اگه کتابی رو که میخوای توی قفسه نمیبینی، بنویسش!📝 گنجینهی توصیههای نویسندگی، ایده، اصطلاحات داستاننویسی، فراخوان ادبی، نقد و... برای نویسندهها.📚 ✒| تبلیغات: @benevis_s_ads ✒| درباره بنویس:️ @benevis_s_in ✒| ارتباط: @TheAdmin_Here
💠مقاله «ژانر وسترن»💠
✔️ در این مقاله کوتاه، درباره تاریخچه و ویژگیهای ژانر وسترن (که داستانهای در غرب وحشی و قرن ۱۹ آمریکا اتفاق میافتن) بخونید.
✔️ دارای توضیحاتی درباره مکان، زمان، شخصیتها، مضامین، ساختار داستانی، تاثیرات وسترن و...
✏️ @benevis_s
حس میکنم جسارت هیچکاری را ندارم، دیگر نمیتوانم از خوشیها و زیباییهای زندگی هیچ لذتی ببرم، نه توی وطن نه توی اروپا. من و نسل من، جوانهای بخت برگشته و بیچارهای هستیم که قربانی روزگار خودمان شدهایم.
📚| حاشیهنشینهای اروپا
👤| فرهاد پیربال
🔥| #دیالوگ
✏️ @benevis_s
#کتاب 📚
🌀 نام: عید پاک
🌀 نویسنده: یوهان اگوست استریندبرگ
داستان “عید پاک” در روزهای عید پاک در شهری کوچک آلمان رخ میدهد. این رمان درباره زندگی و روابط مردمان شهر، نگرانیها و شادیهای آنان، خانوادهها و انتظاراتشان در این روز مقدس میباشد. همچنین، در داستان با شخصیتهای مختلفی مانند خادمان، معلمان و مردم عادی شهر آشنا میشویم و روایتی دلنشین و بیانگر ارتباط انسانها با یکدیگر و با طبیعت است.
✏️ @benevis_s
💠 در چند دهه گذشته، واژههای نابی از زبان فارسی جایگزین واژههایی شد که اگر این برابرهای فارسی نبود، چه بسا اکنون همان واژهها را به کار میبردیم.
✅ پارسی ❎ بیگانه
🔸دماسنج 🔹میزان الحراره
🔸دادگستری 🔹عدلیه
🔸شهرداری 🔹بلدیه
🔸دادگاه 🔹محکمه
🔸گزارش 🔹راپرت
🔸بازپرس 🔹مفتش یا مستنطق
🔸پیک 🔹چاپار
🔸رزمایش 🔹مانور
🔸ماهواره 🔹قمر مصنوعی
🔸دستاورد 🔹حاصل
🖊منبع: پارسی را درست بیاموزیم
✏️ @benevis_s
نویسندگان از روی تجربه نمینویسند، اگرچه خیلیهایشان با تردید چنین اعترافی میکنند. اگر از روی تجربه بنویسید، شاید یک کتاب بنویسید، شاید سه شعر. نویسندگان با حس همدلی مینویسند.
- نیکی جیووانی🌱
✏️ @benevis_s
وسطهای داستانت پیرنگت پوچ و کسلکننده شده؟ این نکتهها رو بخون:
🌵|• کارها عواقبی دارند.
🌵|• کارهایی که شخصیتهاتون انجام میدن حتماً تاثیری روی خودشون و دوروبریهاشون داره. حتی اتفاقاتی که در گذشتهها رخ داده میتونه بعداً مانع بشه. به این فکر کنید که کارهای الانشون بعداً چطور اوضاع رو خطری میکنه؟
🥀|• پیرنگهای فرعی بنویسید.
🥀|• مراقب پیرنگهای فرعیتون باشید. وقتی پیرنگ اصلی کممحتوا شده، پیرنگی فرعی میتونه کشمکش و تنش رو به داستان برگردونه و به تحلیل یکی از شخصیتها یا مضامین هم کمک کنه.
☄|• به توسعهی شخصیتها بپردازید.
☄|• شخصیتهاتون رو خوب بشناسید! بذارید خوانندهها هم چیزهای جدیدی درباره اونا کشف کنن. خوانندهها با درک کردن و شناختن بیشتر اونها، بهتر باهاشون ارتباط میگیرن.
🌏|• دنیای داستان رو کشف کنید.
🌏|• هیچکس جهان داستانتون رو بهتر از شما نمیشناسه، پس خوب اون رو به تصویر بکشید تا همه بتونن ازش لذت ببرن.
☂|• شخصیتها رو با هم ارتباط و پیوند بدید.
☂|• شخصیتها میتونن در برههی آرام داستان به شناخت و ارتباط گرفتن با همدیگه بپردازن. اینجور واقعیتر میشن.
