی دروزی به بخشی مهم از ماشین خشونت و سرکوب علیه فلسطینیها به ویژه در قدس و کرانه باختری تبدیل شدهاند و رفتار آنها احیانا خشنتر از خود نظامیان یهودی است.
در جنگ علیه غزه هم عالیرتبهترین مقام نظامی اسرائیلی که کشته شد یک دروزی به نام سرهنگ احسان دقسه فرمانده تیپ زرهی ۴۰۱ بود.
▫️در کل سیاست بینالمللی به رهبری آمریکا و غرب در قبال سوریه و حتی کل منطقه، بر هرج و مرج و بیثباتی گسترده استوار نیست که به نفع اسرائیل هم نخواهد بود، بلکه بازآفرینی تدریجی امنیت شامات به عنوان مدخل خلق نظم جدید در خاورمیانه است. این مهم در سوریه به دو شیوه به موازات یکدیگر پیگیری میشود؛ نخست خلق ترتیبات امنیتی پایدار در جنوب و دوم همسوسازی نظام جدید سوریه. حکومت الشرع تاکنون ضمن جلب حمایت سه بلوک امارات، عربستان و قطر و ترکیه توانسته است مورد شناسایی بینالمللی قرار گیرد و تحریمها را نیز رفع کند. فعلا هم تا زمانی که دمشق وارد تقابل جدی با اسرائیل نشده، بعید است که گامی در جهت براندازی نظام جدید برداشته شود.
#عصراندیشه
@Asreandisheh