منبع: پیج sethwrites✍
✏️ @benevis_s
سد نویسندگی یعنی:
دوستهای خیالیت دیگه باهات حرف نمیزنن😔😂
#توییت📝
✏️ @benevis_s
برای داشتن پیرنگی خوب، ترتیبی دهید که هر شخصیت در داستان طالب چیزی باشد و آن را دنبال کند.📖
📘|• همانطور که کورت ونهگات در جملهای مشهور گفته است: هر شخصیت در رمان باید چیزی بخواهد، حتی اگر فقط یک لیوان آب باشد.
📗|• انگیزه شخصیتها بخش مهمی از طرحریزی رمان است. اگر شخصیتهایتان انگیزههای واضحی دارند، به ناچار به سمت سرنوشتی محتوم، و وقایع اصلی داستان کشیده میشوند، و کمتر به دام خردهروایتها میافتند.
📒|• به عنوان مثال، اگر دو شخصیت اشتیاقی سوزان به حفظ قدرت و تصاحب تاج و تختی واحد داشته باشند، در نقطهای از داستان با هم رو در رو میشوند.
📕|• برای طرحریزی خوب، هر جا شخصیتی را معرفی کردید، هدف اصلی او را بدانید. اینطور شخصیتهای مشخص و برجستهای خلق کنید؛ نه شخصیتهایی که بیهوده و بیهدف، اینجا و آنجا به داستان وارد میشوند، یا از آن خارج میگردند.
✏️ @benevis_s
نمیتوانیم خودمان را بتکانیم و دوباره بایستیم و اگر بتوانیم، آنی نیستیم که قبل از آوار بودهایم.
📚| پاییز فصل آخر سال است
👤| نسیم مرعشی
🔥| #دیالوگ
✏️ @benevis_s
مرز کمرنگ ادبیات و واقعیت در آثار نیکلای گوگول💠
💜• داستانهای نیکلای گوگول در نگاه نخست بسیار ساده و پیشپاافتاده مینمایند، اما همانطور که فئودور داستایوفسکی اشاره کرده بود، پیشپاافتادگی روزمرهی داستانهای او فریبآمیز است؛ چرا که بحرانهای نامرئی و ورطههای پنهانی زندگی را آشکار میسازند.
💙• علیرغم این سادگی ظاهری، نکات باریک و عمیق پنهان در آثار نیکلای گوگول چنان فراوان است که در نظر اول معمولاً به چشم نمیآیند.
💚• پیش از نیکلای گوگول، بین زندگی مردم از یک سو، و ادبیات از سویی دیگر، فاصلهای عمیق به چشم میخورد. در اغلب کتابها، قهرمانان و افراد برگزیده که به هر صورت امتیازی بر عامه داشتند یکهتازان عرصهی داستانها و نمایشنامهها بودند.
💛• اما نیکلای گوگول این سنت را شکست و مردم را در دل داستانها جای داد. به همین خاطر بود که مردم، خود و زندگیشان را در قصههای او باز شناختند و شیفتهی آثار وی شدند.
❤️• شخصیتهای داستانهای نیکلای گوگول نه شیطاناند و نه فرشته، بلکه آدمهایی ملموساند که به راحتی در دل مخاطب جای میگیرند.
✏️ @benevis_s
۱✨ دنیایی که تفنگ اختراع نشد اما شمشیرها پیشرفتهتر و قدرتمندتر شدند رو بنویس.
۲✨ بیگانگان تو رو در کودکی ربودند و توی باغ وحششون گذاشتند. حالا مدیر باغ وحش عوض شده و میخواد تو رو به سرزمین وحوش زمینی برگردونه.
۳✨ هربار که وقت مرگت شده به مرگ التماس کردی که تو رو نبره، و مرگ در عوض اینکه باهاش سر قرار بیای قبول کرده. الان سر قرار هجدهمی.
۴✨ درباره عکسی که بالای پست فرستاده شد، بنویسید.
🔮• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° سکون و سکوت
° کاغذهای برهنه
° کتاب پارهپاره
° سکوتِ پری دریایی
✏️ @benevis_s
💞|• اگه رمان عاشقانه مینویسید و میخواید رابطهی خوبی رو به تصویر بکشید، میتونید اینا رو بنویسید:
● از نوشتن رفتارهای آسیبزا و سوءاستفادهگر دوری کنید.
● بذارید شخصیتها با هم مهربون باشن، همدیگه رو حمایت کنن و به هم اهمیت بدن.
● نذارید شخصیتها مدام همدیگه رو تحقیر کنن و بهصورت فیزیکی یا احساسی سوءاستفاده کنن یا به خواستههای همدیگه احترام نذارن.
● میتونید بذارید موانع عشق بیرونی باشه، مثلاً خانواده و جامعه مانع دو شخصیت بشن نه که خودشون مدام با هم اصطکاک داشته باشن.
● اگه میخواید خواننده زوج داستانتون رو بپسنده آدمهایی رو کنار هم بذارید که به هم میان و همدیگه رو آدم بهتری میکنن.
✏️ @benevis_s
📖|• بعضی از کلمات از لحاظ دستوری «جمع» هستند اما تطور زبان فارسی آنها را در حکم واژههای «مفرد» قرار داده و دیگر جمع محسوب نمیشوند.
📓|• «عملیات»، «انتخابات»، «جواهر» و «ارباب» از این زمرهاند. بنابراین، جمع بستن این کلمات اشتباه نیست.
🔖|• مثلاً، «عملیاتها»، «انتخاباتها»، «جواهرات» و «اربابها» درستاند.
📝|• بعضی از کلمات هم «اسم جمع» هستند، مثل «فرقه»، «قبیله» و «مردم». جمع بستن این اسامی هم اشکالی ندارد.
📚|• مثال از جمع بستن اسم جمع:
فریاد مردمان همه از دست دشمن است
فریاد سعدی از دل نامهربان دوست
🖌|• هنگام نوشتن #انشا، وقتی میگوییم یک توصیف از فصل بهار بنویسید، یک روز جمعه را شرح دهید، احساس شما نسبت به زندگی چیست؟ چه تصویری از زندگی دارید؟ اینها بهانهای است که به من بگویند چه توصیفی راجع به بهار دارید و معلم نمیخواهد از این کار معلومات حفظی را بسنجد، بلکه میخواهد قدرت خلاقیت و آفرینش ادبی دانشآموز را به تحریک وادارد.
📖|• درست مثل این است که شما بگویید غایت ریاضیات چیست؟ وقتی ما مسئله ای می دهیم، هدف اصلی حل مسئله و پاسخ آن نیست، بلکه هدف اصلی تفکر و توسعه ذهنی دانشآموز است.
🖍|• طرح مسئله، «اصل» است و حل آن، «فرع» است. برای اینکه مسئله بهانهای است که آدمی را به تفکر وادار می سازد. حل مسئله هدف نیست، فکر کردن به حل مسئله هدف است. ما دنبال محصول مسئله نیستیم، دنبال فرایند مسئله هستیم.
🔑|• انیشتین میگوید طرح مسئله و فکر کردن روی خود «صورت مسئله» بسیار سازندهتر از دستیابی به حل مسئله است، چون وقتی مسئله را حل کردید دیگر تفکر تعطیل میشود و در واقع «مرگ تفکر» رخ میدهد، اما تا وقتی که حل نکردید حیات تفكر ادامه دارد.
🔍|• دیویی میگوید: تفکر، تبدیل موقعیت معلوم به «مجهول» است. اگر موقعیت برایمان معلوم باشد نیروی فکر برانگیخته نمیشود. وقتی آن را مبدل به مجهول کردیم فکر برانگیخته میشود، وقتی مجهول معلوم شد، مرگ تفکر رخ میدهد. انشا چنین وضعی دارد. مرگ انشا زمانی است که ما برایش هدف بگذاریم، به محصول بیندیشیم. حیات انشا این است که به فرایندها فکر کنیم.
(برگرفته از «کتاب نگارش: انشا، دیدگاهها، روشها»)📖
✏️ @benevis_s
وقتی بمیرم و سراغ تاریخچهی جستجوم برین، ناامید میشین.
همهش کلمات معمولی و رایجیه که املاشون رو بلد نبودم😔😂
#توییت📝
✏️ @benevis_s
🎵|• #موسیقی
دلی کامد ز عشق دوست در جوش
بماند تا قیامت مست و مدهوش
ز بسیاری که یاد آرد ز معشوق
کند یکبارگی خود را فراموش
✏️ @benevis_s
•[📖🥀]• اگه شخصیتتون به اختلال پیتیاسدی مبتلاست، علاوه بر پستهای این آرشیو، میتونید از این پست کمک و ایده بگیرید:
● شخصیت ممکنه کابوس ببینه که افراد مورد اعتمادش بهش آسیب میزنن.
● شخصیت ممکنه کابوسهایی ببینه که کاملاً با اتفاقی که در واقعیت رخ داد، فرق دارن.
● شاید برای شخصیت همهچیز زیادی پرسروصداست.
● ممکنه شخصیت نیازی ناگهانی به کوتاه کردن موهاش پیدا کنه.
● شاید شخصیت بشینه ماجرایی رو تعریف کنه و وسطش یادش بیفته توی اون ماجرا افرادی که بهش آسیب زدند هم حضور داشتند...
● شاید شخصیت وسواس دوش گرفتن پیدا کنه و مدام بره حمام.
● شاید شخصیت بیدار بشه و چند لحظه فکر کنه جای دیگهایه.
● شاید شخصیت محض هیجان رییسبازی دربیاره.
● شاید وسط صحبت کردن یا کارهای روزمره ناگهان حس کنه جای بدیه.
✏️ @benevis_s
آه اگر عشق ریشه میکرد من آن را توی باغچهام میکاشتم!
📚| خانواده تیبو
👤| روژه مارتن دوگار
🔥| #دیالوگ
✏️ @benevis_s
🕯پنج توصیه برای اصلاح پیرنگ کسلکننده
🕯پست پایین👇
✏️ @benevis_s
#میم📝
اونم همهش بهخاطر اینکه نمیدونن چه اسمی واسه شخصیتها انتخاب کنن.💆
✏️ @benevis_s
مردم فکر میکنن من باید آدم بسیار عجیبی باشم. درست نیست. من قلب یه پسر کوچیک رو دارم. توی یه شیشه روی میزم.
- استیون کینگ🌒
✏️ @benevis_s
🔪|• واسه جنایینویسها:
🩸|• از روی لکهی خون چه چیزهایی رو میشه فهمید؟
● نوع اسلحه
● جهت حرکت قربانی یا مظنون
● مسیر شلیک گلوله
● تعداد زخمهای قربانی
● اتفاقات رخداده در صحنهی جرم
✏️ @benevis_s
📖|• فلسفۀ گیومهگذاری
📖|• چرا و کجا باید گیومه بگذاریم؟
بهقدرِ تجربه و درکم، تاکنون برای گیومه بیشتر از یک کارکرد بنیادین ندیدهام. عملاً زمانی از گیومه استفاده میکنیم که بخواهیم «یک جزء را در میان یک کل متمایز کنیم»؛ درست مثل همین جمله که خودش مصداق خودش است. این متمایزسازی خودْ میتواند با یکی از این سه هدف نمود یابد:
۱. نشاندادنِ خاصبودنِ چیزی: اروین رومل به «روباه صحرا» شُهره بوده است.
۲. برجستهکردنِ چیزی در جمله: لطفاً «یک» لیوان بردارید.
۳. نمایاندنِ ارجاعیبودنِ چیزی: تامس فولر میگوید «امروز شاگردِ دیروز است».
تفاوت نمونۀ اول با نمونۀ دوم این است که در اولی، لفظِ «روباه صحرا» خودش کاملاً خاص است؛ ولی در دومی، لفظِ «یک» کاملاً عام است. البته ممکن است لفظی به خودیِ خود خاص نباشد، یعنی جزو اَعلام به حساب نیاید؛ اما نویسنده در آن جمله، کارکرد خاصی از آن در نظر داشته باشد و آن را در گیومه بگذارد. به این جمله توجه کنید:
اگر بخواهیم محمد زهرایی را در دو صفت بارز خلاصه کنیم، حق است که وی را «کاغذباز حرفهای» و «ذوقورز سختگیر» بنامیم.
مینویسم وگرنه خفه میشوم. نیازی جسمانی است.
📚| نیکوس کازانتزاکیس
👤| هلن کازانتزاکیس
🔥| #دیالوگ
✏️ @benevis_s
•[📚]• امروز ۱ آوریل، #زادروز «نیکلای گوگول» است؛ بنیانگذار سبک رئالیسم انتقادی در ادبیات روسی و طنزپرداز بزرگ.
•[📘]• علاقهی نیکلای گوگول به هنر و ادبیات از کودکی با خواندن نمایشنامههای کمدی پدرش شکل گرفت. پس از دبیرستان امیدوار بود شغل دولتی نان و آبداری به دست آورد، ولی مقامی بیش از کارمند ساده به دست نیاورد. با خدمت اندک در دولت، تجربیات گرانبهایی به دست آورد که بعدها مبنای بسیاری از کتابهایش قرار گرفتند.
•[📗]• وی نوشته است: «من در بازرس عزمم را جزم کردم تا تمام پلشتیهای روسیه را در تودهای گرد آورم و یکباره همهشان را به تمسخر بگیرم.»
•[📒]• برخی از نویسندگان تحت تاثیر گوگول، داستایوفسکی، ایوان تورگنیف، ایوان گنچاروف، آنتون چخوف و میخائیل بولگاکف بودهاند.
•[📕]• درباره گوگول:
خلاقیت گوگول همتراز و بلکه بالاتر از ویلیام شکسپیر است. (دی. اس. میرسکی، مورخ سیاسی و ادبی روس)
حق داریم که نیکلای گوگول را «کبیر» لقب دهیم. نام او مترادف یک دورهی تاریخی در ادبیات ماست... این مرد به راستی یکی از مفاخر است. (ایوان تورگنیف)